زیبایی ها را ببینیم - صفحه 32
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله
سلام.
قند نباتِ من، 6 ماهگیت مبارک.
– امروز رفتیم به سلامتی واکسنشو زدیم و چکاب های لازمش رو تو مرکز بهداشت انجام دادیم.
– ورودیِ مالیِ غیر حسابمون.
– نهار خوشمزه و اماده مون.
دیشب قیمه پختم، عالی شد.
خودم نمره 20 میدم به خودم برای قیمه ام.
– ابراز محبتِ خانم ها و دخترانِ نوجوان تو مرکز بهداشت نسبت به حافظ جون.
– خانم مشاورم تو مرکز بهداشت رو دیدم.
سلام و احوالپرسی کردیم.
نسبت به حافظ جون محبت داشت.
– برای انجام واکسن و کارهای حافظ جون، رفتیم پیش خانم موسویِ عزیز و مهربان.
با مهربونی و خنده و بازی برای حافظ جون واکسن زد.
– دلم میخواست یه روز با حافظ برم موسسه ی اوریگامی مون.
هم دوستانم رو ببینم هم اونا حافظ رو ببینن.
این خواسته ام اجابت شد، فردا ان شاالله میتونیم بریم اونجا.
– عمو جانِ حافظ دیروز زنگ زد احوالپرسی مون.
گفت یه جایزه برای حافظ جون گرفته.
خوشحال شدیم.
– عصر حافظ جون خوابید، منم تونستم بخوابم.
الهی شکر برای نعمتِ خواب.
خستگیم برطرف شد.
– خدایا شکرت که حافظ جون امروز فرنی شو خورد.
– خدایا شکرت امروز به نحوِ احسن به امورات منزل رسیدگی کردم:
تا کردن لباسهای خشک شده و گذاشتنشون در کمد و کشو، شستن ظروف، تمیز و مرتب کردن آشپزخانه، مرتب کردن اتاق ها و پذیرایی و …
– کامنت خوندم، الانم دارم کامنت مینویسم.
الهی شکر.
– تمرینِ سکوتم که برقراره و چندین بار واکنشی برخورد نکردم.
آفرین سمانه جانم.
– بیمه مون به آسانی عوض شد.
من ایمان دارم این بیمه، الان برای ما بهترینه.
چون باور دارم خداوند بیمه ی اصلیِ ماست و مابقی دستانِ خداوند هست.
– خانم منشیِ مرکز بهداشت عوض شده بود و به جاش یه آقا اومده بود.
خانم منشیِ قبلی خیلی جدی بود، آقای منشی جدید خوشرو بود.
برای خانم منشیِ قبلی ارزوی خیر کردم هر جای جدیدی که رفته.
اخرین خاطره ام ازش، خوش هست.
ماه پیش که رفته بودیم مرکز بهداشت بهم خندیده بود، تعجب کردم چون همیشه خیلی جدی بود.
و حالا رفته…
از خودم خیلی مچکرم که ازش به خوبی یاد کردم و ارزوی خیر کردم براش.
– کامنت جذابی که از فاطمه جان خوندم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خدا، سلام.
اول آبان به مبارکی، شادی، سلامتی برای همه.
– دیروز عصر رفتیم استودیو عکاسی برای حافظ جون.
دکور و ایده ها خیلی قشنگ بودن.
من لذت بردم.
امروز هم میریم برای یه قسمتِ دیگه.
اینم از کارهایی بود که یه مدته تو ذهنم بود انجامش بدیم که خدا رو شکر انجام شد.
– فایل جدید اومد.
آخ جون.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا الله، سلام.
گفتگوهای هدایتیِ امشبم با خدا جان در مورد توحید:
● روی عقلِ خودمم حساب نکنم، روی خدایی حساب کنم که بهم عقل داده.
● روی دیگران حساب نکنم، روی خدایی حساب کنم که دیگران رو میفرسته سراغم.
● روی پول و طلا و خونه و ماشین حساب نکنم، روی خدایی حساب کنم که برام پول و خونه و ماشین و طلا میفرسته.
● روی هیچ کس و هیچی حساب نکنم.
● روی هیچ روشی حساب نکنم برای رسیدن به اهدافم، روی خدایی که منو هدایت میکنه به اون روش حساب کنم.
داستان از این قراره که داشتم به حافظ و حرکت کردنش روی زمین فکر میکردم.
الان در سنی هست که روی زمین حرکت میکنه، غلت میزنه و به سرعت جابجا میشه.
همه هشدار میدن کلی مراقبش باشیم چیزی از زمین نخوره خدا نکرده…
و حقیقتش اینه من از این مرحله ی رشد کمی میترسیدم از قبل.
که خدا نکرده چیزی نخوره بپره گلوش، یا باعث بیماری بشه و …
اما این ترس ضعیفه، چون درصد زیادی از من ریلکسه به لطف خدا، چون یادم میاد خدا هست و حافظِ حافظ جانه بدونِ توقف.
به این فکر میکردم وقتی من باور داشته باشم خیلی قوی، که خدا بهم میگه، خطری حافظ رو تهدید نمیکنه.
چون حتی اگه خوابم باشم، بیدارم میکنه.
اگه آشپزخونه، دستشویی، حمام و … باشم به به دلیلی منو میکشونه اتاق بالای سرش، یا یادم میندازه به یه دلیلی برم سراغِ بچه.
یعنی من و حافظ تو برنامه ی امنیتیِ خدا هستیم که مو لای درزش نمیره از بس که دقیق و بی خطاست.
فکر میکردم جلوی بقیه تا بگم خدا مراقبشه بلافاصله میگن خدا عقل هم داده
باور من منافاتی نداره با اینکه خدا عقل هم داده.
همون عقل رو هم خدا داده، بعد من بیام روی عقلِ محدود و هر لحظه در حالِ رشدِ خودم حساب کنم، نه خدا؟
روی قدرت، توانایی، مهارت، تیزهوشی، درایت، تدبیر و … خودم حساب کنم؟ نه کسی که همه ی اینارو بهم داده؟ که به طرفه العینی میتونه از دست بره اگه از مسیر خارج شم!
پس روی چی حساب کردم من؟
روی باد؟ که میاد و میره؟
یا روی خدا، که مطلق، ثابت و همیشگیه؟
من اگه اینو خوب درک کنم خیلی رشد میکنم.
خدایی که بهم عقل و هوش و … داده اگه من روش حساب کنم با استفاده از دست ها و ابزارش بهم اگاهی میده که هر کاری رو در بهترین زمانش انجام بدم.
یعنی همون هدایت.
هدایتم میکنه سر بزنگاه که:
مراقبِ بچه م باشم.
آشپزی کنم.
خانه داری کنم.
به امورات خودم و همسرم برسم.
به تفریحاتم برسم.
در رفاه مالی، امنیتی، اسایشی باشم، شاد باشم و …
به عبارتی راضی باشم از زندگیم، پر نشاط باشم.
میگن فلانی رو سپرده به امونِ خدا.
که منطورشون اینه رهاش کرده و مراقبش نیست.
بی توجه هست و …
ولی در اصل چه امونی بهتر از امونِ خدا سراغ دارم؟
هیچی.
به هیچ عنوان هیچ نطارت و کنترل و مراقبتی، از مراقبت و پناهِ خدا بالاتر نیست.
قبل از این گفتگوها به واسطه ی سوال عزیزی در عقل کل که این بود:
چقدر احساس لیاقت میکنین برای دریافت هدایتهای خدا و چکار میکنین دریافت هدایتها بیشتر شه، روی این فکر میکردم که:
هر چقدر باور کنم خدا بهم میگه (در مورد هر موضوعی)، خدا بهم میگه و هدایتم میکنه.
این شد که در ادامه به این نتیجه رسیدم که اگه باور کنم بهم میگه، پس میگه.
یا به دل خودم میندازه.
یا به یادم میاره.
یا از زبون کسی میشنوم.
یا میبینم.
یا میخونم و …
بالاخره با ابزارهای متفاوت خدا منو هدایت میکنه به کاری که باید انجام بدم،
به چیزی که باید توجه کنم و …
خدایا مرسی از این گفتگوها که به واسطه مراقبت از حافظ باهام صحبت کردی در موردشون.
من باگِ ثروت دارم:
روی موجودیِ توی کارت هامون، روی پولِ نقد، روی طلا، گاهی روی هدیه حساب میکنم، نه خدایی که پول، طلا و … رو فرستاده و میده بهم.
انگار حضور فیزیکیِ پول اگه داشته باشم تو کارتم برام باورپذیرتره تا خدایی که همه ی ثروتِ جهان مال اونه و در دستان اوست.
پول، پیشِ ثروتِ عظیمِ جهان که مالکش خداونده، خیلی کوچکه.
اما ذهن من گاهی ارزش پول رو بالاتر از بقیه چیزا میدونه.
چون ثروت رو توی پول میبینه، با پوله که همه چیز میشه خرید تا به رفاه و ارامش رسید.
پول خوبه ولی ایا سلامتی و ارامش رو میشه با پول خرید؟
نه، دلیل اصلی ارامش و سلامتی پول نیست…
ثروت، همه چیز میتونه باشه:
– ثروت یعنی مامانم که امروز وقتی داشتم به حافظ شیر میدادم، برامون میوه آورد، خودش برام یه بشقاب سیب و نارنگی پوست کند داد دستم بخورم، و چقدر هم که چسبید.
– ثروت مامانمه که مهربونه.
– ثروت همسرمه که انقدر با عشق همراهمه.
یادم بمونه اختلاف نظر داریم گاهی، ولی باعث نمیشه خوبی های فراوانش رو نبینم.
– ثروت خواهرامن، برادرمه، خانواده ی همسرمه، دوستام و عزیزانمه.
– بله، پول و طلا و خونه و ماشین و مسافرت و … هم هست.
– ثروت سلامتی مونه، ارامش و امنیت مون هست.
چقدر ثروت دارم و یادم میره.
خدایا یادم بنداز هر لحظه.
همین الانم تو هدایتم.
چون یادم انداخته من چقدر ثروتمندم.
– ثروت یعنی اینکه مینویسم و عاشق نوشتنم.
ثروت حافظ هست که انقدر عاشقشم.
– ثروت خوش برخوردی و خوش اخلاقیِ همه ی ادم هاییه که میبینمشون، باهاشون صحبت میکنم.
– ثروت همسایه های خوبمون هست.
– ثروت مدیر ساختمان مسیولیت پذیر و تلاشگرمون هست و همه ی همسایه هایی که همکاری میکنن برای بهبودِ بلوک و مجتمع مون.
– ثروت اینهمه دفتر و لوازم تحریری هست که دارم.
امشب سرچ کردم قیمت یه جعبه مداد رنگی فابرکستل رو، 1 میلیون تومن بود.
و من اینهمه مداد رنگیِ فابر کستل و برندهای دیگه دارم.
-ثروت غذاییه که هر روز داریم نوش جان میکنیم.
– ثروت هوایی هست که رایگان هر لحظه دارم استفاده میکنم ازش، اونم به اسانی، بی هیچ زحمتی، اسوده و روان، انقدر عادیه که اصلا نمیبینمش دیگه.
– ثروت صدای اواز پرندگانه که میشنوم.
– ثروت هوای مطبوعه.
– ثروت بارون و برف و باده.
– ثروت طبیعته، آبه، صدای آب توی رودخونه است.
– ثروت دوستان عزیزم در سایت هست که ندیدمشون ولی مثل اعضای خانواده ام شدن، اسم و پروفایلشون رو که میبنم ذوق میکنم، کامنتهاشونو که میخونم یا براشون پاسخ مینویسم یا اونا برای من مینویسن ذوق میکنم.
– ثروت این سایته، استاده، مریم جون و اقا ابراهیم و خانم فرهادیه.
– ثروت دایره آبی تو سایته، با دونه به دونه پاسخ هایی که برام میاره و تحویلم میده.
– ثروت دونه به دونه ی فایلهای استاده.
– ثروت خونه ی امن و گرمیه که توش زندگی میکنیم.
– ثروت خانواده مون هست که سه نفری شده، فرزند داریم.
– ثروت رختخوابِ نرم و گرمیه که هر شب میخوابیم.
– ثروت تمام وسایل خونه مونه، لباس هامونه.
– ثروت اینه که من راحت مینویسم، دلی و با عشق و ساده مینویسم.
– ثروت یعنی همسایه در ورودی رو برای من باز نگه میداره، و برعکسش.
– ثروت یعنی یه عالمه زیبایی و نکات مثبتی که هر لحظه شکارشون میکنم.
– ثروت یعنی اون پیشی خوشگله که پوست بدنش توسط خداوند به زیبایی طراحی شده.
– ثروت یعنی زیباییِ منحصر به فردِ طاووس و پروانه.
– ثروت یعنی آرد برنجی که همسایه ی مامانم برای حافط جان هدیه آورده.
– ثروت یعنی اقا پسر مودب و باشخصیتِ مغازه دارِ محلِ مامانم که به حافظ ابراز محبت کرده، و مامانم مثل نوه هاش دوستش داره، برای مامانم تپسی میگیره و …
– ثروت یعنی خودم، سمانه جانِ صوفیِ نازنین، خوش قلب، مهربان، منظم و با سلیقه، خوش خط.
یه عالمه ثروت دارم من، یه عالمه…
– بزرگترین ثروتِ من، حضور خدا تو زندگیمه.
ساعت 01:01 بامدادِ 30 مهر هست.
اخرین روز از اولین ماهِ پاییز به مبارکی و شادی و سلامتی.
ان شاالله بهترین ها در انتظار همه مون باشه امروز و هر روز.
بله که هدایته، وگرنه من اصلا فکرشو نمیکردم این چیزها رو بنویسم تو کامنت و عملا یه سپاس گزاریِ مفصل داشته باشم از خداوند برای بی نهایت ثروتی که دارم تو زندگیم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوندِ جان
سلام.
امروز از اون روزهایی بود که خداوند با بخشش و مهرِ وسیعش کارهامو عالی جلو برد برام.
الهی شکرت.
– امروز اقدام کردم برای تمدید گواهینامه ام.
– نوبت گرفتم پلیس+10 و بلافاصله کارم انجام شد.
– همسرم با حافظ جون تو ماشین موندن.
– معاینه چشم نزدیک بود رفتیم.
– همسرم بیرون کار داشت، دقیقا کار من که تموم شد رسید به انجامِ کار خودش.
یعنی اگه ما میخواستیم چیدمان کنیم، اینقدر قشنگ و سرِ زمان چیدمان نمیشد.
– رفتیم پمپ بنزین، خلوت بود.
– تمدید گواهینامه یکی از کارهای تعویقیم بود، با بچه سختم بود ولی امروز به لطف خدا اقدام کردیم و ان شاالله تا دو هفته دیگه گواهینامه ی جدیدم میاد. الهی شکرت.
– همون پلیس+10 رفتیم که دو سال پیش برای گذرنامه مون اقدام کرده بودیم، برای همین عکس تو سیستمشون داشتم، بهم نشون دادن گفتن همینو میخوای، گفتم بله، خیلی هم خوب، کارم جلو افتاد.
– تو راه بودیم یه نَمِ بارون هم اومد، فوق العاده خوشحال شدم.
– هوا عالی بود.
– ماشینِ نشانه مو دیدم، چندتا.
کاملا مطمین شدم کارهام عالی جلو میره.
– برای معاینه چشم تعداد زیادی اسم نوشته بودن، من با آرامش نشستم به انتظار و شمردنِ نکات مثبت روزم.
تند تند معاینه چشم انجام شد و نوبتم شد.
قشنگ امروز متوجه شدم چقدر قشنگ و سریع کارهام انجام میشن. الهی شکرت.
– دقیقا وقتی از ماشین پیاده شدم تا برم کارهامو شروع کنم گفتم خدایا عالی انجام بشه امروز. همینم شد، الهی شکرت.
– نهار اومدیم خونه مامانم.
قورمه سبزیِ بسیار خوشمزه پخته بود، نوشِ جان کردیم.
– برای فردا وقت گرفتم حافظ جونم رو ببریم آتلیه، عکس از این سن کوچولو و قشنگش بگیریم، الهی شکرت.
– الهی شکرت برای پول تو کارت هامون.
– الهی شکرت برای سیب و نارنگیِ خوشمزه ای که مامانم پوست کند برام خوردم و دست های مهربونش.
– الهی شکرت برای خبر خوبی که شنیدم در مورد خواهرم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نامِ خدایی که زیباست
سلام
امروز آسمون پر از ابرهای کپلی و سفید و خوشگل هست.
هوا خنک و مطبوعه.
اومدم پیاده روی تو این هوای عالی.
یه عالمه پیشیِ خوشگل دیدم.
ریزش برگ ها از درختان رو دیدم، عجب صحنه ای بود…
پیروِ کنترل ذهن دیروز پاداش هاشو دریافت کردم:
اول حسِ خودم.
که خوب شد، استرس و ترس و نگرانی رفت.
امروز هم خبر خوبی شنیدم از موردِ دیروز
چه لذتی داره بعد از کنترل ذهن، بعد از توکل.
یه خطری از همسرم رفع شد، الهی شکرت.
برگ های پاییزی ریختن روی زمین.
چندین پرنده نشستن روی درخت و جابجا میشدن.
روزیِ من بود که این صحنه های زیبا رو ببینم امروز.
الهی شکرت.
از ابرهای خوشگل عکس گرفتم.
برگ ها در حال افتادن از درختها هستن منم از زیر درخت رد شدم.
خدای من.
امروز چقدر همه چیز قشنگه.
داره باد میاد…
مای بیبی حافظ رو با قیمتی عالی خریدیم.
داشتم میگفتم چطور ممکنه این اختلاف قیمت.
خودم پاسخ دادم این روزیِ بلند حافظ جون و ماست، الهی شکرت.
باغچه ها و فضای سبز مجتمع مون خیلی قشنگ و تمیز شده.
بالکن زیبای یه خونه که گلدون و گلهای رنگی داره اومد جلوی چشمم.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
بسم اللهِ نور
سلام.
وقتی داری تمرینِ کنترل ذهن میکنی، تمرینِ توجه به نکات مثبت و زیبایی ها میکنی، آزمون هم داری.
همیشه تمرین نیست، یه لحظه ای هم باید امتحان بدی هر چی یاد گرفتی و تمرین کردی رو.
خُب سمانه جون.
ببینم چند ورده حلاجی.
بسم الله الرحمن الرحیم
– دو تا پرنده دیدم، برام نشونه است، خدا باهام صحبت میکنه. الهی شکرت.
– آگاهانه اول فایل بالای بالا سامی بیگی رو گوش دادم تا شاد شم.
بعد توحید عملیِ 9، مادرِ موسی…
الان همه چیز خوبه، الحمدالله.
خدایا مرسی که زمانِ مسلط شدنم به احساساتم داره کوتاه تر میشه.
با صدای بلند به خودم یاداوری کردم دستورالعمل چیه برای کنترل ذهن.
خدایا شکرت برای کنترلِ ذهن، که خودش یه تکنیکِ بهبودِ حس و حالِ آدمه.
خداوند همه چیزه.
– تو دفترم میخوام از نکات مثبتِ این به ظاهر نازیبایی بنویسم.
آفرین سمانه جانِ جانانم.
– خداوند، بهترین چیدمان ها رو برام انجام میده همیشه.
هر چی پیش میاد خیره، شک ندارم.
من جلوتر رو نمیبینم، خدا میبینه.
وقتی بتونی ذهنت رو بگیری دستت و توجهت رو بذاری رو زیبایی ها (توحید، خدا) و افسار ذهنتو بکشی و نذاری بره سمت ترس و ناراحتی (شیطان)، برای تو ورق بر میگرده و نتیجه عوض میشه.
شک ندارم.
الهی شکرت.
– شنیدنِ سری فایل هایِ ارامش در پرتو آگاهی
این قسمت یه دوره یا گنجِ منحصر به فرده.
استاد هیچ کجای سایت نیست که برم و بشنوم و برام جذاب نباشه.
مرسی از این سطحِ بالای کیفیت و تاثیر گذاری.
– تمرینِ روزانه ی مستمرِ کامنت نوشتن.
آفرین سمانه جون، الهی شکر.
– تمرینِ روزانه ی مستمرِ کامنت خواندن.
آفرین سمانه جون، الهی شکر.
– سپاس گزاری یعنی چی؟
یعنی دیدنِ چیزهایی که خوشحالم میکنه، کوچک، بزرگ…
راضی و خوشحال بودن بابتشون.
عادی نشدنِ این خوشحالی ها و لذت ها.
کوچک ندیدنِ این شادی و لذت ها.
مثلا اینکه من الان دراز کشیدم رو تختمون، پنجره بازه، دارم مینویسم، فایل ارامش در پرتو اگاهی میشنوم، حافظ جون و بابایی تو اتاق حافظ خوابن.
اینکه من دارم مینویسم واقعا خوشحالم میکنه، واقعا واقعا، فراوان فراوان.
الهی شکرت.
قدر دونستنِ تک تکِ این شادی ها و خوشحالی های کوچک و بزرگ تو زندگیم، منو سپاس گزارِ حقیقی میکنه به درگاهِ خدا.
– نوشتن، معجزه ی زندگیِ منه.
سمانه بنویس.
هر چقدر که میتونی.
ببین الان حست با نیم ساعت پیش چقدر فرق کرده.
الهی شکرت، شکرت، شکرت.
– مینویسم تا ردپا بمونه از امروز و این تمرینِ بزرگ:
سمانه بهت افتخار میکنم برای مونولوگ های امروزت با خودت:
اگه قرار باشه بترسم و ناراحت شم که پس قبول ندارم خداوند حافظِ حافظ هست. نمیخوام مثل قبل واکنش بدم، میخوام کنترل ذهن کنم، میخوام شرایط رو عوض کنم.
اگه مثل قبل و مثلِ بقیه واکنش بدی در این موقعیت پس یعنی کار نکردی روی خودت و شخصیتت، پس تو شاگرد استاد نیستی.
اینارو هم خدا بهم گفت و من تکرار کردم با خودم.
شجاعتش رو هم خود خدا داد بهم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام.
● خدایا شکرت که به ما فرزندِ سالم، زیبا، باهوش، خندان هدیه دادی.
ما دوست داشتیم صاحبِ فرزند بشیم.
خاطره ی خوشِ اون روزی که متوجه شدم حافظ جون تو دلمه رو هیچوقت فراموش نمیکنم.
الان اون قند عسلی که منتظرش بودیم، تو بغلمه، داره شیر میخوره و لالا میکنه.
خدایا یادم بنداز تمامِ خواسته هایی که داشتم رو تو اجابتشون کردی.
تو منو مادر کردی، بی شک فقط تو میتونی منو به همه ی خواسته هام هدایت کنی.
الهی شکرت.
● برای سلامتی خودم، حافظ، همسرم، خانواده، دوستان و عزیزانم خیلی سپاس گزارتم خدای مهربانم.
● نهار خوشمزه پختم وقتی حافظ جون لالا کرده بود.
خدایا شکرت برای غذا و خوراکی هایی که نوشِ جان می کنیم.
خدایا شکرت برای خوراکی های یخچال، فریزر، کابینت ها.
خدایا شکرت برای روزیِ فراوان و پر برکتی که وارد خونه مون میکنی.
همه ی اون چیزهایی که جفتمون میدونیم….
● پروژه ی لذت بخشِ حمام بردنِ حافظ جون.
هر بار بهتر و بهتر، ماهرتر میشیم و لذت میبرم از تمیزی و پاکی.
● پرنده ها و آواز زیباشون که به گوشم میخوره.
● گل قرمزی که وسط باغچه روبه روی پنجره مون هست.
● تمرین کردم امروز تجسمم رو بذارم بر پایه ی توانایی و قدرتِ جسمانی، بر توانا بودن برای انجام کارهای بچه و خانه و خودمون.
● امروز میوه شستم گذاشتم تو کاسه تو یخچال.
وقتی آماده و شسته شده باشه راحت تر خورده میشه.
من عاشقِ میوه هستم، وقتی میوه میبینم خوشحال میشم، میوه برام یه چیزِ جذاب و قشنگه، میوه بهم حسِ طراوت و شادابی و تازگی میده.
خدایا شکرت برای همه ی میوه ها.
● خوشبختی برای من یعنی هر بار که تو صورتِ حافظ نگاه میکنم به پهنای صورت بهم میخنده.
یکی از شیرین ترین لذت های دنیا، خنده ی بچه هاست.
حافظ، چشم هاش هم میدرخشه و میخنده بهم.
عاشقتم کوچولوی قشنگ و خوشمزه ی مامان.
● دیشب رفتم پیاده روی، خیلی لذت بخش بود.
وقتی برمیگردم خونه، حافظ بغل باباشه و میان جلوی در، تا در رو باز میکنم میگم سلام مامان، حافظ بهم میخنده با کل صورت قشنگش.
دلم قنج میره برای صورت و هیکلِ کوچولو و قشنگش.
● دوستان نازنینم در عقل کل، برای سوالم پاسخ گذاشتن.
ممنونم ازشون.
دیشب کامنتِ ناعمه جان رو خوندم در حینِ پیاده روی و بسیار متحیّر شدم از متن کامنتش.
که چقدر آینه بود، خودمو تو خط های کامنتش دیدم…
گشایش اینطوریه، نرم و اسان در غالبِ هدایت میاد سراغِ آدم و بهم میگه چه کاری بکنم بهتره الان برام.
● یه چالشی هست که من و همسرم داخلشیم.
خیلی نرم و آهسته داریم جلو میریم.
تمام توجهمون رو هم گذاشتیم روی داشتن و خلقِ حسِ خوب، لذت بردن از زندگی و هدایت خواستن از خدا که خودش مسیر بده، راه نشونمون بده.
امروز خیلی شفاف این حس رو دریافت کردم که هیچ نگران نباش.
شما به حس خوب برسین و تقویتش کنین، بعد صدای خدا رو میشنوین که میگه چکار کنین.
کاملا لذت ببرین، هر هدایت و اقدامی که میاد رو انجام بدین و برین جلو.
وقتی این قسمت رو داشتم مینوشتم یهو اشکار شد برام که این مدت (از آغازِ چالش، که تازه خود این چالش از خواسته هامون بوده)، کلی اقدامِ عملی انجام دادیم جفتمون.
حرکت کردیم، اقدام کردیم، پیگیری کردیم، تلاش کردیم، همه شون هم با حسِ خوب و رضایت و شادی.
تا چند دقیقه پیش فکرشو نمیکردم چقدر اقدام عملی انجام دادیم تا حالا…
فکر میکردم کاری نکردیم که.
ولی من لیست کارها رو نوشتم که تحسین کنم خودمون رو.
و خداوندی که اتفاقا با این چالش کلی فضای جدید برامون باز کرده برای اقدام های عملیِ جداگانه و عالی.
الهی شکرت.
● دو روز پیش یه لحظه از نظرم گذشت فایلهای ارامش در پرتو اگاهی رو گوش بدم، ولی یادم رفت.
و دیشب دیدم ناعمه جان اسم برده از این فایلها تو کامنتش، چشمام برق زد و هدایت رو دریافت کردم.
دیشب گوش دادم و بسیار لذت بردم.
مخصوصا فایل 6 که در مورد قضاوت هست.
دقیقا برای من بود.
هر چی گوش دادم بیشتر متوجه شدم که دلیل ناخواسته هام تو حیطه ی روابط چی هست.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا ارحم الراحمین
سلام.
● دیشب غش غش خندیدیم با حافظ.
بازی کردیم باهاش.
حافظی که 5 ماه و 23 روزش هست و طبیعتا چشم به هم بذاریم میشه یه سال، دو سال، هفت سال، 10 سال و …
درسته که گاهی واقعا سخته بچه داری، ولی با قلبم عاشقشم.
خیلی دوستش دارم.
صورتِ ماهشو که میبینم خودم شاد و خندان میشم.
خدایا شکرت برای پسرِ سالم، خندان، زیبا و خوش اخلاقی که بهمون دادی.
● ورودیِ مالیِ امروز.
● متوجه شدم عوض شدم نسبت به پول، براش احترام و ارزش بیشتری قایلم، نادیده نمیگیرمش.
● مامانم یه راهکارِ عالی داد برای رنده کردن بادامِ حریره بادومِ غذای حافظ جون.
الهی شکر، آسان شدم بر اسانی ها.
● رفتیم بنزین بزنیم دیدم لاینِ ما خالی بود و ما مستقیم رفتیم جایگاه، در صورتیکه راست و چپ ما چند تا ماشین بود.
● امروز رفتیم جایی، تو خیابون یه اسباب بازی فروشی دیدیم.
داخلش شدیم و عروسک ها رو دیدم، خیلی قشنگ بودن، لذت بردم.
یه فیل دیدم لباس شلوار بندی تنش بود، خوشم اومد.
● داره صدای زیبای اواز گنجشک ها میاد…
خدایا شکرت.
● دیشب تا صبح فایلِ خانه تکانی گامِ 17 پخش بود.
من عاشق این فایلم.
تکراری نمیشه برام.
هر بار تازه است.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا ارحم الراحمین، سلام.
قشنگی های الان، وقتی دقیقا دارم کنترل ذهن میکنم و میخوام فرکانسمو ببرم بالا:
– هلالِ ماه تقریبا داره کامل میشه، چند روز نتونستم بیام و بزرگ شدنش رو ببینم.
الان الحمدالله اومدم پیاده روی و دیدمش.
– یه هواپیما بالای سرم داره میره.
ان شالله صحیح و سلامت برسن به مقصدشون.
– هوا مطبوعه.
– پارکینگ های مجتمع پر از ماشینه.
ماشین های قشنگ و خوش مدل.
خدا رو شکر برای ثروتی که تو مجتمع مون میبینم هر بار.
– ماشینِ نشانه مو (جَک) دیدم، لبخند اومد روی صورتم.
– چراغ های مجتمع روشنه، قشنگه، حباب های گردِ درشت.
مرسی که مجتمع رو روشن کردین.
مرسی که برگ های سبز درختان رو نشونم میدین.
– جلویِ بلوکی که من دارم الان پیاده روی میکنم بالکن های بزرگی دارن، الهی شکرت.
– خدایا شکرت که الان اومدم پیاده روی.
احوالاتم داره بهتر و بهتر میشه، الهی شکرت.
– ماه اومد جلوی چشمم الان…
– با نگهبان محترم مجتمع سلام و احوالپرسی کردم.
– الهی شکرت برای سلامتیم.
– الهی شکرت برای سلامتی همسرم و حافظ جانم و عزیزانم.
– مانتو و شالم صورتیه، سمانه جونم مرسی که رنگی رنگی میپوشی.
شاداب میشم با رنگی رنگی.
– خدایا شکرت برای این سپاس گزاری و پیاده روی و توجه به قشنگی های اطرافم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند، سلام.
– صدای آواز پرنده ها، در این عصر پاییزی، قاطی شده با صدای فوتبال بازی کردن پسران در دبیرستان نزدیک خونه مون…
با هوای مطبوع و نسیمی ملایم.
لحظه ی قشنگیه، صداها قشنگن.
الهی شکرت.
– امروز هم پرداختیِ 5/400/000 تومنی رو 1/400/000 پرداخت کردیم.
روی خدا حساب کردیم و پاسخ اینچنین شد.
روزیِ غیرِ حساب.
الهی شکرت.
– صبح پاسخِ رویا جان رو دریافت کردم و ساسر نشاط شدم.
رویا جان، کامنتتو برای حافظ جان خوندم.
ممنونم.
– نهارِ آماده داشتیم، الهی شکرت.
– فایل جدید استاد رو گوش دادم، مثل همیشه پر از نکته.
ممنونم برای انتشار این اگاهی ها.
– لیمو شیرین، نارنگی، سیب نوش جان کردم.
خدایا مرسی برای میوه ها.
خدایا مرسی برای خوراکی های فراوانِ یخچال و فریزر و کابینت هامون.
خدایا ازت ممنونم که هر لحظه بهمون روزیِ پاک میدی.
– پرنده دیدم روی شاخه ی درخت.
نشانه ی من.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت