پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد جولان پور گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    درودبرشمااستادعزیزم وهمه همراهانم درسایت عباسمنش دات کام

    استادمن به محض آشنایی باشماوشنیدن صحبت های شماشروع کردم به کنترل ورودی های ذهنم

    تلوزیون روحذف کردم،اخباروگوش نمیدم وکاری هم به خبرهاندارم البته که درابتدامقاومت داشتم وفکرمیکردم بی خبرزندگی کردن ازکشوروجهان اطراف مگه میشه ولی الان متوجه شدن نه تنهاشدنی است بلکه حال بهتری هم دارم

    توجه به قیمت کالاهاومبلغ خواسته هایم راکنارگذاشتم چون باورکردم رسیدن من به اونهانیازی به توجه وتمرکزمن به مبلغ وقیمت اونهانداره

    اطرافیان وغربال کردم وهرکسی که دم ازبدبختی وناامیدی میزدوحذف کردم

    شروع کردم به توجه وتمرکزبرخواسته هام وداشتن اونهاروتصویرسازی میکنم انقدرکه گاهی فکرمیکنم دقیق دارم اون شرایط وزندگی میکنم

    به احساس خوب رسیدن وتمرین میکنم دیگه به وقایع واکنش احساسی نشان نمیدم بلکه به اونهابه چشم روشن شدن ناخواسته وفهم خواسته نگاه میکنم وبعدشکرگزاری میکنم

    ترس ندارم ونگران نیستم فرمان زندگی روبه خالق زیبایی هاسپردم

    شروع کردم به دیدن فایل های سفربه دورامریکاوزندگی دربهشت

    تصویرسازی وتمرکزبرخواسته هاوآرزوهام وحالاتودنیاخیال خودم زندگی میکنم

    حالم خوبه احساسم خوبه هیچ چیزی نمیتونه من وبه واکنش وتخریب سوق بده

    متمرکزشدم به دیدن ثروت وتحسین اون

    به فراوانی که درجهان هست

    به انسانهای خوب ونازنینی که هرروزبیشتروبیشترمیشن ودستان خداوندهستند

    من به این جهان دعوت نشدم که برخلاف جریان ثروت سلامتی عشق وهدایت الهی قدم بردارم ودرسختی هاودرماندگی هازندگی کنم

    ازوقتی فرمان زندگیم روبه دست خداسپردم خودم باآرامش زندگی میکنم ودارم معجزات خداوندوتماشامیکنم

    هیچی نداشتم انقدرکه حتی بسته اینترنت بگیرم یاحتی گوشی سلامتی که فایل هاروتماشاکنم وال سی دی گوشیم شکسته بود

    خداوندمن وهدایت کردبه کاروشغلی که یه شبه همه چی درست شد همه چی

    جزمعجزه نبود

    حقوق عالی

    یه خودروسمندازطرف شرکت

    یه لپ تاپ لنووجهت انجام امورکاری

    یه گوشی عالی

    این یعنی توجه وتمرکزبرزیبایی هاوفراوانی ها

    این نتیجه توکل به خالق مهربانی هاست ودست کشیدن ازتوقع ازاطرافیان

    این یعنی خودم وخدای خودم وهمه دستان خدای من

    ممنونم استادعزیزم برای حضورشما

    ممنونم خدای مهربانم برای حضورت درقلب من

    ممنونم خالق فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      محبوبه مهدوی گفته:
      مدت عضویت: 1151 روز

      سلام دوست خوبم چقدر کامنت شما برای من امید بخش بود و اگاهی دهنده که وقتی ما ورودیهای ذهنمون رو کنترل میکنم و بر خدا توکل میکنم چطور خداوند از دل هیچ ما رو به شرایط و کاری هدایت میکنه که بیشتر و بیشتر با خودش وقت بگذرونیم ممنونم از شما که وقت گذاشتید و کامنت نوشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    1 گفته:
    مدت عضویت: 3342 روز

    سلام به همه ی رفیقای گلم تو سایت استاد عباسمنش

    و سلام خدمت استاد عزیزم و تیم فوق العادشون

    قبل از هرچیز خدارو شکر میکنم،به خاطر اینکه این هفته یکی از برندگان خوش شانس کد تخفیف 40% تهیه محصولات ،من هستم.خدایا شکرت.

    و اما سوال مسابقه…

    1٫تجربه شما درباره کنترل ورودی های ذهنت چیست؟

    2٫چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟

    تجربیات شخصی:

    من از وقتی در مورد قوانین آگاهی پیدا کردم و متوجه شدم باید ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم،تلوزیون رو از زندگیم حذف کردم. بعد از اون متوجه شدم که علاوه بر تلوزیون رسانه ها و ورودی های دیگری هم هستند که باور های نادرست دارند و تمرکزشون بر روی نکات منفیه .و همشون رو حذف کردم.

    تمامی کانال های تلگرام،اینستاگرام،فیلم های سینمایی و سریال ها (هم ایرانی و هم خارجی) (این مورد واقعا سختم بود ،چون من به شدت فیلمباز بودم و تقریبا هر روز یه فیلم میدیدم و براش نقد مینوشتم و تحلیلش می کردم) و انواع سایت های خبری و ……..

    من دوستانی داشتم که بسیار به هم نزدیک بودیم و هر روز حداقل 5 ساعت باهاشون وقت میگذروندم. اون ها افرادی بودن که عالم و آدم رو مقصر شرایط زندگیشون میدونستن،همیشه تمرکزشون بر روی نکات منفی زندگی بود،همیشه متفکر بودن و در مورد سیاست و فلسفه و …. صحبت می کردن،در صورتی که به هیچ موفقیت قابل توجهی نرسیده بودن و همیشه حسرت چیزای خوب روداشتن. و 1001 ویژگی نامناسب . که قاعدتا منم کم کم شبیه به اونا شده بودم.

    تا اینکه با قوانین آشنا شدم و با تمام وجودم پذیرفتم که روی خودم و باور هام کار کنم .از فایل های رایگان شروع کردم و اوایل نتایج خوبی هم گرفتم ولی خب هرچقدر روی خودم کار میکردم و فرکانس هام رو تغییر میدادم بعد از دیدن دوستام و ارتباط با اونها ،اونقدر تاثیر منفی رو من میزاشتن که شرایط مثل قبل میشد. تا اینکه تصمیم گرفتم ارتباطم رو به کلی با دوستام قطع کنم و این کارو کردم(با اینکه دل کندن ازشون واقعا برام سخت بود)

    و برای این مواردی که گفتم جایگزین هم تعیین کردم :

    1٫مطالعه کتاب “رویاهایی که رویا نیستند” و انجام تمرین هاش

    2٫دیدن تمامی فایل های رایگان استاد و قانون آفرینش و انجام تمرین ها( یکی از بهترین ورودی ها برای منه)

    3٫مطالعه کامنت های دوستان عزیز که از موفقیت هاشون می نویسن،مخصوصا صغحه ی ” یک کتاب مرجع از الگوهای موفق”

    4٫فعالیت در بخش عقل کل: مطرح کردن سوال و پاسخ به سوالات دوستان

    5٫دیدن انواع مستند ها ( مستند هایی در مورد عطمت کیهان و هستی،مستند زندگی افراد مشهور و موفق و …)

    6٫انجام تمرینات 28 روزه شکرگزاری ،خانم راندا برن

    من خودم هر موقع برنامه ی روزانم رو از موارد بالا پر کردم و در کل روز تمرکزم روی نکات مثبت بوده و احساس شکرگزاری داشتم ،بلافاصله بعد از چند روز اتفاقاتی تو زندگیم پیش اومده که واقعا مو به تنم سیخ شده و اشک شوق ریختم.( فقط حیف که ادامه ندادم )

    به نظر من مهم اینه که آدم 3،4 ماه یه خلوت برای خودش درست کنه و فارغ از هر دغدغه ای فقط و فقط شکرگزاری کنه و روی باورهاش کار کنه و فرکانس مثبت ارسال کنه،اونموقع مهارتش در کنترل کردن ورودی ها بیشتر شده و میتونه در طول روز و در کنار کارهای روزانش ،ورودی هاش رو هم کنترل کنه.

    ولی اون 3،4 ماه اول خیلی مهمه و آدم باید کمترین ارتباط را با بقیه داشته و تمام وقت فقط رو خودش کار کنه.

    خیلی ممنونم که وقت گزاشتین و کامنت من رو خوندید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  3. -
    آریا خیر گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    با سلام ارز ادب خدمت همه دوستان و استاد عزیز

    از خدا به خاطر اینکه در این مسابقه شرکت می کنم و نظر می دهم بسیار بسیار شکر گذارم

    یک سری از کاری های که من برای تمرکز بر روی نکات مثبت انجام می دهم شامل موارد زیر است که اینها را حظور ذهن داشتم و نوشتم و امیدوارم شما هم از این موارد بتوانید بهره ببرید

    1- تمام موقیعت ها و شرایط را به نفع خودم می بینم . اگر در موقعیت خوبی باشم از خدا سپاس گذاری میکنم و از آن موقیعت حداکثر لذت را می برم . اگر در شرایط نامناسب باشم اون شرایط را هدیه ای از طرف خدا میبینم که می خواهد با ان شرایط به من چیزی بیاموزد یا چیز های بهتری بدهد و باز هم خدا را شکر می کنم . موقعیت های خوب و بد زاییده ی ذهن ما انسان ها است و تمام شرایط و موقعیت هایی که تجربه می کنیم نتیجه ی اعمال و رفتار و توجهات ماست .

    2- با نوشتن تعهد و خواندن هر روزه ی آن تعهد

    3- هیچ چیزی را به خودم نمی گیرم همچنین تصوارت باطل نمی کنم ( کتاب چهار میثاق )

    4- حداکثر تلاش خودم را می کنم تا خودم و دیگران را مورد قضاوت قرار ندهم و در عوض حسن ظن داشته باشم

    5- شک و تردید و ترس را پایه های کفر می دانم : زیرا اگر بترسم همواره در حال عقب نشینی خواهم بود و اگر دودل باشم عزت نفسم کم می شود و زیر پای شیطان له می شوم ( حکمت 31 کتاب نهج البلاغه حضرت علی (ع) )

    6- هر روز خودم را در عالی ترین موقعیت ها می بینم و اون را حسش می کنم انقدر این کار را انجام می دهم تا این کار برایم عادی شود

    7- کلیپ های انگیزشی استاد عباس منش را گوش می دهم

    8- هفته ای 4 ساعت و 30 دقیقه ورزش می کنم

    9- به موسیقی های آرمش بخش و شاد گوش میدهم

    10- از بحث کردن و جدل کردن در مورد افکار و … بشدت پرهیز می کنم

    11- نحوه ی رفتار پیامبران و ائمه را در برخورد با مشکلات و مسائل را مطالعه می کنم و سعی میکنم که مانند آنها و شاید بهتر از انها رفتار کنم

    12- سعی می کنم مانند پیامبر خوش خلق و مهربان باشم و هرروز از روز قبل بهتر و خوش خلق تر باشم

    13- اهداف و ارزو های خودم را با جزئیات می نویسم

    14- هرشب قبل از خواب به اهداف و ارزو های خودم فکر می کنم وخودم را در وقتی می بینم که بهش رسیدم

    15- این را می دانم که اگر در وضعیت نا مناسب قرار بگیرم با فکر کردن بیشتر درمورد اون موضوع اون موقعیت نا مناسب را بیشتر در زندگی خودم گسترش می دهم به همین دلیل سریع تمرکز خودم را بروی نکات مثبت که قبلا کثب کردم می برم یا هر کار دیگری که توجه خودم را از روی اون موضوع بر دارم

    16- همواره دستان خدا را بی نهایت می بینم و با کمک خدا و دستان بی نهایت اون به تمام اهداف خودم خواهم رسید

    17- با درخواست کمک از دیگران و کمک کردن به دیگران احساس های حسادت و چشم و همچشمی و رقابت و خود خواهی و منفعت طلبی و … را از بین می برم

    18- در هنگام خشم با یاد این جمله از قران به راحتی می تونم اون را کنترل کننم : وَالْکَاظِمِینَ‏ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الُمحْسِنِین زیرا که اگر من خشمگین به شوم‏ هم برخودم ظلم کردم

    19- نظر دیگران درمورد اعمال و رفتار هایم برایم مهم نیست حتی اگر من را تحسین بکنند و یا سرزنش

    امید وارم همه ی دوستان شاد و موفق و پیروز و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  4. -
    وفا گفته:
    مدت عضویت: 2992 روز

    به نام خداوندی که انسان را با عظمت آفرید

    سلام خدا قوت

    میخوام راه های کنترل ورودی های ذهن رو که خودم دارم ازشون بسیاااار لذتبخشانه استفاده میکنم و واقعا سریع به نتیجه رسیدم رو بگم

    لطفا اگر تا اینجارو خوندی ادامشم بخون مرسی دوستم

    هدف اصلی ما تغییر باور به وسیله کنترل ورودی هاست

    اینجا تاکید من روی کنترل ورودی ها همراه با ((لذتبخش بودن)) این کاره چرا؟

    باورهای ما افکار غالب ما هستند و همونطور که میدونید افکار غالب یا باورهای ما افکاری هستند که بسیاااار تکرار شدند حالا میگیم باورهای گذشته ناآگاهانه به وجود اومدن و صد البته اشتباه هم هستند ولی باز هم ((با تکرار)) ناآگاهانه به وجود اومدن وعملا هم خیلی طول کشیده تا بوجود بیان

    پس ما برای ساختن ((افکار غالب جدید)) یا ((باورهای جدید)) باید افکار درست و تازه را در ذهنمان بسازیم و ان را بسیاااار زیادتر ولی در زمان کمتر نسبت به فکرهای نادرست تکرار کنیم

    میگم زمان کمتر چون دوست داریم سریع تر به خواستمون برسیم این سریع منظورم یکی دو روز نیست

    به نظر من باید این تکرارِ زیاد ، برای ذهنمان لذتبخش باشد تا بهتر و سریع تر نتیجه بگیریم.

    خب یکی میگه من از فردا هر روز شکر گذاری میکنم و تو دفترچم مینویسم یا مثلا میگه من دیگه تلویزیون نگاه نمیکنم

    خب معلومه که این کار برای کسی که چندین سال ازعمرشو هرروز تلویزیون دیده وذهنشو عادت داده خوشایند نیست و ذهنش مقاومت میکنه

    پس من تصمیم گرفتم راهی پیدا کنم که مثلا شکرگذاری روزانه یا تلویزیون کنار گذاشتن و… رو برای ذهنم لذت بخش جلوه بدم و اون راه هم (((اهرم رنج و لذت بود )))

    کاری که کردم این بود : برای هر ورودی که میخواستم کنترل کنم دو تا لیست مینوشتم مثلا

    1)نگاه نکردن به تلویزیون چه فوایدی دارد ؟

    2)نگاه کردن به تلویزیون چه ضررهای دارد ؟

    یا

    1)شکرگذاری چه فوایدی دارید ؟

    2)شکرگذاری نکردن چه ضرر هایی دارد ؟

    برای هر لیست تا 40 مورد مینوشتم

    دوستان به طور معجزه آسایی هرروز که لیستمو مرور میکردم مقاومت ذهنیم کمتر میشد و خیلی راحت تر خودمو باهاش وفق میدادم

    واقعا الان نگاه نکردن به تلویزیون برام لذت بخشه

    شکرگذاری کردن برام لذت بخشه

    و همینطور هر باور جدیدی که در حال ساختنش هستم هم برام لذت بخشه و واقعا دلیل اصلی سریع رسیدنم به خواسته هام اینه که باورم و تکراراش برام لذت بخشه

    خب حالا بریم سراغ راهکار های من :

    1)قبل از اینکه بخوام یه ورودی رو کنترل کنم از ((اهرم رنج لذت)) که بالا توضیح دادم اسفاده میکنم تا مقاومت ذهنیم کمتر و کمتر بشه (خیلی مهم)

    2)برای تغییر باورهام به این صورت عمل میکنم :

    یه دفترچه میارم و یه خودکار بعدش میشینم فکر میکنم ببینم کدوم قسمت از زندگیم جزو خواستم نیست مثلا اگه مشکل مالی مالی دارم قظعا و یقینن یه جای باورهام اشتباهه میگردم ببینم کجاس بعد باورو کشیدم بیرون برای همون باور کلی باور جدید و درست جایگزین میکنم

    و این نکته هم خیلی مهمه که فقط همون یه دفعه به باور اشتباهم فکر میکنم اونم میخوام تغییرش بدم وگرنه دیگه بهش فکر نمی کنم

    بعدش اون باور های جدیدی که نوشتم رو به صورت فایل صوتی حاظر میکنم و هرروز و هرروز گوش میدمش و چون از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و واقعا میدونم مثلا تغییر این باور لذت بخشه پس گوش دادن فایل های صوتی همگام با اونم برام لذت بخشه و وااااقعااااااا احساس خوبی بهم دست میده وقتی گوش میدم.

    3)یه دفترچه دارم به اسم دفترچه شکرگذاری هر شب قبل اینکه بخوابم 10 مورد از چیزهایی که تو زندگیم به خاطرش شکر گذار هستم مینویسم . 6 مورد از چیزایی که الان دارم 2 مورد از چیزهایی که میخوام داشته باشم (ولی تو این مورد هم شکرگذاریم به صورتیه که همین الان دارمش و بهش عشق میدم )2مورد از چیزهایی که در گذشته داشته ام و مجموعا میشه 10 مورد بعدش که 10 مورد رو نوشتم پایین 10 مورد 5 جمله تاکیدی مینویسم و وقتی رسیدم به روز 10 از شکرگذاری اون 50 مورد تاکیدی رو به صورت فایل صوتی حاظر میکنم وهرروز بعد بیدار شدن و قبل خوابیدن گوش میدم

    4) من به این حرف استاد ایمان دارم که ما باید فکر خدا را بخوانیم (ما باید در پی کشف قوانین کیهانی باشیم) و خودمونو با قوانین هم جهت کنیم وواقعا از روزیکه اینحرف استاد رو درک کردم و وقتی که فهمیدم قرآن کتاب الله یکتا هست به این نتیجه رسیدم که قران فکر خداس و هر روز در پی کشف قوانین جهان هستی و خوندن فکر خدا هستم واقعا این کتاب گنجینه س به خدا اگر همین الان میلیارد تومن پول واسم بزارن و قران بگن یکیشو انتخاب کن شک ندارم قران رو انتخاب میکنم چون با قران به اونم میرسم (قانون ثابته )

    5)نماز میخونم… یادمه اون موقع ها که آتیسم (خداناباور)بودم مادر مهربانم میگفت نماز بخون منم همیشه با این دو سوال جواب مامانمو میدادم 1)برای کی بخونم 2)چه فایده ای تو این دنیا واسم داره

    واونجا بود که مامانم میگفت برای خدا ولی هیچ وقت جواب دومی رو نداد چون مادرم تقلیدی نمازخونده بود ولی به خدا همین نماز یکی از بهترین راه ها برای کنترل ورودی هاست

    ما در روز 17 بار سوره حمد را میخوانیم

    در ابتدای سوره حمد میگوییم :((سپاس خدای را که فرمانروای جهانیان است ))ما 17 بار تاکید میکنیم و شکرگداری میکنیم خدا تو همین ایه اهمیت شکرگذاری رو به ما یاد داده

    تو ایه ی بعد میگه(( بخشاینده مهربان )) یعنی اگر شکرگذاری کنی خدارو بخشاینده مهربان میبینی

    براستی با همین نماز میتونیم کلی از ورودی های بد رو کنترل کنیم

    6)هدفم این نیست که با یاد گرفتن باورهای مختلف اطلاعاتمو زیاد کنم فقط باور هایی رو میپذیرم که در جهت خواسته م باشه در کل احساس خوبی بهم بده

    7)احساس :((خیلی مهم)) فرکانس روح همواره در بالاترین و بهترین حالت ممکن قرار داره ولی درفرکانس ذهن عوامل بیرونی هم دخیل هستندو محدودیت به وجود می اورند ومهمترین کار ما این است که فرکانس روح و ذهن را همواره نزدیک به هم قرار دهیم چون روح خود خداست و خدا منبع ارامش و ثروت و همه ی خوبی هاست پس همواره باید سعی کنیم احساس خوبی داشته باشیم

    8)انچه را که دوست دارم مینویسم این دوست داشتن شامل هرچیزی که احساس خوبی بهم میدهند میشود

    سعی من نگه داشتن احساس خوبمه

    9) نگاهی که به خداوند دارم یک نگاه سیستمی است براستی که این نگاه به خداوند دنیای از ارامش به همراه داره (برای درک این موضوع کتاب استاد با نام چگونه فکر خدا را بخوانیم یا فایل های خدا را بهتر بشناسیم دانلود کنید)

    مهمترین کارهایی که من میکنم 9 مورد بالا بود از اینجا به پایین رو دیگه هممون میدونم ولی واقعا ما باید یک ایمان عملی بسازیم و به باورهایی که میسازم عمل کنیم

    10)دیدن انچه که در جهت خواسته ام است

    11)حدف تلویزیون

    12) همواره در مورد خواسته هام صحبت میکنم

    13)به هیچ وجه سعی در فهماندن این مطالب به افرادی که در فرکانسم نیستند نیستم

    14)ودر اخر در همه حال این سوال مهم رو از خودم میپرسم

    واقعا خیلی کمکم میکنه حالمو خوب نگه دارم (((اگر خداوند به عنوان تنها منبع قدرت هستی همین الان از من بپرسد ؟چه چیزی دوست داری به تو بدهم؟ واین را بدان که هر انچه را که بخواهی به تو خواهم داد. آن وقت پاسخ من چه خواهد بود ؟

    (((((بهترین سوال ممکن برای بهتر کردن احساس در لحظه ))))

    مرسی مهربون که خوندی

    سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  5. -
    سردار ایرانی گفته:
    مدت عضویت: 2956 روز

    به نام خالق بی همتا…به نظر من و براساس تجربه میگم که پایه و سنگ بنای مثبت اندیشی و ایجاد باورهای قدرتمند شکر گذاری است.اونجایی که روزی هزاران بار از خداوند رحمان بابت تک تک نعمت هاش خالصانه تشکر میکنی و هر روز هزار بار با رب خودت عاشقانه معاشقه میکنی این باور رو تو وجود خودت به وجود میاری که بله من طلبکار خداوند نیستم من همیشه بدهکار خدای رحمان بابت اینهمه نعمت و اپشن ومزایا نسبت به بقیه موجودات وحتی بقیه انسانها هستم.. اینجاست که واقعا سنگ بنای شروع ایجاد باور های عالی رو تو خودت میگذاری وتمام احساسات خوب و عالی جهان پا به سرزمین وجودت میزارن و تو رو راهنمایی میکنن به سمت اهدافت چرا که چکیده ی تمام مثبت اندیشی میتونه همین تک جمله باشه که حالتو خوب کن،اتفاقات عالی برات میوفته و شکر گزاری خداوند رحمان حال منو خوب کرده هر جا کمبودی میبینم نگران نمیشم.غمگین نمیشم.و به عدالت رحمان شک نمیکنم. الان وقتی معلولی رو میبینم که یک پا نداره دلم براش نمیسوزه!!!تو همون لحظه دعایی براش میکنم و به عنوان شکرگزاری صدقه ای نمیدم یا نمیگم خوبه که دوتا پا دارم عوضش به خاطر سلامتی تمام وجودم شاکر خداوند رحمان هستم…دومین پله ی ساخت باورهای قدرتمند زبان هستش که راجع به افکار منفی حرف نزنی..توی بحث ها ی ضعیف و منفی شرکت نکنی و عوضش توی ذهنت از باورهای عالی و قدرتمند یاد کنی میتونی امیدوار به ساختن ذهنی قدرتمند بشی… حتما داستان تاکسی ها و راننده هاشون و مردم سوار تاکسی خودشون رو بهترین کارشناش تو همه ی امور کاینات میدونن رو تجربه کردین. وقتی سوار میشی کارشناسان تاکسی به راحتی میتونن اسفالت بد خیابون رو به نباریدن باران ربط بدن و اخرش هم نتیجه بگیرن که مردم ایران با این وضع محکوم به مردن و بدبختی هستن. من سوار تاکسی میشم و سعی میکنم تو بحث ها شرکت نکنم گاهی فکر میکنم کسی ناراحت میشه اینکه من نشستم و لبام به هم چسبیده و جواب چیزی رو نمیدم که اینم با توجه به گذشته ام و باورهام کار سختیه. اما به خودم میگم ناراحتی افراد منفی مهم نیست!!!!!دیدن و شنیدن هم عامل مهمی در ساختن باورها محسوب میشن به نظرم دیدن ودنبال کردن فیلم و سریال و تلویزیون و ماهواره ،رادیو و شبکه های اجتماعی مخرب باید به صفر برسه یا حداقل خیلی اگاهانه تر دنبال بشن به نظرم توی اینا باور های مثبت و قوی کمترن از منفی ها مثلا من چند جا خوندم و شنیدم که فیلم گرگ وال استریت یک فیلم انگیزشی است که بعد از دیدنش فهمیدم باورهای منفی زیادی داره که به درد یک دانشجوی مثبت اندیشی نمیخوره اگر چه نکات مثبتی هم داشت…کتاب خوندن و فکر کردن و سوال پرسیدن از خودمون میتونه جایگزین خوبی باشه برای اینا!!! امیدوارم که من و همه دوستان برای تغییر دنبال تمرینات قلمبه سلمبه نباشیم با کمی تفکر و کمک گرفتن از خدای رحمان موفقیت دور نیستت…به امید ساختن دنیایی کمی بهتر تر…. یا حق….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1085 روز

      سلام و درود خدا بر سردار ایرانی

      سر به بالا داری باعشق الهی باشی همیشه کامنت زیبای تو بعد 7سال به من رسید تا بخونم و ازش درس یاد بگیرم و لذت ببرم خیلی خوش فکری وچقد قانون خدا ساده هستو خیلی هامون دنبال یک فرمول عجیب غریب بودیم دمتگرررررم که خلاصه و مفید اعلام کردین که ما میتونیم بهترین بشیم بشرط کنترل زبان و کنترل چشمها و کنترل ذهن که واقعا کنترل زبانم خیلی مهمه دمتگررم از آگاهی که بما تزریق کردین.ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سمیه اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1996 روز

      سلام دوست عزیز،زیبا بود کنترل ورودی هاتون

      این جلمه اینکه مت دانشجوی مثبت اندیشی بودم رو خیلی دوست داشتم،این جمله به آدم ارزش و بهای زیادی میده و این تلاشی که از همان شروع کار نتیجه میاد و حالت خوبه،از شما سپاسگزارم درپناه خدا شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    اسماعیل ذوالفقاری گفته:
    مدت عضویت: 3671 روز

    باسلام خدمت خانواده صمیمی عباسمنش و استادعزیزم.

    *راهکارهای برای توجه بر نکات مثبت

    1حذف تلویزیون و شبکه های اجتماعی: یکی از راهکارهای مناسب و خوب برای توجه به نکات مثبت حذف تلویزیون وشبکه های اجتماعی است به این خاطرکه تلویزیون فقط توجه و تمرکز بر روی نکات منفی است

    2درست کردن دفترچه شکرگذاری:یکی از بهترین روش ها برای توجه به نکات مثبت شکرگذاری است . شما هر صبح که از خواب بلند میشوید می توانید برای هر چیزی از قبیل: خانواده خوب. اب و هوا. همسر خوب و…… و هر چیزی که احساس شما را خوب میکند در درون ان دفترچه بنویسید و درباره ی ان توضیحاتی در رابطه بااین موضوع بدهید

    یک مثال از زندگی شخصی خودم: پدر بزرگ بنده 120 سال سن دارد یکی از عادات همیشگی او شکرگذاری است اودر روز بالای هزار بار شکرگذاری میکند

    و به نظر بنده یکی از دلایل طول عمری ان همین موضوع ودر پی ان توجه بر نکات مثبت است چون وقتی شما در حال شکرگذاری هستیدیعنی توجه و تمرکز خود به نکات مثبت دارید

    3 تجسم کردن روز های اینده: شما میتوانید هر روز به مدت 1یا 2 ساعت در اتاق خود تجسم روز های خوب اینده و موفقیت هایی که در اینده به دست می اورید. توجه کنید در این خصوص مهمترین عامل احساس شماست و شما میتوانید با احساس عالی بر نکات مثبت اینده ی خود و اطرافت به خواسته های خود برسی.

    4 به یاداوردن و نوشتن موفقیت های گذشته: انسان ها خیلی زود موفقیت های گذشته ی خود را فراموش می کنند شما میتوانیدبا نوشتن و به یاد اوردن موفقیت های خود ذهن خود را بر روی نکات مثبت رهبری کنید

    5 فیلم برداری از توانایی های فردی خود: جالب ترین راه برای خودم فیلم برداری از توانایی های خودم است. با استفاده از این راهکار اعتماد بنفس انسان افزایش پیدا خواهد کرد و هم توجه به نکات مثبت درونی خود انسان که بر این باور می رسد که می تواند کار های بزرگی در زندگی انجام دهد.

    ودر اخر هم ممنونم از عزیزانی که تجارب گران بهای خود را در اختیار ما میدهند. یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  7. -
    مهدی مومنی گفته:
    مدت عضویت: 2914 روز

    به نام دهنده ی بی منت

    قبل از هر چیز از خالقم الله،رب العالمین،به خاطر همه ی چیزهایی که به من داده است، چه آنهایی که آگاهانه درک میکنم و چه آنهایی که ناآگاهانه وجودشان را حس نمیکنم ، از ته قلبم سپاسگذاری مینمایم.

    سلام میکنم به بنده ی بینظیر خداوند،استاد عباسمنش،که درک صحیحی از بندگی و مخلوق بودن را هم در خود و هم در دیگران پرورش می دهد. و سلامی دیگر به همه ی دوستانم و کلیه کسانی که سعی بر آن دارند، اشرف مخلوقات بودن را به نحو احسنت به نمایش بگذارند و ثابت کنند که خداوند، ما را لایق همه ی نعمت ها میداند و ما نیز بایستی به این مهم دست پیدا کنیم.حدود سه ماه می باشد که جز خانوداه عباسمنش هستم ولی همین سه ماه مردانه و با همه ی وجودم عزم تغییر و پرش نموده ام.و در این لحظه به باوری صد در صد برای رسیدن به خواسته هایم دست پیدا کرده ام.به عنوان یه برادر کوچکتر به همه ی دوستان پیشنهاد میکنم این مسیر را جدی بگیرید و صرفا به آن، به دید خوب شدن لحظه ای حال کنونی و مجددا برگشتن به نقطه اول نگاه نکنید.همه چیزهایی که اینجا می نویسم تجربه های شخصی من در خصوص کنترل ورودی ها می باشد و نتیجه ان ها را هم عینا و دقیقا در لحظه لحظه زندگی ام مشاهده کرده ام حتی در ساده ترین لحظات ، مثل خرید از یه سوپرمارکت یا پرسیدن یه آدرس و …. .خیلی از حرفای الان من را از زبان استاد شنیده اید ولی میخواهم بگویم که احتمالا مرد عمل نبوده اید.پس برای خودتان و وقتی که میگذارید ارزش قائل شوید و مدتی شیوه ی زندگیتان رو عوض کنید تا نتیجه اش برای ادامه راه مسمم ترتان کند.

    1-تا قبل از سه ماه پیش تمام ورودی های مغز من را مطالب تلویزیون ، رادیو، روزنامه ، سایت های اینترنتی ، موسیقی ها ، حرف های دوستان ، خانواده و … تشکیل می دادند.اینقدر مرد بودم که تلویزیون

    ، رادیو و روزنامه را کلا حذف کردم .تاکید میکنم دوستان ، کلا حذف کردم.بسیار بسیار سخته ولی ورودی های مغزمون خیلی کمتر میشه . من توان مقابله با ورودی های زیاد را نداشتم پس تصمیم گرفتم آنها را کم کنم .دقیقا مثل این میمونه که ما پنجاه تا مهمان دعوت کنیم به خونمون و ندونیم که چی به چی هست و کی به کی ولی بعد بیایم بجای این پنجاه تا مهمان پنج تا مهمان دعوت کنیم در این صورت هم کنترل شده تر هست و هم کیفیت پذیرایی بهتر میشود.بنابراین در مرحله اول به قول معروف مغزم را از ورودی ها ،خیلی خیلی کمتر کردم.

    2- تمام مطالب اضافی لب تاب و موبایلم را حذف کردم فقط فیلم های آموزشی و سینمایی که قبلا دیده بودم و انرژی مثبت داشتند و همچنین موسیقی هایی که کلام منفی نداشتند را نگه داشتم. تمام مطالب کسب موفقیت دیگران را کنار گذاشتم و ترجیحا فقط مسیر استاد عباسمنش را در اولویت قرار دادم.همه ی ما جوان هستیم و پر از حس شهوت.هر فیلم و مطلبی که حس شهوت نادرست و گناه را در ما ایجاد میکند جز بدترین ورودی های مغز محسوب میشود .هر فکر و کاری که بعد ازآن حس پشیمانی در انسان بوجود می آورد جز ورودی های مخرب و محدود کننده هست .پس باید مرد بود و تمام مطالب اضافی که همه ما ازاونا آگاهی داریم را پاک کنیم.

    3-حتی گفتگوهای روزمره خودم را در محیط کار به حداقل رساندم گفتگوها را فقط به حیطه کار محدود کردم.نه راجب چیزایی که حس اضطراب ایجاد میکردند (مثل ندادن حقوق – دیر دادن حقوق-غیبت کردن همکار- بازنشستگی – هزینه های درمان و …) صحبتی میشد و نه خودم را در شرایطی قرار میدادم که این مطالب را به اجبار گوش کنم.

    4- توی این مرحله احساس خلوتی در مغزم را قشنگ لمس میکردم . مغزم مثل اتوبانی بود که ورودی آن فقط چند تا اتومبیل و وسطای اتوبان یه سری اتومبیل های شیک و یه سری اتومبیل های اوراقی بودند.ماشین های خوب خاطرات خوب من و ماشین های اوراقی خاطرات بد من هستن که با نگاه کردن به ماشین های اوراقی و مرور آنها افکار بد توی ذهنم بیشتر می شد.خاطرات بدی از گذشته ام دارم که اون موقع برا حل شدنش زیاد قران میخوندم الان وقتی یه دفه اون خاطرات توی ذهنم تداعی میشه با کلام خدا و سوره های مریم و یس توجهم را از اونا دور میکنم.

    5- وقتی ورودی هایم خیلی کمتر شدن تصمیم گرفتم جایگزینی برای ورودی های قبلنم پیدا کنم .چند تا فایل مدیتیشن فوق العاده که یه موسیقی بینظیر و تصویر عالی از طبیعت داشت رو دانلود کردم و زمان های که تایم ازاد پیدا میکردم به صورت دیداری و شنیداری گوش میدادم.اگه شما هم اینا رو ببینید قطعا ذوق زده میشید. زمان ورزش کردن موسیقی ارام بخش گوش میدم که فقط خاطرات خوب و شیرین را برایم یادآوری میکند.فایل های انگیزشی صوتی و قدم زدن و فکر کردن به چیزایی که همیشه دوست داشتم اونا رو داشته باشم قوی ترم میکنه.

    6-از استاد یاد گرفتم که شنیده ها و دیده های ما ،هم به صورت آگاهانه و هم به صورت ناآگاهانه باورهای ما را تحت تاثیر قرار میدهد. بچه ها، قرآن و خواندن اون و دیدن آیات اون به نظر من فوق العاده ترین ورودی ها رو برای ما داره.قران کتاب فوق العاده ای هست . به نظر من تمام کتابهای موفقیت که از شهود و قدرت فرکانس صحبت میکنند شاید به اندازه یک هزارم قران هم صحبت نکردند.خواندن قران حتی اگر معنی ان را هم نفهمیم به صورت ناآگاهانه کار خودش را روی مغز ما انجام میدهد.

    7- یکی دیگه از کارهای من، صحبت کردن درباره خوبی ها و نعمت ها با یه دوست هست.بچه ها دوستی بهتر از خدا سراغ دارید ؟ من جدیدا خیلی با خدا حرف میزنم .خیلی.تمام مسائل زندگیم به صورت زبانی و قلبی با خدا در میان میگذارم.تعهد بستم و نماز شب میخوانم .حس تنهایی من و خدا بهترین ورودی ها را برای من به ارمغان می آورد.

    8-هدف اصلی من کسب ثروت فراوان هست . ثروتی که باهاش به همه نعمت های خدایی برسم . خیلی گشتم یه کلیپ مدیتیشن طولانی در حد 2 ساعت پیدا کردم که تمام رویاهام توش هست.کلبه ، دریاچه ، باغ، درخت ،ویلا، گل ، نور خدا و هر چیز دیگه ای که فکرشو کنید . خیلی دوس دارم اینو با شما به اشتراک بزارم دقیقا دو ساعت اون چیزی هستی که آرزوش رو داری و خودتو توی بهترین شرایطتت تصور میکنی. اینو موقع خواب میبینم .تا صبح تو گوشمه و من خوابم میبره.

    8- جدیدا یاد گرفتم که ورودی هایم را با صدای خودم به مغزم برسانم.با صدای خودم از خداوند سپاسگذاری میکنم دکلمه میگویم خواسته هایم را میگویم باورهایم را میگویم و ………. . از شنیدن صدای خودم وقتی که خواسته هایم را وارد مغزم میکند خیلی لذت میبرم. حتما امتحان کنید اگه شد یه نمونه از صدای خودم رو براتون میزارم و نجوایی که با خدا دارم.یه دوست مهربون دارم که دست نوشته های فوق العاده ای داره و از اون کمک میگیرم.

    9- شروع کردن صبح خیلی خیلی مهمه .من همیشه وقتی چشمام باز میشه اول به خدا سلام میکنم اصلا باهاش حال و احوال پرسی میکنم . میدونی چه حالی میده ؟ امتحان کن.میگم خدایا فقط تو رو میبینم فقط در طول روز از تو کمک میخام نه از بنده های تو .یا الله.در طول روز خیلی باهاش صحبت میکنم.میگم خدایا تو که اینقدر ثروتمندی علی الحساب چند میلیاردی از ثروت خودت را به من بده تا باهاش جهانت رو گسترش بدم ،اهدافم را انجام بدم و شادی بیارم برای همه، مثل خودت که جز حس خوب چیز دیگری به بنده هات نمیدی.

    10-جدیدا با دوستای محل کارم الکی جلسه ثروت میزاریم و میخندیم . میگم فرض کنید نفری پانصد میلیون پول داریم خب حالا دونه دونه توضیح میدیم که چه چیزایی با این پول میخریم و عشق و حال میکنیم.اونا البته به مسخره میگیرن ولی انجامش میدیم و میخندیم . شاید برا اونا فقط گذراندن وقت باشه ولی برا من تجسمم رویاهام و تمرین هست.

    11-اینو بگم که خیلی باحاله . یعنی عاشق این یکی هستم . یه پاور پوینت درست کردم که اکثرا رویاهای من ، ارزوهای من ، الگوهای من به صورت اسلاید توی این پاور پوینت امده . و یه آهنگ توپ جادویی هم براش گذاشتم .خیلی دوس دارم اینو نشونتون بدم.صبح بعد از سلام به خدا پاورپوینت را نگاه میکنم و یعنی حسی بهم میده که همون لحظه دوس دارم فریاد بزنم.عالی هست عالی.

    12-یکی از کارایی که الان میکنم و هیچ وقت توی عمرم نکرده بودم اینه که بهترین کتابای دنیا رو به صورت صوتی گوش میدم مخصوصا کتابایی که استاد معرفی کرده الان بازی زندگی از خانم فلورنس را گوش میدم.همین گوش دادن بهترین ورودی و بهترین تجسم را برای من به ارمغان میاره.

    13- موقع خواب ، موقع ورزش ، موقع خرید وقتی که تنها هستم ، توی اتوبوس، توی تاکسی،توی فرودگاه و هر جایی که بتونم به مغزم ورودی خوب میدم و فایل صوتی گوش میدم.

    14-یکی از کارای قشنگی که یه جور ورودی تجسمی و آمادگی برای رسیدن به نقطه آخر محسوب میشود اینه که من متعلقات مربوط به آرزوهایم را از الان خریداری میکنم .برای اتومبیل لگسوسم که قراره بعدا بخرم دستگاه بخور فندکی خریدم و برای خونه رویاهام گل و گلدون مورد علاقه ام را از الان خریداری کرده ام تا اون موقع که میخام برم داخل خونم گل هایم به اندازه کافی بزرگ و زیبا شده باشد.

    15- من مرد عمل هستم من خودمو باور دارم من خدای خودم رو باور دارم . من باور دارم اگه خدا یه سر سوزن از ثروتش رو به من بده کل دنیا مال من میشه.من یه مهندس شیمی هستم من توی باورم یه کاتالیست اختراع کردم و اونو توی ورودی مغزم قرار دادم این کاتالیست فقط اجازه ورودی های مربوط به خواسته های من را میدهد و ورودی های بد و نامطلوب را با احترام راه نمیدهد و میگوید شما دعوت نیستید.به همین سادگی.

    16-توی همین جملاتی که براتون نوشتم هزاران ورودی عالی داشتم و رویاهام را تجسم میکردم.اینم یه تکنیکه که خواسته هات و تجربیات خودتو با دیگران به اشتراک بزاری.

    17-من با پرورش ورودی هام توی این مدت کم اتفاقات فوق العاده ای برایم افتاده . البته من همیشه فرد موفقی بودم میدونی چرا ؟چون همیشه خدا توی قلبم خونه داشته و حسش میکردم الان با کمک استاد دارم آگاهانه و با سرعت خیلی خیلی بیشتر پیش میرم.من الان یه کار فوق العاده با مرخصی دو برابر و حقوق دوبرابر توی یه مهمونی ساده بهم پیشنهاد شده و دیگه تقریبا در شرف تعویض محل کارم هستم.الان موقعیت خوبی دارم ولی مهم اینه که توی موقعیت خوب ، خوب تر شم و تونستم این کار رو انجام بدم.من الان توی حیطه درس و دانشگاه خیلی موفق هستم و برنامه های فوق العاده ای برای کار و ثروت چیده ام.

    زیاد صحبت کردم . ولی لازم بود که صحبت کنم و امیدوارم کسی اینا رو بخونه.خودم مطالب دیگران رو میخونم واستفاده میکنم .توی این مسیر حرکت کنید برکتش مشخص میشه . شما یه قدم بزار تا خدا صد قدم برات برداره.از تکنیک های استاد استفاده کنید تا سرعت تغییراتتون چند برابر بشه.کسی که باید این مطالب رو بخونه ، مطمئنا میخونه واستفاده میکنه.توی این مسیر من یک دوست فوق العاده دارم که کنار همیم و بعد از خدا از اون سپاسگذارم.

    خدایا دوستت دارم.ازت ممنونم.عاشقانه میپرستمت.بندگی تو رو میکنم تا پادشاهی دنیات مال من باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  8. -
    کاربر سایت گفته:
    مدت عضویت: 3713 روز

    ?سلام خدمت دوستای بسیار خوبم ?من از لحاظ مالی هنوز کاری نکردم چون فعلا 18 سالمه و وارد دانشگاه و بحث شغل… نشدم ,ولی دختر شادی هستم و اغلب رو ارتعاش بسیار مثبتی قرار دارم ,بنابراین کارهایی خودم انجام میدم رو توضیح میدم ,مطمئنم ک شما رو هم شادتر و با ایمان تر میکنه?

    ?من طرفدار آهنگ های شاد دهه هشتاد هستم,اصلا ارتباط خوبی با آهنگ های غمگین و فاز عاشق شکست خورده ندارم!آهنگ هایی ک گوش میدم اغلب نه سر دارن نه ته?ولی حس مثبت زیادی رو در سلول ب سلول من ب وجود میارن,البته موسیقی بی کلام شاد و آرامش بخش بهترین نوع موسیقی هستن چون هیچ دیدگاهی رو ب شنونده نمیدن

    ?چیزهای کوچیک مثبت رو جدی میگیرم و براشون خیلی ذوق میکنم,مثلا ردپای کبوترا روی برف رو میبینم ذوق میکنم,یا ی میوه خوش رنگ زرد و قرمز و نارنجی,هوای گرم,هوای سرد,نوزادی ک بهم لبخند میزنه,همه و همه برام بسیار جذاب می نمایند?

    ?بادوستانی هستم ک مثبت هستن دید قشنگی ب دنیا دارن,سخت نمیگیرن,البته نه اینک دید همه دوستان و خانواده من مثبت باشن ,ولی من توجه اونارم هدایت میکنم ب سمت مثبت مثلا دوستم ک ناراحته و من رگ خوابش دستمه?از زیباییش تعریف میکنم و اون میخنده و شاد میشه یا از موفقیت درسی ک داشته و بهترین نمره کلاس رو گرفته یا شجاعتی ک ب خرج داده و زیر بار حرف زور نرفته… .این کار خیلی تاثیر گذاره و سطح انرژی خود آدم و اطرافیانش رو به شدت مثبت میکنه ,فقط تعریف ها واقعی باشن ک حس واقعی در دوست یا مادر … ایجاد کنن

    ?من ب شدت آرزو مند هستم?هدف های مالی زیادی دارم,هدف های عاطفی,معنوی… همه این ها رو در یک دفتر نوشتم و هر روز ایده های جدیدی ب ذهنم برای دست پیدا کردن ب این اهداف می رسه طوری ک 5 برگ شده 100 و چند برگ ایده و هدف و من هر بار ک این دفتر رو میخونم سطح ارتعاشیم خیلی مثبت میشه و انرژی مثبت خیلی خیلی زیادی رو حس میکنم و ی چیز جالب اینک من شروع اهداف مالیم از سال بعد هست برای همین در طی این چند سال ک کاری نمی کردم ایده هام تکامل پیدا کردن و من ی سری ایده کاملا منطقی برای کسب درآمد ماهانه2 میلیارد تومن دارم(البته 2 سال تکاملش زمان می بره )در کل این نوشتن خیلی مفید هست و این دفتر از مقدس ترین چیزهایی ک در زندگیم دارم

    ?محبت کنید و عشق بورزیدمن خیلی احساسات مثبتم رو بروز میدم,هر روز چند بار مادرمو بغل میکنم می بوسم,ب دوستام میگم ک چقدر دوسشون دارم,کمک میکنم تو کارهای ساده حتی و باور کنید انقدر حال آدم خوب میشه ک حد و مرز نداره,لازم نیست کارای خیلی بزرگ بکنیم,هر چند دم دستی ولی عاشقانه?

    ?اصلا و اصلا بارمنفی خاطرات رو با خودتون یدک نکشید ,همه آدما روزای سختی داشتن ,من ی زمانی خیلی گله و شکایت میکردم,ولی الان ک حس مظلوم نماییم فعال میشه? ب خودم میگم فکر نکن ک تو خیلی خاصی و مثلا خیلی مظلوم واقع شدی! برا همه هست همه و همه و با این احساس مسخرت فقط بلا سر خودت میاری,ک چی دیگران دلش برات بسوزه? باور کن نمی سوزه?همه درگیر خودشونن بابا,ب قول ی جمله معروف ب سردرد خودشون بیشتر از مرگ من و شما اهمیت میدن پس خودت خودت رو دریاب??

    ? اصلا چیزی رو ب دل نگیرید 2 حالت داره,یا سوتفاهمه ک ناراحتی نداره,یا هم ازتون خوششون نمیاد ,ک در این صورت خیر پیش,اون مدتی هم ک باهم بودیم خوش گذشت?

    ?آدما رو ببخشید,من ک این کارو میکنم چون اصلا حس میکنم نیازی ب بخشیدن من وجود نداره! اصلا چیزی برای بخشیدن وجود نداره,ی آدم طبق شرایطی ک بزرگ شده,طرز فکری ک داره,احساسی ک داره ی رفتاری رو نشون میده! این اصلا ربطی ب من نداره ,فقط این آگاهی رو ب من میده ک من ی باوری داشتم ک این فرد رو تو.واقعیت زندگیم تجربه میکنم پس میرم سراغ تغییر باوره اصلا کاری ب بقیه ندارم!ک حالا ببخشم یا نبخشم!

    ?ب هیچ وجه تقریبا احساس گناه ندارم احساس پشیمانی هم کلا برام تعریف نشدست,اصلا درک نمیکنم پشیمانی رو! من در یک زمان و مکان و احساس و شرایط عقایدی و باوری… ی کاری رو انجام دادم 5000 بارم برگردم بازم همون کارو انجام میدم! حسرت رو اصلا درک نمیکنم کلا! از این ب بعد رو سعی میکنم ک خودم رو در ارتعاش مثبت حفظ کنم و کارهایی انجام بدم ک بیشتر ب نفعمه?در مورد احساس گناه هم این باور رو دارم خدا بیشتر از من ب من آگاهه و میدونه ک هیچ انسانی هیچ انسانی قصد نداره ب خودش آسیب برسونه و تمام اشتباه های ما نا اگآهانه و ب نوعی از سر جهل هست ,پس تنها کاری ک باید انجام بدم افزایش آگاهیم هست ب همین راحتی?

    ?خودمو درگیر باید و نباید ها نمیکنم,ب خودم اجازه میدم ک روشن فکر باشم و در مورد چیزهایی ک نمیدونم هم میگم ک فعلا در موردش مطالعه و تحقیق نکردم,در کل ب خودم آسون میگیرم?

    ?من حدود5 ساله ک تی وی نمیبینم,ولی ب شدت انیمیشن ها و فیلم ها و کتاب های مثبت رو دنبال میکنم,مثلا هری پاتر خیلی دوس دارم چون بهم این ایمان رو القا میکنه ک در نهایت عشق پیروزه,اصلا لازم نیست ک نگران راه ها,اطلاعاتی ک نداریم,مهارت ها… باشیم ,در مسیر ی ک راهنماش قلب باشه آنچه ک لازمه بهمون نشون داده میشه ,من فیلم هر,رمان هاو انیمیشن هایی رو ک چنین مضمونی دارند رو ب شدت توصیه میکنم,مثل موآنا,سریال روزی روزگاری…?همچنین از طرفدار های بسیار پرو پا قرص فایل های توجه ب نکات مثبت استاد هستم مخصوصا دیزنی لند

    ?بحث نمیکنم,اگ دارن در مورد بد بودن بازار کار… صحبت میکنن من احساساتی نمیشم هیچی نمیگم ,حتی لازم باشه باهاشون همدردی کوتاهی هم میکنم?ب جایی بر می خوره? نه,فقط ته دلم ب حرفای خودمم می خندم و توی ذهنم مرور میکنم ک این حرفا فقط ناشی از باورهای نادرست آین افراد هست ک این واقعیت هارو رقم زده,و ته دلم براشون آرزو میکنم ک حال زندگیشون بهتر بشه و ب مسیر های قشنگ هدایت بشن

    ?اصلا و اصلا و اصلا سعی در ایجاد تغییر در دیگران ندارم,اصلا نمیتونم این کارو انجام بدم,حسرت اینک کاش این افراد هدایت میشدن ی بار منفی رو در من ایجاد میکنه و ارتعاش منو از حالت مثبت دور میکنه ب هیچ وجه این کار رو انجام نمیدم,من ایمان دارم خدا خیلی بیشتر از من تمایل ب پیشرفت بنده هاش داره و خودش حواسش ب همه چیز هست و ریسمان های هدایت رو ب سمتشون دراز میکنه من چی کارم اصلا?

    ?هر وقت اتفاق ناخواسته و ب ظاهر بدی می افته من منتظر میمونم ک ببینم خدا با چه راهکار خلاقانه ای میخواد آخر ماجرا رو ختم ب خیر کنه,و همیشه و همیشه همه چیز ب خیر و خوشی منتهی میشه,اصلا نگران نمیشم بلکه تحت ی چالش شیرین قرار میگیرم ک خب چجوری ی راه حل قشنگ رو امتحان کنم?

    ?اهداف و آرزو هامو ب کسی نمیگم ,ب قول سیندرلا آدم اگ آرزوهاشو بگه اتفاق نمی افته ,ب خاطر اینک اکثرا ذهن های محدود اطراف آماده هستن تا آرزو خوشرنگ ما رو از بین ببرن,برا همین من اصلا چیزی رو نمیگم کاریم ندارم ک بقیه چی فکر میکنن,زندگی خودمه و ارزشش رو داره ک واسه آرزو هایی ک از نظر خودم طبیعی هستن اقدام کنم,بقیه هم زندگی دارن و می تونن نخوان ک ب آرزو های من برسن!?

    ?سعی میکنم نگران چیزایی ک اتفاق نیافتادن نباشم,ب نظر من سختی اونقدر سخت نیس ک ترس از سختی سخته! هر وقت میخوام بترسم میگم خب ک چی?!فوقش دعوام میکنه,فوقش قبول نمیشم…تا فوقش می میرم ???اصلا نگران نباشید ,هر سختی قطب مقابلش با خودش میاره ک تضاد رو حل کنید و ب آرامش و شادی بیشتری برسید?

    در مورد نگرانی اینم بگم گ من این جوری ب قضیه نگاه میکنم ک همه چی دنیا تحت فرمان ایمپریو خدا هستن!ایمپریو ورد فرمان تو فیلم هری پاتر هست ک خواه ناخواه فردی ک جادو میشه تحت فرمان قرار میگیره,من هر جا نگرانم با خودم میگم همه تحت فرمان ایمپریو خدا هستن پس خیالت راحت باشه???

    ?تو خیابون تو مدرسه تو مهمونی…جوری راه میرم ک انگار موفق ترین و ثروتمند ترین و بهترین و مهربون ترین دختر روی زمینم و این سطح ارتعاشی من رو خیلی بالا میبره,انگار ک ب همه خواسته هام رسیدم و از احساس خیلی خیلی زیاد لذت می برم

    ?و ب عنوان مورد آخر بگم ک من خیلی ایمان دارم ب اینک همه چیز قشنگه و خیلی قشنگ تر خواهد شد,ب این ک همه ایده ها و آرزو هام واقعیت51020 سال بعد من هستن,وقتی هم اوضاع سخت بشه فک میکننم ک کل دنیا ی بازی و ی شوخیه برای شاد بودن پس بلند میشم و از کوچک ترین چیزها لذت می برم و ایمان دارم ک خدا دنیا را برای شاد بودن آفرید????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      سمیرا نظری گفته:
      مدت عضویت: 3176 روز

      سلام عالی بود دوست خوبم با اینکه کامنتتون و تند خوندم بقدری در کلام قشنگتون آرامش بود ناخودآگاه از درون به آرامش خاصی رسیدم و کامنت زیباتون و کپی کردم که همیشه بخونم واقعا عالی سپاسگزارم آرزو میکنم به تمام خواستهات برسی دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد گلزار گفته:
      مدت عضویت: 3910 روز

      کاربر سایت عزیز، من باورم نمیشه که تو 18 سالته!

      مطالبی رو نوشتی که نشون میده تو به اندازه بزرکان، عالِمی!

      و عالمی که به علمشم عمل می کنه.

      خیلی لذت بردم دختر. تو فوقالعاده ای. از خدا یک دختری مثل تو میخوام برای ادامه مسیر!

      واقعا دمت گرم. خیلی حال کردم.

      آقای عباس منش شما چطوری میخوای برنده رو انتخاب کنی؟ یکی از یکی بهتر. همه دوستان فوق العادن واقعا

      خدایا شکرت به خاطر این همه دوستان فوق العاده و بی نظیر

      عاشق همتونم به خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      غزل بانو گفته:
      مدت عضویت: 3203 روز

      سلام و دورد دوست عزیزم

      چقدر انرژی مثبت فراوانی در کامنت شما موج میزد خیلی حس خوبی گرفتم از خوندنش

      بهت تبریک میگم که انقدر قوی و مثبت هستی مطمئنا با این راهی که برای زندگی در پیش گرفتی خیلی راحت به تک تک خواسته هات میرسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      بهار 😊 گفته:
      مدت عضویت: 2509 روز

      سلام به تو دختر خوب

      سلام به استاد عباسمنش عزیز

      سلام به خانم شایسته مهربان

      و سلام به همه دوستان ️️

      دختر خوب نمیدونم الان چندسالته و به چه موفقیت هایی رسیدی ولی واقعا از دیدگاهت لذت بردم. اینکه یه دختر 18 ساله این شکلی فکر کنه خیلی عجیب و تحیر آفرینه️واقعا بهت تبریک میگم و امیدوارم که همیشه به این چیزایی که گفتی متعهد بمونی و وارد شدن به جامعه نتونه ذره ای در دیدگاهت خللی وارد کنه.

      اینجاشو جهت یادآوری به خودم مینویسم:

      من با آموزه های استاد عزیز به خیلی دستاوردهای زیادی رسیدم به طور خیلی خلاصه بخوام بگم از درامد 500 هزارتومن که اونم سود پولی بود که بانک بهم میداد رسبدم به درامد ماهی پنجاه میلیون و همیشه این گوشه ذهنم بود که استاد میگه درامد شما باید هر روز رو به افزایش باشه وگرنه شما داری سقوط میکنی و خبردار نیستی و من همیشه با وجود همکاران بازاری که خوب خیلی اوقات ناله و شکایت میکردن همیشه به خودم میگفتم اوضاع برای تو فرق داره و همیشه هم فرق داشت. تا اینکه خیلی خیلی نامحسوس درگیر مشکلات خواهرم شدم که چون به من نزدیک شده بود از لحاظ مکانی خیلی بیشتر با من حرف میزد و من خوب برای خواهرم ناراحت میشدم حرص میخوردم و کم کم انگار جهان هم اتفاقاتی از همون دست رو که احساس نگرانی و حرص خودن بیشتری رو در من به وجود بیاره سر راهم قرار میداد و من غافل بودم از اینکه اینا رو خودم دارم به وجود میارم. انقد درامدم بالا رفته بود که کم شدن دو یه نیلیونیه درآمد در ماه اصلا دیده نمیشد تا اینکه بعداز دوسال درامد من به بیست میلیون کاهش پیدا کرد و انگار همون موقع جهان با یه پتک محکم کوبید به سرم که بیدار شو. کی میخوای به خودت بیای. اصلا برام قابل باور نبود!!! همه ش به دنبال دلیلش میگشتم. همه ش توی سایت سرچ میکردم. فایل گوش میدادم. به گزینه های مختلف تو باورهام فکر کردمو درموردشون نوشتم. تا اینکه بالاخره جهان عادل بازم به دادم رسید️️بازم خدای مهربون دستمو گرفت و گفت زیادی خودتو درگیر مشکلات دیگران کردی، چقد خواستی کمک کنی، چقد فایل معرفی کردی بهش ولی وقتی خودش نمیخواد و تو اصرار میورزی نتیجه ش میشه اینکه تو رو هم تو منجلاب خودش میکشونه! خلاصه اینکه خداروشکر میکنم که با اولین ضربه فهمیدم و دوباره در عرض 14 روز من به اندازه درامد دوماه قبلم تونستم درآمد کسب کنم اونم تو زمانی که بعداز تعطیلات عید بود و فقط 14 روز از فروردین مونده بود و همه معمولا میگن فروردین درامد نیس چون مردم تو عید پولاشونو خرج کردن ولی من با تغییر دیدگاهم تونستم به اندازه دوماه درامد کسب کنم ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    رسول میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2698 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز ، سرکار خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان بزرگوار در جمع این خانواده ی توحیدی

    خداوند در آیه 3 سوره انسان جزء 29 میفرماید:

    ما راه را به او نشان دادیم یا سپاسگذار خواهد بود یا ناسپاس

    سپس در آیه 4 می‌فرماید:

    ما برای کافران زنجیرها و بندها و آتش فروزان آماده کرده ایم.

    این فایل نشانه امروز من بود،

    حدود 8 سال پیش که برای رونق و پیشرفت کسب و کارم در کلاس بازاریابی شرکت کردم و در آن کلاس با دوستی آشنا شدم که استاد عباسمنش و سایت ایشون رو بهم معرفی کرد،

    من وارد سایت شدم و این فایل اولین فایلی بود که از ایشون دیدم و اون روزها اصلا در مدار دریافت آگاهی هایی که استاد می‌فرمایند نبودم و هرز چند گاهی

    به سایت سر میزدم و فایلی میدیدم که ببینم ملک و ماشین‌های استاد چندتا هست یا چطوری هست

    واقعا انگار قلبم و گوشهام به روی این آگاهی ها بسته بود…

    و همینجور به زندگی گوسفند وار خود ادامه میدادم ، گله و شکایت از پدر و مادرو و عمو و دایی و دولت که تا دلت بخواد

    عیب جویی از دیگران و برای هزار نفر تعریف کردن که بسیار…

    غیبت کردن که بسیار…

    گله و شکایت از بازار و دولت و حکومت که بسیار…

    من اون زمان اصلا نمیدونستم نجواهای ذهنی یعنی چه؟؟؟؟

    اگر یه برخورد یه حرفی از دیگران دریافت میکردم که به مزاجم خوش نمیومد وای که داخل ذهن من چه خبر بود انگاری این کلم شده بود میدون جنگ و صدای تیرو خمپاره رو داخل مغزم حس میکردم

    و در آخر هم به اون طرف پیام میدادم و کلی حرفهای بیخود و نازیبا می‌فرستادم و برای صد نفر هم تعریف میکردم و تا مدتها باز این حرفها را برا خودم حلاجی میکردم که نه باید فلان حرف را هم بهش میگفتم و . . .

    گاهی اوقات میگفتم خدا ولی فقط به زبون بود و واقعا شیطان کنترل ذهن منو به دست گرفته بود.

    من مصداق پاراگراف آخر آیه 3 سوره انسان بودم فردی ناسپاس و ناشکر و بهتره بگم کافر…

    مغازه تزئینات ساختمان داشتم، مشتریان و درآمدم هر روز کمتر میشد

    روابطم با دیگران سیاه میشد ، می‌فهمیدم که آدم‌ها منو ترد میکنند

    و پیش رفت تا نعمت مغازه دار بودن ازم گرفته شد و مغازم رو جمع کردم و به قول استاد عزیز کار از پس گردنی و سیلی گذشت

    و رفتم زیره چک و لگدهای دنیا

    با چند سال سابقه کار برای خودم ،

    رفتم باز شاگردی، نتونستم تحمل کنم و بعد چند ماه با روابطی داغون زدم بیرون

    رفتم با داداشم خرید و فروش ماشین میکردم ، با پیشنهاد فردی ماشینم را فروختم و با اون فرد شریکی گوسفند خریدیم،

    ای خدا چقدر حرفهای استاد استاد حقه بخدا . .

    گوسفندها را که خریدیم به امید بازار شب عید ، شد اولین ساله پندمیک که همه جا تعطیل و قرنطینه بود

    قیمت گوسفند ریخت و قیمت ماشین رفت بالا

    اون فرد هم که طبق قانون جهان باید زیرو میکشید و باز چکد و لگدی محکمتر از قبل ،

    من که تجربه ای نداشتم از این کار

    گوسفندها هر روز مریض و ضعیف می‌شدند و در آخر با ضرر فراوان فروختموش و به خیال خودم راحت شدم

    خیلی برام سخته خود افشایی و با جزئیات نوشتن

    بعد از اون ماجرا چندین شغل رفتم و با روحیه ای و رابطه هایی داغونتر رها کردم

    تا اینکه رفتم داخل شرکتی استخدام شدم و الان فکر میکنم میفهمم که خدا باز رهام نکرده بود

    یکم خودم و زندگیم آرامش گرفتم

    به لطف خدای مهربان از کارگری، بدون پارتی و معرف شدم مسئول خرید شرکت

    در مواقعی که برای انجام کارهای شرکت با ماشین شرکت میرفتم بیرون

    فایلهای استاد رو گوش میدادم و انگار حالم یکم بهتر شده بود

    رفته رفته رسید به جایی که صاحب شرکت که خیلی سخت به کسی اعتماد می‌کرد به واسطه ضربهایی که از نیروهای قبلی خورده بود،

    ماشین چند میلیاردیش را برای سرویس و انجام بعضی امور به من میداد که اصلا برای کسایی که چند سال اونجا کار می‌کردند بسیار تعجب آور بود

    و اینها چیزی نبود جز لطف خدای مهربان

    و من حس میکردم انگار آرام آرام داره شرایط تغییر میکنه و بصورت زبانی از خدا تشکر میکردم

    یه روز صاحب شرکت صدام زد داخل دفترش و گفت تصمیم گرفتم در مزایدها شرکت کنم ( مواد اولیه تولید محصولات شرکت مس و برنج بود)

    و فردی که امین باشه را برای این کار پیدا نکردم و میخوام تو را مسئول این کار کنم فقط یه شرطی داره ، گفتم چی؟؟

    گفت 20 میلیارد ازت سفته میگیرم من بدون معطلی قبول کردم و چند روز بعد گفت 1 میلیارد سفته کافیه بیار تا کار رو شروع کنیم و به مسئول استخدام گفت که سریع فردی را برای جایگزین من در سمت قبلی پیدا کنند

    من اینها رو پیشرفت میدیدم و همواره از خدای مهربانم سپاسگذاری میکردم

    و چقدر اتفاقات زیبایی که داخل اون شرکت برام افتاد و چه روابط خوبی که شکل گرفت به لطف خدای مهربان

    بعد چند ماه بخاطر تضاد مالی و مسئولیت های سنگینی که بر عهدم گذاشته شده بود درخواست افزایش حقوق دادم

    جلسه ای گذاشته شد تا مرا با وعده و وعید به همین حقوق قانع کنند ،

    گفتم اگر حقوقم افزایش پیدا نکنه استعفا میدهم

    میدونی به لطف پروردگار پیشرفت خیلی خوبی در اون شرکت داشتم ولی حس کردم اون چیزی که میخوام نیست

    من عزت میخواستم پیشرفت میخواستم ولی آرامشه هر روز داشت کمتر و کمتر میشد

    خیلی سخت بود ولی از خدا خواستم که بهم جسارت بده استعفارو بنویسم و به خدا گفتم اگر همین راه درسته،

    که حقوقم را افزایش میدند و ادامه میدم و اگر این راهه درست نیست، که موافقت نمی‌کنند و جدا میشم

    و نجواها که تو دیوانه ای اینجا که الان هستی آرزوی تک تک این بچه‌هاست

    اگر رفتی بیرون میخوای چیکار کنی؟

    دوباره در به دریات شروع میشه….

    همش میگفتم همون کسی که اینجا برام پارتی شد و بهم عزت داد درستش میکنه

    ( آخه من از کارگری کف شرکت رسیده بودم به واحد بازرگانی ، پشت میز، زیره اسپیلیت، لباسهام همیشه مرتب و اتو کشیده بود، برام غذا میاوردند . . . تمام استعلام قیمت ها و تمام خریدهای ریز و درشت شرکت را پیگیری میکردم فرمهاش رو پر میکردم و می‌بردم برای مدیر کارخونه

    [با مدرک تحصیلی سوم راهنمایی ]

    استاد عزیز میدونم برای شما قابل باور هست.

    و من چقدر سپاسگذاری میکردم ، عزتی که خدا دهد…)

    استعفارو نوشتم و خبری از موافقت با افزایش حقوق نشد و جدا شدم

    نجواها شروع شد که الان دوباره بیکار شدی

    خرج زن و بچت و میخوای چیکار کنی؟

    کرایه خونتو میخوای چیکار کنی؟

    و همش میگفتم خدا برام درست میکنه

    توی یه فایلی استاد گفت به هیچ وجه خودتون رو بیکار نکنید

    با خودم گفتم من که در کاره سابقم نصابی بلدم وسیلهاشم مثل دریل و جعبه ابزارو دارم ، پس میرم شاگردی

    رفتم برای همکارام نصب انجام میدادم

    یه در آمدی حاصل شد

    و وقتهایی بیکار بودم

    کوه میرفتم ، پیاده روی میرفتم و هنذفری گرفته بودم و خودمو بمباران کردم با فایلهای استاد عزیز و سعی می‌کردم حال و احساسم رو خوب نگه دارم

    همش به خدا میگفتم خدایا من نمیخوام سختی بکشم

    یه کسب و کاری برا من جور کن که هم درآمدم باشه و هم بتونم در محل کارم راحت و تمرکزی روی خودم کار کنم

    بعد چند ماه کسی که می‌خواست مغازه سوپر مارکتی رو با جنس و لوازمات واگذار کنه سر راهم قرار گرفت

    نجواها میگفت چطوری تو که هیچ پولی نداری

    گفتم خدایا خودت جورش کن

    باهاش حرف زدم قرار شد کل پول رو در 2 تا قسط 2 ماهه و 4 ماهه پرداخت کنم و منی که هیچ تجربه ای در این کار نداشتم

    و فقط 15 میلیون پول داشتم باهاش پول پیش مغازرو دادم و شروع کردم

    چه معجزاتی که این 6 ماهه برام اتفاق افتاده و به لطف خدای مهربان بدهی ها پرداخت شد و خدارو هزاران مرتبه شکر دخل مغازه نسبت به شروع کارم 3 برابر شده و هر روز پیشرفت رو حس میکنم

    بخدا خیلی اتفاقات زیبا برام رخ داده روابط خوب با همسرم، دستایی که به کمکم میاند و راهنماییم میکنند،بهم جنس میدند و همش برکت و نعمت

    احساس میکنم اون روغنکاریه که استاد میگه برام داره انجام میشه،

    مریضی خودم و همسرم و فرزندم تقریبا به صفر رسیده

    هر جا میرم کارم زود راه میوفته

    به خدا میگم تو دلها را برام نرم کن

    به خودش قسم جوری طرف باهام خوش برخورد میکنه که غیر قابل تصوره

    همسایه مغازهای عالی و با مرام

    با اینکه اون فرد با همسایها مشکل داشت و از همسایها خیلی بد گفت ، الان همون افراد شدند معجزات زندگی من

    یکیشون برام میوه میاره

    یکیشون با اینکه پیرمرده برام چایی میاره

    و چقدر زیبایی برام اتفاق افتاده همش از لطف پروردگار مهربانم هست

    و مطمعن هستم که رشد بسیار عالی در همه جنبه ها خواهم داشت چون ما خودمون خالق زندگیمون هستیم و خداوند در قرآن گفته شما را آنچه می‌دهیم که از پیش فرستادید و این پیام را هزاران بار از زبان استاد عزیز در فایلهای مختلف شنیدم و سعی میکنم زندگیم را اونجوری که خودم دوست دارم جهت دهی کنم.

    زمانی که شروع کردم به کامنت نوشتن ساعت 5 عصر بود الان ساعت 12 شبه که ارسالش میکنم

    خدایا شکرت

    میدونم کامنتم طولانی شد ولی دلم نمیاد که ننویسم

    چقدر صحبت‌های آقا رضا عطاروشن با اون چهره‌ ی زیباشون وتجربیاتشون کمکم کرد

    صحبت های رزا خانم در قسمت 37 گفتگو با دوستان با اون صدای آرامش بخش و دلنشینشون چقدر کمکم کرد و چندین و چند بار من صحبت‌هایشان را گوش دادم نوشتم و سپاسگذاری کردم

    و نتایج شگفت انگیز آقا وحید که از بار بری با وانت رسیدند به کارخانه داری و 100 نفر نیرو رو به کار گرفته و اداره میکنه

    دوستان بخدا این استاد عزیز، این صحبت‌ها، این آگاهی ها نسیب هر کسی نمیشه ، یکی از سپاسگذاریهای هر

    روز من

    همزمانی زندگی استاد عباسمنش با منه، لیاقت حضور من در این سایت ،

    و حضور در جمع شما دوستان توحیدی ، هست

    همیشه با خودم میگم چقدر آدمهایی که آمدند توی این دنیا و به قول آقا رضا احمدی عزیز تا آخر عمرشون درگیر افزایش قیمت خیار سبز از 10 هزار تومان به یازده هزار تومان بودند

    و واقعا گمراه از دنیا رفتند و هیچ جرعه ای از شهد شیرین این آگاهی ها ننوشیدند

    و تمام عمرشان به ناسپاسی و ناشکری و گله و شکایت تباح شد

    واقعا این آیه حقه:

    خدایا مرا هدایت کن براه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان

    دوست عزیز بدون اگر اینجایی خدا دستتو گرفته،

    یه نگاه بنداز به آدمهای دورو اطرافت ببین از چیا حرف میزنند،

    همش از میزان درآمد پاینشون، افزایش قیمتها، مریضیهاشون، مشکلاتشون،

    و همش ناشکری و ناسپاسی و کفر ورزیدن

    بخدا قسم روزی هزاران هزار بار برای قرار گرفتن در این مسیر توحیدی و پر از زیبایی و نعمت و برکت شکر خدا را بگم باز کمه

    و استاد عباسمنش عزیز و بزرگوار به قول دوستان در کلمات نمیگنجه که اون سپاسگذاری که در خور شما هست رو بجا بیارم

    فقط بدونید که شب و روز دعای خیر پشت شما هست

    الان میفهمم آدم از گذشتش خود افشایی بکنه چقدر سخته

    و شما این کار رو جلوی دوربین با عشق انجام دادید تا ما بتونیم اصل رو از فرع تشخیص بدیم و در مسیر درست قرار بگیریم

    استاد عزیز نوش جونتون تجربه بهترین شرایط، اتفاقات، رابطه ها، هر روزتون و هر لحظتون پر از نور و رحمت و برکت باد

    شما فقط راه ثروتمند شدنو نشون ما نمیدید ،

    شما راه آرامش، راه آسانی ها، راه لذت، راه سرافرازی، راه عزت و سربلندی، راه قدم برداشتن برای تحقق خواستها، راه تشخیص اصل از فرع در همه امور،

    و پیدا کردن مسیری که ما برایش خلق شدیم و پا در این جهان گذاشتیم را با تمام وجودتون نشانمان میدید

    خدارو هزاران هزار بار شکر که لایق بودم

    و هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      نانا مهدیان گفته:
      مدت عضویت: 1000 روز

      سلام به پروردگارم سلام به الله یکتا که هر آنچه دارم از اوست

      سلام به استاد عزیزم و مریم بانو نازنینم

      سلام به تمام خانواده عزیزم در این سایت الهی

      سلام به شما هم دوره ای گرامی آقای میرزایی

      چقدر خوشحال شدم که تونستین موفق بشین و خدا را شکر کردم که این دوستم موفق شده و هر وقت در سایت میبینم همکلاسی موفق شده خیلی خوشحال میشم و به ذهنم میگم اگه این تونسته تو هم میتونی چون من هم با چک و لگد جهان به این سایت هدایت شدم و خدا رو شکر که کلی آرامش دارم و نتایجی هم وارد زندگیم شده و هنوز دارم روی خودم کار میکنم انشالله هر روز پیشرفت‌های زیادی داشته باشید

      در پناه الله یکتا شاد باشید تندرست و ثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        رسول میرزایی گفته:
        مدت عضویت: 2698 روز

        سلام به خانم مهدیان دوست همفرکانسی و توحیدی ،

        ممنونم از شما که با خواندن کامنت بنده و جواب دادن بهش قوت قلبی شدید برای اینکه ایمانم به مسیر و آموزها قوی‌تر و محکم تر بشه.

        این روزها به لطف الله خیلی دارم روی بحث کنترل ذهن کار میکنم

        کنترل ورودیها، شناسایی و آرام کردن نجواها یا نشخوارها، و صحبت نکردن در مورد ناخاستها

        اینها کارهایی هست که فقط و فقط خوده خدا میتونه کمک منه رسول بکنه که بتونم زیپ دهنمو ببندم و اگر به قدرت و اراده خودم باشه ، به نجواها بها میدم و بعد هم دهن باز میشه و همون سیکل معیوب…

        نمونش همین امشب فردی که خیلی قبلا ها باهاش مشکل داشتم اومد درب مغازه‌ و وقتی جنسش را داشت حساب می‌کرد باور کنید تموم بدنم استرس گرفت و از داخل داشتم میلرزیدم و خدا آرومم کرد و بهم گفت سره خودتو با جابجا کردن جنس‌ها بند کن

        خداروشکر ایشون زود رفت و بخاطر شدت تنشهایی که ما قبلا داشتیم فرکانسم افتاد و از قضا یکی از همسایهای مغازم که گاهی میاد و از مشکلات میگه (و من آگاهانه سعی میکنم اعراض کنم و باهاش بحث نمیکنم ) اومد داخل مغازه و ذهن شروع کرد به جولان دادن که زود باش بگو خودتو خالی کن ،

        از اون روزها و مشکلاتت با اون بنده خدا براش تعریف کن و من چندین بار حرف اومد تا نوک زبونم و خدارو صد هزار مرتبه شکر به خودم گفتم ساکت باش و بعد چند دقیقه به لطف خدا بصورت رگباری مشتری اومد و هم اون بنده خدا خداحافظی کرد و رفت

        و احساس کردم فرکانسم داره تغییر میکنه .

        یه چیز جالبی که تجربش کردم امشب [ یه حس قوی‌تر شدن] بود و انگار یه قدرت و توان جدیدی به درونم داده شد

        سپاسگذار خداوند هستم که پاداش کنترل کردن ذهنم را بهم داد و بار دیگر بهم یادآوری کرد که همیشه مواظبم هست

        از این کفش کارها هستند که جلوشون یه تکه آهن کار شده … من به خاطر کنترل نکردن ذهنم در گذشته از این لگدها از جهان میخوردم و چقدر که به خودم ظلم میکردم …

        خداوندا توبه مرا بپذیر و مرا هدایت کن براه کسانی که به آنها نعمت داده ای.

        بسیار خوشحالم که در جمع این دوستان نازنین هستم

        از استاد عباسمنش عزیز خانم مهدیان و تمام دوستانی که کامنت بنده رو میخونند و جواب میدهند سپاسگذارم

        در پناه خدا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سمیرا صنعت کار گفته:
          مدت عضویت: 1663 روز

          به نام خالق زیبام

          سلام اقای میرزایی عزیز

          خداقوت

          بسیار بسیار بسیار سپاسگزارم بخاطر اینکه به این فایل زیبا و خوندن کامنت زیبای شما هدایت شدم

          واقعا سپاسگزارم که مسیر تکاملتون رو خیلی زیبا توضیح دادید

          تو این کامنت دوم در جواب نانا عزیز خیلی به نکات عالی ای اشاره کردید خداروشکر میکنم که الان برای کنترل کردن نجواهای تو ذهنم اومدم کامنت بخونم و الحق که چقدر عالی ساکت شد ذهنم

          (( این روزها به لطف الله خیلی دارم روی بحث کنترل ذهن کار میکنم

          کنترل ورودیها، شناسایی و آرام کردن نجواها یا نشخوارها، و صحبت نکردن در مورد ناخاستها))

          منم چندین روزه که نشانه های هرروزم در مورد کنترل ورودی ها و نجواها هست و چیزی که یاد گرفتم تا بتونم ساکتش کنم همین خوندن کامنتای بچه ها هست که خیلی روی من خوب جواب میده .

          خیلی خیلی سپاسگزارتون هستم بابت مشارکتتون .

          در پناه رب یکتا ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            رسول میرزایی گفته:
            مدت عضویت: 2698 روز

            به نام خدای مهربان

            سپاسگذار خداوندم برای مسیر رشد و آگاهی

            سلام و رحمت خداوند به قلب خانم صنعت کار

            در کامنتم هر چی نوشتم و هر کسی که خونده و تاثیر داشته همش از لطف خداوند بوده

            بخدا من دوتا کار را خیلی جدی گرفتم سپاسگذاری و کنترل ذهن

            و نمونش همین الان که از معجزات کنترل ذهن و سپاسگذاری کردن پیام‌هایی از همسرم دریافت کردم که از شدت ذوق چشمهام خیس شده بود و داشتم به خدا میگفتم که تو همه‌ی این کارها رو کردی ، تویی که دلهارو نرم میکنی

            خانم صنعت کار ازتون ممنونم که برام نوشتید و باعث شدید استوارتر و محکم تر در مسیر قدم بردارم

            خداروشکر که در بهترین زمان کامنتتون به دستم رسید .

            در پناه خدا باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمدامین خدادادگان گفته:
    مدت عضویت: 4104 روز

    با سلام خدمت دوستان عزیز و استاد عباس منش عزیز.

    من اعضای قدیمی سایت هستم.البته قدیمی تر از این مدت عضویتی که زیر اسمم نوشته شده.

    امیدوارم استادعباس منش پیام من رو بخونن و نظرشون رو راجع به مضوعی که میخوام بگم بدن.

    من قبل از این که روش چگونگی تمرکز بر نکات مثبت و چگونگی تغییر زاویه دید از یک ناخواسته رو بخوام توضیح بدم میخواستم به موضوع مهم تری اشاره کنم که خیلی از دوستان متوجه شدم اشتباه نادرستی از حرف های استاد عباس منش داشتن و به قول استاد از قالب فکری خودشون،حرف استاد رو تفسیر میکنن.

    مدتی هست که با تعدادی از اعضای سایت در یک کانال تلگرام آشنا شدم و دیدم که اکثرا تمرکز بر نکات مثبت و چگونگی برخورد به نکات منفی یا به قولی ناخواسته رو اشتباه فهمیدن.دوستان خیلی از ناخواسته هاشون رو بدون این که بخوان حلش کنن ،با این باور که هر گونه رو برویی با ناخواسته به معنی تمرکز بر نکات مثبت هست کاملا رها میکنن و میگن که ما روی نکات منفی تمرکز نمیکنیم و به گفته خودشون اعراض میکنن. و اصلا راجع به راه حلش هم حتی صحبت نمیکنن.در حالیکه خود استاد عباس منش در دوره عزت نفس میگن هر چقدر که ناخواسته های بیشتری رو که در زندگیت بوجد میاد حل کنی ،اعتماد به نفست در مواجهه با ناخواسته ها و همچنین قدرت حل مسئله ات بالا میره.

    یه کتابی هست به نام 40 فکر سمی که در واقع منظورش از فکر همون باور سمی هست. تو یکی از این 40 باور سمی که تو کتاب ذکر شده ،مطرح شده که یک باور اشتباه به نام مثبت اندیشی (البته مثبت اندیشی به معنی اشتباهش)در بین مردم رایج شده که اصلا نمیخوان هیچکدوم از مشکلاتی (ناخواسته) هایی که براشون بوجود میاد رو حل کنن.مثالی که میزنه از یک زوج جوان هست که میگه خانمه به شوهرش هر وقت هر مشکلی از زندگیشون که بوجد میومده رو با شوهرش مطرح میکرده ،شوهره برای این که تمرکز بر نکات منفی نداشته باشه ،اصلا به اون مسائل توجه نمیکرده و حرف خانمش رو قطع میکرده که در نهایت بعد از مدتی خانمش متوجه میشه که شوهرش تغییر پذیر نیست و ازش جدا میشه.

    در واقع میگه مرزی هست بین ناخواسته هایی که با اعراض و توجه نکردن بهش حل میشه و ناخواسته هایی که باید کاملا بهش رسیدگی کرد و حلش کرد.

    مثلا خود استاد عباس منش در جلسه 4 قانون آفرینش از یه ناخواسته مثال میزنه که براش بوجود اومده بوده که همسایه نمیذاشته جایی که حقش هست پارک کنه که با اعراض و صحبت نکردن راجع به موضوع خودش حل میشه.و توی همون جلسه در جواب یکی از شرکت کننده های همایش که پرسیده بوده از استاد که من در مقابل کارمندام که خوب وضایفشون رو انجام نمیدن و وقتی من میام تهران همایش ،اون ها اصلا سر کار نمیرن و از وضایفشون سر باز مینن چکار کنم که استاد میگه اخراجشون کن!در واقع اگه قرار بود اعراض کنه اون شخص ،استاد میگفت بهش توجهی نکن یا طوری نگاه کن که احساس بهتری بهت بده.(البته ما باید همیشه احساسمون رو خوب نگه داریم و به مسائل به ظاهر بد جوری نگاه کنیم که احساس خوبی بهمون بده.)یا در مورد همین سیلی که تو آمریکا اومد و استاد به یه ایلت دیگه ای سفر کرد اون موقع.هم نسبت به موضعی که کاری از دستش بر نمیومد (سیل) اعراض کرد و هم به یه ایلت دیگه سفر کرد.در واقع اگه قرار بود فقط به موضوع سیل طوری نگاه کنه که بگه من اصلا بهش فکر نمیکنم و صرفا اعراض میکنم که باید همون فلوریدا میموند و شاید بهش صدمه میزد.

    در واقع من فکر میکنم استاد میگن روی راه حل ناخواسته تمرکز کنید نه خود ناخواسته.نه این که اصلا حلش نکنید به این بهانه که تمرکز بر نکات منفی میکنیم.

    دوستان میتونن ناخواستشون رو با حس خوب و بدون اضطراب و با ایمان به این که خدا کمکشون میکنه و هرچی که براشون اتفاق بیفته در نهایت خیر و خوبیه و به نفعشون میتونن به موضوع رویکرد داشته باشن.

    از استاد میخوام راجع بهخ این موضوع توضیح بدن و مرز بین ناخواسته هایی که صرفا به اعراض نیاز دارن و اون هایی که به حل مشکل نیاز دارن توضیح بدن.

    راجع به این مسئله که چجوری به هر چیزی حتی ناخواسته به دیده مثبت نگاه کنیم باید بگم روش های متفاوتی وجود داره،مثلا زمانی که داریم راجع بهش صحبت میکنیم( البته را جع به ناخواستمون نه راجع به راه حلش) ،وقتی میفهمی که حالت و احساست بد میشه سریع حرفو عوض کنی به همین راحتی!

    البته بعضی از ناخواسته ها رو ما توان حلش رو داریم و بعضی چیز ها رو نداریم.مثلا هی راجع به سیاست و حتی راه حلش صحبت کردن شاید خیلی فایده ای نداشته باشه.هر کسی باید از خودش شروع کنه و تغییر دادن خود بزرگترین کمک به دیگران و جامعه هست.منظورم اینه که بیشتر روی حل ناخواسته هایی تمرکز کنیم که توان حلش رو هم داشته باشیم.

    مورد بعد وقتی خودتون توی فکرتون دارید به چیز ناخوشایندی فکر میکنید میتونید سریع با صحبت کردن راجع به خواسته هاتون ،راجع به راه حل اون موضع،یا راجع به نکات مثبت زندگیتون،هر چیزی که اون لحظه دراطرافتونه و میتونه بهتون حس خوبی بده با خودتون صحبت کنید.آره با خودتون صحبت کنید.با صحبت کردن راجع به خواسته ها و بر کلام آوردن شکرگزاری ذهن شما از ناخواسته ای منحرف میشه.

    یکی دیگه اینه که من خودمم زیاد جدیدا استفاده میکنم،و از کتاب معجزه سپاس گزاری یاد گرفتم ،هر وقت راجع به ناخواسته هام فکر میکنم ،سریع به خودم گوشزد میکنم که آیا حاضری بهای اتفاقات بدتری رو که با فکر کردن به این موضوع برات اتفاق خواهد افتاد رو بپردازی؟مثل بیماری،یک اتفاق بد در تحصیل و روابط و … که میتونه نتیجه همین استمرار در ماندن در فرکانس منفی باشه.

    چون دیگه اینقدر تا به حال این بیمار شدن و بدبیاری در نتیجه تمرکز بر نکات منفی اتفاق افتاده برای من ،که ملکه ذهنم شده که احساس بد = اتفاقات بد

    روش دیگه ای که خود استاد عباس منش تو یکی از دوره ها میگه مثلا اینه که با چیزای ساده مثل یه بازی کاپیوتری بلافاصله زمانی که تمرکزمون روی نکات منفی رفت استفاده کنیم تا حواسمون رو از اون موضوع پرت کنیم.

    گاهی اوقات من خودم نمیتونم به اون موضوع یا شخص طوری نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده،سعی میکنم کلا به یک موضع دیگه که احساس خوبی بهم میده فکر کنم.شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه که از یه موضعی انقدر ناراحت باشید که هیچ طوری نتونید بهش مثبت نگاه کنید.اما با تمرین همون موارد رو هم میشه طوری بهش نگاه کرد که احساس خوب بهت دست بده.

    گاهی اوقات که خیلی از یه موضوعی حالم گرفته شده و در اون موقع راه حلی براش ندارم،بهترین کار رو خوابیدن میبینم!چون به نظر خودم هم اون موندن در فرکانس منفی قطع میشه هم به مغزم استراحتی دادم که وقتی حالم بهتر شد راجع به راه حلش فکر کنم ،یا اگه چیز بیهوده ای هست که دیگه اصلا بعد از بیدار شدن از خواب دیگه بهش فکر نمیکنم و احساسم بهتر شده بعد خواب.

    البته بعضی از دوستان زمان ناراحتی اصلا خوابشون میبره و این به درد اون ها نمیخوره.

    یه کار دیگه صدای خودتون رو در رابطه با موضعاتی که خیلی راجع بهشون از خدا سپاس گزارید ضبط کنید توی گوشیتون که همیشه همراهتونه داشته باشید و خیلی هم با احساس خوب و با یک آهنگ مثبت ضبط کنید،و هر وقت ناراحتید ،با گوش دادن به اون با یاد کردن از داشته هاتون احساس خودتون رو به حس خوب تغییر بدید.

    یا این که زمان ناراحتی ،آروزها ،خواسته ها و اهدافتون رو که قراره بهش برسید رو تجسم کنید و فکرتون با تمرکز بر روی خواسته هایی که انشالله در آینده بهش خواهید رسید تغییر بدید.

    ممنونم از شما که وقت گذاشتید و دیدگاه من رو مطالعه کردید.

    از خدای بزرگ به خاطر گروه تحقیقاتی عباس منش ،دوستانی که در این گروه دیدگاهشون رو با بقیه به اشتراک میذارن و استاد عزیزمون آقای عباس منش سپاس گزاری میکنم.

    شاد و پاینده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      روزگار عالی گفته:
      مدت عضویت: 3043 روز

      سلام آقای کیان عزیز توضیحاتتون اونقدر صریح ، زیبا و کامل بود که هر خواننده ای رو به وجد میاره . بلکه کاملا درست میفرمایید بحث مثبت اندیشی به منظور نادیده گرفتن چالش های زندگی نیست . چیزی که من از استاد عباس منش عزیز یادگرفتم این بود که به مشکل ها واقعا به دید یک مشکل نگاه نکنیم بلکه به شکل فرصتی اون رو ببینیم که برای رشد فردی ما وارد زندگیمون شده .اگر این دیدگاه واقعا در درون فرد شکل بگیره دیگه برای اون مشکلی وجود نخواهد داشت بلکه سراسر فرصت برای پیشرفت هست . زمانی که ما اسم یک مسئله در زندگی رو مشکل میزاریم متمرکز میشیم روی نکات منفی اون ، به همین جهت به بهانه مثبت اندیشی سعی میکنیم که اون رو نادیده بگیریم که اگر به همین مشکل به شکل یک فرصت برای ترقی و پیشرفت نگاه کنیم خواهیم دید که کاملا دریچه ای رو به جهانی که ما میخوایم در اون باشیم خودش رو نمایان میکنه .متشکرم متنتون باعث شد که درک بهتری بتونم از قوانین ثابت الهی داشته باشم . شاد و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ملیحه توان گفته:
      مدت عضویت: 3547 روز

      سلام اقای نیما کیان چقدر عالی. توضیح دادین .یکی از بزرگترین. مسئله. منم همینه .از استاد عزززیزم میخوام این مسئله رو برای ما بیشتر باز کنن.

      به امید موفقیت شما و همه کسانی که دنبال حقیقت هستند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: