پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 3383 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همراهان گرامی

    زندگی ما بازتابی از باورهای ماست ، همین و بس …

    ایجاد باورهای قدرتمند کننده و کنترل و حذف باورهای ناصحیح رابطه مستقیمی با ورودی های ذهنی ما دارد که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در ذهن ناخودآگاه ما اثر میگذارد و هرنتیجه ای که در زندگی بدست می آوریم حاصل همین باورهاست

    از زمانی که با این سایت و آموزه های آن آشنا شدم با روش های زیر سعی کردم تمرکزم را روی اصلاح باورهای محدود کننده ام بگذارم و تا کنون نتایج بسیار خوب و قابل توجهی گرفتم که مواردی را که انجام دادم حضور شما اعلام میکنم :

    ———————————————————————————————————-

    1- اولین کاری که کردم این بود که تلویزیون را که به اندازه طول عمرم از آن استفاده کرده بودم به راحتی و در یک تصمیم از زندگی حذف کردم و خلاص ( این تصمیم را با همسر و فرزندم گرفتیم )

    2- قبلا هر فیلمی که اکثریت اطرافیانم آن را تحسین و تائید می کردند میدیدم ولی الان با وسواس خاصی فیلم میبینم ، فیلم هایی که می بینم فقط باید به باورهای قدرتمند کننده من کمک کنند و هر فیلم دیگری محکوم به ندیدن است

    3- قبلا هرکتابی که دیگران معرفی می کردند میخواندم یا حداقل قصد خواندنش را میکردم ولی الان فقط و فقط کتابهایی که به نوعی مورد تائید استاد باشد را در لیست کتابهای قابل مطالعه ام قرار می دهم

    4- قبلا وقتی وارد اینترنت میشدم فضای اینترنت من را به هر سمتی که میخواست میکشاند ولی الان فقط و فقط از این سایت و در مواردی هم سایت هایی که نیازهای کاری ام را برطرف میکند استفاده میکنم

    5- قبلا از اینستاگرام و تلگرام به صورت بی هدف استفاده میکردم ولی بعد از درک قوانین متوجه شدم که باید آنها را هم محدود کنم و از تمامی گروه ها و کانالهایی که من را از هدفم باز میداشت و باورهای محدود کننده را گسترش می داد خروج کردم و تمام تمرکزم را روی محتوای اطلاعاتی گذاشتم که در مسیر رشد باورهای قدرتمند کننده ام باشد

    6- تمامی افرادی را که قبلا به علت های مختلف با آنها ارتباط داشتم را از فیلتر کنترلی رد کردم و به ارتباط با آنهایی ادامه دادم که باورهای قدرتمند کننده دارند و هرشخص دیگری که در مسیر رشد باورهای صحیحم نبود را یا حذف کردم یا ارتباطم را بسیار محدود کردم

    7- قبلا در هرکلاس آموزشی که شرکت میکردم تمامی باورهای آموزش دهنده را سعی میکردم الگو برداری کنم ولی الان اگر هم در کلاس آموزشی حضور پیدا کنم فقط افکاری از آموزش دهنده را می پذیرم که همسو و هم جهت با باورهای قدرتمند کننده ام باشد

    8- سعی می کنم اطرافیانم را از افراد موفق و ثروتمند انتخاب کنم و ارتباطاتم را با این افراد گسترش می دهم.

    9- در ملاقات با افراد موفق و ثروتمندان جهت الگو برداری از آنها فقط و فقط باورهای صحیح آنها را میپذیرم زیرا میدانم که همه باورهای آنها نیز صحیح و درست نیست و فقط از نکات مثبت و باورهای قدرتمند کننده شان الگو برداری می کنم

    10- از بحث و جدل و مشاجره با دیگران جهت اثبات باورهای صحیحم به شدت پرهیز میکنم چون این موضوع برایم اثبات شده هست که بحث و جدل نه تنها فایده ای نداره بلکه به ضرر خودم هم هست .

    11- در مواجهه با روزمرگی های زندگیم و حتی در دل طبیعت ، مدام به دنبال الگوها و نمونه هایی هستم که باورهای صحیحی را که جدیدا یاد گرفتم به خودم و در درون خودم آنها را اثبات کنم و به خودم ثابت کنم که جهان قوانین ثابت و پایداری دارد.

    12- به شدت مراقب گفتگوهای درونی ام هستم که مبادا من را به بیراهه بکشاند و با القای باورهای غلط قبلی ام من را از هدفم دورکند ، به محض ورود گفتگوهای درونی نگران کننده و ترس آور و ناامید کننده به سرعت جلوی پیشروی آنها را میگیرم و سعی میکنم احساس خودم را خوب نگه دارم زیرا احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب .

    13- به جای اینکه به نقد دیگران و غیبت کردن و توجه به نکات منفی دیگران بپردازم مدام سعی میکنم خودم را رشد دهم و تمام توجهم را روی اصلاح خودم و باورهایم میگذارم .

    14- با عبارت های تاکیدی در هرفرصتی خودم را بمباران میکنم و بسیار از آنها استفاده می کنم .

    15- بصورت مداوم در برنامه ام هست که از فایلهای سایت و استاد و بسته هایی که خرید کردم استفاده کنم و فایل صوتی آنها را در گوشی ام ریختم و با یک هندزفری روزانه زمان خاصی را به گوش دادن فایل های صوتی می پردازم .

    16- مدام سعی میکنم به تحسین آدمهای موفق و ثروتمند بپردازم و به هیچ وجه از آنها انتقاد نکنم.

    17- خانواده ام ( همسر و دختر 9 ساله ام ) در این مسیرهمراهم هستند و مدام با آنها از رویاهایمان و خواسته هایمان و نکات مثبت و موارد تائید قانون آفرینش صحبت میکنیم و جمع سه نفره ما تبدیل به کارگاه عملی استفاده از قوانین آفرینش شده است و تاثیر این موضوع را به شدت در زندگی مان درک میکنیم .

    18- گاهی به شخم زدن باورهای غلط مذهبی ام می پردازم و تمامی آنهایی را که با قانون همراستا نیست را سعی در حذف یا اصلاحش دارم .

    19- از هرمنبعی که اخبار را روایت میکند روی گردان هستم چون میدانم که پیگیری اخبار من را از اهداف و خواسته هایم دور میکند .

    20- باورهای خرافی را که قبلا داشتم را حذف کرده ام و دیگر به آنها هیچ اعتقادی ندارم .

    21- هرموضوعی که شانس و اقبال در آن دخیل باشد را از ذهنم حذف کردم و باورسازی میکنم که شانس و اقبال وجود ندارد و کنترل زندگی من فقط و فقط در دستان خودم هست.

    22- مطالعه روزانه ترجمه قرآن را به روش صحیح حداقل روزی یک صفحه با توجه و کنجکاوی و نتیجه گیری ضمن تائید آن با قوانین آفرینش دنبال می کنم .

    23- هرجایی که سخن از این میشنوم که عوامل بیرونی نظیر سرمایه اولیه ، سن و جنسیت و هوش و استعداد و … در موفقیت افراد تاثیر داشته آن را در ذهنم تکذیب می کنم و اجازه ورود چنین افکاری را به ذهنم نمیدهم .

    24- حتی در خواب ، خودم را با عبارت های تاکیدی که با صدای خودم ضبط کرده ام بمباران میکنم .

    25- در هنگام رانندگی که بخشی از زمان روزانه ام را به خود اختصاص داده با گوشی موبایلم فایل های صوتی را از خودم ضبط میکنم و به تائید قوانین ثابت آفرینش می پردازم و مدام از هر موضوعی گفتگوهایی را با خودم در موبایلم ضبط میکنم و در فرصت مناسب دوباره آنها را گوش می کنم و این موضوع بسیار تاثیر گذار بوده چون قدرت کلام بی نظیر است.

    26- از هرفرصتی حتی درهنگام انجام کارهای روزمره ، با هندزفری فایل های صوتی گوش می کنم.

    27- برنامه هفتگی را برای پیاده روی دارم و در موقع پیاده روی مدام به باورهای قدرتمند کننده ام توجه میکنم و با خودم صحبت میکنم.

    28- برنامه ای را برای شکرگزاری دارم و سعی میکنم ضمن استفاده از کتاب معجزه سپاسگزاری ، تمرین های آن را روزانه انجام دهم و به این ترتیب توجهم را روی نعمت هایی که دارم بگذارم و احساسم همیشه خوب باشد .

    29- برنامه ای را بصورت مداوم دارم که فیلم راز را حداقل هفته ای یکبار ببینم .

    30- قبلا شاید کمی اهل سیاست و صحبت های سیاسی بودم ولی الان به هیچ وجه خودم را وارد بحث ها و تحلیل های سیاسی نمی کنم و کاملا از این موضوع دوری میکنم .

    31- سعی میکنم پای درد دل آدمهایی که از گرفتاری ها و مشکلاتشان می گویند ننشینم ، قبلا فکر میکردم این دلسوزی و سنگ صبور دیگران بودن یعنی انسانیت و معرفت و الان میدانم که با این کار نه تنها به آنها کمکی نمیکنم بلکه خودم را هم از خوشبختی دور میکنم .

    32- خودروی خودم رو تبدیل کردم به ماشین آموزش و روی فلش مموری فایل های سایت و کتاب های صوتی دارم و در مسیر ترددم آنها را بارها گوش میکنم .

    33- سعی میکنم نشانه ها و نتایج را هرچند کوچک جدی بگیرم و آنها را تحسین کنم و این تحسین ها را در گفتگوهای درونی ام تائید کنم و حتی در مورد آنها فایل ضبط میکنم .

    34 – در هنگام خرج کردن پول سعی میکنم مدام احساس فراوانی داشته باشم و نگرانی و ترس از هزینه هایم نداشته باشم و برای این کار همسرم ایده ای داد که با هم قلکی رو درست کردیم که فیش هایی را که کارت میکشیم و قبلا آن را دور می انداختیم ، همه آنها را جمع میکنیم و در بالای آن فیش ها ده برابر مبلغ خرج شده را مینویسیم و خدارا شکر میکنیم و با احساس خوب باور میکنیم که ده برابر این هزینه وارد حسابمان شده و آن فیش ها را داخل قلک می اندازیم .

    —————————————————————————————————————————

    موارد بالا را از زمانی که به صورت جدی با آموزه های سایت همراه شدم ( از 4 ماه قبل تاکنون ) دنبال می کنم و تاحالا به نتایج خوبی هم رسیدم و با پررنگ تر شدن نتایج ، حتما آنها را با همراهان سایت به اشتراک خواهم گذاشت .

    با آرزوی موفقیت بیشتر و آرامش و خوشبختی برای همراهان گرامی و استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      ماری جون گفته:
      مدت عضویت: 3405 روز

      سلام

      بابت این تمرینتون که قلک و فیش کارتهاست از اون روزی که کامنتتون رو دیدم شروع کردم به انجامش،یه شیشه بزرگ گذاشتم کنار و با شوق و اشتیاق دنبال فیشهایی میگردم که حتی همسرم خرج کرده و بالاش مینویسم خدایا شکرت که …(همون مبلغ رو مینویسم ولی به تومان) وارد زندگیم کردی،باورتون نمیشه یخچالم پره پره ،طوری که دیگه جا نداره وسایلا یی رو که زمان انقضاشون مدت دار هست رو پله ها گذاشتم،مثله ترشیجات و میوه ها و خرماو. . . این تمرین برا من خیلی مفید بود.سپاسگزارم.

      با آرزوی موفقیت برا همه عزیزان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        ابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 3383 روز

        سلام و وقت به خیر

        خیلی خوشحالم که از این تمرین شما هم جواب گرفتید

        برای خودمون هم خیلی مفید و اثربخش بوده

        انگیزه ای شد تا بهتر و بیشتر از قبل انجامش بدیم و با احساس بهتر

        با آرزوی موفقیت و ثروت بیش از پیش

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ندا ترکان گفته:
      مدت عضویت: 3722 روز

      سلام دوست عزیز

      عااااالی بود

      ممنونم که کامل و با جزییات برامون نوشتید .

      منم تمام فیشها رو توی کیف پولم نگه میدارم و ماه که تمام میشه , یکی یکی بهشون نگاه میکنم و از خداوند بخاطر خریدشون و اینکه پول داشتم , بسیار بسیار سپاسگزاری میکنم و حال دلم خوب میشه ( البته موقع خرید هم سپاسگزاری انجام میدم ) .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      غزل بانو گفته:
      مدت عضویت: 3202 روز

      سلام و درود دوست عزیز

      خیلی از خوندن دیدگاه شما لذت بردم بخصوص مورد 17 که آرمان منه چنین خانواده هماهنگ و هم فرکانسی داشته باشم. با خوندن نظر شما این اطمینان بهم داده شد که چنین هدفی حتما قابل دستیابی هست. بهتون تبریک میگم که با جدیت این مسیر موفقیت و خودسازی رو ادامه میدید.

      خیلی ممنون بابت اگاهی های خوبی که ارائه دادید. موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    حسین شبانی گفته:
    مدت عضویت: 2969 روز

    با سلام خدمت دوستان و استاد گرامی…

    در زمینه سوال مطرح شده باید بگم ی جورایی باید روزه ذهن گرفت…

    چطور در ماه رمضان مراقب صحبت کردن ها و مواردی دیگه ایی که همه می دانند، به صورت لحظه به لحظه هستیم …

    در تمام مراحل زندگی هم باید همون حالت روزه دار را داشته باشیم..

    – مراقب باشیم چه چیزی میشنویم، آیا اون چیزی که میشنویم حالمون را خوب میکنه یا بد، آیا احساس خوبی پیدا میکنیم یا ذهنمون را برای ساعت ها درگیر خودش میکنه و بعد از بیرون اومدن از اون موضوع حالمون واقعا بد میشه…

    – مراقب چیزی که میبینیم باشیم، چیزهایی که دیده میشه بسیار بیشتر بر ما اثر میذاره، وقتی فیلم یا تصویری از بدبختی، جنایت، و کشتار آدمها دیده میشه انتظار داشتن حال خوش محاله… اما اگه به جای این تصاویر و فیلمها که در اخبار و تلویزیون ایران به حد اشباع شده ایی به نمایش در میاد چشممان را به دیدن زیبایی ها و دیدن تولد یک نوزاد، دیدن طبیعت و تمام چیزهایی که به شما احساس آرامش و حس خوب را میدهد بدهید. خیلی زود می بینید حالتون روز به روز بهتر میشه و دریچه های موفقیت برای شما باز میشه..

    – مراقب چیزهایی که میگیم هم باید باشیم…

    خیلی مهمه وقتی دوستی، میاد و با شما از گرونی، نداری و فقر و بدبختی حرف میزنه، شما هم همراهی میکنید یا با روشهای بسیار زیادی که میتوان مسیر صحبت را عوض کرد بحث را به جاهای خیلی بهتر برد…

    سوار ماشین که میشید اکثر راننده ها دنبال یه همراه میگردند که شروع کنند و از اوضاع بد و کمبودها صحبت بکنند الان بنده چند ماهی هست به خاطر کارم مجبورم هفته ایی چند بار با اسنپ در شهر تردد کنم یکی دو دقیقه بعد از سوار شدن و کسب اجازه از راننده تا به مقصد برسیم از صحبت های آقای عباس منش را به صورت صوتی رو موبایلم پخش میکنم و جالبه بگم خدمتتون بالای 90% از اون دوستان چقدر لذت میبرند و چقدر این حالتی که بنده انجام میدم براشون تازه گی داره و صحبت های دلنشین استاد براشون اثر بخشه و در هنگام پیاده شدن هم کانال استاد را از بنده درخواست میکنن…

    – یکی دیگه از موارد میتونه این باشه که ذهن زیبا بینی داشته باشیم

    تو اتفاقاتی که در طول روز برامون پیش میاد چقدر خیر و خوبی را میبینیم یا فقط زوم کردیم روی شکست ها و بدی های اون کار..

    آیا قدرت این را داریم که از دل ناخواسته ها و شکست ها. خیر و خوبی را که با باور عالی میتوانیم از دل اون بکشیم بیرون ، ببینیم…..

    به امید که همگی همین طور عمل کنیم…

    اینها همه هنر افراد موفق هست…

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  3. -
    اعظم حامد گفته:
    مدت عضویت: 2852 روز

    سلام استاد گرامی

    دوستان تجربه ای که داشتم بابت رسیدن به خواسته هام و میخواستم در اختیارتون قرار بدم.

    من هر وقت یک هدفی داشتم که میخواستم بهش برسم

    به عنوان مثال دنبال کار مورد علاقه م بودم شاید یکسال پیگیری میکردم ولی درست نمیشد تا وقتی که اراده میکردم به هدفم برسم و از وقتی که اراده میکردم هر وقت که نماز میخوندم با خوشحالی و با اعتماد کامل به خدا میگفتم که مطمئنم به هدفم میرسم و خدا از جایی که فکرشو نمیکردم چند روز بعدش منو به خواسته م میرسوند.خدا حتی نیاز به زمان بابت برآورده کردن آرزوهامون نداره.

    هر وقت که ایمان قلبی داشته باشی و خودتو لایق رسیدن به هدفت بدونی و با اعتماد به نفس از خدا بخواهی مطمئن باش بهش میرسی.من خودم اینطوری نتیجه میگیرم

    امیدوارم نظرم واسه دوستان مفید باشه

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  4. -
    غزل بانو گفته:
    مدت عضویت: 3202 روز

    هزاران سلام و درود بر دوستان خوبم در خانواده گرم و صمیمی عباسمنش و استاد بزرگوار و عزیزم

    خیلی ازتون ممنونم که باز هم با یک مسابقه فوق العاده عالی فرصتی ایجاد کردید که بتونیم خودمون رو محک بزنیم و از تجربه ها و صحبت ها و دانش دیگران استفاده کنیم. در مسابقه قبلی من خیلی چیزا بهم یاداوری شد و نکات زیادی یاد گرفتم امیدوارم این بار هم بتونم از این فضای مثبت بهترین استفاده رو داشته باشم. از همه دوستانی که شرکت میکنند و با پاسخ های خوبشون باورهای مارو قوی تر و مثبت تر میکنند واقعا ممنونم.

    من وقتی از قانون جذب اگاه شدم در اولین قدم سعی کردم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و هر چیزی که باعث میشد احساس بدی داشته باشم از زندگیم حذف کنم. نکاتی که خودم در این مدت سعی کردم رعایت کنم و خیلی زیاد بهم کمک کرد تا احساسم و باورهام در جهت خواسته هام باشه در لیست زیر نوشتم:

    1٫ حذف کردن اهنگ های منفی: من خیلی اهل موسیقی و اهنگ هستم. در گذشته جدیدترین اهنگ های خواننده های مورد علاقه ام رو دانلود میکردم و بارها گوش میدادم. ولی الان اکثر انهارو کنار گذاشتم چون وقتی به متن و پیامی که خواننده میخواست انتقال بده دقت میکردم میدیدم چقدر منفی و بده و فهمیدم یکی از دلایلی که باعث اتفاقات منفی در گذشته من شده همین اهنگ هاست چون مدام درمورد غم و غصه و جدایی و تنهایی و … حرف میزد.

    خوشبختانه الان سعی میکنم فقط موزیک های بی کلام ارامش بخش یا اهنگ هایی با شعر مثبت و انرژی دهنده گوش کنم. البته زیادم دیگه برای اهنگ گوش کردن وقت ندارم چون بیشتر اوقات فایل های صوتی مفیدی گوش میدم که خیلی بیشتر از اون اهنگ ها برام نتایج خوب به همراه داره.

    نکته ای که در مورد اهنگ ها باید بهش دقت کرد اینه که این نوع ورودی کاملا روی ضمیر ناخوداگاه ما تاثیر داره. حتی وقتی درحال انجام کاری هستی و یک موزیک داره در فضا پخش میشه و بهش دقت نمیکنی ولی اون چیزی که میشنوی مستقیم وارد ناخوداگاهت میشه و در دراز مدت باورهات رو میسازه. هم چنین باید حواسمون به متن موزیک باشه که اون خواننده چی میگه نه اینکه ریتم شاد یا ارومی داره. خیلی از اهنگ ها ریتم شادی داره ولی خواننده داره درمورد بسیاری از اتفاقات منفی و ناخواسته میگه.

    2٫ حذف کردن تلویزیون: وقتی در دوره ها از زبان استاد عباسمنش شنیدم که چقدر فیلم ها و سریال های تلویزیونی سعی داره باورهای مارو منفی کنه یکم به فیلم هایی که میدیدم دقت کردم. واقعا در همشون این مورد به چشم میخورد بخصوص درمورد باورهای فقرآفرین و روابط بد و خیانت. محتوای همه این فیلم ها سعی میکرد نشون بده هرچی فقیرتر باشی، ادم مهربون تر و مومن تر و پاک تری هستی. بنابراین همه اونهارو حذف کردم. الان هیچ برنامه تلویزیونی رو نمیبینم مگر اینکه مصاحبه با افراد موفق و کارافرین یا یک مسابقه ورزشی باشه.

    در ابتدا برام سخت بود که تاثیر تلویزیون رو قبول کنم چون خیلی وقتها سرگرمی من فیلم دیدن بود ولی بعد از مدتی که بطور منطقی درموردش فکر کردم و خودم به بررسی فیلم هایی که دیده بودم پرداختم فهمیدم کاملا این مورد درسته. بعد خیلی راحت تونستم همشون رو کنار بگذارم.

    3٫ حذف کردن اخبار، مجلات و روزنامه های بدردنخور: یکی از عادت های من در گذشته خودن روزنامه بخصوص صفحه حوادث و دیدن اخبار بود. حتما هرشب اخبار میدیدم تا از جدیدترین اتفاقات روز خبردار بشم و تو جمع یه حرفی واسه گفتن داشته باشم. بعدا به این فکر کردم که من اگر بفهمم تحریم شده یا فلان جنگ شروع شده و … چه کمکی به زندگیم میکنه؟ ایا باعث میشه من حالم بهتر شه؟ ایا من اگر اینارو بدونم میتونم کمکی کنم؟ ایا تغییر مثبتی در زندگی من ایجاد میکنه؟ وقتی دیدم جواب تمام این سوالات “خیر” هست با کمال میل همشون رو حذف کردم.

    در حال حاضر جایگزین اینها در زندگی من کتابهای خوبی هست که بهم کلی ایده و راهکار میده و ذهنم رو بازتر و باورهام رو مثبت میکنه. سعی میکنم قرآن، نهج البلاغه، کتاب های استاد عباسمنش، استرهیکس، جول اوستین و … رو بارها و بارها بخونم و در زندگیم بهشون عمل کنم.

    خیلی وقتها افراد برای اینکه در مقابل دیگران ادم اگاه و به روزی به نظر بیان، میرن سراغ اخبار و حوادث و مطالب جدید که بقیه نگن فلانی اصن تو باغ نیس از هیچی خبر نداره. این اتفاق بخاطر کمبود عزت نفس و اعتماد به نفسه. یعنی میخوای اینجوری مورد قبول دیگران باشی و به چشم انها ادم خوب و باحالی باشی. در صورتی که اگر عزت نفست بالا باشه سبک زندگی شخصی خودت رو داری و برات مهم نیس بقیه میخوان چه فکری درموردت داشته باشن و چی بگن.

    4٫ کنترل فضای مجازی: یکی از مواردی که الان همه گرفتارش شدن تلگرام و اینستاگرام و … است. انقدر غرق در این فضای مجازی میشن که وقت برای هیچی ندارن. یه جمله جالب خوندم میگفت نمیدونم چرا هیچ کاری نمیکنم و باز خسته میشم!!! خب جواب مشخصه چون کار کردن فقط فیزیکی نیس وقتی صبح تا شب تو کلی پیج ها و کانال ها و گروه های مختلف چرت و پرت وارد ذهنت میکنی ازت انرژی میگیره و حالت رو بد میکنه واسه همین اخر روز میبینی کار خاصی نکردی ولی انرژی هم نداری.

    بنابراین من هرچی کانال و پیج داشتم که درمورد خبرهای بد بود یا متن های فاز غم و تنهایی و بدبختی منتشر میکرد پاک کردم. حتی از گروه های فامیلی هم لفت دادم چون فقط درمورد اتفاقات بد چت میکردن و خبر میزاشتن.

    5٫ محدود کردن روابط: همه میدونن که انسان یک موجود اجتماعیه دوست داره با دیگران در ارتباط باشه. ولی از نظر من بهتره تنها باشی تا اینکه وقتت رو با افرادی بگذرونی که هیچی به تو اضافه نمیکنن. من دوستانی داشتم ک مدام غر میزدن و ناله و شکایت میکردن یا همش درد و دل میکردن. تقریبا رابطه ام رو با همشون قطع کردم و خیلی کم میبینمشون. همچنین در مهمونی ها هم کمتر شرکت میکنم چون در این جمع ها معمولا حرف مفیدی زده نمیشه.

    یکی از مواردی که اخیرا رخ داد و همه جا اخبرش پیچید زلزله ها بود. همه اطرافیانم درموردش صحبت میکردن خانوادم فامیل و اشناها دوستام و … من در این مدت تا حد ممکن باهاشون کمتر صحبت میکردم و در جمعشون نمیرفتم. بیشتر مشغول کارهای خودم بودم چون نمیخواستم توجه و تمرکزم روی ناخواسته هام باشه.

    نباید برات فرقی کنه افراد چه نسبتی باهات دارن. اگر باعث میشن احساس بدی داشته باشی، درمورد ضعف ها و شکست هات صحبت میکنن، تحقیرت میکنن یا اهل درد و دل و حرفای الکی هستن باید کنارشون بگذاری.

    البته صله رحم خیلی خوبه خیلی سفارش شده اما در حدی که واقعا نیازه نه اینکه انقد مشغول دیگران و حرف هاشون و رفت و امد باشی که از خودت غافل بشی.

    یکی از نکات اینه که ممکنه بهتون برچسب بزنن که خودتو میگیری محل نمیدی گوشه گیر شدی و … یا از سر نگرانی بخوان هی سر از کار شما دربیارن ولی بعد از مدتی به این روند شما عادت میکنن. اگر ببینن قاطع هستید و برنامه خودتون رو دارید و بهش پایبند هستین دیگه کاری باهاتون ندارن.

    6٫ بحث کردن ممنوع: همه ما افرادی رو دیدیم که سرشون درد میکنه واسه بحث کردن معطلن یه بهونه و حرفی پیش بیاد شروع کنن ساعتها راجع بهش بحث کردن و اثبات حرف خودشون. بنابراین اصلا درمورد این اگاهی هاتون با کسی حرف نزنید و اگر احیانا چیزی فهمیدن و هی خواستن بهتون ثابت کنند اشتباه میکنید بهترین کار اینه که جوابی ندید. چون اگر شما هم بخواهید مثل طرف مقابل ثابت کنید حرفتون درسته واقعا یک فاجعه میشه چون اون فرد کلا در مدارش نیست و درک نمیکنه شما چی میگی فقط از دیدگاه خودش همه چی رو میبینه و میخواد شما هم از چشم اون و باورهای خودش همه مسائل رو ببینی. من هر وقت بحثی درمورد خدا و دین و … پیش میومد شرکت میکردم نظر میدادم بعضی اوقات اعصابم خرد میشد ناراحت میشدم اما الان هیچ کاری با کسی ندارم. به قول استر هیکس «من انطور که دوست دارم هستم و اجازه میدهم دیگران انطور که میخواهند باشند.» یعنی کاری به کسی نداشته باش، دنبال قانع کردن دیگران و اثبات خودت به انها هم نرو که پایانی نداره.

    بارها برام پیش اومده که نزدیک ترین افراد زندگیم ازم میپرسن ساعتها تو اتاق چیکار میکنی چی میبینی این فایلها درمورد چیه و … خیلی بهشون توضیح نمیدم چون حس میکنم در فرکانسش نیستن و اگر بخوام بگم بحث راه میفته بنابراین خیلی جواب سطحی میدم یا فایل رایگان میدم گوش کنن که اگر خودشون خواستن ادامه بدن. همونطور که خدا در قرآن گفته: «لا اکراه فی الدین یعنی هیچ اجباری در دین نیست» منم کسی رو مجبور نمیکنم وارد این مسیر بشه.

    این رو هم بگم که همه چیز عادته. انسان به یک برنامه زندگی عادت میکنه و هر روز انجامش میده حتی اگر براش نتیجه ای نداشته باشه. ولی چون عادتش شده و حریم امنشه نمیتونه تغییرش بده. من عادت کرده بودم وقت با ارزش خودم رو پای این فیلم های بیخود تلف کنم اهنگ غمگین گوش بدم اخبار ببینم و … وقتی از تاثیر همه این موارد اگاه شدم و فهمیدم خودم دارم با این ورودی ها و باورهایی که میسازم زندگیم رو خلق میکنم، این خواسته در وجودم شکل گرفت که تغییر کنم بنابراین کاملا سیستم زندگیم عوض شد. خودم اگاهانه و با شور و اشتیاق تمام این موارد منفی رو حذف کردم تا به خواسته هام برسم و حالم رو خوب نگه دارم.

    و اما درمورد تمرکز بهتر و بیشتر روی نکات مثبت و نگه داشتن احساس خوب بدون ترس و نگرانی

    واقعا تا وقتی ایمان نداشته باشی حالت خوب نیس. تا وقتی به خدای خودت اعتماد نکنی ترست از بین نمیره. تا وقتی به خدای خودت توکل نکنی به ارامش نمیرسی.

    مهم نیست چه مذهبی داری اگر خدا رو بعنوان بزرگترین و قدرتمندترین نیروی جهان باور نکنی کافری و نمیتونی ارامش رو در وجودت حس کنی.

    در گذشته من ادم مقیدی بودم اهل نماز و روزه و … ولی ایمان نداشتم. خدارو باور نکرده بودم. به همین دلیل همیشه ترس و نگرانی همراه من بود.اما الان چنان اطمینانی به خدا دارم که براورده شدن خواسته هام رو قطعی میکنم. ایمان دارم خدا به گفته خودش عمل میکنه و به من که ثروت و خوشبختی میخوام بی حساب روزی میده.

    در هر اتفاقی فقط میگم «الخیر فی ما وقع» چون با چشم خودم دیدم که گاهی اوقات نگران بعضی اتفاقات به ظاهر بد بودم ولی اخرش به نفع من شده. اگر در کارم مشکلی پیش اومده، اگر چیزی طبق برنامه ریزی من پیش نرفته و … همگی در انتها باعث رسیدن خیر و برکت به من شده. پس دیگه نگران نیستم و هرچی میشه میدونم که برای بهتر و راحت تر رسیدن من به هدفمه.

    سعی میکنم اگر مشکلی پیش اومد، کاری خوب جلو نرفت و در کل هر اتفاقی افتاد که خوب نبود ارامش خودم رو حفط کنم و بهش به عنوان یک تضاد نگاه کنم که میخواد خواسته من رو بهم بگه یا نشون بده من چه باور منفی دارم که باعث ایجاد این مشکل شده و باید اون باور رو اصلاح کنم.

    مثلا وقتی با مخالفت خانوادم در کارم روبرو شدم فهمیدم من از خانوادم در ذهنم یک مانع ساختم. انها رو افرادی میبینم که میتونن جلوی منو بگیرن پس باید این باور تغییر بدم. باید باور کنم شرایط بیرونی تاثیرگذار نیست و فقط باورهای من موثره.

    وقتی در کارم فروش محصول کم بود و نگران شدن فهمیدم هنوز باور فراوانی و باور ارزمندی کار و محصولاتم در من قوی نیست پس باید بیشتر روی اینها وقت بگذارم.

    هم چنین سعی میکنم به نکات مثبت اون قضیه نگاه کنم و چیزی پیدا کنم که شکرگزارش باشم. مثلا وقتی برادرم باهام دعوا میکنه میگم خدایا شکرت که خانواده دارم برادر دارم در یک خونه خوب و با امکانات عالی درکنارهم زندگی میکنیم. یا اگر مشکلی بود میگم خدایا شکرت که بهم ذهن خلاق و سالمی دادی تا بتونم فکر کنم راه حل رو پیدا کنم، خدایا شکرت که منو به سمت راه حل درست این مساله هدایت میکنی.

    امیدوارم تونسته باشم بخوبی پاسخ بدم و تجربه های خودم رو بگم.

    برای همه شما دوستان عزیز و گروه تحقیقاتی عباسمنش آرزوی ثروت، سلامتی، خوشبختی، شادی و موفقیت در تک تک لحظات زندگیتون دارم. ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  5. -
    محمد قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 3379 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم،تیم خوبشون و همه ی اعضای محترم سایت،خیلی خوشحالم و سپاسگزار خداوندم که میتونم تو این آگاهی جمعی مشارکت کنم.

    خب وقتی که من فهمیدم این موضوع رو که برای رسیدن به اهداف و خواسته هام و اون زندگی ایده الم باید باورهام رو تغییر بدم و برای این کار باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم،اول از همه یه تعهد خیلی عظیم رو در خودم ایجاد کردم برای این کار،چون واقعا واسم مهم بود اون چیزایی که میخوامو داشته باشم و به راحتی به همه ی رویاهام برسم پس اول از همه خودم رو “”متعهد”” کردم که ورودی های ذهنم رو خودم آگاهانه انتخاب کنم

    و تو اولین قدم هم اومدم رسانه های جمعی رو از زندگیم حذف کردم و فقط مسابقات فوتبال تیم محبوبم رو نگاه میکنم،توی تلگرام به غیر از کانال استاد تمام کانالام رو پاک کردم و از اون تعداد گروه محدود هم لفت دادم و اومدم بیرون و با اینکه سخت بود ولی اینستاگرام رو هم از گوشیم پاک کردم چون واقعا به این نتیجه رسیدم که وقتی سرگرم این شبکه هام واقعا ورودی خوبی به ذهنم نمیدم و روی هدفام هم متمرکز نیستم،از اونجایی هم که رسیدن به خواسته هام خیلی واسم مهم بود و متعهد بودم به این موضوع پس تمام این برنامه های اضافی رو پاک کردم و تصمیم گرفتم تمام ساعات بیداریم رو بزارم روی این موضوع که ورودی های خوب به ذهنم بدم،واسه این کار اومدم تو نوت گوشیم یه سری از کارهای مهمی رو که تو طول روز باید انجام بدم و هر روز تکرارشون کنم رو نوشتم ( مثل تکرار جملات تاکیدی،فایل گوش دادن و ساختن یه سری باورهای قدرتمند کننده تر و تکرار اونها و گشتن دنبال الگوهایی که تایید کنن این باورهارو،خوندن نظرات سایت استاد،سپاسگزاری روزانه بابت داشته های زندگیم که واقعا حالمو خوب میکنه،سناریو نویسی تو شروع روزم که تا شب فرکانسم رو عالی نگه میداره،مطالعه ی قران و دیدن و پیدا کردن قانون توی ایه ها،دیدن صفحه ی آرزوهام و تجسم اهداف و رویاهام،صحبت کردن با خودم در مورد اهداف و خواسته هام،خوندن کتابهایی که بهم قدرت میده و…)و طبق قانون ٨٠،٢٠ اولویتم رو میزارم روی اون کارها و این دیگه تبدیل شده به یه عادت واسم که بعد از بیدار شدن از خواب اولویتم اینه که اول تیک انجام اون کارارو جلوشون بزنم و اگر وقت اضافه اوردم میرم سراغ بقیه کارها و جالبه از اون لحظه که از خواب بیدار میشم و روزم رو با جملات تاکیدی شروع میکنم تا ساعت ١،٢ شب که بخوابم فقط همون کارها رو انجام دادم و هیچ کار اضافه ای که ورودی بد به ذهنم بده رو انجام ندادم و اینم فکر میکنم به خاطر اون تعهده اس و اینکه من اهدافم و رویاهام همیشه جلوی چشممه و همیشه اون قله رو تجسم میکنم واسه خودم با احساس خوب و با لذت نه در حالت نگرانی و چسبندگی،همین موضوع باعث میشه که با تمام وجود،با اشتیاق و ایمان و انگیزه دنبال ورودی های عالی واسه ذهنم باشم تا متعاقبش فرکانس های مطابق با خواسته هام رو به جهان هستی ارسال کنم،استاد تو یکی از فایل های رایگان گفتن که تمام دوستها،آشناها و افرادی که با اون چیزی که میخوای تو آینده بشی تفاوت و تضاد دارن رو حذف کن از زندگیت و جالبه من وقتی شروع کردم به تغییر باورهام جهان خود به خود این کارو واسه من انجام داد و روابطم با یه سری از افراد فامیل و دوستام کاملا قطع شد و الان افرادی جایگزین اونا شدن که با هم فقط داریم در مورد قانون،باورها و چگونگی رسیدن به اهدافو خوسته هامون صحبت میکنیم،یعنی حرف استاد رو در مورد اینکه جهان همیشه کبوتر با کبوتر،باز با باز رو رعایت میکنه،کاملا دیدم تو این موضوع و درک کردم و همراهی جهان رو با خودم دیدم و یا در مورد مسائل و مشکلات زندگیم که البته بسیار کم شده هم دیدگاه من کلاً شده “الخیر فی ما وقع” درست بر عکس گذشته که من واقعا بهم میریختم و نگران و افسرده میشدم و یا وقتی یه اتفاق نا دلخواهی واسم میفته بر عکس گذشته و به صورت ناخوداگاه نکات مثبت اون موضوع رو میبینم و حتی تو محیط اطرافم به نکات مثبت توجه میکنم که یه موقع هایی واقعا خنده ام میگیره و به خودم میگم یادته قبلا چقدر مینالیدی و غر میزدی به همه چی؟؟???

    در واقع من اونور روی باورام و ورودی های ذهنم کار کردم و اینایی که گفتم واقعا واسه من خود به خود درست شد،البته اینم بگم که من این ورودی و این باور رو هم به ذهنم دادم که جهان خیره مطلقه و داره به سمت خیر و خوبی میره پس هر چی پیش بیاد واسم اون اتفاق خوبه اس.

    تو اون لحظاتی هم که به قول استاد نجواهای همیشگی شیطان میاد سراغم و میخواد غمگینم کنه سریع اون تمرینی که استاد تو کتاب “رویاهایی که رویا نیستند” گفتن رو انجام میدم و این سوال رو از خودم میپرسم که “اگر خداوند به عنوان تنها منبع قدرت در هستی همین حالا از من بپرسه چه چیزی دوست داری به تو بدم و اینم بدونم که هر چیزی رو بخوام بدون محدودیت بهم میده،اونوقت پاسخ من چیه؟” و بعد شروع میکنم به جواب دادن به این سوال و بعده نیم ساعت به خودم میام و میبینم که از ذوق و خوشحالی دارم باااال در میارم و حس پرواز دارم و میخوام فریاد بزنم و حسابی فول شارژ میشم و واقعا لذت میبرم از اینکه تونستم بهترین ورودی رو به ذهنم بدم و جالبه بارها تو این صحبت کردنا کلی ایده واسه کارام بهم داده شده که واقعا با هیچ جمله ای نمیشه این حس خوب رو توصیف کرد،یه تمرین دیگه ای رو هم که انجام میدم اینه که این سوال رو از خودم میپرسم که اگر ثروتمند بشم و به استقلال و ازادی مالی برسم چه اتفاقی واسه زندگیم میفته و زندگیم در هر یک از جنبه ها چه تغییری میکنه؟ (روابط،سلامتی،سرمایه گذاری هام،خانواده،تفریحات،روحیه ام و…)

    و وقتی به این سوالا جواب میدم واقعا حالم خوبه و لذت میبرم از زندگیم و به قول استاد کل داستان همینه و نیاز به انجام دادن کارهای عجیب و غریب و پیچیده نیست و نتیجه ی این ورودی ها این شده که تو یه زمان کوتاه با انجام کاری که عاشقشم (آموزش) و اونم روزی ٢،٣ ساعت درامدم 4 برابر افزایش پیدا کرده و هر روز داره یه عالمه اتفاق عالی واسه زندگیم میفته،١ ساله که مریض نشدم منی که سالی 4،5 تا سرما خوردگی سخت داشتم و کلی اتفاق خوب دیگه که تو یه فرصت بهتر تو سایت مینویسم.

    و وقتی فکر میکنم به اینکه خداوند این شرایط رو واسم فراهم کرده و اجابتم کرده که تو یه محیط ایزوله بشینم و روی باورهام کار کنم واقعا خدارو شکر میکنم و احساس قدرت میکنم از اینکه اون زیر ریشه ها با قدرت تمام دارن میپیچن تو هم و به زودی انفجار رخ میده واسه زندگیم و معجزات رخ میده و عملی شدن برنامه هام و تاثیری که رو مردم جهان میزارم…

    اینا تجربه ی من بود از کنترل ورودی هام که تو طول روز دارم انجامشون میدم و نتیجه اش شده یه عالمه اتفاق عالی و اینکه نسبت به گذشته برخوردم به تضادها بی نهایت کم شده و میتونم بگم تقریبا صفر شده چون با قدرت تمام و سرعت بالا و با ورودی های فوق العاده عالی دارم به سمت هدفام میرم و به جای تضاد همراهی جهان رو با خودم دارم.

    امیدوارم که تونسته باشم به شما دوستای خوبم هم ایده های خوبی رو بدم.

    شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  6. -
    نگار سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 3151 روز

    سلام به همه

    واقعیت اینجاست که ذهن آدمی خیلی فرّار و در عین حال چموش هستش، زمانی که خوبی و فراوانی رو میبینی، با اینکه میدونی باید تحسین و تاییدش کنی اما از ذهنت میگذره که کاش من اونجا بودم یا من داشتمش. جهت نگاهمون از درون به بیرونه، یعنی همش دوروبرمونو میبینیم بدون اینکه خودمون و نعمت های کنونیمون رو ببینیم. من خیلی دارم سعی میکنم که هر لحظه حالمو خوب نگه دارم و به آرزوهای عزیزم، نچسبم. به قول استاد باهاشون راحت باشم و از غول بودنشون کم کنم.

    برای کنترل ورودی ها، تو هر لحظه فقط خودمون میتونیم مچ خودمونو بگیریم و بفهمیم الان ورودی ذهنم مناسبه یا نه، اگر نیست، دست خودمونو بگیریم و ببریم یه جایی که حالمون بهتر شه. مثلا من همون لحظه یه نگاه به دوروبرم میندازم و دونه دونه نعمت هایی که دارم رو از نظر میگذرونم، فرشی که زیر پامه، لپ تاپی که جلومه، چشمی که باهاش میبینم و… بعد لمسشون میکنم و شکرگزاری میکنم. روش دیگه ای که حالمو در لحظه خوب میکنه اینه که فکر میکنم همه ی آنچه در جهان هست، جاندار و بی جان، نِمودی از یک انرژیِ واحد هستن، یعنی همه از همیم و مثل همیم، با ارزش یکسان، شاید من به یک درخت تبدیل میشدم یا یک صندلی یا یک پرنده یا حتی یه نایلون پلاستیکی، باورتون نمیشه بعد از این افکار، چون هر انچه در جهان هست رو چه زشت و چه زیبا، از خودم میدونم یک احساس محبت عمیقی نسبت بهشون، بهم دست میده، حتی با لذت صفحه کیبورد لپتاپ رو لمس میکنم و میگم دارم خودم رو تو یه شکل دیگه حس میکنم. ویدیویی که از یه پرنده تو جنگل های آمازون میبینم، بهش احساس محبت دارم ، فقط با این تصور که شاید انرژی من مثل اون نمود پیدا میکرد و میشدم یه پرنده، ماها از یه چیز واحد متولد شدیم، ماها خانواده ایم، از همیم. همه اینا باعث میشن خودم رو موفق تر، زیباتر و باافتخارتر حس کنم. به خاطر اینکه جزیی از من یه جایی برنده جایزه نوبل شده، یه جزء دیگه ای از من الان رو درخت نشسته و داره چهچهه میزنه. حس یگانگی با دنیا و کائنات واقعا واقعا برام لذیذ و خوش طعمه و منو قدرتمند میکنه. همچین دنیایی که از منه، چطور میتونه علیه من رفتار کنه؟!

    راستی به نظرم علاج واقعه رو پیش از وقوع باید کرد، اصلا چرا ذهنمون منحرف شه که سر به راهش کنیم؟ میشه از همون اول توراه درست و حس خوب موند، بی انقطاع و بی انحراف. من کارایِ ساده ای که دوستشون دارم مثل ورزش کردن یا موزیک گوش کردن و شعر خوندن رو هر روز انجام میدم و اینطوری روحیه مو تو سطح بالایی نگه میدارم. اینطوری وضعیت دیفالتم مثبته و واکنش هام خود به خود نسبت به شرایط بد و برخورد با تضادها، بهتر و بهتر میشن.

    البته بگما، بعضی وقتا از دست خودم حرص میخورم و عصبانی میشم و بعد آگاهانه دست به خودزنی میکنم اینطوری که میدونم فلان فیلم قراره افسرده ام کنه اما چون مراقب افکار قبلیم نبودم، به خودم بی محلی میکنم و میگم حقته حالام بشین فیلم اعصاب خرد کن ببین، تا تو باشی دیگه افسار ذهنتو الکی ول نکنی، بعد که ظرف بی اعصابیم پر شد دوباره برمیگردم به حال خوبم. نمیدونم انگار هر از چندی این حال بد لازمه تا بیاد و بهم بفهمونه که ببین اگر مراقب نباشی دائم اینطوری میشی. از خودت بیشتر عصبانی و مایوس تر میشی. برای همین با دید مثبت به اون ایام با احوال بدم نگاه میکنم تا اینکه رفته رفته تعداد روزهای ابریم خیلی کمتر شدن و الان من شدم کسی که حالا حالاها ناراحت نمیشه و آرامش داره و شدم شادی آورِ جمع. میدونید بخش اعظم آرامشم رو مدیون این قانونم که هر چیزی و هر اتفاقی در دنیا، جنبه مثبتی هم داره حتی از دست دادن یک عزیز، به همین دلیل این جمله رو تکرار میکنم که همه چیز به نفع منه، من.

    ممنون از توجه همه تون که از خودِ من، منتها با شکل دیگه ای هستید :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      مهرداد عبدالوند گفته:
      مدت عضویت: 3986 روز

      ممنون از دیدگاه زیباتون

      دید و دیدگاه قشنگیست این دیدگاه

      درست مثله “کتاب من در هر آنچه میبینم هستم “ترجمه گیتی خوشدل

      با اینکه این کتاب رو خوندم ولی دیدگاهتون برام جذاب و تازگی داشت و جالب تر از اون چقدر حس نزدیکی کردم??

      ————————–

      ممنون از توجه همه تون که از خودِ من، منتها با شکل دیگه ای هستید ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1084 روز

      سلام و درود بر دوست خوبم نگار عزیز

      خیلی خیلی لذت بردم و تحسینت میکنم که چه ایده ای را به ذهنم دادی 7سال از نوشتن این کامنت میگذره من امروز در مدارش قرار گرفتم بذری که بعد 7سال قراره در ذهن من رشد کنه ومعلوم نیست این بذر تو این 7سالی تو چندتا ذهن شروع به رشد کرده که یکیش من شدم و ممنونم چه بذر زیبایی چه بذر مهرآفرینی دمتگرررررم بابت این ایده که همه جهان جزیی از من هستن چه هر انسان خوب یا بدی از لحاظ اخلاقی و رفتاری و برنامه ای چه حیوانی چه جماداتی چه نباتاتی هر چیز در این جهان میبینیم شاید جزیی از ما باشن و اگه با این دید نگاه کنیم هر لحظه برای تکه های که میبینیم و دوست نداریم برای خوب شدنش دعا میکنیم در اصل برای خودمون دعا میکنیم ووتکرار این کار مطمعناااا مارو به یک روندی از زندگی میرسونه که دوست نداریم حتی لحظه ای ازاین حس دورشیم بعد خودکار میشیم یک موجود باعشققققق که باارزش ترین و مقدس ترین و باشکوه ترین موجود دنیا خلق شده بود ما با انجام این ایده ها میتوانیم معصومیت از دست رفته مان را بازیابیم، ما همه پاک بدنیا اومدیم و با قرار گرفتن در مدار فرکانس های منفی ناپاک شدیم بعد وقتی به خودمون اومدیم راه هدایت را یافتیم آن پاکی از دست رفته مان را می ستانیم و با پاکی به سوی او میرویم و چقد لذت بخش یافتن معصومیت از دست رفته چه بازی قشنگیه از نامهربانی به مهربانی رسیدن از نفرت به عشق رسیدن از ناآرامی به آرامش رسیدن از حال بد به حال خوب رسیدن وااااااای که چقد لذت بخش وولذیذترین کار دنیاست

      الهی شکرت که منو در مدار این کامتت زیبای نگار عزیز قرار دادی الهی شکررررررت

      نگارعزیز نمیدونم الان اینجا هستی یا نه هرجا که هستی خوش و خرم ووشاد باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    صادق گفته:
    مدت عضویت: 3644 روز

    بنام خداوند خالق تمامی زیبایی ها

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم

    همان طور که گفته شد کنترل ورودی ها بسیار مهم است چرا که این ورودی ها هستند که با تکرار باورهای مارا میسازند و این باورهای ما هستند که زندگی مارا میسازند

    کنترل ورودی ها یعنی توجه به خواسته ها و دوری از ناخواسته ها البته به نظر من اگر ما اگر سعی کنیم به خواسته ها توجه کنیم و ورودی های مناسب با خواسته ها را بدهم ناخواسته ها خییلی خیلی کم میشوند ولی به هر حال باید از ناخواسته هم اعراض کرد

    من خودم فردی هستم که از روش های توجه به خواسته ها بیشتر تجسم کردن را دوست دارم و از آن استفاده میکنم و این کار تبدیل به یکی از بهترین تفریحات زندگی ام شده و با تجسماتم زندگی میکنم طوری که اگر تنها دوروز پشت سر هم تجسم نکنم احساس میکنم چیزی را گم کردم

    من روزها و ساعت ها از دوسال پیش تجسم لحظه رسیدن به هدفم را داشتم که صحبت در یک سمینار بزرگ،طوری که من یک رئیس شرکت هستم و دارم محصولی رو برای دیگران معرفی میکنم مثل استیو جابر و روز بروز این تجسم من واضح تر شد طوری که الان من در ذهنم یک شرکت دارم محصول معرفی میکنم و …

    حالا تجربیاتی که تقریبا از تابستان امسال وارد زندگی ام شده که بسیار بسیار هم سنگ با فرکانس های من هستند عبارت اند از اینکه من با فردی آشنا شدم که در حوزه تندخوانی فعالیت دارد این فرد یکی از بهترین هاست که من به طور کاملا اتفاقی در تلگرام با ایشون آشنا شدم اول از آموزش های مجازی شروع کردیم و الانم تقریبا بعد یک ماه قراره یک سمینار برگزار کنیم که در این حوزه هستش و باور کنید الان توی ذهنم احساس میکنم به تبدیل به همون مدیر شرکت شدم و قدم ها یکی یکی به من داره گفته میشه

    اولین قدم:خودم رو با سمینار ها قوی کنم تا بتونم محصولاتم رو معرفی کنم و سرمایه اولیه جور کنم و مطمئنم قدم های بعدی هم به همین شکل به من گفته میشن

    خدایا شکرت این تجربه من بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  8. -
    کمال الملک گفته:
    مدت عضویت: 3227 روز

    ?درود به همه کسانی که نگاهی توحیدی را اشاعه میدهند.?

    یک ساااال گذشت تا متوجه شدم ! و این واقعا برای من عجیب بود ،یک سال پس از ااینکه اولین فایل رایگان استاد را گوش دادم و در مورد ورودی های ذهن صحبت میکرد…!

    به خوبی به خاطر دارم که روزهای اول میگفت ؛ باید دقت کنید که توجهتون رو داشته ها هست یا روی نداشته ها و باید حواستان به ذهن باشد و من همواره فکر میکردم که توجهم روی داشته ها است و نه نداشته ها…!

    ?اما بزرگترین اشتباه اینجا بود که من صحبت استاد را یادم رفته بود که میگفت یا باید تمرکز روی داشته باشه یا نداشته ها،نمیشه حد وسط این دو مورد باشید پس مراقب افکار و ورودی ها به شدت باشید…

    ?بعد چند ماه فایلی به نام قانون اصلی کائنات گوش دادم که استاد میگفت ؛ طی کردن مسیر برای من اسان و لذت بخش بود تنها چیزی که دشوار بود کنترل ورودی ها بود که کار میبرد…

    با خودم میگفتم مگه میشه ؟این مسیره که سخته و نه کار کردن روی اینکه ورودی ذهن درست باشه !

    و فکر میکردم که همواره ورودی های ذهنم هم عالی برنامه ریزی کردم.

    و این دو خط اخر ناآگاهی بود که من بعد از یک سال به اون پی بردم

    که برادر من موضوع مسیر نیست،موضوع ذهن و ورودی های ذهن ماست،این ذهن ما ، افکار، گفتار و احساسات ما است که مسیر رو شکل میده !!! پس جرا تمرکز رو از روی کار کردن روی اصل کاری برداشتی و گذاشتی روی فرعیات ! دنبال این نباش لوله ای که سوراخ شده رو چسب بزنی که آب نیاد بلکه برو شیرفلکه اصلی رو قطع کن آب نیاد !

    و شروع کردم روی کار کردن و متمرکز شدن روی ورودی ها دیدم واقعا راست میگفت ؛ اینکه ورودی های مناسب داشته باشیم و افکار درست باورهای درست و احساساتمون عالی باشه به مراتب کاریه که بیشتر نیاز به تمرین داره ،البته که وقتی درستش کنیم جریان اصلی رو دیگه نیازی نیست نگران بقیه مسیر زندگی و اتفاقاتش باشیم چون جریان اصلی درست شده کم کم جریان های فرعی هم درست میشه.

    ?و دومین اشتباهی که در این بین پی بردم این بود که واااقعا جهل محض بود که فکر کنم من میتونم گاهی اگاهانه به چیزایی که میخوام فکر کنم و گاهی هم افسار ذهنم رو ازاد بگذارم که برای خودش رها باشه و به اتفاقات بد و شرایط غیر دلخواه توجه نکنه !؟

    ?اصلا امکاان نداره ذهن رو ازاد بگذاریم و ثابت بمونه و هیچ سمتی نره !

    و از اونجایی که ذهن ما سااااال های سال مثل یک موش ازمایشگاهی به یک مسیر عادت کرده (مسیر فقر،بدبختی،مشکلات و…) پس بنابراین اگر یک مسیر دیگه در کنار مسیر اول جلوی پاش بگذاریم که مسیری پر از پنیر و نعمت باشه به خاطر عادت هاااای گذشتش(باورهاش) باز ناخوداگاه میره توی مسیر فقر !?

    ?به قول استاد ذهن ماا خیلی چموووشه،خیلی و باااید حواسمون باشه بهش که مبادا توی مسیر ناخواسته ها نره و قدم برنداره?

    ?که اگر این مسیر رو بره به چیزهایی که نمیخواد توجه و فکر میکنه مثل بیماری ،قرض،بدهی،مشکل توی روابط و کم کم باورهای مخربی میسازه و احساسامون رو بد میکنه و بر اساس احساس بدمون اتفاقات بد رو قطعا تجربه خواهیم کرد ?

    البته تعجبی هم نداره مثل یک جریان آب که قراره به چند درخت ختم شه ، ایا ما حواسمون هست که آب تمیز و پاک باشه ؟ قطعا درخت سالم و پر باری خواهیم داشت ?

    اگر هم کثیف و الوده و سیاه و اب فاضلاب باشه،قطعا درخت ها هم روز به روز وضعیتشون بدتر میشه ?

    اشتباه اینجاست به جای اینکه کار راحت تر رو انجام بدیم و بریم سراغ جریان اصلی آب،هم دنبال فرعیاتیم،هرچند که کار کردن روی جریان اصلی به نظر دشوارتره اما بااااور کنیم نتیجش تا آخر عمر همراه ماست و تا آخر عمر راحتیم و کمااینکه بسیار سریع تر نتیجه میگیریم?

    ?١.پس لطفااااا حواسمون باشه هرلحظه به چی فکر میکنیم و یادمون باشه نمیشه در لحظه به هیچ چیز فکر نکرد ! حواسمون به این ورودی ها باشه که همواره روی خواسته ها ،افکار خوب و باورهای خوب باشه و به اونا توجه کنیم و بدونیم اگر رهاش کنیم سریع سمت ناخواسته ها میره و همونارو میاره تو زندگیمون…

    ?٢.ورودی هارو کنترل کنیم به جای درگیر شدن با شرایط زندگی…!

    واقعا ممنونم از شما عزیزان و اینکه مطلب رو مطالعه کردید،واقعا که استاد و گروه عزیزش تغییر بزرگی در من و بقیه به وجود اوردند که قابل ارزش گذاشتن نیست?

    شاد و شکرگزار باشیم?_فرزین سلطانی نژاد???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  9. -
    ثریا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3501 روز

    به‌نام رب

    سلام خدمت دوستان خوبم و استاد عزیزم

    این فایل و سوال منو برد تقریبا به یک سال و یک سال و نیم پیش، موقعی که تصمیم قاطعانه گرفتم روی باورام کارکنم. اون موقع وضعیت زیاد جالبی نداشتم، بی‌کاربودم و از نظر سلامتی شاید بگم تو سن 18 و 19 سالگی روزی 4 تا قرص می‌خوردم هر روز گریه می‌کردم تا جایی کارم به‌خود کشی می‌خواست بکشه اما بعد از اینکه تصمیم گرفتم خودمو تغییر بدم.

    اولین کاری که کردم این بود که باورام کارکنم، یه مدت روی باورام کار می‌کردم، می‌نوشتم، گوش می‌دادم؛ اما آن‌چنان جواب نمیگرفتم خیلی فک کردم اون موقع، بعدش فایل‌ها رو از اول گوش دادم فهمیدم من روی ورودی‌هام کار نمی‌کردم یعنی چی؟ یعنی یه فایل‌های رو طوطی وار گوش می‌دادم بعدش کارای سابقمو می‌کردم، با همون آدما حرف می‌زدم تو بحثای سیاست و در کل حاشیه شرکت می‌کردم.

    وقتی که فهمیدم اصل کار ورودی‌های ذهن چندتا کار انجام دادم اول اینکه اومدم تعهد دادم، دوستان من اینو با قاطعیت می‎‌گم طبق تجربه من کارکردن رو باورا یا کنترل ورودی‌ها بدون تعهد، مثل دویدن دنبال باده، هیچ فایده‌ای در آخر نداره؛ پس من اون موقع اومدم تعهد دادم و پس از اون شروع کردم به انتخاب ورودی‌ها من تصور کردم ورودی‌های ذهن داخل یه‌ظرفن یه عالمه افکار خوب وجود دارند یه عالمه هم افکار بد و منفی از خودم پرسیدم ثریا اگر این ظرفو بتو بدن بگن افکار خوب می‌خوای یا بد کدومو ور می‌داری ؟ گفتم خوب، پس به‌خودم گفتم از الان وظیفه شرعی و الهیت اینه که فقط دنبال خوبی‌ها بری.

    واسه رفتن دنبال خوبی‌ها چندتا موردی که انجام دادمو میگم.

    من الان که دارم بش فکر می‌کنم اون زمان که قانون نمی‌دونستم عاشق فیلم‌های چرت پرت تلویزیون بودم چه داخلیش چه خارجیش در یک کلمه من معتاد به برنامه‌های تلوزیون بودم کاری کردم از زندگیم تلوزیون پاک کردم، واقعا پاک کردم و الان می‌تونم با قدرت بگم یک ساله پاک، پاکم و هر از چندگاهی برای خودم جشن پاکی می‌گیرم.

    مورد دوم این بود من رفتم سراغ دومین قاتل افکار مثبت، لیست آهنگای گوشیم، اگر بخوام بگم چقدر آهنگ روی افکار تاثیر می‌ذاره کم گفتم؛ چون برای همه پیش اومده شما یه آهنگی گوش می‌دی تو گوشی یا ماشین یا هرجا متن اون آهنگ تکسش ناخودآگاه می‌مونه تو ذهنتون و در شما یه احساس ایجاد می‌کنه؛ امکان نداره آهنگ منفی احساس خوب بیاره، امکان نداره دنبال چیزی که ماهیتش منفی، احساس مثبت به‌وجود بیاد و همون احساس منفی باعث می‌شه فکر که عین یه اسب چموشه به سمت بدی‌ها فرار کنه و در نتیجه توجه می‌ره به نکات، خاطرات و شکست‌ها و باعث می‌شه اتفاقات بد یا ازجنس قبلی‌ها به‌وجود بیاد؛ پس من کاری که کردم لیست گوشیمو پاک کردم، جاش آهنگای مثبت، بندری، شاد و فایلای استاد ریختم و گوش دادم مدام گوش دادم، اینقدر احساس من عوض شد که من می‌رقصیدم ناخودآگاه سپاسگزاری می‌کردم. آهنگا خیلی مهم‌اند واسه کنترل ورودی‌ها حتما یقشو بچسبین.

    سومین موردی که سراغش رفتم آدمای اطرافم بودن من بهم ثابت شد بیش‌تر باورای غلط من به‌خاطر آدمای اطرافم بوده، دوستانی که ماهیتن منفی بودن کنار گذاشتم یعنی دوستان بخوام واضح بگم من اینقدر تو مثبت و لذت غرق شده بودم که اصلا دوستای منفی نگرم یادم رفته بودن اوناهم دو سه باری تماس گرفتن، دیدن من جواب نمی‌دم یا اصلا دنیای من با اونا فرق داره از زندگیم حذف شدن و شکر خداوند طبق قانون مدارهای اصلا سرکارمون هم بهم نمیوفته اما راجب خانواده‌ام من خانواده مهربون، صمیمی دارم ولی به‌شدت منفی نگر و علاقه‌مند به بحثای منفی تو یه کلمه حاشیه، من با خودم فکر کردم من که خانوادمو نمی‌تونم عوض کنم اما خودمو چرا، دیگه تو بحثا شرکت نمی‌کردم، اصلا خیلی حرفارو نمی‌شنیدم می‌رفتم سراغ ظرفه فکرخوب میخوام، فکر بد نه، جاهاییم که مجبور بودم حضور داشته باشم وقتی می‌دیدم بحث می‌ره جاهای منفی سریع عوضش می‌کردم مثلا بحث راجب اقتصاد بود یه سوال می‌پرسیدم راجب نحوه گل‌کاری ساختمان کلا بحث ماهیتش عوض می‌شد.

    موردی دیگه‌ای که واقعا تجربش بهم کمک کرد این آیه بودفلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنیناها و زینّاها ایا به آسمان بالاسرشان نگاه نکردند که ببنید چگونه آن را ساختیم و زیبا کردیم، من رفتم دنبال زیبایی‌های اطرافم برای خودم یه بوته گل خریدم هر روز بهش نگاه می‌کردم و می‌کنم باش حرف می‌زنم بش عشق می‌ورزم اونم روز به روز بزرگتر می‌شد؛ برین دنبال چیزای مثبت هرچقدر هم که اطراف بد باشن بازم یه چیز مثبت پیدا می‌شه دوستان، همیشه چیزای مثبت غالبن چون خدا مثبته، چیزی که ماهیتش از خدا باشه همیشه هست پس تو محیط اطراف همه اشیا، آدم، شکل پیدا میشه که بهش نگاه کنید و لذت ببرید.

    آخرین چیزی که میخوام بگم شاید مهمترینش کنترل نجواهای درونی یعنی افکاری که باخودمون ردوبدل می‌کنیم، که چنان قدرتی داره اگر دریاها جوهر بشن نمی‌شه اندازه قدرتش گفت. من کاری که کردم برای خودم یه فرشته خوبی‌ها ساختم تو ذهنم که هر وقتی فکرم میخواست عین اسب چموشی فرار کنه سمت منفی‌ها، اون فرشته ظاهر میشه و خوبی‌ها رو به ذهنم میاره و بهم طبق اهرم رنج و لذت یادآور می‌شه ثریا اگه این فکر تهش ترکستانه ها ولش کن بره من برات افکار خوب آوردم و این‌طوری سریع افکارمو عوض می‌کردم.

    و کاری که هر شب قبل خواب انجام می‌دم روی اتفاقای خوبی که تو روز برام افتاده به خودم یادآورم می‌شم و اونا رو توذهنم عین یه سریال در می‌یارم مثلا میگم اتفاقای خوب امروز و بعد تیکه اتفاقای خوب کنارهم می‌زارم و عین یک فیلم تو ذهنم پردازش می‌کنم حتما پیشنهاد می‌کنم انجامش بدید خیلی مفیده یعنی تا جایی که الان فیلمای قبل خواب ذهنم به یه دو سه ساعتی می‌رسه اینقدر که لحظات لذت بخش توش زیاده.

    در مرحله آخرم از وضعیت یک‌سال کارکردن روباورا و 6 ماه‌کارکردن به‌طور جدی می‌خوام بگم.

    پارسال به‌شدت مریض بودم و بی‌کار، الان کار عالی پیدا کردم از نظر سلامتی یه قرصم خداشاهده نمی‌خورم. یه لب‌تاپ می‌خواستم از خداوند رئیس شرکتمون بدون هیچ چشم داشتی وقتی ازش درخواست کردم شاید بگم به دوهفته هم نکشید باهم تماس گرفت گفت یه بسته برات میارن که لب‌تاپ بود الانم، تو همین لب‌تاپ دارم می‌نویسم. حقوقم چی بگم صفر که هیچی منفی بود تو سن 21 سالگی الان یه درآمد منصفانه دارم که روز به روز بیشتر میشه، به شغل نویسندگی و محتوانویسی مشغولم. هر هفته از طرف شکرت کلاس‌هایی میرم که خدامیدونه خودم یه قرون هزینه‌ براش نکردم کلی نکات یادمیگرم یه عالمه با آدمای مثبت آشنا شدم .

    روسه برابرا کنیم دیدم بعد از تعهد و کنترل ورودی‌های ذهنم زندگیم نه تنها از وضعیت مالی بهتر شد و روز به روزهم بهتر بهتر می‌شه در تمام جنبه‌ها عالی شده.

    دوستان تعهد دادن و ورودی‌های ذهن کنترل کنیم.

    برای خلق زندگی عالی سه راه فقط وجود داره؛ ورودی‌های ذهنمون کنترل کنیم، کنترل کنیم و کنترل کنیم.

    دوستون دارم خیلی استاد دوست دارم سالم، شاد و سعادت‌مند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  10. -
    مریم رضوی گفته:
    مدت عضویت: 3621 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم و استاد بیییی نظیرم …خیلی دوست دارم استادمم.????

    کارهایی که من برای رسیدن به خواسته هام انجام میدم.

    ?بنده خانه دارم و همسرم تایم زیادی رو در منزل حضور نداره بنابرین خیلی از روزها از خونه بیرون نمیرم و خودم رو با افکار مثبت فایلها و برنامه ها بمباران میکنم و تا لحظه ای که همسرم وارد خونه میشه تحت هیچ شرایطی تلوزیون رو روشن نمی کنم.

    ?کانال ها و پیج هایی داشتم که اطلاعات خوبی رو در اختیارم میذاشتن ولی گاها میدیم تبلیغاتی در این کانالها درج میشه که باورهای مخرب پنهانی توش داره از همه اون کانالها و پیچ ها لفت دادم ….چون حتی یه لحظه نگاه کردن به تصویر اون پیام برای ما باور ایجاد میکنه و ذهن پیام های تصویری رو خیلی بیشتر در خودش ضبط میکنه .

    ?تو اینستا گرام فقط پیج هایی رو فاللو کردم که تصویر اهداف و رویاهام درش هست و شبها فقط به قسمت مریوطه خودش میرم و عکسها رو نگا میکنم و کاری به قسمت سرچ اینستا ندارم?

    ?مواقعی که همسرم در منزل تلوزیون نگاه میکنه سعی میکنم اونو سوق بدم به سمت نگاه کردن مستند و از خداوند طلب کمک میکنم و الان اکثرا مستند حیوانات رو نگاه میکنیم که خیلیم لذت بخشه…و یا در موارو دیگه سعی میکنم هندزفری تو گوشم بذارم و به کارهای خونه رسیدگی کنم.

    ?زمان هایی که خونه اقوام میریم از خدا میخوام جو رو به سمت مثبتی هدایت کنه…

    ?تو گوشیم کلی عکس لوکس و با کیفیت بالا دارم که خیلی وقتها نگاشون میکنم و خیلی لذت میبرم.

    ?عکسهای تابلوو اهدافم رو با وسواس انتخاب کردم و رو دیوار خونه نصبشون کردم

    ?هر روز تا جایی که بتونم فایل گوش میکنم و برای نکته برداری از اونها دفتری تهیه کردم

    ?شبها یک ساعت برنامه دارم برای شکر گزاری،سناریو،ثبت نشانه ها و اتفاقات خوب،سوالاتی که از خداوند پرسیدم و جواب گرفتم،خواسته هام،نکات مثبت همسرم،نکات مثبت خودم،و صبحت با خداوند….و برای هر کدوم دفتری جداگانه دارم?

    ?هر روز جلوی آینه جملات تاکیدی رو با صدای بلند برای خودم تکرار میکنم و به لطف خدا اصلا نجوای ذهنی سراغم نمیاد

    ?به سایت ها و کانالهای لوکس سر میزنم و به شکل فرضی ازشون خرید میکنم

    ?تو طول روز در کوچیک ترین کارها از خداوند سوال می پرسم و با خدا مشورت میکنم و خیلی جواب میده ..حتما امتحان کنید با باور و ایمان قوی

    ?کتاب میخونم حتی اگه شده 5 دقیقه

    ?خودم غیبت نمیکنم و اجازه غیبت به کسی نمیدم …یعنی بحث و مدیریت میکنم

    ?شبها قبل خواب تجسم انجام میدم و بعد میخوابم.و با خدا هم گفتگو میکنم

    ?گاهی روزها میرقصم و جلوی اینه با خودم پارتی مبگیرم

    ?در هر لحظه تلاشم رو میکنم که حواسم به افکارم و اعمالم باشه و با هر فکر منفی از خودم نمره کم میکنم و شب به شب ثبت میکنم تا به ثبات فرکانسی برسم.

    ?تلاش میکنم به یقین برسم با تایبد نشانه ها کوچک و نتیجه هایی که دریافت میکنم

    ?عجله نمی کنم …

    ?تلاشم اینه با تکامل پیش برم و بذر وجودم رو کم کم تبدیل به جنگلی انبوه کنم نه اینکه با کود و اب و نور اضافی بذر رو از بین ببرم و فکر کنم اینجوری زودتر رشد میکنه

    ?سعی میکنم خودم رو بیشتر دوست داشته باشم…با خودم مهربان تر باشم ،برای خودم هدیه میخرم و با خودم در صلح باشم

    ?مسئولیت زندگیم و اتفاقات زندگی ،پذیرفتم ،امشب دستم رو بریدم و این فکر در جا به ذهنم اومد که مال فرکانس نادرست دیشبته و خوشحالم از این بابت ….چون در اون لحظه گفتم خدایا شکرت که بیشتر نبرید

    ?دیگه باآدم 2 سال پیش کلی فرق کردم …نگران نمیشم چون میدونم همه چی به نفع منه و همه چیز سر جای درستشه،اشتباهی رخ نداده

    ?تلاش میکنم در لحظه زندگی کنم….و نذارم گذشته و آینده حال رو از من بگیره…مسیر رسیدن به خوشبختی از توجه به نعمت های الانمون میگذره..پس به داشته هامون توجه کنیم و شکرگزار باشیم

    ?موفقیت های دیگران رو تحسین میکنم ،هر جور ثروتی رو که میبینم تحسینش میکنم

    ?خودم رو در عمل میسنجم،چقدر نگرانی هام کم شده،چقدر کنترل میکنم،چقدر قضاوت میکنم،…چقدر حالم خوبه؟….و خیلی چقدرهای دیگه…..

    در زمانهایی که به تضاد بر میخورم اینو به خودم گوشزد میکنم که این نتیجه رفتار و اعمال خودمه و این موضوع بهم کمک میکنه که کمی حالم بهتر بشه و قدم بعدی رو برای بهتر کردن حالم بردارم.بعد یه پوشه درست کردم تو گوشیم مخصوص زمانهایی که از مسیر خارج میشم سریع سراغش میرم و کیلیپ ها و تصویرهای اونو نگاه میکنم و باز کمی بهتر میشم….

    اگه مشکلی برام پیش بیاد سعی میکنم در ابتدای کار اونو به دستان توانمند خداوند بسپارم و از خداوند راه حل رو از دل خود موضوع طلب میکنم و این موضوع رو به خودم گوشزد میکنم که این مسله چه چیزی رو در درون خودش داره که من باید بفهمم تا به در وضوح در خواسته هام برسم

    سعی میکنم توجهم به دریافت ثروت و فراونی بیشتر باشه نه کمبود اون…مثلا قبل از قرار گرفتن در اون موقعیت مالی نگران نشم و خیلی دو دو تا چهار تا نکنم و حیاب بانکیم رو می سپرم بخدا

    ??????????

    ?در زمانهایی که حالت خوب نیس نگاه کن به گیاهی که گوشه اتاقت داری…آرامشش رو ببین …اون همون آرامشی رو داره که تو خوده لایتناهی تو در وجودت قرار داده …در وجودش شعور کیهانی رو داره نگاه کن و شکرگزار پروردگارت باش

    ?زمانهایی که حالت بد قلقی میکنه با بچه کوچیکت هم بازی شو و نگاه کن به هماهنگی درونش و سعی کن به یاد بیاری این هماهنگی درونت رو..

    ?برای خودت آهنگ بذار و برقص تا جایی که نفس داری….بلاخره رسالت امید جهان و حامد پهلان شاد کردن ماهاس دیگه?

    ?حالت که خوب نبود برای خودت شعر بخوان و زمزمه کن اشرف مخلوقات بودنت را…

    ?در خودت دوباره جوانه بزن،رشد کن،دوباره متولد شو چون تو جهانت رو تازه کردی

    Gpsت رو آپدیت کن…

    اعتماد کن به خدایی که در درونت هست و از رگ گردن بهت نزدیک تره

    لبخند بزن …به خوده وجودیت به خوده دوست داشتنیت

    حال دلت رو خوب کن…بگذر از هر آنکه و هر چیزی که تو را رنجیده خاطر میکند …رها کن و لذت پرواز رو تجربه کن و خودت رو در قفس کینه و خشم و نفرت و کمبود حبس نکن.

    نگو حالم خوب نیس….تو وصلی به لایتناهیت…پیدا کن وقدم در مسیر سبز هدایت بگذار

    بگذار این شکاف انقدر زیاد شود که دست هیچ باورمحدودکننده ای به حال خوب دلت نرسد

    بشکن این باورهای سیمانی ات را و بساز از نو خودت را

    ?حالت که خوب نبود …نفس بکش و بگو خدایا شکرت

    ?حالت که روبراه نبود …نگاه کن به آسمان بالای سرت،به سقف خانه ات،به دست و پای سالمت،به مادرت….ووو بگو خدایا شکرت

    خدایا شکرت که خدایی چون تو دارم…و تو چون خود نداری …

    ?حالت که خوب نبود …زانو بزن ….تسلیم شو.و به خداوند بگو که من به هر خیری از جانب تو محتاجم واون موقع هست که متحیر میشی از درهایی که برات باز میشه و تو نمیدونی چطور فریاد بزنی وبگی خدایاااااا شکرت

    ?با خداوند حرف بزن…خدا همواره آنلاینه،خدا در من و توئه…کجا دنبالش میگردی…این تویی که رهاش کردی و گم شدی!تو خود حجاب خودی خود از میان بردار

    دلت و گره بزن به قدرت فرمانروای کیهانت….فرمانروای رحمانت و بعد میبینی که چطور حالت خوب میشه و مایه ارامش خودت و دیگرانی

    ?زندگی رو زندگی کن…به خودت آفرین بگو و خودت رو رها کن،اجازه بده جریان آب تورو با خودش ببره به ساحل امن الهی برسی

    حالت که خوب نبود …با خودت مهرباتر باش ،سر خودت داد نزن،دست بکش به گونه هایت و اشکهایت را پاک کن،به خودت نگاه کن و در گوش خودت نجوا کن که تو میتوانی چون روح خدایی در تو هست…چراکه نه…کافیه به یاد بیاری قدرت درونی ات را

    حالت که خوب نبود به چشمانت زل بزن و به خودت یاداوری کن که باارزش ترینی …تو تیکه ای از خداوندی پس قدر و منزلت خودت رو بدون?

    ?????

    روزها و لحظه هایی که به خودت سخت میگیری رو برای خودت جبران کن،در لحظه….جبران کن

    از خدا میخوام حال دلتون همیشه خوب باشه?

    امیدوارم حال دل همتون همیشه خداگونه باشه?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای: