زیبایی ها را ببینیم - صفحه 25

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 607
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نامِ خدای هدایتگرِ مهربان.

    سلام.

    دلم میخواست برگردم تو دوره لیاقت، داره میشه.

    صبح هدایتی، یه کامنت مهم نوشتم تو دوره و خوشحالم.

    یه هلو خوردم که بسیار خوشمزه بود.

    طعمِ عالی و بویِ خوش.

    صبحانه حلیمِ نذری خوردیم.

    حافظ جونم رو حمام بردیم فداش بشم من.

    صبح پاسخ خوندم از معصومه جانِ سلمانی پورِ نازنین که برام نوشته بود.

    خوشحال شدم.

    باعث شد رجوع کنم به یکی از مهمترین کامنتهام که 3 آبان 1402 تو دوره احساس لیاقت نوشته بودم.

    و بعدش کامنت جدیدی که نوشتم.

    برای حافظ جانم هدیه خریدیم.

    یه هلی کوپتر و یه ماشین اتش نشانیِ کوچولو.

    حدوداً 5 سانتی متری.

    میخوام براش کلکسیون ماشین کوچولو جمع کنم.

    عمه اش هم قبلا براش یه ماشین سواری کوچولو هدیه گرفته بود.

    خدایا شکرت برای حضور و سلامتیِ قند نباتم.

    اینکه وارد زندگیمون شده.

    اینکه هر خنده اش، قند آب میکنه تو دلم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    پروردگارا، سپاس گزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام یگانه خالقِ هستی.

    سلام.

    کامنتهای زیبای سعیده جان (شهریاری) رو خوندم و لذت بردم و تحسینش میکنم برای کنترل ذهنش.

    خانوادگی اومدیم دم ایستگاه صلواتی، یه شربت فوق العاده خوشمزه نوش جان کردیم.

    از شنیدن مرثیه سرایی و نوحه ای که پخش کرده بودن لذت بردم، یه حال و هوایِ دل انگیزی برام داشت.

    خدایا شکرت برای همه چیز.

    خیلی چیزها هست که اینجا نمینویسم ولی درک میکنم که قشنگن، همون لحظه تشکر میکنم و چشمام برق میزنه از حسِ خوب.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خدا، سلام.

    قشنگی ها و نکات مثبت شنبه جان، 10 شهریور 1403.

    کامنت سعیده جانم (رضایی) رو در دوره احساس لیاقت خوندم.

    از جمعه اومدیم خونه مادرشوهر مهربانم تعطیلات، با حافظ جانم.

    در کنارشون خیلی خوش میگذره و می خندیم.

    تو دلم بود به مادرشوهرم بگم قورمه سبزی بپزه به عنوان پیشنهاد غذا که همیشه ازم میپرسه، صبح دیدم بوی قورمه سبزی میاد وقتی هنوز نگفته بودم.

    خدایا مرسی که وقتی هنوز درخواست نکردم، اجابت میکنی.

    امشب رفتیم بیرون با حافظ و مادرشوهر و خواهر شوهرم و لذت بردم.

    خدایا شکرت برای خانواده ی خوبِ همسرم.

    که راحتم وقتی میام و با حافظ چند روز میمونم خونه شون، بعد همسرم میاد دنبالمون میارتمون خونه مون.

    بستنی خوشمزه ی محبوبم (پلمبیر دایتی) رو خوردم.

    مرسی از طعمِ جذابش، از کیفیتش.

    مامانم هر روز تماس احوالپرسی میگیره باهام و جویای حال حافظ جانم میشه.

    الهی شکر برای سلامتی و انرژیِ خوبش.

    همسایه مامانم، مرضیه خانم، یه عروسک بافتنیِ خوشگلِ خرگوش برای حافظ هدیه گرفته، خدایا شکرت برای ادم های مهربان و کریمِ اطرافم.

    یه لیفِ خوشگلِ لطیف، با طرحِ گربه ی عینکی، مادرشوهر مهربانم برای حافظ خرید امشب.

    میخواستم خودم بخرم.

    امشب شربت و چای خوش طعم، از ایستگاه صلواتی، نوشِ جان کردم.

    امروز فایل گوش دادم با پسرم.

    موسیقی هم گوش دادیم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا مرسی که هدایتم میکنی بنویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خدایی که همراهمه

    سلام

    زیبایی های امروز پنجشنبه 8 شهریور 1403

    چقدر قشنگه برای دوست عزیزی که چند ساله مادر عزیزش رو از دست داده تقریبا هر پنجشنبه قلب پیامک میکنم بدونِ هیچ توقع یا انتظاری از پاسخ.

    و دقیقا اکثر اوقات بلافاصله دوستم هم برام قلب پیامک میکنه.

    خدایا هدایتم کن زندگیم سرشار بشه از این عشق های بدون توقع و انتظار که انقدر حالِ خوب بهم میدن.

    (دوستم برام قلب پیامک فرستاد کمتر از یک دقیقه بعدش)

    ابراز علاقه ی من به آدمها از طریق قلب های رنگی هست که پیامک میکنم براشون.

    تمام حس و عشقم تو اون قلبهاست.

    از قلب خودم میاد و ارسال میشه براشون.

    یه بار خواهرزاده ام مهدی پرسید خاله چرا چیزی نمینویسی فقط قلب میفرستی؟

    داستانش چیه این قلب خالی ها؟

    گفتم اینا یعنی عشق من نسبت به تو…

    نیاز به کلام نداره، خالصه.

    امروز دایره ابی دیدم، ذوق کردم.

    پاسخ داشتم از رویا جان و نفیسه جان.

    ممنونم از رویا جان مهاجر سلطانی عزیزم که کامنتهامو پیگیری میکنه و عشق خالصانه شو میده به قند نباتم و خودم.

    رویا جان دو تا کامنتتو برای حافظ جان خوندم وقتی تو بغلم بود.

    مرسی که انقدر مهر و قلب پاکت رو هدیه میدی به من و پسر قشنگم.

    و مرسی از نفیسه جانم، نفیسه ی عزیزم که همیشه دیدنِ اسمش تو دایره آبی منو به وجد میاره.

    امروز یه عالمه کار انجام دادم برای حافظ، خودم و زندگی.

    مرسی سمانه جون.

    مرسی که داری تلاشت رو میکنی.

    مرسی که خسته میشی و ادامه میدی.

    مرسی که دیدن خنده های قشنگ حافظ قند تو دلت آب میکنه و هر لحظه بیشتر عاشقش میشی.

    بچه داری سختی های خودشو داره، در کنارش شیرینی هم داره.

    مرسی که گفتگوهای ذهنی بهت حمله میکنن و تو مهارشون میکنی.

    مرسی که تو ذهنت سرزنش یا تمسخر یا قضاوت ادما نسبت بهت میاد و کنترلشون میکنی.

    سمانه جانم

    تو باید نگاهت رو به گونه ای تنظیم کنی روی زندگی که تمرکزت بیشتر بره روی شیرینی هاش و از سختی هاش عبور کنی.

    آخ جون که امروز خوب به اتمام رسید، الهی شکر، روز سختی بود ولی با حمایت الله خوب سپری شد.

    ممنونم از مادرِ همیشه مهربانم.

    تنش سلامت و عمرش با عزت.

    کامنت دوستانم رو خوندم، تو دفترم (یکی از بهترین رفیق های زندگیم) سپاس گزاری و ‌‌‌… نوشتم، کتاب خوندم، سریال دیدم…

    سمانه یادته اوایل ترسیدی که محدود شدی و دیگه نمیتونی به کارهای مورد علاقه ات برسی.

    بیا عزیزِ دل، برگشتی به همه شون مدتیه.

    الهی شکر.

    اولین تجربه پیاده روی با پسرم دوتایی امشب تو محوطه ی مجتمع مون.

    لذت بردم جوجوی کوچولوم بغلم بود و راه رفتم.

    چند روز پیش نیم ستاره ام کم شده بود شدم 4 ستاره ای.

    همچنان کامنت نویسی رو ادامه دادم مثل همیشه با عشق و تعهد و حس خوب.

    الان دیدم دوباره شدم 4/5 ستاره.

    این یعنی چی؟

    ممکنه گاهی نتیجه هات تغییر کنن، ولی تو ادامه بده، حقیقت اینه که تلاش و استمرار همیشه پاسخ میده.

    خوشحال شدم با قلبم.

    یه باگ اساسیمو کشف کردم، یعنی اشکار و اشکارتر میشه برام.

    چطوری میفهمی نظر یا قضاوت دیگران در موردت برات مهمه یا نه؟

    خب تو ظاهر فکر میکردم زیاد مهم نیست.

    میگفتم مهم نیست…

    اما پاسخ درست اینه:

    ببین چه رفتارها یا افکارهایی تو ذهنته که باعث تغییر در عملکردت میشه.

    یعنی با توجه به اینکه دیگران چه فکری میکنن در موردت، رفتارت عوض میشه با قبل …

    مثلا اگه فلان لباس رو میخوای بپوشی، ولی این فکر میاد که فلانی میگه مناسب نیست، و تو بعدش لباس منتخبت رو عوض میکنی تا فلانی چیزی نگه بهت…

    این نشون میده چقدر از عملکردهات عوض میشن به خاطر حرف و نظر مردم.

    دردم میاد ولی من اینطوری خیلی از افکار و عملکردهامو عوض میکنم به خاطر نظر و قضاوت دیگران.

    امشب به خودم گفتم میدونی درمانت چیه؟

    تو میترسی از نظر و قضاوت مردم.

    بیا و شجاعانه بگو به خودت بله، من اجازه میدم اصلا بقیه قضاوتم کنن، اشکالی نداره.

    ولی کار خودمو میکنم.

    کم کم بهبود حاصل میشه.

    خسته شدم از بس تو ذهنم گفتگوهای ترس از قضاوت دارم و بعد جواب میدم به اون ادمها، توضیح میدم، توجیه میکنم و …

    هر کی قصاوت یا سرزنشت کرد برای موضوعی فقط بگو اشکالی نداره…

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الحمدالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خدا

    سلام

    زیبایی های امروز:

    – دیدنِ تکون خوردنِ برگِ شاخه ها.

    – صبح نهارمون رو پختم، دقیقا بعد از اتمام کارم تو اشپزخونه، حافظ جان از خواب بیدار شد.

    – شام خوشمزه و ساده ی امشب.

    – اینکه همسرم حافظ رو نگهداشت من خوابیدم یک ساعت، فوق العادهدبود و خستگیم بهبود پیدا کرد.

    – هوا عالیه امشب، الهی شکر.

    – فیلمِ تئاتر جوجه تیغیِ بهرام افشاری رو دیدم و لذت بردم.

    – خریدهای عالیِ امروز:

    مکمل های کلسیم و اهن برای من

    دوغ و شیر

    باطری قلمی

    قطره برای حافظ جان

    من همیشه سعی میکنم برای دونه دونه خوراکی ها و خریدهایی که وارد خونه مون میشه تشکر کنم.

    – برای تقویت انگیزه و امیدم برای فعالیتهای روزانه ام، تک تک کارهای که از صبح انجام دادم رو نوشتم.

    این باعث شد ثابت شه بهم برخی نجواهای ذهنیم چقدر نادرسته.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نامِ الله

    سلام.

    قشنگی های امشب:

    هدایت شدم به کامنت نفیسه جانم (ایمیل)، و بعد پاسخی که برای رویا جان مهاجر سلطانی عزیزم نوشته بود برای فایل توکل در عمل.

    کامنت نفیسه جانم توجهمو جلب کرد کامنت رویا جان رو بخونم.

    الهی شکرت که اینجا و تو این سایتم و هر لحظه میتونم با ابعاد متفاوت و دلچسب سپاس گزاری روبه رو شم.

    من حس کردم چقدر قلبی رویا جان سپاس گزاره تو زندگیش.

    بهش افتخار میکنم، تحسینش میکنم، براش دست میزنم برای این سیر و سلوک.

    یه چیز جالب هم در مورد سپاس گزاری تو کامنت سعیده جان شهریاری خوندم که یاداوریِ خوبی بود برام:

    اینکه نوشته بود (برگرفته از دوره 12 قدم) وقتی حالمون بده، فشار نجوا بالاست، اصولا دسترسی به شکر گزاری بسته است، اون موقع سرزنش و احساس عذاب وجدان و گناه هم بالا میره به خاطر نجواها، بهترین کار اینه به مسیله و مشکل توجه نکنیم و حواسمون رو ازش برداریم بذاریم یه جای خوبِ دیگه.

    اینطوری فشار نجوا و حس بد کم کم فروکش میکنه.

    و بعد دسترسی به مدار سپاس گزاری باز میشه.

    من اینو تست کردم امروز.

    وقتیکه تو ذهنم 3 مورد باعث حسِ بد شدن برام و بعد ورودِ نجوا …

    الان حتی یادم نیست اون 3 مورد چی بودن ولی کاملا یادمه اگاهانه گفتم این به این سه تا فکر و توجه نکن، برو روی یه مورد دیگه.

    تشکر میکنم از استاد و بعد سعیده جان برای یاداوریِ این راهکارِ به شدت عالی.

    و این جمله ی عالیِ نفیسه جانم:

    جوری باید سپاسگزاری کنیم که الان هست حسش کنیم ولی یادمون میرود و این تذکرات لازم اند. اشکالی هم ندارد دایم باید قانون را مرور کنیم دایم باید توجهمون به کنترل ذهن و اعتراض از ناخواسته ها باشد دایم باید زیبایی ها را در آدم ها و محیط ببینیم دایم باید حالمون را خوب نگه داریم و می‌دونم نباید سرزنش کنم خودمو اگر یادم رفت دوباره ادامه می دهم.

    خیلی مهمه که من، سمانه جان صوفی، یادم بیاد که بله منم گاهی از مسیر خارج میشم.

    گاهی یادم میره.

    گاهی ضعیف میشم.

    ولی همیشه میتونم در بزنم و دوباره بیام تو مسیر.

    و تمرین کنم.

    الهی شکر گفتن هامو سعی میکنم در لحظه بگم. (این یکی از تمرینات بهبودگرایی برای منه، که هر کاری رو همون لحظه که میاد به ذهن یا قلبم انجام بدم و موکول نشه بعد یا شرایطِ کامل تر)

    ولی گاهی زور کمال گرایی بیشتره، میگه حتما باید تو دفتر بنویسی که قبول باشه. ثبت شه برات، یاداوری شه برات.

    و خوبه که بخشی شو هم اینجا مینویسم.

    الهی شکر.

    امشب بادِ مطبوعی میاد.

    هر بار که خورد به صورتم به وجد اومدم.

    حافظ تو بغلم بود، کامنت رویا جان مهاجر سطانی در فایل توکل در عمل رو میخوندم تو تاریکی اتاق، راه میرفتم تا حافظ جان بخوابه، و باد هم میخورد به صورتم…

    عجب ترکیب جادویی، به به.

    و صدای باد…

    بی انصافیه اگه یاد نکنم از لذتی که میبرم علاوه بر خنکیِ بادی که میخوره به صورتم، از صدای بادی که میپیچه تو گوش هام…

    بله، صدای باد عالیه.

    همین الان یه صدای بلند از باد اومد.

    خدایا شکرت به خودت و حضورت و قدرتت…

    آیه ای که بولد شده برام این روزها:

    هُوَ عَلَیَّ هَیِّن- این بر من (خدا) آسان است.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خدا

    سلام.

    نکات مثبت امروز:

    شام خوشمزه ای که دیشب پختم.

    یه ایده ی باحال داشتم دیشب در مورد پیاز، با مامانم که مطرح کردم به یه راهکار ساده و اسانتر رسیدم در موردش و انجامش دادم.

    الهی شکرت برای آسان شدن بر آسانی ها.

    وقتی تحتِ هدایتِ الله قرار میگیرم آسان میشم بر آسانی ها.

    الهی شکر.

    رسیدگی به امورِ منزل.

    اینکه شب ها قبل خواب آشپزخانه و سینک ظرفشویی رو مرتب و تمیز میکنم، خیلی دوست دارم.

    سمانه جون ازت ممنونم.

    شغلِ من خانه داری و بچه داری هست.

    یه شغل هم خودم برای خودم خلق کردم که کسب درامد میکنم از طریقش.

    مبلغش کمه ولی با عشق انجامش میدم.

    برای اولین بار حافظ رو با مامانم بردیم حمام، تا قبلش با مادرشوهرم میبردم.

    اینم یعنی ما رشد کردیم و وارد تجربه جدید شدیم.

    من سپاس گزارم برای تغییراتم.

    کم و زیاد یا دیر و زودش مهم نیست، مهم بهبودگرایی هست که دارم تمرینش میکنم.

    درس جدید بر حسب موقعیت:

    چیزی که سرعت و مهارت انجام یه کار رو بالا میبره، شتاب در انجام دادنش نیست.

    چه بسا شتاب، کارها رو خراب میکنه و کار چند برابر میشه و بروز اشتباه هم بیشتر میشه.

    عاملِ مهارت بیشتر، برمیگرده به تعداد بارهایی که تجربه کردم انجامِ اون کار رو.

    فقط همین.

    میخوای تو هر چیزی ماهرتر بشی، فقط تجربه تو بیشتر کن در اون زمینه.

    به عبارتی مفهوم روندِ تکاملی، میشه همین.

    دیروز در زمان درست در مکان درست بودم، خدایا خیلی شکرت.

    من با حضور خداوند دارم بچه داری میکنم، خودمم بزرگ میشم، اینو کامل درک میکنم و سپاس گزارم از خدا بابتش.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الحمدالله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خالقِ یگانه، به نام صاحب و مالکِ همه چیز.

    سلام.

    نکات مثبت و زیبایی ها و حس های خوبِ امروز.

    * یه سریال پیدا کردم برای تماشا به اسمِ آکتور.

    محصول فیلیمو، نوید محمد زاده و احمد مهرانفر نقش اصلی هاشن، خوشم اومد.

    من دنیای نمایش رو دوست دارم.

    لذت میبرم از تماشای سریال، فیلم، انیمیشن.

    تو موبایلم میبینم همیشه.

    امروز تو تلویزیون دیدم و لذت بردم بازم.

    *نوشیدنیِ خوشمزه ی آلوئه ورا.

    *ساندویچِ خوشمزه در منزل با همه ی مخلفاتِ مورد علاقه ام.

    لذت میبرم از گوجه و خیارشور داخل ساندویچ.

    اگه نباشه هم با بهبودگرایی جایگزین پیدا میکنم براش.

    *الحمدالله برای سلامتیِ قند عسلم بعد از واکسنش.

    *همسرم که عصر اومد از سر کار، حافظ غش غش براش میخندید با صدا.

    کیف کردیم جفتمون.

    هزار ماشاالله به قندِ نباتمون.

    بابایی چه ظهرها که برای نهار میاد چه عصرها که میاد خونه به روی حافظ میخنده، حافظم کلی عشق میکنه با بابایی اش.

    الهی شکر.

    خدایا چراغ همه ی خونه ها رو روشن نگهدار و سلامتی بده به والدین و بچه هاشون.

    *بستنی شکلات تلخ، بستنی طالبی که نوش جان کردم.

    *اینکه صبح ها به کارهای منزل میرسم، حافظ هم منو در ارامش میبینه، الهی شکرت برای نظم.

    هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

    لا تنس ذکر الله نام خدا رو فراموش نکن.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت بی نهایت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خدا

    سلام

    نکات مثبت امروزم، سومین روز از ششمین ماه سال 1403.

    + به سلامتی با مامانم رفتیم مرکز بهداشت، واکسن های جانِ دلم رو زدیم برای 4 ماهگی.

    ستاره قطبی درخواست داده بودم راحت بریم و بیایم، با مسیولین خوش اخلاق، سلامتی حافظ جان، واکسنش خوب زده شه و اذیت نشه.

    همینطورم شد.

    خدا بی نهایت بار تیک زده پای ستاره قطبی هام.

    + یه تجربه ی باحال داشتم تو مرکز بهداشت:

    داشتیم با یه مامان که بچه شو اورده بود مرکز بهداشت گپ میزدیم، 8 ماهش بود جوجوی اونا.

    رسیدیم به پرسیدن اسم بچه هامون.

    اول از من پرسیدن، گفتم حافظ

    مامان نی نی هم اسم پسرشون رو گفت…

    حافظ

    اسمی که کمه ولی دو تا حافظ کوچولو یه روز یه محل کنار هم قرار میگیرن برام خیلی جالب و زیبا بود.

    ازش پرسیدم شما چرا اسمشو گذاشتین حافظ

    گفت دوست دارن حافظ قرآن بشه.

    منم گفت به دلیل ایه فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ و اینکه خدا همیشه حافظش باشه.

    + اهنگ شادمهر رو دانلود کردم و گوش میدم.

    فکر کنم دیشب تو کامنت سعیده جان شهریاری خوندم:

    دنیا رو وقتی قراره بی تو تنها باشم نمیخوام…

    تموم زندگیمو فقط با یه اشاره، بهت میبخشم، اینکارا برام کاری نداره…

    + دونه به دونه ی خریدهامون امروز و دو روز پیش.

    الهی شکرت، هر چی نیاز داشتیم فراهم شد.

    الهی شکرت برای پول تو کارت هامون.

    + ایده ی شام امشبمون.

    من حافظ به بغل شام خوردم.

    قند نبات مامان، دلش بغل بیشتری میخواد.

    واکسن زده پسر شجاعم و خیلی عالی داره تجربه میکنه این مرحله از زندگیشو.

    یهو یادش میاد گریه میکنه، تو بغلم آروم میشه الحمدالله.

    خدایا بچه چه میکنه با زندگی و روحیه ی آدم.

    خدایا شکرت.

    خدایا هر کی درخواستِ بچه میده به درگاهت، بهش هدیه بده.

    و خدایا همه ی پدر مادرهارو اموزش بده چطوری همراه های خوبی واسه بچه شون باشن.

    ما هم همینطور.

    + شادی و نشاطِ خواهرم با خودش و زندگیش.

    الهی شکرت.

    + خدایا مرسی برای تمامِ گشایش ها…

    + من از پوشک های بچه ام هم لذت میبرم.

    My baby روی پوشک هاش طرح های فانتزی داره که من هر بار کلی ذوق دارم بسته جدید رو باز کنم ببینم چه طرح فانتزی روی پوشکه تا چشمام از هیجان برق بزنه.

    تو بسته شماره یک که 44 تایی هست هم جایزه یه بسته دستمال مرطوب میذاره.

    دمشون گرم.

    خوشحالم پله پله شماره پوشک های قند نبات داره بیشتر میشه، این یعنی داره بزرگ میشه فداش بشم.

    هر بار که جیش میکنه، یا پی پی و پوشکشو عوض میکنم، میگم خدایا شکرت بچه ام سالمه.

    من فقط شاکرم برای حافظ …

    خدایا شکرت برای کیفیت پوشکش و سازگاریش با بدنش.

    موقع تعویضِ پوشک که خوابیده روی زیرانداز تعویضش، یا وقتی تو روشویی حمام میشورمش مراسمِ شعر و آواز و خنده داریم.

    خدایا شکرت.

    من قبلا برای نجس پاکی وسواس داشتم.

    مدتیه بهتر شدم و الان سپاس گزارم که بهتر شدم و تغییر کردم، با بچه باید منعطف زندگی کنی در همه ی زمینه ها تا سخت نشه زندگی و بچه داری.

    + وقتی حافظ داشت واکسن میزد و پاشو گرفته بودم و قبلش، براش اهنگ محبوب خودم و خودشو خوندم:

    باز دوباره صبح شد من هنوز بیدارم

    کاش میخوابیدم

    تورو خواب میدیدم

    خوشه غم توی دلم زده جوونه دونه بدونه

    دل نمی دونه چه, کنه با این همه غم

    وای نازنین مریم وای نازنین مریم

    و حافظ اروم میشه و توجه میکنه با این اهنگ که میخونم براش.

    الهی شکرت.

    + کامنتِ زیبای اقا ابراهیم رو خوندم، ایشون ارتباط زیبایی دارن با خدا، خالص و خودمونی و واقعی…

    چرا میگم واقعی، چون فراز و نشیب ها و دوری و دوستی هاشونم مینویسن.

    یه قسمتش عالی بود و خیلی بهم چسبید:

    این قدم هایی که با ایمانی که با شرک و ترس همراهه بر من بپذیر!

    لینک کامنتشون هم اینه:

    abasmanesh.com

    یهو انگار فهمیدم با خدا میتونم شفاف تر صحبت کنم:

    بهش بگم

    من میخوام که توحیدی باشم و تمرین هم میکنم، اما شرک رو هم همراهم دارم…

    مثل اون وقتی که اوایل بچه داری فشار زیادی بهم وارد کرد و بهش گفتم:

    خدایا من ناسپاس نیستم فقط حالم بده…

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا خیلی باحالی، مرسی که هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    یا الله

    سلام.

    زیبایی های امروزم:

    1- میان روز و عصر خوابیدم.

    وقتی به خدا گفتم من خوابم میاد، نمیدونم چطوری ولی خودت کمک کن بخوابم.

    و هنوز چند دقیقه نشد خواهرزاده ام محیا جان رو فرستاد تا از حافظ مراقبت کنه تا من بخوام.

    عصر هم همینطور شد.

    من سپاس گزار الله جانم هستم که انقدر سریع الاجابه.

    و سپاس گزار تک تک دست های مهربان و بی نظیر خداوند.

    دارم کم کم یاد میگیرم اموزش استاد رو پیاده کنم.

    به خدا نگم از چه طریقی، من اصلِ خواسته مو میگم به خدا، اینکه چی میخوام و برای چی میخوام، نحوه ی اجابتش با خدا، من دخالت نمیکنم، یعنی دارم سعی میکنم این سیستم رو یاد بگیرم و تمرین و پیاده سازیش کنم.

    2- نعمتِ حمام و آب و تمیزی و نشاط.

    خدایا هر چقدر تشکر کنم ازت که هر روز برام شرایط فراهم میکنی خنک و بانشاط شم، کمه.

    سپاس گزارم ازت که آب یکی از بزرگترین نعمت هاته.

    3- بستنی…

    چقدر این خوراکی برام جذاب و دوست داشتنی تر شده به نسبت قبل.

    قند تو دلم آب میشه بستنی میخورم، مخصوصا بعد از زایمان شده یکی از خوراکی های دوست داشتنیِ من.

    مرسی که خونه ی خودمون و خونه ی مامان هامون همیشه بستنی به راهه.

    مرسی که من انقدر خانواده ی مهربانی دارم.

    هم خانواده ی خودم یعنی همسرم.

    هم مامانم و خانواده ام.

    هم خانواده ی همسرم.

    خدایا شکرت که فرکانسم بالا اومده و سپاس گزاری هام به قلبم میچسبه و لذت بخشه برام.

    4- صبح حوالیِ 5 بیدار شدم برای شیر دادن به قند نباتم…

    بعدش فرصتی فراهم شد برای نوشتن.

    انقدر عالی بود زمان، که تمام وجودم میگفت این شرایط رو خدا برات چیدمان کرده…

    حافظ خواب بود.

    من سیر خواب شده بودم.

    پنجره باز بود و هوا روشن شده بود.

    صدای اواز و نیایش پرنده ها هم میومد…

    یعنی اینا خودشون به خودیِ خود و تک تک شادی هستن و در کنار هم پکیجِ شادی بیشتر هم ساختن برام.

    یه دل سیر نوشتم تو دفتر شکر گزاریم و کیف کردم حسابی.

    الهی شکر.

    5- یادآوری:

    بهبودگرایی بهت فرصت میده انجام بدی، جلو بری، خدا حمایتت میکنه در ادامه…

    بهبودگرایی واسه مثالهای بزرگ نیست فقط…

    بهبودگرایی تو جزیی ترین تصمیماتت هم بهت کمک میکنه.

    6- یاداوری از طریق کامنت نفیسه جانم:

    فاصله رسیدن به خواسته، فقط با حال خوب پر میشه.

    اگه اشتباه نگم فایل جلسه 9 کشف قوانین بود و چقدر چسبید بهم اون جلسه.

    7- گفتگوی تلفنی با یکی از عزیزانم و نکته ی زیبایی که گفت:

    هر کس توانی داره، با این فحوا که نمیشه مقایسه کرد ادمها و شرایطشون رو با هم.

    به وجودم نشست…

    8- ایده ی ورزش کردن در خانه، در کنار حافظ.

    خیلی برای خودم جالبه و آسان.

    حافظ منو میبینه و سرگرم میشه.

    دقت میکنه ببینه من چه حرکاتی انجام میدم و با آرامش منو میبینه.

    الهی شکر.

    9- خدایا مرسی که متوجهِ این جزییات و ریزه کاری ها و نکات مثبت تو زندگیم میشم.

    هر روز بعضیاشو متوجه میشم و بولد میکنم.

    این عالیه.

    این مسیر رو دوست دارم.

    آفرین سمانه جانم.

    10- کامنت های خوب خوندم.

    کامنت های دوست داشتنی نوشتم.

    الهی شکر.

    خدایا شکرت که چرخِ زندگی و کارهامو برام نرم جلو میبری.

    تو جانِ دلی.

    تو جانانی.

    11- کتاب رختخوابت رو مرتب کن رو از کتابخانه مون درآوردم و دارم میخونم.

    خدایا شکرت کتابخانه مفصلی داریم و هر وقت بخوام از کتابهای خودم و همسرم برمیدارم و میخونم.

    من عاشقِ اینم بعد از بیداری، رختخوابمو مرتب کنم.

    دقیقا چند سال پیش که این کتابو خوندم، باعث شد که من هر روز با عشق رختخوابمو مرتب کنم.

    12- مرسی برای تک تک روش های کسب اگاهی، خلقِ حسِ خوب.

    13- پاسخ داشتم از نفیسه جان، سعیده جان رضایی و رویا جان مهاجر.

    بسیار شاد شدم و سپاس گزارم ازشون که عشق و نور وجودشون رو هدیه میدن بهم.

    و سپاس گزارم از سمانه جان صوفی که عشق و نورِ وجودش رو در قالبِ کامنت، ویس، پیامک، کلام و … هدیه میده به عزیزانش.

    14- سمانه جان صوفی

    ازت ممنونم و تحسینت میکنم که:

    مهربانی.

    خوش قلبی.

    با قلبت کمک میکنی.

    تمرین میکنی برای بهبود شخصیتت.

    منظمی.

    روی بهبودگرایی فکر میکنی و تلاش میکنی عمل کنی تو زندگیت.

    روی توحیدی شدنت کار میکنی.

    می بخشی.

    شاداب و خوش انرژی هستی.

    ذوقِ هنری داری.

    سپاس گزاری میکنی.

    خوش خط مینویسی.

    خوش کلام و دلی مینویسی.

    ویس های پر انرژی میفرستی برای عزیزانت.

    مراقبت و همراهی میکنی با حافظ جان.

    خانه داری و بچه داری میکنی.

    تلاش میکنی به خیر برداشت کنی افکار و شرایط رو.

    حسابدار ویژه و باهوش و امانتداری هستی.

    پاک دست و امین هستی.

    پول خلق میکنی برای خودت.

    دوستی با پول رو اجرا میکنی مدتهاست.

    در مسیر اگاهی و شناخت خودت هستی و باگ هاتو کشف میکنی.

    و …

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: