موسیقی هایی برای تجسم خواستهها - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2014/07/music-tajasomi7.jpg
400
510
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2014-07-10 12:46:572023-01-08 09:32:34موسیقی هایی برای تجسم خواستههاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه هم فرکانسی های عزیزم و استاد عزیز
،میخوام راجب نشانه ی امروزم بهتون بگم که الان بعد از چند ساعت هنوز دهنم از تعجب بازه که چقدرررر فرکانسهای من دارن خوب کار میکنن و چقدرررر حالمم خوبه
امروز صبح بیرون بودم و هوا بشدت گرم بود ،منتظر ماشین بودم ،دو روزی بود که یک آهنگ رو گوش میدادم که شاد نبود ،یه جواریی بعضی از جملاتش زمزمه لبهام بود و داشتم همراهش میخوندم ،یه لحظه یادم افتاد که برم سراغ نشانه ی امروزم ،و هیچ فکر خاصی هم اون لحظه تو سرم نبود ،که ناگهان با این جمله مواجه شدم ،،موسیقی آرامش بخش ،تجسمی برای احساس خوووووب
ووواااای ،نمیدونید چقد شگفت زده شدم ،گفتم خدایا دوست نداشتی اون آهنگو گوش بدم و در کسری از ثانیه هدایتم کردی و گفتی آهنگای قشنگ گوش بدم ،این همدن هدایت واقعیه ،خدایا من دارم هدایتهای تو رو متوجه میشوووووم😍😍😍😍خداجووونم سپاسگزارم ،سپاسگزارم که در این جهان زیبا هستم که تنها نیروی خیرش تویی و خوشحالی و خوشبختی رو به ما وعده دادی تا لذت ببریم و درکنارت آرامش رو لمس کنیم ،،،خدایا هدایتهای زیبا و خارق العادتو دوست دارم ،خدایا دورت بگردم چقد تو مهررربونی 😍😘
با سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان بخصوص استاد عزیز و خانم شایسته
من و همسرم این دوره رو با هم شروع کردیم و در این سایت اسم ایشان ثبت شده ولی منم خواستم چیزهایی که در زندگی خودم و مشترکمان اتفاق افتاده رو اینجا با دوستان به اشتراک بزارم
من قبل از ازدواج وقتی با دوستانم از دانشگاه بیرون میومدیم میرفتیم بازار طلا فروش شهرمون و اونجا یک مغازه فوق العاده شیکی بود و من همیشه به شوخی میگفتم بچه ها چقدر خوبه که شوهر آدم طلا فروش باشه و هر روز یکی برای خودش برداره الان شغل همسر من پخش طلا هست .
دومین چیزی که خواستم و همیشه میگفتم اینکه من هرگز با کارمند ازدواج نمی کنم و دقیقا همان چیزی شد که میخواستم و حتی میگفتم با پسری که خانواده اش برای او دختر پیدا کنند ازدواج نمی کنم.دقیقا اول همسرم خودش بدون اطلاع خانواده به من زنگ زد و پیشنهاد داد و بعد از ۲ ماه به خانواده هایمان اطلاع دادیم.
یکی از چیزهایی که بعد از گوش دادن به فایل استاد فکر کردم و به یاد آوردم این بود که در سال ۹۳ من در اوایل سال گفتم تا پایان سال ازدواج میکنم و در دی ماه من ازدواج کردم.
بعد از ازدواج همسرم گفت بیا خانه ایی که میخواهیم رو تجسم کنیم و بنویسیم. من و همسرم نشستیم گفتیم یه خونه میخواییم ۴۰ متری با قیمت ۹۰تا۱۱۰ میلیون و در کوچه بن بست و با پارکینگ و تراس دار.از بین همه فقط و فقط تراسش نبود و الان خونه ای که ما در اون زندگی میکنیم همه اون خصوصیات رو داره جز تراس.
من قبل از آشنایی با همسرم اصلا از این قانون زندگی هیچ اطلاعی نداشتم ولی با کمک و تشویق ایشون و بعد از آشنایی با استاد سعی بر استفاده از این قوانین در زندگیم رو دارم تا ایمانم به این قوانین بیشتر بشه .
حتی امروز که داشتم خواسته های روزانه ام رو مینوشتم گفتم امروز حتما یک هیوندا کوپه میبنم .آخه دیروز یه رنگ قرمز اونو دیدم و جوری مجذوبش شدم که گفتم حتما میخرمت و امروز دیدم.
با آرزوی موفقیت و سعادت و خوشبختی برای همه ای اعضای خانواده بزرگ استاد عباس منش
سلام روز همگی بخیر..
۶،۷ ماه پیش بود یه عکسی از یه کتابخونه رو دیده بودم..یادم نیست کجا بود..یکی از معروفترین و زیباترین های دنیا بود..خیلی دلم خواست!
چون اهل کتاب خوندنم هستم..همیشه دوست داشتم با یه عالمه دوستای عالی بریم یه محفلیو بشینیم راجب مسائل قشنگ صحبت کنیم!
این عکسو که دیدم خیلی خواسته ی قوی تری درونم شکل گرفت برای داشتنش!
تا جایی که گفتم اصلا خودم میسازمش! با اینکه من معمار نیستم و نقشه کشی بلد نیستم،روی کاغذ یه چیزایی نقاشی کشیدم و چون رشتم زبانه و علاقه ی زیادی هم به ترجمه و اموزش دارم،یه قسمتی هم گذاشتم برای کتابایی خودم که ترجمه کردم و یه قسمت بیرونی هم گذاشتم برای کلاس زبان!
چند روزی بهش فکر میکردم و خیلی احساس خوبی داشتم، اون روزا خیلی راجب تجسم نمیدونستم و فکر میکردم که اگه زیادی تجسم کنم یه جورایی میشه چسبیدن به خواسته و بهش نمیرسم..ولی همیشه اون گوشه ی قلبم بود و گاهی که نا امید میشدم از درس خوندن یا کلا نا امیدی می اومد سراغم،تجسمش میکرم که اونجا نشستم و کتاب میخونم یه محیط خیلی خوشکلیه و یه لیوان قهوه ام کنارم گذاشته.. خیلی احساس خوبی بهم دست میداد!
گذشت و گذشت…تا اینکه دیروز رفته بودم کتاب بخرم،یه نیم ساعتی تا خونمون راه بود،موقع برگشت پیاده بودم،توی راه یه کتاب فروشی دیدم که خیلی دکور زیبایی داشت! رفتم داخل..یه عالمه کتاب های جور واجور از همون مدلایی که همیشه دنبالش بودم داشت!
یه گوشه ی دیگه پر از لوازم تحریر های جور واجور و قشنگ بود!
جالبه قیمتاشم خیلی خوب بود اخه!
فروشنده های مهربونم داشت!
جدای همه اونا بگین چی دیدم!
یه راه رو بود پله میخورد میرفت پایین.
کنارش نوشته بود” سالن مطالعه”! هنگ کردم!
پرسیدم پایین به کجا میره؟
جواب دادن یه سالن مطالعه اس که اگه خواستین کتابی مطالعه کنین میتونین برین پایین! حتی اگه از ماهم کتابی نخریدین میتونین به رایگان با خودتون کتاب بیارین و اینجا بخونین!
رفتم پایین..دقیقا همونجوری بودن! همش چوب! عین همونی که فکر میکردم!
انواع و اقسام میز و صندلی فانتزی،یه عالمه کتاب و اسباب بازی و دکوری!
تااازه مبلم بود😅😁
اینو دیگه بهش نه فکر کرده بودم نه توی تصوراتم بود!
خیلیم خوشگل بود،روی دسته هاشم چوبی بود و برای مطالعه مفید و برای نوشتن عالی!
خیلی تجربه ی خوبی بود و ایمانم قوی تر شد!
یه نکته ای که بنظرم مهم ترینشه اینکه پیاده میتونم برم،کلا ۱۰ دقیقه راهه!
امیدوارم شماهم انگیزه گرفته باشین..بخدا همه ی خداسته ها میان! به تجسم کردن ادامه بدین!
۲۳/۹/۹۹
به نام تنها رب جهان و جهانیان
الهی به امید تو
…..
موضوع : تجسم کردن
تجسم کردن را در فایل های زیادی استاد گفتن که می تونیم با تجسم کردن هر خواسته ای را خلق کنیم به شرط اینکه ایمان داشته باشیم که این خواسته هست وجود داره و به من هم داده میشود
تجسم باید ادامه دار باشه
برای بعضی از خواسته ها زود از ذهنیت به واقعیت مبدل میشود
ولی بعضی از بوقوع پیوستن خواسته ها برای وجود ترمزهای مخفی در ذهن و رفع اونها و ساختن باورهای بنیادین به زمان بیشتری احتیاج داره
پس باید صبور باشیم
حوصله داشته باشیم
راه را ادامه بدهیم
ایمان داشته باشیم که خداوند از بی بی نهایت طریق من را به خواسته ام می رسونه
دوره دوازده قدم استاد عباس منش عزیز پلی است به سوی تجسم خلاق
در قدم دوم این دوره استاد دیگه چیزی نبوده که در مورد تجسم باشه و نگفته باشند
خیلی جامع و کامل توضیح داده اند
یعنی اونقدر توضیح داده اند که ذهن برایش منطقی شده دیگه
برای تجسم باید از خواسته های کوچک و قابل باور شروع کنیم بهشون برسیم بعد اپن خواسته هایی که بهشون رسیدیم را بولد کنیم برای خودمون بزرگش کنیم به خودمون یادآوری کنیم که دیدی شد دیدی ممکنه دیدی میشه دیدی هر وی که بخواهم می تونم خلقش کنم و همین طور ادامه تا به خواسته های که برامون بزرگ هستند برسیم
خدایا شکرت
سلام دوست نوری و آگاه،کامنت زیبای شما رو خوندم و ایمانم محکم تر شد و انرژی مثبت رو گرفتم،دستتون درد نکنه،چقدر زیبا گفتید صبور باشیم، حوصله کنیم و راه رو ادامه بدیم ،کاملا موفقم و با ادامه ی مسیر و تکامل خودمون میتوانیم به موفقیت برسیم.از صمیم قلب براتون عشق و نور آرزو میکنم.
بنام خدا
سلام بر استاد عزیز وخانواده محترم و همقدمیهای عزیز
خدا را شکر دیشب تونستم قسمت دوم فایل را دانلود کنم ووقتی صبح پا شده بعداز تمرین ستاره قطبی شروع کردم به گوش دادن فایل ٫همین که استاد عزیز در مورد تجسم صبحت می کردند حین گوش دادن چشمهام را بسته و به کارهای که امروز دوست داشتم انجام بدم تمرکز و تجسم کردم مثلا امروز تصمیم داشتم بروم استخر ٫ تجسم کردم که استخر آرام و آبش زلال باشد و خدارا شکر امروز با همان تجسم که قبلا برام مفهومی نداشت رفتم حسابی برای خودم لذت بردم و همین که شنا میکردم همش به خودم میگفتم تو به دنیا آمدی که لذت ببری و شکر گزار خداوند باشی ٫خلاصه واقعا خدارا شکر خیلی برایم خوش گذشت و انگار کودک درونم زده بود بیرون و من مثل یک بچه چندساله همش توی آب دور خودم می چرخیدم و لذت می بردم ٫ همچنین تا آخر فایل من همش تجسم میکردم و خودم را در اون خانه رویایی که دوست دارم می دیدم ماشین رویایی ونتایج هدفهایی را که هدفگذاری کردم در آنجا می دیدم وهمش شکر گزار خداوند هستم بخا طر این همه موهبت ،نعمت ،فرصت و موقعیتهای که برای ام پیش می آید وهروزو هرروز داره بیشتر وبیشتر می شود ٫من هرروز توی تمرین ستاره قطبی صبح زود که برای رفتن به کارم پا میشم آنها را انجام میدهم ولی خدارا شکر بااین فایل تجسم انگار که رنگ ولعاب تمرین ستاره قطبی هم بیشتر می شود و در بعضی مواقع فضاهایی راکه دوست دارم چه درمحل کارم وچه درزندگی ام با تجسم وباورهای مناسب می توانم بیشتر تغییربدم ٫وهرروز توکلم را به خدامی کنم و از خداوند بخشنده میخواهم تمام مسیرهای هدایتش را برای ما هموار سازد ٫انشااله بااین فایل نتایجهایی را که میگیرم را درجریان می زارم ٫خداراهزاران مرتبه شکر من خیلی چیزهارا دارم یاد میگیرم وبیشترین نکته جالب استاد برام این است که همه چیز را بالذت بالذت بالذت انجام بدهم وباین کار هم شاد هم سالم هم احساسسم خوب می شود مثل امروز ٫ البته ناگفته نماند من امروز با لذت دریم بردم را آماده کردم ٫خدایا بی نهایت سپاسگزارم ٫
از استاد عزیز وراهنمای تمام همقدیمها بی نهایت سپاسگزارم ٫
سلام به آقای محمدی دوست عزیزم
ممنونم برای وقتی که گذاشتی و
پیامی برام نوشتی
من در این چند سالی که دوستی باهات داشتم
همیشه فرکانس مثبت داشتی
وبهم میدادی
سپاس خداوند راجهت یادآوری قوانین فرکانسی که بهم دادی
خدایا شکرت از هر لحاظ بهترین هارو اطرافم دارم
سلام استاد عزیزم
خیلی خوشحالم که توفیق این داشتم که دوره قدم2 رو با شما بگذرونم و وقتی مفهوم تجسم رو آموزش دادین من خیلی خوشحال شدم که خانمی رویا پرداز هستم قبلا فک میکردم با رویا پردازی فقط وقت تلف میکنم ولی از این جلسه هر چیز خوبی که دوست دارم در زندگیم اتفاق بیفته رو تصور میکردم گاهی حتی با آهنگ و احساس خوب در کنار اینکه چیزهای خوبی که میخوام تصور میکنم و میرقصم و احساس میکنم تو جهان دیگه ای هستم و از جدا شدم خیلی حس شیرینی . یادمه زمانی که همه دوستانم داشتن ازدواج میکردن من بخاطر فقر مالی خانوادم و نداشتن جهیزیه ، سعی میکردم خوب درس بخونم و شغلی داشته باشم وقتی از کنار مزون های لباس عروس رد میشدم خودم تو زیباترین لباس عروس به زیباترین شکل تصور میکردم و تو ذهنم یه جشن عروسی زیبا میگرفتم و با خودم میگفتم دلم میخواد در زمان درست با آدم خوب ازدواج کنم و نا امید نبودم زمان گذشت من تونستم شغلی داشته باشم و در زمان درست ازدواج کردم بهترین جشن عروسی داشتم و با مرد خوبی ازدواج کردم حتی من برای خرید وسایل خونه و جهیزیه م رویا پردازی میکردم و برام تو زندگیم اتفاق افتاد من قبلا با قوانین آشنا نبودم ولی الان که فکر میکنم چیز های که قبلا تو ذهنم بود برام اتفاق افتاده الان بهترین خانه ، در بهترین نقطه شهر با لوکس ترین وسایل در سرسبزترین نقطه رو که نقد خریدیم تصور میکنم ، بچه ای که دوست دارم داشته باشم تصور میکنم حتی سیسمونی مورد دلخواه رو ، صبح ها که سرکار میرم با موسیقی بهترین ها رو برای خودم تجسم میکنم در کنارش از کنترل ذهن ، تبدیل افکار منفی به مثبت رو تمرین میکنم همیشه نیمه پر لیوان رو میبینم و کمتر ناراحت و عصبانی میشم . البته در کنترل افکارم جای تمرین خیلی زیاد داره . برای همه شما عزیزان بهترین ها رو از خدا میخوام
سلام
خوب حالا وقتشه که کامنت پیدا شدن کیفم رو بذارم
خدایا شکرت سپاسگزارم
بعد از گمشدن کیفم آمدم کامنتهای بچه ها رو دیدم و کامنت خانم زیباااا قوت قلبی بهم داد و شروع کردمتجسم که کیفم پیدا شده و کیفم رو میبوسم و همش میگفتمجاش امنه،منمیدونم و امشب یه خانم منصف کیفم رو آورد و بهم داد،خدایا شکرت طبق تجسمم بغلش کردم بوسیدمش …
خدای من گم شدن کیفم کلی درس داشت برام اول تمرین کنترل ذهن،بعد تغییر زاویه دید،تجسم آنچه که میخوای،خوب نگه داشتن احساست و اینکه همه چیز به باورهای من بر میگرده فقط و امروز از خداوند خواستم نشانه ای بده برای تقویت ایمانم و امروز کلی اتفاق افتاد و ایمانم تقویت شد خدایا بی نهایت شکرت…
سلام به دوستان عزیزم و استاد گلم
من قبلا هرموقع که تو تنهایی خودم تصور میکردم که دارم سخنرانی میکنم در مکانی که فقط خانمها هستن خیلی قدرتمند سخنرانی میکنم افراد من را دوست دارند بعد از چند ماه این اتفاق افتاد که برای خونه دایی برای دختراش و خواهر وزنداداش خودم توی خونه شروع کردم به کمک دختر داییم سخنرانی کردم بعد دوباره توی فکرم همش میگفتم حالا صبر کن تو دعوت میشی که بری توی فضای بزرگتر مثلا توی ذهنم یه حسینیه را تصور میکردم که دارم به این بزرگی مکان دارم سخنرانی میکنم برای خانم ها و باورتون نمیشه از طریق همون دختر داییم دوباره هدایت شدم به مکانی که جمعی از خانمها بودند ومن دعوت شدم برای سخنرانی کردن براشون به خودم اومدم که ببین تو فقط فکر کردی درموردش وچطور اتفاق افتاد وهمیشه از خدا سپاسگزاری میکردم که العان متوجه شدم بخاطری بود که من توی ذهنم تصور میکردم خدایا شکر
یکی دیگه مدام با خودم در مورد اینکه یه دفتر روانشناسی دارم برای خودم و اونجا لذت میبرم میزدارم صندلی رنگ قهوه ای دارم و باورتون نمیشه العان 7 ماهه که دفترم را دارم وصندلی ام هم به رنگ قهوه ای هست خداروصد هزاران بار شکر
یکی دیگه این بود که دانشجو که بودم یکی از درسهام را استادم باید بهم نمره میداد من چند روز قبل مدام به خودم میگفتم مینوشتم که میرم پیش دکتر فلانی و ایشون ازم امتحان میگیره ومن همه ی جواب هارو به صورت صحیح میدم و استاد نمره 20بهم میدهد اما ذهنم قبول نمیکرد نمره20را همش میگفت نه 17 میاری منم بهش توجه نمیکردم بعد روزی که از استادم وقت گرفتم و رفتم پیشش و باورتون نمیشه فقط چیزی که استاد گفت بهم اسمت چیه منم گفتم بعد گفت شما نمرتون وارد شد برید به سلامت منم از تعجب گفتم برم استاد امتحان نمیگیرید اونم گفت نمرتون را وارد کردم بفرمایید منم پرسیدم چند گفت17 وارد کردم اصلا نمیدونستم چی بگم خداروصد هزاران بار شکر بابت اینکه العان یادم اومد که این نتیجه ها رو گرفتم خدایا شکرت
در پناه الله یکتا ثروتمند باشید دوستان گلم
سلام میکنم خدمت استاد خوبم و عزیزان حاضر در سایت
من تازه تجسم خواسته هامو شروع کردم و دارم تمرین میکنم
اما از تمرین ستاره قطبی 3 مورد خیلی مهم رو بدست آوردم که واقعا بعدش برمیگشتم به خودم میگفتم واقعا شد خدایا شکرت اتفاق افتاد و هر سری با یادآوریش دریچه های قلبم باز میشه و عمیقا خوشحال میشم از یادآوریشون
یکیش راجب دندونم بود که قبلا تعریف کردم واستون یکی دیگه اش جذب پول بود و یکی دیگه اشم تماس از طرف یک انسان باارزش تو زندگیم و شنیدن خبرای خوب طی اون تماس بود…
من اون شب بال درآوردم از خوشحالی تو مسیر برگشت به خونه اونقده که ذوق داشتم
خدا رو سپاسگزارم به خاطر این تجربه های خوب، به خاطر قرار گرفتن در این مسیر فوق العاده و سرشار از آگاهی😊💕