گفتگو با دوستان 3 | تسلیم بودن در برابر هدایت - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-14.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-03 07:44:442024-04-19 22:45:58گفتگو با دوستان 3 | تسلیم بودن در برابر هدایتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
الله و نور و سماوات والارض
بنام خدایی که تمام ذرات از او نشات گرفته
سلام به روی ماهت استاد جونم
سلام به روی ماهت مریم جونم
سلام به روی ماه تک تک اعضای خانواده ی عزیزم
الهی صد هزار مرتبه شکر که هدایت شدم به راه کسانی که خداوند بهشون نعمت داده ، نعمت در آگاهی ، نعمت در بیداری ، نعمت در تمام ابعاد زندگی
خدایا سپاسگزارتم
میخوام درک خودم و از هدایت بنویسم
هدایت به نظرم ی نیرویی که هر لحظه باتوجه به سوالی که میپرسیم با توجه به شرایطی که داریم به ما راهکار میده و اصلا فرقی نمیکنه که اون موضوع یک خرید ساده باشه با ساختن یک فضا پیما
هر بار ، در هر موضوعی که میپرسیم و به پاسخی که دریافت میکنیم عمل میکنیم منجر به قویتر شدن ایمان مون میشه در این مسیر
و انگار هرچی میپرسم و عمل میکنم اون نیرو با جریان قوی تری بهم راهکار میده
میدونی استاد جونم
هدایت هم مثل بقیه مسایل می مونه ، وقتیکه بهش توجه کنیم اون رشد میکنه و واضح تر میشه
و این روند به نظرم باید هر روز هر لحظه انجام بشه تا آسون بشیم برای آسونی ها
شاید ی زمانی یکی ی سوالی در مورد چیزی داره و هدایت بهش راهکارش و میگه و عمل به اون موضوع فقط باعث رشد میشه
ی مثال بزنم برای وضوح بیشتر
چهارشنبه ی ایده یی بهم الهام شد و همون لحظه انجامش دادم و کاری که نه تجربه یی داشتم اما قبل از اینکه ذهن بخواد شروع کنه من دست به عمل شدم و باورتون نمیشه در عرض یک ساعت عجب کاری کردم و در این یک ساعت خداوند هدایتم کرد و راه بهم نشون داد وقتیکه تموم شد خودم متعجب بود که چی شد ؟؟!!!
سفارش و دادم یک ساعته طراحی کردم و اصلا ی چیز عجیب غریب و به شدت آسان
و دیروز هم سفارشات برام ارسال شد و تحویل گرفتم
وقتیکه دیشب باکس و باز کردم و سفارشات و دیدم خیلی به دلم ننشست چون تو طراحی ی کم متفاوت بود اما در واقعیت به نظرم طرحش ی کم شلوغ بود
همون لحظه هدایت با صدای خیلی بلند بهم گفت
این پروسه برای این بود که بهت بگم هر کاری که بخوای انجام بدی حتی اگه تا حالا هیچ تجربه یی هم نداشته باشی من بهت راه و نشون میدم و اتفاقا خیلی کار ساده و آسان انجام میشه و تو با عمل به هدایتت ، ظرفیت و بزرگ کردی و تازه کلی تجربه بدست آوردی
فدای سرت که طرحش و دوست نداری
تا اومدم به شرکتی که ایمیل بزنم و بپرسم آیا میشه اینها رو پس بفرستم و طرح و تغییر بدم ؟
یکی اومد و مجبور شدم کار و به بعد موکول کنم
بعد از یک ساعت که دوستم رفت ، هدایت گفت
نیازی نیست این کار و بکنی
تو اصلا نیازی نداری از این محصولات استفاده کنی
این سفارش برای رشد خودت بوده همین
و منم بهش عمل کردم
حالا خدا میدونه این جریان چه اتفاقات و خیر و برکاتی به دنبال داره برام
میدونی استاد جونم
هدایت به نظر من ی صدایی که هر لحظه با من ِ
برای هر کاری
برای هر چیزی
میگه و من میگم چشم
و هر جایی ، هر زمانیکه کارها برام سخت پیش بره
سریع میگم خدایا بهم بگو کجای کارم ایراد داره که سختی تو کار هست ؟؟؟ بخدا در لحظه یا کار آسون میشه یا راهکار بهم گفته میشه
یعنی میگم در لحظه ، در لحظه اس
من میگم اون پاسخ میده
من که 10000000٪ به صدای هدایت ایمان و یقین دارم
چون به شدت آگاهی و علمش و نا محدود میدونم و خودم و سپردم به دستش
مثلا دیروز میخواستم پیاده ی مسیری و برم و آفتاب هم بود همون موقع گفت سارا با ماشین برو
خدا شاهد سوار ماشین شدم چنان بارونی گرفت که من گریه ام گرفت که خدایا من به هر خیری که از تو برسه فقیرم
بخدا که ما هیچ نمیدونیم
بخدا که اگه خودمون و بسپریم به دستان مهربان خداوند
چنان درهایی و به روم باز میکنه که مات و مبهوت میشیم هر لحظه
بخدا که فقط خودش میتونه آسونمون کنه برای آسونی ها
الهی بینهایت شکرت
خدایا هر لحظه من و تسلیم خودت قرار بده
من و مسلمان کن و مسلمان بمیران
خدایا بند بند وجودم عبد و بنده ی توست
تو برام کافی کافی هستی.
شمس تبریز طلوعی کن از مشرق روح
که چو خورشید تو جانی و جهان جمله بدن
فقط میخوام اینو فریاد بزنم که:
به الله قسم این خدا بقّددددری شفاف و آسان و سریع باهامون حرف میزنه که به خودش قسم من در جا تسلیمش میشم،
به الله قسم این تسلیم شدن چنااااان لذذذذتی داره که اگر فقط یک بار طعمشو بچشی چنان مست و مدهوش میشی که همه سکووووووت میشی تا فقط محو و مست و در هوای نفس های خودش باشی،
به الله قسم این خدا خیـــــــلی خداست،
بهش ایمان بیار جهان….
به نفس نفسم قسم که دیــــــوانه میکنه این خدا بسکه خداست..
معبودم من هر آن جانم فدای تویی میکنم که سر از پا نمیشناسی برای آرامش و خوشبختی منی که سراپا مست و تسلیم توام…
این سمت که منم یک ذره است و اون سمت که تویی اقیانوسها، کهکشانهاست…
چیزی که دل منو برده این همه شکوه و عظمت و جلال و جبروتیه که در نهایت سادگی و راحتی و آرامش و زیبایی بهم میدی…
تو قول دادی که منو غرق خودت میکنی و من خیااالم راحته…
خدای من💖
حتی نمیشه بیانش کرد، نمیشه نوشت، نمیشه هیچجوری نشونش داد مگر اینکه هر کسی خودش حسش کنه،
نه ببینه، نه بشنوه، نه! حسسسسسش کنه…
بی اختیار همه وجودم سکوت شده،
بی اختیار زبانم تسلیم شده و گوش سپرده به ندای جانم،
بی اختیار همه وجودم سکون میشه وقتی باهام حرف میزنه،
و بعد به آرامی لبخند میزنم و به جهان نشون میدم که این خداست مخاطبِ من، راهنمای من، من بین همین آدمها در دنیایی فرسنگها دور از آدمها زندگی میکنم…
با لبخندی همیشگی بر لبم از شوقِ حضور در محضرش 💖
چشم زمین رو نگاه میکنه، آدمها رو نگاه میکنه، اما چــــه ها میبینه…
این خداست که برام «کن فیکون» میکنه…
انگار این جسم خوب فهمیده وقتی او سخن میگوید باید همه گوش شد و تسلیم باشی و بگی: چشم…
و دلم در جواب تمام نجواهای درون و بیرونش فقط یک جمله میگه:
من یه چیزی میدونم که شماها نمیدونید
مخاطب من، هدایتگر من، همه چیز من دیگه خداست،
این دیگه من نیستم که زندگی میکنه!
این خداست که جان شده در من و راه میبردتم،
خدایی که بزرگتر از همه است و آگاه تر به همه از خودشان،
خدایی که ذره ذرهٔ همه خودِ اوست،
خدایی که میگه من همه جا هستم و میبینم و میشنوم!
خدایی که نه زاده شده و نه فنایی دارد،
خدایی که شکل میگیرد به هر آنچه که بخواهد،
و این قدرت را فقط و فقط به منِ انسانِ مخلوقِ خود، پارهٔ وجود خود هم داد،
من همیشه بوده ام و خواهم بود چون پاره ای از خود او هستم،
و حالا این انرژی که شکل گرفته، ذره ذره هدایت شده، و شده این رهای امروز که تا همین یک سال پیش رها در باد بود، اما امروز رها در آغوشِ خداست و در آغوشش چنان قدرتمند و آرام داره این انرژی که تحت اختیارشه با دست خودش، با قدرتی که معبودش بهش داده، داره ستودنی شکل میده،
استاد جانم چقدر زیبا ذره ذره، لحظه لحظه، تک به تک کاراتونو خداوند هدایت میکنه که انقدر درست و حسابی برامون الگو شدین،
الحق که چقدر زیبا اجابت شدید،
دلم میخواد بهتون بگم ابراهیمِ ما، ابراهیمِ خدایی که وقتی ازش خواستید بهتون چقدر باشکوه چشم گفت چون شما عجیب تسلیمش شدین،
من دیوانهٔ این قدرتِ تسلیمم که همه کار میکنه برامون،
من دلم رو به کسی سپردم که دل سپردنیس…
و جوری از لحظه لحظه دل سپردنم از شوق اشک میریزم که از خودم خجالت میکشم بخوام حتی دل سپردهٔ زیباترین آدمهای زندگیم باشم،
دل باید فقط به معبود سپرده بشه تا بفهمی عشق ینی چی….
این زندگی حتی یک لحظه اش به اندازه تماااااااااام سالهای زندگیِ خوششششششبخت ترین آدمای دنیا می ارزه،
نه!
نه!
اصصصصصلا حتی قابل مقایسه نیست!
بخدا نیست، بخدا نیست!
این جهان که انفجارِ عشق الهیه تَکه!
همینه، فقط همین! خودش تنها فرااااای هر جهانِ دیگری!
غیر ممکنه بشه با حتی باشکوهترینهای کهکشانها هم مقایسش کرد،
اون لذتی که وقتی خدا باهات حرف میزنه،
اون شوقی که خدا برای هدایتت داره،
اون آرامشی که با نوای عشقش درونت میشه،
به الله قسم این لذت وصف نشدنیه،
وااااااای واااای من چقققققققدر خوشششششبختم،
خدایا کلامی بهم یاد بده که بتونم ذره ای وصفش کنم،
که بتونم لحظه ای از این عشق رو به کلام بیارم…
خیاااالم راحته تو رو که دارم،
خیاااالم راحته….
خیاااالم راحته..
چون دارم میبینم چطور جهان و هر آنچه در آن است مُسخّرم شده،
چطور انگار مسخِ من شدن،
چطور دلها نرم شدن برام،
چطور جهان شیفتهٔ من شده،
اینها همه تویی نفسهای من..
تویی که اینچنین محبوب میکنی،
چون توی بینهایت دلبر درونِ منی،
تویی که دلهارو بی امان میبری وقتی تجلی میکنی،
این جهان و آدمهایی که مسخ من شدن تو رو در مقابل خودشون دارن و نمیدونن و فکر میکنن این منم که مسخ کننده ام!
نمیدونن که تو منو مسخ و دیوانه و مبهوت خودت کردی که اونها هم به زانو در اومدن،
اگر تو قدرتم ندی من حتی روی پاهامم نمیتونم وایسم از عظمتت که درونم غوغا کرده،
به خدا که نمیتونم حتی نفس بکشم حتی از این عظمتی که به این وضوووووح درونم تجلی میکنه،
الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر….
چه سالهایی بود که روزها هزاران بار ذکر تو میگفتم،
الله اکبر میگفتم، سبحان الله میگفتم، الحمدالله میگفتم!
اما چه خوااااااب عمیقی بودم،
عمیق تر از عمق تماااام اقیانوس ها و کهکشانها!!!!
من خرگوشمو دیدم! بخدا اون خواب نیست،
به خدا قسم بیداره،
بخدا قسم جهان هستی بیداره و فقط آدمها در خوابن!
من ساااالها در خواب الله اکبر میگفتم و هیچ خدای بزرگی نمیدیدم!!!!
من ساااالها سر بر خاک میگذاشتم و خود را ویرانه تر میکردم در غبارهای این دنیا!!!!
من سااااالها اشک میریختم و خدا خدا میکردم و با اشکهام پرده ها به پیش چشمم میکشیدم و از خدایم دورتر میشدم!!!!.
استاد جااانم
چطور سپاسگزار این خدایی باشم که منو از ویرانه ها انقدر ملکوتی دوباره متولد کرد؟؟؟؟؟
چطور این اشک ها رو کنترل کنم وقتی صدای خدامو میشنوم که یک شب با صدای سید حسینش اومد و گفت وقته پروازه رها جانم، دستاتو بهم بده…
این دستها دیگه به دست هیچکس سپرده نمیشه
قول میدم..
نمیتونم دیگه به کسی غیر از خودش بدمش!!!!
مگه میشه؟؟؟؟؟
مگه میشه نهایتِ همه چیز رو بذاره توی دستت و بعد تو رهاش کنی؟؟؟!!!!
آخخخخخ
خدای خوبم….
جانم، جهانم…
هیچ کلامی برای ستودنت کافی نیست،
تنها تویی که برای همه چیز کافی هستی…
تو که هستی همه چیز کافیه💖
یک سال پیش فکر میکردم سال دیگه چیا رو میتونم بدست بیارم؟!
چقدر ثروت، چقدر آرامش، چقدر سلامت، چقدر روابط خوب، چه رابطه عاشقانه ای، و…..
امسال بهتون میگم من توی این یک سال چی به دستهام آووردم!
خدا
چیزی که وقتی داشته باشیش دیگه تمووووومه…
من به همه چیز فکر میکردم غیر از این حالِ امروزم 😭
میبینید؟؟؟؟؟
این خدا برای ما چی میخواد و ما چیا میخواییم!!!
الله اکبر…
ببینید این رهای سال دیگه چه شاهکارهایی قراره به جهان نشون بده با این خداش…
ببینید الان که من از همه جهان فقط خدامو میخوام قراره چــــــی بشه….
یک سال پیش من با دنیااااایی ترس و نگرانی و ضعف و شرک که سالها بهم چسبیده بود ازش خواستم، خواستم که رهام کنه…
بخدا اینها رو همین الان که دارم مینویسم داره یادم میاد 😭😭😭😭😭😭
حالا میبینید چی شده؟؟؟
میبینید از کی خواستم که این شد؟؟؟؟
از خدای حقیقی، با آرامش، با اطمینان ازش خواستم…
قبلا با دلی پر از ضعف و شرک و حاااال خراااب از یه خدای اشتباهی، اشتباهی میخواستم! و هر بار ضعیف تر و مشرک تر میشدم چون این قانونه!
اما اونجا که یه الگویی دیدم که سالها قبل با یقین از معبودش خواست و حتی فراتر از حد تصورش زیبا شد، منم خواستم، با همون آرامش و اطمینان که دیدم برای صالحانش شده پس برای من هم میشود چون اینبار دیگه دارم درست میخوام،
از منبعِ درستش، درست میخوام،
و نشونه درست بودنشم آرامشم بود…
همون آرامشی که استادم بهم یاد داد و نشون داد 💖
این رهای یک سالِ دیگه دیدنیه….
این رهای امروز هر یک لحظه اش که داره میگذره دیدنیه…
چون این خدای درونش عجیب دیدنیه…
من محوِ دیدنِ این خدام درونم….
این اشک های امروزم کجا و اون اشک های سالهای گمراهیم کجا!!!!
اونهایی که این اشکهای صالحانِ خدا رو دیده بودن نمیدونستن پشتِ این اشک ها چیه!!!
بخدا نمیدونستن که اومدن به ماها گفتن برای این خدا باید گریه کرد و ضجه زد تا صداتو بشنوه!!!
بخدا نفهمیده بودن و هیچوقت هم نفهمیدن که اون اشک ها از شوق و تسلیم و شکوه و عظمت معبودیه که بر اونها تجلی کرده،
خدایی که با اون عظمت به وجودِ منِ دلباخته میاد و بی اختیار از عشقش اشک میریزم،
از داشتنش، از دیدنش،
این اشکها برای خواهش نیست، برای التماس نیست،
این اشکها از ضعف نیست، از بیچارگی نیست!
این اشک ها از نهایتِ درکِ قدرت و آگاهیه،
از حسِ داشتنِ اونیه که داشته باشیش بــــــی نیاااااز از زمین و زمانی،
بـــــی نیاز از خواهش و التماسی،
بـــــی نیاز از جهااااانی…
چون همهٔ نیازت پیش او بی نیازی از جهانه….
خدای جانم
ای که تنها شایستهٔ ستایشی،
سپاس و ستایش که انقدر جانانه کلامت را به گوشم رساندی و هر لحظه میرسانی تا من هر لحظه ام غرقِ این بی نیازی باشم 💖
شکرت که میخوای دلم فقط پیش تو باشه و برای این دلدادگی همه کار میکنی 💖
سلام رهای عزیز،خیلی دلم میخواد که احساس تو رو داشتم همین الان و برایت خیلی خوشحالم و بهت تبریک میگم
ممنونم دوست عزیزم،
و به شما هم سلام و درود💖💖💖
این دل که به اصلش برگرده عجیب چشم وگوشمون هر لحظه بازتر میشه💖
و این حالیه که هر کسی پا در مسیر خدا بذاره قطعا تجربه اش میکنه و در این مسیر رشد میکنه و می مونه،
اگر فقط بندِ خودش باشیم💖
واقعا لذت بردم واقعا مرسی اینکلمات جنسش معلومن 😍❤
ممنونم دوست عزیزم💖💖
خداروشکر که احساس خوب آفرید که اصلِ همه چیزه،
احساسمون که همون زبانِ ارتباطی ما با جهانِ هستیه💖
الهی همیشه حااااال دلتون عاااالی باشه💖💖💖
رها خانم بهتون تبریک میگم و خیلی به این حس و حالتون غبطه میخورم امیدوارم ما هم بتونیم خدای واقعی رو پیدا کنیم و این شرایط شما رو درک کنیم
ممنونم دوست خوبم از این احساس خوبی که فرستادین💖
من هرگز انسان کاملی نیستم و آرزوم اینه که در مسیر حقیقیِ خدای حقیقی خودم، حقیقی و قدرتمند پیش برم..
این مسیر جوریه که هرچی بیشتر درکش میکنی میفهمی چقدر هنوز راه داری،
چقدر هنوز این خدا رو باید بشناسی،
چقدر هنوز تازه اولِ راهی،
و بقول استاد این مسیر انتهایی نداره…
امیدوارم هر لحظه غرق تر بشیم در خود خدا تا رها تر بشیم از خودمون!
سلام به شما دوست عزیز بسیار لذت بردم و محو خواندن تک تک جملات زیباتون شدم و اشک در چشمانم جم شد معلوم هست که چقدر این حس درونیتون رو به صورت الهامی نوشتین که سرشار از عشق ذات پاک لاینتاهی هست تحسین میکنم شما رو براتون بهترین هارو آرزو میکنم
به شما هم سلام و درود💖
ممنونم ازتون،
از نگاه زیباتون.
امیدوارم حقیقتا این عشق رو درونمون جوری بپرورونیم که دیگه فاصله ای بین و ما و خدامون نباشه.
این یکی شدن با اصل نهایت همه چیزه برامون💖
امیدوارم هر لحظه در مسیرش قدرتمند تر و آگاه تر بشیم..
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی بینظیرم
و سلام به تمامی دوستای بهشتی و الهی م
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که بهم جانی دوباره؛ نفسی دوباره ؛ تولدی دوباره رو هدیه دادی تا بتونم زندگی بهشتی م رو همراه خودت ادامه بدم.
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با احساس فوق العاده عالیم و با عشق و با لذت و با شوق و ذوقم این کامنت ارزشمندم رو مینویسم.
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
خدایا شکرت به خاطر این همه حس و حال عالی و الهی که دارم
خدایا شکرت به خاطر این همه ارامشی که بهم هدیه دادی
ارامشی که تمام روحم رو پرواز داده
ارامشی که منو غرق در عشق بازی با خودت کرده
ارامشی که بهم یک زندگی بهشتی رو هدیه داده
خدای مهربانم تو دوست و رفیق و همدم منی ؛یا حبیب من لا حبیب له “ای دوست انکس که دوستی ندارد که تو بهترین دوست و رفیق و مونس و همدم مایی ”
یا مجیب من لا مجیب له “تو پاسخ میدی به کسی که اجابت کننده ای ندارد”
یا رفیق من لا رفیق له “ای رفیق انکس که رفیقی ندارد تو بهترین رفیق مایی خدای مهربانم
یا مغیث من لا مغیث له “تو فریاد رس ان کسی هستی که فریاد رسی ندارد ”
خدای عزیزم؛تو قلب عاشق منی ؛تو تمام دارایی منی؛ تو عشق ابدی منی ؛ تو قلب عاشق منی ؛تو تمام زندگی منی
تو بهانه ی نفس کشیدن منی ؛ تو تمام وجود منی
خدایا شکرت که دارم هر لحظه حضورت رو کنار خودم حس میکنم
خدایا شکرت که دارم هر لحظه ندای ارامش بخشت رو میشنوم که بهم میگی ” الیس الله بکافن”
اره خدای مهربانم تنها و تنها خودت برام کافی هستی
استاد عزیزم به خدا اینقدر حس و حالم الهی و زیباست که دارم با تک تک سلول های بدنم خدا رو حس میکنم
خدایی که هر وقت با ایمان و با تمام وجودم صداش زدم منو با اغوش گرم و عاشقانه ش پذیرفت
خدایی که نام و یادش ارامش بخش قلب مونه
خدایی که هر وقت نام زیباش رو میبینم و میشنونم و بر زبانم جاری میکنم چشمام بارونی میشه
خدایی که برام همه چیز و همه کس شده
خدایی که دارم به عشقش زندگی میکنم و دارم نفس میکشم
خدایی که اگه تمام دنیا بهمون بگن ما تو رو نمیخایم ولی ما خدایی رو داریم که همیشه اغوش گرمش و در رحمتش به رومون بازه
خدایی که مهربانی و وهابیتش و رزاقیتش منو دیوونه کرده
و این جنون و دیوانگی برام شیرین ترین حس و حال دنیاست
خدای مهربانم چی کار کردی با دل من که اینقدر بیقراره وصالته
استاد عزیزم چقدر زیبا ما شاگردات رو با اموزش های الهی ت تربیت کردی
چقدر زیبا داری با این فایل های الهی مدارمون رو بالاتر میبری
چقدر زیبا داری هر روز با اموزش های الهی تون ما رو شیفته و دلبسته و وابسته ی خدای مهربون مون میکنی
استاد بی نظیرم چقدر زیبا داری با این فایل های بهشتی بهمون ایمان ابراهیمی رو هدیه میدی
استاد به خدا دوست دارم همین طور برات از زندگی بهشتی م بگم
زندگی که هر لحظه و دقیقه و ثانیه ش برام معجزه شده
زندگی که دارم هر لحظه ش بوی بهشت رو با تمام وجودم استشمام میکنم
هیچی ندارم بگم جز اینکه خدا رو به خاطر وجود ارزشمندت توی زندگی مون هزاران بار شکر کنم
و به خدا به خاطر خلقت بینظیر و هدفدارت ” فتبارک الله احسن الخالقین ” بگم
خدایا شکرت که اینقدر زیبا منو توی اغوش گرم و عاشقانه ت گرفتی و داری هر لحظه منو به زیباترین زمان ها و مکان ها هدایت میکنی
خدای مهربونم ازت ممنونم که منو به این فایل های بهشتی هدایت کردی
فایل هایی که تمام وجودم رو دگرگون کرده
فایل هایی که دارم از تک تک جملاتش کلی درس و اگاهی رو ازش یاد میگیرم
خدایا شکرت که دارم صدای ارامش بخش و زیبای استاد و دوستای الهی م رو میشنوم و دارم با کلام های الهی شون کلی درس و اگاهی رو ازشون یاد میگیرم
سپیده عزیزم چقدر زیبا با صحبت های الهی تون در مورد هدایت چشمام رو بارونی کردی و با تمام وجودم این زندگی هدایتی تون رو تحسین میکنم
و چقدر زیبا استاد عزیزم در مورد هدایت با این مثال های بینظیرتون در مورد هدایت با مثال تخم گذاشتن مرغ ها یا توی جنین انسان؛ برامون مبحث هدایت رو واضح کردین و وقتی داشتین درمورد این برامون صحبت میکردین به خدا تمام وجودم دگرگون شد ؛اینکه چقدر هدایت توی تمام زمینه ها دقیق داره عمل میکنه و این یه نیروی قدرتمندی داره این کارها رو انجام میده ؛ و این جملات زیباتون به خدا تمام وجودم رو دگرگون کرد استاد” وقتی انسان میرسه به یک قدرتی به نام خداوند که اره خدا میتونه یه ایده ای رو بهم بده ؛ میتونه یه چیزی رو فراموشم کنه و یا یه چیزی رو به یادم بیاره وقتی تا این حد به قدرت خداوند ایمان داریم و میسپاریم که خدا ما رو هدایت میکنه با این باوری که خدا میتواند به شکل مختلف هدایت کند و قلب ما میگه و ما اون وقت اون کار رو انجام میدیم” اره خدا داره هر لحظه ما رو هدایت میکنه حتی توی غذا خوردن مون که کدوم غذا رو بخوریم و استاد به خدا منم دارم تمام کارهام رو به مشورت خدای مهربونم با هدایت الله انجام میدم حتی وقتی کوچکترین کارهام رو ازش هدایت میخوام و چقدر این زندگی هدایتی م زیبا شده خدایا شکرت
و من با تمام وجودم این وجود الهی و توحیدی شما استاد عزیزم رو تحسین میکنم که این جمله ی الهی تون منو دیوونه کرد” تا این حد که کارهام رو سپردم به خدا” و این جمله ی الهی تون داشت برام از وجود الهی تون میگفت که همیشه دارید با توکل بر خدا و ایمان و اعتمادتون به خدا دارید کارهاتون رو انجام میدید و بهمون یاد داد که ایمان مون فقط به خدا باشه و همیشه ازش هدایت بخوایم و فقط و فقط روی خدا حساب باز کنیم و همیشه تسلیم خدا باشیم و همیشه تمام کارهامون رو به خدا بسپاریم با تمام وجودم این زندگی هدایتی تون رو تحسین میکنم.
و چقدر زیبا در مورد هدایت بهمون یاد دادین ” وقتی نمیتونیم بفهمیم که چرا این هدایت به ما شده؛ در این موقع بهترین روش اینه که اون الهامی که بهمون میشه رو انجام بدیم و عملیش کنیم و بزاریم در بلند مدت نتایج خودش رو نشون بده و توی تصویر بزرگتر زندگی مون رو ببینیم و تفاوت زندگی مون رو با موقعی که هدایت رو قبول نمیکردم رو ببینیم ”
و چقدر زیبا بهمون یاد دادین که اگه کاری که داریم انجام میدیم سخت پیش میره بدونیم که انجام اون کار الان موقعش نیست ؛ چون وقتی که هدایت شده باشم خدا برام همه چیز رو فراهم میکنه تا اون کار راحت و اسون انجام میده و بعد من قدم برمیدارم توی مسیری که خدا فرشش رو برام پهن کرده و کاری که با تقلا انجام بشه و داره اون کار سخت پیش میره بودنیم که اون موقع وقت انجام دادن اون کار نیست
و بهمون یاد دادین که همیشه بزاریم خدا ما رو هدایت کنه همیشه به خصوص توی بازه زمانی بلند مدت هدایت رو خیلی بهت درک میکنیم چون بعضی وقتا ممکنه هدایتی که میشیم که به ظاهر قضیه خوب پیش نره و بدونیم که این جزیی هدایت بوده و من نمیدونم و من تسلیم م و میزارم که خدا قدم رو برام بگه و حتما خیریتی توش هست که من بعدا میفهمم ؛ کی میفهمیم؟ موقعی که بزاریم هدایت انجام بشه و چقدر این درس ها و اموزه هاتون داره حس و حالم رو دگرگون میکنه چون من بارها قبلا گیر میدادم که حتما باید این کار انجام بشه و با لجبازی میخاستم اون کار رو انجام بدم والان که شما برامون در مورد هدایت گفتین خیلی دارم بیشتر معنای هدایت رو میفهمم دارم بیشتر میدونم که نباید کاری رو با تقلا انجام داد و از سر راه خدا برم کنار تا خدا خودش تمام کارهام رو برام انجام بده؛ الله اکبر به این همه اگاهی هایی که د رمورد هدایت برامون توضیح دادین استاد بینظیرم؛ و با تمام وجودم میگم من تسلیم توام من تسلیم توام خدای مهربانم و اجازه میدم که خداوند منو هدایت کنه و این جمله ی الهی تون روحم رو پرواز داد که خدا میفرماید” خدا ما هرگز با کسی صحبت نمیکنیم مگر الهامی کنیم” خدای من من دارم الان کمی معنای هدایت رو میفهمم من الان دارم میدونم که خدا چطوری داره با قلب مون باهامون صحبت میکنه بهمون الهام میکنه استاد عزیزم به خدا من دارم وچدیوونه میشم و باید بارها و بارها این فایل های رو گوش بدم و برای خودم تک تک جملات تون رو برا خودم تکرار کنم و روشون فکر کنم تا بیشتر معنای هدایت رو بدونم و الان دارم درک میکنم که باید تکاملم رو توی هدایت طی کنم.
با تمام وجودم این وجود الهی شما دوست عزیزم رو سپیده جان رو تحسین میکنم که اینقدر زیبا زندگی تون هدایتیه و چقدر زیبا معنی هدایت رو برامون توضیح دادی عزیزم” هدایت اون چیزیه که میگی اون جوابت میده و مطمئنی که بهترین ها رو توی اون مسیر جلو پات میزاره ” و میخام با تمام وجودم این درک بینظیر شما سپیده عزیزم رو از معنای هدایت رو تحسین کنم ؛ تحسین کنم این همه کار کردن روی خودتون و بالا بردن مدارت و طی کردن تکامل تون و با تمام وجودم تمام وجود الهی تون رو تحسین میکنم دوست بینظیرم.
من عاشقتم استاد بی نظیرم که اینقدر زیبا رو برامون از هدایت های الله گفتی که داستان هدایت داستان تکامل هست داستان پیشرفت دائمی هست “این یک روند هست ؛ روندیه که هر چی پیش میریم هنوز هست که بهفمیش و این زیبایی جهان هستی هست و این روند تا همیشه و تا ابد هست ”
و چقدر زیبا در مورد ریشه ی الهام بهمون گفتین و اون چیزی که الان به ما هدایت میشه نمیتونه جدای از اون مداری باشه که الان توش هستیم و اون مثال عالی تون در مورد شرایط مالی که برای هدایت گفتین که در واقع اون هدایتی که توی اون موقع میشم میتونه بهمون کمک کنه تا یه پله بهتر از شرایط قبل مون بشیم و بعد که به اون ایده ها عمل کردیم و بهتر شدیم دوباره به یه مدار یه درجه بالاتر هدایت میشم که این داره برامون قانون تکامل رو یاد اوری میکنه
و انچه که ما از الهامات دریافت میکنیم اون چیزی هست که ارتباط مستقیمی داره با مدار فعلی مون و اون الهامی که بهمون میشه فاصله ی فرکانسی بالایی که با ما نداره با اون جایگاهی که توش هستیم و وقتی که بدونیم باید توی بحث هدایت هم باید تکامل مون رو طی کنیم دیگه دنبال نتیجه ی پایانی نیستیم ؛ بلکه به دنبال این هستیم توی اون جایگاهی که هستیم یه درجه بهتر بشیم و چقدر همین بهمون کمک میکنه که روند الهامات رو بهتر درک کنیم و کمک میکنه که تسلیم باشیم و پله ها رو طی کنیم و بهمون کمک میکنه” تا از مسیر زندگی مون لذت ببریم” .
و چقدر زیبا برامون از ویژگی تسلیم بودن گفتین” که ویژگی تسلیم بودن افتادگیه ”
عاشقتم استاد بینظیرم که اینقدر زیبا در مورد زندگی دنیایی و زندگی اخر شاد برامون توضیح دادین که خود قران دین رو ازش بیرون میکشه و میگه ” هر کسیکه هر اسمی روی خودش گذاشته سه ویژگی رو داشته باشه “ایمان به خدا ؛ ایمان به قدرتی که این جهان رو خلق میکنه و ایمان به روزی که بعد از این روز دنیای هست و عمل درست انجام بده ” در دنیا و عقبی اندوهیگن نخواهد بود.
استاد بینظیرم صحبت های الهی تون در مورد زندگی بهشتی تون و درمورد عمل کردن به قانون و در مورد هدایت تمام حس و حالم رو الهی تر کرد و با تمام وجودم این زندگی بهشتی تون رو تحسین میکنم که اینقدر زیبا دارید هر روز بهتر و بهترش میکنید و چقدر خوشحالم که بهترین الگوی دنیا رو دارم که دارم با اموزش های بینظیرشون زندگیم رو هر روز بهتر و بهتر میکنم خدایا شکرت
خدایا شکرت که بهم فرصت دادی تا بتونم با عشق این فایل الهی رو ببینم و کلی احساس عالی و کلی درس و اگاهی رو ازش یاد بگیرم و با عمل کردن بهشون زندگی بهتری رو داشته باشم.
با تمام وجودم از شما استاد عزیزم ممنونم که این فایل های ارزشمند رو که یک گنج هستن رو با عشق بهمون هدیه دادین تا با اگاهی های بیتیرش زندگی بهشتی رو برا خودمون خلق کنیم.
خدایا شکرت ؛ ادامه میدیدم این مسیر الهی رو قوی تر و قدرتمند تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
سلام به فرشته های زمینی خودم استادعزیزم ومریم جونم
وهمه دوستانِ عالیم
خداروشاکروسپاسگزارم ،آنقدرحال واحساسم عالیست که می خواهم فریادزده و های های گریه کنم ازشوق و آغوشم رابرای حضرت عشق ،خدای بی نهایت مهربانم بازکنم تاتکمیل شوداین خوشی های بی حدوحصرم….
خداقوت به خودم می گویم بابت انجام بالذت وعشق کارهایم ،ازجاروبرقی کشیدن،آماده کردن ناهارلذیذ درچهارچوب قانون سلامتی،گردگیری ،شستن لباسهایم بالباسشویی وبعدازاتمام کارها،بوسیدن همه وسایل واشک شوق ریختن تارقصیدن وبوسیدن تمام وجودم که آکنده شده ازوجودخداوندباهدایت های زیبایش هردقیقه….
به خواست خداوندعزیزدل ،صبح زودبرای عیادت مادرعزیزش رفت چون کمی پاهایش ورم کرده بودوگفت بروم ومن هم باعشق بدرقه اش کرده وگفتم مادرهرکاری داشت برایش بالذت انجام بده وبسلامتی رفت ،
این نکته راخانمهابهترمی دانندکه وقتی عزیزان دل حضورپرمهردرخانه ندارندباتمرکزعالی تری کارهای خانه انجام می شود، هرچندخدایی مصطفی جان ازصبح داخل مغازه هست وکاری به من نداردومن ازهفت دولت وملت واقعااااااً آزادم ولی من امروزآی باخیال راحت همه کارهارابامدیریت وهدایت های خداوند عالی به سرانجام رساندم و بعدنشستم وگفتم ازته دل ها،آخییییش،نوبتی هم باشه نوبت پیام گذاشتن ونوشتن شیرین تجارب امروز پرخیروبرکتم برای استادجان ومریم عزیزم ودوستان بی نظیرم است تاروحم شادشود.
همین چنددقیقه پیش هم به لطف خداوندمصطفی آمدوحسابی برای مادرسنگ تمام گذاشته وپاهایش راچرب وورومش خوابیده بوده خداروشکر ،واای که انرژی مثبت چه هاکه نمی کندبه ویژه که روغن زیتون مالشی روهم صبح به مصطفی دادم ببردودیگرخداوندهم که قربونش برم درهمه چیزجاریست…. تب کنم پرستارم توباشی
یا طبیب من لا طبیب له،الله اکبرازبودن دراین مسیرالهی ،چه کرده ای باروح وروانمان استادبی نظیرم…..
مادرشوهرعزیزم که من مادرصدایش می کنم ،بنده خدا لطف کرده وبرایم سوغاتی آجیل عالی وعیاردارودومیلیون وجه رایج مملکت فرستاده ، این هم دستمزدخداوندبرای انجام باعشق ولذت وباچاشنی احساس عالی امروزم و دیگه چه عالی ترازاین، خدابده برکت الهی آمین.
وامابحث شیرین هدایت اززبان دوستان عزیزم واستادگرانقدرم دراین فایل عالی که من هم سعی کرده ام دراین مدت ، آرام ومستمر وبارعایت قانون تکامل آن رابه لطف خداوند درک کرده وخودرادرمسیرزیبای هدایت ببینم ونقشه ای خداوند به من دادکه گفت مریم جان ، فقط به صدای قلب زیبایت گوش فرابده،الهامات رادریافت ونشانه هارا تعقیب کن ،آن وقت پاداش هایت رابه آسانی به توعطا خواهم کرد….ومن هم فقط گوش به فرمانش بودم ،همین امروزصبح که چشمم به جاقوطی قهوه افتاددیدم که جای چسب کاغذهایی که قبلا درآورده بودم ،هنوزرویش بود وخداوندهم در طرفه العینی هدایتم کردبه سمت الکل که بعضی وقتهایک تضادباعث می شودچیزی مثل الکل درخانه باشد برای ضدعفونی وتمیزی باالکل که امروزچندموردراباهاش تمیز کرده وبرق انداختم ،خدایاقربونت برم که حواست به همه چیزهست وحواس مراهم جمع کرده ای به هدایت های هرلحظه ات،عاشقتم….
ابتداازخودم شروع کردم یک خودشناسی بی نظیرومن بعدفهمیدم این خودشناسی بستری بوده برای خداشناسی واقعی ام ودیگرهرلحظه درانجام ریزترین کارها هم ،خداوندراهنماو هدایتگرم شدومن به این ایمان رسیدم که مرابه آنچه درست ترواستوارتراست رهنمون می سازد.
درکناراستادجانم باتغییرآرام وپیوسته مدارهایم ورسیدن به ذهنی پاک وبازواحساس وآرامش عالی وهرروزآنها رادروجودم تداعی کردن پله پله معجزات را هرآنچه که باتوجه به شرایطم درآن قرارداشتم خداوندبرایم دروجودوزندگیم پدیدارکرد چون من هرچه قدرتسلیم تردربرابرش شدم نتایج هم عالی وعالی تررقم خورد.
هدایت یک مسیراست درجهت بهبودیم وباتغییرمدارم به جاهایی هدایت می شوم درجهت رشدوپیشرفتی که خداوندصلاح می داند.
واقعاصدای هدایت خداوندبلندورساست که اگرهرلحظه ذهنم رابه درستی تربیت کرده باشم جزصدای خداوندچیزدیگری رانمی شنوم واین تمرینِ هرروزمن است وعمل کردن بدون قیدوشرط به هدایت هایش فارغ ازهرنتیجه ای که به لطفش برای من همه چیزعالی بوده وهست چون من برای
این عالی بودن روی خودم وداشتن ذهنی که لبریزازخداوندباشد، هر لحظه سرمایه گذاری می کنم واین لحظه هاست که روزم وعمرم راباکیفیت کرده تابنده ای باشم موردخواست خداوندوهابم….
ای خوب ترازخوبم ،همدم محبوبم تویی تو خدای خوبم ومن وفادارت شدم وتازنده ام وفادارانه دراین مسیرزیبا ادامه می دهم وبا چشم دل به نظاره نشسته ام ،چه هاکه نکردی وچه هاکه ندیدم ….
گفتی بگو،نزدیک نزدیکم، هرکی نشونیمو ازت پرسید
گفتی صداشومی شنوم هرجا
هرکی لبش، اسم منو بوسید
من بی پناهم مهربونم باش،آروم جونی، آروم جونم باش
من اوج اوجم ،مستجابم کن
بارون اشکم ،اشک شوق،خدایا آسمونم باش
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
من تاتورادارم ،دلم قُرصه
بااسم توآروم میشه این دل
دنیاشبِ طوفانیِ دریاست
آغوش توآرامش ساحل
الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
خلاصه خیلی مخلصیم ……
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد،سلامت وعالی باشیدوبدرخشیدوبازتاب زیبای این درخشش، کل هستی رافراگیرد،الهی آمین.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
وایییی مریم جان بانوی خوش ذوق در مسیر هدایت الهی خداوند ،
چقدر قشنگ نوشتی ، یه جوری ذوق و شوق خدایی توی کلامت حس کردم که دلم خواست بغلت کنم ،
یادم رفت سلام کنم اصلا سلام عزیزم ،
واقعا بهت حسودیم شد چرا من که انقدر غرق در نعمتم اینجوری با لذت نمینویسم ، و نمیگم پر از خس خوب شدم صبح شنبه اول وقت .
عزیزم از خدای بزرگ . قشنگ میخوام روز و هفته ی پر از برکت و نابی داشته باشی در کنار عزیز دلت .
الهی که همیشه توی مسیر عشق الهی با امنیت کامل زندگی کنی که قطعا همینجوره.
واقعا حس خوب گرفتم از این همه حس خوبت ، خداروشکر
سلام استاد عزیزم. واقعا لذت بردم از توضیحات عالیتون که راجع به هدایت دادید مخصوصا مثال سلول و میتوز و هدایت سلول ها برای به دنیا اومدن جوجه و یا هر موجود دیگه. حسابی منو به فکر فرو برد.
به نکته ی ظریفی که بعضی اوقات ظاهر هدایت ممکنه که ناخوشایند باشه اما اینم قسمتی از رونده و ما باید اینو یادمون باشه که حتما در بلند مدت به نفع ما خواهد بود.
من هم میخوام داستان هدایتی که اخیرا برام اتفاق افتاده رو بگم. منو و داداش و مامانم قبل از عید میخواستیم بلیت هواپیما بگیریم که از تهران بریم کرمان پیش پدرم. چون دوران قبل عید بود ما متوجه شدیم که همه ی بلیت ها پر شده تا عید و بلیت های قطار که از هفته های پیش پر شده بود چون معمولا قطار زودتر پر میشه. مادر بنده هی خودشو به آب و آتیش میزد که بلیت بگیره زنگ میزد به این و اون که آشنا پیدا کنه ما بتونیم با پرواز برگردیم و سال تحویل رو دورهم باشیم و به من گیر میداد چرا اینقدر خونسردی یه کاری کن و من گفتم که درست میشه خدا خودش یه کاری میکنه. تو ذهن خودم هم بود که مامانم داره شرک میورزه و به جای اینکه از خدا بخواد داره از بنده های خدا درخواست میکنه که یه پارتی بازی بشه که بلیت گیرمون بیاد. من بدون اینکه نگران بشم میدونستم که هدایت میشیم و الخیر فی ما وقع، هر چه پیش آید خوش آید.
چند روز که گذشت و ۳ روز مونده بود به سال تحویل که من اتفاقی تو یه سایت دیدم که ۲ بلیت خالی شده و تصمیم گرفتیم که من بمونم با یه پرواز دیگه که واسه یه روز دیگه یه جای خالی داشت بیام و مامان و داداشم برن اما تا اومدم بگیرم پر شد اما نگران نشدم و گفتم هدایت میشیم. فکر کنم یه ربع هم نگذشته بود که دیدم یه هواپیمایی دیگه که از بهترین هاست خالی شده و جا برای هر ۳تامون داره و دیگه نیازی نیست جدا جدا برگردیم من هم سریع بلیت گرفتم و به مامانم گفتم اوکی شد دیگه به اینو اون زنگ نزن.
خلاصه بگذریم که من یکم تو جمع کردن وسایل زیادی خونسرد بودم و در نتیجه ما چند دقیقه دیر رسیدیم به فرودگاه و از پرواز جا موندیم و هممون اعصابمون خورد بود و اون ۲تا همش منو سرزنش میکردن که تو مقصر بودی که جا موندیم و این رو من تاثیر گذاشت و اعصابم خیلی خورد شد. اما بعد از چند دقیقه گفتم من که مثلا این همه رو خودم کار میکنم این جاهاست که باید ذهنمو کنترل کنم و احساسمو خوب نگه دارم تا اتفاقات خوبی بیوفته. یکم به خاطر نکات مثبت و فراوانی مسافر و چمدون های شیک و خوشگل شکرگزاری کردم و تصمیم گرفتیم با اتوبوس برگردیم چون مسافت ۱۲ ساعته ست اتوبوس واقعا اذیت کننده بود برامون. من رفتم تو سایت ها که بلیت اتوبوس بگیرم تا این که یه اقایی گفت پروازتون کیه؟ گفتم جا موندیم گفت چرا بلیت قطار نمیگیری گفتم قطارها که خیلی وقته پر شده اصلا گیر نمیاد. بعد سرم رفت تو گوشی و میخواستم بلیت اتوبوس رو بگیرم که یهو به خودم اومدم و گفتم نکنه این یه نشانه ست. رفتم تو قسمت قطارها دیدم که در کمال تعجب بلیت قطار نه تنها ۴نفره بلکه VIP خالیه. از تعجب نمیدونستم چی بگم و اصلا نمیدونم چی شده بود که بلیت خالی بود یا نمیدونم تازه اضافه کرده بودن یا چی و چطورش هم به من ربطی نداره. اون قطاری که ما بهش هدایت شدیم به قدری تمیز و شیک و پر از آپشن و کم صدا بود که باعث شده بود ما ذوق کنیم و تمرکزمون از پرواز جا موندن کمتر بشه و خدا رو شکر منم کمتر سرزنش شدم!!!
اصلا به چشم و به سرعت نتیجه ی احساس خوب رو دیدم که خدا بهم از زبون یکی از دستاش گفت بلیت های قطار رو چک کن و من سوپرایز شدم از این اتفاق. و همچنین برای بلیت تهیه کردن هم رو کسی جز خدا حساب نکردم که نمیدونم چطوری اما دیدم که بلیت برامون اوکی شد و خدا رو کلی شکر کردم. خدا رو شکر میکنم که حداقل تو اون اوضاع بد و حس ناراحتی و خشم خودم رو کمتر از گذشته سرزنش کردم و سریع تر تونستم ذهن و احساسمو کنترل کنم این زمان داره هی کمتر و کمتر میشه. خوشحالم که دارم پیشرفت میکنم و تکاملمو طی میکنم. برای همگی بهترین ها رو آرزو میکنم.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
همه ی ما همواره در حال هدایت هستیم همان گونه که سلول های جنین هدایت می شوند که چشم پوست قلب و… را تشکیل دهد چه قدرتی غیر از هدایت خداوند می تواند چنین کاری انجام دهد؟
اگر هدایت را با غریزه کنار هم قرار دهیم و با هم یکسان بدانیم متوجه می شویم که این هدایت تا چه حد می تواند دقیق باشد و مشمول تمام زندگی ما شود. تخم مرغ ها حتی بدون وجود مادر به جوجه تبدیل خواهد شد. تمام اجزای بدن او سالم است و راه خود را پیدا می کند. هدایت تا این حد پیش می رود. هدایت همان غریزه است که جهان را مدیریت می کند اگر با تصویر بزرگتر هدایت را ببینیم راحت می توانیم دقیق بودن هدایت و باور نکردنی بودن آن را درک کنیم. زمانی که ما به قدرتی به نام خداوند می رسیم که می تواند ایده یا تصویری در ذهن ما بیاورد و یاچیزی را از یاد ما ببرد به قدرت او ایمان بیاوریم و اینکه باور داشته باشیم ما را هدایت خواهد کرد به ما می گوید چه زمانی غذا بخوریم بخوابیم و تمام کارها را انجام دهیم. تمام کارها را به خداوند بسپاریم اگر کاری به پیچیدگی می خورد اکنون زمان مناسبی برای انجام آن نیست بهترین روش این است که ما عمل کرده و اجازه دهیم که در تصویر بزرگتر تفاوت را درک کنیم زمانی که سیستم ذهنی برای خود چیده بودیم و مثلا می گفتیم هر اتفاقی بیافتد باید با این شخص ازدواج کنم اما زمانی که انجام کارها را به خداوند سپرده به خداوند بگوییم من دوست دارم به طبیعت رفته و لذت ببرم اینکه از چه طریقی این رفتن اتفاق بیافتد و یا سخت پیش می رود و عجیب و غریب می شود و الان زمان آن نیست…. خداوند مسیر همه ی خواسته ها را برای ما فراهم می کند و ما تنها برای آن قدم بر می داریم. زمان هایی فکر می کنیم با هدایت لجبازی می کنیم مثلا می خواهیم به مسافرت برویم و اصرار داریم به روشی که ما فکر می کنیم لذت بخش است برویم اما اگر اجازه دهیم خداوند ما را هدایت میکند. در بازده بلند مدت با مشاهده ی نتایج هدایت را بهتر درک و دریافت خواهیم کرد.
اگر قضیه ی به ظاهر ناجالبی برای ما رخ داد آن را جزئی از هدایت در نظر گرفته و بگوییم من نمی دانم من تسلیمم و اجازه دهیم که خداوند قدم بعدی را به ما بگوید حتما اتفاقی به نفع ما بوده است اگر در آینده به این اتفاق نگاه کنیم حتما به نفع ما بوده و می توانیم رد پایی از اتفاقات برنامه ریزی شده برای رسیدن ما به خواسته ها را ببینیم.
زمانی که تسلیم باشیم می توانیم به الهامات خود عمل کنیم .
اگر به داستان پیامبر نگاه کنیم می بینیم جنگ احد درس زیادی برای او داشت یا در داستان ابراهیم اتفاقاتی رخ داده که ظاهری ناجالب داشته است. زمانی که کل زندگی را بررسی کنیم همان هدایت بوده است که کم پیش خواهد آمد ظاهر ان ناجالب باشد و انگاه متوجه می شویم که هدایت شده ایم . بسیاری مواقع هدایت را متوجه شده و زمانی نیز متوجه ان نخواهیم شد اگر اتفاق به ظاهر ناجالبی رخ داد فکر نکنیم اشتباهی رخ داده یا شکایت کنیم یا غر بزنیم اگر جریان هدایت را ادامه دهیم درکی از کارکرد هدایت و خداوند متوجه می شویم که در کل زندگی می تواند به ما کمک کند و ما تسلیم خواهیم شد و اجازه می دهیم خداوند ما را هدایت کند ظاهر آن هر جوری باشد آن را پذیرفته و زمانی که این روند را ادامه دهیم و قلب ما دقیق فرکانس خداوند را دریافت کند مثل این است که خداوند با ما صحبت می کند به قدری دقیق است مثل این که کلمه به کلمه سخنان خداوند را متوجه می شویم هر چند خداوند می فرماید خداوند با هیچ کسی صحبت نمی کند مگر از پشت حجاب.
اگر به فایل های استاد 5 سال دیگر گوش دهیم نتایج متفاوتی خواهد داشت این روند تا ابد هست و هیچ گاه به جایی نخواهد رسید که بهترین باشد این داستان تکامل پیشرفت دائمی است که در مورد هدایت هست در قرآن ریشه الهام یک بار بیان شده و 7 مرتبه قسم خورده و در نهایت می فرماید: حتما خیر و شر شما به شما الهام خواهد شد این چیزی است که به ما گفته می شود جدا از مداری نیست که ما در آن هستیم متافیزیک را نمی توان با فیزیک توضیح داد . در مبحث مدارها مسائل مالی را بهتر متوجه خواهیم شد زمانی که در مداری هستیم ایده های الهام شده تنها می تواند ما را به یک پله بالاتر ببرد اگر ما به ایده ها عمل کردیم تنها به مدار یک پله بالاتر خواهیم رفت.
آن چیزی که ما از الهامات دریافت می کنیم چیزی است که با مدار فعلی ما هماهنگ است و فاصله ی فرکانسی بالاتر ندارد زمانی که مدارمان بالاتر می رود باز هم بالاتر خواهد رفت مانند پول که هیچ انتهایی در آن وجود ندارد. در آن مداری که ما هستیم تنها به یک درجه بهتر هدایت خواهیم شد و همین روند ادامه دارد.
زمانی که در مسیر درست قرار می گیریم به مدار کمی بهتر هدایت خواهیم شد که می تواند در یک سال یا شش ماه یا در زمان کمتر رخ دهد اگر تسلیم باشیم و عمل کنیم دسترسی ما به آن اگاهی برتر که اسم او را خداوند می گذاریم بیشتر خواهد شد بحث بر سر دین خاص نیست یکتا پرستی اصل اساسی است بحث بر سر دین مسیح و موسی نیست بحث بحث شیوه ی نگرش است و دیگران استنباط متفاوتی از آن دارند و اگر خداوند از اسلام صحبت کرده در مورد ابراهیم گفته است در صورتی که برخلاف آن به ما گفته شده است اولین مسلمان ابراهیم بوده اسلام نه به معنای دین بلکه تسلیم بودن در برابر جریان هدایت است .
اگر بدانیم که روند می تواند بهتر و بهتر شود هرگز به خودمان غره نخواهیم شد همیشه افتاده هستیم که ویژگی اصلی تسلیم بودن افتادگی است شخص مغرور تسلیم نیست زمانی که فکر می کنیم ما کارها را انجام می دهیم هدایت نخواهیم شد ان شا الله ریشه ی ش ی ی و تفاوت آن با ان یرید الله ش ی ی به معنای این است که اگر در مدار آن باشیم و به مشیت و قوانین خداوند عمل کنیم به خواسته ی خود خواهیم رسید زمانی که از یرید استفاده می شود یعنی خداوند اراده کرده و می خواهد.
اینگونه درک ما از خداوند بیشتر شده و دنبال نتیجه پایانی نیستیم اینگونه نیست که همه چیز به ما گفته شود ما تنها یک قدم پیشرفت می کنیم زمان آن بستگی به میزان امادگی و تسلیم بودن ما دارد اما نمی توانیم یک شبه سلامتی بهتر روابط و ثروت زیادی داشته باشیم امکان ندارد این اتفاق بیافتد چون با قوانین جور در نمی آید. این نیست که ما بگوییم که چون به خداوند وصل می شویم به آگاهی های خالص وصل می شویم یکدفعه و یک شبه نتایج ما تغییر کند باید اول به 1 بعد 2 و.. برسیم و روند الهامات را درک کنیم تسلیم باشیم و از مسیر رسیدن به خواسته ی خود لذت ببریم زمانی که به خواسته ی خود برسیم و زمانی که خداوند ما را یک پله بالا می برد خوشحال باشیم.
بحث بحث دین نیست قرآن به ما بسیار کمک می کند تنها کتابی است که به هیچ وجه تغییر نکرده است سایر کتاب ها تحریف شده قرآن تنها کتابی است که حتی یک واو آن هم جابه جا نشده و داستان تاریخی در آن نیست در 4 ایه بیشتر اسم محمد نیامده و بیشتر او را تهدید کرده تا از او تعریف کند قرآن کتابی فرکانسی است که باید چندین بار آن را مطالعه کنیم .
هر مسلمان مسیحی یهودی حتی ستاره پرست هر کسی به خداوند و روز آخرت ایمان داشته و عمل صالح داشته باشد در دنیا و آخرت غمگین نخواهد بود خود قرآن مسئله ی دین را کنار گذاشته هر کسی این سه ویژگی را داشته باشد ایمان به خداوند ایمان به قدرتی که جهان را خلق می کند ایمان به اخرت و عمل درست و کار درست انجام دهد در دنیا و اخرت اندوهگین نخواهد بود زمانی که هدایت و تسلیم بودن را کنار هم بگذاریم حتی در غذا خوردن هم به ما خواهد گفت چگونه عمل کنیم.
اگر مسیر درست را ادامه داده و در آن ثابت قدم باشیم نتیجه خواهیم گرفت و اتفاقات خوب برای ما رخ خواهد داد به نسبتی که مدارمان بالاتر برود الهامات واضح تر و کیفیت آن هم بالاتر خواهد رفت.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به همه دوستان عزیز و استاد عزیزم در هین گوش کردن این فایل یاد یک خاطره افتادم که به هدایت الهی و حرف زدن باهاش ربط داره البته من اون موقع ها نمیدونستم که این هدایت خداوند هست و من فک کنم که ما یعنی انسان ها در زمان کودکی و نوجوانی خیلی بیشتر به خداوند وصل هستیم و خیلی بیشتر هدایت میشیم فقط نمیدونیم که این هدایت خداوند هست چونکه در سنین پایین تر باورهای مخرب کمتری داریم و نگرانی های کمتری داریم بهتر هدایت میشیم من در سنین نوجوانی برای انجام کارهای مهمی که داشتم از یک حس درونی که اون زمان اسمش رو گذاشته بودم حس ششم همیشه کمک میگرفتم و به خوبی یادم هست که هر وقت به حرفش گوش کردم بعدش اتفاقات خوبی برام افتاده و هر وقت هم به حرفش گوش نمیکردم اتفاق بدی برام می افتاد یک خاطره از گوش نکردن به حرفش خیلی خوب یادمه چونکه بعدش اتفاق بدی برام افتاد و تا چند رو عواقبش رو به دنبال داشت خیلی خوب توی ذهنم مونده و الان با گوش کردن به این فایل به خوبی ذهنم اون خاطره رو تصویری بهم نشون داد من نوجوان بودم تازه موتور سواری رو یاد گرفته بودم و خوب یادمه که شب عروسی پسر عموم بود که یکی از دوستام با موتورش اومد و من رو صدا کرد تا باهاش برم مغازه من پشت دوستم نشستم و رفتیم مغازه و بعد از اینکه دوستم از مغازه بیرون اومد از من پرسید موتور سواری رو یاد گرفتی منم گفتم آره و بعد گفت که پس من خسته ام بیا تو رانندگی کن من نشستم جلو و موتور رو که روشن کردم همون حس درونیم که الان میدونم هدایت الهی بوده من رو صدا زد گفت عارف الان تو رانندگی نکن بعد من پرسیدم چرا گفت که من بهت دارم میگم الان تو نباید رانندگی کنی بازم پرسیدم آخه چرا دلیلش چیه گفت چونکه من بهت میگم بازم گیر دادم گفتم دلیل بیار برام گفت چونکه تو رانندگی بلد نیستی گفتم برو بابا من تا همین یک ساعت پیش داشتم رانندگی میکردم بایک موتور دیگه خودت هم میدونی که بلدم گفت یادهست که هر وقت به من گوش ندادی ضرر کردی گفتم آره ولی این بار تو اشتباه میکنی چونکه من رانندگی بلدم خلاصه بعد از کلی حرف من قانع نشدم و اونم گفت حالا که حرف من رو قبول نداری هرکاری دوست داری بکن همه ی این ها شاید توی دو ثانیه توی ذهن من گذشت و من بعد از گوش ندادن به حرف هدایت به محض اینکه دنده رو زدم موتور گاز خورد و سر موتور رفت بالا و برگشت روی من و دوستم که بعدش هم بشدت زخمی شدیم نمیدونم چرا موتور تک چرخ زد و برگشت رومون چونکه بلند شدن موتور و برگشتش و افتادن ما حدود یک ثانیه بعد از زدن دنده بود خیلی خیلی سریع بود دوستم هم که موتور سوار حرفه ای بود تعجب کرد که چرا موتور اینجوری شد دلیل روشن و واضحی یادم نیست ولی فک کنم سیم کلاچ پاره شده بود از اون شب به بعد با خودم عهد کردم همیشه به حرفش گوش بدم ولی یادم هست که بعد اون شب هم خیلی وقت ها به حرفش گوش ندادم و ضرر کردم ولی بیشتر وقت ها به حرفش گوش میدم و از روزی هم که با استاد آشنا شدم و فهمیدم که این هدایت و الهامات خداوند هست همیشه سعی کردم که از میان نجواهای شیطان صداش رو بشنوم و بهش عمل کنم و خیلی وقت همین هدایت الهی باعث نجات جانم شده مخصوصا در زمان رانندگی که من یاد گرفتم که در رانندگی هرگز به مهارت خودم تکیه نکنم و همه چیز رو بسپارم به هدایت الهی من از لحظه ای سوار ماشین میشم خودم رو میسپارم به هدایت خداوند تا رسیدن به مقصد مثلا در رانندگی همیشه به خودم میگم خدا بهم میگه که با چه سرعتی رانندگی کنم کجا گاز بدم و کجا ترمز کنم الان سرعتم چندتا باشه حتی پیش اومده به من گفته که سرعتت رو برسون به بالای 190 کیلومتر بر ساعت توی جاده ای که سرعت مجازش 60 کیلومتر هست و من بدون لحظه ای درنگ این کار رو کردم و چند کیلومتر جلوتر فهمیدم که چرا این رو گفت انجام بدهم گرچه به ظاهر این عمل خودش خطرناک و بازی با جان هستش در رانندگی یکی از هدایت هام رو بگم داشتم از مسیر چابهار برمیگشتم به شهرم توی ماشینم هم حدود 10 نفر بودیم خانوادگی رفته بودیم سفر طرف های عصر به بعد بود زمانی که هوا یکم گرگ و میش میشه و دید کم میشه من با سرعت 140 کیلومتر داشتم میرفتم جلوی من مسیر باز بود و از دست دیگر من داشت یک تریلی میرفت به سمت چابهار از دید من پشت تریلی هم هیچ ماشینی نبود و توی مسیر خودم هم هیچ ماشینی نبود یعنی من میتونستم با همون سرعت به راهم ادامه بدهم و چیزی جلوی من نبود که خدا هدایتم کرد و بهم گفت بزن رونم روی ترمز رو سرعتم رو برسونم به 70 کیلومتر دقیقا گفت 70 کیلومتر (اشکم در اومد) ببخشید
دقیقا وقتی سرعتم کم شد یک ماشین بدون توجه به ما از پشت تریلی اومد توی لاین من و با سرعت از کنارم رد شد اون ماشین چونکه به پشت تریلی خیلی نزدیک بود اصلا من رو نمیدید و اگر من سرعتم رو کم نمیکردم باهم شاخ به شاخ میشدیم این رو بگم از زمانی که من با هدایت خداوند رانندگی میکنم الان بیشتر از 10 سال میشه که رانندگی میکنم ولی تا حالا هیچ اتفاق بدی برام نیفتاده حتی لاستیک پنچر نکردم یا ماشین خراب نشده من با ماشین غرازه میرم مسافرت 10 روز هم میمونم آخ نمیگه فقط بنزینش رو میزنم ولی با همون ماشین برادرم که میره سفر یک روزه اش یک هفته طول میکشه بخاطر خراب شدن ماشین
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که من رو هدایت کردی بسوی خودت خدایا بخاطر وجود خودت ازت سپاسگزارم هزاران بار سپاسگزارم همتون رو دوست دارم شاد و موفق باشید
به نام خدایی که همین نزدیکی ست به نام خدای عشق به نام خدای دوست داشتن و به نام خدای دوست داشته شدن عاششششقتم خدای بخشنده و مهربانم
سلام سلام استاد عزیززرم و مریم جان عزیزم خداوند سپاسگزارم برای فرصت دوباره در خدمت شما بودن و بهره مندی از وجود ارزشمند و شایسته ی شما
خدایا شکرت هر روز و هر لحظه شکرت که هدایتم کردی به خانواده عباسمنش دات کام و خدایا شکرت که هدایتم کردی برای شنیدن گفتگوهای استاد عزیزم
استاد چقدر عالییی و بی نظیر بقول خودتون همه حرفهاتون هدایتی و الهام بخش هست که فی البداهه در اینجا صحبت کردی الله اکبر خدایا شکرت استاد عزیزم من فعلا ۵ بار این ویدئو شنیدم و هر بار ولعم برای شنیدنش بیشتر از بار قبل میشه فکر کنم باید بیست بار بشنومش خودش اصلا یک جلسه عالیییی و کامل از همه قوانین هست خدایا شکرت
استاد چقدر زیبا مثل هدایت خداوند در تخم مرغ مثال زدید و خداوند طبق سیستم خودش داره عمل میکنه بی نیاز از توجه و محبت استاد من همیشه این مثال برای دانش آموزانم میزنم میگم یک طبیعت زیبا در نظر بگیرید پای یک کوهپایه یا کوه بزرگ خیلی دور مثلا تو امریکا یا میتونین طبیعت یک جایی اطراف محل سکونتتون در نظر بگیرید وقت به دل طبیعت میریم بخصوص اوایل بهار به وجه مییام از اینهمه زیبایی بخصوص گل های سرخ لای سبزه ها و یا سفیدی گل های بابونه خدااااای من چقدر اینا زیبا هستن بعد وقتی توجه میکنیم میببنیم این گلها بعضی هاشون تو عمق یک دره هستن یا اصلا در معرض دید کامل نیستن اینجوری هست که خداوند داره طبق سیستم خودش رحمت و نعمت و فراوانی میبخشه و اصلا برای خدا مهم نیست که کی بره و اونجا نگاه کن و اگه من در مدار مثبت الهی باشم که توفیق دیدن داشته باشم میرم و زیبایی ها رو تحسین میکنم لذت میبرم و اگه در مدار نباشم شاید تا پایان عمرم کور باشم بر اینهمه زیبایی و فراوانی استاد من از شما یاد گرفتم قوانین رو که نعمت ثروت فراوانی بسسیار هست و سیستم الهی در جریان هست این منم که باید در مدار قرار بگیرم و شابسته دریافت باشم خدایا شکرت که بی نیازی
استاد همینطور که سپیده جان گفتن هدایت خداوند در همه چیزهای ریز و درشت میتونیم احساس کنیم من هر شب با اینکه خواب خیلی راحت و با آرامشی دارم بطور الهی دو بار قبل نمازم بیدار میشم و اینو یک هدایت از طرف خدا میدونم و خدا منو بیدار میکنه من همون وقت تو خواب و بیداری میگم خدایا عاششقتم خدایا شکرت در حد یک سپاس و همصحبتی کوچیک و دوباره میخوابم استاد خدا میخواد که من باهاش صحبت کنم و اصلا ربطی به بیدار شدنم برای نماز نداره که حالا بفرض من استرس وقت نماز داشته باشم نه اصلا …..استاد اینو بگم از جریان هدایت چند شب پیش وقتی خدا منو بیدار کرد احساس کردم زودتر از همیشه بیدارم کرده تا بهش بگم عاششقتم بعد خواستم بخوابم اما یک ندایب بهم گفت حتما حکمتی داره زودتر بیدار شدی پاشو برو تو حیاط استاد عزززیزم من همون وفت فکرکنم طرفای ساعت دو بود رفتم تو حیاط اصلا استاد چشمم به آسمان خورد و از شکوه خدا بیهوششش شدم غرق اشک شدم اسستاد یک آسمان زیبا با ابرهای وحشششششناک زییا در حد ماداگاسکار بقول خودتو پسسسسر هیولا ها هیولا دیدم با نورافشانی ماه اصلا زبونم بند اومده بود برای شکرگزاری نمیدونستم اون لحظه باید چطور از خدا تشکر میکردم اصلا قلبم به صدا دراومده بود استاد از وقتی زندگی در بهشت میبینم توجهم بر نکات مثبت بیشتر شده و من عاشششق این صحنه ها بخصوص وقتی از پارادایس برامون میفرستی و خیلی تحسین میکنم دیگه خدا هم میدونست دوست دارم بیدارم کرد اوج هنرنماییشو ببینم و تحسینش کنم
استاد وقتی از خدا هدایت خواستم و خدا منو به سمت شما جذب کرد اینطوری هست که شما بودی کار و اهدافتون داشتید انجام میدادید اما من در مدار نبودم و دیر از خدا خواستم و وقتی هم هدایت شدم به سمت شما گفتم الله اکبر خدای من الله اکبر خداب من چی ازت خواستم و چی بهم دادی عاشششقتم استاد عزیزززم پس برای بقیه خواسته هامم باید خودم بخوام تا خدا هدایتم کنه
استاد عزیزم اصلا همین دو روز پیش بود گفتم باید اونقدر بنویسم بنویسم تا از استاد لایک بگیرم و دلم روشن هست همینو به خواهرم گفتم تو اونم انگیزه برای نوشتن بگیره بعد استاد باورتون میشه اومدم تو اینستا برای یکی پست هاتون فقط نوشتم استاد عزیزم و مریم جان سپاسگزارم چند ساعت بعد دیدم لایک زدین کامنتمو وااااای خدای من این یک نشانه هست برای من که خواستن توانستن است و من میتونم استاد حتی ببینم ببینم ببینم خدایا شکرت
استاد عزیزم هدایت خدا من همیشه شکر خدا دیدم بخصوص وقتی در کارم تضادم ایجاد میشه ناراحت میشم اما شاید کمتر از یک ساعت دوباره بخودم میگم با توکل بخدا مثل روز اول شروع کن و دیگه بر نشدن تمرکزی ندارم چون خدای روزهای سخت همون خدای روزهای شیرین هست در واقع ما یک رب واحد داریم با قوانین بی تغییر و ثابت عاششقتم خدای من عاششقتم
استاد عزیزم هدایت اونجایی که گفتید سیر و پیاز تخم مرغ یه غذایی درست میکنیم و بعد مثلا میفهمیمم چقدر برای فلان بیماری عالی هست دقیقا دو ماه پیش برای من همین اتفاق افتاد من هرشب شیرگرم میکردم میخوردم بعد ظرفشو نمیشستم همیشه مامانم ناراحت میشد و میگفت حداقل آب تو ظرفت کن بزار خیس بشه بعد تصمیم گرفتم این اخلاقمو اصلاح کن برای همین بخودم قول دادم یا ظرف بشورم یا شیر سرد بخورم که نهایتش شد شیر سرد خوردن دو روز بعدش من جایی مطمئن خوندم که ویتامین های شیر وقتی گرم میشه کم میشه و بهتر شیر سرد خورد گفتم خدایا شکرت ازین هدایتت که منو وادار به تغییر رفتارم کردی
استاد عزیزم چقدر موضوع اسلام و تسلیم خوب بیان کردید چه بحث عالی خدایا شکرت برای هدایتت روز به روز بر دانش ما میافزایی خدایا شکرت الان نزدیک به یکسال هست که من هر کاری که میخوام انجام بدم حتا تو کامنت هم باشه اولش مینویسم اِن شاء الله یا به امید خدا اتفاقا استاد دیگه دانش آموزانم ازم یاد گرفتن میگن خانم به امید خدا فردا برای درس فلان چکار میکنید خدایا شکرت استاد ممنونم ازتون چقدر از جریان حضرت محمد (ص) درباره وحی و الهام خدا بهش درس یاد گرفتیم خدایا من از این لحظه تا همیشه تسلیمم و عاشششقتم من نمیدونم خدایا من نمیدونمم و تسلیممم و هدایت خودتو فقط میخوام و در مسیر الهی و در مدار سیستم جهان هستی قرار گرفتن میخوام خدایا میزان لیاقت و شایستگی برای دریافت هدایت الهی میخوام خدایا من به تو وصل هستم بقول استادم به یک آگاهی وصل هستم تا از مسیر زندگیم لذت ببرم
استاد من تا بحال فقط فایل های دانلودی گوش دادم و خیلیییی پیشرفت داشتم و دارم اما هفته دوم تعطیلات عید یک ندایی در درون من گفت سوگند شروع کن دوره های استاد شروع کن استاد باورتون میششه من تصمیم گرفتم و حتی تو یکی دیدگاه ها هم رفتم نوشتم به امید خدا دوره ۱۲ قدم دوست دارم استاد بعد از اون ندایی در درون منو صدا میزد ۱۲ قدم بگیر استاد من رفتم تصمیم رو به خواهرم بگم چون منو خواهرم یک روح در دو جسمیم و من همیشه انرژی مثبتم میبرم انتقال میدم بهش خواهرم تا منو دید گفت سوگند تصمیم گرفتم دوره های استاد بخرم الله اکبر خدای من استاد باورتون میشه ایقد هدایت خدا رو که ما دو نفر در یک لحظه یک تصمیم مهم بگیریم استاد من چندسال میگفتم باید ایقد دانلودی ها گوش بدم تا به یک سطحی برسم شایدم هدایت نمیشدم حالا به لطف خدای مهربان ما دوره دوازده قدم خریدیم استاد واقعا هدایت یعنی عمل
استاد چقدر درست و عالی جواب اقای فرهاد رو دادید بدون تعصب و بدون اینکه بخوای نظر خودتون رو بهش تحمیل کنید و شما با آرامش اول جواب سپیده جان رو دادید بعد خیلی ریلکس جواب اقا فرهاد دادید ..
سپیده جان از خدا براتون آرامش و عشق و سعادتمندی بیششتری میخوام و حتما هم بهش میرسید و چقدر تحسین کردم این جمله شما که گفتید من معنی نگرانی نمیدونم چییه یاد این جمله افتادم با خدا باش و پادشاهی کن عاششقتم خدایا برای زیبا دیدن و زیبا شنیدنت در زندگی بندگان زیبایت
هدایت همیشه هست اما تکامل ما حدی نداره و ما هر چه تکامل پیدا میکنیم بیشتر باید تکامل پیدا کنیم و وقتی تکامل درست طی نکنم به بازگشت به عقب پیدا میکنیم مثل کش یا فنری که یهوو از جا برمیگرده
استاد عزیزم به امید روزی که ببینمتون و شکرگزار خدای همیششه هدایت کننده باشیم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
ستایش مخصوص پروردگاریست که فرمانروای جهانیان است
سلام به استاد عزیزم وبه خانوم شایسته ی عزیزو به همه ی فرکانسی های جان
امروز بیستم اذرماه 1401،من و الله باهم نشستیم درکناراین لپ تاپ و من میخوایم با کمک قدرت خدای عزیزم وقایع امروز رو بنویسم تا ردپایی بزارم از مسیری که رفتم تا به جاده اصلی صراط المستقیم برسم…
امروز با حال عالی بیدار شدم و با ستاره قطبی روزم رو شروع کردم ….
همونجوری که خیره شدم به اسمون و با خدا حرف میزدم بهش گفتم ببین پسر،من با اصل مردن هییچ مشکی ندارم اما با این مشکل دارم که وقتی مردم و ازم پرسیدی چه خبر؟من گردن کج کنم و بگم من تو این دنیا مستضعف بودم!
من میخوام این دنیارو تجربه کنم در تموم ابعادش !میخوام وقتی مردم و اومدم پیشت بگم دمتتتت گرم که هم اتنافی الدنیا الحسنه وفی الاخره الحسنه …
من میخوام اینجوری بمیرم …پس دست من رو بگیر و مثل همیشه هدایتم کن ….
بعد هم زمان با کار خونه چندتا فایل دانلودی از استاد گوش کردم که فوق العاده بود …
اونا که تموم شد بهم گفت برو قرانت رو بخون …
سوره جادویی الحجر ….
رسیدم به اونجا که خدا گفت گل ادم رو که درست کردم …از روح خودم در او دمیدم …
دیگه نتونستم ادامه بدم…فقط گریه کردم ….خدارو صدا زدم و بهش گفتم منو ببخش …ببخش که سی سال نشناختمت …سی سال همه جا دنبالت گشتم الا تو وجود خودم …همینجا تو قلبم بودی و من نفهمیدم …
من یک تیکه از توام …منو ببخش اگر اونطوری که شایسته ی روح شماست زندگی نکردم ….
و خداوند جوابم رو داد : مژده بده به بندگانم که من امرزنده ومهربانم … ایه49سوره الحجر
نمیتونم وصف کنم این حجم از عشق نوری که به قلبم جاری شد …
خلاصه برگشتم به کارهای روزانه و تمیز کاری و همزمان گوش دادن به فایل جلسه 1 قدم 11
درحالیکه عصرکار بودم و ساعت 1باید به سمت بیمارستان میرفتم که ساعت 12:30 گوشیم زنگ خورد و همکارم گفت امروز تعداد مریض کمه و شما افی …
ناخوداگاه گفتم من مشکلی برای اومدن شیفت ندارماااا،تازه بچه هامم نیستن امروز ،مطمئن هستید کس دیگه مشکلی نداره و درخواست اف نداره ؟
همکارم گفت : نه شیفت های تو از بقیه بیشتره،تازه بچه ها نیستن بگیر بخواب از اف امروزت لذت ببر…
گوشی رو که قطع کرد ساعت گوشی روی عدد رند بود ..1234…من خیلی علاقه دارم به دیدن اعداد رند روی گوشی …
این رو ی نشونه دیدم …هرچند ی چیزی تو مغزم میگفت تو زنگ بزن به بقیه همکارات ببین نمیخوان اف بشن تا تو جاشون شیفت بری ؟اما ی چیزی ته قلبم میگفت چرا خودت رو لایق یک روز اف بدون دغدغه نمیدونی ؟تو که همش میخواستی فرصتی پیش بیاد که با خودت و خدا خلوت کنی چرا انقدر مقاومت داری الان ؟
رو کردم به اسمون و گفتم خدایا من نمیدونم …بسم الله تو بگو چیکار کنم …
بهم گفت این پلاستیک زباله رو که میخواستی سر راه بزاری سطل زباله الان بردار ببر…
گفتم چه کاریه ؟من که دیگه بیرون کاری ندارم باشه همسر داره میره سرکار میبره ..
خدا گفت هرچی بهت میگم گوش کن …
رفتم مانتو پوشیدم و شالم رو گذاشتم و میخواستم با شلوار خونگی برم تا سطل زباله که نزدیک درب اپارتمان بود که گفت رو شلوارت ی شلوار بیرونی بپوش … نگفت شلوارت رو عوض کن …گفت روی شلوارت بپوش و برو …منم گفتم چشم
موبایل و کلیدم رو گرفتم و رفتم پایین …
نمیدونم توصیف کنم تو چه حالی بودم …فقط میدونستم دقیقا کنارم وایساده و داره دقیقا پابه پای من میاد …
زباله رو که انداختم گفت بسم الله …بیا بریم پیاده روی …گفتم کجا ؟گفت تا لب دریا …گفتم غذا رو گازه اخه …گفت نگران نباش بیا باهم قدم بزنیم بیا حرف بزنیم الان بهترین موقعیته …
و ما دوش به دوش هم رفتیم …از خونه تا لب دریا ده دقیقه هم فاصله نیست …ولی نمیدونم چه قدر طول کشید …
در اوج ارامش باهم قدم زدیم …و مدام دم گوشم تکرار میکرد ادعونی استجب لکم …..اذا سالک عبادی عنی …فانی قریب…ادعونی استجب لکم …
اروم باش … من کنارتم …من بهت میگم …تو فقط بنده ی من باش میتونی ؟
گفتم این لذت بخش ترین چیزی که تاحالا تجربه کردم …بندگی شما …خیلی قشنگه …
گفت میخوای ابراهیم باشی ؟حاضری قربانی بدی ؟
ی لحظه ترسیدم…اما بیشتر از لحظه طول نکشید گفتم اره …اگر به قیمت رسیدن به شماست اره …
نزدیک های ساحل بودم گفت نه سمت دریا نرو …
ازین مسیر حرکت کن و راه برو …
ی مسیر توش پر از بوته وخار بود ..ازین خارها که میچسبیدن به همه چی و دراوردنش سخته ….
رفتم ورفتم …دنبال جایی برای نشستن بودم …
بالاخره ی جایی روی شن ها که تو دید کسی نباشم نشستم …
تموم کفش و شلوارم و جورابم پر از خار بود
بهم گفت دونه دونه درشون بیار …
بعضیا راحت کنده میشدن …بعضیا از شلوار کنده میشدن دوباره به جوراب میچسبیدن …بعضیاشون میرفتن تو انگشتم و خون میاوردن ،خار بعضیا از لای جوراب به پام رسیده بود و خراشیده بود …به هرکلکی بود همرو دراوردم ..نمیدونم 30 تا 40 تا چندتا بودن …
گفت درشون اوردی ؟گفتم بله … گفت پاشو راه برو …
بلند شدم و به مسیری که گفت رفتم
یک مسیری که از هرچی خار و گیاه پاک سازی شده بود و مستقیم میرفت سمت دریا …
گفت فهمیدی ؟نگاهش کردم…
گفتم میشه بغلتون کنم ؟
دیگه اشکام توان موندن تو چشام رو نداشتن ..
سرازیر شدن …خدا گفت این مسیری که امروز اومدی … و تموم این خاری هایی که از تنت جدا کردی … مسیری که تو این یک سال اومدی …تو شرک ها رو از خودت کندی …. تو باورهای خرابت رو نابودی کردی…تو ادم های بیخود رو از زندگیت حذف کردی …تو ویژگی هلی مخرب شخصیتیت رو از بین بردی و الان تو این جاده ای …جاده ای که صاف ترو میبره جایی که میخوای …بیا باهم قدم بزنیم و بریم کنار دریا …
من با گریه درکنارش حرکت کردم … لب ساحل باهم نشستیم …باد سردی میومد ولی سردم نبود …الان فهمیدم چرا توخونه بهم گفت شلوارت روی شلواار خونگی بپوش….
مقصد اینجا بود …کنار موج های دریا … نشستن روی ماسه . ..گوش کردن به صدای موج ها …دیدن مرغابی های زیبا که بی دغدغه روی سطح اب پرواز میکنند و ایمان داشتن در دل این موج ها …روزی امروزشون هست ….
نمیدونم چقدر اونجا نشستیم باهم و حرف زدیم و اهنگ گوش کردیم …
تجربه بینظیری بود …وقتی به خودم اومدم و بلند شدم برم سمت خونه متوجه شدم مانتو و شلوارهام کلا خیسه …و من اصلا نفهمیده بودم ….
راه افتادم سمت خونه و باز حس کردم ی خاری پشت پام رو میزنه …دیدم اره چندتا دیگه بهم چسبیده … همونطوری که خم شدم که درشون بیارم حس کردم خدا میخنده …لبخند شیرین … گفت دیدی؟خار ها همیشه هستن …همیشه باید حواست به خودت باشه …فکر نکن دیگه اوستا شدی و دیگه توپ تکونت نمیده …همه جا باور های خراب هست …همه جا شرک هست …همیشه تو مسیر باید پاکسازی کنی …همیشه باید حواست جمع باشه …همیشه باید روی خودت کارکنی …
ی بوس فرستادم براش و گفتممم چشششم رئئئیس اطاااعت امر ………
و خوشحال خندان رفتم سمتت خونه …با کلید درخونه رو باز کردم …و همسرم چشاش چهارتا شد گفت تو مگه نرفتی شیفت ؟گفتم نه اف شدم گفت پس کجا بودی؟گفتم با خدا رفته بودم پیاده روی …خنده ش گرفت گفت پس لباسات چرا خیسه ؟گفتم باهم لب دریا نشسته بودیم
خدایی قیافه ش دیدنی بود
بعدشم رفتم ی دوووش اب گرم گرفتم و لپ تاپ رو روشن کردم برای نوشتن …
نمیدونمم این نوشته برای خودم میمونه یا باید جایی کامنتش کنم …اینم سپردم به خدا …
گفتم اگر لازمه تو سایت استاد بزارمش لطفا بهم بگو
ببینم تا شب چه اتفاقات شگفت انگیز دیگه ای میفته …
الهی به امیییید تووووووو
—————————————————————————————
به نام خدای قشنگ ومهربان و هدایتگر
بیست و شیش بهمن ماه 1401
سلام به همگی
همون روز که نوشتن متن تموم شد،به الله قسم من ی صداهایی تو مغزم میشنیدم …قشنگ میشنیدم استاد داره با چند نفر حرف میزنه …به وضوح به وضح …
بعد سایت رو چک دیدم ی فایل پیشنهادی داره از گفت و گوی استاد با دوستان و وقتی باز کردم و گوش کردم به صدای سپیده جان …دیوونه شدم …
دقیقا همون صداهایی بود که تو سرم میشنیدم …و دقیقا تجربیات همون روزم صحبت میکردن …
فایل رو گوش کردم،برای خودم دانلود کردم و بعد از خدا پرسیدم متنم رو کامنت کنم زیر این پست ؟گفت فعلا نه …
امروز اما مجددا هدایت شدم به شنیدن این گفت و گو…باز دییوونه شدم ازین همه اگاهی …ی حسی گفت حالا برو دوباره خودت بخون چی نوشتی …
لپ تاپ رو روشن کردم و با هرخطی که میخوندم یاد تجربه فوق العاده ی اون روز اشکام رو سرازیر کرد …و ایمانی در دلم زنده کرد صد ها برابر از قبل بیشتر …
و حالا میخوام به لطف الله این کامنت رو ثبت کنم تا هم ردپایی از خودم بزارم برای سعیده ی سال ها بعد تا مسیر رسیدن به هدف هاش رو یادش نره و هم از استاد عزیزم تشکر کنم که عمیقا تنها رفیق زندگی من شده که صبح ها با خوندن کامنت های سایتش بیدار میشم،و تا شب دارم به صداش گوش میدم ،مینویسم ،تمرین ها رو انجام میدم و شب ها با صداش به خواب میرم …
همیشه عاشقتونم …
به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان
سلام سعیده خانم عزیز
امیدوارم حال دلت عالی باشه
من از چند ماه پیش پروفایل شما رو ذخیره کردم و کامنت های شما رو دنبال می کنم
همشونو می خونم :)
شاید باورتون نشه ولی من با کامنت شما اشک ریختم
خیلی خیلی کم پیش میاد وقتی تو سایتم اینقدر قلبم صاف بشه و آروم بشم که اشک شوق بریزم از هدایت خداوند
پیش اومده که ذوق کنم با صدای بلند بگم دمت گرم دختر تو فوق العاده ای ، بالا پایین بپرم دست بزنم :) (کودک درونم خیلی فعاله)
خیلی خیلی خیلی زیبا نوشته بودی
اصلاً همیشه زیبا می نویسی
نمیدونم شاید به خاطر اینه که قبلاً بلاگر بودی؟!
یا شاید هم به خاطر وصل بودنت به خداونده یا….
مهم اینه که من عاشق خوندن کامنت های شما ، آقا حمید امیری، آقا محمد درخشان هوره، خانم الهه سواد کوهی، خانم الهه رشیدی ، خانم زهرا ولایتی ، پدر ایشون آقا حامد ولایتی و … برخی از دیگر دوستان هستم
خیلی برای من دل نشینه خیلی چیز یاد میگیرم خیلی عزت نفسم میره بالا ، خیلی ایمان قوی میشه و خیلی احساس خوبی دارم احساس می کنم از زمان ارزشمندم دارم به بهترین نحو ممکن استفاده می کنم
ان شا الله خدای مهربانم بهم کمک کنه در این مسیر با تعهد و استمرار بمونم
و هر روز میزان فعالیت و کیفیت فعالیت من بیشتر بشه
راستی من به خاطر ورودی های نا مناسبی که قبلاً راجع به یه سری موضوعات گرفتم
خیلی خیلی سختمه تمرین ستاره قطبی رو انجام بدهم
با اینکه هزاران بار از شما و دیگر دوستان شنیدم (یعنی تو کامنت هاتون خوندم) که چه نتایج فوق العاده ای گرفتید از ستاره قطبی باز هم سختمه
اونقدر سختمه که احساس میکنم دارم درد میکشم ): مثلاً رفتم فیزیوتراپی بهم برق وصل کردن !!!
مثالی بهتر از این تو ذهنم نیومد چون قبلاً تجربش کردم گفتم!!
می دونید هم سپاسگزاری کردن و با حس خوب خوابیدنه خیلی برام سخت شده تو ذهنم
هم طبیعتاً وقتی صبح ها با احساس خوب بیدار نمیشم!! توجه به نعمت ها و تجسم کردن خواسته هام برام سخته دیگه!!
من اینجوری نبودم ها ، یکی از دوستام که تا دو سال پیش بهش باور داشتم و هر روز صبح تا شب با هم بودیم چون همکار و شریک کاری هم بودیم! ( البته من خدارو شکر درس هامو گرفتم و بعد از کات کردن با ایشون دیگه هرگز تن به شراکت ندادم و با کمک خدا دیگه هرگز هم تن به شراکت نمیدهم) اتفاقاً ایشون هم به قانون آگاهی داشت و کلی نتایج خوب هم گرفته بود ولی شاگرد استاد عباس منش نبود ، فقط از سال ها قبل ایشون رو می شناخت و با آموزه ها و مدل آموزشی ایشون آشنا بود (در واقع قبلاً شاگرد استاد بود، حتی عزت نفس و روان شناسی ثروت 1 هم خریداری کرده بود ولی دیگه مدارش عوض شده بود و نمی خواست با استاد عباس منش باشه)
از آموزه های دیگه استفاده می کرد و با اساتید مختلف همزمان کار می کرد (هنوز هم دورا دور می بینمش ، چون به هر حال ما همکاریم و اون ارتباطات کاری و سلام و علیک گرمِ بینمون هست ، هنوزم اون همون جوریه!!)
خب من از ایشون خیلی حرف شنوی داشتم خیلی باورش داشتم چون اون دوران ما خیلی رفیق بودیم و قلباً هم دیگه رو دوست داشتیم و این عشق دو طرفه بود و هیچ سکی هم درش نبود و هر دو برای هم از مرام و معرفت مایه می گذاشتیم
ولییییی
این حرف شنوی بی چون و چرا از ایشون یه طرفه فقط از سمت من بود!! حداقل اگه نگم 100 در برابر 0 ، 80 به 20 بودیم !!!
یه جورایی بعدا فهمیدم که شرک خفی داشتم
البته که مشخصاً عزت نفسم هم پایین بود دیگه!!!
ایشون یه سری باورهای دیگه ای داشت یه سری حرفهای دیگه میزد و به قول خودش با سند و مدرک می خواست ثابت کنه که این مسیر اشتباهه و از سر خیر خواهی به من کمک کنه که به جای بودن با استاد عباس منش برم سراغ همون مواردی که ایشون میره!!
خلاصه که جونم براتون بگه منی که چند ماه اول عالی داشتم از ستاره قطبی جواب می گرفتم و تازه داشت این تمرین بهم مزه میداد :)
چنان باورهام بمب باران شد (از جهت منفی) چون میگم ما زمان زیادی در روز با هم بودیم
حدودا یک سال و نیم با هم بودیم و البته که میگم به شدت من از ایشون تاثیر پذیر بودم !!! (این هم یه درس خیلی سنگین و بزرگ بود برام که دیگه هیچ کسی رو بی چون و چرا قبول نکنم)
دیگه من ستاره قطبی رو بوسیدم و گذاشتم کنار
ولی خداوند به من لطف داشت درست زمانی که داشتم ایمانم رو به استاد از دست میدادم هدایت های خداوند اومد ، اون ها چی بود؟؟؟
گفتگوی بچه ها با استاد در کلاب هوس ، شنیدن صدای بچه ها و مخصوصاً شنیدن نتایجشون پادزهری بود که روی قلب مسوم من ریخته میشد و این مسیر ادامه داشت
بعدش دیگه لایو ها رو میدیدم بعد گفتگو با دوستان حضوری مثل صحبت با آزاده و بعدش هم که نتایج دوستان اومد و….
این همه و همه به من کمک کردن البته دور شدن من از ایشون هم خیلی تاثیر گذار بود و باعث شد که من هر روز ایمانم نسبت به استاد و آموزه های ایشون قوی تر بشه
و در این مسیر بمونم و ادامه بدهم
ولی باورهام هنوز راجع به ستاره قطبی فکر می کنم ضعیفه چون خیلی سختمه انجامش بدهم!!!
اصلاً نمیدونم چرا این ها رو اینجا نوشتم ولی احساسم گفت بنویسم
منم گفتم چشم
خیلی سپاسگزار میشم اگه کمکم کنید
سلام سعیده جان دوست هم فرکانسی من چقدر لذت از خوندن کامنتتون چشماهای منو تر کرد بس که حستون ناب بود.
این قسمت کامنتتون من گردن کج کنم و بگم من تو این دنیا مستضعف بودم!
دقیقا منو یاد این ایه سوره نسا میندازه
: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» می گویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است ، و بد سرانجامی است.
این ایه همیشه تو ذهنمه هر وقت تنبلیم بیاد گلایه شکایتی داشته باشم از خودم اینو مثال میزنم و باعث حرکتم میشه
هر ادمی یه خدایی داره رابطه شما هم با خداتون خیلی قشنگه بی نهایت تحسینتون میکنم
چقدر خدا حواسش بود حتی سردت نشه چقدر خدا هدایت میکنه خدا کنه همه ما تو مسیر باشیم گوش شنوا داشتیه باشیم همیشه کلام هدایت خدارو درک کنیم
چقدر دلم خواست خدا هم منو ببره پیاده روی البته اگه نبرد تا حالا منو حتما به اون درک آگاهی نرسیدم
دوست عزیزم بی نهایت لذت بردم و تحسین میکنم
از قدمی که از خودتون به جا گذاشتید
وسپاسگزارم از خدای خودم که هدایت کرد منو تو فرکانسی قرار داد تا این کامنت عالی بخونم
درود بر سعیده خانم عزیز
خوشحالم که در جمع دوستانی توحیدی همچون شما هستم
واقعا حتی شنیدن داستان هم نشینی و صحبت با خداوند و قرارگیری در جریان هدایت آدم رو به وجد میاره
متن فوق العاده ای نوشتین و هرچه از دل برآید بر دل نشیند
اشک شوق ما رو هم درآوردین …
خدایا شکرت ….
تحسین میکنم قدم گذاشتنتون رو در صراط مستقیم و مسیر ابراهیمی شدن
همون جور که استاد همیشه به تکامل اشاره میکنن
شنیدن و فهمیدن و عمل کردن به جریان هدایت هم یک سیر تکاملی داره و تا بی نهایت میره….
و ان شاالله به جایی برسیم که حتی یک لحظه هم از یاد خدا غافل نباشیم و در جریان دائمی هدایت مسیر مستقیم رو طی کنیم …
شاد و توحیدی باشید …
سلام سعیده زیبای خوش قلب، کلا امروز روز منه، ساعت یک شبه و من امشب برای بار دوم داشتم این ففایل رو گوش میکردم که به کامنت شما برخوردم، امشب انگار هی باید از عشق خدا اشک بریزم، اول با گفتگو با دوستان قسمت 37، بعدشم که با این کامنت شما، نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم، خیلی عالی نوشتی و چون از دلت اومده به دل ما هم نشسته، ممنون که به اشتراک گذاشتی و این حال خوبتو شریک شدی، در پناه الله یکتا باشی
سعیده عزیز سلام.
امیدوارم سلامت، شاد شاد مثل همیشه در آغوش خداوند باشی.
خوشا به سعادتت که به این شکل با خدای خودت که واقعا درون ما است و بس، ارتباط گرفته ای.
خدا رو سپاس به خاطر وجود دوستانی مثل شماها در گروه
واقعا خوشحال شدم از این ارتباط ….
تحسینتون میکنم خیلی زیاد
در پناه خدای مهربونم
شیما
سلامم به همه عزیزاان
سعیده جااان چقدر توصیفاتی داشتی که از قلبت تراوش کرد..واای چه آیه ایی رو یاداوری کردی،،،از روح خود در تو دمیدم..اشکها ریختم سعیده جان..دوست عزیزمم واقعاا حالم رو دگرگون کردی..چه دوستی زیبایی با خدا داشتی..
ما در آغوش تو رهااییم ای فرمانروای عالم.
همزمان درس میخونم و کار میکنم..از خداوند میخوام منو به سمتی هدایت کنه که زمان آزاد ایجاد بشه و بتونم بیشتر روو خودم کار کنم و مطمئنم خداوند مسیر رو هموار میکنه.
عاشقتمم سعیده جان ممنون از وصف عاشقانه هایت با پرودگار
بنام خدای هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم استاد نور و روشنی سلام به مریم جانم سلام به دوستان عزیزم
استاد این فایل محشر بود محشر خیلی خیلی تاثیر گذار بود پر از آگاهی پر از جملات طلایی چه غوغایی کردید عجب پلنی داشت خدا با یه هدایت به کلاب هوس چقدر آگاهی های نابی ارایه شد به لطف خدا
تو این فایل شاه کلید اساسی با جزییات و پلن اجراییش چقدر شفاف و زیبا گفتید
واقعا نمیدونم چی بگم بس که آگاهیهاش به شدت تاثیرگذار و کمک کننده بود بقول آقا ابراهیم عزیز دری که چه عرض کنم درهایی از آگاهی به رومون باز کرد
بنظر من این فایلتون بهترین و تاثیرگذارترین فایلی بوده که از شما شنیدم با اینکه انقدر فایلهای تاثیرگذار و فوق العاده شما منو تحت تاثیر گذاشته و چراغ راهم شده ولی این فایل گل سرسبد همشون بود
با کلی ذوق فایل باز کردم گفتم نت هم بردارم دیدم انقدر محو و قفل گفته هاتونم اصن نمیتونم بنویسم
فقط گوش دادم
دوباره باز گذاشتم و گوش دادم و صدها بار دیگه باید گوش بدم چقدرر عاالی بود اصن یه پرده هایی که برای من زد کنار و به درکم از هدایت عمقی داد که نمیدونم چطور اول شکرگذار خدا و بعد سپاسگزار شما باشم
خیلی قشنگ توضیح دادید
شما واقعا تو آموزش محشرید من این مطلب و مثال جنین شنیده بودم ولی وقتی شما توضیح دادید تازه عمق داستان درک کردم که دقت و ظرافت هدایت تا کجاها میتونه بره واقعا الهی شکر برای این آگاهی های ارزشمند
انقدر آگاهی داشت این فایل که از کدوم بگم نکات اصلی تر آموزه های ارزشمندتون دسته بندی میکنم تا به خودم و سایر دوستانم که این کامنت میخونند برای درک بهتر کمک کنه
۱-عجب مثال فوق العاده ای بود قصه هدایت و وصل شدنش به قصه جنین و تخم مرغها برای درک بهتر
اگر هدایت رو با میتوز سلولهای جنین انسان یا تخم مرغ برابر بدونی جواب سوالتو درباره هدایت میگیری و اونوقت متوجه میشید که تا کجا هدایت میتونه پیش بره تا چه حد میتونه دقیق باشه
چه قدرتی داره این کارو انجام میده که این سلولها دارن میتوز میشن دوبرابر میشن جدا میشن و همه از یک تک سلول شروع میشه ولی با ویژگی متفاوت نمیره ۴ تا قلب اضافی یا ۴ تا چشم بشه یه هدایتی پشت این سیستم هست
تخم مرغ یعنی فقط در دمای مناسب بدون حتی حضور مرغ تبدیل به جوجه میشه .این یعنی چی؟
لاک پشتها هم همینطور و لاک پشت تازه از تخم بیرون اومده راهشو به سمت اقیانوس پیدا میکنه
ما میگیم اینو برای حیوانات غریزه این غریزه همون هدایته و درک هدایت یعنی همین
همینطور که میتونه سلولها رو به وظیفه درستشون برای ساخت چشم یا قلب یا … هدایت کنه پس میتونه انسان رو هم به درسترین وظیفه و رسالت و نقشش در زندگی هدایت کنه.ولی وقتی که باور میکنی این قدرت و این هدایتو
یعنی الان بهتر میفهمم که شما میگید نیاز نیست کار خاصی کنید وقتی رو خودتون کار میکنید هدایت میشید به مسیر درست به کار درست یعنی این مثال انقدر واضح و شفاف این مساله رو باز کرد که واقعا ازتون ممنونم
من بعد از اون داستان هدایتتون درباره مهاجرت که شهریور ماه رو سایت گذاشتید و قصه هدایت تعریف کردید خیلی به درکم کمک کرد و سعی میکردم عمل کنم اونچیزی که درک کردم و الان تو این چندماهی که سعی کردم عمل کنم با این نکاتی که شما توضیح دادید خیلی سوالام جواب گرفتم خیلی برام قضیه شفاف تر شد چون تو این مدت عمل کرده بودم به اونچیزی که یاد گرفته بودم یعنی اینکه میگید همه چی تکامله حتی همین هدایت
۲- وقتی آدم میرسه به قدرتی بنام خدا که خدا میتونه یه ایده یا یه تصویر تو ذهن من بیاره ،یچیزی از یادم ببره یا چیزی بیادم بیاره وقتی تا این حد به قدرت خداوند باور داریم و میسپاریم که هدایت کنه و باور میکنیم که میتواند هدایت کند، هدایت میکنه به این شکل و به قلب ما میگه
چقدر زیبااا گفتید نمیدونم این جملات چی بود که انقدر احساس میکنم نگرشمو درکمو تکون داد
اینکه خدا ایده هارو به سمت من هدایت میکنه و …هزارتا حرف دیگتون با جملات طلایی این فایل انگار تازه درک کردم و فهمیدم
یعنی باز هم باور
وقتی هدایت خدارو دریافت میکنی که باور کنی اصن همچین هدایتی هست
۳-من تا این حد سرسپرده خداهستم که اگر در شرایطی باشم که چندتا کارو باید کنسل کنم تا تلفنم جواب بدم این کارو نمیکنم حتی اگر نزدیکانم باشه
یعنی میگم حتما الان موقعش نیست جواب بدم
اگر باید جواب میدادم میتونست زمانی هماهنگ کنه که راحت بتونم جواب بدم
یعنی تلفنهایی که اینجوری زنگ میخوره که کلی کار باید کنسل کنم رو جواب نمیدم یعنی من تا این حد همه کارام به خدا سپردم.
قشنگترین بخش آموزش شما همینه بخاطر همین انقدر تاثیرگذاره
مثالهایی از خودتون میزنید که قشنگ شفاف میکنه اصن انقدر با تجربه اید و انقدر قشنگ عمل کردید و انقدر قشنگ توضیح میدید که اصن نفوذ میکنه به عمق جانمون استاد ببخشیدا ولی خیلی خوووبه که شما به این همه تضاد تو زندگی خوردید چون وقتی مثال میزنید از خودتونه آدم میگه ااا خودشم تجربه کرده ببین فقط حرف نیست یعنی واقعا جای هیچ بهونه ای نمیزاره زندگی شما
مررررسیه خودتون که هیچ مرررسیه تضادهاتون هم هستم
۴- ما خیلی جاها نمیتونیم بفهمیم که چرا خدا به ما گفته الان اینو انجام بدیم و به سمتش هدایت شدیم
ولی بهترین راه اینه که ما عمل کنیم و بزاریم نتایج بلند مدت خودش نشون بده
بعد وقتی تفاوت گوش کردن به هدایت در این چندسال با قبل که زندگیمون بدون هدایت مقایسه میکنیم اون وقته که به قدرت و عظمت و تاثیر هدایت پی میبریم
برای مثال چیدیم من فلان موقع باید برم مسافرت
حالا دلیل ما از مسافرته لذت بردنه ها و خدا پلن بهتری داره برای لذت بردن ما ولی ما گیریم رو برنامه خودمون به همون طریقی که خودمون فک میکنیم لذت بخشه
اگر اجازه بدیم خدا مارو هدایت کنه بخصوص تو بازه بلند مدت خیلی بهتر درک میکنیم
و از اون جمله های طلاییتون ((وقتی هدایت شده باشم خدا خودش همه چی برام فراهم میکنه و بعد من قدم میزارم روی مسیری که فرششو که خدا برام پهن کرده))
چقدر عاااالی بود این جملتون
۵- این اشتباهه که فکر کنی هدایت همون چیزی، همون جوری که تو فکر میکنی خوبه اتفاق بیفته
یعنی ی زمان هدایت میشی و کاری انجام میدی که ظاهر قضیه ممکنه ناجالب باشه( البته خیلی کم پیش میاد این موضوع) ولی باید بگی من تسلیمم حتما خیری و درسی هست که یاید این کار انجام میشده
مثال جنگ احد پیامبر که اگر چه ظاهر قضیه شکست بود ولی کلی درس و تجربه داشت که باید درسها رو اینطور میگرفتن
کم پیش میاد ظاهر هدایت ناجالب باشه
خیلی موقع ها هم اصن هدایت میفهمیم
گاهی به ظاهر بد هم پیش میاد
یجاها ممکنه فکر کنیم اا این هدایت نبوده پس من اشتباه درک کردم پس متوجه هدایت نشدم نکنه درست نبوده چون نتیجش اینطوری شده
اگر ۲ -۳ سال به این روند ادمه بدی
که بگی من تسلیمم اجازه میدم خدا بگه درکی از کارکرد خدا میفهمی که کل مسیر بت کمک میکنه
اگر درعمل این میزان از تسلیم بودنو نشون بدی انقدر قلبت دقیق دریافت میکنه انگار خدا داره بات حرف میزنه
(خدا در قرآن میفرماید هرگز با کسی حرف نمیزنیم مگراز پشت حجاب مگر الهامی کنیم) ولی انقدر دقیق انگار داری میشنوی
۶-ریشه الهام فقط یکبار در قرآن اومده ولی خدا ۷ بار قسم خورده (سوره شمس)
(فالهمها فجورها و تقواها )
حتما خیر و شر شما بهتون گفته میشه
اما نکته مهم اینه که
اون چیزی که به ما هدایت میشه الهام میشه نمیتونه جدا از مدار ما باشه
بحث متافیزیک با کلمات فیزیکی نمیشه توضیح دارد
بخاطر همین موضوع مدارها رو با مثال مالی بهتر میتونیم بفهمیم -با عدد و رقم
برای مثال وقتی فرد در در بدهکاریه ایده هایی میاد که اونو از شرایط بدهکاری بیاره یک پله بالاتر
و وقتی عمل میکنه باز ی پله بالاتر
اگر اینو درک کنیم
که آنچه از الهامات دریافت میکنید ارتباط مستقیم با مدار شما داره و مدام همینطور یک پله یک پله رشد میکنه و انتهایی هم نداره روند یعنی کم کم و تدریجی هست نه یک شبه و یهویی
این به معنای زمان بردن نیست به معنای میزان آمادگی و تسلیم بودن و عمل کردنه
یعنی میتونه این مدارها تو ۶ ماه یا یک سال هم طی بشه
۷-قرآن بحث دین نیست بحث شیوه نگرشه
اسلام تسلیم بودن د رمقابل جریان هدایته
ویژگی تسلیم بودن افتادگیه
برای مثال پیامبر ۴۰ روز بهشون وحی نمیشه و بعد از ۴۰ روز اولین آیه ای که میاد خداوند میفرماید که چرا نگفتی انشاالله
تو باید هدایت بشی به جواب هرچی هست از سمت ماست
انشاالله یعنی
اگر در مدارش باشی و اگر با قوانین و مشیت جهان هستی تطابق داشته باشه اتفاق میفته
قرآن ۱۴۰۰ سال تغییر نکرده یعنی این کتاب ویژگی متفاوتی داره که دخل و تصرفی تو این همه سال توسط قدرتمندان نتونسته درونش انجام بشه
مهم اینه
ایمان به یه قدرت واحد که این جهانو اداره میکنه
(خدا در قرآن میفرماید هر دینی که داشته باشید چه یهودی چه مسیحی و حتی ستاره پرست و ….
هرکه ۱-به خدا و ۲-روز آخر ایمان داشه باشد و ۳-عمل صالح انجام دهد در دنیا و عقبی اندوهگین نخواهد بود )
این تعریفی هست که خدا از زندگی دنیایی شاد و زندگی آخرت شاد داره و خودش دینو ازش میکشه بیرون
وقتی اینارو درک میکنیم دنبال نتایج پایانی نیستیم دنبال اینیم که یک درجه از اینجایی که هستیم بهتر بشیم
گاهی منتظریم که یهو خدا ایده ای بده یهو همه چی درست بشه نه اینطور نیست
از اینجا یکم بهتر
بعد زمان نیست میزان آمادگی شما برای دریافت نعمتها
نمیتونی از بدهکاری مطلق بری به ثروت مطلق
این با مشیت الهی متفاوته
یک شبه نیست که از پله ۱ به پله ۱۰۰ برسی
نمیتونی بگی من به خدا به خالص ترین ،دقیق ترین قدرت جهان وصل میشم پس منو از صفر به میلیارد میبره امکان نداره
بلکه باید پله پله تکامل و هدایت بفهمیم و مهم اینه که کمک میکنه از زندگی لذت ببریم چون پیشرفتمون میبینیم و تکاملی هدایتش درک میکنیم
۸-هرکی خودش میدونه از کجا شروع کرده
من قبل اینکه برسم به این نتایج به همه میگفتم من به این نتایج میرسم هم به خودم هم به دیگران حتی مسخره هم میشدم ولی من به مسیرم ایمان داشتم
من گفته بودم
و میدونستم از چه مسیری دارم میرم
من باور داشتم
منی که الان این نتیجه رو دارم در سلامتی عشق استقلال مالی و …
هرآنچه بخوام میتونم داشته باشم همین لحظه بدون فکر کردن
روابط آرامش و …
آدمی که گذشتش هیچ ربطی به الانش نداره و…
استاد باز هم ازتون بسیار سپاسگزارم به من واقعا این جلسه بسیار زیاد به درک بهتر و عمیق تر هدایت کمک کرد.وقتی حرف میزدید تو تمام مدت حرف زدن علاوه بر اینکه محو حرفاتون بودم مثل ی فیلم این تقریبا یک سالی که با شما هستم و رشدی که در درک و تفاوتی که در زندگیم ایجاد شده و اقدامات کوچیک کوچیکی که کردم تو نظرم رد میشد و قیاسش و مثالاش تو ذهنم با صحبتهای شما و باز بهتر رشدم و تغییراتم دیدم حس کردم واقعا نگاهم چقدر تغییر کرده چقدر درکم آگاهیم از خودم خدام و جهانم عمیق تر شده و این آگاهی اطمینان و امنیت و باوری بیشتر برای ادامه و ساختن بهم میده
ایشالله درباره مثال خودم از اتفاق به ظاهر ناجالبی که از عمل به هدایتم داشتم مینویسم خیلی برای من درس داشت و اون مثال الان به درک مفاهیم امروزی که شما گفتید خیلی کمک کرد
براتون آرزوی بهترینها رو دارم استاد جانم سعادت دنیا و آخرت بیش از اینها نصیبتون باشه
نمیدونم شاید حس منه ولی واقعا تو این فایل یجور خاصی دوست داشتنی تر از همیشه بودید ما که همیشه دوستون داشتیم و واقعا برامون عزیزید ولی تو این فایل خیلییی دوست داشتنی تر از همیشه بودید
مرررسی از خدا و هدایت نابش برای این جریان و اتفاق
مرسی از همه بچه هایی که با مشارکت در بیان تجربه هاشون و یا گذاشتن کامنت و نظراشون به درک زیباتر و باور بیشتر کمک میکنند
برای هممون آرزوی سعادت و بهترینهای دنیا و آخرتو دارم…
الهی شکر ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
باریکلا به این درک عالیییییی و بسیار تحسین برانگیز .. نه یکبار خوندن و دو بار و سه بار و .. خواندن این کامنت پررر از آگاهی و درس کافی نیست بایددد خیلی بخوانمش . چقدر تحسینت میکنم که این همه متصلی و تونستی با این آرامش بنویسی افرین افرین تحسینت میکنم هم پاره جان ..
خداروشکر میکنم که میتونم بخوانم این پیام زیبااااا را .
خداروشکر واسه این یک جفت چشم خوشگل که میتونم ببینم ..
خداروشکر برای این خانواده بینظیر
خداروشکر برای طعم هدایت .. واقعا هر باری که هدایت را دیدم و انجامش دادم و به این شکل تسلیم بودنم را نشون دادم میدونی! همش ســــــود دیدم سود اندر سود ..
عاشقتممم
در حال حاظر بهترین دعایم را که برای خودم میکنم واسه شما هم که جزیی از منی میکنم .. اینکه خدایااا بهم ایمانِ عمل کردن به الهاماتم را بیشتر کن ..