تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 95 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-24.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-11-23 13:10:002022-12-29 00:46:49تغییر شخصیت، جسارت می خواهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
این ویدئو نشانه امروز من بود. بعد از تماشای ویدئو رفتم تو حیاط کنار این گل های قشنگ و رنگارنگ چند دقیقه ای قدم زدم و به خداوند گفتم: خدایا بهم بگو الان وقت کدوم تغییره. تو کسب و کارم باید چه تغییری انجام بدم و همین الان چه قدمی بردارم.
این سوال رو از خداوند پرسیدم و بعد از دو سه دقیقه قدم زدن، اولین ایده به ذهنم رسید. الان بعد از نوشتن این کامنت دارم میرم اون ایده رو بیارم رو کاغذ و برنامه اجراشو بریزم.
خیلی ممنونم از شما که دست پربرکت خداوند هستید.
خیلی ممنونم از خدای خوبم که اولین قدم رو بهم نشون داد و حالا که من دارم این قدم رو برمیدارم، قدم های بعدی رو هم بهم نشون خواهد داد.
به نام ربّ العالمین
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
امروز روز پنجم سفرنامه رو شروع کردم
من تا این لحظه از حضور در این خانواده صمیمی اینقدر به وضوح نرسیده بودم که مهمترین اصل زندگی چیه و اگه باورمون رو در این جنبه از زندگی قوی کنیم، همه چی به ما داده خواهد شد و اون…
توحید عملی است
فکر میکنم اگر و فقط اگر روی همین موضوع کار کنم چنان جسارتی پیدا میکنم که خیلیییی راحت به همه خواسته هام میرسم و مهمترین نتیجش احساس آرامشی هست که به همراه داره
پس تمام تلاشمو در این زمینه به خرج میدم و از خدا میخوام منو در این راه ثابت قدم کنه
و با سعی هر چه تمامتر بتونم فکر خدارو بخونم
ممنونم از این که وقت گذاشتین در طراحی این سفرنامه
در پناه حق همیشه موفقتر از دیروز باشید:)
به نام خدا
سلام
روزپنجم سفرنامه
چه جنبه هایی اززندگی ام الان نیازبه تغییردارد؟
عزت نفسم/رابطه ام باخودم/رابطه ام باخداوند/سلامتی/روابطم/وضعیت مالی/شغل وکسب درآمد/برنامه ریزی زندگی روزمره ام/
چگونه وباایجادچه تغییری درباورهاونگرشم میتوانم زندگی بهتری برای خودم بسازم؟
تغییردرباورهاونگرشی که نسبت به خودم دارم وایجادباورهای قدرتمندکننده درموردخودم/دوست داشتن خودم وایجادهماهنگی بین ذهن وروح وبه صلح رسیدن باخودم/رسیدن به احساس آرامش/تغییردرباورها ونگرشمنسبت به خداوندوایجادباورهای قدرتمندکننده نسبت به خداوند/تغییردرباورهای مربوط به ثروت/
چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم دارم؟تمرکزروی نکات مثبت/کارکردن روی دوره عزت نفس/کنترل ذهن/برنامه ریزی روزانه/توکل برخداوند
باسپاس ازاستادعزیز
سلام همسفران عزیز و استادو خانم شایسته گل
روز پنجم سفرنامه
زندگی من از نظر مالی باید تغییر کنه چون من از هیچ کجا درآمد ندارم
مدتی هم هست که تو فکر درآمدزایی بودم
ولی امروز به قول استاد خدا یه نشانه برام فرستاد
اونم این بود که من گل خریدم و این گل حشره داشت و همسایه بغل ما خیلی گل های زیادی تو خونه داره .من رفتم از ایشون راجع به این حشره ها سوال کردم که چطور از بین ببرم.
درمیون صحبتهاشون فهمیدم که ایشون گل هم قلمه میزنه و هم میفروشه
ایشون محبت داشتن و میخواستن به من یه گل هدیه بدن و من قبول نکردم گفتم گلدون میارم برام قلمه بزنید
و الان که این فایل رو گوش میدادم یه لحظه ذهنم جرقه زد که من میتونم برم پیش همسایه مون و طریقه قلمه زدن گل رو یاد بگیرم و این کار رو تو خونه انجام بدم و این بشه راه درآمد من
به نظرم ایده خوبی بود
انشالله که اجرایی کنم و موفق باشم
خیلی دوستتون دارم با این برنامه زیبا ی سفرنامه
سلام به استاد عزیزم که همیشه سپاسگزار خیر وبرکتی که از حضور شما به ما میرسه هستم
چه زمانی باید تغیر کنیم ؟
دقیقا در همین لحظه یعنی در هر لحظه که ما بخواییم جور دیگه ای فکر رفتار و عمل کنیم دقیقا همون لحظه است که داریم تغییر میکنیم و جالب تر
اینجاست که به محض اینکه تصمیم میگیریم که فکر و نوع نگاهمون رو تغییر بدیم نیروی لایتناهی جهان هستی به کمک ما میاد و اون تغییرات درونی رو در وجودمون
رشد میده
چه کسانی میتونند تغییر کنند ؟
کسانی که به خدا و روز اخرت ایمان دارند
کسایی که میدونند که این جهان قوانینی داره که داره همه چیز و همه کس طبق اون قوانین کار میکنن و حرکت میکنن
دوستان عزیزم دقیقا از همونلحظهکه تصمیم میگیری تغییر کنی یعنی خودت رو لایق دونستی وجهان هم کرنش میکنه و دنیات کم کم تغییرمیکنه
اولین چیزیکه در وجودمون میاد اون ارامشه است و بعد کم کم اتفاقهای خوب میاد بستگی به این داره کهچقدر مندارم رویخودم وباورهام کارمیکنم و به وجودخداونددر زندگیم باور و اعتقاد دارم ممنونم بابت این همه پیام خوبی که به ما میدی استاد عزیزمو خانم شایسته گل دوستتون دارم
به نام خالق عشق و زیبایی
چقدر انرژی از استاد عزیزم گرفتم واقعا جهان عاشق تغییر است و به انسانهای شجاع پاداش میدهد و تغییر همیشه هست رو به بهترین و تا بی نهایت ،برای اینکه انرژی و انگیزه بگیریم ببینم که آلان کجا هستیم و ده سال دیگه با ادامه دادن تو این شرایط ممکنه چه سختی ها و ناخواسته هایی بیان و حسش کنیم و الان شروع به تغییر کنیم و خودمان را لایق و شایسته تغییر بدانیم و این قدرت و توانایی و شجاعت را در خودمان ببینیم
سپاس فراوان💎💎💎🕊🕊🕊🙏🙏🙏🙏
به نام خدای رزاق
پنجمین روز سفرنامه رو مینویسیم باعشق
ازاول واخر فایل انگار یه کم سردر گم بودم وهمش مثالهایی رو میزدم در رابطه با صحبتهایی که میکردن استاد و دربعضی جاها کاملا موضوع برام شفاف بود بعضی جاها برام تار بود انگار واونم حس میکنم از مداریه که درش هستم وچون اشتیاق دارم حتما سمتش هدایت میشم ایمان دارم
از مثالهای واضحم شروع میکنم برای تغییر
اولین مثالی که اومد تو ذهنم که برام مثل روز روشن بود عزت نفس واعتماد بنفس بود ازروزی که با قوانین اشنا شدم هرجایی به مشکلی برمیخوردم میگفتم این مربوط میشه به کدام مسعله ومباحث استاد که باید روش کار کنم
مثلا دلخور میشدم زود زود رنج بودم احساستی بودم توقع بیجا داشتم از دیگران و وقتی براورده نمیشد خود خوری میکردم با اینکه ادمی بودم که همیشه ازتیپ وقیافه ام تعریف میشد این جدیدا هر کی میگفت چاق شدی یا چرا اینو پوشیدی بهم برمیخورد
واقعا الان ازاعماق وجودم شاکرم که بهم برمیخورد چون اینا درمن بود این کمبود عزت نفس ولی من انگار توجهی نداشتم زیاد اینو برای اون دسته ازعزیزان میگم که اگه اول راهین یه عادت بد درشما پررنگ میشه مثل همین زودرنجی نظر دیگران یاحتی حسادت جبهه نگیرین مثل من که بابا من دارم روخودم کار میکنم این چیه دیگه منکه انقد زودرنج ودهن بین نبودم ناسلامتی دارم رو خودم کار میکنم
بلکه بدونین به قول استاد این یه نشانه اس شما اینو درلایه های زیرین داشتین الان رو اومده داره خودنمایی میکنه که ببینین اصلاحش کنین منم بعد اینکه از سرزنش خودن دست برداشتم درکش برام اومد که این خودشو نشون داده که تو تغییر کنی ازریشه واساس نه اینکه سطحی بزنی قطع کنی دوباره فردا رشد کنه بیاد رو
وقتی این نشانه ها رو دیدم بیشتر ازخودم سوال کردم که اینجا توخیلی ازکامنتها اشاره کردم بهش هرسوالی میپرسیدم میفهمیدم ازکجا اب میخوره
مثلا چرا برات مهمه دیگران تو روچاق ببینن یالاغر
جواب این بود چون دوس دارم بی نقص جلوه کنم دوس دارم همه بگن چه خوش هیکله
تغییر باید کجا باشه
اینجا که خب بگن بی نهایت ادم هست تودنیا که از نظریه عده لاغری خوبه ازنظر یه عده چاقی تومیخوای هرلحظه به دلخواه اونا دربیای ؟جواب قطعا نه بود ….خب پس خودت باش راحت برای این کارم باید روعزت نفس واعتماد بنفست کار کنی تا قوی بشی
حالا این یه نمونه از عزت نفس بود مثال فراوان دارم که تغییر کردنش از عزت نفس شروع میشه
مثل روابط وابستگی ها تجملات وسایلی که نیاز داری خودتو همونجور که هستی دوس داشته باشی اصلا دلیل حتی مهربانی همه این سوال وجوابها ازخودت باعث میشه که برسی به اینکه باید روی چه چیزی کار کنی وکجا تغییر کنی
من وقتی پیدا میکردم مثلا هرکدوم ازاینارو کاری که کردم برای خاموش شدن نجواهای ذهنم این بود که بیام تواین سوال جوابها بامنطق دهن این ذهن روببندم چون به قول استاد باید به ذهن منطق داد تا بس کنه وگرنه خودتو بزنی به بیخیالی یا نشنیدن چاره کار نیست
مثلا توهمین قضیه عزت نفس میومدم باین کار ومیکردم
سوال ذهن :تو جدیدا چاق شدی یا دیدی دگیران باهات چیکار کردن مسخره ات کردن
جواب من :خب تهش که چی بگو
سوال ذهن: خب اینجوری دیگه کسی دوست نداره اگه ترکتت کنن چی تاباید انقد باب میل باشی محبت کنی تا تنها نمونی
جواب من: خب دیگه اخرش چی بگو
خلاصه این سوال وجوابها هرچی گفت بگین اخرش چی بزارین همه ترسهاتون بریزه بیرون بعد ببینی چقدر توخالیه چقدر شرک داره چقدر ازکمبود لیاقت میاد چقدر کمبود عزت نفسه
پس تغییر کن قبل ازاینکه باچک ولگد دنیا وادار به تغییر بشی
حالا این موارد انقدر برام واضح وروشن بود دراین مدت خداروشکر
ولی اونایی که برام یه کم تاربود ایناس
من سه سالی میشه یه شغل اینترنتی دارم درمورد فروش لباس عمده وتک
کارمم کم کم شروع کردم ومشتری جذب کردم یادمه اوایل کارهم قانون رو نمیدونستم ولی ظاهرا داشتم ازش استفاده میکردم تکاملم رو طی میکردم فروشمم خوب بود ولی بعد یه مدت به قول استاد فروش کم کمتر شد من اون موقع تازه شروع کرده بودم وبا استاد یه کم اشنا شدم همون اوایل گفتم من باید رها کنم به چن دلیل کار کاملا دست خودم نبود یعنی من واسطه بودم بین عمده فروشها ومشتری های مغازه دار پس جنس رو نمیدیدم وازکیفیتش کاملا اطمینان نداشتم هرچقدر هم وسواس به خرج میدادم باز میشد که تک و توک جنس نامرغوب یا با سایزهای نادرست برسه دست مشتری
من این نشانه هارو که دیدم و اویل اشنایی با قوانین بود دقیقا همی سوالهای استاد وکردم ازخودم گفتم من ده سال دیگه هم کار کنم هرچقدر موفق هم باشم باز من یه واسطه ام نه جنس مال منه نه مشتری چون خیلی میشد مشتری ها به همین عمده فروشها دسترسی پیدا میکردن ومنو کنار میزاشتن ومن انگار دقیقا عملی داشتم برای اونا کار میکردم نه خودم
خلاصه همه این سوال وجوابها روکروم وتصمیم گرفتم کانالم رو پاک کنم خیلی برام سخت بود وترسهام نمیزاشت
همش میگفت توسه سال زحمت این کانال وکشیدی ممبر جذب کردی چقدر برای تبلیغات پول دادی الان باز یه مبلغی فروش داری پاک کنی چیکار میکنی
ولی من به همه این نجواها پاسخ منتطقی دادم تا که کانال وپاک کردم همه همکارا حتی شوهرم شوک شد که دیوانه شدی
گفتم میخوام برای خودم کار کنم باهمین مقدار پس انداز خودم کارکنم
چون قبلش هم یه ایده بهم الهام شده بود همونو اجرا کردم ایده ام این بود که من الان تقریبا ۹۰درصد عمده فروشها رومیشناسم جنس مرغوب با کیفیت میخرم عمده تک میفروشم اومدم مزایای این کارم روبرای خودم لیست کردم
مثلا اون موقع هم جنس رومیدیدم ومیدونستم دارم برا مشتری چی میفرستم
هم جنس رو خودم میفرستم میدونم دقیق کی میره میرسه به دست مشتری کد میدم اعتماد سازی میکنم
هم مشتری ازدستم نمیره من انقدر قبلا زحمت میکشیدم مشتری جذب میکردم با یه لینک پیدا کردن مشتریه میپرید
هم رضایت مشتری که برای من اصل بود براورده میشد
الان من کلی جنس گرفتم وخونه دارم کانال جدا زدم تکفروشی ودارم کار میکنم
اوایل خب میترسیدم نکنه نتونم بفروشم بمونه دستم ولی شروع کردم ازکم
اولش هم این ایده اومد که مغازه بزنم هم اونجا هم توکانال فروش کنم ولی چون من بچه کوچیک دارم وجاداره بگم همون ترسها مانع شد چون هم کارتوخونه هم بیرون فکر میکنم هنوزم برام سخته
الان فروشم خوبه خداوشکر مشتری ها هم راضی ان ولی چن وقتی هست هم کم شده هم استپ کرده انگار وفکر میکنم اون روند روبه رشد ونداره وازاونجایی که من کل سرمایه کمم رودادم جنس الان گاهی ترسها میاد سراغم برای همین میگم اینجای صحبت استادبرام روشن نیس هنوز که ایا من کاری که کردم درست بوده یا باید روباورهام کار کنم وهمین کاری که شروع کردم رو ادمه بدم
البته من خیلی کارم روهم دوس دارم کلا کارلباس برای من خیلی لذت بخشه والان یه کم برام گنگه چیکار کنم
منتظر نشانه هام وهدایت پروردگارم
ببخشید اگه طولانی شد وخیلی دوست دارم اگر ازدوستان نظر وپیشنهادی دارن بهم بگن
خدایا شکرت برای قوانین بدون تغییرت و شکر بخاطر هدایتت برای تغییر کردن وهم راستا شدن با قوانین
سلام به استادعزیزم وخانم شایسته ی عزیز وتمامی اعضای خانواده ی خوبم،تغییرباور وکی شروع کنیم،باتوکل به خداشروع واستارت تغییرباوروزدیم امیدوارم باتوکل به خدا وشنیدن فایلهای استاد ومنبع کامل قرآن بتونم مسیروتکاملم وطی کنم وهمینطورآرزوی طی تکامل برای اعضای خانواده ی صمیمی عباس منش،من اول متوجه شدم شناختم نسبت به خداخیلی کم ودرتمام جوانب زندگیم چه معنویات چه مادیات نیازبه تغییردارم همینکه شروع کردم خداروشکر،به قول معروف ماهی روهروقت ازآب بگیری تازس همین که شروع کردم عالی وامیددارم مراحل تکاملم وطی کنم وبه خواسته هام برسم
درپناه خداثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید
باآروزی بهترینا
من موجودی هستم که خلق شدم تا زندگی ام را با فرکانس هایم خلق کنم.
پشتوانه ی من خداوندی است که فرمانروای جهانیان است.
که همواره وعده ی ثروت و فزونی میدهد.
که همیشه یار و حمایتگر من است.
من به این دنیا امدم تا جهان را جای بهتری برای زندگی نمایم.
من ایمان دارم که الکی به این دنیا نیامده ام و قطعا خداوند برایم برنامه ها دارد
ایمان دارم که تاثیری جهانی دارم و کار های جهانی انجام میدهدم.
نشانه های واضح هدایت خداوند را دریافت میکنم.
اکنون جای تغییر است.
اکنون زمان تغییر است.
تغییر فرکانس هایم.
مهمترین عامل در تغییر که میتوانم از ان کمک بگیرم خداوند است.
او خیر و شرم را به من الهام میکند.
مرا هدایت میکند و بر کار خویش چیره است.
به نام خداوند یگانه هدایتگر عالم
روز پنجم سفرنامه
چندین روز هست که ذهنم مشغول این فایل هست وتنها چیزی که در ذهنم میچرخه کلمه تغییر هست این کلمه “تغیییر ”
یعنی این چندروز همه چیز با این موضوع گره میخوره همه چیز در مورد این موضوع هست واین همه از لطف وفضل خداونده .حتی به خودم امدم دیدم دارم با فرزندم در مورد تغییر شیمیایی وفیزیکی صحبت میکنم (اون هم موقع غذا خوردن در حالی که مدرسه ها تعطیله ).در تغییر فیزیکی شکل واندازه ماده تغییر میکنه اصل ماده تغییر نمیکنه ولی در تغییر شیمیایی این تغییر اساسی تره پیوندها گسسته میشه ذات مواد تغییر میکنه وماده جدیدی بوجود میاد .فهمیدم در این یک سال من در حال تغییر فیزیکی بودم ولی هنوز اصل مواد من تغییر نکرده ،خوندم واکنش ها ممکنه هم تغییر فیزیکی داشته باشند هم شیمیایی خوب من به مرحله تغییر شیمیایی رسیدم 🤗افرین به خودم . من تا اینجا پیش اومدم یاد گرفتم خودمو تحسین کنم وبا خودم مقایسه کنم ،خدارو شکر میکنم که به این مرحله رسیدم .دستان خداوند رو به وضوح میبینم که درحال شکل گیری روحم هست .صبح چند روز پیش در حالت خواب وبیدار اتفاقاتی از دوران کودکی ونوجوانی به ذهنم امد .باور عجیبی که تا بحال نفهمیده بودم .وبعد با کامنت دوست عزیزی محکمتر فهمیدم که این باور مانع بزرگ پیشرفت من هست ،علت اینکه اینقدر تلاش من بیفایده است .صبح خداوند هدایتم کرد ودر مورد وارونگی روانی خوندم . وفایلی از استاد رو شنیدم که بارها وبارها گوش داده بودم ولی نفهمیده بودم ودقیقا در مورد تغییر باورها بود ،خدای من ،اولین تغییر من نوشتن کامنت هست وبشدت این تغییر کمک میکنه باور مخربم رو تغییر بدم .خدای من کاش میتونستم همه انچه رو که برام اتفاق میفته اینجا بنویسم .بنویسم که چطور خداوند به زیبایی هدایتم میکنه وقوانین رو چقدر قشنگ به صورت عملی نشانم میده .از وقتی این سفرنامه رو شروع کردم فهمیدم دارم تازه عملا میفهمم قوانین چی هست .خدایا شکرت خدایا بی اندازه شکرت . میخوام اولین قدم رو این باور کار کنم باورهای درست رو جایگزینش کنم وشاید بیام واینجا هم بنویسم نتیجه شو .یه سری اقدامات عملی میخوام انجام بدم ودنبال الگوهای خوب در اطرافم بگردم . خدایا شکرت برای این سفرنامه زیبا وبرای هدایتم به این مکان زیبا .