تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 80 (به ترتیب امتیاز)

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2285 روز

    جلسه پنجم سفرنامه

    سلام و خدا قوت به استاد عزیز و همه عزیزان که در این سایت زحمت میکشند و البته دوستان گلم که این کامنت را نوش میکنند

    الان که دارم مینویسم ۱۴۰۰/۹/۲۹ در شبی بارانی ساعت ۲۳:۴۴ دقیقه یک شب مانده به شب یلدا است دوشنبه شب

    استاد هرچی فکر میکنم یکی از پاشنه های آشیل من تغییر و مهاجرت است (ترس از ناشناخته ها)

    البته اینم بگم که شرایطم الان خدارو شکر خوبه ولی خیلی جای بهتر شدن داره

    از کجا میگم نقطه ضعفم اینه؟ از اونجایی که هر وقت شما از مهاجرت و تغیر محیط میگید من حالم بد میشه و دوست دارم زودتر این قسمت فایل رد بشه(انگار یه کار نشدنیه توی ذهن من) دلیلشم اینه که میفهمم که چسبیدم به منطقه امن خودم

    ولی میدونم کم کم باید از تغیرات کوچیک شروع کنم و به ثبات برسم تا ذهنم آماده باشه و پس نزنه البته تو خیلی از مسایل تغیراتم راضی کننده است ولی هنوز جای کار دارد

    یکی دیگه از نقاط ضعفم اینه که تعهد دارم ولی گاهی تعهدم را نادیده میگیرم

    یکی دیگه اینه که مدام در کارهام امروز و فردا میکنم ذهنم مدام دنبال چیزهای پراکنده میبره

    باید جلوشو بگیرم

    ولی این رو میدونم که همیشه باید یک مقدار بهتر از قبل عمل کنم

    استاد گاهی به خاطر ایمانی که داری بهت غبطه میخورم ولی با خودم میگم استاد هم مثل من یه آدمه اگه تونسته پا بزاره رو ترسهاش منم میتونم

    از خدا می‌خوام کمکم کنه

    #توکل

    #باور

    #احساس_خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    سلام …. وای خدا ….انگار امروز جواب علت تمام رنجش ها و عذاب های فروانی که کشیدم را گرفتم … استاد چقدر عالی بود . تو کلمه به کلمه ی صحبت هاتون زندگی ام را مرور کردم…راستی واقعا همین طور بود اولیش از زمان مجردی ام شروع شد که چون به فکر تغییر در خودم نبودم شرایط برایم روز به روز بدتر می شد تا جایی که فقط همین طوری روز و شب می کردم که فقط اون شرایط بسیار بد با گذشت زمان خوب بشه.انقدر پیش رفتم که به خاطر شرایط بسیار نابسامانی که درش قرار گرفته بودم برای فرار از اون به عنوان یادگیری هنر به استادی پناه بردم… الان متوجه شدم که علت تمام اون عذابهایی که کشیدم این بود که وقتی اوضاع داشت بد می شد باید به فکر تغییر می افتادم البته این رو بگم که من اون موقع همش پدر و مادرم را مسبب اون شرایط می دونستم ولی الان با تمام وجودم پی به اشتباهم بردم…حتی یا تمام وجودم پی به اشتباهات بعدی ام که علت اش همین موضوع درس امروز بود بردم با تمام وجودم به خودم قول می دم دیگه حواسم تماما به همه ی جنبه های زندگی ام باشه الان از خودم می پرسم چه جنبه یا جنبه هایی از زندگی ات باید تغییر کنه؟ اولی اش رو که برام خیلی واضح و روشن است کسب و کارم هست که با جسارت از شغل قبلی ام که فقط به خاطر درآمدش وارد شده بودم نه به خاطر علاقه بیرون اومدم دلم می خواد اول از همه شغلی که عاشق اش هستم رو واردش بشم امیدوارم هر چه زودتر خدا هدایتم کنه به اون شغلی که عاشق اش هستم و باهاش زندگی می کنم دومین چیزی که باید تغییر بدم رفتارم با نزدیکانم هست اینکه در رفتارم آسون بگیرم و باعث بشم توی روابط هم خودم لذت ببرم و هم دیگران از جمله نزدیکانم …خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در این مسیر بسیار زیبا قرار گرفتم که به قول استاد هر روز با ایجاد تغییر در باورها و نگرش بتونم زندگی عالی برای خودم بسازم …در آخر آفرین می گم به توانمندی استاد در قوانین این جهان هستی هم در گفتار هم در عمل آفرین استاد از خداوند سپاسگزارم به خاطر قرار گرفتن من در این مسیر زیبا خدایا بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1491 روز

    سلامـ به همه دوستان. امروز بعداز گذشت پنج ماه جرات کردم اولین کامنتم رو بزارم. واقعا استاد عباسمنش با عزت نفسی که درمن بیدار کرد تونستم به الهاماتم گوش کنم و برای اولین بار با اطمینان کامل بهش گوش کنم و یک دوره هنرجویی رفتم برای شغل خودم که مسیر جلو روم رو خیلی واضح کرد برام و من رو از یک خاب بیدار کرد واقعا. الان هم با توجه به اینده شغلی که برای خودم میبینم خیلی سریع تغییرات خودم رو شروع کرده و میخام مغازه ام رو گسترش بدم. و توی این پنج ماه کار کردن روی خودم واقعا تغییر رو دارم میبینم. بهترین تغییر که الان خیلی راحت لمسش میکنم احساس ارامش امید به اینده. و تایید کردن حرف های استاد رو در تمام اتفاق های روزمره زندگیم دارم میبینم. یه چیزی رو دوست داشتم به دوستان بگم اینکه شاید قبلا اگه نشونه هایی برای تغییر داخل زندگیم میدیدم داخل یه سردرگمی بودم واحساس میکردم این افکار تغییر از ترس هام از افکار منفی از وسوسه ها دارن میان و نمیتونستم درکشون کنم و استاد بهترین راهنما هستند توی این مسیر. هر کدوم از ما که این کامنت رو میخونیم یک جایی از عمق وجود هدایت رو از خداوند خواستیم. خدایاشکرت که بعد از سالها سر درگمی دوباره پیدات کردم ومن روهدایت و بیدار کردی. از ادبیات نوشتنم میفهمم که در چه مدار پایینی هستم و این اولین ردپای من در سایت عباسمنش هستش. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    روسینول گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    سلام

    روز پنجم سفرنامه

    این فایل هم مثل تمام فایل های دیگه، واقعا الهام بخش بود

    جهان، همواره در حال تغییره

    و انسان هم باید به اون نسبت تغییر‌بکنه…..

    و این جسارت رو هر کسی نداره

    چون هرکسی ایمان نداره

    و واقعااا نشونه ها دارن باما حرف میزنن

    تضاد ها چیزی رو به ما نشون میدن

    یک مثال خیلی کوچیکی که این جریان رو به من ثابت کرده اینه

    چند وقتی بود که هررر آزمونی میدادم، با اینکه خیلی خونده بودم ولی نمرم خیلی الکی کم میشد

    و بعد نگاه کردم دیدم تمااام کسری هام، از بی دقتیه(مثلا یک بخش سوال رو جا مینداختم)

    و بعد یه فایلیو گوش کردم راجب تضادها ، و خیلی یهویی این جریان من رو به فکر فرو برد.

    در هرصورت این قانون توی چیزهای خییلی کوچک وجود داره، و فقط چشم دیدن میخاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سید حمید میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام به همه دوستانم و خانم شایسته پنجمین روز سفرنامه من خداروشکر که میتونم بنویسم و درک خودمو چه درست چه غلط تایپ کنم واقعا وقتی حرفهای استاد رو می‌شنوم میبینم چغدر از همون اول ایمان داشته و الهامات رو می‌گرفته و همیشه به آینده اون شغل فکر میکرده و سریع تغییر میکرده این همه ایمان و دل داشتن شایسته تحسین خداوند هست و نتیجه این همه ایمانم الان داره میبینه.

    میبینم جهان منتظر کسی نمیمونه و اگه باهاش حرکت نکنی له میشی زیر چرخدندهای جهان

    بارها و بارها شغل عوض کردم البته به اشتباه قبل گذراندن تکامل خودم و شکست خوردم ولی خداروشکر کلی تجربه کسب کردم سالها ناهشیار بودم و هیچ کاریو نتونستم ده سال ایندشو ببینم و سریع بدون فکر و دلیل رهاش میکردم.. ولی الان کلی شغل بلدم و داره یک سریاش بدردم میخوره راسش این فایل باعث شده بیشتر فکر کنم در مورد شغلم که چیکار کنم شغلم شغلیه که به امید خدا بتونم توسعش بدم خیلی خوبتر الان میشه و میشه خیلی خیلی بیشتر توسعه داد ولی موندم راسش باید چیکار کنم و از خدا میخام کمکم کنه تا بتونم سریع تصمیم درست بگیرم ولی میبینم مشتریام دارن زیاد میشن و داره راه میفته خداروشکر راسش وقتی از خدا میخام نشونه بهم بده همون روز مشتری میادو کلی بار میبره ازم و من فکر میکنم باید وایسم خدایا شکرت که منو با این سایت آشنا کردی تمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهسا گفته:
    مدت عضویت: 1799 روز

    به نام الله بی همتا..

    سلام به شما استاد جانم

    ردپای پنجم:

    تغییر..انبساط و رشد جهان…اهرم رنج و لذت

    چه باورای خوب و قدرتمند کننده ای میشه ازینا ساخت و روش کار کرد..

    چقدر این حرفتون قابل تامل بود..۱۰سال بعد رو ببینیم و بگیم.؛ اگ با همین روند الان پیش بریم ایا میتونیم به اون چیزی که واسه ۱۰سال اینده خودمون در نظر گرفتیم برسیم?..

    میخام یکی از نقاط ضعف یا طرز تفکر اشتباه خودم رو بگم..همیشه فکر میکنم زوده واسه تغییر..اوضاع الان چشه مگه خوبه دیگه بالاخره داره میگذره..ولی یجایی تو ذهنم هست و میدونم که میخام چه شخصیت قدرتمندی داشته باشم توی اینده..چیکاره بشم و یا حتی با چه افرادی ارتباط داشته باشم..چه ویژگیای اخلاقی ایو دارا باشم و..و همش سعی به داشتن این ویژگیارو به فردا موکول میکنم..ک اون فردا،همیشه حکم همون شنبه ای رو داره ک هیچوقت نمیرسه..این کارم باعث شده یه جورایی حتی قانون تکامل رو هم زیر پا بذارم…چون فکر میکنم همون روزی که بخام همون لحظه میتونم تبدیل شم به ورژن موردعلاقه ی خودم از خودم..”به موقش همون میشم دیگه”…

    ولی فارق از این که اگ امروز من خوب پیش نره فرداهم بهتر نخاهد بود و همینطور ۱۰سال اینده ام همینه..چون تا امروز تموم نشه..تا امروز رو خودم کار نکنم..نمیتونم برسم به ۱۰سال دیگه..پس امروز باید بگذره..و با کار کردن روی خودم هم باید بگذره..

    پس به قول استاد “به امید الله مهربان” شروع خواهم کرد..

    از همین الان رسیدن به خواسته ی من شروع میشود چون من از همین الان تصمیم گرفتم کسیو بسازم که قراره تو اینده همون چیزی باشه که میخوام..

    یکی دیگه از چیزایی که نیازمند تغییره..اینه ک :از زمانم بهترین استفاده ارو نمیبرم…پس بیامو واسه خودم برنامه ریزی ساعتی داشته باشم و ساعتایی که هدر میره ارو حساب کنم..ببینم تو یک ماه یک هفته چقدر میشه و متوجه بشم چقدر میشده ازشون استفاده کرد و استفاده نکردم..از دست دادن زمان و این ک تایم کمی واسم مونده همیشه منجر شده تا استرس زیادی رو متحمل بشم..پس راه حلش اهرم رنج و لذته..قبل از این ک من اون زمانم رو از دست بدم فکر کنم از دستش دادم و باعث بشه حرکت کنم…(حس میکنم درکم از اهرم رنج و لذت بیشتر شده و بیشتر هم خواهد شد..)

    واسه موفقیت توی ازمون این هفته..پا روی ترسام بذارم و پیوسته تلاشمو ادامه بدم..

    راه حلی که برای نوسانی عمل نکردن..چه روی تغییر باورها چه درس خوندن..در نظر گرفتم اینه که..متعادل خودم رو در نظر بگیرم و بگم ایا اگ خیلی خسته ام بودی انقدر زیاده روی میکردی؟ یا اگ کلی انرژی داشتی به این صورت میگذشت که تو هیچ کاری نکنی و روزتو هدر بدی..؟ البته این تمرین نیازمند یکم انظباط فردی ام هست که میخام بیشتر روش کار کنم..

    توی بُعد اعتماد بنفس…تمرینی ک واسه خودم درنظر گرفتم سعی در کنترل احساساته..در اون لحظه سعی کنم تمرکزم رو بذارم رو چیزای مثبتی ک بهم انرژی و قدرت میده..و دقیقا در این مواقعم هست ک این ماهیچه ی مثبت بینی ب طرز ماهرانه ای شکل میگیره و قوی میشه…

    با ساختن این باور که مسیر رسیدن ب موفقیت هیچ شک و تردیدی نداره چون باید با ایمان طی بشه حتی اگ اون مسیر به شکست انجامید..شک و تردیدم رو برطرف کنم..کاری ک میدونم درسته ارو انجام بدم و با ایمان و اطمینان به خودم و خدای خودم حرکت کنم..

    ازتون سپاسگزارم استاد بابت این گنجینه های رایگانی که روی سایته..راستی دیشبم خوابتون رو دیدم😁…نگم که چقدر ذوق کردم و خوشحال بودم😂

    در هرحال عاشقتونم..و امیدوارم هرجایی که هستین شاد و سالم باشید

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1572 روز

    به نام حضرت دوست که هر چه دارم از اوست

    رد پای پنجم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز🌹❤️

    سلام به خانواده ی بهشتی عباسمنش 🌹❤️

    درود خدا بر همتون 🙏🙏🙏

    خدایا شکر بابت استاد عزیز وخانم شایسته ی عزیز که سر راهم قرار گرفته اند

    خدایا شکر که دید روشنی از آینده دارم و میتونم به وضوح کسب و کار وخودم را ببینم و وقتی به این موضوع فکر میکنم حس وحال خوبی بهم دست 🤝میده ،از زمانی که رو خودم کار میکنم نتایج خوبی را گرفتم و واسه ارتقا گرفتن تو کارم خیلی ایده ها ی جدیدی بهم الهام میشه و افراد و شرایطی با توجه به کارم سر راهم قرار میگیره

    تنها چیزی که در حال حاظر به خانواده عزیزم میتونم بگم اینه که حرفهای استاد و با جان و دل گوش بدین

    خدایا شکر 🙏🕋😘❤️🌹

    استاد دوست دارم خانم شایسته دوست دارم ❤️

    خانواده عباسمنش دوستون دارم ❤️

    به امید موفقیت برای همه😘😘😘😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    عبدالواحد حسنی گفته:
    مدت عضویت: 2223 روز

    رد پای ۶

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم که در مسیر توحیدی قرار دارم و دوستان عالی چون شما دارم

    من از جمله افراد بودم که خیلی سخت تغییر میکردم و تا ٱخرین لحظه پیش میرفتم و با نشانه ها و بد شدن اوضاع تغییر نمی کردم و مقاومت میکردم و نمی خواستم اون چیز و یا اون فرد را ساده از دست دهم و هی دست و پا میزدم، تا جای که از دست و پا زدن میماندم و تا جای که همه راه ها مسدود نمیشد پیش میرفتم.

    و بالاخره مدتی است که در پی کشف عوامل و باور های اشتباه که داشتم استم و چند باور را تا حال در خودم دریافتم که میتوان از چند مورد نام برد:

    تسلیم نبودن و اعتماد و ایمان نداشتن به نشانه ها و الله متعال و این که بخواهم همه چیز را با زور زدن و غیر طبعی بخواهم بدست بیاورم نه اینکه در مسیر درست قرار بگیرم احساس ام را خوب کنم و از خداوند بخواهم و با توکل و تسلیم بودن در ٱرامش باشم و احساس ام خوب نگهدارم و بگویم هر چه شود حتما بخیر ام خواهد شد و ایمان داشته باشم به الله متعال که بهترینا را برایم میبخشد و فقط باید بهش اعتماد کنم و ایمان داشته باشم که این بنظرم کار سختیه اما وقتی که اعتماد میکنی و بعد نتیجه اش را میبینی کم کم این باور قوی تر میشه و بعد از ٱن نشانه ها واضح تر و اعتماد کردن به ٱنها ساده تر و انسان تسلیم تر، ٱرام تر، محکم تر، سریعتر و با ایمان تر قدم بر میداره، و دیگر ترس ها، نگرانی ها و … کم رنگ تر و کم رنگ تر میشه.

    نمیتوانم بگویم چی قدر فعلا ایمانم قوی شده اما این را میتوانم بگویم خیلی ٱرام وخوشحالم و حس خوبی دارم، و تا جای که به این چیزا عمل کردم نتیجه گرفتم و بنظرم اندازه این ایمان در میدان عمل معلوم خواهد شد که چی قدر میتوانم تسلیم و با توکل و محکم تر حرکت کنم.

    از خداوند متعال میخواهم کمک ام کنه تا در میدان عمل هم اینطوری که حرف میزنم عمل کنم و کامیاب از میدان عمل بر ٱیم.

    در پناه الله یکتا سالم، ثروتمند و سعادت مند در دنیا و ٱخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    به نام خدای زیباییها🌱

    سلام به استاد عزیزم مریم شایسته دوست داشتنی و تمام دوستان هم فرکانسی ام

    روز پنجم🌱

    خداروشکر میکنم بخاطر شنیدن این آگاهیها، من چند ماه قبل هم فایل های رایگان استاد رو گوش میدادم اما وقتی که به سفرنامه میرسیدم رد میشدم و فایل های بعد از اون رو میدیدم. چون در این حد در مدار تغییر نبودم..الان اونقدررر مشتاق روز بعدم که از همین امروز میرم مطالب روز بعد هم میخونم. قبلا کامنت هم نمیذاشتم و به اهمیتش واقف نبودم، اما الان با کسب آگاهی های بیشتر خیلی درک بیشتری پیدا کردم و با نوشتن علاوه بر آرامش خودم، این انرژی رو به جریان میندازم..خدایا شکرت..🙏

    این فایل خیلی زیاد به کار من ارتباط داشت…شغل کارمندی…یک کار یکنواخت با یک حقوق ثابت که با توجه به ساعت های کاری داده میشه..بیمه!!! و خلاصه که کاری که دقیقا مثل ربات هر روز میری و انجامش میدی و تمام تواناییهات ناشکوفا میمونن!!!

    کاری که من دارم خداروشکررر هم یک محیط بی نظیر داره،هم بهترین نقطه شهره، رئیس عالی با اخلاق عالی، همکاران عالی،حقوق خیلی بالاتر نسبت به ساعت کاری و محل های مشابه دیگه و….(که همه اینها دقیقا جذب خودم بود). اما نهایتش کارمندیه دیگه،الان ۴ ساله که همین کار رو دارم و اینکه استاد میگن ۱۰ سال بعد رو پیش بینی کنید حتی من نیاز ندارم پیش بینی کنم چون همکارایی دارم که الان ۱۰ سال و بیشتره که همینجا کار میکنن و دارم میبینمشون…من خودم فقط “احساسِ تغییر” رو دارم و هنوز به اون توکل و ایمان که حرکت کنم نرسیدم…البته همش ساکن نبودم و در کنارش علاوه بر خونه داری چندتا کار دیگه هم راه اندازی کردم که به دلیل همون تمرکزی که روشون نداشتم رهاشون کردم…و همش فکر میکنم یک کار دیگه باید پیدا کنم یا راه اندازی کنم و بعد اینجارو رها کنم!!! و دقیقا میدونم اشتباهه، چون استاد میگن ناخواسته ها باید برن تا هدایتت شروع بشه و من کاملا به این موضوع واقفم.

    امیدوارم توی کامنت های بعد از خبرای خوب در مورد اهدافم:

    ۱-داشتن بیزینس شخصی با برند خودم با گذاشتن کمترین وقت واسه انجام کار

    ۲-رسیدن به مهمترین هدفم “مهاجرت” در بهترین زمان و بهترین مکان با آب و هوای بی نظیر ،داشتن یک خونه ی روف گاردن در کنار یک رودخونه ی زیبا و جنگل، خونه ای که حمام شیشه ای و وان داره با دکور کاملا سفیده سفییید

    ۳-داشتن استقلال مالی زمانی مکانی

    ۴-خریدن یک خونه عالی برای مادرم

    و کلی اهداف عالی که دارم…

    بیام بگم و مطمئنم که جهان بهترین چیزهارو واسه من و همه ی شما عزیزانِ دلم میخواد..🌱🙏

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    عاشقتونم🙏🌱❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهربان گفته:
    مدت عضویت: 1502 روز

    این فایل رو بارها گوش کردم دقیقا تو شرایط اون موقع شما هستم خیلی فکر کردم باید تغییر کنم ولی میترسم نمیدونم چطور شروع کنم از خدا میخام هدایتم کنه اولین قدم رو من بر میدارم با توکل به خدا ترسم از کمبود ایمانه ایا؟

    اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم خدایا کمکم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: