تغییر شخصیت، جسارت می خواهد - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)

1732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی تا بادرک قوانین ثابتش خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم

    واقعا تغییر کردن هم سخته هم بسیار شیرین ،واقعا تاحالانشده در مورد موضوعی خودم تصمیم به تغییر بگیرم ،و از نتایجش به شدت راضی نباشم

    خوب بخوام صادق باشم باید بگم من زمانی تصمیم به تغییر میگیرم که کمی به مسئله بخورم یعنی در زمانی که همه چیز گلو بلبل باشه،هنوز شجاعت ویاشاید فهمِ ،تغییر دادن اوضاع رو ندارم ،هنوز ندارم اما مطمئنم که اگر درهمین مسیر باشم حتما میتونم به اونجابرسم و اون درک و قدرت رو بدست میارم تا درمانی که همه چیز خوبه هم بتونم تغییر کنم

    بله من خیلی جاها بخاطر بی ایمانی و ترس شهامت تغییر دادن ندارم،من مطمئنم شغل همسرم باید تغییرکنه ،اونم منتظرنظرمنه،چون اونم می‌ترسه اگه بیاد بیرون نتونه از پس خرج خونه برنیاد

    منم میترسم نتونه خودشو ومغازشو مدیریت کنه و اوضاع خراب شه و از رفاهمون کم شه،

    من میدونم در مورد رابطه ،من بتازگی شکاک شدم و اگر این راهو ادامه بدم پنج سال که چه عرض کنم شیش ماه دیگه خودم داغون میشم چون این کارم شرک مطلقه،باید باورهای قدرتمند کننده که بتونه بهم کمک کنه پیدا کنم ونگرشمو تغییر بدم،من باید باحواس جمع نشونه هارو ببینم و درک کنم،

    قبلا از دست خودم ناراحت بودم که چرا اینهمه شغل عوض کردم الان با توضیحات شما،میبینم که چقدر رشد کردم تو این مسیر و اینهمه تجربه ی خوب بدست آوردم از کار هایی که کردم .

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این موضوع هم باز بهم یادآوری کردید چون قبلاً به وسیله ی همین فایل ها تغییرات زیادی تو روابطم وکارم ایجاد کرده بودم که الان از نتایجشون خیلی راضی هستم

    امیدوارم مهربان پروردگارباسخاوتم کمکم کنه که به زودی ازاین مرحله هم با ایمان ،عبور کنم و این سم شرک که همون شک هست از قلبم بیرون کنم و قلبمو فقط جایگاه خداوند و ایمان و توحید قرار بدم تا خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه

    دوستتون دارم و عشق برای همه ی بچه‌های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مهستی خیرابادی گفته:
    مدت عضویت: 1705 روز

    به نام الله

    سلام خدارو شکر میکنم که خداوند مرا به این قسمت هدایت کرد مدتی بود که از خداوند هدایت میخواستم در مورد موضوعی چون دیده بودم که اگه به این صورت ادامه بدم خدا می‌دونه توی چند سال آینده چی به سرم میاد واقعا از روزی که تعهد دادم وحتی از اهرم رنج ولذت استفاده کردم آرام آرام وبا طی کردن تکاملم بهتر میشه وقتی بخوای تغییر کنی باید بها بدی باید پیش بری خدا کمک می‌کنه هدایت می‌کنه وقت کافیه اراده کنی

    از خداوند بسیار سپاسگزارم که هر لحظه کنارمه وحمایتم می‌کنه

    ردپای روز پنجم سفرنامه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهران مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1648 روز

    سلام و عرض ادب

    ( روز پنجم سفرنامه )

    راستش استاد الان در همین لحظه هیچ چیزی برای نوشتن تو ذهنم نمیاد و فقط دوست دارم فک کنم

    دوست دارم این ارامش و مدیتیشنمو ادامه بدم

    چون هر لحظه من از خدا هدایت میخام و احساس میکنم که میدونم چی بهم میگه

    خیلی وقته داره بهم میگه … من ازش پرسیدم و اونم جواب سوالمو داده ولی حقیقتش جرات و پشتکار دنبال کردنشو نداشتم و هی به بهونه های مختلف عقبش انداختم

    الان در همین لحظه مایلم بیشتر سکوت کنم تا اینکه بنویسم ولی چون تعهد دارم که سفرنامه مو به شکل کامل به پایان برسونم خودمو موظف کردم که کامنت بزارم

    باز هم خودمو تحسین میکنم که لااقل فهمیدم که مشکلم کجاست و البته مهمتر از اون تحسین میکنم که اومدم و کامنتمو گذاشتم

    استاد سپاسگزارم بابت این فضا

    و دمتون گرم که اینقد تو بیزینستون موفقید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    به نام خدای مهربان

    روزشمار تحول زندگی من روز پنجم

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه دوستان گلم

    من از خیلی وقت پیش دوست داشتم گواهینامه رانندگی مو برم بگیرم ولی همش استرس داشتم می‌ترسیم برم آموزشگاه ثبت نام بکنم حتی فکر کردن به اینکه برم پشت فرمون بشینم وحشت زدم میکرد سالها به همین منوال گذشت ولی من بازم نتونستم پا روی ترسم بزارم وقتی تو خیابون می‌دیدم کسی تحت آموزشه خیلی حسرت می‌خوردم میگفتم یعنی میشه یه روز منم اینجوری رانندگی کنم تا اینکه امسال خرداد ماه روز تولدم دیگه تصمیم گرفتم پا روی ترسم بزارم و به همسرم گفتم با اینکه خیلی دوست داشتم برم ولی باز می‌ترسیدم تو دلم میگفتم ای کاش همسرم می‌گفت بزار بمونه یه روز دیگه بریم ولی اون تشویقم کرد زود آماده شد و گفت بریم آموزشگاه ثبت نام کنیم من قبل اون یه فایل از استاد شنیده بودم که میگفتن به نشانه ها اعتماد کن منم آموزشگاه خاصی مد نظرم نبود نمی‌دونستم کدوم بهتره سوار ماشین شدیم رفتیم تو راه ماشین یه آموزشگاهی رو دیدم که مربی داره آموزش میده منم گفتم این یه نشونه است که من برم این آموزشگاه دنبالش رفتیم آدرس رو از مربی گرفتم و رفتیم آموزشگاه ثبت نام کردم کارمندای آموزشگاه چقدر آدمای خوب و مهربونی بودن خیلی خوب با ما برخورد کردن و خلاصه ثبت نام کردیم و روز رانندگی رسید گفتم خدایا تو که منو به اینجا هدایت کردی خودت هم منو به یه مربی خوب هدایت کن مربیم اومد یه خانم جوون زیبا و خوش برخوردی بود که بعداً فهمیدم یکی از بهترین مربی های آموزشگاهه آموزش هاش خیلی خوب و حرفه ای بود و همچنین بعداً یکی از دوستانم بهم گفت که اون آموزشگاهی که میری بهترین آموزشگاه شهرمونه و وقتی اینارو می‌شنیدم اعتمادم به خدا بیشتر میشد باورهام قویتر میشدن دوره ده روزه ی رانندگیم خیلی عالی تموم شد من رفتم امتحان آیین نامه خیلی استرس داشتم ولی با تمام وجودم به خدا اعتماد کردم و ازش کمک خواستم و اون روز من بدون غلط از آیین نامه قبول شدم آنقدر خوشحال بودم که اصلأ باورم نمیشد یه هفته بعدش امتحان عملی داشتیم ماشینمونم خراب شده بود و من اصلأ نمی‌ تونستم تا روز امتحان تمرین کنم چاره ای نداشتم اومدم نشستم روی صندلی و میز هم جلوم بود چشمهایم رو میبستم و تصور میکردم دارم رانندگی میکنم توی تصوراتم تمام چیزهایی که مربیم بهم آموزش داده بود رو انجام میدادم تصور میکردم دارم امتحان میدم و افسر به من میگه آفرین خیلی خوب بود قبولی من تا روز امتحان به این شیوه عمل کردم روز امتحان رسید رسید من صبح بیدار شدم شکر گذاریمو کردم برای اینکه قراره توی امتحان عملی قبول بشم پیشاپیش از خدا تشکر کردم و رفتم آموزشگاه خیلی استرس داشتم ولی سعی میکردم ذهنم رو آروم کنم نزارم احساسم بد بشه تا نوبتم بشه نشستم فایل های توحیدی استاد که رایگان هم هستن رو گوش کردم خیلی منو آروم کرد و از ته قلبم از خدا کمک خواستم گفتم خدایا اون افسر هم تویی کمک کن وجه خداگونش رو به من نشون بده به اون افسر بگو که اشتباهات من رو نبینه خدایا به دست و پاهای من قدرت بده اون کاریو که کمکم می‌کنه رو انجام بدم چهار نفر سوار ماشین شدیم من عقب نشستم و همه میگفتن این افسر خیلی عصبانی و بد اخلاقه ولی من به خدا اعتماد کرده بودم یکی از خانمها نشست جلو و امتحان که ازش گرفت رد شد و خیلی تند برخورد می‌کرد اون روز هر کی امتحان میداد رد میشد اینارو که می‌دیدم می‌ترسیدم ولی دوباره به خودم میومدم و نمیزاشتم احساسم بد بشه خلاصه نوبت من شد پاهام میلرزیدن ولی خودمو محکم نشون میدادم سه بار اشتباه کردم ولی انگار افسر اونارو ندید بعد گفت یه پارک دوبل برو من خیلی عالی رفتم افسر هی تشویقم میکرد می‌گفت افرین خیلی خوب و عالی داری میری قبولی کارت ملی رو بده و پیاده شو من اصلأ باورم نمیشد این افسری که با همه اونجوری سختگیرانه رفتار میکرد چطور شد انقد با من مهربان شد اشتباهات من رو نادیده گرفت انگار خدا داشت باهام حرف میزد و منو نوازش میکرد احساسم عالی بود این اولین نتیجه ای بود که از عمل کردن به قانون گرفته بودم ایمانم قویتر شده بود دیگه راه رسیدن به ارزوهامو بلد شده بودم به خودم قول دادم همین مسیر رو برای تمام خواسته هام اجرا کنم.دوستان ببخشید که متن طولانی شد انشالله که تجربه من برای دوستان مفید باشه هر لحظه خدا و شکر میکنم که من رو تو این مسیر قرار داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امیر تابع گفته:
      مدت عضویت: 3615 روز

      سلام مریم خانم

      بااینکه فقط 38 روز عضو سایت شدی ولی تحسینت میکنم که قانون و توکل و توحید و خوب درعمل اجرا کردی با داستان رانتدگی که گفتی برامون ‌. آفرین. اشک از چشمام سرازیر شد که اعتماد به خدا چقدر همه کس و همه چیز و مسخر ما میکنه. که کارها جوری پیش بره که به نفع ما و همگام با خواستمون باشه.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        مریم گفته:
        مدت عضویت: 698 روز

        سلام دوست عزیزم

        سپاسگزارم از دیدگاه خیلی خوب شما که امروز خیلی به من کمک کرد

        چند روزی بود که یک مشکل واقعاً فکر و ذهن من رو درگیر خودش کرده با اینکه من خیلی تلاش میکنم ذهنم رو کنترل کنم ولی این وسط باز شیطان هست که کار خودش رو می‌کنه و من باز به خدا متوسل شدم ازش خواستم که آرومم کنه و مشکل من رو حل کنه وقتی نظر شمارو دیدم انگار این پیام از طرف خداوند بود برای من خداوند این بار از دستان شما برای آرامش من کمک گرفت و بهم یادآوری کرد که قبلاً چطور با تمام وجود بهش اعتماد کردم و نتیجه گرفتم انگار خدا بهم گفت دوباره بهم اعتماد کن نگران نباش من همه چیز رو حل میکنم

        نمی‌دونید چقدر قلبم آروم گرفت از این پیغام شما الان دیگه با خیال راحت همه چیزو سپردم دست خودش

        دوست عزیزم از خداوند برای شما خوشبختی و سعادت رو خواستارم

        خدایا شکرت برای این سایت و این قانون بسیار زیبا که جهان رو بر اساس اون خلق کردی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    سلام به دوستای عزیز.

    من اول خدارو شکر می‌کنم که یه چند روزی هست که دارم فایل‌ها رو دنبال می‌کنم و کامنت هم می‌نویسم، منی که قبلا کامنت نوشتن، یا خوندن کامنت واسم یکم سخت بود. البته هنوزم هست ولی یکم بهتر شدم.

    این فایل در مورد تغییر هست و من باید این درس رو بگیرم که همیشه باید تغییر کرد.دنیا دنیای پیشرفته.

    من چند وقت پیش کتابخونه بودم و کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد رو خوندم‌. فکر نمی‌کردم این کتاب واسم اینقدر جالب باشه.

    واقعا کتاب خوبی بود …

    4 شخصیت داخلش بود

    که دو تا شون قبل تغییر، تغییر می‌کردن و دوتای دیگه، یکیشون بعد از سختی کشیدن تغییر می‌کرد و اون یکی که فکر کنم اصلا تغییر نکرد.

    من باید 10 سال بعد رو بدونم که چه جایگاهی دارم.

    من 10 سال بعد چه آدمی‌ام؟

    من واسه خودم خونه خریدم؟؟

    من با این شرایطی که داره پیش می‌ره می‌تونم ماشین داشته باشم ؟؟؟

    من آیا به بدنم، خودم می‌رسم؟ ورزش می‌کنم؟

    من آیا احساس خجالتی که خیلی ساله منو درگیر خودش کرده، هنوز تو وجودمه؟؟

    هنوز احساس ترس باعث شده من ضعیف باشم؟

    اگه بخواد این‌جوری پیش بره، 10 سال که نه، 100 سال دیگه هم همینم.

    اگه بخوام فقط فایل گوش کنم و کتاب بخونم و عمل نکنم، فایده‌ای نداره.

    تغییر شخصیت جسارت می‌خواد

    جهاد اکبر می‌خواد.

    اراده‌ی پولادین می‌خواد

    اراده‌ای که اگر احساس ترس، تنبلی، ضعف بهم وارد شد، بتونم از پسشون بر بیام.

    من نمی‌دونم از کجا و چی، تغییر کردن رو شروع کنم. من می‌دونم که اگر تغییر نکنم، روی شخصیتم کار نکنم و همینی که هستم بمونم، قطعا توی زندگیم ضربه خواهم خورد.

    قطعا از زندگی چک و لگدهای بیشتری می‌خورم.

    من برای اینکه به خودم بگم “دارم تغییر می‌کنم” فعلا دارم روی این سفر نامه کار می‌کنم و می‌خوام سعی کنم که اندام متناسبی واسه خودم بسازم.

    و برای پول‌درآودن هیچ برنامه‌ای ندارم. و اگر ایده‌ای هست اصلا معلوم نیست که بشه.

    برای پول درآوردن هم من، بعد از کامنت گذاشتن دیشب یه همچین فکری به ذهنم رسید که من یکسری کارها رو برای پول درآوردن انجام دادم اگر اونها رو بخوام انجام بدم قطعا باهاشون نمیشه خونه خرید یا ماشین خرید یا …

    بلکه یک سرگرمی درست میشه و نا گفته نمونه یک زجر جسمی.

    خدایا برای ثروت من نمی‌دونم از چه راهی و از چه طریقی، من فعلا تمرین انجام میدم، دعا می‌کنم.

    خودت کمکم کن. خودت بهم موقعیت پولساز بده، معرفی کن ، الهام کن یا هر چیز دیگه ای نمی‌دونم.

    00:24

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    شاهین عشایری گفته:
    مدت عضویت: 4049 روز

    سلام،

    من ارزش این حرفها رو می فهمم، چون این مسائل را با گوشت و استخونم درک کردم، خدا رو شکر بدبخت نشدم ولی در مرز بدبختی بودم! خدا رو شکر بعد از مدتی فکر و برنامه ریزی و تغییر مدل کاری در همین یکماه اخیر اوضاعم خیلی بهتر شده و موفقیتهای کاریم محسوس تر شده. الحمدلله :) یه مثلی هست که میگه: “پیشگیری بهتر از درمان است!”.

    ما نباید خودمون رو حبس کنیم. یه اتفاقی توی بچگیم افتاد که شاید برای دوستان مفید باشه. موقعی که بچه بودم تعدادی مرغ و خروس داشتم. یکی از خروسها رو تقریباً 20 روز حبس کردم و بعد از این مدت موقعی که آزادش کردم اصلاً نمیدونست چکار کنه! دنبال آدم میکرد، بقیه مرغ و خروسها رو میزد و کلاً یه داستانی داشت. به نظر من کسی هم که خودش رو حبس کنه مثل همین خروس قصه ماست که یه روزی به چه کنک چه کنم میفته. خوبه که آدم از همین لحظه به فکر باشه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی آقاده ده گفته:
    مدت عضویت: 3747 روز

    یا حق

    با سلام خدمت استاد بزرگوار و دوست داشتنیم و سایر همراهان بخصوص گروه تحقیقاتی و خدا رو شکر می کنم که مرا در مسیر پیشرفت و تعالی با این گروه محترم آشنا کرد.

    بازهم با دیدن استاد در این فایل انرژی گرفتم که با شدت بیشتری روی باورهای خودم کار کنم و بتونم تغییراتی رو که می خوام تو زندگی ایجاد کنم رو با ایمان و جدید دنبال کنم. البته اینم بگم که تغییر همیشه سخت بوده چون:

    تغییر خوندن مطلبی یا دیدن فایلی و یا دانستن مطلبی نیست بلکه تغییر، جاری کردن و اجرای مطالب آموخته شده در زندگی عملی مان است.

    دلیل اصلی عدم تغییر همانطور که استاد فرمودند ترس است و برای تغییر بایستی از متضاد ترس یعنی ایمان استفاده کرد. البته یکی از راههای رسیدن به ایمان داشتن اطلاعات کافی و نیز داشتن تجربه هست.

    امیدوارم خداوند متعال من و همه دوستان عزیز سایت رو در راه تغییر به سمت چیزهای مثبت در زندگی کمک و یاری نماید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فرزانه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    سلام به همه عباس منشی های گل گروه و‌سلامی با عشق به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوست داشتنی

    وقتی این فایل گوش دادم به این نتیجه رسیدم که انسان ها در هر لحظه باید در حال رشد و ارتقای خودشون باشن حتی اگه به بهترین موقعیت در بهترین شکل ممکن هم باشن باید به فکر این باشن که از این بهتر باشند چون جهان در هر لحظه داره تغییر میکنه!! در هر جنبه ای از زندگی باید هر روز بهتر بهترتر باشیم اگه میخایم که ارامش و خوشبختی برای همیشه داشته باشیم. بقول استاد برای اینکه بهترین باشیم برای اینکه همیشه حالمون خوب باشه باید جرات چ جسارت تغییر کردن داشته باشیم باید به پنح سال ده سال بعدمون فکر کنیم که اگه با این روند پیش بریم کجا هستیم اگه خودمون رشد بدیم تغییر کنیم کجا هستیم نکته کلیدی همینه برای خودمون اینده رو پیش بینی کنیم در این وضعیتی هستیم بعد تلاش کنیم که بهترش کنیم این همون جهاد اکبری هست که استاد میگه!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    به بنام پروردگار قدرتمند وقوی

    دیروز که فایل روز پنجم از سفر نامه رو گوش دادم خودم رو موظف دونستم که در اینجا یه ردپایی از خودم به جا بزارم درگیر این بودم چی بنویسم چی بگم

    دیدم اینجوری نمیشه چیزی به ذهنم نمیرسه تو دفترم شروع کردم خودمو بازنگری کردن وسولات استاد رو روی خودم پیاده کردم ، اینکع من تو کدوم از جنبه های زندگیم نیاز به تغییر دارم ،

    وبا ایجاد چه تغییری در باورها ونگرشت می تونی زندگی بهتری برای خودت بسازی

    والان چه ایده ای برای برداشتن اولین قدم داری

    یا ده سال دیگه اگه با این روند پیش بری در چه موقعیتی قرار میگیری

    انگار این سوالات کلیدی برای باز شدن در بسته ذهنم بود

    جایی که فعلا احتیاج به تغییر داره عزت نفسمه ومیدونم اگر رشدش ندم ده سال دیگه جایگاه خوبی ندارم وبه قول استاد اگه الان تو این شرایط کمی بد هستی ده سال دیگه شرایطط از کم به خیلی بدتر میرسه

    میدونم با دست دست کردن یا با چند تا جملات تاکیدی راه به جااایی نمیبرم

    پس باید در مسیر یادگیری عزت نفس قرار بگیرم

    از خدا میخام که کمکم کنه تا خیلی راحت واسون وزود به این هدف دست پیدا کنم

    ایده هایی که الان به ذهنم رسیده

    ۱،بدست اوردنه دوره عزت نفس استاد عباس منش در زمان و وقت خودش

    ۲،گوش دادن هر روزه فایل های استاد در این زمینه

    ۳،خوندن کامنت های دوستان واستفاده از تجربیاتشون

    خدایا من هر وقت صدااات کردم تو دستمو گرفتی

    پس دلم به مهربانی وبزرگیت قرص است تو کمکم کن

    انشالاه یه روز بیام وبگم که من به هدفم رسیدم خدایا شکرت

    ممنونم ازوجود استاد وخانم شایسته وهمه دوستان سایت

    خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 892 روز

    به نام قدرتمندترین انرژی و قانونمندترین سیستم که خالق این جهان زیبا است

    و من را بسیار دوست دارد، برایم ارزش قائل است و مشتاق خوشبختی و ثروتمندی من است

    و از رگ گردن به من نزدیک‌تر است

    و بواسطه باورهایم، من را خالق زندگیم قرار داده

    و جهانی از فراوانی و نعمت و ثروت و فرصت و عشق و لذت و خوبی و زیبایی و آدم‌های خوب را خلق کرده

    و می‌خواهد که من هم سهمی در گسترش این جهان زیبا داشته باشم و اثر بسیار خوبی از خودم به جا بزارم،

    چراکه انسان بسیار لایق و ارزشمندی هستم.

    *

    سلام به تمام خوبی‌ها، زیبایی‌ها، آدم‌های خوب، نعمات، ثروت‌ها، فرصت‌ها، سلامتی، آرامش، آسایش، رفاه، عشق، وفاداری، اعتماد، صداقت، درستی، موفقیت، عزتمندی، آبرومندی، تجربه‌های شیرین، لذت‌های ناب، خوشبختی و سعادتمندی

    *

    – حواست به نشانه‌ها باشه و اونها رو خوب ببین و قبل از اینکه شرایط بدتر بشه، خودت تغییرات لازم رو انجام بده.

    چراکه خیلی از افراد به خاطر ترس‌هاشون، نگرانی‌هاشون از آینده، بی‌ایمانی‌شون و… اصلا دست به حرکت نمی‌زنند.

    خیلی‌ها استعداد ‌و توانایی زیادی دارند اما شهامت حرکت کردن و تغییر کردن برای بهبود شرایط رو ندارند.

    اگه شرایط الان داره بهت فشار میاره و آزارت می‌ده، 10 سال دیگه بسیار بیشتر بهت فشار می‌آره. سعی کنید روزهای سخت 10 سال آینده رو الان ببینید؛ روندی که الان دارید طی می‌کنید رو ببینید 10 سال بعد کجاست.

    اگر این فشار یا عذاب که قراره 10 20 سال دیگه برات بوجود بیاد رو الان حس کنید، به شما انرژی می‌ده برای حرکت کردن، مجبورتون می‌کنه برای اقدام و تغییر کردن.

    – پس اگه شرایطت از لحاظ زندگی زناشویی، درآمد و… داره خراب می‌شه، نشانه‌ها را ببین، و الان ی فکری به حالش بکن، و در افکار و رفتار و باورهات تغییر ایجاد کن.

    – در تمام لحظات زندگیت و در تمام موضوعات مختلف، باید آمادگی تغییر در تمام جنبه‌های زندگیت را داشته باشی. قبل از اینکه اوضاع خیلی سخت بشه.

    – در ناتوانی مطلق هم انسان اگر بخواهد و ایمان داشته باشد و خدا را باور کند، می‌تواند تغییرات را شروع کرده و نتایج خیلی بزرگ را بدست آورد.

    برای مثال، وقتی می‌شه با ی پرهیز کوچولو، از یک بیماری بد دور بمونم، چرا سهل‌انگاری کنم تا کار به جایی برسه که مجبور به عمل جراحی باشه.

    – باید هر روز دنبال تغییر باشم.

    – هر روز بگم چی کار کنم که امروزم بهتر از دیروز باشه.

    – هر روز باید از خودم بپرسم، توی چه قسمتی از زندگیم باید تغییر ایجاد کنم که اوضاع بدتر نشه که هیچ، اتفاقا خیلی بهتر هم بشه.

    – نشانه‌ها را خوب ببینم، چرا که خداوند از طریق نشا‌نه‌ها داره با من صحبت می‌کنه.

    – و بدونم تو هر شرایطی که هستم، باز هم می‌تونم با یکسری از تغییرات، بخصوص تغییر در شیوه تفکر و باورهایم، اون شرایط رو بهتر و بهترش کنم.

    *

    من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی می‌کنم که خالقی قدرتمند، غفور و بخشنده دارد

    و در آن بی‌شمار نعمت، فرصت، ثروت و بی‌نهایت زیبایی، خوبی و آدم‌های خوب وجود دارد

    و من موجودی بسیار ارزشمند و لایق هستم که قرار است سفری فوق‌العا‌ده عالی، لذت‌بخش و عاشقانه را در این جهان زیبا داشته باشم

    و در کمال سلامتی، عزتمندی، ثروتمندی، خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.

    خدایا، خداوندا

    تنها به تو ایمان دارم،

    و تنها تو را می‌پرستم،

    و تنها تسلیم تو هستم،

    و تنها از تو یاری می‌جویم،

    و تنها به تو توکل می‌کنم.

    و می‌دانم تو برایم کافی هستی

    و با یاد تو قلبم آرام می‌گیرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: