حرف و تصمیمات پدر و مادرم

دسته بندی: روابط

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: روابطحرف و تصمیمات پدر و مادرم
0

سلام به همه دوستان هم فرکانسی عزیز
من کنکوریم بعد یه چیزی خیلی اذیتم می‌کنه یه چیزی که خودم دارم جذبش میکنم
من به پزشکی علاقه دارم بعد پدرو مادرم خیلی حمایتم میکنن
ولی به جای اینکه بیان بگن برو چیزی که علاقه داری بخون میگن پزشکی بخون مخصوصا پدرم
بعد من وقتی اومدم رشته تجربی واقعا عاشقش بودم ولی وقتی پدر و مادرم اینطوری میگن همش احساس میکنم انگار دارم آرزوی اونا رو برآورده میکنم انگار که شک دارم که دارم برای اونا درس میخونم
دوست دارم پدرم مادرم با اینکه خیلی حمایتم میکنن اینطوری بهم نگن بعد بیشتر دوستام به خاطر جو جامعه ، درآمد ، یا برآورده کردن آرزوی پدر و مادرشون که دوست دارن روپوش پزشکی تن بچه هاشون ببینن هدفشون پزشکیه
ولی من پزشکی عمومی دوست دارم درمورد بدن بدونم ، دوست دارم مطب داشته باشم و اینکه بتونم جون کسی هم نجات بدم حس خوبیه ، می‌خوام که این شغل تجربه کنم
می‌خوام تدریس کنم پزشکی بخونم نقاشیمم کنارش بکشم هم خدارو می‌خوام هم خرما رو
که اینو قبلاً پرسیده بودم دوستان جواب دادن اما
از وقتی با قانون آشنا شدم خیلی به این حرف ها حساس شدم همش میگم درسته پدرومادرم زحمت میکشن دستشونم میبوسم حمایتم میکنن ولی این حرفاشون تو دلم همش شک میندازن
به نظرتون چیکار باید کنم؟؟؟

و دوستان اگر درمورد موفقیت در کنکور هم حرفی دارید خوشحال میشم بشنوم

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
7
بهترین پاسخ

سلام دوست خوبم

من در مورد نگاه دیگران
خیلی ضربات دیدم و پس گردنی ها
و در عین حال بسیار به رشدم کمک شده
اما به هر وسیله همه ما هرکدام منحصر به فرد هستیم و بی نیاز
و در این مورد عاشقانه می نویسم ::

نگاه دیگران :

انسانی که دَم از باخت می زند ، کسی است که تنها بنیه اش را نگاه دیگران می داند .

تا وقتی این ، دیگران در زندگیت هستند ، و یا در ذهنت هستند ، نمی توانی شبیه خودت باشی ، و نمی توانی خودت باشی ، و زمانی خودت هستی ، که تنها خودت در ذهنت باشی ، اگر در خودت نباشی ، طعمه ی دیگران هستی .

شجاعت را چگونه معنا می کنید ؟؟؟
آیا کسی است که شغل و درآمد بالایی دارد؟
آیا کسی است که یک مدیر توانمند است ؟
شجاعت در این است که تنها از زاویه و از چشم و چال خودت ، نظاره گر جهان باشی
بیشتر انسانها ، باورهایشان از خودشان نیست
اغلب انسانها تابع شرایط، تابع افکار پدر ومادر و اطرافیان هستند.
اغلب آدم ها تابع ، جمع و اجتماع هستند ، یعنی اگر اجتماع میگوید بیماری هست ، آنها با تمام وجود می پذیرند .

بلا استثنا، تک تک آدم ها، هر کدام یک استثنا هستند .
هر کسی تمام منابع را با خود آورده و بی هیچ کم و کاستی همه چیز را در درون خود دارد .
اگر قبول داری که چیزی به نام بیماری هست ، چون این فکر و این باور آرام آرام و دست به دست از گذشتگان به ما رسیده است .
اگر باور داری که مقوله ای چون نگرانی ، غم ، ناراحتی ، وجود دارد ، چون این ها حاصل نگرش های گذشتگان و اطرافیان بوده و آنقدر در مسیر دید و چشم و نگاه ما قرار گرفته است که ما هم باورمان شده است .
اگر باور داری که مقوله هایی چون ، شکست ، فقر ، نااُمیدی ، جنگ و خونریزی ، نفرت و کینه و حسادت و غیبت و ……هست
چون این ها را به شکلهای مختلفی از همان اوایل ورود به این سیاره دیده ای و ناظر بوده ای و خلاصه اصلا در ذات تو نبوده است ، این ها را در طی زمان کسب کرده ای .
تا وقتی که هیچ تمایلی برای کار کردن روی باورهای خود نداشته باشی ، یا اصلا در این راستا نباشی ، تنها داری از زاویه ی نگاه دیگران‌زندگی میکنی .
در جمعی نشسته بودم و ۲۰ دقیقه نشد که هر کس باوری را گفت و کامل و صد در صد هم باور داشتند ، هم آن را هضم کردند ، یکی گفت : هر کسی مشگلی دارد و خاصیت زندگی این است .
یکی گفت : پیری و هزار درد و مرض
یکی گفت : فرزند به چه درد می خوره ، همه اش دردسر است
یکی گفت : برادر به برادر رحم ندارد
یکی گفت : مملکت ما دیگه سروسامان نمی گیرد
یکی گفت : زندگی سخت است و پول درآوردن بسیار مشگل
یکی گفت : این بیماری کل جهان رو فرا می گیره

خلاصه‌ ، اجتماع چیزی جز این منفی جات ها و چیزی جز ، انباری از آشفتگی و باورهای منفی نیست .
اگر گوش به حرف و حدیث دیگران بدهی ، اگر از نگاه و چشم‌دیگران‌و از زاویه ی دیگران‌زندگی کنی ، همین عوامل منفی ، مهمان هر روز خانه ات هستند .

پدری مشاهده کردم که به فرزندش می گفت : این رشته را نخوان بدبخت می شوی ، با این فرد نگرد بیچارت می کنه و معتاد می شوی.
من نیامده ام که از نگاه پدرم زندگی کنم.
من نیامده ام که از نگاه مادرم زندگی کنم.
من نیامده ام که از نگاه همسر زندگی کنم.
من نیامده ام که از نگاه دیگران زندگی کنم.
من منبع را در درون خود دارم .
من خدا را در درون خود دارم .
من بی نهایت ها را در درون خود دارم .
من وصلم به نامحدودیت ها
من از نگاه منبع درونم به جهان می نگرم .

راهنمای ما قرار نیست ، معلم ما باشد
راهنمای ما قرار نیست تنها پدر و مادر ما باشد، وقتی پدری به فرزندش مدام حالت تهدید گونه نگاه‌می‌کند ، این چه نوع راهنمایی می تواند برای او باشد .
راهنمای ما جامعه نیست .

راهنما و رهبر اصلی ما در درون‌ماست و آن‌چیزی نیست جز : احساسات و عواطف ما .

من ۲۰ سال عینک زدم به چشمام ،چرا؟
چون تابع جمع و دیده ها و شنیده ها بودم ، همه دم از ضعیفی و بیماری زدند و من هم با تمام وجود باور کردم ، نمیدانستم که ذرات وجودم ، ذرات گوشت و سلولهایم ، تمام ذرات چشم هایم تنها و تنها خداوند است و بس ، ولی چون تابع نگاه دیگران بودم پذیرفتم حرف و باورهای آنان را .. تا اینکه روی افکار و باورهایم ، عاشقانه کار کردم و فهمیدم که : وای خدای من ۲۰ سال چرا ذهن و راهنما و رهبر خود را دیگران انگاشته ام ، به این درک رسیدم که یک راهنمای بی نظیر و بی نقص در درونِ من هست ، و وقتی همواره افکار خوب را داشته باشی متوجه خوب بودن احساس خود هستی و این نشان می دهد داری از راهنمای منبع درون استفاده میکنی .
اما اگر مثل من سالها بیمار بوده ای ، هرنوع بیماری :
اول بدان که اصلا بیماری وجود ندارد
دوم بدان که این حرف و باور بیمارگونه دیگران بوده است که ما آنقدر تابع و پیرو جمع و دیگران بوده ایم که مثل وحی مُنزَل آنها را پذیرفته ایم و هر چه را بپذیری ، واقعی می شود .
وقتی که سالهای سال ما هر کاری که کرده ایم از دریچه ی باور و نگاه دیگران بوده است ، خوب معلوم است که به جیزی که می خواسته ایم ، نرسیده ایم .

چه معادله ای؟؟؟ ما خواسته ها و آرزوهایی داشته ایم و تمام ابزار و راهنمای آن را هم در درونمان به بهترین شکل ممکنه تعبیه شده است ، اما این همه سال تنها نگاهمان به بقیه بوده است ، که چون او به خواسته اش نرسیده ، من هم نمیتوانم برسم ، یا او به خواسته اش رسیده ، چون این شرایط را داشته ، ولی من نمیرسم ، چون آن شرایط را ندارم .

بَس کنید !! هر کدام از ما یک دنیای بی انتها و شگفت انگیز هستیم
باید کاری کنیم‌ که هیچ شباهتی به اطرافیان و اقوام و دیگران نداشته باشیم .
باید بدانیم یک راهنمای بی نظیر ثانیه به ثانیه کیپ تا کیپ ما ، با ماست ، اگر با این راهنما حرکت کنی ، تو را رهبر می کند
اگر با این راهنما حرکت کنی ، چیزی نیست که نخواهی و بدستش نیاوری .
اگر با این راهنما حرکت کنی ، نیاز به احدُالناسی نداری
اگر با این راهنما حرکت کنی ، به یک افسانه تبدیل می شوی
شاید اصلا تویی که داری این متن را می خوانی مسخره کنی ، یا ادامه ی متن را نخوانی ، یا خنده ات بگیرد ، که مگر میشود اینقدر ساده افسانه شوی .
این راهنما :توجه کردن به احساسِ خود است

وقتی عادت کنی و یاد بگیری آرام آرام به جای اینکه متکی به باوراطرافیان و دیگران و پدران و مادران و معلمان و …… باشی ، به حس و احساس خود دقت کنی و نسبت به آن‌حَساس باشی.

تنها کلید خوب نگاشتن آن این است که افکاری را برگزینی که خوب باشد و حس را خوب کند .

وقتی تابع احساسات خود و راهنمای درون خود هستی ، اصلا دیگران تاثیری در تو نخواهند داشت ، یعنی دیگران در هر وضع و حال و روزی و در هر شرایطی باشند ، کوچکترین تاثیری بر تو ندارند ، چون هر لحظه تو به احساست که تو را رهبری می کند مسلط هستی .

میدونید چرا زود از کوره در می روید وقتی مثلا پدر یا مادرتان لحظه ای شما را شماتت یا سرزنش میکنند ؟

چون در آن‌ لحظه احساس خود را فراموش می کنید و به حرف و حدیث کسی که روبرویت هست گوش میدهی و آن را معیار قرار میدهی ، و اِلا اگر عاشق احساسات و عواطفت باشی ، طرف هر که می خواهد باشد ، هر چیزی بگوید ، تو به احترام احساست ، همان موقع ، خیلی برق آسا ، افکاری را برمی گزینی که احساست در روی خط شادی باقی بماند .

میدونید چرا از بودن با همسرتان لذت نمی برید و شاد نیستید ؟؟
چون شما وقت های ذهنی تان را برای لذت و شادی و حال خوب را صرف ، زندگی با احساسات و عواطف خود نمی کنید ، وگرنه اصلا برای لذت بردن از زندگی و حال خوب قرار نیست که ما به کسی نیاز داشته باشیم و اگر متکی به این باشی که باید به شکلی ، همسر من خوب باشد تا من حالم خوب باشد ، راه به جایی نمی بری ، این انتظارات را با یک خاک انداز به آشغالی بیندازید ، ما فقط نیاز داریم که زمانی که با همسر یا فرزندمان ، یا هرکس دیگری هستیم ، خود باشیم ، یعنی مدام با این ذهن بازی کنیم و مدام (( به احساسِ خود توجه کنیم ))

وقتی که من به احساس خود توجه کنم ، خیلی راحت تنها با یک فکر آن را در فاز خوب قرار میدهم ، و دیگه در آن لحظه هر کسی هم در اطراف من باشد یا نباشد ، فرقی نمی کند .

هیچ ثروت و شادی و نشاطی و خوشبختی بالاتر از این نیست که یاد بگیری : در هر لحظه ، در هرجا و مکان و با هرکسی که هستی ، توجهت به احساساتت باشد.

روزهایی بود که نمی توانستم خرج خانه ام را بدهم
همسرم شدیدا معترض و جاروجنجال و …‌ راه می انداخت ومن آنقدر متوجه احساسم بودم که افکاری که داشتم در ذهنم چیده مان میکردم خیلی صدایشان بیشتر از صدای همسر بود و به خود می گفتم من‌ منبع در درون خود دارم ، من خدا در درون خود دارم ، این صدای همسر من به دلیل ناهنراستایی و باورهای منفی خودش است و به من ربطی ندارد ، او باید خود را درمان کند نه با دارو ، نه با دکتر ، اینکه باید ، خودش باشد ، باید او تیز به احساس خود حساس باشد ، و باور کنید این جملات بصورت رشته ارتعاش ، برق آسا از ذهن‌ من در اینگونه شرایط می گذشت بعد از مدتی اصلا می دیدم همسرم‌مثل دیوار صدایی از او در نمی آید آنقدر آرام شده و روزمان خیلی خوب به پایان می رسید بدون هیچ کم و کاستی ، و این یک عادت در من شده که اگر قرار است وارد جمعی شوم ، وارد یک مهمانی شوم ، وارد یک کلاس شوم ، وارد یک بحث با کسی شوم ، وارد خانه ی خود شوم ، ابتدا یک اتصال بسیار عمیق و دائمی با احساسم برقرار می کنم و هدف من از رفتن به جمع و مهمانی و امثال این ها این است که جقدر میتوانم خودم باشم ،
چقدر می توانم به ندای درون گوش دهم ،
چقدر می توانم تمرکز بر احساسم داشته باشم نه حرفهای منفی جمع.

تا وقتی که به این باور یا درک نرسی که : من تمام منابع خوشی و لذت و شادی و حال خوب و مکنت و ثروت و اُمید را در درون خود دارم ، مدام یک چوب پنبه ای هستی که با باد اطرافیان به این طرف و آن طرف کشیده می شوی .

در بین مردم ، اطرافیان ، جمع ، در کنارخانواده ، هنسر و فرزند و ….‌ و در بین اجتماع باشیم اما:
دقت و توجه و تمرکز ما به احساسمان باشد.

خیلی خیلی خیلی راه و رمز بزرگی است که در هر شرایط و هر وقایعی متوجه احساسات و عواطفت باشی .

از همان ثانیه ی اول بیداری ات متوجه احساست بشو‌.
از همان دقایق اول روز تمام توجهاتت به احساست باشد.
در میان کوچه و بازار و خیابان تمام دقتت به احساست باشد.

پدر و مادر گرامی:
برادرم ، خواهرم :
دوستم:
هم وطنم:

نیازی نیست روی رفتار و عادات فرزندت حساس باشی
خانم محترم نیازی نیست روی آرایشت حساس باشی
حساسیت روی هر جیزی تنها ، درد را نصیبت میکند
حساسیت روی هر چیزی باعث خاموش شدنش می شود
حساسیت روی هر چیزی باعث خسته شدنت می شود
حساسیت روی هر چیزی باعث بیماری ات می شود
حساسیت روی هر چیزی باعث کمرنگ شدنش می شوی
حساسیت روی هر چیزی باعث مرگش میشوی

تنها یک نوع حساسیت است که جاودانگی به بار می آورد
تنها یک نوع حساسیت است که خوشبختی به بار می آورد
تنها یک نوع حساسیت است که ثروت بی انتها به بار می آورد
تنها یک نوع حساسیت است که تورا ابدی می کند
تنها یک نوع حساسیت است که سلامتی و تندرستی بی انتها به بار می آورد و آن هم :
حساس بودن به احساست
است .
دیگران را در زندگی خط بزنیم و تنها به احساس خود بچسبیم
این بهترین نوع وابستگی است

از این به بعد مادر ما این احساس ما باشد
از این به بعد پدر ما احساس ما باشد
از این به بعد فرزند ما احساس ما باشد
از این به بعد هدف ما توجه به احساسمان باشد

انسانهایی که بیمار شدند ، بیشترین توجه و اهمیت را به خود ان بیماری را دادند نه به احساسات خود .
انسانهایی که ورشکست شدند ، بیشترین اهمیت را به خود ورشکستگی دادند نه به احساسات خود.

قهرمانان قبل از اینکه قهرمان شوند ، آنها در تسلط بر احساس و مدام بودن با احساس و مدام توجه کردن به احساس خود قهرمان شدند .

احساسات تو گنجینه ی نامحدود آگاهی است

وقتی خوب از آن محافظت کنی ، فوران میکند دریایی از الهاماتش به سمتت.
به دنیای استثنایی و یگانه ی خودت وارد شو
این دنیای یگانه ی تو، باورهایی دارد که به هیج یک از باورهای انسانهای دیگر شباهت ندارد .
این دنیای تو گنحینه ها و ذخائری دارد که با هیچ گنجینه و ذخیره ای در عالم شباهت ندارد .
درختانی دارد که شبیه هیچ درختی نیست
علوم و دانشی دارد که شبیه هیچ علوم و دانشی نیست
سعادت و سلامتی و خوشبختی هایی دارد که شبیه آن در هیچ انسانی در عالم نیست
هر انسانی یک دنیای بی انتها و استثنایی و جاودان است .

در پناه خدا شاد و موفق باشید .



3

4 سال پیش

همه پیامتون خوندم خیلی به دلم نشست

مرسی ازتون

من راستش نمی‌دونم چطور به منبع وصل باشم؟ مشکل اینجاست من صدای قلبم متوجه نمیشم نمیتونم با منبع اتصال کنم چیکار باید کنم؟ درمورد منبع و این تصمیمات چه باوری بسازم

مثل همیشه منتظر جوابای خوبتون هستم


4 سال پیش

سلام واقعا درکتون از قوانین خیلی اساسی و عمیقه

بی نهایت تحسینتون میکنم

درمورد عینک و ضعف چشم سوال داشتم

شما دیگه عینک نمیزنید؟

فکر میکنم با تمام وجود نتونستیم باور کنیم همه چی خودمون و احساسمونه وگرنه راحت همه چی انجام میشد

مثلا من تو ذهنم اینه هر بیماری میشه ولی چشم ضعیف نمیشه خوب شه برای کسی نشده

چاره ش لیزیکه

دقیقا همون سخنان گرانبهای شما که نباید از دید بقیه نگاه کنیم اینا دیدگاه بقیه ست

اگر بیشتر درمورد درمان چشم و عینگ نزدنتون توضیح بدید خوشحال میشم

ممنونم از نظرات فوق العاده تون🙏😊🦋


3 ماه پیش

سلام آقای ابودردایی عزیز و بسیار مهربان

خدا رو هزاران هزاران بار ممنونم که این آگاهی ها خالص و ناب رو از طریق یکی از بنده های عزیزش به من می‌رسونه ای کاش و امیدوارم که این پیام من به دستتون برسه و بدونید که خیلیا هستن مثل من که دارن شب و روز با این کامنت های زیبای شما به خداوند وصل میشن و احساس بسیار زیبایی رو تجربه می‌کنند…خدا رو میلیاردها بار شکر میکنم بابت اینکه منو در مسیر این آگاهاهیها قرار داده میدونید نوشتن این کامنت ها چه قدر زمان و انرژی میخواد واقعا شما یکی از بهترین و سخاوتمندترین بنده های خداوند مهربان هستین…امیدوارم هزاران برابر این همه حس زیبا و مهربانی که به ما منتقل میکنید به خودتون و زندگیتون برگرده…خدایا شکرت.

2

سلام دوست عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه
نکته اول اینکه احترام پدر مادر ها سرجاش و رفتن به اون مسیری که اونا دوست دارن احترام نیست زیر پا گذاشتن و بی احترامی به عشق و علاقه خودته!!!!!
اما قرار نیست که به خاطر پدر مادر یا حرف دیگران علاقه و عشق واقعی و درونی که باعث آرامش و احساس رضایت از زندگی ما می شه رو به خاطر حرف پدر مادر نادیده بگیریم با فرض این که داریم بهشون احترام میزاریم. این اولین اشتباهیه که یه آدم در انتخاب هدفش میکنه که حسرت سنگینی مثله از دست دادن وقت ارزشمند توی مسیری که بهش علاقه نداشتی و خیلی چیزهای دیگه هم بعدش داره .
به نظر من بهترین معیار برای انتخاب هدف توی زندگی پیدا کردن (عشق و علاقه) خودمونه با نگاهی به (زندگی نامه بزرگان جهان)که پیدا کردن عشق و علاقه هم با (شناخت خود )مشخص میشه و شناخت خودت هم با( تحقیق و بررسی در درون خود) و (کسب اطلاعات و دانش) برای شناخت خود میسر میشه.
چیزی که من از کامنت شما دریافت کردم اینه که مثل اینکه شما به هنر علاقه داری مثله نقاشی چون اکثر اونایی که به مسیر عشق و علاقه شان به هر دلیلی نمیرن معمولاً مسیر عشق و علاقه شون رو کنار کار خودشون ادامه میدن با فرض این باور که خودشون نمیتونن از مسیری که دوست دارن درآمد کسب کنن !!! به همین دلیل میرن سمت یک شغل دیگه و باز این دومین اشتباه توی انتخاب هدف هست چون اگر به اطراف و جهان نگاه کنیم می‌بینیم که در هر شغلی آدم فقیر و پولدار هست مثلاً وکیل داریم که تو بهترین شرایط هست ، و مثلاً وکیل داریم که هزینه مطبش رو هم نمی تونه بده پس نباید بگیم توی شغل خاص پول و درآمد هست مثل پزشکی وکالت پرستاری و یا هر چیز دیگه
فایل اصل و اساسی که صاحب یک کسب و کار موفق باید بداند استاد عباسمنش عزیز در قسمت دانلود های بالای سایت در قسمت باور های ثروت ساز صفحه اول رو ببینید اصلا متوجه میشید که مشکلتون کجاست با وضوح عالی‌تر میفهمید چطور حل بکنید مسئلتون رو
بعد
در قسمت دانلود های سایت قسمت مصاحبه با استاد فایل مصاحبه با استاد قسمت ۱۶ هم باز در مورد اینکه عشق و علاقه واقعیمون چیه و چطوری پیدا میشه توضیح داده و نکته های ارزشمند گفته که حیفه نبینید.
کتاب های مثله شفای زندگی نوشته لوییز هی
و انسان درجستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل عالین و مخصوص شما و تمام کسایی که این مشکل رو دارن خیلی میتونه بهتون کمک کنه به من خیلی کمک کرده تو این حوضه حیفه که نخونید چون کمکتون میکنه خود واقعی خودتونو بهتر بشناسید و رسالتتون رو در این دنیا بهتر پیدا کنید.
و کامنت سپیده سلیمانی رو در مورد پیدا کردن عشق و علاقه رو حتما بخونید چون ارزشمند و کار راه بندازه و توی این کامنتم گفتم چجور بفهمیم عشق و علاقتون کجاست و آیا راهمون درسته یا نه ؟؟ در لینک زیر کلیک کنید
abasmanesh.com
خیلی از دانش آموزان ها و آدم ها به خاطر دل خودشون به خاطر عشق و علاقه خودشون هدف گذاری نمی کنند و پیدا نمیکنن مسیر عشق و علاقه شون برای اینکه اول میترسند حالا میتونه ترس از عدم درآمد زایی از عشق و علاقه شون باشه و یا میتونه ترس از حرف مردم و پدر مادر مادر و غیره …..باشه و یا میتونه ترس از موفق نشدن یا نرسیدن و غیره… باشه حالا هر چیزی شبیه این موارد که جلوی اون عشق و علاقه درونیشونو میگیره و به قول استاد ترمز راهشون میشه اگر شما بخواهید شبیه ۹۹% این آدم ها باشید من حرفی با شما ندارم و ما با هم کاری نداریم اما اگر بخواهید متفاوت و خاص باشید باید برید سمت عشق و علاقه خودتون و این هم بگم که حسرت انجام ندادن کاری که دوستش دارید به مراتب سنگین تر از چیز های دیگس .
و نکته اینکه (کارمودعلاقه به معنای شغل مورد علاقه نیست به معنای چیزی که دوستش داری مثله اینکه یه نفر نقاشی رو دوست داره و هزارن مثال دیگه که خودتون میتونید پیدا کنید) چون توی دنیا خیلی از شغل های الان اصلا اول شغلی نبوده عشق و علاقه بوده بعد شده شغل مثله شغل استاد عباسمنش عزیز توی فایل هایی که گفتم توضیح دادن . قشنگ توضیح دادن حیفه نبینید.
زندگی کوتاهه پس حیفه که اونو با حرفهای مردم و یا ترس ها و یا هر چیز دیگه ای بذاریم از دست بره و نریم سمت عشق و علاقه خودمون چه حسرت بزرگیه واقعا !!!
وای به حال اونی که قبل مرگش نرفته تو مسیر عشق و علاقه اش و با چه حسرت هایی قراره بمیمره و این دنیا رو با کلی کار های نکرده ترک کنه که رنج بزرگیه!!! و هر لحظه ممکنه این فرصت زیبای زندگی رو از دست بده و …..
نخواه که پدر مادرت رو اونطوری که تو دوست داری باشند چون هیچ وقت این اتفاق نمی افته اونها اونطوری که دوست دارن هستن و نمیشه تغییرشون داد فایل ما خالق زندگی خودمون هستیم استاد عباسمنش رو حتما ببینید خیلی طلاییه
و کلا کسی رو چه پدر مادرت و چه کسی دیگه رو نمیشه تغییرشون بدی مگر اینکه خودشون بخوان حالا هر چقد میخای تلاش کن اما در نهایت به این حرف من میرسی که البته اون موقع دیگه کلی انرژی و زمان از دست دادی.
به جای تغییر اون ها روی خودت کار کن و آدم بهتری از خودت بساز
⚫ اگر دوست دارید که از طریق درس خوندن عشق و علاقه تان را دنبال کنید و اگر که به درس خوندن علاقه دارید توی حوزه مورد علاقه خودتون به نظرم بهترین کار اینه که روش مطالعه خودتون رو اصولی کنید و اون همه وقت رو با مطالعه نادرست از دست ندید و نه تنها برای الان خیلی به کمکتون میاد بلکه برای دانشگاهم بسیار بسیار بیشتر کمکتون میکنه و نیازه چون طبق حجم درس ها و مطالب چون در دانشگاه بیشتره خوندن درس ها با سرعت قبلی و پایین باعث کاهش بازدهی و یادگیری و نتایج خوب میشه به همین دلیل تند خوانی هم بازدهی رو بالا میبره و یادگیری رو بالا میبره و تازه درس ها هم به راحتی فراموشتون نمیشه و نتایج عالیتر رو کسب میکنید. 
⭕و نکته مهم آخر اینکه پیدا کردن عشق و علاقه درونی باید خودت یه فرصتی  به خودت در عمیق نگریستن و یا تفکر عمیق در مورد اون چیزی که عاشقشی و واقعا خسته نمیشی ازش بدی و عجله نکن چون عجله خودش یه مانع بزرگه و نگرانی ایجاد میکنه و نمیزاره شما عمیق فکر کنی   به قول قدیمیا راست که میگن عجله کار شیطونه .
موفق و پیروز باشید ❤❤


1

سلام آرزو جان.
امیدوارم ک حالت عالی باشه و شرایط بر وفق مراد و ایام به کام :)
میخوام یه توصیه ای بهت بکنم. یکی دو روز درس خوندنو متوقف کن یک برگه بذار جلوت و بنویس تمام آرزوهاتو، کوچیک و بزرگ، تمام اهدافتو،‌ تمام رشته هایی ک بهش علاقه داری هر چی میخواد باشه.. بعد از اون هم بشین فکر کن و از تمام جنبه ها بررسی شون کن مثلا برا بحث پزشکی خوندن، بنظرم از جنبه اینده کاری، درسها، درامد، عشق و علاقه‌ت، دید بقیه، هر جنبه ای به نظرت میرسه.. برا همه علاقه هات اینکار رو انجام بده. ببین کدوم یکی میتونه خوشحال‌ترت کنه، کدوم یکی میتونه هدف اصلیت باشه و کدوم یکی فرعی.. مثلا بذار یه مثال برات بزنم یکی بین رشته های پزشکی و موسیقی مونده. اول بیاد اینها رو از همه جهات بررسی کنه مثلا ممکنه طرف بیاد بگه خب ببین پزشکی خوبه از منظر ۳ “فلان” نظر. منتها موسیقی از منظر ۲ “فلان” نظر خوبه خوب پس پزشکی میشه اولویت اولش میتونه درکنارشم موسیقی شو ادامه بده.. اینکار و انجام بده تحقیق کن بپرس سرچ کن و تا وقتی به نتیجه منطقی و قابل قبولی از منظر خودت نرسیدی ول نکن چون باز یکم بگذره دوباره سراغت میاد..
و یه نکته ای رو هم در نظر بگیر تو بررسی جنبه هات. اینکه این جنبه ها بیشترشون از دید سوم شخص نباشه. مثلا خب یکی از جنبه ها تو بحث پزشکی موقعیت اجتماعی شه. نمیگم بده یا خوب نیس اما در نظر داشته باشه ک از منظرهای مختلف ک بررسی میکنی بهشون ضریب بدی مثلا علاقه ت باشه ضریب ۵ ولی مثلا موقعیتش باشه ضریب۱. منظورم اینه ک تو بررسی هات از اموزه ها هم استفاده کن نه صرفا تایید طلبی و جلب نظر بقیه و اینها.. امیدوارم موفق و موید هم بمونی. سپاسگزارم.



3

4 سال پیش

ممنون دوست عزیز

راستش این کاری که شما گفتید من ۶ ماهه دارم انجام میدم و دقیقا به مثال شما رسیدم

اما سوالی که پرسیدم خیلی اذیتم میکنه

سلام به دوست عزیزم

بنده با اینکه یک سال از ورودم به دانشگاه میگذره، ولی میخواستم بگم که من هم تجربی بودم و اوایل دبیرستان هم علاقه وافری به رشته های درمانی داشتم هم رتبه بالا.

اما همین تذکرهای تکراری، این تکرارهای بی مورد، این حرفهایی که یه جورایی لج آدمو درمیاره رو هم اون موقع تجربه میکردم و هم الان که از رشته های درمانی رو برگردوندم و طبق یه الهامی که به دلم شد وارد حیطه ورزش و رشته علوم ورزشی شدم.

راهنمایی که بتونم بهتون بکنم اول اینکه اگر چیزی اذیتتون میکنه ازش اعراض کنید، اگر هم پدر و مادرتون اون حرفهارو میزنن، شما باید جوری بهشون گوش کنید که اذیت نشید، یا اگر یه مواقعی زیادی رفت توی ذهنتون و دیدید موندگار شد و داره اذیتتون میکنه، اعراض کنید، چطور؟ با توجه کردن روی نکات مثبت اطرافتون، یه گل زیبا اگر دیدید، یه ابر زیبا، یه نسیم دلچسب، وقتی که آروم تر شدید، حالا بیایید و به نکات مثبت مسیری که بهش علاقه دارید توجه کنید، به خودتون اینو به یاد بیارید که شما واسه راضی شدن خودتون، برای داشتن احساس خوشبختی خودتون دارید اون مسیرو میرید، چه بقیه محالفت کنن، چه با پیش زمینه ذهنی اشتباه حتی تشویق کنن،

به قول استاد میگن نه به تحسین ها و تشویقاشون توجه کن نه به توهینا و تحقیراشون

شمایید و شما و دنیای نو، تازه و آکبندی که هر روز در اختیارتون قرار میگیره، هیچ کسی در اون دخالتی نداره، شما باید آنقدر قوی بشید که حتی اگه کسی به شدت باهاتون مخالفت هم کرد اصلا بهش توجه نکنید چه برسه به تذکر و تشویقی که از روی پیش زمینه های ذهنی غلط باشه.

اگر این روند رو در پیش بگیرید و روی نکات مثبت والدینتون هم تمرکز کنید بعد از طی تکامل حتی اونها کمتر به شما این حرف ها رو میزنن و همینطور اگر تشویقی هم بکنند میشه تشویقی که به دل شما میشینه.

امیدوارم تونسته باشم تا حدی پاسخ مفیدی داده باشم

دستتون در دست الله یکتا


4 سال پیش

درسته یادم رفته بود که باید اعراض کنم

من بهم الهام شده که هنر نقاشی که خیلی دوست دارم در کنار این رشته ادامه بدم و اگر خدای نکرده رفتم به این رشته بعدش فهمیدم مسیر مسیر اشتباهی بوده به راحتی میتونم انصراف بدم اما خب این تحسین های نا به جا اذیتم میکنن مرسی از شما

1

سلام دوست عزیز
هر رشته ای که دوست داری بخون
چون تنها در این صورت میتونی ادامه بدی و موفق بشی
چون. قانون اینه که برای رسیدن به ثروت و موفقیت باید دنبال کار مورد علاقه آن بری
در غیر این صورت مطمئن باش پشیمون میشی و از پدر و مادر ت تنفر پیدا می‌کنی چون اونا رو مسوول می‌دونی
اگه زندگی نامه افراد موفق رو بدونی در اول کار خیلیا مخالفشون بودن ولی بعدا که ادامه دادن و موفق شدن همنوایی که مخالف بودن پیروانشان شدن



2

4 سال پیش

بله درسته ولی من در پیامم گفتم که علاقه هست ولی این حرفا اذیتم میکنن و اینکه استاد گفتن اگر خدای نکرده رفتیم شغلی فکر کردیم علاقه بهش داریم اما وقتی وارد شغل شدیم دیدیم یه چیز دیگه علاقه داریم خیلی راحت میتونیم انصراف بدیم


4 سال پیش

یه جورایی نمیخام حرف حرف پدرو مادرم بشه این به شک میندازه منو

1

سلام دوست عزیز
اینکه کلا آرزوی تمام پدر مادرهای ایرانی هست که بچه هاشون دکتر و یا مهندس بشن.
حالا بعضیا تمام هدفشون رو میذارن تا خواسته ی پدر و مادرشون رو برآورده کنن ، بدون در نظر گرفتن خواسته ی خودشون… بعضیا هم جسارت انتخاب دارن و راه خودشونو میرن
بقیه نمیدونن تو چی درونی دوست داری.. فقط خودت خبر داری که چی توی ذهنت میگذره.. آیا علاقه داری و یا تحث تاثیر تلقین بقیه بوده
وقت باید بذاری با خودت خلوت کنی تا به جواب برسی.
باید به چیزی که علاقه داری برسی.. ما بدنیا نیومدیم که خواسته ی بقیه رو برآورده کنیم حتی مادر پدرمون رو

موفق باشی


رفتن به بالا