چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »
خدایا هر آنچه ک دارم همه از آن توست
درود بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گلم
کامنتی که میزارم گفتگوی من با خدای خودم بود در خلوت بهم گفته شد و کانال تلگرام که برای خودم از قبل ایجاد کردم بین خودم و خدای خودم هست و گفتگوهایی که میشه اونجا مینویسم و او میگوید و من مینویسم بهم گفت که متن که خودش رو گفت اینجا کپی کنم و فراموش نکنم که بهتر درک کنم این موضوع رو که
زندگی مثل ی بازی فوتبال میمونه که هروز صبح خودمون رو گرم میکنیم برای ی بازی جذاب و لذت بخش با تمریناتی که از این سایت میآموزیم و در عمل باید اجرا کنیم
علیرضا جان در زمین چطوری بازی میکنی ؟آیا از وقتی که میری داخل زمین لذت میبری؟
آیا تمرکزت روی بازی کردنت هست و از همون لحظه ای که بازی میکنی لذت میبری؟
چقدر حواست به حواشی هست آیا اعراض میکنی از تماشاگرانی که میان تخریب میکنن
آیا تمرکزت روی خودت هست یا راضی کردن تماشاگران ک برات مهمه و میگی بخاطر تماشگران بازی میکنم یا اینکه کاری به حرفها و فحشهاشون نداری حتی به تشویق کردنشون واکنش نشون نمیدی و بازی خودت رو میکنی؟
این بازی کردن با تیم حریف که نجواها هست باید جوری بازی کنیم که همیشه برنده بازی باشیم ولی باید مراقب باشیم که از قبل آنالیز کرده باشیم حریف رو که از کجا میخواد ضربه بزنه
اماوقتی تمرین میکنم و تمریناتی که مربی بهم گفته چطور بازی کنم و عمل کنم که دست حریف رو بخونم تا برنده بازی باشم فقط برای امروز فوتبال بازی کنم و بازی لذت بخشیه اما این بازی قوانینی داره که اگه رعایت نکنم و بی هدف بازی کنم و به تمریناتی که قبل بهم داده شده عمل نکنم منجر به باخت و اخراج شدنم میشه
وقتی اول صبحت رو با قدرت شروع اگر من زرنگ و باهوش باشم اولین توپ رو پاس میدم به خدا و میزارم اون بازی کنه و از سر راهش میرم کنار تا خودش گل رو بزنه چون توی تمام پستها قدرت داره و قویه وخودش هم مهاجم خوبیه برام هم دروازه بان خوبیه هم دفاع خوبیه و فقط باید اعتماد کنم بهش ، جالب وقتی گل میزنه میگه تو گل زدی و بنام تو ثبت میشه همه هورا میکشن و اسمت رو فریاد میزنن شاید اولش برای اینکه ببینه چقدر بهش ایمان و توکل داری توپ اول رو بزنه توی تیرک دروازه که ثابت بشه که واقعا ایمان داری بهش بعد از اون اگه تونستی ذهنت رو کنترل کنی و سپاسگزار باشی و تایید کنی ببین شد و ادامه بدی و امید در دلت زنده بشه که بعدی هم رو گل میکنه برات اما من نشونه ها رو نمیبنم و تایید نمیکنم و دنبال اون نتایج بزرگ هستم و عجله دارم و قانون تکامل ک باید رعایت کنم رو رعایت نمیکنم شیطان میبینه حسم بده میاد نزدیک دروازه من و کارش اینه چون ناسپاس شدم
و اینه خدا در قران دست شیطان رو، روو کرده در مکالمه شیطان با خدا، شیطان به خدا میگه حالا که من رو از بهشت انداختی بیرون دشمن خونی انسانها هستم. بزرگترین ضربه رو بهشون میزنم و شیطان همه قوانین خدا و بهشت و جهنم رو میشناسه و جالبه شیطان از این همه گناه، دست میزاره روی شکر گذاری میگه سر راه بنده هات میشینم از 4 طرف چپ و راست جلو و عقب بهشون حمله میکنم که شکرگزاری انجام ندن.
پس باید هر نتایج کوچکی میفته بخودم بازگو کنم و تایید کنم تا نتایج بزرگتر رخ بده
و نگران این نباشم چطوری گل میشه من کافیه پاس اول بخودش بدم و خودم رو جلوی توپ خدا ندازم وقتی رها میکنم و میسپارم بخودش دیگه خیالم باید راحت باشه ولذت ببرم خدا پشت سرهم گل میزنه واسم تا وقتی که همه این گل زدنها رو از خدا بدونم بگم اونه که داره برام انجام میده ،اما جایی از زندگی خودم دیدم خدا پشت سر هم گل زده بعد من فکر کردم خودم گل میزنم و از خودم میدونستم و اون غرور لعنتی اون منیت اون تکبر نمیزاره رشد کنی دیگه تمرین نمیکنی و از تمرین کردن فاصله میگیری و فکر میکنی خودت بودی ک گل زدی و خدا میگه اوکی عشقم برو تو زمین گل بزن میری در دروازه که میرسی گل خالی رو میزنی به بیرون از زمین که خدا بهت بگه ببین من بودم همه گلها رو واست میزدم من همه کاره هستم که بهم بفهمونه که بدون من هیچی نیستی اگه منو نداشته باشه هیج جا تحویلت نمیگیرن و برگرد پیش خودم اما من چیکار میکنم شروع به غر زدن میکنم گیر میدم به چمن یا کفش و همینطوری ادامه میدم به جایی میرسم که دارم خطا میکنم داور که خدا هست بهم تذکر میده و گوش نمیکنم دوباره خطا بدی انجام میدم دوباره داور تذکرجدی میده اگه دوباره تکرار کنم کارت زرد میگیرم اما چون توجهم رو منفیها هست.و فکر میکنم هر چقدر دوندگی کنم بیشتر درگیر کنم خودم رو میتونم گل بزنم بعد خطای بدی که داور کارت زرد رو میده که ببین اصلاح کن خودت رو ،بعد میبنم با عصبانیت دارم بازی میکنم کارت قرمز و اخراج میشم ..که داستان من اینجوری بود اما دارم سعی میکنم بعداز اخراج شدن خودم رو اصلاح کنم و بزارم خداوند برام گل بزنه و جالبیش اینه بعضیها که اخراج میشن بجای اینکه فکر کنن کجای کار اشتباه بود تا اصلاح کنن، میان میگن مربی خوب درس نمیده میرن میگن اون مربیه خوبه یا استادیوم زمینش خوب نیست اون فلان کشور استادیوم خوبی داره و هزار از این حرفا
وقتی من در زمین بازی میکنم و پاس اول بدم بخدا کاری میکنه واسم و خودم دیدم چقدر راحت گل رو جلوی دروازه خالی میزاره که من گل کنم ک ثبت بشه برای من خودش همه دریبل ها رو انجام داده فقط توپ اخر که خودش میزاره فقط من با ی بغل پا میزنم میره تو گل که دیدم چقدر اینطوری خدا همه دریبل ها رو زد و گل زدم و چقدر نام منو برزبانها آورد خدایا منو ببخش و ازت طلب مغفرت منو هدایت کن که در هر لحظه بیادت باشم خدایا ممنونم ازت سپاسگزارم خدای مهربانم که این مثال رو زدی و دیدم واقعا اگه واقعی بهت اعتماد کنم در عمل، نه در حرف اون موقع تو منو به همه چی میرسونی هر روز ی روز جدیده برای من ،امروز رو آیا پاس اول رو میدم به خدا که بازی کنه که اون بهترین فوتبالیست جهانه اون موقع با اعتماد و توکل بخودش منو به جایگاهی میرسونه که اون مدال طلا همیشه ببرم بالا اون منو قهرمان میکنه اون منو به همه جا میرسونه
در مورد این آگاهیهایی که خداوند از کلام استاد عزیز بهم داده شد و این مثال بهم گفته شد تا ثبت کن هم خودم استفاده کنم هم دوستان عزیز
میگه نیا بگو شهر من مشکل داره ،نگو بیزنس من مشکل داره یا مشتری های اون مغازه بهتره ،نگو همسرم این ایراد رو داره ،نگو فلان ….و هزار تا دیگه بخوام بگم زیاده چون از موقعی مدرسه رفتیم اگه توی فلان کلاس معلم بهتر بود میگفتیم که میخوایم فلان کلاس بشینیم یا فلان معلم یا فلان مدرسه بعد بزرگتر شدیم حتی در مورد لباس خریدن یکی رو میدیم که لباسش قشنگه میگفتم این لباس رو از کجا خریدی و اون لباس دیگه به چشم نمیومد تا الان همینطوری عمل میکردم فلان همکار چقدر قشنگ صحبت میکنه من نمیتونم و هزار جور دیگه خدا رو شکر این آگاهیها داده شد که سعی کنیم ار هر چیزی که داریم چ شئی باشه چ شخص باشه قدردان باشیم و همه چی رو از خدا بدونیم از خودم بپرسم چرا من اینطوری فکر میکردم قبل از اینکه این آگاهی داده بشه
اول بخاطر توجه بر نکات منفی اون بیزنس یا همسر
دوم بخاطر مقایسه کردن هست که فکر میکردم مقایسه نمیکنم
سوم بخاطر اینه که در بیرون از خودم بودم که اگر اون شهر بود من رشد میکردم اینم از شرک میاد که مخفی بود
سپاسگزارم از خداوند که کمکم میکنه و هدایتم میکنه که همیشه درحال اصلاح کردن خودم باشم در جهت رشد و بهبود خودم
و ممنونم استاد عزیزم بابت این فایل گرانبها که واقعا اگه این آگاهیهایی ک هر روز در اختیار ما میزارین و همش کلام خداوند هست که از زبان شما جاری میشه خدا رو شکر میکنم در این مدار و فرکانس هستم که دارم میشنوم و باید درک کنم و عمل کنم در زندگیم هر جایی که هستم همون جایی هستم که باید باشم باید بذت ببرم وقتی لذت ببرم از همین لحظه اکنون و سپاسگزار باشم خداوند هدایت میکنه به جاهای زیباتر و به کسی که هم مدارت هست که بیشتر لذت ببری
پاس اول شروع صبحت به خدا میدی یا به آدمهای اطرافت ؟!………….
در پناه خداوند یکتا باشین
با سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز
اول از همه سال نو میلادی شما و خانم شایسته هم مبارک باشه بهترین ها را تو این سال جدید واستون آرزو می کنم اصلا استاد چی بگم که هر فایلی که میگذارید دقیقا آن چیزی که من باید می شنیدم اش و تو این برهه از زندگی ام به شنیدن اش احتیاج داشتم من تقریبا اکثر باورهایی که بهش تو این فایل اشاره کردید را من هم دارم مثلاً من یکی از باورهایم این است که پسرهای شهر من خوب نیستند و من دوست ندارم همسرم همشهری ام باشه و دوست دارم واسه فلان شهرهایی باشه و چون این باور را داشتم آدم هایی هم که تا به الان خواستگاری ام اومدند آدم های نمیشه گفت بدی بودند ولی از زمین تا آسمان با آن فرد ایدهآل من فاصله داشتند و من جالب است که تا به الان متوجه این موضوع نشده بودم هی میگفتم آره من دوست ندارم همشهری ام باشه چون راستش از لهجه شهرامون هم خوشم نمیاد میگم لهجه زیبایی نداریم دوباره یک باور اشتباه دیگه در مورد شهرام این است که همش دارم شهرام را با شهرهای دیگه مقایسه می کنم و میگم آره جاهای دیدنی شهرهای دیگه خیلی بیشتر است به خدا هر وقت می خواهم بروم بیرون بگردم به خودم میگم آخه کجا بروم این شهر که جایی نداره بعد دوباره از آب و هوایش هم هی بد میگم میگم آره خیلی خشکه و سوز داره و بارندگی نداره آره برف و باران اش را شهر های دیگه می بینند و سوزش نصیب ما میشه و باز هم به خاطر این باورم هر جا میشینم همه دارند از آب و هوای بد شهرام و سرمای سوزناک اش می گویند باورتون نمیشه می روم بیرون ملت نه لباس گرمی آنچنان پوشیدن و نه سردشونه ولی من با صدتا کلاه و شال گردن و کاپشن و … دارم از سرما یخ میزنم و نمی دونستم که خودم این شرایط را ایجاد کردم واسه خودم و در مورد کشورام هم همین طور من فکر میکنم که کشورهای خارجی فرهنگ اشون بالاتر است و جا برای رشد کاری تو اون کشورها زیادتر است و من باید الا و بلا مهاجرت کنم برم به فلان کشوری و آنجا موفق بشوم و آنجا میشه پول ساخت و مردم کشور من واسه مهارت و هنر من پول نمیدهند و کلا واسش ارزش قائل نیستند و حتی خیلی ها دیدشون نسبت به شغل من بد است( من مربی رقص هستم) و باید از این کشور بروم تا موفق شوم و حتی یک هفته پیش هم این فکر به سرم زد که بیام مهاجرت کنم و در واقع ذهن من می دونست چه طوری فریب ام بدهد آمد یکسری چیزها را گذاشت کنار هم و بهم گفت ببین تو این مدت آنقدر نشونه دیدی تو کامنت های سایت از زبان بابات و یکی از آشنایان اتون و یکی از مربیان رقص دیگه که چند سال پیش این کار را انجام داده بود باورتون نمیشه شما میگید الهاماتی که از جانب شیطان باشه در شما تشویش و نگرانی و ترس ایجاد میکنه به خدا استاد آخر شب این فکر اومد تو سرم تا صبح نتوانستم پلک روی هم بگذارم بعد میگفتم آره ببین تو چقدر این مدت از زبان این و اون شنیدی که دوبی خیلی کشور خوبی است و امنیت توش بالاست و مردم اش ثروتمند هستند و جا برای رشد زیاده و هر کی رفته اونجا موفق شده بعد حتی رفتم درمورد شرایط مهاجرت بهش و … تحقیق کردم و جالبه عکس کشور امارات هم گرفتم و گذاشتم تو دریم بردم که من بهش نگاه کنم و بعد واسه خودم برنامه ریزی کردم که چه کارهایی باید انجام بدهم تا آن موقعی که بخواهم مهاجرت کنم و از طرف دیگه هم آنقدر رسیدن به این خواسته برای ذهن ام غیر قابل باور بود که خودم قشنگ متوجه شدم که از یک طرف پایم روی گازه و از طرف دیگه هم روی پایم روی ترمزه دوباره ذهن ام می گفت حالا رفتی آنجا چه طوری می خواهی کارت را شروع کنی و از کجا خانه پیدا کنی و … آنقدر که دیگه یکی دو روز بعدش هدایت شدم به پروژه جدید خانم شایسته و گام اول که مهاجرت به مدار بالاتر بود و شما تو اون فایل گفتید که باید اول از اینجایی که هستی لذت ببری و خودت را لایق مهاجرت به جاهای خوب بدانی و از همه مهمتر هیچ باور مخربی در مورد مهاجرت نداشته باشی که من دیدم متاسفانه من هیچ کدام از این سه شرط شما را نداشتم و تازه می خواهم مهاجرت هم بکنم ولی خوب می توانم آرام آرام و با رعایت قانون تکامل و از همه مهمتر با تمرکز بر زیبایی های شهرام و کشورام و مردمان خوبی که توی شهر و کشورم هستند قدم به قدم هدایت بشوم به جاهای بهتر با آدم های بهتر و تنها وظیفه من از الان به بعد سپاسگزاری از خداوند بابت داشته باشیم است چون تا حقیقتا قدر نعمت هایی را که در حال حاضر تو زندگی ام دارم را ندانم چیزهای بهتر و شرایط و موقعیت های بهتر وارد زندگی ام نمی شوند.
به نام خداوند فراوانی ها
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان همراه در این مسیر زیبا و قشنگ
خودم و تنها خودم هستم که مسئولیت صد درصد زندگی خودم رو بر عهده دارم و هیچ کس یا هیچ چیزی توی زندگی من تأثیری نداره غیر از باورهای حودم
من توی یه شهر کوچک زندگی میکنم و همیشه از بچگی بهم گفته بودن که اینجا نمیشه پولدار شد در صورتی که بودن توی آشنا و فامیل که وضعشون خوب بود ولی من همش فکر میکردم چون پدرشون پولداره اونا هم پولدار شدن با این که رو خودم کار میکنم ولی هنوز ته ذهنم این هست که اونا پدرشون پولدار بوده و به این جا رسیدن
و من به این نتیجه رسیدم که به جای دیگری برم تا پول بسازم و مدت 16سال یه شهر بزرگتر زندگی میکردم و تونستم یه پول خیلی کمی بسازم ولی از وقتی که فهمیدم وقتی باورهامون درست باشه همه جا میشه پول ساخت من دوباره برگشتم به همون شهر اول جایی که پدر و مادرم هستن و دارم تو همین شر کوچیک پول میسازم حتی بیشتر از شهر بزرگی که بودم
من به این نتیجه رسیدم که اگه هر جایی که هستیم تونستیم حالمون رو خوب کنیم و به نکات مثبت توجه کنیم میتونیم به مدار بالاتر بریم وگرنه اگه ما توی بهشت هم زندگی کنیم ولی فکرمون منفی باشه و همش نگامون به این و اون باشه همون بهشت از جهنم هم برامون بدتر میشه.
از وقتی روی خودم دارم کار میکنم کمتر عصبانی میشم و غر میزنم و … بعد از این که آروم میشم بچهها وقتی بهش فکر میکنم میبینم که بیش از 70درصد مواقع خودم رو با کسی مقایسه کردم و حال خوب خودم رو خراب کردم در صورتی که به خدا قسم اگه کسی زندگی من و زن و بچه هامو ببینه میگه خوش به حالت همه چی داری
مقایسه و عجله کردن آدم رو نابوووووود میکنه به خدا
این رو هم بگم که من مدت دو سال که تلویزیون نگاه نمیکنم و مدت شش ماهه که توی شبکه های مجازی نیستم اصلا
خدایا خودت کمک کن که بتونم هر روز بهتر از دیروز تغییر کنم و به ذهن ثروتمند نزدیکتر بشم الهی آمین
خیلی ممنون از تمام دوستان که کامنت میذارن و کامنت ها رو میخونن
ازاستاد عزیزم ممنونم بابت این آگاهی ها ی ناب که بیشترشون رو ما میدونیم ولی بهش فکر نمیکنیم یا به راحتی از کنارش رد میشیم چرا چون به قول قرآن انسان فراموشکاره آقا قبول کنیم که یادمون میره
یادم به شبای قدر میوفته که اون شب تا صبح با خدا راز و نیاز میکنیم و با خدا و خودمون عهد میبندیم که آدم خوبی بشیم ولی قبل از عید فطر همش یادمون میره و دوباره …
برا همین باید همیشه و هر لحظه به خودمون یاد آوری کنیم و از کوچکترین نعمت سپاسگزاری کنیم و از یاد خدا و قوانین بدون تغییرش غافل نشیم انشالله
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باید باشیم همگی
به نام خداوند هدایتگر
سلام به همه شما دوستان خوبم و استاد عزیز
چه فایل دقیقی بود، دقیقا من این روزا درگیر مقایسه ها و احساس ضعف خودم بودم.
حدود چند ماهی هستش که به خاطر شرایطم و عدمقدرت پذیرشم درگیر اینبازی بودم و از طرفی میدونستم که این کارم درست نیست و واقعا نمیخواستم شرایط خوب زندگی امرا فدای تفکرات و باورهای محدود کننده امبکنم اتفاقا درگیر تر میشدم و گاهی ساعت ها ناخود آگاه از چشمانم اشک سرازیر میشد و روبه خداوند میگفتم که دستم رو رها نکنه و چون اون از همه بیشتر خبر داره از دل و اهدافم پس هدایتم کنه که غرق نشم …
و این بود هدایت الله !
فایل استاد عباسمنش و راهکار های داخل این فایل که من رو دقیق و تمرکزی از ناخواسته هایم جدا میکند!
خدایا مثل همیشه به موقع رسیدی به دادم!
در زمان مناسب اتفاق مناسب برای من رخ داد تا هدایت بشم به سمت خواسته ها و زیبایی های زندگی ام…
امیدوارم بتونیم از این چرخه ناجالب ناخواسته با تمرکز بیشتر روی داشته هامون و تکرار و تمرین ، ارتقا سطح فکر و زندگیمون رو داشته باشیم.
من تمرینم رو برای تغییر باور ها و شخصیتمشروع کردم، شماهم شروع کنید چون باور داشته باشید که لایق بهترینا هستید!!!!
به نام خدای زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم
تو جه به نکات مثبت وسپاسگزاری درمورد آنهابه نظرم طلایی ترین نکته برای حال خوب و آرامش و پررنگ کردن زیبایی ها درزندگی ماست
تمام مدتی که روی نکات مثبت شهرم توجه و تمرکز داشتم روز ب روز به امکانات بهتر و دسترسی به مکان های بهتر هدایت میشدم پدرم در یک شهرک بسیار زیبا و آرام که همیشه دلم میخواست در آنجا ملکی داشته باشیم چون به پارکی که آنجا پیاده روی میکردم نزدیک بود ساختمان ساخت و من به راحتی هرروز صبح خیلی راحت میام الان که زیر درخت های قشنگ سبزپارک که از لای شاخه های درخت ها نور میتابه نشستم و فایل رو گوش دادم فهمیدم چقدر این مدتی که از سایت دور شده بودم داشتم به نکات منفی شهرم خانواده ام و پارتنرم تو جه میکنم و چقدر داره همه ی این نکات پررنگ میشه دقیقا برعکس زمانی که با سایت پیش میرفتم و نکات مثبت هرچیزیو شکار میکردم و بهش توجه میکردم هرروز اتفاقات زیبا تر برام میوفتاد تناسب اندام فوق العاده ای که داشتم و به میزانی که خودم رو دور کردم و دست ب گله و شکایت و اشتباهات دیگران زدم به همون اندازه آرامش و زیبایی هارو داشتم از خودم دور میکردم ولی خدارو هزار بار شکر میکنم که بازهم به مسیر درست هدایت شدم خداوند رو هزاران بار شکر میکنم برای آگاهی های که در زمان مناسب به من رسیدند و زمانی که تمرکز و توجه ام رو روی زیبایی ها بردم فهمیدم چقدر قشنگی ها نعمت ها در اختیار من هست که نادیده گرفتم امیدوارم در این مسیر هدایت و راه درست هرروز جلوتر بروم و بتوانم شکرگزار و قدر دان نعمت هایی که برایم هست باشم .
سلام استاد عزیز من واقعا به این فایل نیاز داشتم و امروز این فایل برام یه نشانه بود از طرف خدا و خدارو سپاسگزارم که اینجام .من خودم همچین اتفاقاتی که اگه اینجا نبودم اونجا بودم خیلی بهتر بود و الان همه چیم عالی بود از لحاظ ثروت همچین دیدگاهی داشتم و خودم ناخودآگاه حال خودم بد میکردم و اعتمادم به خدا اعتقادم به خدا رو از دست میدادم و به مرور بفهمیدم که هر کسی هر جا که هست جاش همینجاست مثالی که خود شما زدید و من این رو باور کردم و روز به روز که میگذرد میفهمم که خودم میتوانم خلق کنم با باورهای خودم و حتی میتوانم گریه کنم از ذوغ اینکه با رب دردودل میکنم و میفهمم که فقط اعتقاد نیست که باید باشد اعتماد و باور 100درصدی هستش که شما به آنچه که میخواهید و باور دارید میرسید. هر جایی کره زمین که باشی شما خودت انتخاب میکنید که زیبایی هارو بخواهی یا زشتیها و باورهای درست و توجه به زیبای ها هستش که شما و تو مسیر درست قرار میده و این را درک کردم و همچنان دارم تمیرین میکنم و خدارا سپاسگزارم که تو این وقت کمی که در سایت استاد عزیزم هستم دارم نصبت به باورهایم تغیر را حس میکنم خدارو سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم.
صبح تون بخیر .
سپاس گزارم برای این فایل.
چند روز پیش داشتم به دختر خاله ام می گفتم که دلیل این که زیاد لباس های به ظاهر شیک نمی پوشم اینه که تمرکزم رو بهبود شخصیتم است بعدش گفت ولی عوضش تو دل برو هستی مثلا اندام بسیار زیبایی داری ، قد بلندی داری ، لبات زیباست ، کمر باریکی داری ، گردن بلندی داری . چون چند وقتی میشه از ایران آمده گفت این ویژه گی های ظاهری که تو داری، تو ایران آرزوی چنین اندامی رو دارند و جالبه استاد روزا وقتی باهام صحبت می کنه ویژه گی های از منو میگه که من اونارو عادی فکر می کردم.
من در مورد چهره فکر می کردم مرغ همسایه غازه
من همیشه فکر می کنم فلانی که چهره زیبایی داره با ارزشه و خاصه مثلا دختر خاله ام که چهره زیبایی داره همیشه به حسرت قد بلندم و اندام زیبام رو می خوره میگه لبات خدایی پروتز کرده است و فلان ویژه گی رو داری و بهمان و باز دو باره من میگم این چقد چهره زیبایی داره و زیبایی های خودم رو نمی بینم چون قد دختر خاله ام کوتاست و زیاد چاقه از روزی که دختر خاله ام آمده من روز به روز بیشتر متوجه نکات مثبت وجودم شدم.
سلام به استاد نازنینم وخانوم شایسته قشنگم
سال نوی میلادی رو به شما ودوستان تبریک میگم
چند شب پیش داشتم به این فکر میکردم که خیلی وقته روی سایت چیزی ننوشم
واز خدای همواره هدایتگرم میخوام که هر چه لازمه بتونم بنویسم که هم به خودم کمک کنه و هم دوستان عزیزم
موضوع مقایسه موضوعی که من متاسفانه مدتیه که خیلی درگیرش شدم و همون طور که استاد هم اشاره کردن عامل اصلیش رو در شبکه های اجتماعی میدونم و جالب اینجاست که من خودم به شخصه متوجه این راه و روش وباور غلط در خودم نشدم یعنی اونقدر آهسته وارد این پروسه مقایسه شدم که انگار امری طبیعی بوده و اصلا حساسیتی نسبت بهش نداشتم چون یادمه که من قبلا حتی برای اینکه متمرکز تر باشم تمام اکانت هایی که اضافه و ضروری نبودن رو دیلیت کردم اما وقتی توی جمع دوستان دانشگاه قرار گرفتم خیلی آروم و آهسته از فضای سایت و تمرکز روی زیبایی ها فاصله گرفتم و نتایجش رو هم دیدم
اگر بخوام مثال بزنم بعضی اوقات برای اینکه حتی بخوام روی سایت متنی بزارم میرم و فک میکنم که اول چطوری بهتره شروع کنم میرم میخونم که دوستان چطور متنشون رو شروع کردن یک حالتی که انگار بقیه بهتر بلدن! یا یادمه همیشه فکر میکردم شهر محل سکونتم خیلی محرومه و هیچ امکاناتی برای ارائه نداره تا اینکه به شهری رفتم که متوجه شدم نه خیرر اتفاقا خیلی چیزا اونجا هست که اینجا نیست! و نکات مثبت شهر خودم برام بولد تر شدن ، قبلا دو تا همسایه داشتیم که خیلیی روابط صمیمانه ای باهم داشتن و همه فکر میکردن که دوستی واقعی یعنی این و شاید حتی به حالشون غبطه میخوردن چند سالی که از سکونت ما توی اون محله گذشت و شرایط تغییر پیدا کرد یکی از همون افراد برامون توضیح داد که تمام این مدت روابط فقط حفظ ظاهر بوده و چشم و هم چشمی ها و مسائلی بودن که جلوی چشم ما نبودن ، یادمه وقتی دوران راهنمایی بودم یه سری از بچه ها بودن که از لحاظ تحصیلی خودم رو خیلی باهاشون مقایسه میکردم مثلا اونا بیست میشدن و من نوزده ونیم یا هفتادوپنج صدم و این میزان مقایسه من اونقدر قوییی بود که نفر دوم یا سوم کلاس هم که میشدم به چشمم نمیومد و فکر میکردم که اونی که نفر اوله از من باهوش تره و نتیجه این شد که من دانشگا چیزیوکه انتظار داشتم قبول شدم اما اون اشخاص خاص نه! بدی خیلی بارزی که مقایسه کردن داره باعث میشه که دستاوردهای خودمون رو نبینیم و در نود و نه درصد مواقع اصلا فراموشمون میشه که قبلا کجا بودیم و الان کجا هستیم فقط چندین لول بالاتر از شرایط خودمون رو پیدا میکنیم و غبطه میخوریم که من الان چرا اونجا نیستم؟! در صورتی که فراموش کردیم همین شرایط فعلی که به چشممون نمیاد روزی از خواسته ها و آرزوهامون بوده و چقدر راحت ناشکر میشیم به نعمت های خداوند.. یادمه استاد توی فایلی گفتن مثلا شخصی آرزو داره یه پراید داشته باشه و وقتی بهش میرسه و مدتی میگذره شروع میکنه به گله و شکایت که اینم شد ماشین! و مقایسه با ماشین های دیگه و یادش میره که همینم یه روز نبود وآرزو بود! اینکه نخوایم به کم قانع باشیم بحثش جداست و برای رسیدن به درجات بالاتر باید خودمونو با قبل خودمون مقایسه کنیم چون اینطوری یادمون نمیره که خداوند از چه طریقی مارو به همون خواسته هایی که الان به چشمون نمیاد رسونده در حالی که خودمون هیچ ایده ای براش نداشتیم! اینطوری یادمون نمیره که مسیر درست چیه و هر بار در کنترل کردن حسمون ماهر تر میشیم و ایمانمون قوی تر میشه اما وقتی خودمونو با بقیه مقایسه میکنم حالا بر فرض که همه چیزز دقیقا همونی باشه که ما راجبشون فکر میکنیم چون مسیر رسیدن اونا به اون چیز هارو نمیدونیم احساس نا امیدی میکنیم ! بماند که همیشه چیزی که در ظاهر می بینیمم درست نیست..یادمه یکی از دخترای اقوام کلاس یازدهم بود و ازدواج کرد و همه دخترای هم سن و سال فامیل غبطه میخوردندکه همسر خوبی داره اما بعد از گذشت دوسال جداشدن ، و کلی مثال هایی از این دست..راجب تمرکز بر نکات منفی من خودم تجربه ش رو داشتم که آروم آروم و بدون اینکه خودم متوجهش بشم خودم رو واردیک سیکل معیوبی کردم که حتی نمیفهمیدم که آبشخور این سیکل کجاستت! افکار منفی در این حد میتونن خطرناک باشن که جوری خودشون رو طبیعی جلوه بدن که تو حتی بهشون شک هم نکنی! همین دوشب پیش بود که شدیدا خودم رو با شخصی مقایسه کردم و احساس نا امیدی و بد شانسی و افت فرکانسیم اونقدر قوی بود که بعد از مدتهااا سالم بودن و به اصطلاح ضد گلوله بودن مریض شدم، همیشه این حرف استادو به خاطر دارم که رفتن به راه نادرست با ضعف ها بیماری های جسمی خودشو نشون میده و همون لحظه که این حرف استاد نازنینم برام یاد آوری شد گفتم خدایا من ناشکری کردم منو ببخش… و توی همین دو روز چه نشانه هایی که نیومد از خواستم و نکته جالبش اینجاست که بعد از اینکه متوجه شدم راهم نادرسته و پشیمون شدم روند بهبودیم از مریضی که فکر میکردم حداقل دو هفته ای درگیرم میکنه به شدت چشم گیر شد و به وضوح این حرف استاد برام روشن شد که اگر مریض میشید نگید این چه هوایی بود من گرفتم ! بگید من چه باوری داشتمم چه فرکانسی فرستادم که مریض شدم!! و بین این دوتا دیدگاه زمین تا آسمون فاصلست.. که ثابت میکنه قدرت همه چیز رو خداوند به دستان خودمون داده و خودش هم محکم پشتمون ایستاده..یادمه مدتی بود که خودم رو با یکی از دخترای فامیل مقایسه میکردم و بعد متوجه شدم اون حسرت شرایط من رو میخوره ! چقدر خوبه که بیایم از بیرون به خودمون و شرایطمون نگاه کنیم از دید کسی که حسرت شرایط ما رو میخوره، اون وقت خودمون هم دلمون میخواد جای خودمون باشیم !
وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَىٰ
و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی، که به گروههایی از آنان دادهایم، میفکن! اینها شکوفههای زندگی دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است!
(آیه 131سوره طه)
از خدای مهربانم میخوام که در این مسیر همواره پایدار باشم و قلبم رو برای دریافت آگاهی ها باز کنه
ازتون ممنونم استاد عزیزم به خاطر فایلی که درستت به موقع روی سایت گذاشته شد( الحق که همزمانی خداوند حرف نداره) و نشانه ای بود برای من که تسلیم امر پروردگارم باشم و از مقایسه بپرهیزم
ممنونم از شما دوستای قشنگم که با چشمای نازنیتون این متن رو میخونید
سلام استاد عزیز
کامنت سوم
خوندن کامنت بچها چیزایی یادم انداخت
سال اخر یه دوستی بود البته رشتش تجربی بود من ریاضی ولی همو میشناختیم
به خصوص یکسری کلاسا خارج از مدرسه همو میدیدیم
یادم سال اخر توی حیاط یهو دیدم داره با حال بد چشم گریون میره سمت اب خوری
بعدا فهمیدم عاشق زبان انگلیسی بود ولی وقتی به پدرش میگه نمیخواد پزشک بشه بخاطر این موضوع حالش بد شده و دقیقاهمون شجاعتی که من برای رفتن به کار مورد علاقم انجام دادم اونم بعدها فهمیدم انجام داده یه سال بعد توی کافه ای صبحونه خوردیم برام تعریف کرد که چیکار کرده
اون موقع من از فضای فوتسال فاصله گرفته بودم بخاطر باورهام
در واقع اون تجربی کنار گذاشت و رفت زبان المانی که به توصیه اینکه المانی ریشه ای که میخواد براش ایجاد میکنه
من رشته ریاضی رو کنار گذاشتم و رفتم فوتسال که ریشه علاقه ای بود که به فوتبال پیدا کزده بودم
داشتم میگفتم اون موقع از فضای فوتسال فاصله گرفته بودم
و من توی کافه یه روز صبح دیدمش کلی برام صحبت کرد از قبولیش توی دانشگاه بهشتی و اینکه فک و فامیل چطور حرف و طعنه بهش زدن که تو تحربی ول کردی میخوای بری زبان
گفت اون لحظه که رتبم اومد نمیدونی خیلی چقدر خوشحال شدم که دیگه یکسری ها روشون کم شد
بعد از اون باهم خداحافظی کردیم
وقتی دم در بابام اومد دنبالم بهش گفت مریم مورد تاییدته ؟ اون لحظه لحظه بدی بود برام که چرا پدرم میخواست از یکی که اولین بار میدیدش و فقط میدونست که یکی از دوستام و دانشگاه بهشتی تهران درس میخونه میخواد تایید بگیره
گذشت تا اینکه فهمیدم میخواد برگرده تهران
اون موقع توی یکی از آموزشگاه های زبان شهرمون چند روزی رفته بود که یکسری کارا براشون انجام بده بهشون کمک کنه
منم گفتم میام میبینمت چون میخوای بری اماده کردم رفتم پیشش
سلام و احوالپرسی کاراش انجام داد بعدش باهم حرف زدیم گفتم تهران چطوره مخصوصا تو بهشتی هستی و بهشتی هم جای خوبی هست و با خوشحالی بهش گفتم حتما خونه های لوکس و ماشین های مدل بالای زیادی میبینی؟؟
گفت اره توی مسیر خونه تا دانشگاه عبور میکنم در ادامه حرفش یه جوری از پولدارا حرف رد که احساس کردم یه تنفر خاصی داره انگار که پولدارا پولا رو جمع کردن به بقیه نرسه یه همچین حسی و اونجا من جا خوردم
اصلاااااا انتظار نداشتم کسی که میدونستم سالها با یه استاد و تیمش بوده و هزینه ها کرده که اون موقع خیلیا از پس هزینه یه کلاس عادیس برنمیومدن حتی وقتی سال چهارم بود میدیدم سرکلاس معلم ها نمیره اصلا خودمختار کار خودش میکنه طبق برنامه استادش
اینا رو وقتی میومدم توی کتابخونه میدیدم
توی کتاب خونه زیاد رفت امد داشتم چون مدتی بود فایلهای استاد میبردم با فلش میبردم که نگاه کنم
خداحافظی کردیم و اون رفت
بعد از اون دیگه باهاش ارتباطی نداشتم
سالهاست
اما میتونم بگم خیلی خودم باهاش مقایسه کردم
مخصوصا زبان المانی بود و پدرم عاشق زبان خارجه بود یه جورایی وقتی فهمیدن که دوستم زبان المانی اونم بهشتی تهران میخونه خیلی با حرفاشون اذیت میشدم که جلو رو من تحسینش میکردن من احساس کوچیکی میکردم
یادم رفته بود که خودم چندماه پیشش چه شجاعتی نشون دادم اگر اون جلو پدرش ایستاد و رفت سراغ علاقش منم اینکار کردم
ولی از اونجا که مسیر گم کرده بودم قشنگ یه احساسی بهم میگفت خوش بحالش، حتی با وجود اینکه فهمیدم نگاهش نسبت به ثزوتمندا خوب نیست بازم اونو شرایطش بهتر میدیدم خودم که چند وقتی بود سردرگم بودم بدتر
اون موقع یادم این دوستم کتاب های فلسفی میخوند و احتمالا این تفکراتش بخاطر همین بوده،
همیشه فکر میکردم اون از من بالاتره چون خیلس مورد تایید پدر و مادرم بود
اون داشت بخاطر افکارش با دیدن ثروت و زیبایی خونه ها و ماشینهای ثروتمندا عذاب میکشید بعد من اینجا حسرت جایگاهش میخوردم
واقعا باید سوال کنم از خودم جایگاه من از نظر دیگران چرا مهمه برات؟ اصلا چرا مهمه اونا تو رو چطوری میبینن؟
آقا تو شاید دلت نخواد دانشگاه بری
موضوع اینکه ما دلیل کارامونم یادمون میره وقتی روی باورهامون کار نمیکنیم
یادمون میره دلیل تصمیماتمون و همین خودش جرقه های مقایسه میزنه و..
خدایا منو هدایت کن
در پناه خدا
مریم درویشی
سلام به استاد عزیز
و خانوم شایسته
و دوستان گل
خب منم این مرغ همسایه غازه رو دارم
و یادمه یه جا های بود که مثلا دیدم که یکی ماشین خریده گفتم آه ما هنوز ماشینمون عوض نکردیم
یا مثل میدیم دختر به تورم نمیخوره و فک میکردم که خب دختر های ایجا بیشتر از آدم های ول لاشی و اینا خوششون میاد من که پسر آروم ساک
ولی اصلا این طور نیست
همش بر میگرده به بارو ها در مورد این مسئله
و امیدوارم خدا مارو به راه راست هدایت کنه که بتونم بهتر زندگی کنیم
بتونیم قوانین رو به خوبی انجام بدیم و نتیجه بگیریم
امیدوارم که همیشه سلامت و خوشبخت باشید