چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 944 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    شکر خدا بابت این سایت و اینکه امروز ی فایل جدید اضافه شد

    چه جالب که دو روز قبل ی کامنت در مورد فضای مجازی گذاشته بودم تو سایت و الان استاد در مورد فضای مجازی صحبت کردند.

    این مسئله به ظاهر کوچیک که استاد صحبت کردند در موردش به قطع میتونه زندگی و آرامش رو بهم بزنه اگر که ما ذهنمون رو نتونیم کنترل کنیم.

    فردی رو میشناسم که هر سری ی دوره جدید میگیره در حیطه ی مهارت پولساز و هی میگه من اشتباه وارد شدم این مهارته سخت هس – خاک خوری زیاد داره – در هر حالی که تمام مهارت ها یا شغل ها سختی خودش رو داره و حتما ی فرد رو هم میشه پیدا کرد که از اون مهارت پول خوبی بدست میاره.

    و به خاطر اینکه باید تو مسیر علایقمون قدم بر داریم تا انرژی و شور وشوق داشته باشیم ادامه بدیم و دوره خاک خوری تمام کنیم.

    در مجموع باید برای خودمون ارزش قائل باشیم و وقت مون را بگزاریم برای یادگیری مهارت جدید و ازش پول در بیاریم.

    و به جای اینکه تمرکزمون این باشه که کدوم شغل پولسازه یا ترند هس – مهارت مون رو ارتقاع بدیم و دوره های منتالی رو بگزرونیم تا اینکه ما هم هدایت بشیم به مدار ثروت بیشتر

    در هر صورت که به جای مقایسه کردن باید تمرکز بگزاریم رو خودمون و به خودمون یادآوری کنیم که نوبت ما هم میرسه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام و درود دوستان عزیزم و استادان گرامی امیدوارم در سال نوی میلادی زندگی نویی شروع کرده باشید.

    چرا مرغ همسایه غازه؟

    وای استاد چقدر خندم گرفت که گفتید همه دخترای ایران شبیه همن واقعا درسته همین حرفو چندوقت قبل از کسی شنیدم جایی بوده که گویا دخترای زیادی اونجا بودن و اون میگفت آقا چرا اینا همشون شبیه هم بودن نکنه همه با هم خواهرن؟؟؟

    استاد یه چیزایی ترند شده که همه از هم الگو برداری میکنن مثلا میرن لیفت شقیقه انجام میدن تا چشم وابروشون کشیده تر معلوم بشه،پف پلک رو عمل میکنن، لبا رو پروتز میکنن همه یه شکل ! استاد مد شده هر چقدر لبا بزرگتر خوشگلتر !!یه چیزایی انجام میدن ادم شاخ درمیاره به قولی میگن : بکش و خوشگلم کن……..

    آخ از این مقایسه کردن که مثل خوره مغزمون رو میخوره، متوجهش نمیشیم و هی تغذیه اش میکنیم.

    برای اولین بار در دوره احساس لیاقت بود که فهمیدم تمام الگوبرداریهام برای ساختن باور جدید فقط و فقط مقایسه بوده و هیچ فایده ای نداشته متوجه شدم که وقتی برای الگو برداری از افراد موفق در هرزمینه ای زندگی اونها رو مرور میکردم به جای اینکه حسم خوب بشه وتحسین کنم همیشه مقایسه و حسادت و حس بد داشتم و توقعم داشتم که چرا پس به هدفم نمیرسم؟ من که الگو برداری ام کردم تحسین هم کردم پس چرا نمیشه!!!!!!!!!

    دوره لیاقت جایی بود که با خود واقعیم روبرو شدم و دیگه جای فراری نبود باید می ایستادم و اعتراف میکردم که تمام این مدتی که به اصطلاح در حال الگو سازی بودم درواقع در حال حسادت بودم در حال مقایسه خودم با بقیه بودم ، من میفهمیدم وقتی زندگی کسی رو بررسی میکنم حال و احساسم بد میشه اما فکر میکردم فقط خودم اینجوری هستمو باید این موضوعو درست کنم بنابراین بیشتر و بیشتر زندگی افراد موفق رو بررسی میکردم و به اصطلاح میخواستم قضیه رو عادی سازی کنم! اما به قول معروف آب آتش را مدد شد همچون نفت! حس حسادتم و مقایسه ها کمتر که نشد هیچ حس و حال خرابم بیشتر و بیشتر میشد!

    ولی از جایی که تو دوره گفتید آقا شما چیکاردارید به زندگی بقیه ؟ مقایسه خودت با دیگری مثل مقایسه سیب و پرتغاله ! آیا تو سیب و پرتغال رو باهم مقایسه میکنی؟ منطقت اجازه نمیده دو نوع میوه که از یکنوع نیستند ومقایسه کنی چون نوعشون، شرایط رشدشون،خاصیتشون باهم متفاوته .حالا چطوره که بار ها و بارها میای خودت رو با فلانی و بهمانی مقایسه میکنی؟ در صورتیکه هیچ اطلاعاتی در مورد بک زندگیش نداری ! تو نمیدونی باورهای اون فرد چیه و چطور زندگی کرده و چه سختیایی تحمل کرده وچقدر برای هدفش تلاش کرده تو فقط نتیجه رو میبینی یک دقیقه از زندگیش رو میبینی ولی حسادت پشت حسادت مقایسه پشت مقایسه!!!!

    شنیدن منطق هایی که استاد در جلسه اول لیاقت بیان میکنن مثل آبی روی آتیش میمونه ولی باید مراقبت کنم از آگاهی ها و باور نوپایی که تازه کاشتم. تا ی کوچولو حواسم پرت میشه دوباره سرو کله مقایسه کردنها پیدا میشه تعبیرش برای من اینه که این مقایسه ها مثل یک کرم یا حشره ای هست که رفته توی گوش یا بینی و یا مغزت و همیشه باعث آزار میشه شاید مشغول کار دیگه ای باشی ولی اون حشره نمیذاره لذت ببری تو نمیتونی حواست رو پرت کنی چون اون حشره درون بدنته و داره حرکت میکنه البته حشره بعد مدتی که هوا بهش نرسه میمیره ولی حشره مقایسه کردن بدون اکسیژن هم زنده است بی هوازی کار میکنه لعنتی!

    یه مدت بخاطر آموزشام کانال یوتیوب فردی رو نگاه میکردم وقتی آموزش تموم میشد مثلا میخاستم استراحت کنم تو صفحه اول یوتیوب ویدئوهای کوتاه که اکثر جنبه طنز داشتند رو نگاه میکردم و همینجوری حواسم پرت میشد یکهو چند ساعت وقتم رو پای چرت و پرت تلف میکردم وتهش هیچی نصیبم نمیشد به جز ورودی منفی و در پس ذهنم مقایسه کردن فعال شده بود ، دیدی دختره چه پوست خوبی داشت؟ دیدی چه قد بلندی داشت؟ دیدی چه راحت حرف میزد؟ دیدی تو چه محیطی کار میکرد؟ دیدی چه رابطه ای باهم داشتن؟

    با اینکه من تجربه کردم که پوست واقعی تو عکس و فیلم معلوم نمیشه اکثرا فیلتره، میدونم با تمرین و رفتن به کلاسهای مخصوص بلاگری یا سخنوری این توانایی عالی فن بیان رو به دست آوردن، یااینکه تموم اون فضاها با نورپردازی های خاص و دکور اینجوری معلوم میشه بازم مقایسه میکردم ، و حتی بلفرض تموم اون شرایط هم اگه همونی باشه که دیدم باز هم نباید مقایسه کنم چون هیچ چیزی از پشت صحنه اون ویدئو ها نمیدونم از زندگی و اهداف اونها نمیدونم . خلاصه دیگه نخاستم چرت و پرت ببینم اون آموزشهای مفید رو ترجیح دادم ادامه ندم و به آرامی با دوره ای که دارم پیش برم. و گفتم اگه لازم شد مدیریت شده از این فضای ناب استفاده کنم چون هرچیزی که ادم بخواد تو یوتیوب پیدا میشه و از این بابت چقدر بزرگ و مفیده خدایاشکرت .به عنوان مثال چندوقت پیش که کابوت ماشین برادرم گیر کرده بودو باز نمیشد ازصدای ضربه هایی که به کاپوت میزد بیدار شدم گفت اره این اتفاق افتاده عجله دارم و…. اومدم یوتیوب سرچ زدم و راهکار ساده ای گفته ای بود انجامش دادیم وچقدر عالی در کمتر از چند ثانیه کاپوت به راحتی باز شد. خوب اون استفاده رو دوست داشتم چون اطلاعات مفیدی برای خودمم داشت

    یا اینکه اوایل هوا سردی وقتی بخاری گذاشتیم شمعک روشن نمیشد من تو اتاق داشتم دوره گوش میدادم اما متوجه اتفاقات بودم مامانم و خواهرم باهم صحبت میکردن هی اینور اونور میکردن ،دست به کار شدم برای تقویت اعتماد بنفسم هم تمرین خوبی بود با سرچ کردن ویدئو، مشکل رو فهمیدم و دست به پیچ گوشتی شدم شمعکو درست کردم چه کار ساده و لذت بخشی ! تجربه تازه و خوبی بود که دیگه برای همچین کار کوچیکی به تعمیرکار و …. مراجعه نکردیم و خودمون با باز کردن دوتا پیچ حلش کردیم.

    این مثالها رو برای ذهنم به یاد آوردم که ببین هرچیزی میتونه مفید باشه اما نحوه استفاده ازش مهمه وقتی هیچ کاری ندارم الکی توی یوتیوب وقت تلف نکنم چون درگیر مقایسه میشم بجاش بیام تو سایت و کامنت بخونم حتی اگه حوصله خوندن نداشتم سریال زندگی در بهشت ببینم و ورودی مثبت بدم.

    (امروز همین کارو کردم ، در اثر کم خوابی بی حوصله بودم و کسل . نمیتونستم تمرکز کنم برای فایل های دوره ها،اولش رفتم یوتیوب یه ویدئو در مورد جاذبه های تاریخی و طبیعی شهرو دیارمون دیدم در جریان صحبتهای شما در این فایل که گفته بودید چقدر درمورد محل زندگیت اطلاع داری (انصافا 10درصد اطلاعاتم ندارم!) و بعدم فایلهای تصویری با تصاویر فوق العاده جادوئی از سایت دیدم((عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر میدهدقسمت1و2)) و ((به رسم سپاسگزاری از یک دوست)) عمدا این فایل ها رو انتخاب کردم تا ذهنم رو گول بزنم و درگیر زیبایی درون فایل بشه و از حالت بی حوصلگی دربیام خداروشکر اثرگذار بود انرژی زیادی دریافت کردم.)

    مقایسه کردن همون حشره موزی هست که تو مغزم در حال حرکته اگه بهش ورودی بدم تخم میذاره و برای خودش عمارت سلطنتی و لشکر تشکیل میده و بعد از مدتی نابودم میکنه پس من که این موضوعو میدونم نباید کوتاهی کنم باید مثل یک شکنجه گر واقعی عمل کنم و هیچ غذایی به این حشره ندم تا ضعیف بشه و نایی واسه فعالیت نداشته باشه!

    ولی اولین قدم اینه که غذای این حشره موزی رو بدونم که چیه/ غذاش باور به کمبوده/ کمبود عزت نفسه/نپذیرفتن مسئولیته/باورهای مخرب منه/ کافر بودن منه/ و دریک کلام قبول نداشتن قانون ثابت جهانه/

    و استاد چقدر عالی ریشه رو موشکافی کردن ، من اگه تا آخر عمرم در مورد مقایسه کردن کار کنم بازم کمه چون به شدت انجامش میدادم و میدم.

    ولی هربار متعهدانه تر عمل میکنم که بهتر و بهتر بشم.

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    نیره گفته:
    مدت عضویت: 2282 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم بانوی عزیزم

    من سالهاست که با استاد آشنا شدم ووقتی که دراوضاع وشرایط بد شدید روحی بودم فایلهای استاد منو از قرصها وافسردگی وپنیک نجات داد

    ابتدا بدنم سلامتی خودش راپیداکرد ‌وبعدروح وشخصیت من شروع به تغییرکرد به طوری که درهرلحظه اززندگی تمام گفته ها ی استاد راسرلوحه کارخودم قراردادم وهرچه را میخواستم برایم محیا می شدولی یک درخواست من هرکاری که میکنم اجابت نمی‌شود وسالهاست که ذهن منو درگیر خودکرده وباعث شده که به خاطر پیداکردن باور مخرب ذهن خود را زیرو روکنم تاجایی که خیلی باورهای مخرب راپیدا واصلاح کردم اما همچنان به خواسته خودم نرسیدم تااینکه امروز این فایل استاد رودیدم ودروجودمن صدایی به گوشم خورد که همین است که سالهاست من رااز درخواستم دورکرده!!

    ترمز من دیدن بدی های همسرم به جای خوبی هایش بودفکرمیکردم باید همسرم تغییرکند تا زندگی کنم ودرخواست های من محقق شوند

    خودم راازدست رفته میدیدم به خاطر رفتارهای همسرم وپیش خودم فکرمیکردم اومسبب نرسیدن من به خواسته مهم زندگیم هست ‌هرکسی می‌تواند ازهمسرمن بهترباشداگر اوراترک کنم زندگیم درست می‌شود غافل ازاینکه این باورغلط ازدستم دررفته بود !!

    تااینکه امروز متوجه شدم، بااینکه شاید بارها این سخنان به گوشم خورده بود ولی امروز این کلمات رافهمیدم‌ ودرک کردم که اگر من تمرکز روی نکات مثبت را درخودم زنده نگه ندارم هیچ کجا وهیچ کس آن چیزی نیست که من میخواهم چون باتمرکز برنکات منفی همه چیز راخراب میکنم ودرچرخه ای قرارمیگیرم که الان درآن هستم

    هزاران بارخداراشاکر هستم که باشما استاد عزیز ومریم بانو آشناشدم وهروز از شما درسهایی می آموزم که زندگی رابرایم شیرین تر وآسانتر میکنه

    سپاسگزارم به خاطر هدایت خداوندکه هرروز نشانه هایش برایم پررنگ تر می‌شود

    الحمدالله کما هواهله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    به نام یگانه قادر مطلق

    این روزا منم و ساعت 5/5 صبح، پشت پنجره خونه خودم خونه ای که یه سمتش باغ پرتقاله و سمت دیگه شالیزار و تو فاصله دو متری یه جوب آب همیشگی جاریه، یه موزیک بی کلام لایت و تجسم خواسته هام یا خوندن کامنت یا نوشتن سپاسگزاری

    این شده فانتزی من، به عشق این لحظه شب میخوابم و صبح بی درنگ پا میشم

    الهی این لحظه معنوی و ناب رو سپاس

    الآنم نمیدونم چی شد که دارم می‌نویسم ولی انگار من نیستم، انگشتام روی کیبورد بازی میکنه ولی نوشته ها از جایی ورای من میاد

    الهی به امید تو بزرگوار

    دو تا موضوع

    یکی اینکه بیش از چند صد بار اتفاق افتاده؛ زمانهایی که سطح انرژیم فوق العاده بالا بوده و از در و دیوار اتفاقات و ثروتها و آدمای خوب بدو بدو سمتم اومدن و چقدر اون لحظه با خودم یا همسرم تاکید کردیم رو این موضوع ولی باز خیلی ساده فراموش میکنیم علت اون همه نعمت و برکت رو

    فراموش میکنیم که چه ساده عشق و مهر الهی داشت به سمتمون سرازیر میشد و باز به بیراهه میریم

    معبود بی همتای من بهم لطف کن و با کمترین انحراف از مسیر خودت گوش منو بپیچون

    و موضوع دوم همین تمرکز روی کمبودها و مقایسه ظاهر زندگی دیگران با باطن زندگی خودمونه

    به راستی شکرگزاری دریچه عشق و ثروته و ناسپاسی آدمو به قعر جهنم می‌بره،

    آره این قعر جهنم رو من تجربه کردم

    این لحظه پس از هشت سال سخت و پیچیده خونه ویلایی با صفای خودمو ساختم و یه ماشین خوب و سالم زیر پامه

    اما قبل از این هشت سال دقیقا همین شرایط رو داشتم

    کار ساخت و ساز انجام میدادم

    هم خونه داشتم هم خودرو سمند و 206

    یعنی دقیقا همین شرایطی که الآن دارم

    ولی چیزی که نداشتم احساس خوب سپاسگزاری بود، رضایت از نعمتها بود

    آره من پر بودم از مقایسه، فلان رفیقم ماشین شاسی داره اون یکی دکتره اون یکی دفتر املاک داره و…

    دوستان، فقط در عرض دو سال طوری روزگار چرخید که به خود اومدم دیدم منم و مستأجری تو یه خونه 60متری، ماشین ندارم، و ذره ای پول وارد زندگیم نمیشه

    واسه من هشت سال طول کشید تا خودمو بشناسم

    نقاط ضعفمو درک کنم و اصلاح کنم و مجدد زندگیمو بسازم

    من شرایطم رو به قدری سخت کردم که الآن واسه کوچکترین نعمتی که تو زندگیم هست بینهایت سپاسگزارم

    الآن همون شرایط هشت سال قبل رو دارم ولی در کنارش آرامشم دارم، احساس رضایت دارم، صبح ها با عشق از خواب بیدار میشم از تک تک داشته هام لذت میبرم و خدای رحمن رو شکر میکنم

    من راضی ام، آره تو این لحظه من راضی ام، قانع نه، خیلی بیشتر میخوام از همه خوبی های جهان، ولی این لحظه مو فدای آرزوهام نمیکنم بلکه با تمام وجود زندگی میکنم

    دیدگاه ما، طرز تفکر ما، میزان سپاسگزار بودن ماست که کیفیت زندگیمونو مشخص میکنه نه مقدار پول و شهرت و ارتباطاتمون

    میشه بینهایت موفق باشی از لحاظ مالی یا شهرت ولی از زندگی لذت نبری

    که البته سپاسگزاری واقعی قطعا با ثروت و نعمت همراهه، که اگه نباشه یعنی تبدیل شده به عادتی از روی اجبار و بر اساس باورهای غلط

    این لحظه رو زندگی کنید

    در پناه الله یکتا پر رزق و روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    علی عبادی گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    سلام خدمت استادگرامی

    آره واقعاهمین الان هم من این دیدگاه دارم وکم کم دارم تغیرش میدم همیشه می‌نشستم باهمکاری ومیگفتم آبادان برای ماآبادانیهاهیچی نداشت ولی ببین شهرستانیامیان آبادان دریکی دوسال ماشین می‌خریدند وخانه می‌خریدند ماچقدبدبختیم .شده بودباوروجهان بهمون ثابت میکردباورمادرسته.

    ولی الان به لطف الله دارم این باورتغیرمیدم وکسب وکارم خوب شده.خواستم این باوراشتباه خودم وهمکاران راباشمادوستان عزیزم به اشتراک بزارم .درپناه خداباشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2172 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین

    فلان شغل، چقدر پولسازتر از شغل من است؛

    استاد چند روز پیش متوجه شدم که قیمت کلاس خصوصی برای دبیرستان بیشتر از ابتدایی هست، و همش تو دلم میگم من هم دارم همون مقدار کار میکنم چرا پول من کمتره؟ یا منکه میتونم، رشته ی تحصیلیم طوری هست که دبیرستان درس بدم چرا باید تو ابتدایی بمونم؟ (و این از حرف مردم و از گذشته میاد که ابتدایی پول توش نیست، نگین یادت باشه اگر تو از این کار لذت میبری پس جای درستی هست اگر پول نیست بگررد ببین مشکل کجاست)

    باز هم در مورد شهر! توی شهر من حقوق شغل من کمه، اگر برم شهر بزرگتر درآمدم با همین شغل بیشتر میشه، اما خداروشکر چند روز پیش یکی از همکارام گفت فقط کرج و تهران با ما فرق دارن دوستش تو مرکز یه استان دیگه همین شغل رو داره با همین حقوق! چرا گفتم خداروشکر؟ چون باعث میشه این باور غلطم رو تغییر بدم که باید برم شهری دیگه تا درآمدم زیادتر بشه (و من دوست ندارم برم کرج یا تهران، شهرهای دیگه مد نظرم هستن) پس نگین جان اول همینجا درآمدت رو زیاد کن. مثل اون دوستت که همسن تو هست، تو یه سطح درسی بودید، خانواده اش از لحاظ فرهنگی و سواد و ثروت مثل تو بودن ولی…. برو الان اون رو ببین! خونه و ماشین و شغل خودش و همسرش هر دوو پر از ثروت هست، تو همین شهر هم داره زندگی میکنه

    نگین جان مسئله شغل یا شهر نیست تو، تو همین شغل و تو همین شهر هم میتونی پولدار بشی. (خدایا کمکم کن نمیگم این حرف رو با تمام وجودم، میگم فقط کمی بیشتر درک کنم، چون میدونم درکِ «کمی بیشتر» هم زندگیم رو کلی تغییر میده)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    Reza Sanjideh گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    سلام و وقت بخیر خدمت تمامی دوستان عزیز

    چقدر حق گفتید که هرچی هست از خودمون چون تمرکز ما روی نازیبایی هاست. با عوض شدن طرز نگاه و ایجاد باورهای درست، میتوانیم به بهترین ورژن خودمون برسیم. چقدر این مثال ها درسته و در صورتی که باورهامون عوض کنیم و ذهنمون رو میتونه بزرگترین دشمن ما باشه، به بهشت تبدیل کنیم. اون وقت که تمام محیط بیرون هم عوض میشن. چون ما عوض شدیم. آقای عباسمنش مرسی که هستید و ما کیف میکنیم از حضور شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نازیلا محجوب گفته:
    مدت عضویت: 517 روز

    بنامِ خداوندِ یگانه

    سلام و صبح بخیر استاد عزیز و دوستان گرامی

    تمام حرف‌های شمارو ما تجربه نه، زندگی کردیم یک عمر با مقایسه کردن، از خانواده بگیر،تا دوستان،اقوام، مدل غذاهای بقیه، طرز پوشش،رفتارهای خوب بقیه و رفتارهای بد خانواده باما، روابط نزدیک برادر و خواهرای بقیه، درآمد بقیه،رشته تحصیلی، اتفاقا پسرهای خوش تیپ دانشگاه‌های دیگه، خواستگارهای خوب بقیه، فامیل‌های درجه یک داماد، برگزاری جشن عروسی های خوب بقیه، و هزاران مثال‌های دیگه!

    ما با مقایسه بزرگ شدیم.

    کمتر توجه به خوبی های زندگی خود کردیم الحق!

    شبکات اجتماعی هم به وفور این حسرت رو شعله رو کردن تو دلِ ما

    من مدت زیادیه فیسبوک ک در کشور ما از هرچیزی ترند تره کنار گذاشتم شاید سه سال، گاهی چک میکنم شاید ماهی یکبار، ولی خوب چندبار دی اکتیف کردم بعد یک هفته دوباره از دی اکتیف بیرون میشه اتوماتیک، و گاهی ک میرم خیلی کم ویدیوی مصاحبه ها رو میبینم ک زود هم بیرون میام. در انستاگرام هم همینطور، اصن فاجعه است انستا، تا دلت بخواد مکان مخرب کننده برا ازبین بردن زندگی با دستای خودته!

    در وتسپ هم کم از بقیه نیست، استوری‌ها و مقایسه کردنها

    من مدتهاست خودم و خدا

    دوستان میپرسن نازی کجایی نیستی؟

    میگم راستش نیستم در شبکات اجتماعی!

    میگن پس زبان بخون یا فلان چیز ک بیکار نباشی

    میگم کی گفت بیکارم!

    صبح تا شب دارم رو خودم کار میکنم حالا به اونا نمیگم چه کاری

    ولی گاها حتی ساعت 8 شب از خستگی چشمام بسته میشه اتومات

    مثل یک تشنه دارم می‌بلعم نکات مثبت رو، مطالعه کتابهای مفید قانون جذب، کار کردن روی فایل های 12 قدم، فایل های توحید عملی، کامنت خوندن،کامنت نوشتن، سپاسگزاری کردن،تجسم کردن

    اینقدر حالم خوبه با اینا دیگه فرصت به کاری ندارم

    چون من یک عمر برنامه ریزی برا بدبینی ها شده بودم، تمرکز به بدی ها

    الان باید اونقد خودمو ازین منجلاب افکار بد بکشم بیرون،تا چرخ زندگی برام رون تر بشه

    شکر خدا دارم تکامل خودمو طی میکنم

    الان بعد 3 سال کار کردن بهتر درک میکنم مطالب استادُ،

    من قبلا فقط فایل ها رو میشنیدم اما تغییر شکل نمیگرفت چون با شنیدن ک مشکلی حل نمیشه

    الان 8 ماهه تعهد دادم ک تغییر کنم ک تمرکز کنم.

    خدا راشکر فرصت کار روی خودمو دارم

    گرچه بیکارم ولی ازین بیکاری به وجه احسن استفاده دارم و سعی میکنم بسازم خودمو و باور دارم در حیطه‌ی روابط ک پاشنه‌ی آشیلم بوده تغییرات خوبی خواهم کرد.

    جلسه ششم قدم اول اون 15 دقیقه آخر صحبت‌های استاد، اینقدر عالی بود ک بهم یاد داد رو یک هدف اساسی کار کنم قدم های کوچک بردارم خودمو بهتر کنم بعد برم قدم ها و اهداف بعدی

    گرچه شرایط افغانستان برا کار زن‌ها خیلی دشوارتر شده، جز معلمی و دکتری کار نیست

    من بعد 10 سال معلمی دیگه حوصله سروصدای شاگردصا رو ندارم و به نوعی خسته شدم از ین کار با درآمد ناچیز، ولی به قول استاد تمرکزم بازم روی بدیها نمیذارم

    میدانم شغل‌های بهتری سر راهم قرار خواهد گرفت. اگر من باورهای درستی بسازم

    تمرکزم رو زیبایی ها باشه

    شایدم این بیکاری زمینه ساز کار کردن روی باورهای آسیب دیده من باشه ک خودمو بزرگ کنم.

    خداوند خودش کمک مان کند و دری بگشاید .

    خدایا خاص ترا می‌پرستم و خاص ازتو کمک می‌جویم.

    سپاسگزارم استاد عزیز بابت این فایل عالی تون و عنوان قشنگش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    سلام استاد عزیزم من الان اینستاگرام رو از گوشیم پاک کردم هرچند که خیلی دوستشدارم ولی حدود یک سال دارم مدام ازش استفاده میکنم و خوب واقعا کاربرد های خوبی هم برام داشته ولی چونکه حس کردم داره برام اعتیاد آور میشه با شنیدن فایل شما مسمم شدم فعلا پاکش کنم نمیدونم در آینده باز نصبش کنم یا نه ولی الان حس سبکی رهایی و خوبی دارم ممنونم از حرفای درست و بجای شما

    واقعا درک کردم که این مشکل رو منم دارم با اینکه واقعا من آدمی هستم که تلاش می‌کنم سبک زندگی شخصی خودم رو داشته باشم و سرم تو کار خودمه ولی خوب منم یه انسانم و طبیعتا تاثیر پذیر هستم مخصوصا که من یک زنم و احساسات فوق العاده قوی تری نسبت به یه آقا دارم

    من با این فایل آگاه شدم که بله منهم دارم تاثیر منفی از اینستا میگیرم

    همین احساس بدبختی

    همین مقایسه

    همین که نعمت های خودت رو نبینی

    واقعا ممنونم و خوشحالم بابت کاری که کردم

    حذف اینستاگرام و نوشتن کامنت برای شما

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محمدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 916 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته گرامی و همه دوستانم

    این فایل اصلا برای من و در زمان مناسبش در سایت قرار گرفت؛

    دوست دارم اول از تجربیات خودم بگم در این باره؛

    استاد دقیقا مثالی زدید که من خودم تجربشو دارم؛ من سالها فکر میکردم که شهر خودم هیچ نکته مثبتی نداره، جاذبه دیدنی نداره، فکر میکردم مردمش اصلا آدمای باحال و شادی نیستن تا این که برای تحصیل، مهاجرت کردم به شهر کناریمون

    خیلی جالبه من توی دوتا مدرسه توی اون شهر درس خوندم؛ مدرسه اولی دقیقا افکار من رو بازتاب میکرد، حرف از صحبتای نژادی و… بود که دقیقا با افکاری که خودم داشتم که شهر خودمون بدرد نمیخوره و… تطابق داشت؛ ولی وقتی رفتم یک مدرسه دیگه، از بازخورد اون افراد متعجب شدم! اون افراد اتفاقا میگفتن شهر شما چقدر شهر خوبیه، چه بچه های پایه ای داره، چقدر مردمش باهمدیگه متحدن و…

    و وقتی اومدم یک نگاهی انداختم، دیدم آره؛ چه گنج هایی کنارم بوده و من خبر نداشتم، نقاط گردشگری توی شهر من وجود داشته که من حتی خبر ازشون نداشتم؛ فهمیدم تاریک ترین آسمون ایران توی کویر شهر ماست و هر ساله کلی توریست خارجی میان برای رصد ستاره ها و من اصلا اینو نمیدونستم؛ کلی کویر های قشنگ داره شهرمون که جون میده برای کمپینگ و آفرود؛ به علت ویژگی جغرافیایی شهرمون پیست های موتور کراس زیادی توی شهرمون وجود داره

    حتی یکی از بچه های اونجا، از خود من که توی اون شهر بزرگ شدم هم رفیقای بیشتری از اون شهرمون داشت

    این نشو میداد که اگه من رفتار نامناسب و غیره ای از افراد دیدم، برای باورامه

    جدا از همه اینا، اینو میدونم که تمرکز بر نکات مثبت، باعث هدایت من به نقاط زیباتر میشه؛ پس چرا تمرکز کنم روی نقاط منفی شرایط فعلیم؟

    مورد دیگه، مقایسه نکردن با دیگرانه

    من یک دوستی دارم که اونم شغل منو داره؛ تجره کار من از اون بالاتره توی اون حوزه؛ تا پارسال دوست من خیلی زیاد ازم مشاوره میگرفت درمورد این که چجوری میشه پروژه هاییو گرفت و…

    و امسال که باهاش صحبت کردم دیدم کللی پروژه های خفن گرفته که من تا حالا با اون قیمت پروژه نگرفتم و وقتی کیفیت کارشو دیدم، با خودم گفتم من که هزار برابر میتونم بهتر این پروژه رو انجام بدم پس چرا دوست من که خیلی از من تجربش و مهارتش کمتره، پروژه های بهتری گرفته؟

    برای راضی کردن خودم اول میخواستم توی گفتگو باهاش به این نتیجه برسم که آره بابا اینم شانسی این پروژه هارو گرفته و… ولی بعد که فکر کردم دیدم اصلا چرا من دارم مقایسه می کنم؛ اگه من میدونم که باور های منه که داره اتفاقاتو برام رقم می زنه و نه شرایط بیرونی، باید بیام و قبلن خودمو با الانم مقایسه کنم؛ اتفاقا این نشون میده نقش باور در نتیجه رو و این که همه چیز باوره

    عاشقتونم امیدوارم که بتونم از دام مقایسه کردن ها بیرون بیام و بشم خود واقعیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: