میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «وحید گلباف» در این صفحه: 1
  1. -
    وحید گلباف گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    سلام و ارادت

    درود به استاد دانا و حکیم وخانم شایسته عزیز

    الان یه مدته انگار خدا منتظر من درخواست کنم و اون بلافاصله اجابت کنه

    واقعا ازش ممنونم که منا با شما اشنا کرد

    استاد نمیدونم چه جوری ازتون تشکر کنم

    تنها کاری که فکر کردم میتونم انجام بدم که هم خودم راضی بشم و حق شما را ادا کرده باشم این بود یه عکس از شما چاپ کنم و بزنم به دفتر کارم یا توی خونه(یا روی صفحه گوشی) تا همیشه یاد حرف هاتون باشم اینجوری هیچ وقت یادم نمیره از عمل به قوانین ، جدیدا یکی از راه های به ارامش رسیدنم نگاه کردن به تصویر شماست که مساوی هست

    با،،،،،،

    هزارن حرف

    طی کردن مسیر تکامل

    ساختن باور: صبر و ادمه راه

    ساختن باور: فراوانی وفزونی

    ساختن باور :سلامتی

    ساختن باور: احساس لیاقت

    ساختن باور: ارزشمندی

    ساختن باور: توحیدی بودن

    ساختن باور: عشق

    ساختن باور: قدرت

    ساختن باور: عمل گرایی

    ساختن باور: ارامش

    ساختن باور: راحتی و اسایش در این جهان وجهان بعد

    ساختن باور: عزت نفس واعتماد به نفس

    ساختن باور: خالق بودن

    وساختن هر باور خوبی در این جهان به من کمک میکنه از هر جهت عالی تر زندگی کنم و تجارب زیبایی داشته باشم

    واقعا سپاسگزار خداوند هستم

    داستان از این قرار که ،،،

    3سال پیش دخترم روز اول مدرسه یکدفعه تپش قلب گرفت و خانمم اوردش خونه و موضوع را گفت و بعد دخترم شروع کرد به تشنج کردن تا همین الان خلاصه که،،،( بعد از تپش قلب و تشنج دکتر رفتن شروع شد هر ازمایشی که شما فکرش را بکنید از هر نوع

    Mir

    mrs

    Miv

    وهر نوع اسکن مغزی و نوار مغز و نوار عضله

    هر چیزی که دکتر میگفت و نیاز بود

    البته با چند تا دکتر مستقیم در ارتباط بودیم

    یکی دارو میداد بدتر میشد یکی دیگه دارو میداد بهتر میشد این بازی تا شب عید که دوتا از داروی اصلی دیگه گیرمون نیومد 《و دخترم عالی بود》 اما منو و همسرم از هر جایی فکر پیدا کردن دارو بودیم تا بعد از دوماه خوشحال از اینکه دارو پیدا کردیم تازه خارجی با افتخار 《 نشونه خدا گیر نیامدن دارو》و سلامتی 98درصدی دخترم و

    خوشحالی و ارمش من و همسرم البته اون بیشتر از من

    تا دوباره شروع به دارو دادن کردیم وخوشحال که دارو را گیر اوردیم ،، دوباره همون اش و همون کاسه با شدت بیشتر از قبل برای دخترم

    واما ربطش به سوال استاد توی این فایل،،،

    پذیرش اینکه باید تحمل کرد

    پذیرش اینکه مریضی هست و…..

    تکیه کردن به حرف دکتر که این دارو را بدین تا چند ماه دیگه خوب میشه اونی یکی دکتر میگفت این دارو را ندید

    اما واقعا به معنای واقعی داشتیم تحمل میکردیم نه صبر چون یکی میگفت تا دوسال ادامه داره یکی میگفت تا 10 سالی خوب میشه

    یکی میگفت هنگام زایمان اکسیژن به مغز بچه نرسیده یکی میگفت ارثی هست تا جایی چند روز (هفته ی پیش )پیش همسرم را بردم پارک و بهش گفتم من دیگه نمیتونم تحمل ش را ندارم باید این مریضی دخترم خوب بشه یعنی شفا پیدا کنه اینم کار خداست فقط منو تو باید بهش اعتماد کنیم البته قبلش 8 فایل ارمش در پرتوی اگاهی را گوش داده بودم

    گفتم من دیگه نمیخوام ببرمش دکتر به حرفشون هم نمیخوام اعتماد کنم یا با من همراه شو یا بذار من این راه را برم البته خانم هم خواشحال شد هم نگران که، حق هم داشت

    خلاصه دوره قانون سلامتی را خریدیم فارغ از خود دوره نتایج یکی از دوستان این بود بیماری صرع یا تشنج شون درمان (شفا) شده بود برای من همین کافی بود و شروع کردیم به کم کردن دارو های دخترم از 6تا رسید به 2 تا خدا را شکر از روزی 10 مرتبه تشنج رسید به 1 بار تشنج با واکنش های خیلی کم یه جورایی غیر قابل باور خدایا شکرت

    استاد من شما را خدا نمیدونم اما معجزه خدا توی زندگی من هستید و واقعا سپاس گذارم

    ناگفته نمونه که من خودم بر اثر ضربه درخت (افتادن از بالای درخت) دچار صرع شدم تا چند سال پیش یبار زمانی که تشنج کردم وقتی به هوش اومد دیدم پدرم یه سمت داره اشک میریزه و مادرم یه سمت دیگه با این که داشتم از سر درد بعد تشنج میمردم با خودم گفتم دیگه هیچ دارویی نمیخورم یا میمیرم یا خوب میشم البته توی دلم گفتم و همون روز دارهایی که میخوردم را ریختم توی دستشویی،، درسته زمان برد اما خدا را شکر الان خوب خوب شدم ولی به قول استاد ذهن انسان فراموش کاره با این که من خودم این راه را رفته بودم بازم برای دخترم 3 سال تحمل کردم و زجر کشیدم اما الان با اعتماد به خداوند و توکل (سپردن کارها به اون) دارم جواب میگیرم و این فایل از استاد قوت قلب عجیبی بهم داد که مسیرم درسته

    اره ،،،

    خداوند هم در مورد فرعون، نمرود، و تمام افرادی که توی قران داستانشون را تعریف کرده تا یه جایی تحمل کرد حتی در مورد حضرت یونس که پیامبرش بود هم این موضوع صدق میکنه

    این دفعه ما فکر میکنم مریضی، کمبود ، اوضاع و شرایط نامناسب و هزاران چیز دیگه طبیعی هست غافل از این فقط با تغییر دیدگاه مون وساختن باور درست توی همون موضوع میتونیم از هر خیری که توی جهان هست بهرمند بشیم

    وقتی به خودم نگاه میکنم من فقط از عید تا همین چند روز پیش پول 6تا 7 دوره کشف قوانین زندگی را خرج این موضع کردم و چه اشتباهی کردم فارغ از دوره سلامتی من فقط از چند تا فایل رایگان مرتبط با دوره کشف قوانین این نتیجه را گرفتم

    ببینید خود دوره با کلی یت زندگیمون چیکار میکنه

    خدارا هزاران بار شکر بابت این اگاهی ها

    واقعا خدا خیلی خیلی زود جواب م را داد

    استاد انشاالله یه روز اونقدر با شما هم فرکانس بشم و در کنار تون از نزدیک سجده شکر به جا بیارم بابت این هدیه ی که به من دادید،،،

    سلامتی خودم و همسرم و پسرم بخصوص دخترم که باری شده روی شونه های و من یه دغدغه فکری برای همسرم

    دوستان عزیزم فقط میتونم بگم حرفهای استاد را با گوش دل بشنوید با چشم دل ببینید و با قلبتون بهش عمل کنید حتما جواب میگیرید،،

    واما حرف اخر

    استاد از نظر من این که میگن(بطور مثال این حرف را باید با طلا نوشت) حرف شما با طلا بنویسند و قاب بگیرند یه توهین به شما و خود اون شخص هست

    بنظرم باید با،،

    عشق حرفاهاتون را روی قلبمون و ذهنمون حک کنیم تا همواره و همیشه به اون عمل کنیم اینجوری میشه یه عادت خوب که مارا به تمام ارزوها و اهدافمون حالا در هر موردی که باشه میرسونه

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: