چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 1

960 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید امیری Maverick» در این صفحه: 21
  1. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» (ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻴﺎﻥ ، ﺩﻭﺯﺧﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺣﻖ ﻳﺎﻓﺘﻴﻢ ، ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺣﻖ ﻳﺎﻓﺘﻴﺪ ؟ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺁﺭﻱ ; ﭘﺲ ﺁﻭﺍﺯ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻭﺍﺯ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺩ؛ 44 اعراف)

    —————————————————————————

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته و همه دوستان نازنینم. امیدوارم حالتون مثبت و عالی باشه.

    آره باز هم گوشی افتاد دست کودک درونم.

    یه ماجرایی رو میخوام براتون تعریف کنم که تقریباً با موضوع فایل مرتبط هست.

    —————————————————————————

    نامبرده توی چندتا کامنت اخیرش در مورد هواپیمای SR71 نوشته بود. احتمالا یه چندتا کامنت دیگه بنویسم در موردش همه تون کاملاً بدونید SR71 دقیقاً چه شکلیه.

    اگه عبارت SR71 رو توی سایت سرچ کنید احتمالا 5 تا کامنت براتون باز میشه که هر پنج تا رو خودم نوشتم. توی قسمت 147 زندگی در بهشت دقیقه 12:48 استاد توی موزه هوایی رفته کنار همین پرنده جذاب و افسانه ای تیتانیومی . البته این کامنت قرار نیست در مورد ویژگی های فنی SR71 حرف بزنم؛ ان شاالله کامنتای بعدی.

    در راستای سرچ یوتیوب در مورد پیچیدگی های این پرنده رسیدم به یه ویدیو سخنرانی 1 ساعت و خورده ای .

    سرگرد بازنشسته نیروی هوایی آمریکا برایان شول. کهنه سرباز جنگ ویتنام. می‌گفت توی ویتنام توی ارتفاع پایین جنگنده ام رو زدن و هیچ زمانی برای ایجکت کردن نداشتم و هواپیمام توی جنگل سقوط کرد، چشمامو بستم و دستامو محکم مشت کردم گفتم تا چند ثانیه دیگه چشمامو توی بهشت باز میکنم. چیز دردناکی نیست. ولی من اشتباه کردم وقتی چشمامو باز کردم دیدم کل جنگنده در حال سوختنه. و گفتم انگار بهشت رفتنم قراره دردناک باشه. هنوز صدای مکالمات رادیویی رو میشنیدم که میگفتن جنگنده مون سقوط کرده توی جنگل، باید خلبان رو نجات بدیم. چند نفر گفتن ما نمیتونیم ، یه هلیکوپتر اومد گفت کار من نیست من نمیتونم برم توی این جنگل و نهایتاً نیروهای عملیات ویژه ارتش نجاتم دادن. در حالیکه همزمان در حال تیراندازی به نیروهای ویتنام هم بودن. منو رسوندن به بیمارستان ، گفتن این زنده نمی‌مونه که برسونیمش به ایالات متحده ، دوام نمیاره عرض اقیانوس رو طی کنه. من رو درمان کردن و پونزده تا جراحی روم انجام دادن. و حدود یکسال توی بیمارستان بستری بودم. وقتی بهتر شدم بهم گفتن شانس آوردی زنده ای ، فکرشو نمی‌کردیم از پس اون همه عمل جراحی بربیای. تو دیگه هیچوقت نمیتونی پرواز کنی. حتی دکتر نمیدونست انگشت کوچیکمو قطع کنه یا نه،، گفتن این که دیگه نمیتونه پرواز کنه چه اهمیتی داره. می‌گفت دوماه بود که غذا نمیخوردم. بهم گفتن باید غذا بخوری. گفتم نمیخوام، نهایتش میخوام بمیرم . از سقوط جنگنده ام نمردم ، از گشنگی میمیرم. (طرف بعد از سالها هنوز بخاطر از دست دادن جنگنده اش شرمنده بود و نتونسته بود خودشو ببخشه. می‌گفت: «بهم نگین قهرمان چون قهرمان جنگنده اش رو برمیگردونه پایگاه نه توی جنگل. میگفتن فرود اضطراری ولی فرود اضطراری زمانیه که بعدش بتونی دوباره جنگنده ات رو به پرواز دربیاری، قهرمان‌ها نیروهای عملیات ویژه بودن، من فقط خوش شانس بودم»)

    می‌گفت توی طبقه سوم بیمارستان بستری بودم و از پنجره یه زمین فوتبال رو میدیدم که هر روز بچه ها در حال بازی بودن. یه روز که داشتم بازی بچه ها رو میدیدم به خودم گفتم یادش بخیر یه روزی منم اینجوری بچه بودم. و بازی می‌کردم. همزمان رادیو روشن بودن و Judy Garland یه آهنگی خوند در مورد رنگین کمان (Over the Rainbow) و می‌گفت من از این آهنگ اینو فهمیدم که جرأت رویاپردازی داشته باش. و من گفتم رویای من چیه!؟ من اون لحظه تصمیم گرفتم که زنده بمونم. گفتم میخوام زنده بمونم. من که دیگه قرار نیست پرواز کنم ولی حداقلش میتونم زنده بمونم. میتونم راه رفتن رو تجربه کنم. مهمترین تصمیم زندگیم این بود که از فردا شروع میکنم به غذا خوردن. و بدنم شروع کرد به بازسازی خودش. یه اشتیاق و انرژی جدیدی داشتم. من که یکبار مردم، دیگه چیزی برای از دست دادن و ترسیدن ندارم.

    وقتی از بیمارستان خارج شدم سعی می‌کردم اشتیاقمو از دست ندم… رفتم نیروی هوایی و گفتم من میخوام دوباره پرواز کنم‌ ، و گفتن نمیتونی. تو بدنت آسیب دیده . گفتم اینا همش چندتا زخم ساده است من میتونم پرواز کنم. میگفتن این توی تست رد میشه. بیرونش خوب شده ، درونش هنوز خوب نشده. ولی اشتیاق من برای زنده بودن منو درمان میکرد. وقتی دوباره بهش اجازه پرواز میدن می‌گفت نه این کافی نیست. من باید یه هدف بزرگتر داشته باشم. SR71 سریعترین هواپیمای نظامی آمریکا ست من باید خلبان اون باشم. بهش میگن بیخییییییال. کلا بیخیال شو ، فرایند تست دو روز طول می‌کشه و میدونی کسی که توی تست خلبانی SR71 ریجکت بشه نه فقط با SR71 که با هیچ جنگنده دیگه ای هم اجازه پرواز نداره و کلا زمینگیر میشه (بقول خلبانها Ground میشه)

    گفتم من انجامش میدم. می‌گفتن میدونی برای پرواز با SR71 باید فیزیک جسمی یه فضانورد رو داشته باشی چون لباس پروازش لباس فضانوردیه. قراره توی 90 هزار پا پرواز کنی با سرعت +3 برابر سرعت صوت . می‌گفت اشتیاق من از درون یه قدرتی بهم میداد که باعث میشد تست‌هایی در حد فضانوردان رو پاس کنم و همون انگشتی که قطع نشد باعث شده بود بگن این بابا از لحاظ جسمی سالمه. وقتی اولین بار کابین هواپیمای SR71 رو دیدم گفتم این چقدر ساده است. چرا کنترل فرامینش ساده است، نه اسپویلر داره نه فلاپ ، چرا رادار نداره، چرا تجهیزات الکترونیکی نداره ، مگه نمیگید این هواپیمای شناساییه ، پس کو دکمه دوربینها. گفتن برایان، تو فقط قراره پرواز کنی، رادار و نقشه و تجهیزات الکترونیکی و دوربینها با کابین عقبه. به افسر کابین عقب گفتم خب اگه زدنمون من فقط راننده ام، جاسوس تویی.

    و من به خواسته ام رسیدم.‌

    وقتی در مورد هواپیمای اف 16 صحبت می‌کرد می‌گفت اینا هواپیمای اسباب بازیه. می‌گفت ما نماد 3+ روی بازومون نصب میشد که بقیه بدونن ما از 3 ماخ سرعت (سه برابر صوت) عبور کردیم.

    شوروی برای شکار SR71 جنگنده میگ 25 رو می سازه (و بعدها میگ 31) می‌گفت هیچوقت هیچ موشکی سمت ما نیومد. هیچ SR71 توی جنگ آسیب ندید، وقتی یه خلبان میگ 25 ویکتور بلنکو با جنگنده اش فرار می‌کنه و به آمریکایی ها تسلیم میشه. میگه شما چطوری تونستین توی دهه 60 چیزی رو بسازید که ما توی دهه 90 هنوز نمی‌تونیم بهش نزدیک بشیم تا چه برسه شکارش کنیم…

    میگه الان که ویکتور بلنکو سیتیزن آمریکاست تفریحش دو چیزه، یا میره دیزنی لند ، یا میره موزه هوایی برای دیدن SR71. دومی رو بیشتر انجام میده.

    می‌گفت وقتی کره شمالی یه نشست داشت که سران کشورهای مختلف کمونیستی جمع بودن(بقول خودش همه Bad Guys به جز ما) به ما گفتن باید برید کره شمالی و عکسبرداری کنید. گفتم ما کجا رو دقیقاً عکس بگیریم نمیشه کل کشور رو عکاسی کرد. بهمون گفتن همین که هر 6 دقیقه یکبار دیوار صوتی رو بشکنید میفهمن که ما بالای سرشون هستیم. می‌گفت خیلی از تصاویر معروفی که عملاً دست بالاتر به سیاستمداران آمریکا میداد رو من گرفتم.

    (میگفت این هواپیما هر مایل رو توی 2 ثانیه طی می‌کرد ، اگه یه کم سریعتر می‌رفتی 1,5 ثانیه ، ما همیشه یه کم تندتر می‌رفتیم)

    فک کنم قرار بود بحث نره سراغ مشخصات فنی SR71.

    میگفت من دوتا چیز رو فهمیدم، اول اینکه زندگی کوتاهه و ناپایدار و دومی اینکه هر چیو که ازش لذت میبری همین حالا انجامش بده به تعویق نندازش ، به همون دلیل اول.

    کلا 35 تا SR71 برای نیروی هوایی ساخته میشه (و تعدادی برای ناسا) و فقط 97 تا خلبان توی کل دوران خدمت این هواپیما تونستن باهاش پرواز کنن (با حساب خلبانهای ناسا حدوداً 150 نفر) و یکی از اونها کسی بود که با امید و اشتیاق به زنده موندن موفق شده بود.

    می‌گفت یه روزی رو یادمه که توی پرواز دو بار طلوع و غروب خورشید رو دیدم. برای پرواز با این هواپیما لازم بود اکسیژن خالص رو تنفس کنی ، و بسیار خطرناک بود برای بدن. (ظاهراً بعد از هر پرواز تا مدتی اجازه پرواز ندارن ، ولی برایان شول سه روز پشت سر هم سه تا پرواز انجام میده)

    خیلی از عکسهایی که گرفته بود رو توی کتابی به نام Sled Driver چاپ کرده بود. بعضی‌هاش دقیقاً از لبه مرز فضاست.

    —————————————————————————

    یکی از صحبتهایی که خیلی برام جالب بود، این بود که خیلی از آدمها فقط میگن نه، نمیشه ، نمی‌تونیم و … بقول خودش

    Some people are NO people

    اینها تموم زندگی شون رو توی ترس زندگی کردن. من دیگه چیزی برای ترسیدن نداشتم.

    می‌گفت وقتی از بیمارستان برگشته بودم آدمها در مواجهه با من دو دسته بودن یه عده که میگفتن این چقدر شجاع و تحسین برانگیزه که دوباره برگشته برای پرواز. یه عده هم میگفتن این دیگه عقلشو از دست داده، چطوری جرأت میکنید هواپیما رو بدین دستش.

    امیدوارم این ماجرا مفید باشه براتون.

    و طبق معمول نجواها میاد که اینا چیه نوشتی…

    —————————————————————————

    وعده خداوند همیشه حقه.

    چه برای اهل ایمان. چه برای بقیه.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ» (ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ، ﻧﻴﻜﻲ ﻣﻘﺮّﺭ ﻛﻦ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﺍﻳﻢ. [خداوند] ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋﺬﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﻰﺭﺳﺎﻧﻢ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ بزودی ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻰﭘﺮﻫﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﻣﻰﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺗﻢ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻣﻘﺮّﺭ ﻭ ﻟﺎﺯم ﻣﻰﺩﺍﺭم (١56 أعراف)

    —————————————————————————

    سلام ارباب من، سلام پروردگار من ، با قلبی تسلیم و خاضع از درگاهت درخواست میکنم که هدایت و حمایتم کنی تا از تو و برای تو بنویسم. خدایا کمکم کن تا چیزی رو بنویسم که مایه رشد و آگاهی من باشه. خدایا، ولی و سرپرست و دوست من تویی و خودت وعده دادی هر کسی که تو را به دوستی و سرپرستی انتخاب کند او را از تاریکی‌ها به سمت نور هدایت کنی. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» از نور خودت بر من ببار که در تاریکی های ظلمت جهل و گمراهی خودم یاور و سرپرستی جز تو نمی‌شناسم. خدایا تو خود شاهدی بر ذهن و قلبم که نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم، اما ایمان دارم، باور دارم که بر قلبم الهام می‌کنی تا بنویسم.

    خدایا توکل بر تو ؛ می‌نویسم و می‌خوانم به نام با عظمتت که باعث روشنی و خضوع قلبم هستی.

    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ ؛ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ؛ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ؛ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ؛ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ؛ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»

    —————————————————————————

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش جانم. از صمیم قلبم خدا رو شاکرم که این فایل رزق آگاهی امروزم شد. استاد تصویر شما رو که روی بنر سایت دیدم اولین چیزی که گفتم این جمله بود «ای جاااااانم … »

    سلام و درود به استاد شایسته جان عزیز و بزرگوار ، قدردان تک تک ثانیه های عمر با برکت و عزیز شما هستم که این فایل رو برامون ضبط کردین و برامون روی سایت قرار دادین. بخاطر هر ثانیه از تلاش شما سپاسگزارم استاد شایسته جان. سپاسگزارم بخاطر هر ثانیه ای که دوربین رو روی دست گرفتین تا این کلام توحیدی استاد رو به ما هدیه بدین، سپاسگزارم از شما، خداوند به تلاش شما برکت و نعمت بینهایت عطا کنه.

    سلاااااااااااااااااام و دروووووود فراووووووون به دوستان نازنینم ،مخصوصاً شاگردای شاد و شیطون و بازیگوش ته کلاس ، کلا اومدم که دسته جمعی قریت الی الله کلاس رو شلوغ کنیم.

    اینجاست که حافظ شیرازی میگه :

    «درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد ؛ نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بی‌شمار آرد»

    «چو مهمانِ خراباتی به عزت باش با رندان ؛ که دردِ سر کشی جانا، گرت مستی خمار آرد»

    تفسیرش با خودتون…

    —————————————————————————

    «چه موضوعی رو باور کرده‌ای؟!»

    یکی از مهارتهای بینظیر و شگفت انگیز استاد عباس منش که امیدوارم منم بتونم کسبش کنم اینه که همیشه سوالات عالی می‌پرسه ، یه سوال خوب خودش بیش از 50% پاسخ و راهنمایی رو به همراه داره. و مطمئنم این هم الهام الهیه و هم تکامل لازمه. از خداوند میخوام که هدایتم کنه جوری تکاملم رو طی کنم که هر بار از خودم سوالات خوبی بپرسم که مایه خیر و برکت دنیا و آخرتم‌ باشه و هدایتم کنه به همون صراط المستقیمی که توی سوره حمد از خداوند درخواست میکنیم.

    —————————————————————————

    وقتی داشتم صحبتهای ارزشمند استاد رو گوش میدادم، بخشی از خاطراتم مثل فیلمهای سینمایی توی ذهنم شروع کرد به پخش شدن. هر چقدر توی کودکیم جستجو کردم چیزی یادم نیومد که باور قدرتمند کننده ای بهم داده باشن.

    یادم هست همیشه بهم میگفتن تو هیچی نمیشی، عرضه هیچ کاری رو نداری، ترسو و بزدلی ، و مخصوصاً در مورد درس و تحصیل فقط و فقط ابزار تنبیه و سرزنش رو یادم میاد و این جمله که شما هیچکدوم تون هیچی نشدین… در مورد سلامتی هیچوقت باورهای خوبی نداشتیم و همیشه گفتن ما خانوادگی بنیه جسمی ضعیفی داریم و ژنتیکی زود مریض میشیم…

    باورهای مذهبی رو شخم نزنم براتون ولی همین رو بگم که توی باورهای مزخرف مذهبی که من یادم میاد، که ما سگ درگاه فلانی هستیم، ما اصلا هیچ ارزشی نداریم که بهمون نگاهی کنند تا چه برسه با خود خدا مستقیم و رو در رو گفتگو کنیم ، همین الانش اگه تو مسجد محلمون بگم خداوند بهم اینو گفت … منو تکفیر میکنن.

    و هزاران باور غلط دیگه

    خداوکیلی به خودم امیدوار شدم که حتی قبل از اینکه بیام توی سایت، یه سری باورها رو تغییر داده بودم و خودم نمی‌دونستم.

    در مورد اینکه تو خنگی و هیچی نمیشی ، من این باور رو جایگزین کردم که من خیلی باهوشم و استعداد دارم و خیلی زود هر چیزیو یاد میگیرم ، مخصوصاً اگه مباحث فنی و صنعتی و مهندسی باشه.

    همین چند وقت پیش بود یه کلیپ توی یوتیوب دیدم در مورد موتور J58 هواپیمای SR71 که چطوری این موتور میتونسته باعث بشه این پرنده 3,2 ماخ سرعت بگیره ، (که البته سالهاست زمینگیر شده و دیگه پرواز نمیکنه) وقتی توی کلیپ داشت موتور رو توضیح می‌داد من دونه دونه اتفاقاتی که توی موتور می‌افتاد رو میتونستم تجسم کنم، (IGV ، اکچوییتور چرخش و زاویه پره های توربین محفظه احتراق ، نازل‌های کوچیک پاشش سوخت توی رینگ افتربرنر) وقتی می‌گفت فشار اضافه کمپرسور از طریق این داکتهای جانبی تخلیه میشه به سمت خروجی ، من میتونستم لحظه افزایش فشار و باز و بسته شدن دریچه‌ها رو توی ذهنم تجسم کنم. وقتی آیرودینامیک رو توضیح می‌داد من میتونستم سرعت گرفتن و زاویه گرفتن سطوح بال توی سرعت 3,2 برابر سرعت صوت رو تجسم کنم. شکافته شدن هوا توی سرعت سوپرسونیک رو میتونستم تجسم کنم. انگار یه قایق که داره با سرعت آب رو میشکافه.

    این باور درونی منه که میتونم اینها رو یاد بگیرم و توی ذهنم طراحی شون کنم .

    —————————————————————————

    در مورد باور سلامتی من هر بار جایی از بدنم درد گرفته گفتم راهش اینه که فعال باشم و ورزش کنم. من الان که 37 سالمه نتیجه تست ورزشم از 20 سالگیم بهتره. روزی که اومدم توی آتشنشانی حدوداً 26 سالم بود. امروز آمادگی جسمانیم از 26 سالگیم هم بالاتره. با اینکه همیشه همه گفتن سن که بالا می‌ره توان جسمی کمتر میشه.

    دقیقاً من هر سال است ورزشم رکورد سال قبل خودمو زدم.

    استاد مثال جراحی کتف حسن یزدانی رو گفتن. من یاد کتف خودم افتادم. سالها پیش کتفم آسیب دیده بود و دکتر گفته بود باید عملش کنی، و من باور داشتم که خودش خوب میشه، من باید روش کار و تمرین کنم و ورزشش بدم تا قویتر بشه، عمل جراحی و استراحت ضعیفش می‌کنه… نامبرده همین الان می‌تونه 20 تا بارفیکس روی همون کتفها بزنه ، کتفهایی که عمل نشدن و الان به لطف خداوند سلامت سلامت هستن. من فقط باور داشتم باید روش ورزش کنم تا خوب بشه.

    —————————————————————————

    در مورد باورهای مذهبی هر چی قرآن رو خوندم و سرچ کردم دیدم خداوند با همه عظمتش نه تنها هیچوقت بنده اش رو تحقیر نکرده ، بلکه گفته : «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» داره میگه ما به بنی آدم کرامت و فضیلت و رزق پاکیزه دادیم به همه مخلوقات برتری دادیم ؛ یادم میاد اگه هم از قرآن چیزی میگفتن آیات عذاب رو میگفتن برامون، فکرشو بکنید توی دوران نوجوانی من میگفتم ببین هر کاری کنی تو اول و آخر فقط باید بری جهنم، هیچ راه نجاتی نداری مگر اینکه فلان امام شفاعتت رو بکنه. ولی الان باور دارم که خداوند همه رو هدایت می‌کنه ، خداوند با همه صحبت میکنه، هر کسی می‌تونه توی قلبش با خداوند ارتباط بگیره. تا بود من از روحانیون و منبریها شنیدم که اگه بخوای با خدا حرف بزنی بهت میگه : «قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ» و بعد تاکید میکردن اخسئوا خطاب به سگه.

    اون همه «الرحمن الرحیم» ها و «الغفور الرحیم» ها یکیش برای من نبود؟ اخسئوا شد سهم من ؟ نه نه خدای من هزاران بار از رحمتش حرف زده. من «الغفور الرحیم» ش رو میخوام ، «الرحمن الرحیم» ش رو میخوام ، «الغنی الحمید» ش رو میخوام ، وهاب بودن و خیرالرازقین بودنش رو میخوام.

    —————————————————————————

    من باور خلاق بودن و توانایی رو در وجود خودم ایجاد کردم، تا پیش از این پدرم و برادرهای بزرگم هزاران بار ناتوانی رو بهم گفته بودن.

    من باور دارم که میتونم سخنران خوبی باشم‌ و برای بقیه سخنرانی کنم، کما اینکه این کارو بارها انجام دادم و بعداً افراد بهم گفتن که چقدر آموزش های من براشون تاثیر گذار بوده. (آموزشهای شغلی). حتی باور دارم اگه یه کم تمرین داشته باشم حتی میتونم انگلیسی سخنرانی کنم. من این باور رو در خودم ایجاد کردم که وقتی موضوعی رو میخوام آموزش بدم ، اون رو خیلی عالی آموزش میدم و از جنبه ای اون رو توضیح میدم که افراد خیلی عالی یادش میگیرن.

    اینها چیزی نیست که من توهم زده باشم برای هر کدومش یه بکگراند دارم، یادمه سالها پیش که توی زبانسرا، کلاس زبان میرفتم وقتی یه ماجرایی رو سر کلاس تعریف میکردم بعدش استاد یا بچه های کلاس میگفتن حمید تو خیلی خوب و مسلط و نان استاپ صحبت میکنی ، با اینکه ما می‌دونیم دایره لغاتت از ما پایین تره ، ما کلمات بیشتری نسبت به تو بلدیم ولی نمی‌تونیم مثل تو مسلط صبحت کنیم.

    —————————————————————————

    چند سال پیش یه مینی سریال اکران شد در مورد حادثه چرنوبیل، کنجکاوی من اونقدر زیاد بود که چندین بار سریال رو دیدم و بعداً شروع کردم به سرچ کردن گوگل و یوتیوب در مورد این حادثه و در ادامه در مورد نحوه کار انواع رآکتور های اتمی. به حدی که الان (نه به صورت خیلی دقیق و دیتیل) ولی میتونم بهتون بگم رآکتور های تایپ RBMK چطوری کار میکنن و اصلا چرا راکتور 4 چرنوبیل منفجر شد.

    وقتی اومدم توی آتش‌نشانی سر کار بچه‌های آتش نشانی فقط کار با تجهیزات آتش نشانی رو بلد بودن ولی هیچ ذهنیتی در مورد واحد‌های مختلف پالایشگاه نداشتن. (واحد‌های پروسس گاز ؛ با این منطق که کار ما نیست) من یکی از اولین افرادی بودم که واحدها رو طبق نقشه های P&ID شروع کردم به یاد گرفتن و هر موقع یه اپراتور واحد رو بیکار میدیدم میگفتم بیا برام توضیح بده واحدت چطوری کار می‌کنه. (حتی بوده به اپراتور واحد یه چیزی رو گفتم بهم گفته نه همچین چیزی رو نداریم ، گفتم چرا مثلا یه خط لوله هست از برج دیهگزانانیزر واحد 105 میاد میخوره به دیگسینگ درام 103 ، خلوص میعاناتش هم خیلی بالاست ؛ واقعاً طرف نمیدونسته، یا مثلاً یه لوله از واحد 127 آب رو میاره با میعانات گازی قاطی می‌کنه ، طرف نمی‌دونسته. بعد که توضیح دادم براش رفته پرسیده خودش تعجب کرده)

    اگر باور توانایی و قدرت یادگیری نبود من این کارها رو نمی‌کردم و چیزای جدید رو یاد نمی‌گرفتم.

    من باور دارم آدم فنی و دست به ابزاری هستم. و هر چیزی که توی خونه خراب میشه برمیدارم باز میکنم. میگم این که خراب شده. من بازش میکنم یا درست میشه یا خرابتر ولی در هر صورت من یه چیز جدیدی یاد میگیرم.

    یه دوست عزیزی داشتم ، هر وقت موقع رانندگی خسته میشد و ماشینش رو میداد تا من رانندگی کنم همیشه منو مسخره میکرد که تو رانندگیت خیلی بده، میگفتم من فقط دارم سعی میکنم بیشتر از ماشین خودم مراقب ماشینت باشم. واقعاً خودم داشتم باور میکردم که رانندگیم خیلی بده. ولی وقتی با ماشین خودم رانندگی میکنم میدیدم نه تنها رانندگیم بد نیست که حتی مهارت خیلی خوبی هم دارم. فقط موقعی که سوار ماشین خودمم نگران نیستم. (ضمن عرض ارادت و خضوع به درگاه خداوند و یادآوری لطف همیشگی پروردگار که محافظ ماست)

    —————————————————————————

    یه باور جدیدی داره توی ذهنم ساخته میشه و اونم اینه هر وقت تو شیفت میخوام برای فایل کامنت بنویسم زنگ عملیات میخوره …

    این چندمین باره که توی حین نوشتن کامنت زنگ میخوره (ایموجی با دست زدن تو پیشونی)

    یادم رفت کجا بودم و داشتم چی میگفتم …

    یه باور دیگه ای که من قبلا توی کامنت ها در موردش نوشتم دیدن عدد 55 و 555 بود. هر وقت هر جا عدد 55 رو میبینم میگم نعمت و ثروت داره به زندگیم میاد ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر. وقتی ذهنم درگیر شرایط سخت مالی میشه، یهو یه جایی عدد 55 یا 555 رو میبینم میگم خداوند داره بهم خبر از یه واریز به حساب میده. خدا رو شکر. باران نعمت الهی همواره در حال باریدنه. الان دیگه وقت دریافته. اونقدر این موضوع برام اتفاق افتاده ، که اصلا بی اختیار تا عدد 55 میبینم یه لبخند میزنم و میگم خدایا شکرت. اعداد دیگه ای هم هستن که هر کدوم یه معنی خاصی برای من دارن. (تاکید میکنم این فقط یه بازی ذهنیه که من برای خودم ساختم ، ولی اصل توحیده، اصل اینه که نعمتهای الهی همواره و هر لحظه جریان داره. چه من 55 ببینم چه نبینم. ولی من با این بازی ذهنم رو متوجه این موضوع میکنم) هر وقت سوالی دارم و عدد 415 رو میبینم توی اولین فرصت سوره سجده رو گوش میدم ، (سوره سجده صفحه 415 است) و بعدش منتظر میمونم جوابها بهم گفته بشه.

    یه ماجرای دیگه که باور محدود کننده بود برام و البته استاد هم مثالش رو زدن، در مورد تولد بود. من توی ماه خرداد و توی روز تولدم حالم منفی میشد و افسردگی میومد سراغم. همیشه تحقیر و تمسخر های برادر بزرگترم یادم میومد که می‌گفت آخه کدوم احمقی روز جمعه بدنیا میاد ، اینقدر تولدت مایه بدبختی بود که عزای عمومی اعلام کردن. و همیشه تا یادم میاد 14 و 15 خرداد همیشه مملکت سیاه پوش بوده و عزای عمومی بوده. و این شده به صورت پیشفرض احساس افسردگی و ناراحتی. همیشه خدا خدا میکردم هر چه زودتر خرداد تموم بشه. به لطف آموزشهای سایت هر بار شرایط برام بهتر و بهتر میشد و نگاه توحیدی تری به این ماجرا داشتم. ولی اعتراف میکنم بازم امسال چند روز منفی بودم ولی به لطف آیات قرآن و فایلهای گنجینه ارزشمند دوازده قدم ازش عبور کردم. و نامبرده نیاز نیست منتظر بمونه تا خرداد تموم بشه حالش خوب بشه، چون آلردی همین الان عالیم …

    بچه های شاد و شیطون آخر کلاس دستا بالا، دست و جیغ و هورا یادتون نره… (میان برنامه بود)

    —————————————————————————

    یه باوری که این روزها دارم تلاش میکنم برای خودم بسازم اینه که خداوند از دریچه قلب خودم به جهان من و به رفتارم نگاه می‌کنه ؛ و هر چقدر من خوش قلب تر، خوش اخلاق تر ، مهربان تر باشم و با انسانها به خوبی برخورد کنم ، صبور باشم، در موردشون فکر مثبت داشته باشم خداوند هم به همون اندازه بهم اجازه میده در مدار توحید و یکتاپرستی اوج بگیرم. وقتی یه نفرو میبینم به نکات مثبتش توجه کنم ، و رفتار هیچکس رو قضاوت نکنم.

    (اینم تفسیر همون دو بیت از غزل حافظ که بالا گفته بودم)

    —————————————————————————

    یه چیز دیگه ای که از بچگیم یادم میاد این بود که همیشه بهم میگفتن حمید خجالتیه ، اینقدر نمیخواد خجالتی باشی . این درحالی بود که من حتی معنی کلمه خجالتی رو نمی‌دونستم. ولی این جمله رو هزاران بار تکرار کردن توی ذهنم. از طرفی بازخورد های منفی هم از سمت خانواده و مدرسه (و مخصوصاً مدرسه) میدیدم ، چون من انسان برونگرا و خوش خنده ای بودم ، و بخاطر این خوش خنده بودن بارها تنبیه شدم. الان هر کی منو ببینه فکر می‌کنه من درونگرا هستم (و حتی بدتر اینکه این پسره چقدر مغروره) ؛ حتی خودم هم فکر میکردم درونگرا هستم. ولی چند بار تست زدم دیدم شخصیت من میانگرا مایل به برونگراست ولی بخاطر همین باورهای غلط باعث شده که کلا از جمع فراری باشم. یا وقتی میخندم بلافاصله ذهنم آلارم بده که خندیدن کار زشتیه.

    یا باورهایی که استاد در مورد شرایط مالی میگفتن تقریباً من در گذشته همه اش رو داشتم، هر چند الان کمی بهتر شدم و صد البته شرایطم هم بهتر از گذشته است.

    یه مثال دیگه استاد عباس منش در مورد داشتن استعداد ذاتی بود در مورد یک سری چیزها. یادم افتاد به یکی از استعدادهای ذاتی خودم.

    من از بچگی نقاشیم خیلی خوب بود، ولی نه نقاشی طبیعت و چهره و گل و درخت و … نقاشی در مورد سازه های دست بشر. خدا می‌دونه چقدر من نقاشی هواپیما و هلیکوپتر و ماشین و تانک و کشتی … می‌کشیدم. و سالها بعد وقتی دوستم رشته کار و دانش بود نقشه های درس رسم فنیش رو می‌آورد تا من براش بکشم. یه نگاه میکردم نمای پشت قطعه رو‌ تجسم میکردم. وقتی خودم رفتم آموزشگاه مکانیک نیروی دریایی و بعدها که رفتم دانشگاه، من همیشه بهترین رسم فنی رو داشتم…

    استعداد ذاتی من طراحی صنعتی بود.

    همین چند وقت پیش بود (توی کامنتم هم نوشته بودم) رئیس آتش‌نشانی ازم خواست روی نقشه اتوکد شبکه آب پالایشگاه (شبکه آب آتش نشانی و واحد پمپاژ آب) کار کنم. چیزی که واحد مهندسی طراحی کرده بود ولی کلی نقص داشت. منم تا حالا اتوکد کار نکرده بودم. یه مدت وقت گذاشتم کلی از باگهای نقشه رو اصلاح کردم. برادرم قبلاً با اتوکد کار کرده بود، وقتی از برادرم یه سوال پرسیدم در مورد اتوکد و نقشه رو نشونش دادم گفت نه بابا من اینا رو بلد نیستم ، اینا نقشه های صنعتیه، من نهایتاً چندتا پلان ساختمون رو کار کردم. (اینم از آموزشهای استاد یاد گرفتم که خودتون رو بندازید توی چالشهای جدید مخصوصاً اگه یادگیری یه موضوع جدید باشه ، یه جاهایی هم گیر می افتادم میگفتم خدایا کمکم کن ، خدا هم واقعا کمکم میکرد جوابشو پیدا کنم)

    من اسکچ آپ رو خودم به صورت خود آموز یاد گرفتم و تجهیزات پالایشگاهی رو توی محیط سه بعدی طراحی میکردم که برای آموزش استفاده بشه. من باور دارم این استعداد ذاتی رو دارم. استعداد ذاتی طراحی کردن تجهیزات صنعتی. و امید دارم که بتونم توی همین زمینه یه کارای مفیدی بکنم. چیزی که در کودکی به شکل نقاشی کشیدن خودشو نشون میداد و بخاطر نقاشی کشیدن توی کتابهام تنبیه میشدم، بعد از سالها فهمیدم نه تنها نقطه ضعف نیست که نقطه قوته…

    (سر کلاس درس فلسفه و منطق حوصله ام سر می‌رفت و بجای گوش دادن به حکمت مشاء و موجبه بودن کبریٰ و کلی بودن صغریٰ ، کشیدن عکس یه ناوشکن جنگی توی کتاب برام جذابیت بیشتری داشت)

    —————————————————————————

    استاد مثال امباپه رو زدن، منم دو تا شخصیت رو یادم اومد.

    یکی شون استیو هاروی مجری تلویزیونی بود که می‌گفت وقتی بچه بودم توی مدرسه گفتم میخوام برم توی تلویزیون و معلم جلوی کلاس مسخره ام کرد، الان هر سال روز تولد معلمم براش یه تلویزیون هدیه می‌فرستم که بهتر بتونه منو توی تلویزیون تماشا کنه.

    یکیشون هم جیمی کیمل کمدین و مجری معروف تلویزیونی بود (که افراد معروف و سرشناس مثل اوباما و میشل و کامیلا هریس و سلبریتی ها توی برنامه اش مهمان بودن) ؛ توی مراسم شام اصحاب رسانه با رئیس جمهور (زمان اوباما) بعد از اجرای برنامه اش از چند نفر تشکر کرد و گفت: متشکرم آقای میلز معلم تاریخم که بهم گفته بودی تو هیچوقت هیچی نمیشی ، آقای میلز من الان میخوام با رئیس جمهور ایالات متحده یه Hi five داشته باشم. (های فایو ، همون بزن قدش خودمونه، دست دادن دوستانه)

    —————————————————————————

    این بخشی از باورها و تجربیات من بود که اینجا توی دفتر مشقم نوشتم. میدونم باورتون میشه، که حتی بعضیهاش برای خودم عجیب بود ولی وقتی هر بار به بخشی از صحبتهای استاد گوش میدادم و فایل رو پاوز میکردم که بنویسم چیزایی جدید یادم میومد که من چه باورهایی در گذشته داشتم و الان چه باورهایی دارم. بعضیهاش رو بعد از سالها فراموشی دوباره بیاد آورده بودم.

    —————————————————————————

    «وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ»

    خدایا خدایا ، ارباب من، کمکم کن باورهام رو‌بر اساس آیات قرآنت و طبق مدار توحید و صراط مستقیم خودت بنا کنم. خدایا ، خدایا ، اربابم من باور دارم تو فقط رحمت و نعمت و فراوانی و نیکی در دنیا و آخرت رو برای من قرار دادی و کمکم کن تا به خواست تو برسم. من باور دارم لایق رحمت و هدایت تو هستم ، اربابم من به «الرحمن الرحیم» بودنت باور دارم. از نور خودت بر قلبم ببار ای پروردگارم، که من به هر خیری به درگاه تو محتاج و فقیرم.

    «سر ارادت ما و آستان حضرت دوست ؛ که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست»

    «بسم الله الرحمن الرحیم» ؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»

    —————————————————————————

    استاد عباس منش عزیزم ، استاد شایسته بزرگوار ، و دوستان نازنین و توحیدی من … از همه شما بینهایت سپاسگزارم و از صمیم قلبم دوستتون دارم.

    الهی صد هزار مرتبه شکر.

    الحمدلله رب العالمین.

    خدایا از درگاهت برای استادان و دوستانم بهترین ها رو میخوام، نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و شادکامی و رحمت بینهایت.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» (ﻭ آن [ﻗﺮﺁﻥ] ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ، ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺰ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ .(١٠5)

    «وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا» (ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﺶ ﺑﺨﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺭﻧﮓ ﻭ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﺮ ﻣﺮﺩم ﺑﺨﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ .(١٠6)

    «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا» (ﺑﮕﻮ: ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻳﺎ ﻧﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ، ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﻰﺍﻓﺘﻨﺪ(١٠٧)

    وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا» (ﻭ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﻨﺰّﻩ ﻭ ﭘﺎﻙ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻭﻋﺪﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻗﻄﻌﺎً ﺍﻧﺠﺎم ﺷﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ(١٠٨)

    ——————————————————

    سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. بعله دیگه ، مورد داشتیم ویژنش ماشین X33 بود ، الان خداوند متعال بهش فورد عطا کرده. الهی که بیاد توی پارکینگ خونه شخصی خودت. خوشم میاد آمریکایی باز شدی.

    ——————————————————

    سعیده جان ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت که برام نشانه ها داشت و چقدر تحسینت کردم.

    و صد البته که «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ».

    روز یکشنبه که رسیدم عسلویه ، و وسایلمو گذاشتم توی اتاق و برای چند دقیقه روی تخت دراز کشیدم و سایت رو باز کردم و نقطه آبی ارزشمندت رو دریافت کردم و با اشک شوق کامنتتو خوندم (یا به عبارتی نوش جان کردم) وقتی خواستم برم سر کار ، یکی یکی بچه های شرکت رو دیدم که میرن سمت مینی‌بوس، و من قیافه هاشون رو میدیدم و توی قلبم میگفتم خدایا ، من همکاری‌های بهتر از این عزیزان رو میخوام. خدایا من به بنده هات جسارت نمیکنم اینا آدمهای خوبی ان، ولی هم مدار من نیستن، من یه شغل بهتر از اینو میخوام، همکاران بهتر از اینها و …

    هر چقدر فکر کردم دیدم هیچ ویژگی به ذهنم نمی‌رسه که بگم من دوست دارم توی چه محیطی باشم و چه نوع شغلی رو انتخاب کنم. آیا میخوام بازم توی صنعت بمونم یا نه …

    از طرفی به صنعت علاقه دارم و از طرفی دلم آزادی زمانی ، مکانی ، مالی میخواد ، اینها در دو جهت مخالف همدیگه هستند. و خداوند هم مسئولیت درخواست‌های مبهم ما رو بر عهده نمیگیره.

    قبلاً توی کامنتت خونده بودم که ویژگیهای شغل مورد نظرت رو نوشته بودی. و الان بازم اینجا خوندمش و بازهم یادم افتاد به درخواست دو روز پیش خودم.

    از این جهت کامنتت برام نشانه داشت.

    چقدر خوشحال شدم از اینکه مراحل رشد و پیشرفت و ترقی رو داری به سرعت طی می‌کنی.

    راستی نوشته بودی Middle of nowhere یاد همین اصطلاح افتادم که قبلاً توی کامنت برام نوشته بودی middle of November . یادم رفته بود توی پاسخ برات بنویسم. میخواستم بگم نیمه نوامبر نیستیم ،اون موقع آخر آگوست بودیم. (خخخخخ) آقااااااا جلوی من سوتی نده من نمیتونم جلوی خنده ام رو بگیرم. (صرفاً جهت شوخی)

    از درگاه خداوند برات بهترین ها رو میخوام و الهی که همیشه شاد و سلامت و موفق باشی.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 96 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    سلام و درود فراوان به شما اسداله عزیز، برادر بزرگوارم. از درگاه خداوند براتون شادی و سلامتی و آرامش و احساس مثبت میخوام.

    الهی که در هر ثانیه از زندگیتون حالتون عالی عالی باشه.

    بینهایت تحسینتون می‌کنم اسداله جان، خیلی کامنت ارزشمند و گرانبهایی بود، و واقعا چه نکته ارزشمندی در مورد مطالعه کامنت ها گفته بودین. از طرفی نکته تامل برانگیز و صد البته امیدوار کننده دیگه ای که گفته بودین این بود که اگه ما واقعاً تغییر کنیم، نتایج ما در زمان بسیار کوتاهتری نسبت به گذشته تغییر می‌کنه. من خودم به شخصه دارم اینو تجربه میکنم که ای دو سالی که توی سایت بودم اصلا هیچ شباهتی به گذشته من نداره. حتی شبیه 4-5 سال قبلش هم نیست که من همش در حال مطالعه کتابهای موفقیت بودم. اون موقع با اینکه کتاب میخوندم ولی بازم کلی ناخواسته و شرایط سخت توی کار و زندگیم داشتم.

    از شما بینهایت سپاسگزارم

    و خداوند رو بخاطر نتایج طلایی زندگی تون شاکرم.

    تمرین شنا و خط هم خیلی تحسین برانگیز بود.

    یه چی میگم بین خودمون بمونه. جهت شوخی و خنده؛ نامبرده بیخ گوش خلیج فارسه ولی مدتهاست نرفته توی دریا شنا (شاید بیش از یکساله) استخر رو نگم که بالای 10-12 ساله.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و از نتایج طلاییتون برامون بنویسید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    سلام و درود فراوان به شما آقا رضا عزیز. امیدوارم در پناه رب العالمین حالتون خوب و مثبت و عالی باشه، بینهایت از کامنتتون لذت بردم. و بینهایت تحسینتون می‌کنم.

    یه نکته ای توی کامنتتون خوندم خیلی حس قشنگی داشت برام. هر چند کامنت فوق العاده شما پر از نکات و درسهای طلایی بود، بعضی هاش اونقدر فرکانسش بالا بود که باید چند بار میخوندمش تا بتونم درکش کنم، چون در عین سادگی کلمات، گویای حقیقتی بزرگ‌ بود.

    نکته ای که میخواستم بگم این بود که من هم چند وقت پیش با ماشین پژو پارس قدیمی رفتم توی نمایندگی فروش یکی از شرکتهای معروف که اتفاقاً یکی از محصولاتش پیک آپ تراکه. و من رفتم در مورد اون پیک آپ تراک با بخش فروش نمایندگی گفتگو کردم. (دومین باری بود که این کارو میکردم قبلاً هم یه شهر دیگه این کار رو کرده بودم) حالا منی که مانده حسابم زیر 5 میلیون بود رفته بودم یه پیک آپ تراک رو پرسیدم که میگفت 1 میلیارد و 860 میلیون قیمت داره. و یه حسی توی قلبم این اطمینان رو بهم میداد که خداست که نعمتها رو بهت میده، نه اعداد و ارقام حساب بانکی. خودم هم تعجب کردم که چطوری من اونجا با اعتماد به نفس ایستادم و در مورد مشخصات فنی و قدرت موتور و توربو و شاسی و دیفرانسیل و گیربکس دارم با نماینده فروش گفتگو میکنم. انگار این اطمینان قلبی رو داشتم که من هر چیو بخوام میتونم داشته باشم و تنها دغدغه من انتخاب کردن مدل پیک آپ تراکی بود که میخواستم.

    بارها و بارها پشت فرمون پارس حس میکردم پشت فرمون پیک آپ تراک هستم و حتی آینه ها رو جوری تنظیم میکردم که مراقب نقاط کور باشم. یه جوری مراقبت میکردم انگار با پیک آپ تراک دارم رانندگی میکنم، حواسم بود نقاط کور رانندگی کجاست. توی محل کار میرفتم پشت پیک آپ تراک ها مینشستم و گاهی اوقات باهاشون رانندگی میکردم، که حس واقعی تری رو تجربه کنم. از طرفی یه کلیپ چند دقیقه ای درست کردم از تصاویر همون تراک و هر بار نگاهش میکنم و لذت میبرم و نکته اش اینکه هر بار نجوایی میاد که تو نمیتونی اینو داشته باشی، خداوند یه نشانه سر راهم می‌ذاره که بگه خواسته ات در حال ساخته شدنه. چند وقت دیگه از خط تولید خارج میشه و میاد توی نمایندگی و دریافتش می‌کنی.

    از شما ممنونم بخاطر این کامنت ارزشمند تون و اینکه از نتایج طلاییتون برامون نوشتین تا ایمان ما قویتر بشه.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    سلام و درووووووود حسن جاااااااااان ؛ حسن جان گرامی که واقعاً فامیلیت برازنده ات هست. انسان ارزشمند و گرامی. بینهایت تحسینت میکنم حسن جان و ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت.

    اطلاعاتت خیلی عالیه و همچنین تخصص کاریت، برنامه نویسی. چندباری کنجکاو شدم برم برنامه نویسی رو یاد بگیرم ولی چون همش فکر میکنم خیلی سخته هنوز به سمتش کشش پیدا نکردم.

    بینهایت تحسینت میکنم. عجب مثالی زدی ، کنجکاوی منم فعال کردی رفتم این ماجرای شیلات استان سیستان و بلوچستان رو سرچ کردم. منم در مورد سیستان و بلوچستان شنیده بودم که منطقه محروم و فقیر نشین ولی از طریق همسرم یه سری اطلاعات در مورد این استان و مردمش دریافت کردم. ماجرا از این قرار بود که همسرم یه سری لباسهای سنتی مردم سیستان و بلوچستان رو سرچ کرد و یه دوست از اونجا پیدا کرد که همیشه در مورد بلوچی دوزی و جَوَک دوزی و کلی دوخت دیگه ازش راهنمایی می‌گرفت، و براش از اونجا انواع نخ و پارچه سنتی میفرستاد؛ می‌گفت لباسهای سنتی خانمهای این منطقه بسیار بسیار گرون قیمته و تماماً با دست دوخته میشه. من که هیچی از مد و لباس نمیدونم وقتی طرحهای لباسها رو میدیدم شگفت زده شون میشدم. میگفتم اینها شاهکار هنریه. حتی چندتا از لباسهای فرح پهلوی با همین الگوی دوخت بلوچی دوزی دوخت شده بوده. و چقدر مردمان فوق العاده نازنینی داره.

    ازت ممنونم بخاطر تحسینت، باور کن من چیز چندانی رو سرچ نمیکنم ، این اطلاعات خودشون دنبال من میان. من کجا برم یوتیوب رو باز کنم بلافاصله یوتیوب برام کلیپ ساجست بده در مورد هواپیمای SR71 ، که بر حسب اتفاق مدتها ذهنم درگیر این بود که چرا اسم موتور این هواپیما توربورمجت بوده و …

    بارها پیش اومده از اینکه من یه سوالی داشتم و جواب سراغ من اومده. یهو یه مقاله ای چیزی نظرمو جلب کرده و من خوندم دیدم جواب سوالیه که مدتها دنبالش بودم.

    ازت متشکرم حسن جان بخاطر کامنت ارزشمندت. و امیدوارم که خوب خوابیده باشی و باز هم خوب بخوابی. این قسمت آخر کامنتت حس سفر در زمان به آدم میده.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی داداش‌.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  7. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    سلام و درود فراوان به شما مریم خانم. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه.

    دست و کِل و جیغ و هورا ، «به همراه نی انبون لطفاً»

    الهی که همواره شاد و سلامت باشید و خدا رو هزاران بار شکر.

    ممنونم از لطف و محبت شما و بینهایت سپاسگزارم بخاطر تبریک تون. الهی که همیشه در پناه رب العالمین سلامت و شاد و خندون باشید.

    به جان خودم دیگه همه میدونن خرما چیه ، اینو دیگه سخت نگیرید. معمولاً آخر هفته ها میرم سمت دلوار ، یه وقتایی دلم میخواد برم توی ساحل و از سکوت و آرامش و صدای دریا لذت ببرم. ولی خب یه وقتایی هم میریم تو پاساژ ها و اکثر بعد از ظهرها بوشهر ساحلی هستم، چون وقتی فایلهای استاد رو گوش میدم نمیتونم یه جا بشینم ، باید راه برم و فکر کنم به صحبتهای استاد. یه وقتایی هم هدف فقط ورزش کردنه. یه وقتایی هم کنترل ذهن ، یه وقتایی تجسم یه وقتایی هم میشینم روی یه نیمکت فقط به غروب خیره میشم. همیشه هم این نجوا هست که الان داری وقتتو هدر میدید ولی یادم میاد به صحبت همیشگی استاد که میگه ، حال خوب مساویست با اتفاقات خوب.

    الهی که همیشه حالتون خوب باشه و زندگی تون پر از اتفاقات خوب.

    گفته بودین که توی دلوار حس میکردین من اونجا هستم، شاید هم بودم. نمیدونم ، ولی یه چیزی رو میدونم که قانون همیشه درست کار می‌کنه. چه ما آگاهانه تلاش کنیم براش و چه تسلیم جریان هدایت باشیم. اگر قرار باشه افراد همدیگه رو ببینن ، میبینن. پارسال بود خیلی اتفاقی توی یکی از پاساژهای دلوار یه صدای آشنایی رو شنیدم، گفتم عه این که صدای استاد عباس منشه ، رفتم داخل مغازه دیدم فروشنده داره از توی لپتاپش استاد عباس منش گوش میده ، نمیدونم چه فایلی بود. یکی از محصولاتی بود که من نداشتم، سلام و احوالپرسی کردم گفتم مخصوصاً چون داشتین استاد عباس منش گوش می‌دادین اومدم داخل. گفتگوی خوبی داشتیم و اون بنده خدا خیلی فرکانس بالایی داشت. و بسیار انسان تحسین برانگیزی بود.

    این ماجرا رو گفتم که بگم قانون همیشه کار می‌کنه و ما با آدمهایی هم فرکانس و هم مدار خودمون ملاقات میکنیم ، یا آدمها وجه مثبت و زیبای درونشون رو به ما نشون میدن، یا اگر هم با آدمی ظاهراً منفی ملاقات کنیم یا مثل من توی شرایطی باشم که محیط کار هنوز یه سری ناخواسته دور و برم هست یعنی من هنوز به اندازه کافی تغییر نکردم. فکر میکنم تغییر کردم. اگر من فقط روی خودم متمرکز باشم و به اندازه کافی تغییر کنم جهان بقیه کارها رو خودش برام انجام میده. پیشنهاد میکنم آیه 18 سوره آل عمران رو یه نگاهی بندازید ؛ با اینکه خداوند همواره قدرت مطلق هست، ولی خداوند میاد در برابر انسان شهادت میده و دو بار میگه «لا اله الا هو» که یه مفهومی رو بیان کنه «قائماً بالقسط» اینکه خداوند همواره برپا دارنده عدالته. همه چیز درست و عادلانه است در جهان. شرایط فعلی همه ما و جایگاهی که هستیم همه و همه عادلانه است. نمیدونم کامنت های سعیده جان رو دنبال می‌کنی یا نه. چقدر عالی و لذت‌بخش داره یکی یکی اتفاقات خوب براش می‌افته. و خداوند حمایتش می‌کنه. چون ایمانش رو ثابت کرده و حرکت کرده. اون شرایط هم برای سعیده جان کاملاً عادلانه است. و بر اساس لیاقتش داره نتایج رو کسب می‌کنه.

    شد شد، نشد هم میرم میشینم کنار پیرمردهای بوشهری تو جفره ماهینی، به زمین و زمان مونگه میدیم ، والله بخدا چه میخا بشه.

    در پناه رب العالمین باشی خواهر بزرگوارم ، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و به آقا مصطفی هم سلام برسونید. همواره خندون باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا» (ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻰ ﻣﻰ ﻧﻮﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﻲ ﺍﺵ ﺁﻣﻴﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﺍﺳﺖ(5)

    «عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا» (ﺁﻥ ﺟﺎم ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻰﻧﻮﺷﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺍﻫﺸﺎﻥ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺟﺎﺭﻱ ﻣﻰﻧﻤﺎﻳﻨﺪ(6)

    «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا» (ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻧﺬﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﻓﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪﺵ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻰﺗﺮﺳﻨﺪ ،(٧)

    «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا» (ﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ، ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﻳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ(٨)

    «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا» (ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﻌﺎم ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺳﭙﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .(٩) (سوره انسان)

    ——————————————————

    سلام و درود فراوان به سعیده جانم. انسان نورانی و ارزشمند و عملگرا ، که مصداق بارز ایمان عملی هستین.

    ازت متشکرم بخاطر نقطه آبی ارزشمندت. ازت متشکرم که کامنتت رو با آیات سوره طه شروع کردی. این آیات ماجرای شروع ماموریت توحیدی حضرت موسی ست که هر وقت بهشون هدایت میشم خیلی برام لذت‌بخش و امید بخشه.

    آخی به دلم برای فیوزهای حرارت خورده مغزت، ما جنوبیا به مرور زمان آمپر فیوزمون رفته بالا. کم کم عادت می‌کنی. و فکر نکنم شما زیاد کیش موندگار باشی. احتمالا خیلی زود مهاجرت می‌کنی به آمریکا.

    عجب چیزی یادم دادی ، از این به بعد هر بار یه ایراد از کامنتات بگیرم تا انگیزه بشه برام کامنت بنویسی.

    اینجا یکی مشتاق و دلتنگ دریافت هر کامنت شماست.

    به قول شاعر «عیب جویان بیشتر گم کرده راه»

    من گیر دادم به میدل آو نوامبر ، گفتم آخر آگوست بوده. در حالیکه آگوست دوماه دیگه است ،کامنت شما آخر May بود. آلردی من خودم سوتی دادم شما هم متوجه نشدی ، ببییییییییییین من به خودمم رحم نمیکنم.

    اون موقع ماه می بود، الان ژوئن هستیم ، بعدش جولای و بعدش آگوست.

    واقعاً همینه من باید یاد بگیرم سرم به کار خودم باشه ، وقتی دارم از اطرافیانم سوتی میگیرم ، خودم دارم سوتی میدم.

    ——————————————————

    ببین در مورد X-22یا X-33 فقط میدونستم یه X داشت و دوتا عدد تکراری. در کل ماشین چینی بود.

    شما به بزرگواری خودت ببخش.

    همین که از ماشین چینی شیفت کردی به ماشین آمریکایی خودش پیشرفت محسوب بشه.

    ببین شوخی سر جاش. این تو رو یاد فایل ارزش ابزار استاد نمیندازه. اگه یه برند قیمت بالاتری داره ، صرفاً پول برند نیست. پول استاندارد و ایمنی و متریال با کیفت بالاست. و البته سالها تجربه و صد البته کارایی.

    بینهایت تحسینت میکنم که اینقدر برای دوستانی که کامنتت رو میخونن احترام قائل هستی.

    ——————————————————

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که یه دوست توحیدی داری که یه وقتایی باهاش از قانون و توحید و قرآن گفتگو کنی. اون زمانی که شما داشتین گفتگو میکردین من فرکانس غیبت احساس نکردم ولی بشدت احساس دلتنگی میکردم که ای کاش یه انسان محرم اسرار بود که بشه از قانون و توحید و قرآن گفتگو کرد. ببین همین صرف گفتگو از توحید قلب انسان رو جلا میده و ایمان انسان رو بیشتر می‌کنه.

    مصداق بارز آیه 2 انفال که می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

    حق با شماست ؛ «چقدر این هم مداری خوبه ،چقدر توحید خوبه،چقدر آدم ها با توحید دلنشین و جذاب و خواستی اند»

    یه وقتایی با حسین عبادی جان تلفنی حرف میزنم ، قبلا هم با محمد فتحی چندباری گفتگو کردم. واقعاً فرکانس صحبت‌های توحیدی انسان رو رشد میده و احساس آدم رو عالی می‌کنه و بعد که فرکانست عالی شد ، خودت میدونی که اتفاقات شگفت انگیز رو داری خلق می‌کنی.‌

    جمله «من از خدامه» رو با چندتا الف اضافه بخون. ببین شما اجازه داری پشت سر من هر چی دلت خواست بگی من به شما اعتماد دارم. مطمئنم اگه اونجا بودم بشدت ذوق زده میشدم. پس اسمش غیبت نیست، تحسینه.

    شما لازم نکرده مغز منو بشکافی. من خودم دست تسلیمم بالاست.

    در مورد اسدالله جان هم باهات موافقم. بینهایت تحسین برانگیزه و اونقدر که عالی تمام فایلها رو کار می‌کنه و همه کامنت ها رو میخونه و هر روز بیش از 8 ساعت توی سایت فعاله.

    واقعاً لایق نتایج طلایی هستن.

    ——————————————————

    خوش به حالت به خاطر این فرصت تنهایی که برات فراهم شده. خدا رو شکر. تنهایی و آرامشی چنینم آرزوست.

    واقعاً از صمیم قلبم دوست داشتم اونجا باشم و بهت کمک کنم بخشی از کارها رو هندل کنی. مخصوصاً تعویض توپی قفل که کار 2 دقیقه است ، یک دقیقه باز کردن توپی قدیمی و یک دقیقه بستن توپی جدید.

    معمولاً بعضی از کلید سازیها خدمات سیار دارن. خودش توپی رو میاره و تعویض می‌کنه.

    ولی نگران نباش ، خداوندی که این همه ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو برای شما چیدمان کرد این خورده ریزه‌ها رو هم خودش از طریق بینهایت دستانش انجام میده.

    مثل ماجرای باتری به باتری کردن موتور استاد.

    مثل ماجرای بلیط و تاخیر پرواز و شرایط امنیتی آسمون.

    خدا باید برات انجامش بده. بذار آگاهانه از خدا سواستفاده کنیم.

    ——————————————————

    من به فال و طالع و تعبیر خواب و این چیزا در صورتی اعتقاد پیدا میکنم که یه باور قدرتمند کننده بهم بده. تعبیر دیدن مرگ خود در خواب ، یعنی پایان سختی‌ها و شروع زندگی پر از آرامش ، پایان یک دوره و شروع فصلی جدید در تکامل. طولانی بودن عمر و رهایی از ناخواسته ها. مهمترین چیزی که توی متن متوجه شدم آرامش شما بوده. همین که آرامش داشتین خودش گویای حقیقت هست.

    به لطف و هدایت رب العالمین با کاری که شما کردی و ایمان عملی که از خودت ثابت کردی ، شروع فصلی جدید از تکامل و موفقیت و وفوور نعمت و ثروت در زندگی شما حتمیه. به لطف و هدایت و حمایت رب العالمین.

    ——————————————————

    باور کن برای گرما هیچ راه حلی ندارم، بقول قدیمی ها «کل اگر طبیب بودی ؛ سر خود دوا نمودی»

    من خودم توی همین گرما با اورکت آتش‌نشانی میرم توی آفتاب استندبای.

    امروز یه مانور سنگین داشتیم ولی لطف خداوند شامل حال من شد گفت تو نمیخواد بری. بمون توی ایستگاه.

    (رشته ای بر گردنم افکنده دوست ؛ میکشد آنجا که خاطر خواه اوست)

    ——————————————————

    بینهایت دلم میخواد کامنتمو طولانی تر کنم و بیشتر حرف بزنم ولی نمی‌خوام رکورد اوباما رو بزنم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی سعیده نورانی پروردگار. همواره نورانی و متصل به جریان هدایت باشی.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»

    ﻭ ﻧﻴﺰ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ، ﻣﺎ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺎ ﭘﻴﺸﻲ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ، ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺪﻩ . ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺭﺅﻭﻑ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ (١٠ حشر)

    ——————————————————

    سلام و درود فراوان به فاطمه خانم و رسول جان ، الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم. از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و براتون درخواست میکنم.

    از تحسین و احساس خوبی که بهم دادین سپاسگزارم.

    ببینید ماشینهای لاکچری که همه اش خوبن، فقط یه سری جزئیات توی طراحی هست که خیلی مهمه ماشین فقط آمریکایی باشه… حالا تلاش بنز و بی ام و و پورشه و لامبورگینی و تویوتا و سایر خودرو سازها هم تحسین برانگیزه ولی خب ماشین فقط و فقط امریکایی باشه. این نظر شخصی منه ، دوستان هر کسی هم نظر دیگه ای داره نظرش اشتباهه و فقط من درست میگم (در این حد منطقی – صرفاً جهت شوخی)

    استاد بارها توی دوازده قدم میگن جهان به تنوع نیاز داره. همه یه شکل فکر نمیکنن ، همه یه مدل لباس یا یه مدل ماشین یا سبک زندگی خاص رو نمی‌پسندن.

    جهان جهان تنوع هاست و همین تنوع ها باعث رشد جهانه.

    ——————————————————

    در ادامه بسیار از لطف و محبت و بزرگواری شما و رسول جان سپاسگزارم و اینکه پشت سرم اینقدر از من به نیکی یاد کردین و منو تحسین کردین ، فقط بخاطر زیبایی درون خود شماست. اینکه یاد گرفتین تحسین کنید و از هر شخصی فقط به نکات مثبتش توجه کنید وگرنه لابلای همین کامنت های من نکات منفی هم هست. اما اینکه شما به نکات مثبت توجه میکنید این نشان از رشد و تعالی شماست.

    ——————————————————

    در مورد آیه های قرآن که گفتین واقعاً هیچ اعتباری به خودم نمیدم و فقط اشاره میکنم به این ابیات شعر از حافظ شیرازی که میگه: «آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم ؛ اگر از خمر بهشت است اگر باده مست»

    یا

    «در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند؛ آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم»

    هر کلامی که من مکتوب کردم و احساس خوب و مثبتی رو ایجاد کرده همه و همه اعتبارش با الله ست ، (دیوونه بازیا ولی مال خودمه) ؛ قدرت همین حرکت انگشتان ما روی کیبورد ، همین قدرت بینایی و شنوایی و قلبی که سالهاست بی وقفه میتپه و اکسیژنی که تنفس میکنیم، همه و همه با الله ست.

    «قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۖ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»

    اینو برای سعیده خانم هم نوشتم توی کامنت (طبق چیزی که از کامنت سعیده جان فهمیدم حوالی اون زمانی که شما داشتین گفتگو میکردین) من از شیفت برگشته بودم و توی خوابگاه، توی اتاق خودم تنها بودم. چراغ رو خاموش کرده بودم که بخوابم(جهت کنترل ذهن) ولی خوابم نمی‌برد و توی تاریکی نشسته بودم و با خداوند حرف میزدم، که من الان دوست دارم از توحید بشنوم و حرف بزنم. دوست دارم در مورد آیات قرآن گفتگو کنم. دوست دارم از قانون بگم و بشنوم. ولی تنها هستم و آدم های اطرافم هیچکدوم این مداری نیستن.

    (اینم بگم که جو خوابگاه اصلا جو‌ تنهایی نیست. من اراده کنم میتونم برم توی جمع بچه ها ، یه چندتا هستن تا برگشتن میرن باشگاه، اتفاقاً من به باشگاه و تمرین علاقه دارم. یه عده شون پای تلویزیون و فیلم و سریال و فوتبال میشینن، یه عده شون اهل بازی مافیا هستن…) میشه تنها نبود و من تنهایی رو انتخاب کردم، میشه گفتگو کرد و من گفتگوی توحیدی رو درخواست میکنم ، میشه توی جمع بود و مسخره بازی درآورد ولی من گفتگوی سالم و شادی و خنده درست رو میخوام.

    ——————————————————

    از خداوند درخواست میکنم کمکم کنه و حمایت و هدایتم کنه که تکاملم رو جوری طی کنم که توحید اصل و اساس زندگیم باشه . یه زمانی دوست داشتم بچه های سایت رو پیدا کنم و باهاشون ارتباط بگیرم. ولی دیدم این حاشیه است. اصل خود توحیده. اگر بسپارم جریان هدایت خودش اتفاقات رو رقم می‌زنه. من برم جایی توی جمع بچه های سایت بشینم و بخوام حرف بزنم ولی نتیجه دستم نباشه، هر چقدر حرف بزنم این اصلا مهم نیست.

    (نتایج قابل مشاهده و قابل اندازه گیری)

    ——————————————————

    از لطف و محبت و دوستی و مهربانی شما و رسول جان بینهایت سپاسگزارم ، و مشتاق دیدار شما دو عزیز هستم.

    بینهایت تحسینتون می‌کنم؛ شما برام الگوی هم مداری توی زندگی و روابط زناشویی هستین.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  10. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

    ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﻓﻘﻂ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﺩ ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺍﻓﺰﺍﻳﺪ ، ﻭ ﺑﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ)

    «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ)

    «أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ» (ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﻓﻘﻂ ﺁﻧﺎﻧﻨﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﺭﺟﺎﺗﻲ ﺑﺎﻟﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﺭﺯﻕ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ) (انفال 2-4)

    ——————————————————

    سلام و درود فراوان به شما خانم سلیمی بزرگوار ، الهی که در پناه رب العالمین حالتون خوب و مثبت و عالی باشه و شاد و سلامت باشید.

    چقدر کامنت ارزشمند و آموزنده ای بود ، از شما سپاسگزارم.

    چقدر تحسینتون کردم برای کارهایی که انجام دادین، فارغ از اینکه باورهای غالب جامعه چی باشه. از درگاه خداوند متعال براتون بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و سلامتی رو خواستارم.

    وقتی از قرآن هدایت خواستم که کامنتتون رو با کدوم آیات پاسخ بدم، هدایت شدم به صفحه اول سوره انفال.

    «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

    این آیه یکی از لذت‌بخش ترین و امید دهنده ترین آیات هست که من خیلی دوستش دارم. هر چند با ترجمه فارسیش یه کم مسئله دارم. به نظرم عبارت «ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﻓﻘﻂ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﺩ ، ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ» جا داشت بهتر ترجمه بشه. ترس احساس منفیه، ترجمه کلمه «خوف» که خداوند همیشه میگه «لا تخف» ، ولی «وجلت» … یه کلمه عجیبیه برام. حس خیلی خوبی بهش دارم. یه جور تواضع و فروتنی و امید توش داره. اون احساس زیبای قلبی که وقتی میدونیم به خدا وصلیم قلبمون چطوری آرامش پیدا می‌کنه. این آرامش رو چطوری به «ترس» ترجمه اش کردن؟

    مدتها پیش یه ماجرایی رو جایی خوندم، اصلا یادم نیست کتاب بود یا توی اینترنت بود. میگفتن شخصی میره پای سخنرانی یه عالم ، و عالم داشته در مورد یه موضوعی صحبت میکرده و میگه مردم می‌خواین بهتون یه چیزی رو بگم که بدونید چقدر اهل ایمان هستید ، و این آیه رو میخونه و میگه اگر با شنیدن (یا خوندن) این آیه قلبتون به خداوند میل و رغبت پیدا کرد و امید و ایمانتون بیشتر شد پس خدا رو شکر کنید که اهل ایمان هستین.

    از همون موقع نسبت به این آیه حس خوبی پیدا کردم.

    ——————————————————

    قرار بود فقط تشکر و تحسین کنم ولی بازم از کنترل خارج شد.

    از شما متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمندتون. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای: