عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1

حالا که فهمیدیم طبق قانون، اگر به زیبایی ها و نکات مثبت توجه کنیم، اساس آن زیبایی ها و نکات مثبت را در زندگی خود گسترش می دهیم، در قسمت نظرات این فایل بنویسید:
چه راهکاری دارید برای اینکه ذهن خود را شکارچی دیدن زیبایی ها کنید؟
فارغ از اینکه در چه شرایطی قرار می گیرید، چه راهکاری بیشتر به شما کمک می کند تا تمرکز خود را بهتر بر زیبایی ها معطوف کنید؟
آیا نوشتن به شما بیشتر کمک می کند؟
آیا صحبت کردن بیشتر به شما کمک می کند؟
اگر در شرایطی قرار بگیرید، که زیبایی های کمی باشد، چطور می توانید همان زیبایی های کم را ببینید و به نازیبایی ها توجه نکنید؟
چه راهکاری دارید برای اینکه ذهن خود را برای دیدن زیبایی ها تربیت کنید؟
قبلا از چه شیوه هایی، قانون تمرکز بر زیبایی ها را اجرا کرده اید؟
چه پیشنهاداتی در این باره برای بقیه دوستان خود دارید؟ یا چه ایده هایی بهتری برای استفاده ی دقیق تر از این قانون، می توانید داشته باشید؟
همچنین می توانید درباره نتایجی بنویسید که هر کجا توانسته اید ذهن خود را کنترل کنید و تمرکز خود را بر نکات مثبت و زیبایی ها بگذارید، به خاطر استفاده درست از این قانون، ورق برگشته و اوضاع به نفع شما تغییر کرده است یا به تجربیاتی مشابه با همان زیبایی ها هدایت شده اید.
بعنوان مثال، دوستان زیادی در قسمت نظرات سریال سفر به دور آمریکا یا سریال زندگی در بهشت، درباره تجربیاتی نوشته اند که به خاطر توجه بر زیبایی ها و نکات مثبت این سریال ها، به مکان ها و تجربه هایی مشابه با اتفاقات موجود در این سریال ها، هدایت شده اند.
از سفر به نقاط زیبا در اقصی نقاط جهان گرفته تا مهاجرت کردن به یک مکان یا کشور زیبا و …

فکر کردن و پاسخ دادن به این سوالات و مهم تر از همه، اجرای این جواب ها و ایده ها در زندگی، می تواند عادتی را در شخصیت ما ایجاد کند که زندگی ما را برای همیشه، تغییر بدهد.

از میان جواب هایی که شما دوستان عزیز در پاسخ به این سوالات می نویسید، نظرات تعدادی از دوستان انتخاب می شود و در فایل بعدی استاد عباس منش درباره آنها توضیح می دهد.

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    406MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1
    25MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Serveh» در این صفحه: 1
  1. -
    Serveh گفته:
    مدت عضویت: 1002 روز

    به نام خداوند صاحب قدرتم خدایی که وقتی به صفاتش فکر میکنم تموم وجودم رو ارامش میگیره همون خدایی که گفته برای ساختن هر روزت روی من حساب کن به چگونگی فکر نکن من کنارت هستم من صاحب تمام جهانم برگی بدون اجازه من نمیفته از همون روزی که روی زمین خلقم کرد گفت من نزدیکم من کنارتم درون خودت هستم و درون تک تک سلولهای جهان من هدایتت میکنم من حمایتت میکنم از من بخواه فقط منو عبادت کن از من بهترین مسیر رو بخواه به چگونه فکر نکن چگونه به عهده منه از بینهایت راه بهت میبخشم جوری که کلاه از سر عقل بشر بیفته

    من زمین و آسمون و هرآنچه بین اونه مسخر تو کردم تورو اشرف مخلوقات کردم تورو برای خودم خلق کردم تورو جانشین خودم کردم .

    خدایا در برابر این همه عزتی که تو به من دادی فقط میتونم بگم شکر و هر روز به تماشای شگفتی هایی بشینم که ناباورانه در زندگیم رخ میده .

    استاد جانم سلام اگه بخوام از زیبایی ها بگم من عاشق سفر کردن هستم ولی هیچوقت جرات نداشتم بهش عکر کنم و همیشه به اینده های نامعلوم مینداختم هم بخاطر فکر خانواده م و هم بخاطر هزینه و ناآشنا بودن

    از وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی سایت شما و جمله روی خدا حساب کن رو شنیدم واقعا دارم روی خدا حساب میکنم به رویاهام فکر میکنم بدون اینکه به چگونگی فکر کنم ناخوداگاه سفر کردن رو تجسم میکردم ولی اصلا هیچ ایده ای براش نداشتم ولی فقط میخواستم از فکرم لذت ببرم و سفرهای زیبای شمارو میدیدم . قسمت 88 سفر به دور امریکا منو عاشق خودش کرد دانلودش کردم و هر وقت نیاز به انرژی داشتم نگاهش میکردم و لذت میبردم خودم رو اونجا میدیدم که پشت رول ماشین هستم تو هوای بارونی و یه جای سر سبز با آهنگ زیبا با خیال راحت در پناه خدا و من عاشق سرسبزی هوای بارانی دریا و … بودم کنار دریا روی شن هارو حس میکردم

    من اصلا هیچ راه حلی براش نداشتم نزدیکترین چیزی که میتونستم تصور کنم این بود که زمانی که ازدواج کردم با همسرم سفر برم و این حس رو تجربه کنم

    و این مدت مرتب روی صفات خداوند روی فراوانی روی زیبایی ها تمرکز کردم خداوند دستهاشو به کار انداخت اول پول سفر نه اندازه سفر بلکه چندین و چند برابرش رو بهم داد من کلی برای خودم خرید وردم طلا خریدم و کل پول رو خرج کردم اونم برای چیزهایی که آرزوشو داشتم

    وقتی حسابم کم شد داشتم نگران میشدم ولی زود به خودم اومدم گفتم همون طوری که این جور شده خدا دوباره حسابم رو پر میکنه همون روز دوباره به حسابم پول اومد

    یوی از همون روزها با دوستام بیرون بودیم که بهم گفتن میخوان برن شمال و منم باهاشون برم .

    من همون موقه به اونا گفتم قول نمیدم چون نمیخواستم با سختی برم میخواستم با راحتی و حال خوب برم . اومدم خونه به خودم گفتم من این سفر نمیرم چون تازه دارم رو خودم کار میکنم میخوره تو ذوقم و رهاش کردم ولی تو ذهنم همه ش شمال بود و اینکه با دوستام چقدر خوش میگذره و ازونجا که رهاش کرده بودم میگفتم خدایا هر وقت وقتش شد میرم هیچ اصراری ندارم خودت بهتر میدونی تو راهشو برام میسازی

    رفتم تو گوگل عکس و فیلمهای شمال رو میدیدم و مرتب بهش فکر میکردم نه برای جذب کردنش فقط برای اینکه ازش لذت ببرم و ببینم چجوریه خودمو تو تلکابین تصور کردم خودمو کنار ساحل تصور کردم آزاد و رها با دوستام تصور کردم . تو جنگلها

    استاد جان در کمال ناباوری روزی که دوستام میخواستن برن من یهو به دلم افتاد به خانواده م بگم گفتم اگر نگم حس ضعف میکنم ته تهش اینه نمیزارن و من خودمو دیگه سرزنش نمیکنم چون تلاشمو کردم . که قبلا هم خودمو برای نرفتن آماده کرده بودم و به دوستامم گفته بودم نمیام .

    ولی وقتی به خانواده گفتم و براشون مثال زدم از آدمهایی که جاهای دور رفتن و براشون هیچ اتفاقی نیفتاده و … تمرکزشون رو روی مثبتها بردم خیلی راحتتتت سفر من جور شد انقدری که اصلا انتظارشو نداشتم راحت گفتن برو فقط مواظب خودت باش

    با دوستم زنگ زدم گفتم برای منم بلیط رزرو کن اونا هم خیلی خوشحال شدن

    و من خیلییی زودتر از تصورم به خواستم رسیدم من رفتم لب ساحل روی شنها قدم زدم رفتیم تو دریا سوار قایق شدیم اونجا رستوران رفتیم و شام خوردیم . رفتیم سوار تلکابین شدیم و چقدر لذت بردیم من رفتم تو جنگل و آب پری و …

    من روزی که میرفتیم جنگل تو صندلی جلو نشسته بودم و همون آهنگ قسمت 88 سفرنامه آهنگ باران گوگوش تو گوشم بود تو طبیعت سرسبز زیبا و بکر کنار شالیزارها حرکت میکردیم نم نم بارون میزد با خیال راحت با آرامش چقدر داشت بهم خوش میگذشت کنار دوستام . اصلا یه ترکیب رویایی بود من غرق در ارامش بودم و یکی از روزهای سفرمون صبح زود قبل ازینکه دوستام بیدار بشن تنهایی رفتم لب دریا چون خونه ای که گرفته بودیم لب دریا بود و خیلیییییی خیلیییی امنیت داشت و منظره زیبایی بهمون میداد و راحت بود .

    رفتم لب ساحل و فقط با خدا حرف میزدم کنار دریا من باورم نمیشد این کار برای زندگی من یه معجزه بود توی یک ماه هم پول زیادی به حسابم اومده بود و هم سفری که سالها فقط میتونستم مثل رویا بهش فکر کنم برام جذب شده بود گریه م گرفته بود با خودم گفتم خدایا اگه این شده پس هرچیزی امکان پذیره و من ایمانم خیلیییی قوی تر شده بود و خیلی خوشحال بودم حس عزت و بزرگی حس معنویت و عشق و توکل حس قدرت داشتم .من تموم اون سفر رو بدون اینکه یک هزاری از خانواده بگیرم رفتم و اومدم و مرتب با خودم میگفتم من با حساب خدا اومدم هرچیزی که خرج میکردم میگفتم از حساب کائناته و هیچی ازش کم نمیشه و واقعا دختر خداوند بودم اون همه جا خیلی راحت برامون همه چیزو اوکی میکرد آدمهای خوبو سر راهمون میزاشت . حتی یه دونه مزاحم نداشتیم . انگار تو رویاهام بودم آزاد و رها هر جور که خودمون دلمون میخواست با صدای بلند میخندیدیم کنار دریا میرقصیدیم شبا تا دیروقت بیرون بودیم . با آدمها تعامل داشتیم سوار قایق میشدیم ازونجا که کسی زبون مارو متوجه نمیشد هم با صدای بلند همه جا باهم حرف میزدیم و شوخی میکردیم . واقعا واقعا به من خیلی خوش گذشت و با خودم میگفتم این تازه اولشه ببین خدا دیگه برات چه برنامه هایی چیده … خداروهزار بار شکر میکنم

    خدا جونم هزاران بار شکرت

    استاد جان واقعا همینه ما زندگیمون داره شبیه زندگی شما میشه جهان خودش برامون فراهم میکنه .

    اینی که نوشتم برای همین دیروز بود

    در پناه خداوند شاد باشید و رها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: