عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1

سلام خدمت دوگوهر بهشتی و دوستای عزیزم

الله اکبر این فایل چ کیفیتی داره – استاد چقدر زیبا شدین – ترو خدا رنگ آبی دریا رو ببین عین یه طیف رنگی از ساحل شروع شده و همینجوری از آبی کم رنگ شده فیروزه ای و اونجاهایی ک عمقش زیاد تره بنفش و آبی تیره شده – ای بنازم استاد عجب بدنی ساختی – این مکان چقدر فوق العادست چقدر خوبه اینجا یه خونه داشته باشی هم سرسبز و پوشیده از درخته و هم دریا و ساحل زیبا با شن های نرم عین آرد و سفید عین برفففف

و لذت بخشه وقتی روی شنای ساحل راه میری انگار لم دادی یجا و یکی داره پاهات رو ماساژ میده – از این ماساژ ها ک اینقدر کیف میکنه آدم ک دوست داره حین ماساژ چرت بزنه :)

آسمون رو ببین چقدر زیباست

این طیف قشنگ رنگی برای آسمون هم هستا

اون بالا بالا ها تیره تره کم کم ک ب دریا نزدیک میشه  ب سفیدیش اضاف تر میشه و رنگ آبیش کم میشه میره میره تا ب تیرگی دریا میرسه

فک کنم غروب اینجا خیلی زیباست منم دوست دارم چنین جاهایی رو تجربه کنم

خب بریم برای یه کوله از اگاهی

مهم ترین قانونی ک ما باید درکش کنیم توی زندگیمون اینه ک کانون توجه ما اتفاقات رو خلق میکنه – کانون توجه ما هم از ورودی های ما میاد پس من باید خیلی مواظب ورودیام باشم ک چی رو گوش میدم – چی رو میبینم – چی رو ب زبون میارم – چی رو باور میکنم

پس وقتی کل بازی اینه ک ذهنمون رو شرطی کنیم برای دیدن زیبایی ها

درسته دنیایی ک درونش هستیم  دو قطبیه و همه چیز خوب نیست هم فقر هست هم ثروت هم گرما هم سرما

و خوبیش اینه برای جهان محدودیتی وجود نداره ب هرچی ما توجه کنیم همون رو بهمون میده

ولی تو تصمیم میگیری ک چه چیزی رو تجربه کنی 

چطور تصمیم میگیری : با کانون توجهت – ب چی توجه میکنی

اگه انسان ها بدانند ک اتفاقات زندگیشون چطوری داره رقم میخو ه خیلی مراقبند – ک درمورد چی حرف میزنن – کامنت مینویسن – خیلی مواظبن شبکه های اجتماعی چی بهشون نشون میده

حالا ک فهمیدم کل بازی همینه ک ب زیبایی ها توجه کنم و در مورد اونا بنویسم

توی هر شرایطی میشه زیبایی رو دید- یه سری افراد هستن توی بهشت هم بذاریشون دنبال ایراد گرفتنن-

ذهن خیلی راحت منفی های رو پیدا میکنه ولی کار تو اینه ک مثبت ها رو پیدا کنی

من خودم اینجوری ب زیبایی ها توجه میکنم

مثه استاد شب قبل خواب ب زیبایی های توی طول روز توجه میکنم

و دوتا کانال زدم توی تلگرامم و فقط خومم عضوم

یکی توجه ب نکات مثبت یک هم برای عزت نفسم

توی توجه ب نکات مثبت اتفاقات و شرایطی تصاویر مثبت رو میفرستم

مثلا : دست پخت مادر من خیلی خوشمزس  بعضی غذا هاش خیلی خیلی خوشمزست و من عکسش رو توی کانال برا خودم میزارم و حسم رو همون لحظه بیان میکنم – درمورد افراد خوبی ک باهاشون برخورد میکنم مینویسم – خواهر کوچیکم با عشق عکس منو میکشه و میفرستم برا خودم –

کلا اتفاقات خوبی ک بیشتر با عکس همراهه رو توی کانالم میزارم

اونایی هم ک عکس ندارن توب دفترم مینویسم

بیشتر با نوشتن توی دفتر راحتم

 هم راحته هم سریع میشه نوشت

در مورد نوشتن توی دفتر بگم

شب قبل از خواب ب نکات مثبت طول روز توجه میکنم و صبح بعد از بیدار شدن سپاسگزاری میکنم

خب در مورد نوشتن

من وقتی بخوام کلمه ای رو بنویسم ک دوتا نقطه داده مثه

 یک

میام بجای دوتا نقطه یه خط میکشم، حوصلم نمیشه دونه ب دونه نقطه بذارم

ولی وقتی بخوام خیلی دیگه متمرکز بشم میشینم قشنگ دونه ب دونه نقطه ها رو میزارم

و چقد جالبه من یکی دوتا دفتر پر کردم الان ک توجه میکنم دستخطم چقدر خوب شده

بخوام از نتیجه ای ک گرفتم بگم

من دیروز ب خاطر مسئله ای ناراحت شدم و حدود 15 دقیقه توی اون حال موندم و گفتم من باید از این حال بیرون بیام چون موندن من توی این حال چیزی رو حل نمیکنه و رفتم نزدیک ترین پارک ب خونمون

چقدر ساکت بود با وجود اینکه کنار خیابون بود انگار همه کائنات دست ب دست هم دادن بودن ک آرامش اون لحظه ای ک من اونجام بر قرار باشه

به وسایل بازی توی پارک توجه میکردم ک چه نقاشی و اشکال زیبایی روشون هست

به نخل های کوچیک توجه میکرم

به گل های بنفش و سفید توی پارک توجه کردم

سپاسگزای میکردم

و یه آهنگ ٱرامش بخش گذاشتم و چنتا کامن روی این فایل رو خوندم

حالم از قبل از اون مسئله هم بهتر شد و راحت رفتم خوابیدم

یکی دیگه

ترم اخر دانشگاهم من اومدم دانشگاه هرمزگان

هر روز یه تایمی سرویس میرفت سطح شهر و برمیگشت

 منم سوار شدم موقع برگشت شب بود  سرویس های قبلی تا دم در خوابگاه ما رو میبردن

ولی اون  سرویس ما رو اون شب

 15 دقیقه ای دانشگاه پیاده کرده

 فک کن ما 15 دقیقه باید راه میرفتیم

همه شاکی بودن موقع دادن بلیط شد و با اینکه هم نارضی بودن کسی چیزی نمیگفت بلیط میدادن میرفتم تا نوبت به ینفر رسید گفت من بلیط نمیدم چون تو باید مارو در خوابگاه پایین کنی و داد و بیداد کرد

چنتا دختر تو اتوبوس بودم براش دست و جیغ زدن گفتن و تشویقش کردن

راننده هم گفت وظیفه ی ما نیست شما رو در خوابگاه ببریم

من رفتم و بلیطم رو تحویل دادم و ب خودم گفتم

اشکال نداره این 15 دقیقه رو فایل گوش میدم و چند قدم برداشتم  و فایل رو پلی کردم

حالم رو خوب نگه داشتم

3 دقیقه بعد

اتفاق فوق العاده ای ک افتاد

من تو مسیر خوابگاه پیاده میرفتم سرویس قبل از ما بچه ها رو دم در خوابگاه میبرد اصلا بدون اینکه من چیزی بگم وایساد و من سوار شدم

چقدر خوشحال بودم ک قانون اینقدر دقیق کرده

توجه ب نکات مثبت و زیبایی ها همون صدق بالحسنی هست

همون لئن شکرتم لازیدنکم هست ک

در واقع با توجه ب نعمت ها داریم سپاسگزاری میکنیم