عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 1

به نام پروردگار جهانیان ،خداوند بخشنده مهربان

سلام به استاد عزیزم سلام به مریم نازنینم

سلام به تمامی کسانی که این کامنت زیبای من را میخوانند .

من ترجیح میدهم برای خودم نکاتی را ثبت کنم که انگار به قلبم خوش میاد.

توجه کردن به نکات مثبت

ونوشتن متن هایی که اولِ هر فایل نوشته می شود.

حالا فهمیدم که طبق قانون،اگر به نکات مثبت ،وزیبایی ها توجه کنم انها را بیشتر در زندگی ام گسترش میدهم.

اگر حتی در هر شرایطی سخت هم باشم ،حتی اگر زیبای های خیلی کمی در آن شرایط وجود داشت .من بتوانم ذهنم را شرطی کنم برای دیدن زیبایی ها

حالا سوال های قدرتمند کننده ای از خودم بپرسم که

آیا می توانی ذهنت را شکار چی نکات مثبت کنی ؟

فارغ ازاینکه در هر شرایطی قرار بگیری میتوانی

چقدر نکات مثبت ،وزیبایی هایی را ببینی که ذهنت را کنترل کنی ؟

حالا بگو چه راهکاری بیشتر توانسته به تو کمک کند تا ذهنت را در شرایط ناخوشایند کنترل کنی ؟

حتی اگر فقط چند زیبایی هم باشد بر فرض خیلی هم کوچک باشند ایا میتوانی همان ها را نیز ببینی ؟

از نتایجی بگو که توانسته ای با راه کار هایت زیبایی های بیشتری را به خودت جذب کنی ونازیبایی ها را دفع کنی ،ویا چطور از آن شرایط نازیبا به شرایط زیبا هل داده شدی ؟

جواب های قدرتمند کننده و تکاملی : من بیشتر از قبل میتوانم نکات مثبت هایی را ببینم که دیگران هیچ وقت نمیبینند یا به عنوان نکته پیش پا افتاده وبی ارزش میبینند .

من در هر شرایطی قرار بگیرم چه خوب چه بد با نوشتن، خیلی احساس مالکیت بر زیبایی ها را دارم

هنگامی که حالم خوش است ،سر از پا نمیشناسم ،بیشتر مینویسم .وبیشتر جذب ثروت و نعمت و زیبایی ها را دارم.

وبار ها نوشته ام را میخوانم وچقدر لذت میبرم .

من در یک ساعت صفحه ها متن مینویسم .

قانون را برای خودم ثبت میکنم

هر بار که قانون نوشته میشود به درک بالا تری می رسم تا زندگی ام را تبدیل به بهشت کنم.

وهمین الآن هم چقدر احساس قدرت میکنم در دانستن ِقانون ِ ارزشمندِ( نوشتن )

من قبل از کامنت عاطفه عزیز که دو قلو داشت وراهکارهایی را برایمان نوشته بود تا استاد برای مان بخواند که همین طور هم شد !،خیلی بیشتر مینوشتم ،اما وقتی دیدم کامنت های من امتیازات کمتری میگیرند کم کم از اشتیاق نوشتن دست برداشتم .مخصوصا وقتی که اقا حمید گفت استاد من لذت می‌برم از اینکه شما مهر تایید به کامنت من میزنید من با خودم گفتم پس هر وقت که استاد تایید نکند یعنی من درست از قانون نفهمیدم ،مدتی بعد کاملا از نوشتن دست برداشتم چون منتظر تایید از طرف دیگران بودم وابسته به مهر تایید .

دیدم خیلی دارم از قانون دور میشوم .مدتی بعد دوباره نوشتن را شروع کردم .حال که میبینم .احساس لذت میکنم از نوشتن …ِنکات مثبت زندگی ام حتی اگر کسی تاییدش نکند

قرار است که من زندگی کنم اما نه اینکه تایید دیگران را بگیرم .

نتایجی که گرفتم مال همین یک هفته پیش است

روز دوم دی ماه شب. یکی ازبرادرام که سرباز بود زنگ زد دوساعت فقط داشتیم حرف میزدیم ،منی که اگر کسی زنگ میزد در حد سلام احوال پرسی صحبت میکردم و حرف هایم تمام می‌شد، به طرف میگفتم اگه تو صحبتی نداری خدا خافظی کنیم من هیچ صحبتی ندارم .

اما اون شب فقط داشتم از قانون حرف میزدم ناخود اگاه از زبانم جاری میشد

نا خود اگاه صحبت های استاد عزیزم بر زبانم جاری میشد

برادرم از شرایطش خیلی خیلی ناراحت بود در حدی بود که حتی فکر فرار از پادگان میکرد .اما چون خودش هم در مداری قرار گرفته بود تا صحبت های ارزشمند را بشنود برایش گفتم: عزیز دلم تو اینقدر نالانی دوام نمی اوری

میدانی که هنوز پنج ماه خدمتی !چطور میخواهی 18 ماه را تحمل کنی ؟!

گفت خواهرم تو درکم نمیکنی خیلی سخت است که فقط دونفر باشیم وهر سه ساعت پست مون رو عوض کنیم تا از مرز محافظت کنیم

برای اینکه من هم تحت تأثیر صحبت هایش قرار نگیرم گفتم باشه تو درست میگی سخته ولی این شرایط به نفع تو تغییر میکنه اگر کاری که بهت میگم انجام دهی ، به برادرم مرخصی نمیدادند میگفتند نیرو کم است . اما با این ترفند عالی او توانست 18روز مرخصی بگیرد .چطور ؟ به او گفتم توجه کن به نکات مثبت، گفت چه نکته ای میتوانم توی این کویری که تا چشم کار میکند خاک است را ببینم .حتی پرنده ای هم پر نمیزند ،حتی خارو خاشاکی هم نمیبینم

گفتم درست اما از خودت شروع کن این یعنی کنترل ذهن هنگام شرایط نادلخواه

شروع کن به نوشتن نوشتن سپاس گزاری ها حتی کوچک و ریز

نمیدانم نوشت یا نه. اما گفت ابجی جان از تو سپاسگزارم که باعث حال خوب من شدی ،چقدر با صحبت هایت احساس ارامش کردم .

گفتم عزیزم همون اتاقی که داخلش استراحت میکنی سپاسگزار خداوند باش ،

نفس میکشی سپاسگزار باش ،

اصلحه ای که داری تا از خودت دفاع کنی سپاسگزار باش

ببین که چقدر فرمانده ات به تو اعتماد دارد تورا در این پست سخت گذاشته است به خودت افتخار کن که لایقی ، که مسئولیت پذیری ،که خوش اخلاقی ،قدرتمندی …… صد در صد او سعی کرد تا زیبایی ها را ببیند. نکات مثبت ها را ببیند .که این مرخصی در کمال ناباوری به او داده شد چون قبلا هر بهانه ای اورده بود قبول نمی‌کردند حتی که گفته بود پدرم مریض احوال است باید ببینمش . اما موافقت نکرده بودند . دیشب که نهم دی ماه بود او به بجنورد امد

من فهمیدم که چقدر تاثیر گزارم .چون صحبت هایی که من با محمد داشتم از تجربیات خودم بود .او دیده بود که از چه شرایط طاقت فرسایی به این زندگی بهشتی رسیده ام .پس وقتی صحبت هایمان تاثیر گذار است !!!که آن را تجربه کرده ایم .!

هم اینکه فهمیدم (به جز نوشتن) -صحبت کردن- در مورد قانون هم خیلی خیلی در زندگی ام تاثیر دارد

پس من باید فارغ از تایید شدن دیگران خودم از خودم راضی باشم نه وابسته به تایید دیگران

من طبق قانون تکامل, بهتر از قبل شده ام در جمع میتوانم نظراتم را باز گو کنم ،قبلا هیچ جرات نمیکردم .

می‌ترسیدم مسخره شوم. یا کلمات را درست به زبان نیاورم . ادم استرسی لکنت زبان هم داره ممکنه کلمات را جا به جا بگه اما من تمرین کردم با همون استرس ها ، دیدم که چقدر راحت است .باز گو کردن نظراتم .

استاد عزیزم قطعاً یقین دارم تأثیرات صحبت های شماست در وجود من که اینقدر تغییر کرده ام .من به خودم افتخار میکنم که در جمع دوستانی هستم که زندگی کردن نه تنها خوب است بلکه لذت بخش تر هم هست.

اما باید خودم را ذهنم را شرطی کنم با توجه کردن به نکات مثبت زندگی ام.

خدایا تو بی نظیری. که جواب سوالات من را دادی

چون سیستمی عمل میکنی همون هایی را به من پس میدهی که خودم ارسالش کرده ام

خدای مهربانم : تو را سپاس گزارم

خدای مهربانم :تو را میپرستم و از تو یاری میجویم .

مرا به خودم وامگذار هدایتم کن به نعمت ها و زیبایی های بیشتر. نتایج بزرگتر

میدانم هنگامی به من نعمتهای با ارزش تری میدهی که بنده ای سپاسگزار تر باشم

هر آنچه را که در زندگی ام دارم خودم به سمت خودم کشیدم

احساس خوب =با اتفاقات خوب

احساس بد =با اتفاقات بد

خدایا سپاسگزارم بابت استاد عزیزم، بابت سایت ارزشمندم ،بابت وقتی که داشتم تا بنویسم .

خدا نگه دار همه شما عزیزان

ا