دیدگاه زیبا و تأثیرگذار حسن عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
چه نکات قشنگ و بینظیری داشت این فایل:
یکی این که ما همیشه در مسیر رشدمون به تضاد برمیخوریم و ممکنه در ابتدا خیلی برایمان سخت باشد ولی با تغییر نگاهمون مسیر برامون واضح میشه و بودن اون تضاد خیلی باعث بهتر شدن ما میشه. مثل واکنشی که دوست آقا رضا در مورد کپی از استاد داشتن و همین تضاد و رنجش باعث شده پیشرفت های خیلی خوبی در ادامه مسیر شکل بگیره
نکته مهم بعدی در مورد الگو برداری هست که این موضوع همیشه در طول تاریخ بوده و مدام باید به یادمون بیاریم از همون ابتدا وقتی قابیل برادرش هابیل رو میکشه و نمیدونسته با جنازه ش چیکار کنه، خداوند از طریق نمایش دو تا کلاغ که باهم دعوا میکنن و یکشون کشته میشه و دیگری اون رو زیر خاک دفن میکنه این الگوبرداری رو به قابیل یاد میده
توی قرآن این همه مثال آورده شده که به ما الگو بده مثل پیامبران و دیگر مثال های قرآن بتونیم الگو بگیریم که استاد هم بارها اشاره کردن که مثلا فلان موضوع رو از حضرت سلیمان الگو گرفتم یا یکی از الگوهای محبوب استاد حضرت ابراهیم هستن برای بحث های توحیدی
خدا رو شکر ما در این برهه یکی از بهترین الگوهای زندگیمون رو داریم که با ما هم عصر هستن و حتی بیش از هر کس دیگه ای میان و زندگی روزمره شون رو هم به ما نشون میدن (این دیگه ایده آل ترین حالت ممکنه). یا این که استاد همیشه میگن کامنت بنویسید و از نتایج و نوع تفکری که نتیجه گرفتیم و … بگیم واسه اینه که همه بتونیم از هم الگو بگیریم
این که بارها توی فایل های مختلف هدیه و محصولات استاد میگن برای این که باورهای محدودمون سست بشه و جای اون رو باورهای قوی بگیره بگردیم دنبال الگو ها و حتی اگر از شخصیت کسی خوشمون نمیاد اون وجه از اون شخص که قابل تحسین هست رو الگو بگیریم
در مورد احترام قائل شدن چقدر نکات مهم و ظریفی رو اشاره کردین و این موضوع چقدر با عزت نفسمون هم در ارتباط هست. این جمله ی طلایی که خیلی وقت ها یادمون میره و بعدا هم چوبش رو میخوریم “ارزش احترام همیشه از صمیمیت بالاتره”
جمله ی طلایی دیگه این که “اگر کسی برامون احترام قائل نبود یک ثانیه وقت براش نزاریم”. اصلا این مورد دومی مثل حکاکی روی سنگ توی مغز من حک شد و چه مثال هایی توی ذهنم گذشت. افرادی که آدم های توانمندی هستن اما چون اجازه دادن اطرافیان حرمت ها رو بشکنن خودشون هم ارزشمندیشون یادشون رفته
استاد عزیز چقدر شما برای ما نعمتید
همیشه از زمان کودکی و نوجوانی با خودم میگفتم خوشبحال اونایی که با حضرت محمد و حضرت علی و … هم عصر بودن. چقدر میتونستن مستقیم ازشون چیزی یاد بگیرن. چه سوالایی میتونستن بپرسن. ولی از وقتی با شما آشنا شدم دیگه هرگز اون خواسته در من نبود. چون استادی دارم که با توجه به شرایط زمانه میاد و دقیق ترین نکته ها و آگاهی ها و پرداختن به “اصل” رو به ما میگه. مثلا در شرایطی که اکثریت جامعه حتی کسانی که پرچم انرژی مثبت و حال خوب رو سر شونه شون گرفته بودن تحت تاثیر اتفاقات اخیر در کشور هستند، ناراحت و خشمگین هستن یا ادای ناراحت بودن رو در میارن. یه پست میخوان تو فضای مجازی منتشر کنن کلی با مردم همدردی میکنن و قلب سیاه میزارن و … (برای این که خدای نکرده یه موقع فالوور ناراحت نشه!!!) من با استفاده از آگاهی های شما تو این روزها دارم بهترین حس ها رو تجربه میکنم و حالم خیلی خوبه و میدونم هر کسی چیزی رو تجربه میکنه که داره بهش توجه میکنه
بارها اون جملات طلایی شما توی ذهنم تصویر سازی میشه که سال 88 در مواجه با سیل عظیم معترضان انگشتتون رو روی شقیقه تون میزدین و از خودتون میپرسیدین “من چی میخوام؟” و نتیجه ی این متفاوت فکر کردن نتایج متفاوت شماست که هیچ کسی رو ندیدم که از موفقیت حرفی بزنه و حتی به نتایج شما نزدیک شده باشه
برگردم به بحث احترام
خدا رو شکر توی خانواده ای بزرگ شدم که یاد گرفتم همیشه پدر و مادرم رو با لفظ “شما” خطاب کنم و همیشه موقع وارد شدن پدر از جامون بلند بشیم. یاد گرفتم همیشه به معلمین و اساتید احترام بزاریم و موقع حرکت جلوتر از اونا راه نریم و نکات طلایی امروز در مورد احترام باعث شد خیلی بیشتر این موضوع رو برای همیشه گوشه ذهنم داشته باشم.
الان که فکر میکنم میبینم چقدر این موضوع احترام جا برای فکر کردن داره. حتی این که ثروت چقدر میتونه برامون احترام بیاره از این بابت که وقتی ثروت داری نمیری توی صف گوشت و برنج و … وایسی و هزار جور بی احترامی بهت بشه
هیچ وقت نسیه نمیکنی که کسی بخواد به خاطر چندر غاز بهت بی احترامی کنه
از کسی پول قرض نمیکنی که احترامت خدشه دار بشه
به خاطر چند درصد تخفیف فصلی نمیری فروشگاه شلووووغی که مغازه دار سرت منت بزاره که آره دارم بهت لطف میکنم جنستو بگیر و برو
و هزار تا موضوع دیگه که باید برم توی اهرم رنج و لذتم اضافه شون کنم
یکی دیگه از مواردی که خودم همیشه سعی کردم برای احترام به استاد، به اعضای سایت و خودم رعایت کنم اینه که حداقل یبار متنم رو قبل از انتشار مرور کنم تا جایی که میشه غلط املایی و ویرایشی نداشته باشه و از دوستان عزیز هم همین درخواست رو دارم که قبل از انتشار مطلب خودشون یبار بخونن متن رو. اینجوری در وهله اول به خودشون احترام گذاشتن.
امیدوارم عمل کننده ی این آگاهی ها باشم و قدرشو بدونم و برم فکر کنم برای احترام به خودم و دیگران چه چیزهای دیگری باید رعایت کنم. هچنین فکر کنم کجاها از کسی الگو گرفتم و توی انتخاب مسیرم و هدفم نقش داشته و چه الگوهای دیگری باید پیدا کنم در راستای خواسته هام و این که دلم میخواد چه الگویی برای دیگران باشم
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:
رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده ایم»
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD286MB35 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 1334MB35 دقیقه
سلام استاد عزیزم
این دومین کامنت من تو این صفحست
و تمامش الهامات خداست و از مواهب این مکان مقدس و ارزشمنده.
در واقع شکر گزاری امروز صبحم بود که بی اختیار به این سمت پیش رفت.یجورایی حرفهای خودم با خودمه که هر روز مینویسم
ولی دیدم انقدر ارزشمنده که بهتره بقیه هم ازش استفاده کنن.
خدایا صد هزار بار شکرت.
خدایا شکرت بخاطر تمام هدایتها و الهاماتت.
خدایا چقدر من خوشبختم که دارم راه سعادتو پیدا میکنم خودت کمکم کن
خدایا شکرت بخاطر نعمت ارزشمند سلامتی.
خدایا شکرت که همیشه خوبیو برام خواستی.
خدایا شکرت که دارم توی واقعیو بهتر میشناسم
خدایا شکرت که دارم تو مسیر درک بهتر تو و قوانین بینظیرت قدم برمیدارم.
خدایا شکرت بخاطر تمام نعمتهات.
خدایا یقین دارم که اماده دریافت شدم.اماده دریافت الهامات ایده ها هدایتها ثروتها شرایط و مجموعه ای از انچه بهش خیر گفته میشه.
خدایا شکرت که تو نیازی به زجر کشیدن من نداری
تو قطعا فقط خیر منو میخای ولی من تو رو گم کرده بودم خداجان
خدایا شکرت بخاطر تمام نعمتهات و شکرت بخاطر تمام تضادهات که انقدر سنگ افتاد جلوی پام تا بفهمم باید روی کی حساب کنم و از کی کمک بخام.
اون سنگها رو تو جلوی پام ننداختی بلکه من با قدرت ذهنم اون سنگها رو اون موانع رو جلوی پام قرار دادم.
خدایا شکرت که اگاهم کردی که فقط باید روی تو حساب کنم
این به معنای توهم زدن و قدم برداشتن نیست. به معنای اینه که تو قدم هاتو بردار اما امتیازش به خدا میرسه و اونه که درهارو باز میکنه اونه که دلهارو برات نرم میکنه. اونه که اون ادم مناسبه رو سر راهت قرار میده اونه که اون ایده خوبه رو بهت میده اونه که تو لحظه تردید اون الهام درسترو بهت میکنه. اونه که همه کارارو انجام میده.
حمید ایا واقعا تا حالا اینجوری روی خدا حساب کردی؟
تقریبا نه. تنها جایی که حالا خیلی خالص نه ولی بیشتر از بقیه اوقات فقط روی خدا حساب کردم و کمتر مردد شدم و کمتر ترسیدم و به قول خدا نه غمی از گذشته داشتم و نه ترسی از اینده تو موضوع زندگیم و جداییم از همسر سابقم بود.واقعا هر چی فکر میکنم انگار هییییچ ترسی از هیچ چیزی و هییییچ کسی نداشتم. انگار مثل روز برام روشن بود که همه چی قرار برام عالی بشه.
کسی اینو برام تضمین نکرده بود ولی انگار خدا برام مهر و امضا کرده بود که انقدر بدون ترس اقدام کردم و انقدر در تمام ابعاد همه چیز معجزه اسا انجام شد. اصلا انگار خدا همه چیو کنار هم چید تا اون چه من میخام رخ بده.
حمید تا حالا اونجوری روی خدا حساب کردی که از هیییچ چی نترسی؟
به گمونم نه.دیگه بجز اون موضوع نه.
حالا انگار امروز با اون کامنت خدا برات اون ایه رو بازش کرد.ایه ای که ماهها پیش برام سوال بود که خدا چرا میگه من با فقر و مصیبت ها شما رو ازمایش میکنیم تا شما با تضرع بمن رو بیارید.
نه معنی ازمایشو میفهمیدم نه دلیل تضرعو.
ازمایشی وجود نداره.ما با باورهای خودمون بلا سر خودمون میاریم.یعنی در واقع همه جیز سیستمی اتفاق میفته. وااای خدایا شکرت. سیستم طبق قانون بلا سرت میاره. خدا نمیاره .سیستم اینکارو میکنه.
توی ایه خدا میگه “ما” .یعنی همون مجموعه من و خدا و سیستم که از هم جدا نیستیم. ما به هم وصلیم.
من در ذهنم میسازم چون باورش کردم. دنیا ،جهان ،کائنات یا سیستم به فرکانسهای ذهنی من واقعیت میبخشه و مدیریت این سیستم هم با خداست.
ما یک مجموعه ایم.
در واقع خدا کسیو ازمایش نمیکنه. خدا به فرکانسهای من واکنش نشون میده .
ریشه کلمه تضرع بر خلاف انچه تا الان فکر میکردم گریه و زاری نیست.بلکه خود را در معرض طلب حاجت قراردادنه.
خدا نمیخاد ما گریه و زاری کنیم اصلا خدا همیشه خودش حال بدو از ما دور کرده.
بلکه این سیستم ،این ” ما” از تو میخاد تو از همه رو برگردونی و فقط خالص خالص از خودش حاجتتو طلب کنی.
تضرع یعنی تو یقین میدونی که داری از کسی درخواست میکنی که قطعا بهت پاسخ میده.
خدا تو این ایه میگه انقدر با تضادها برخورد میکنی که خاشع بشی و تسلیم بشی و فقط از خدا بخای و اونجا این سیستم همه چیو براحتی در اختیارت قرار میده.
تو قبلش هم درخواست میکردی اما نه از خدا بلکه از غیر خدا.ولی اونها قدرتی برای اجابت درخواست تو نداشتند.ولی وقتی تضرع پیشه میکنی یعنی خواسته تو به پیشگاه اونی که باید، عرضه میکنی لاجرم دریافتش میکنی. ریشه کلمه تضرع چقدر جالبه.
میگه مثل شیری که از پستان جاری میشه.
یعنی لاجرم نعمات در زندگیت جاری میشه.
خدایااااااا شکرررررت.
خدایا شکرت بخاطر تمام تضادهایی که بالاخره منو به سمت تو هدایت کرد.
ایه بعدیش هم دقیقا میگه تو بخاطر قساوت های قلبیت به من رو نمیاوردی.
اره واقعا. باز هم قبلا فکر میکردم قساوت که مال من نیست فکر میکردم کافران یه ادمهای خاصی هستند انگار مثلا شاخ و دم دارن.
نه کافر همین خود من بودم. قساوت کار خودم بود.چطوری؟ با همون تعصباتم با همون کج فهمیهام با همون درک نادرست از خدا. هی بلا سرم میومد ولی بقول خدا شیطان اونا رو برام مزین کرده بود.
نه تنها اون شرایطو بلا نمیدیدم بلکه افتخار هم میکردم که وااااای چقدر خدا دوسم داره که اینهمه رنج میکشم چقدر دارم با این بلاها و مصیبتها به خدا نزدیک میشم. این دقیقا همون حالتیه که نقطه مقابل تضرعه. همون زینت دادن تعصبات و گمراهیهاست توسط شیطان.همونیه که خدا میگه دچار قساوت قلب شدی.که روی من حساب نمیکنی.اصلا نمیفهمی که راهو داری اشتباه میری چه برسه که بخای مسیرتو اصلاح کنی و از کسی کمک بخای. با سرعت تمام میتازی تو این راه اشتباه. و اگه کسی هم حرفی خلاف نگاهت بزنه برآشفته میشی و همرو بد میدونی و خودتو خوب.
خدایا واقعا شکرت که بالاخره ذره ذره از قساوت فاصله گرفتم و فکر میکنم باید با تضرع به تو پناه بیارم.
به نظرم اینجاست که خدا میگه تو اجابت میشی بشرطی که تو هم ایمان بیاری.
انقدر با قساوت به این در و اون در زدی که دیگه خسته شدی.اونجاست که تمام درها رو اگاهانه بروی خودت میبندی. درهایی که پشتش خدا نبود. پشتش شرک بود پشتش وعده های پوچ بود پشتش حساب کردن روی غیر خدا بود.
اونجا دیگه انگار درسهاتو گرفتی.دیگه فهمیدی که اونها در نبودند بلکه سراب بودن توهم بودن.
حالا متضرع میشی حالا خداوند طبق قانون سیستمش بهت پاسخ میده.
یه چیز جااب دیگه اینه که خدا وقتی میگه ” ما”، داره من رو هم ردیف و هم ارزش با خودش و این جهان هستی میبینه.یعنی به این مجموعه ارزشمند میگه ما.
واقعا لیاقتی بیشتر ازین هم وجود داره؟
واقعا ما دیگه چی میخایم؟
چرا دنبال عوامل بیرونی واسه ایجاد احساس لیاقت میگردیم؟
اینها همون قساوته. همون درک نادرسته که ما رو به نابودی میکشونه.
وقتی ما از جایگاه واقعی و اصلی خودمون دور میشیم وقتی یادمون میره که چه مخلوق ارزشمندی هستیم انقدر به زمین و اسمون میخوریم انقدر بلا سرمون میاد انقدررررر مصییبت سرمون میاد که یا با قساوتهامون دفن بشیم و له بشیم یا به خودمون بیایم و بیاد بیاریم که کی هستیم و چه جایگاهی داریم.
اونجاست که در واقع ماهم خدارو اجابت کردیم.
خدایا شکرت که چه رمزهاییو برام گشودی
چه الهاماتی کردی و چه درهایی از اگاهیو برام باز کردی
خدایا شکرتتتتتتت.
استاد عزیزم
ممنون بخاطر این فضایی که وجود داره و هر روز داره مارو به راه راست هدایت میکنه
سلام به استاد عزیزم
و سلام به اقا رضای گل
چقدر من لذت بردم ازین مجموعه فایل های این بخش
چه اقا هادی عزیز و چه اقا رضای گل
واقعا هر قسمتش خودش یه دوره بحساب میاد
مهمترین چیزی که تو قسمت های مربوط به اقا رضا یاد گرفتم تعهد بود. و انگار تعهد ایشون بیاد من اورد که هر جا با تعهد تغییر کردم نتایج بسرعت تغییر کرده مثل تعهدم در مورد قانون سلامتی.
یکی از تصمیمات و در واقع تعهداتی که به خودم دادم قرض نگرفتن بود که واقعا انگار خدا انگار دقیقا این فایلو برای من گذاشته بود.
من تو قسمت قبلی تصمیم گرفتم که دیگه از کسی پول قرض نگیرم.
من تا حالا تو عمرم وام نگرفته بودم و هنوز هم نگرفتم این هم بدلیل این بود که چون ادمی بودم که همیشه سخت ترین حد از تعهدو نسیت به انچه خدا گفته عمل میکردم. درسته که الان فهمیدم مذهب و دیدگاه مذهبی راه غلطی بود که طی کرده بودم ولی خوشحالم که همیشه به همون دیدگاهم پایبند بودم و با همون نگاه مذهبی به هررررر انچه فکر میکردم درسته عمل کردم.
این باعث صده بود هرگز به وام فکر نکنم. اما دیدم که همیشه پول قرض میکردم. و گفتم باید متعهد بشم و تصمیم بگیرم که دیگه با تعهد صد در صد قرض گرفتنو کنار بزارم.
و دقیقا بعد از تعهد دادنم خدا هدایتم کرد به انجام یه اقدام عملی در حوزه کسب و کارم که اگر خودمو متعهد نمیکردم به این تغییر هیچ وقت همچین اقدامی هم نمیکردم.
مساله بسیار مهم بعدی که استاد در پایان فایل بهش اشاره کرد مساله احترام بود.
از وقتی یادم میاد هرگز به خودم اجازه نداده بودم و اصلا نتونسته بودم به دیگران هنگام صدا زدنشون از الفاظ محترمانه استفاده نکنم
من این احترام گذاشتنو از یکی از دوستانم یاد گرفته بودم
بعد از فارق التحصیلی سالها با یکی از دوستانم که از من بزرگتر بود همکاری میکردم و ایشون تو محیط کار به یه کارگر ساده انقدرررررر احترام میزاشت که مثلا شما صدای مکالمه ایشون و اون کارگرو از پشت در بسته میشنیدی فکر میکردی ایشون با رئیس جمهور داره حرف میزنه که اتقدر با عزت و احترام داره با اون شخص صحبت میکنه.
و من انقدر ازین رفتار ایشون درس گرفتم که تصمیم گرفتم تا اخر عمر به این قضیه توجه ویژه داشتهه باشم
این موضوع حتی برای من انقدر پیش رفت که همین چند ماه پیش وقتی درکم نسیت به فرکانس بیشتر شد باعث شده که من حتی در نوشته های روزانم در شگر گزاریهام در الگو برداریهام زمان نوشتن یا فکر کردن در مکرد افراد هم حتی تو ذهنم از لفظ اقا یا خانم استفاده کنم.
در واقع ایمانم به فرکانسهای ارسالیم انقدر زیاد شده که میبینم واقعا هیچ تفاوتی نداره که داری رودررو با اون شخص حرف میزنی یا داری تو افکارت باهاش صحبت میکنی، اگر احترام بزاری لاجرم احترام میبینی.
و معجزات این نوع نگرشو هر زوز دارم تو زندگیم میبینم.
یعنی از وقتی که تو ذهنم بعضیارو که قبلا باهاصون مشکل داشتم تحسین میکنم و محترمانه باهاشون برخورد میکنم در دمیای واقعی رفتار اونها به طرز شگفت انگیزی تغییر کرده.
خلاصه اینکه احتزام گذاشتن حتی تو خلوت خودمون باعث میشه دنیای ما تغییر کنه.
استاد جان یه موضوعی که همیشه منو موقع برگزار کردن لایو با یکی از شاگزدانتون ناراحت میکرد همین رعایت نکردن همین حد و حدود و جایگاه احترام بود.
با اینکه ایشون شاگرد شما بوده شما ایشونو استاد خطاب میکردید ولی ایشون شما رو ” تو ” خطاب میکرد و دقیقا اینطور به نظر میرسید که ایشون با نگاه صمیمیت اینطور رفتار میکنه.
این موضوع انقدر حال منو بد میکرد که من اگه بیست بار اون فایلو دیدم همیشه حرفهای ایشونو رد کردم و اصلا نتونستم اون برخوزدو تحمل کنم.
چون واقعا این احترام گذاشتن همیشه جزو اصول محکم زندگیم بوده.
و چقدر از تاکید شما در این رابطه لذت بردم.
برای شما و اقا رضای گل بهترینها زو ارزو دارم.