نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 7

به نام الله. هو الله الأحد

کاش میشد الان قلبم رو دربیارم و ازش یه گاما اسکنی، ایکس ری چیزی می گرفتم تا مشخص بشه چقدر این فایل و این نشانه امروز همه سلولهاش رو در یک خط مثل یه گردان سرباز آماده و چابک به ردیف آماده باش کرده تا یک عمر دوباره رو شروع کنن.

انقدر تحت تاثیرم از اینکه خدای حکیم و ارحم الراحمینم منو دقیقا در زمانیکه نیاز داشتم در درست ترین جای ممکن قرار داده که یادم رفته سلام کنم.

سلام و عشق و ارادت به استاد نازنینم و همه بزرگواران سایت. بخصوص به اقا رضای عطارروشن بزرگ.

آقا رضا بی نهایت تحسینتون می کنم و خدا رو بابت شناختن شما و نتایجتون شکر می کنم. خدایا شکرت که وعده صدق دادی و این بندگان راستینت اثباتش کردند. ساختند اون چیزی رو که محال به نظر می رسید.

این فضل خداست و عزت الهیه که خودش گفته به هرکه شایسته باشد و در مشیتش قرار گیرد می بخشد. خیلی از ما قبل از دیدن این فایل آقای عطارروشن رو در سایت به واسطه نتایج شگفت انگیز و کامنتهایی که از عمق دلشون اومده بود می شناختیم ولی با این فایل عزت الهی بیشتر و فراگیرتری بین مردم نصیبشون شد که اسم ایشون رو وایرال کرد. این یعنی تصاعد. این یعنی عزتی که خدا میده و هیچ قدرتی نمیتونه از بین ببردش.

استاد شما چه کردی که چنین اعجوبه هایی رو پرورش دادید. شما دیگه کی هستی!

چند روزی بود حس و حال خیلی جالبی نداشتم. احساس می کردم ذهنم تا الان اینقدر درگیر تغییر و تحول نشده بوده و الان که دارم بیشتر و بیشتر روش کار می کنم مثل عضله ای که تا حالا کار نکرده و یهو شروع به ورزش کرده عادت به اینهمه تحرک نداره و خسته شده. می خواد بشینه یکم استراحت کنه. با اهرم رنج و لذت دارم به ادامه مسیر مقید نگهش می دارم ولی دیدم واقعا نیاز داره بشینه تو پاگرد پله ها و یکم استراحت کنه تا دوباره باقدرت ادامه بده.

دیروز خیلی احساس تنهایی و ضعف می کردم. به خودم گفتم عیبی نداره نیازی نیست همیشه قوی باشی. اجازه بده دو روز هم ضعیفتر بشی. قبول کن تو هم گاهی ضعیف میشی و ذهنت داره کار بزرگی انجام میده. داری با خودت جهاد اکبر می کنی پس طبیعیه خسته هم بشی. به محض اینکه اینجوری خودمو دلداری دادم با دوستی به طور اتفاقی صحبت کردم که خیلی حالمو بهتر کرد. تحسینم کرد و باهام قرار ملاقات گذاشت.

امروز صبح که بیدار شدم با اینکه هنوزم انگیزه چندانی برای بلند شدن از رختخواب نداشتم ولی توکل کردم و پاشدم. سر صبحانه حس و حال گرفته ی این چند روزمو به همسرم گفتم و اونم با صحبتهاش آرومم کرد و خودم هم با گفتنش سبکتر شدم. بعدش سایت رو باز کردم و دیدم خانمی در جواب کامنتی که دو هفته پیش نوشته بودم کامنت دل انگیز و پرانرژی برام گذاشته. بازم حالم بهتر شد.

بعد قرآن رو باز کردم و ببینید چی اومد:

سوره اعراف آیات 161 و 170 چشممو حسابی گرفت.

وَإِذْ قِیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هَذِهِ الْقَرْیَهَ وَکُلُوا مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّهٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئَاتِکُمْ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ ﴿161﴾

میگه بهشون گفتیم از دروازه شهری که در خودش و تمام نعمتهاش رو در اختیارتون گذاشتیم با سجده و خشوع وارد بشید تا گناهان گذشتهشما رو بیامرزیم. و اینطوریه که ما محسنین(نیکوکاران) را می افزاییم.

قشنگ داره میگه من بهت نعمتها رو دادم تو فقط مغرور نباش و اگر کار نیکو انجام بدی من تو رو افزون می کنم.

من نیاز به افزون شدن داشتم و خدا دقیق اینجا راهنماییم کرد که کار نیکو انجام بده و سرکشی نکن.

دوباره یه کد دیگه هم در آیه 170 میده:

وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ ﴿170﴾

آنهایی که به آموزه های این کتاب در عمل پایبندند و توجهشون در عمل به خداست پاداش این اصلاح کنندگان ضایع نمیشه.

حالا اینو داشته باشید من با دو کلمه محسنین و مصلحین که تو ذهنم بصورت کد نگه داشتم اومدم سراغ نشانه امروزم در سایت. استاد می گفت من به قوانین کامل و با دقت عمل کردم. این حرفها رو جدی گرفتم و بعدش از ریشه تغییر کردم و نتایج رقم خورد. و صحبتهای استاد در مورد استمرار و رقم زدن نتایج بزرگ در مورد آقای عطارروشن اومد. صحبتهای روشن آقای عطارروشن که می گفت با مداومت و تحسین خودم در مسیر باقی موندم و خودم رو از ریشه اصلاح کردم در همه زمینه ها که حتی دیگه دقیق یادم نمیاد کی این تغییرات بزرگ رقم خورده، چون من دیگه هیچ شباهتی به منِ قبلیم ندارم.

الان به من حق می دید که به پهنای صورتم اشک بریزم؟ الان کسی هست که با من همزادپنداری کنه که من درست در زمانیکه سه چهار روز بود خسته شده بودم و نیاز به کمک و همدلی داشتم تا واسه ادامه مسیرم انرژی بگیرم، به این کدهای دقیق قرآن و این آگاهیهای ناب از فایل نشانه ام هدایت شدم. و همزمان صحبت با دوستم و همسرم و کامنت ارزشمند یکی از گلهای باغ سایت.

پس امروز با قدرت و انرژی مضاعف و اطمینان قلبی میگم خدا فقط و فقط استندبای ایستاده تا من لب تر کنم و جهت مشخص کنم که منو سوق بده و هدایتم کنه. من تعیین می کنم و از خودش طلب نور و ایمان می کنم. تا لیاقت اینو داشته باشم که جزء محسنین و مصلحینی باشم که میان و با افتخار نتایجشون رو فریاد می زنند. فقط باید جدی و جدیتر عمل کنم به قوانین و افکار گذشته خودم رو دونه دونه اصلاح کنم.

نتیجه خوبی هم که در حین این افکار و کامنت نوشتن گرفتم این بود که بخاطر حال خوبی که الان دارم ایده بسیار جذابی در مورد کارم بهم الهام شد. تو همین چند دقیقه گذشته که می خوام حتما امروز قدمی براش بردارم. حس بسیار خوبی نسبت بهش دارم و میدونم با شرایط الانم قابل اجراست. و به قول استاد توی همین فایل انقدر خود مطلب میتونه گیرا باشه و انقدر اعتمادم به خدا داره بیشتر میشه که نیازی به تبلیغ کردنش نمی بینم. خدا خودش افراد مناسب رو به سمت من هدایت می کنه و ایده منو عزیز و خریدنی میکنه.

استاد جانم عاشقتونم تاااااااااا ابد.

ممنونم از خدا بابت وجود شما و هدایتم به سوی این آموزه ها.