پشت صحنه سایت استاد عباس منش | قسمت 2

بنام خدای مهربون

سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان شایسته و ابراهیم عزیز و توانا

سلام خدمت همه اعضای صمیمی و موفق خونوادم

این فایل هدایت امروز من بود

روزی امروز من

ب این شکل ک امروز صبح از وقتی ک مغزم روشن شد ، ی جمله ای هی توی ذهنم تکرار میشد ک اون جمله این بود ” شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی ”

میدونستم ک یکی از کلید هایی هست ک مریم جان شایسته و عزیز مدت ها با عشق روی دسته بندی این کلید ها کار کردن و واقعا و صمیمانه سپاسگزارم از شما مریم جان عزیز و مهربان بخاطر این دسته بندی فوق العاده ای ک انجام دادید و کارهایی ک با عشق روی سایت هرروز انجام میدید

میدونستم ک این هدایت امروز من هست با اینکه دیروز خودم آگاهانه اومدم توی سایت برای دریافت هدایت الهی برای موضوع مدنظرم

واقعا سپاسگزار خدای مهربونم هستم ک هر لحظه ب سادگی براحتی و با عزت مندی در حال هدایت ما ب سمت خواسته هامون ب سمت رشد و پیشرفت هست و این کاملا طبیعی هست چون قانون جهانه

شروع ب خوندن نوشته ی متن این صفحه از سایت ک دوست عزیزمون خیلی عالی نوشتن کردم و فهمیدم ک باید جدی بگیرمش و دفتر و قلمم رو آماده کردم برای دریافت ایده های فوق العاده ای ک در حین تماشای این فایل میلیون دلاری ب من الهام میشه و ب این نکته ی دوست عزیزمون توجه کردم ک گفتن : ببینم ک این فایل برای شرایط حال حاضر من چ پیام ها و چ آگاهی ها و راهکارهایی داره و اونها رو یادداشت کنم و متعهد بشم ک انجامشون بدم

بنظر من وقتی کسی موضوعی رو جدی میگیره و میخواد ک پیشرفت کنه و بدنبال راهی و ایده ای برای بهبودی خودش هست ، اون وقت جهان خیلی راحت ایده هارو بهش میده و مسیر رو براش روشن میکنه و دیگه نباید نگران موضوع دیگه ای باشه و فقط باید پیش رفت

و دلم میخواد با شما اعضای خونوادم این آگاهی هارو ب اشتراک بزارم تا رشد کنیم

ابراهیم عزیز ب این نکته اشاره کرد ک : خیلی از کدهای نوشته شده خیلی قدیمی و کهنه هستن و تصمیم گرفت بدونه ک این کد ها چی هستن

* ایده ای ک من از این بخش صحبت ها در ابتدای فایل گرفتم اینه ک : من بیام و ب رفتارهام توجه کنم و ب دلیل انجام رفتارهام فکر کنم ک از کجا دارن نشات میگیرن !

و برسم ب اون کد مخرب اون باور محدود کندده ی ذهنم ک باعث انجام دادن این رفتار و عمل از من شده و بعضی جاها دلیل انجام ندادن بعضی از اعمال من هم کدهایی هست ک مخرب و محدود کنندست

بنابراین من باید توجه کنم ب رفتارهام در هر موضوعی مثل کار مثل روابط مثل پول و فکر کنم در مورد دلیل انجام دادن اون ها و برسم ب کدهای مخرب ذهنم و اون ها رو بصورت منطقی با باورهای قدرتمند کننده جایگزین کنم و هر روز تغذیشون کنم با تکرار کردن و مرور دلایل منطقی برای درستی باور جدیدم ک ب مرور این دلایل منطقی بیشتر و کامل تر هم میشه و باور من ب این شکل قوی تر و سازنده تر میشه

* ایده ی بعدی ک من دریافت کردم ب فضل خدای مهربونم اینه ک : وارد دل ترسناک ترین موضوع حال حاضر زندگیم بشم

اون موضوعی ک برام اولویت داره و داره ب من ضربه میزنه

* ایده ی بعدی اینه ک : فکر کنم ب نشتی های انرژی زندگیم و فکر کنم ک چطور میتونم جلوی این نشتی هارو بگیرم و حلشون کنم چون موضوع بسیار مهمی هست

* ایده ی بعدی : دسته بندی اولویت های زندگیم و پیگیری اونها و حرکت در مسیر اولویت هام

* ایده بعدی : این پیش فرض رو توی ذهنم برای خودم بسازم ک ، میشه ک کارهامون راحت تر ساده تر با لذت بیشتر و کارآمد تر انجام بشه

برای ساختن این پیش فرض هم بگردم دنبال الگوهایی ک وجود داره و فکر کنم ب مثالهایی ک وجود داشته و هرروز این الگوها دارن بیشتر هم میشن ک : میشه ک کارها راحت تر ساده تر لذت بخش تر و کارآمدتر هم انجام بشن

در کل یعنی ، هر روز بهتر از دیروز

*ایده بعدی : در مورد هر موضوعی ، هر کاری و هر خواسته ای و هر باوری ک فکر میکنم سخت هست ، بیام ب منطقش فکر کنم

ب این فکر کنم ک : آیا این خواسته ای ک من دارم رو کسی غیرازمن تونسته تجربه اش کنه ؟

جواب : بله ، پس منم میتونم و باید ب راه حلش فکر کنم و هدایت بخوام و حتما هدایت میشم چون جهان هر لحظه در حال پیشرفته و این کاملا طبیعیه

یا این باوری ک من دارم رو آیا میشه تغییر داد و بهترش کرد ؟ آیا میشه ی باور کامل تر و بهتری رو جایگزین چندین باور محدود کننده کرد ؟

بله ک میشه و حتما هم میشه و این تکامل و این رشد و پیشرفت همیشه تا ابد در هر جنبه ای امکان پذیره و اصولا ادامه داره

مثل این باور عالی ک : من هر قدر ک بخوام نزد خداوند محبوب تر باشم باید ثروتمند تر باشم

و این باور عالی وقتی ساخته بشه ،جای خیلی از باورهای محدودکننده در مورد پول و ثروت رو میگیره

توی این قسمت ب یک نتیجه ی مهم و اساسی رسیدم ک : اگه انجام دادن کاری – هر کاری – برام سخت هست و از حوصله ام خارج میشه و بهم لذت نمیده ، ب این معنی هست ک باید ب یک شیوه ی بهتری فکر کنم و اون کارو انجام بدم و براه درست انجام دادنش برسم ، راهی ک لذت بیشتری برای من ب همراه داره

و نشونه اینکه کهری ک دارم انجام میدم درسته و صحیح هست و از راه درستش دارم انجام میدم اینه ک : اولا انجام دادنش برام لذت بخشه و دوما دنبال زود تموم شدنش نیستم و ب شکل خیلی خوبی ک کاملا طبیعی هست اون کار با لذت و ب سادگی بدون فشار و عجله و بدون اذیت شدن پیش میره و اتفاقا خیلی هم بهم خوش میگذره

و قانون میگه ک ادامه دادن ب این روندی ک با لذت همراهه ، تجربه ی لذت های بیشتر هست

ایده بعدی : فکر کنم ب کارهای موفقیت آمیزی ک انجام دادم ، کارهایی ک برای من افتخار انگیز هست و باعث میشه ب خودم ببالم و عزت نفسم رو رشد میده

کاری یا کارهایی ک خودمم فکر نمیکردم بتونم انجامشون بدم ، اون هم ب این راحتی و سادگی

و از این واقعیت ها استفاده کنم برای خواسته هایی ک دارم و با این کار خواسته هام برام منطقی تر و دست یافتنی تر میشن

اینا ایده هایی بود ک ب فضل خدای مهربونم دریافت کردم

جالبه ک ی اتفاقی امروز افتاد و من ب دلیل انجام دادن یکی از رفتارهام فکر کردم و نتیجه این شد ک یکی از ترمزهای مخربم ک در مورد موضوع زمان گذشته و حال و مقایسه ی زمان گذشته و حال هست پیدا کردم و خدای مهربونم رو واقعا سپاسگزارم بابت این هدایت ها و حمایت هایی ک از من میکنه ب شکل اتفاقات و شرایط ، تا رشد کنم

این ترمز و باور مخرب خیلی ملموس هست برای تقریبا همه ی ما

اما وقتی ک بهش بصورت منطقی فکر کردم و شواهد و الگوها رو بررسی کردم ، دیدم ک کاملا با قانون ثابت جهان در تضاد هست

من این ترمز رو دارم ک زمان گذشته و ب قولی قدیم ، بهتر قشنگ تر و باحال تر بوده تا زمان حال و قدیما زندگی لذت بیشتری داشت خاطرات قشنگ بیشتری داشت و در کل حال و هوای بهتری داشت

این ترمز فقط ب این جنبه از زندگی ختم نمیشه و ادامه داره و شامل این موارد میشه ک : قدیما راحت تر میشد پول درآورد ،خونه خرید ،امکاناتی رو فراهم کرد و ب خواسته ها رسید

و در ادامه : جنسای قدیم ی چیز دیگه بودن و جنسای الان اصلا بدرد نمیخورن

یا آدمای قدیم ی آدمای دیگه ای بودن اصلا و درسته ک قدیما امکانات کمتری از الان داشتیم اما محبت صفا صمیمیت شادی مهربونی حرمت و احترام بیشتری وجود داشت تا زمان حال

من خودم فکر نمیکردم ک این باور رو دارم یا حتی ب این شدت دارم

فکر کردن ب یکی از رفتارام باعث شد این ترمزم رو پیدا کنم

واقعا خیلی ملموس هست این ترمز

ی ایده ای هم بهم الهام شد در مورد دلیل داشتن این ترمزم ک : اگه من این ترمز رو دارم ب این خاطر هست ک منم توی گذشته موندم

یعنی هم قدم نشدم با جهان و پیشرفت جهان

یعنی من با قانون ثابت جهان ک میگه : ب طور کلی حاصل زندگی پیشرفت در تمام جنبه هاست ، خودم رو هماهنگ نکردم

یاد جمله استاد عزیزم میوفتم ک گفتن : باورهای هماهنگ با قوانین ثابت جهان بسازیم

قانون میگه ک : طبع جهان رو ب پیشرفته

یعنی نتیجه ی زندگی پیشرفته و این پیشرفت و تکامل تا ابد ادامه داره

با توجه ب همین قانون من ب این نتیجه میرسم ک : من ب این دلیل ک با این قانون ثابت جهان ک میگه :بطور کلی نتیجه ی زندگی پیشرفت در تمام جنبه های زندگیه ،چون هماهنگ نیستم باعث شده ک من این باور مخرب و این نتیجه رو توی زندگیم تجربه کنم ک برای من گذشته لذت بیشتری برام داشته تا زمان حال

بازهم حرف دارم درباره این موضوع

اما کاری ک باید انجام بدم و انجام دادم اینه ک بگردم دنبال الگوها و دلایل منطقی ک این ترمز من رو رفع میکنه و روش کار کنم هر روز تا باور قدرتمند کننده ی جدیدم آرام آرام ساخته بشه

خیلی خیلی خوشحالم ک ب الهام خداوند گوش کردم و جدی گرفتمش و روزیم رو دریافت کردم

و هر اثری ک از هدایت الله یکتا نشات بگیره کم نظیر میشه

رب العالمین رو سپاسگزارم ک ب من این فرصت عالی و بینظیر رو داد تا در جمع شما خوبان باشم

عاشقتم استاد عزیز تر از جان و مریم جان شایسته و دوست داشتنی

برای هممون آرزوی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت رو دارم در پناه الله یکتا 🙏