با سلام خدمت همه دوستان عزیز خانواده عباسمنش.
مدتی هست که برنامه ریختم حالمو خوب کنم طبق قوانین جهان که میگه اتفاقات خوب = احساس خوب
به این نتیجه رسیدم که تو اینستا برم و مطالب طنز بخونم و توی تلگرام جک و فیلم و عکس و ….. ببینم
خب این به ظاهر کار باحال و خوبی شاید به نظر بیاد اما الان با دیدن این فایل استاد فهمیدم که عه من شاید داشتم میخندیدم و شاد بودم و احساس خوبی داشتم ( البته برا لحظه ای ) اما چون بیشتر مطالب طنز از گرونی و بیکاری و مشکلات مملکت صحبت میکنن چه خوراک کپک زده و زهر آلودی رو دارم دو دستی تقدیم ضمیر ناخودآگاه خودم میکنم و شاید الان حالم خوب باشه اما بعدا که باور هام تخریب شد و زندگیم به فنا رفت اون وقت معلوم میشد که آیا این خنده ها ارزش داشتن یا نه .
میدونستم اینا همش الهامات و هدایت خدای مهربونه میدونستم که خدا بسیار رزاقه و رحمان و این این خدا چون خیلی مشتاق تغییر زندگیمه و دوست داره عالی و پرفکت زندگی کنم قطعا نمیخواد که به واسطه ی این خنده های گذرا زندگیم به فنا بره. پس از خودش کمک خواستم
ازش خواستم که کمک کنه یه برنامه ای جایگزین کنم که هم شاد بشم هم لذت ببرم و هم زندگیم ساخته بشه به واسطه این لذت و به فنا نره. همشو تو دلم به خدا گفتما هیچ کلمه ای به زبون نیاوردم. فقط تو دلم یه خواسته ای ایجاد شد و همونجا تو دلم ازش خواستم که پس چیکار کنم ؟
خلاصه اینکه هدایت شدم به سمت کامنت ها. داشتم کامنت ها رو میخوندم و لذت میبردم از اتفاقات خوبی که بچه ها تعریف میکنن که یهو تو یکی از کامنت ها جواب سوالم رو پس از گذشت حداکثر فکر کنم ۱۰ دقیقه گرفتم خیلی خیلی خیلی پوکر فیس شده بوده بودم که خدایا شکرت واقعا مررررسسییییییی
حالا جواب سوالم چی بود که از این کامنت برداشت کردم ؟
اینکه چرا به جای رفتن تو فضای مجازی توی سایت نمیچرخم؟ ❤
خیلی مچرکم و سپاس گذارم از خدا که به راحتی و با لذت درخواستم رو اجابت میکنه واقعا هر چی جلو تر میره آدم خیلی اعتمادش به خدا بیشتر میشه
امیدوارم همیشه شاد باشین و لذت واقعی رو تجربه کنین تو زندگی
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD119MB10 دقیقه
- فایل صوتی نظارت بر ورودی های ذهن9MB10 دقیقه
سلام استاد عزبزم
سلام شابسته حان
و سلام به همه روی ماهه هر کسی که داره این کامنتو میخونه
این فایل واقعاااا از فایلای مورد علاقه و محبوب منه توی سایت و روش تا حالا هیلی کامنت گذاشتم
.
من خیلی سعی میکنم همیشه استانداردهای بالایی داشته باشم و رعایت کنم توی زندگیم
یکیش ندیدن فیلم و سریال و دوری از شبکه های اجتماعی هست
البته اینستا دارم ولی بیشتر بیشتر بیشتر اوقات محتویات خودمو مبذارم توی پیجم و برمیگردم مثل استاد
گاهی وقتا هم لغزش دارم اما مثلا ده درصد اوقات میشه
و همیشه سعی میکنم اون ده درصد هم کم و کمترش کنم
امشب شب یلدا هست و من تصمیم گرفتم تو خونه بمونم و مهمونی نرم چون اون مهمونی نه جایی هست که من بهش علاقه داشته باشم نه به درد میخوره نه چیزی
و پر از تنقلات و شیرینی و بخور بخور همش هست
عا راستی امسال به لطف دوره ی قانون سلامتی اولین ساله زندگیمه که قرار نیست شب یلدا بترکونم خودمو از اشغال هایی که با ژن بدنم سازگار نیستن
و خداروشکر میکنم ازین بابت
و البته خونه موندم و مهمونی هم نرفتم الهی شکر
امروز صبح ساعت ده رفتم بیرون از این باشگاه به اون باشگاه
از این کلاس به اون کلاس
و شب ساعت هشت برگشتم خونه
از دیشب تا حالا هیچی نخوردم و گوشنم نشد و امشب که برگشتم چهار تا تخم مرغ با سرشیر خوردم و خیلی سیر سیرم و پر انرژی …
خب چیزی که میخواستم کامنت کنم این بود که امشب بعد از خیلی وقت حدودا یک ساعت نشستم پای فیلم با داداشم که اونم خونه موند
و حسم گفت زود باید بیام درباره ی این فیلم بنویسم
البته کامل ندیدمش
اما حسم گفت نگار حتما حتما با روزنه دید قوانین کیهانی اون فیلم رو بررسی کن و بنویس برای خودت تا حداقل کمترین تاثیر منفی رو بذاره و باور منفی بهت نده
از اونجایی که استاد هم گهگاهی فیلم میبینن من خودمو سرزنش نکردم که چرا نشستی فیلم دیدی اتفاقا خودمم خیلی تحسین میکنم که بعد یه سال نشستم دیدم و هر لحظه ی اون فیلم داشتم با دیدگاه قوانین و باورها بهش نگاه میکردم و بررسی و تحلیلش میکردم
البته هر دفعه فیلم میبینم از فیلم دیدن بیشتر زده میشم
الان شاید بعد یه سال نصفه یه فیلم دیدم دفعه بعدی دو سه سال دیگه ببینم
.
من میخوام با دیدگاه قوانین این فیلمو بررسی کنم و بگم که چهههه قددددرر فیلمها ورودی های مخرب دارن برای ذهنمون و بدون اینکه بفهمیم زندگیمون رو جهنم خودساخته ی باورهای خودمون میکنن متاسفاااانهههههه
.
اسم فیلمthe devil wears prada بود
این فیلم توی نیویورک ساخته شده و متاسفانه کلی باور مخرب به من از نیویورک شهری که عاشقشم داد مثل صدها فیلم دیگه که توی نیویورک ساخته شده و دیدم و کلی باور منفی و سختی برام ساخته شده از نیویورک
که اتفاقا استاد هم درباره نیویورک توی فایل توجه به نکات مثبت قسمت 8 درباره نیویورک و این دیدگاه میگن
.
داستان این فیلم از این جریانه که یک دختری توی نیویورک استخدام در معروفترین برند مدلینگ دنیا دستیار یک طراح خیلی معروف دنیا میشه
و این شغلیه که به گفته ی همه ی مردم تمام دخترای دنیا براش میمیرن
ولی
داستان اینه که این دختر از اولش که وارد این کار میشه با چالش های زیادی روبه رو میشه
مدیر این دختر یعنی اون خانم طراح فردی به شدت به شدت به شدت به شدت سختگیر با رفتاری نامناسب هست که خیلی بی احترامی میکنه به این دختر و کلا به همه ی آدما
با همه بی احترامی میکنه و همه رو به راحتی تحقیر میکنه
( باور اینکه ادمای پولدار و معروف خیلی مغرورن و خودشونو بالاتر میدونن و به زیر دستیاشون بی احترامی میکنن . خلاصه پول و شهرت و ثروت ادمو مغرور و بی ادب میکنه )
.
این دختر اما مصمم بود که حتما بتونه موفق بشه تو این شغل و تمام تحقیرها و فشار ها و سختی ها رو تحمل کرد و خود واقعیشو تغییر داد که بتونه مورد پسند مدیرش قرار بگیره …
اون شب و روزش رو به هم دوخت و تمام زندگیش رو فدا کرد برای انجام کارای غیرمنطقی که مدیرش ازش میخواست
( باور اینکه برای رسیدن به موفقیت باید خیلی زیاد پوستت کنده بشه و پدرت در بیاد و کارای عجیب غریب سخت انجام بدی که کسی نمیتونه فکرشو بکنه و اینا راهه موفقیته )
.
این فیلم نیویورک رو نشون میداد که همه همه همه مردم دارن به سختی کارهای سنگین انجام میدن و روز و شبشونو به هم دوختن و تحت فشار زیاد هستن … کلا توی نیویورک همه دارن بدو بدو بدو میدوعن برای موفقیت و درامد ناکافی دارن و خونه ی کوچیکی دارن
این تصوری هست که تا به الان در من ساخته شده از نیویورک به خاطره فیلمهایی که دیدم تا الان
و استاد هم توی فایلی که گفتم باز تایید کردن این رو اما استاد به دیدگاه قانون گفتن میشه که ما جزو اون دسته ی مدیران باشیم …
و همه ی این ورودی ها باعث شدن من از نیویورک یک باوری داشته باشم که اونجا قراره پوستت کنده بشه
من از بدو بدو کردن بدم میاد از طرفی هم از موفقیت توی نیویورک خوشم میاد
و این یعنی چی
یعنی ته ذهن من این باور هست که اگر موفقیت میخوای توی نیویورک باید فقط بدووووییییی تا جونت دربیاد و اخر شاید موفق شدی
حالا این ذهنیت با من چیکار میکنه
.
کاری که میکنه اینه که منه نگار وقتی چند سال دیگه اومدم امریکا و وارد نیویورک شدم تمام این باورهای قبلی توی ذهنم run میشن و منو به شغلی در این شهر هدایت میکنه که به قولی پوستمو بکنه و فقط بدو بدو باشه بدون لذتی بدون استراحتی فقط بدو بدو بدو تا شاید موفق بشی
.
و همین اتفاق هم برام میوفته
مهم نیست من اطلاعاتم از قانون چی باشه یا مثلا بگم اره پولسازی راحته
نه
این ورودی ها باورای ذهن من و در نهایت واقعیت زندگیه منو میسازن
اگر من با جدیت 100 درصد روی ورودی هام کنترل نکنم و باورسازی نکنم هیچ اتفاقی قرار نیست بیوفته هیچ تفاوتی قرار نیست وجود داشته باشه …
من هم زندگیم مثل بقیه میشه
.
.
مورد بعدی این فیلم
این دختر در نهایت تا کمی به موفقیت نزدیک میشه رابطه ی ایده الش رو کم کم از دست میده
و این دقیقا چیزیه که اول فیلم یک کارمند موفق توی اون شرکت بهش میگه
بهش میگه هر وقت زندگی خصوصیت در حال فروپاشی شد بدون قراره توی شغلت ارتقای درجه پیدا کنی … !!!!
باورتون میشه دقیقا همین جمله بود !!!!
ولی وای خدااااااااای من
من همچین چیزی نمیخوااااام
چههه قدر ما باااابد حواسمون باشه به ورودی ها و باورهاموووووننننن
این دختر کم کم با موفق شدن توی شغلش اروم اروم رابطه اش با پسری که عاشقش بود خدشه دار میشه و از دستش میده
این باور رو در من میسازه که برای موفقیت شغلی باید رابطه ات رو فدا کنی و نمیتونی هم تو شغلت موفق باشی و هم رابطه ی ایده الت رو داشته باشی
چون شغل و موفقیت خیلی ازت وقت میگیره پس نمیتونی برای رابطه ات وقت بذارید
و موفقیت بیشتر هم تورو مغرور تر میکنه و رابطه ات رو فراموش میکنی
.
واقعا اگه فکر کنیم واقعیته جامعه رو میبینیم واقعا مردم بدون اینکه متوجه بشن همین چیزایی که توی فیلم میبینن رو دارن توی زندگیشون تجربه میکنن
و فکر میکنن این واقعیته
در حالیکه نیست
به والللله اینا فقط یه کده توی ذهن
ما اگه این کد رو عوض کنیم نتیجه زندگی هم عوض میشه
.
و منه نگار
اگاهانه دارم سعی میکنم الگو برای خودم پیدا کنم برای روابط عالی و فوق العاده
چون عادی و طبیعی این هست که من با پسر ایده الم و مورد علاقه ام در رابطه ای فوق العاده باشم و ما با هم رشد کنیم و پیشرفت کنیم و با رشدمون بیشتر و بیشتر عاشق هم بشیم و موفقیت هامون رابطه ی مارو نزدیکتر و محکم تر کنه
طبیعی این هست که پول راحت وارد زندگیم بشه
طبیعی این هست که من لذت ببرم و اروم باشم در مسیر رسیدن به خواسته هام هیچ بدو بدو و تقلایی نیست
طبیعی این هست که لذت ببرم و موفق بشم
طبیعی این هست که هر چه قدر موفق تر و پولدار تر میشم خداگونه تر میشم رفتارم و شخصیتم خداگونه تر میشه
واقعیت این هست که افراد ثروتمند واقعا افرادی مهربان و خوشرو و خوش برخورد هستن
واقعیت این هست که روابط فوق العاده فراوان هستن
واقعیت این هست که ثروت فراوان هست :)))))
.
البته خیلی بهتر این هست که من به جای اینکه بگم این فیلم بد بود و واقعیت نبود و مخالف قوانین کیهان بود بیام هم جریانش کنم با قوانین کیهان با تغییر زاویه دیدم
خب این فیلم هم میتونه واقعیت باشه
و بله که واقعیه و وجود داره همچین چیزی
برای کسی که چنین باورهای محدود کننده داره
بله زندگی میتونه بسیار سخت و طاقت فرسا ، بدو بدو ، درامد کم ، روابط مشکل دار و مدیر و همکاران نامناسب باشه … وقتی که تو چنین باورهایی داری
در واقعا این فیلم خودش هم تایید قانون بود
نه نقض قانون
چون قانون میگه تو به هر چیزی توجه کنی و باور داشته باشی برات اتفاق میوفته
و این دختر هم با توجهش به رفتار نامناسب مدیرش ، با باورهای محدود کننده اش درباره ی پولسازی ، با باور کردن حرفی که همکار موفقش در مورد روابط بهش زد و …
چنین شرایطی رو جذب خودش کرد
.
در واقع این نگاه نگاه کاملتریه نگاهی که استاد هم توی فایل
سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 8 abasmanesh.com
توضیح دادن
.
بله نیویورک میتونه شهری رویایی و پر از ثروت و موفقیت به راحتی و وجود توامان همه ی خواسته هام با هم باشه
نیویورک میتونه جایی باشه که من هم به راحتی شغلی راحت پیدا میکنم و ازش لذت میبرم و به راحتی و با لذت پولسازی میکنم و از وجود رابطه ی رویایی ام با پسر ایده الم لذت میبرم و هر روز موفقیت هامون رابطمون رو محکم تر کنه و توی پنت هاوس بزرگ و لاکچری زندگی کنم …
و میتونه برعکس اینا باشه
.
این منم که با کنترل ورودی هام و باورسازی در همین امروز و هر روز زندگیم
تعیین میکنم چند سال دیگه که با عشقم رفتم امریکا چه تجربه هایی رو برای خودم بسازم
.
خدایا شکرت برای قوانین کیهانی
برای ثابت بودن این قوانین
برای اگاهی من از این قوانین و در مدار دریافتشون قرار گرفتن
خدایا شکرت که من تعیین میکنم چه نوع زندگی داشته باشم
و من صد در صد میخوام توی زندگی ام همهههه چیز داشته باشم
من میخوام رابطه ی ایده الم رو داشته باشم و هر روز بهتر و عاشقانه تر از دیروزش بشه
من میخوام شغل مورد علاقه ام رو داشته باشم
میخوام هر روز پولسازی برام راحت تر بشه
مسیر رسیدن به خواسته هام برام لذت بخش تر بشه
میخوام تفریح کنم سفر کنم
من همه چیز رو با هم میخوام و عادی و طبیعی این هست که همه چیو با هم داشته باشم
اگر نیست یعنی مثل اون دختر کدهای نادرستی توی ذهنم چیدم
فقط باید این کد هارو عوض کنم
عادی و طبیعی اینه که که زندگیه رویایی ام رو در تمام ابعاد تجربه کنم :))))))
.
خیلی لذت بردم که همون نصفه ی فیلم رو که دیدم با دیدگاه قانون دیدم و باعث شد این کامنت رو بنویسم
البته واقعا هر دفعه فیلم میبینم واقعا بیشتر زده میشم ازشون
به جاش خب سریال های این سایت بی نظیر رو ببینم :)))))
خدایا شکرررررررتتتتتتت
خداجونم شکرت شکرت شکرت شکرت شکررررررت که اروم اروم داری تمام خواسته هامو تمام رویاهام رو وارد زندگیم میکنی و نشونه هاشو به وضوح میبینم :)))))))
.
به زودی قراره برم نیویورک با عشقم و کلی اونجا خوش بگذره بهمون کلی پولسازی کنیم خدایااااا شکررررررتتتتتتت:)))))))
.
تشکر میکنم از استاد و شایسته جان
در پناه الله یکتا
موضوع اصلی که باعث میشه ما یادمون بره چههههه قدر ورودی های ذهن ما مهمه و بگیم اوکی حالا یه پست ده ثانیه ای برم اینستاگرام ببینم مهم نیست که و … خودمونو گول میزنیم و یا دلیل اینکه نمیدونیم چرا اینقدر مهمه که حتی همون فیلم ده ثانیه رو هم نبینیم اینه که …
.
نمیدونیم مغز و ذهن ما چجوری کار میکنه
در واقع تا وقتی که با خودمون میگیم روزی ده دیقه اینستا پست های فان دیدن و خندیدن اشکالی نداره حالا بابا یه فیلم خنده دار ببینم دلم شاد شه بخندم و …
یعنی حقیقتا اولا نمیدونیم نحوه ی کارکرد ذهنمون رو
دوما واقعا به موضوع باورهای ما زندگیه مارو میسازن باور نداریم فقط یه آگاهیه توی خوداگاهمون نه یک باور در ضمیر ناخودآگاهمون
.
.
موضوع به نیم ساعت پیش الانه من برمیگرده …
به لطف و کمک الله خیلی آگاهی های ناب و الهاناتی رو دارم دریافت میکنم و تلاشمو میکنم عمل کنم بهشون که داره مسیر زندگیمو به سمت نتایج دلخواهم تغییر میده و نشونه ها به والله به سرعت نور به سمتم میان و میبینم …
اول بیام براتون نحوه ی کارکرد ذهن انسان رو بگم تا بعد بقیه ماجرا رو براتون تعریف کنم …
موضوع اینه که ذهن انسان جوری خلق شده که هر انچه که دریافت میکنه رو بسیار پردازش میکنه و به عنوان واقعیت زندگیش میپذیره …
ذهن ما انسانها به هیچ عنوان تفاوت واقعیت و خیال و فیلم رو نمیدونه
ذهن ما تفاوت زندگی الانم و فیلمی که میبینم رو نمیدونه …
اگر میخواید خیلی دقیق تر بفهمید که چه قدر ذهن این موضوع رو درک نمیکنه که اون فیلمی که میبینی واقعیت زندگیش نیست …
با یک مثال براتون واضح میکنم
هممون توی زندگیمون فیلمای ترسناک دیدیم
دیدید وقتی که توی فیلم یهویی یه صحنه ترسناک با یه اهنگه ترسناک میاد شما یه دفعه شوک بتون وارد میشه و میترسید ؟؟؟
دیدید وقتی اون بازیگر توی جنگل تاریکیه که ممکنه پشت سرش اون جن خبیث باشه یا یه دفعه میاد تو صورت طرف به اندازه ی همون فرد میترسید و ضربان قلبتون میره بالا ؟؟ و عکس العمل نشون میدید جیغ میزنید یا یه دفعه یه شوکی به بدنتون وارد میشه …
این واکنش ها نشون میده که مغز شما اون فیلم رو زندگی حقیقی خودش میدونه و خودش رو جای اون بازیگر گذاشته که جن ها افتادن دنبالش …
در واقع اگر مغز شما میدونست که اون حن توی فیلمه و دنبال اون بازیگرس نه شما هیییییچ وقت احساس ترس و شوک بهتون وارد نمیشد
چون اون فقط فیلمه و شما توی اون جنگل نیستید و جنه به شما دسترسی نداره … واقعیت اینه .
اما مغز ما این رو نمیفهمه مغز ما اون فیلم رو واقعیت زندگی ما میدونه برای همین با ایجاد احساس ترس و استرس و شوک شدن سعی داره مارو از اون شرایط خطرناک نجات بده تا فرار کنیم و بدوییم و … ضربان قلب برای همین بالا میره که شما بدویید و انرژی کافی برای فرار از اون جنگل رو داشته باشید …
حالا متوجه میشید که چهههه قدر ذهن ما تفاوت بین واقعیت و فیلم رو نمیدونه …
حالا یه موضوع دیگه رو هم بگم
موضوع به این برمیگرده که ذهن اون ورودی هارو پردازش میکنه و بار ها و بارها تکرار میکنه و دربارش فکر میکنه …
اینجور نیست که اگه فیلمی تموم شد ذهن شما هم پرونده اون فیلم رو میبنده …
نه اون فیلم و تمام اون ورودی ها و صحنه ها و باورهاش رو تا حتی چندین روز صدها هزار بار دیگه بدون اراده و دخالت شما در واقع نااگاهانه در ذهنتون پردازش میکنه
و چون واقعیت زندگی ات بوده خیلی محکم و سفت به عنوان باور ثبت میشه و باور ما فرکانس میفرسته به سیستم جهان و اون سیستم از همون فرکانس بیشتر میاره تو زندگیمون …
.
.
.
فیلمهای ترسناک که شدیدا خودم سالها پیش فهمیدم که شرک امیز هستن و توکل و ایمانم رو به خداوند نابود میکنن … جوری نابود میکنن که در هیچ موقعیتی در زندگیم نام خدا رو نمیتونم به یاد بیارم و سراسر شرک میشم …
چون من یاد گرفتم از استاد که از هیچ چیزی نترسم و ترسیدن یعنی ایمان نداشتن
من یاد گرفتم که اگه توی حنگلی تاریک تنها باشم و صداهای عجیبی بیاد من هیچ نگران نیستم و فرار نمیکنم چون من در مدار توحید قرار دارم و خداوند حامی و حمایتگره من در تمام لحظات زندگیم و در همه مکانی هست و زندگی من دسته خودمه و هیچ کس و هیچ چیزی توانایی کوچکترین اسیب و ضربه زدن به من رو نداره …
پس چرا فرار کنم چرا بترسم چرا
…
میبینید که چه قدر فیلم دیدن یک انسان رو به اخرین درجات شرک و کفر و تنهایی و ترس در تمام جنبه های زندگی میندازه چون که همین باور باعث میشه شما وقتی پول نداری تو زندگیت هم نتونی خدا رو ببینی و ازش کمک بخوای چون بهش اعتقادی نداری اگه داشتی توی اون جنگل تاریک نمیترسیدی .
.
.
.
حالا برم سر اتفاقی که نیم ساعت پیش برام افتاد و باعث شد که بیام این مطالب رو بنویسم
به لطف الله من سالهاست که تلویزیون و فیلم نمیبینم و هر دفعه مدارم میره بالاتر و خیلی خیلی دور تر میشم از فضای اجتماعی و فیلم ها و …
چندین تا کامنت تا حالا روی این فایل گذاشتم هر دفعه که درکم در این موضوع بالاتر رفت …
خب من حدودا دو ماهی سه ماهی هست که خیلی از اینستاگرام دور شدم …
من مربی باشگام و نمونه کارامو خب میذاشتم اینستا اما این دو سه ماه که از اینستا دور شدم و هیچ فعالیتی توش نداشتم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد نمیدونم چه قدر بگم زیاد … اگاهی و درک من از قوانین و تمرکزم روی زندگیم بیشتر شده … و الهاماتی بهم میشه که قبلا نمیشد
یکیش همینایی که تا حالا نوشتم توی این کامنت
چون قبلا به این دقت و تعهد نداشتم رو این اگاهی ها …
من با خودم گفتم کمی فعالیتمو در اینستا شروع کنم و گفتم نگار فعالیتت باید در اینستا در این حد باشه که فقط بری فیلم و استوری از خودت بذاری و برگردی …
همین
نه استوری و پستای بقیه رو میبینی نه هییییچ چیز دیگه
خلاصه امروز همین کارو کردم
ولی نمیدونم نمیدونم چی شد که یه پست فان برام باز شد و دیدمش
.
.
اون پست فان و خنده دار درباره ی یک مربی باشگاه بود که نشون میداد شاگرداش مثلا برای شهریه دادن چه قدر اذیت میکنن یا میخوان قسطی بدن یا تخفیف میخوان یا دیر میدن و آخرش هم طلبکارانه با مربیشون حرف میزنن که چته میگی شهریه بده خودم میدونم نمیخواد بگی و …
اون پستی بود که تقریبا همه ی مربی هایی که میشناسم لایک کردن و خیلی هام میدونم استوری میکنن برا شاگرداشون از روی خنده و فان بودن که اره شمام منو حرص میدید و فلان و …
استاد در حالیکه
من میدونم
شما میدونید
که همین فان بودن ها و خندیدن ها داره در ذهن ما تثبیت میکنه این باورو که شاگرد کمه و شاگردا بی کیفیت و سطح پایین هستن و پول ندارن و اذیت میکنن و ذهن ما وقتی این پسته چهل ثانیه ای اینستا به ظاهر فان رو میبینه و میخنده …
تفاوتش رو با واقعیت زندگی نمیفهمه و این رو واقعیت زندگی خودش میدونه نه یک فیلم … بلکه واقعیتی که در زندگیش هست …
پس بیشتر و بیشتر و بیشتر این باور درش تثبیت میشه که واقعیت زندگی اینه مردم پول ندارن و اذیت میکنن برای شهریه باشگاه دادن و خیلی ها بی ادبن و بی فرهنگن و … و در نهایت همین فیلم چهل ثانیه ای همین شاگردا رو در واقعیت زندگیت میاره …
در حالیکه من خودم در این چند وقت خیلی دارم تمرکزی رو خودم کار میکنم که باور کنم شاگردای خوب و پولدار و باکیفیت و ثابت که هم مدار من هستن و پر انرژی و پر ذوق و شوق هستن زبادن و واقعا هم زیادن کلی الگو دیدم براش و داره باورم میشه که واقعا خیلی شاگردای مودب و محترم که ارزش علم و مهارت تورو میدونن زیادن و چون میدونن پس به راحتی مبلغ و هزینه ی ارزشش رو با عشق و به موقع پرداخت میکنن و ازینا میخوام بیاد توی زندگیم .
و وقتی این خوبا میان که ورودی ها و پردازش های ذهن من همینا رو تایید کنه و باور بشه و بیاد تو زندگیم …
همون فیلمه چهل ثانیه ای نمیذاره به والله نمیذاره این باور ساخته بشه و اونا بیان
.
.
.
اینقدر این مبحث گسترده اس دلم میخواد صد صفحه دیگه دربارش بنویسم
.
.
تازه جالبش اینجاست که هر دقیقه در شبکه های اجتماعی بودن یا فیلم دیدن داره هزاران باور مخرب درتون ایجاد میکنه که نمیفهمید به خدا نمیفهمید
همین یکی از هزاران باور مخربی بود که اون فیلم بهم وارد کرد و من مچشو گرفتم
ولی هزاران هزارن باور مخرب دیگه هست که شما نمیفهمید از کجا خوردید و درتون ساخته میشه و نتیجه حقیقی میشه در زندگیتون …
در پناه الله یکتا
خدا جونم تنها از تو کمک میخوام که هدایتم کنی مگه نه از گمراهان و مغضوب علیهم ها خواهم شد
خب من چند وقته پیش همینجا پیام گذاشتم که میخوام فیلم نگاه کردن رو ترک کنم و ده روزه بعد پیام خواهم گذاشت در این مورد و از تجریبات و مسیری که هدایت شدم میگم ، این هم از قولی که داده بودم ؛)
خب اول از همه باید بگم
از نظر من درست ترین و قوی ترین کاری که ادم میتونه انجام بده اینه که ذهنش رو در جهت اون کاره درست قرار بده یعنی فقط به درونش توجه کنه نه بیرون
مثلا من الان هر دفعه میرم تو حال داداشم نشسته داره سریالو میبینه و صداشم بلنده خیلی تحریکم میکنه برم ببینم
و میگم خب کاش میشد این سریال در اطرافم نباشه تا تحربک نشم برا دیدنش
ولی این از موضع ضعیفی هست
تو باید اونقدر ذهنت با اهرم رنج و لذت باشه که اصن از صداش و دیدنش بدت بیاد نه اینکه تحریکت کنه
یعنی به قول استاد در اهرم رنج و لذت تا وقتی چیزی بهت لذت میده نمیتونی زیاد دوریشو تحمل کنی بعد یه مدت بدتر از قبلت میشی
پس باید لذت اشتباه رو تبدیل به رنج کنی
من میدونم که برای اینکه نخوای فیلم ببینی باااااید چیزی باشه که بهت لذت بیشتری از فیلم دیدن بده
اگر هنوز داری از فیلم دیدن لذت میبری یعنی در مدار اون هستی
نمیدونم چجوری بگم دقیقا اینو
وقتی مدارت بره بالاتر دیگه فیلم دیدن بهت لذتی نمیده و فقط در این صورت هست که کار کردن رو فایلا رو به فیلم ترجیح میدی
اینکه فایلا واقعا بهت لذت بیشتری بدن و فیلم دیدن بهت لذت نده یا دیدنش برات رنج اور بیهوده و بی فایده باشه و ازش خودت فرار کنی نه اینکه لذت شو از خودت بگیری ،
نههههه تو از رنجی که فیلم دیدن بهت میده فرار میکنی
چونکه اون فیلم به تو در جهت اهدافت کمکت نمیکنه
چونکه سرتو درد میاره بعد از دیدنش
حالت رو بد میکنه به خاطر ورودی های منفی
فرکانست رو از فرکانس لذت معنوی و پیشرفت به سوی اهداف و خداگونه دور میکنه میبره جای که عموم مردم در شرک زندگی میکنن .
من توی این مدت بیشتر روی خودم کار کردم
هدایت شدم به کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم و خوندن قران
و مدارم رفت بالاتر
و قشنگ متوجه این شدم که لذت کمتر از فیلم دیدن و لذت بیشتر از کار کردن روی خودم میبرم
البته هنوز خیلی خوب نشده و یکمی میرم نگاه میکنم اما خیلی زودتر از قبل برمیگردم و زود تر حالم بد میشه از دیدنش
پس من وقتی میتونم کار هایی مثل
فیلم های بیهوده و پر از ورودی ها منفی رو
چرخیدن توی فضای مجازی به خصوص اینستا
و … هرچیزی که در جهت رشدم به سوی اهدافم نیست
رو انجام ندم
که بیشتر و بیشتر در مدار درسته عباسمنشی و بالاتر باشم
بیشتر با قوانین جهان هماهنگ باشم
اینجوری دیگه خودت نمیخای ببینی
ذهنت پاک و سفید میشه اگه سیاهی بیاد توش بالا میاره
دقیقا مثل کسی که مدتیه داره سعی میکنه غذاهای سالم و گیاهی و میوه و خام بخوره
بعد از مدتی اگه بخواد یه همبرگره پر چرب و سرخ کردنیه با سس چرب بخوره
شاید برا بقیه خوشمزه باشه و شاید اون فردو به هوس بندازه
ولی وقتی یه گاز میزنه و بوی اون چربی ها و سرخ کردنی و گوشت وارد دهنش میشه
بالامیاره
چون بدنش عادت کرده به غذاهای سالم
دقیقا ما هم باید اینطور بشیم
ذهنمون رو مدارش رو ببریم بالاتر
وقتی فیلمی ببینه که اشغاله حس بالا اوردن بعش دست بده
اگه فایلی درست دید یا چیزی که باعث رشد و پیشرفتش میشه بهش لذت و لذت بده و بیشترشو بخواد :))))
پس کاری که من باید بکنم
بالابردن مدارم هست
مدارم بره بالا ذهنم فقط ورودی های مثبتو میخواد نمیذاره فیلم بد ببینی .
خداروشکر مدارم رفته بالا تر و متوجه میشم که واقعا نسبت به قبل ، از کار کردن رو خودم چقدر بیشتر لذت میبرم چقدر احساس سبکی میکنم
اما فیلم میبینم بعده نیم ساعت یا کمتر احساس خفگی و سنگینی و سردر و بیهودگی میکنم . درحالی که قبلا بعد دو ساعت همچین حسی میکردم .
خب پس هر چه بیشتر و با تعهد بیشتری این مسیرو ادامه بدم واقعا فیلم بهم لذت کم و کمتر میده جوری که همون نیم ساعت هم میرسه به دو دیقه بعدش دو ثانیه
خدایا شکرت
از خداوند سپاسگزارم که هدایتم کرد از اون موقعی که تصمیم گرفتم فیلم دیدن رو ترک کنم
و منو هدایت کرد به مسیره درست
خدایا شکرت ازت ممنونم .🥰🥰🥰🙏🙏❤️❤️😊😊
استاد مدتی هست که من رفتم تو فضای فیلم دیدن
و متاسفانه با دیدن این فیلما هم باورای خیلی مخربی وارد ذهنم میشه ، هم فایده ای نداره برام فقط یه لذت لحظه ای داره که به من میده ،
مدتیه که دارم سریال لاست رو دنبال میکنم
من چندین و چندین بار تصمیم گرفتم دیکه نبینمش اما زدم زیره قولم و دوباره رفتم دنبال ادامه سریال
چونکه خییلی ادمو کنجکاو میکنه ببینه بعدش چی میشه 🤦
بعد از چندین بار قول به خودم و شکستنش امروز دوباره شکستمش
من امروز از ساعت چهار تا شیش یعنی تا الان داشتم لاست رو میدیدم
و سرم درد میکنه حالم خوب نیست خیلی سرم درد میکنه
دوست ندارم برم ببینمش
دیدنش برام سودی نداشت
صبح داشتم برنامه ریزی میکردم حالم خوب بود همه چیز خوب بود
ولی الان بعد از دوباره زیر قول زدن و دو ساعت فیلم دیدن خوب نیست
توی فیلم هورلی رو نشون میداد که یک پسر خییلی خیلی چاق بود
و عاجز بود ازینکه خوراکی هارو که بهش لذت میدادن اما براش خوب نبودن و فایده ای نداشتن بذاره کنار
من اونو خیلی سرزنش کردم
که چطور در برابر غذا میتونه اینقدر عاجز باشه ، چطور نمیتونه خودشو کنترل کنه و پرخوری نکنه …
اما یکدفعه اومد به ذهنم
که ایا من مثل اون نیستم ؟؟
منی که میدونم فیلم دیدن برام بده اما همچنان برای اون لذت لحظه ای که بهم میده ادامه اش میدم و وقتی تموم میشه دوباره پشیمونم
ایا تو هورلی نیستی ؟؟؟ ایا تو به اندازه ی اون عاجز از کنترل خودت و انجام کار درست نیستی ؟؟؟؟؟
چطور اونو سرزنش میکنی درحالی که خودت هم نمیتونی ؟
من دلم میخواد اون شخصیت قوی رو داشته باشم
اون فیلم برای تو ، مثل غذاست برای هورلی
فقط لحظه ی انجامش حسه خوبی داری ولی بعدش حالت رو بد میکنه ، بهت ضرر میرسونه ، افکارت رو منفی میکنه ، تمام وقت هایی که برای عباسمنش و تغییر باورهات گذاشتی رو نابود میکنه ،
الان دو ساعت نشستی دیدی اش و حالت چطوره ؟؟
سرم درد میکنه و دو ساعت از روزم تلف شد و یه ساعت دیگه روش چون حالم بده و باید وقت بذارم حالمو خوب کنم تا انرژیم بیاد بالا و برنامه مو انجام بدم .
من این کامنت رو میذارم تا ده روز دیگه یه کامنت دیگه هم میذارم همینجا
چون این قولی که ایندفعه به خودم میخام بدم واقعا جدی تر میخام باشه با کامنت گذاشتن توی سایت
میدونم که دیدنه فیلم بهم لذت لحظه ای میده میخوام راهشو پیدا کنم ، با استفاده از اهرم رنج و لذت یا هر چیزه دیگه ای ،
که لذت دیدنش رو کم و رنج دیدنش رو بیشتر کنم یا به محض وسوسه برای دیدن ادامه سریال کار دیگه ای انجام بدم که ازش لذت بیشتری میبرم ، مثل کار کردن زبان اسپانیایی ، خوندن کامنتای سایت ، حرف زدن با خودم درباره ی اینده ام و اهدافم ، نوشتن رنج های ادامه ی این مسیر و …
من اینکارو انجام میدم و ده روز دیگه مینویسم که چیکار کردم دقیقا و از چه اهرمی استفاده کردم و …
از همین الان شروع شد …
خدایا به امید تو ❤️
مرسی دوسته عزیزم برای کامنتی که گذاشتی
واقعا هر دفعه که کسی برام کامنت میذاره خیلی خوشحال و ذوق زده میشم و از خداوند سپاسگزاری میکنم واقعا انگار خدا داره باهام حرف میزنه …
این کامنتم مال چند وقت پیش بود ولی با جواب شما دوباره رفتم خوندمش و دقیقا همینطوره هم برای خودم این اگاهی ها مرور شد و فایل رو دوباره گوش کردم هم تعهدم بهم یاد اوری شد … اون هم در زمان مناسب …
مرسی ازتون :))))))