از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263648MB31 دقیقه
به نام خدای هدایتگر
خدای من اشک از چشمام سرازیر شد
خدا جونم آخه من چطور یه مدته ازین سایت توحیدی دور شدم و ته دلم آخه همش ذوق برگشتم بود ولی نمیدونم چی شده بود نمیتونستم
وای با شنیدن صدای تر و تازه خانوم شایسته اشک اومد سراغم
دلم قد دنیا تنگ شده بود .صدایی که به نظرم عوض شده بود پر بود از حس اعتماد پر بود از حسی که میدونستم حسش کنم ولی خودم ازون حس خیلی دورم و چقدر دلم میخواد لمسش کنم .از صدای خانوم شایسته رفتم به جایی که دلم میخواست باشم جایی که خودمو تصور میکنم .همین صدا برای من پر درس بود ارامش .اقتدار در صلح بودن.عاشق بودن .همسو بودن با جریان .سکوتتون هم این مدت برام کلی درس داشته .
واقعا دنیایی که شما تجربه میکنید همونه که توی وجودم با تک تک سلولام لمسش میکنم .و چیزی ته وجودم میگه آخه دختر چرا فاصله میگیری تو که میدونی چی دوست داره ذاتت
خدای من خدای من این تر و تازه ای حس میشه این بهار لمس میشه .این هوای پاک باید ذره ذره نفس کشیده بشه.شکوه و عظمت و سکوت و زیبایی پارادایس پر از عشقه پر از حضور خداست .خدا جونم شکرت شکرت .برانونی عزیز پر از حس نابه پر از صلحه .پر از در مسیر جریان الهیه.ای خدا جونم چقدر تو بزرگی چقدر خوبی که هر لحظه صحبت میکنی باهامون.چقدر دلم میخواد اون مدیتیشن رو تجربه کنم چقدر دلم پر میزنه برای این سبک زندگی که هر لحظه قلبم سرشار باشه از عشق و سپاسگزاری .خدا جونم چند وقته مثل قبل نیستم و میدونی که بهتم گفتم میخوام بشم سمیه سابق چه بسا بهتر ازون. که با دیدن یه سنگ ذوق داشت و پر میشد از شکرگزاری از خالق اون سنگ چقدر اینکه اینجوری شدم ناراحت بودم .امروز صبح قدم اولو برداشتم رفتم تو حیات و نفس کشیدم و مدیتیشن کردم و بعد مدت ها چند خط شکر گزاری نوشتم .نوشتم خدا جونم راهور بهم نشون بده .خدا جونم تو این دنیایی که پر شده از قیل و قال خودت صدای خودتو بلند تر کن برام برای گوش ها و چشم هایی که یه مدت کور و کر شدن خداجونم قلبمو باز کن .
چقدر که تو سریع الجوابی خدای من
دیشب بود که بابت اینکه دختر شش ماهه ام وزنش پایینه ناراحت بودم اومدم و هر کسی یه نسخه پیچیده برام تمام این مدت که چرا اون وزن نمیگیره اوجور که باید و مقایسه میشه و من چاق شدم بعد زایمانم بس که گفتند باید زیاد بخوری که شیرت چرب بشه و چقدر ته دلم میدونستم که راه این نیست راه این نیست ک من استرس بگیرم همش میگفتم بچه تکاملشو طی میکنه خدا هدایتم میکنه به مسیر صحیح ولی باز نجوای شیطانی قوی تر بود که نه دیگه نمیشه با این افکار بچه و آیندشو خراب کنی .تو مسئولشی پس آنچه میگن دکترا و بقیه رو اجرا کن .چقدر این مدت به قلبم مهر زدم که صداشو نشنوم.و نه حال خودم خوب بود و نه دختر نازم .چقدر دخترم خودش بهم میخواست بفهمونه که مامان من مسیر تکامل طی میکنم تو فقط کنارم باش و بخند من یه مامان شاد میخوام که به خودشم برسه و چقدر من باز خلافش عمل میکردم و تمام انرژیمو صرف این میکردم که چی بدم بخوره وزن بگیره کدوم دکتر برم و …
من که عاشق سفر بودم و همیشه در سفر بودم با تولد بچه همه چیز رو منع کردم
نه نمیشه با این تفکرات ساده گیرانت که بچه بزرگ کنی
تو مادری
بشین تو خونه و در آرامش و امنیت بزرگش کن و باز
قلبم بسته و بسته تر میشد
قلب نازنینم که تلاش میکرد که چیز دیگه ای بگه
ولی درجا بسته میشد که نه تو مادری میفهمی مادر بودن یعنی سراسر مسیولیت سخت و دشوار
سفر و خوش گذرانی مال قبل بود …
رسیدگی به خودت مال قبل بود .اصن جسمم آسیب دید بعد زایمان و بهش نرسیدم و اصن انگار باید انکار میشد
نمیدونم چی شد که یهو همه اینا اومد سراغم و من راهمو گم کرده بودم
من تو این کشمکش بودم بین اصلم و آنچه داشتم تبدیل میشدم بهش و اصن نمی شناختمش
این غریبه ای که بهش تبدیل شدم خیلی داشت قدرت میگرفت .
دیشب در خونه هوش مصنوعیو زدم
گفتم برنامه بهم بده برا وزنگیری دخترم
چیکار کنم به نظرت ؟!
آدما هر کسی یه چیزی میگه
اونم طبق پلتفرم خودش پاسخ داد و برنامه داد
صبح آروم قرار نداشتم
گفتم بازم که در خونه کسی دیگه رو زدی
چرا در خونه اصل کاریو نمیزنی
صبح بعد نوشتن هدایت خواستن از خودش
اومدم تو سایت
چشمم خورد به چشمای پر از شور و نور زندگی پسر کوچولو مهمون پارادایس
وای قلبم شروع کرد به تپیدن
و گفتم خداجون کار خودتو کردی
ای خدااااا
چقدر که شما بچه ها پر از درسید
چقدر جواب تک تک سوالاتمو گرفتم
چقدر که من نمیتونم بیان کنم خدایا چقدر ازت متشکرم
از رفتار مادر و خانواده چه در زمان بارداری و چه الان
خودشه همونیه که دنبالش بودم
رفتار و تکامل خود کوچولو
تغذیه مادر
فعالیتش و اهمیت دانش به روح و جسم خودش برای خودش و فرزندانش
کمک خواستن و سهیم کردن بقیه در لذت بردن از مسیر رشد کوچولو بدون کنترل گری
از تغذیه کوچولویش منطبق با ذات طبیعت
از ساده گرفتنه و خبری از سخت گیری به خودش و بقیه نیست .خبری از تعطیل کردن همه برنامه های زندگی نیست .تازه مسیر قشنگ تر و جذاب تر شده و با یه سرگرمی فوق العاده .چون بچه ها واقعا وصلن واقعا تازه ان چیز اضافه ای ندارن .کمک میکنن که به آدم تلنگر وارد بشه و چیزاییو ببینی که قبلاً شاید اصن توجه نمیکردی واقعا این خانواده توحیدی این کار رو عالی دارند انجام میدن
اصن مگه چی شده بابا طبق قانون طبیعی دنیا یه روح اومده که تجربه کنه زندگیو در قالب این جسم و چه انتخابی کرده دمش گرم..
چه روح کاشفی اومده از همون ابتدا کشف کنه ناشناخته ها رو
من از موقعی که فهمیدم باردارم بارها این سوال رو از خودم پرسیدم که دخترم برای چی منو به عنوان مادرش انتخاب کرده ؟!
و بارها پاسخش رو با خودم زمزمه کردم
ولی انگار این فیلم قشنگ بهم فهموند که چرا
و چرا من باید همونی بشم که درونم میگه و مقاومت نکنم
ای وای من که این سبک زندگی روح منه
همینقدر آزاد
همینقدر رها
همینقدر در صلح
میدونم میتونم
میدونم شروع کنم به برداشتن قدم هام میتونم تغییر رو آغاز کنم و لذت ببرم از تک تک لحظه هام چون خدا همراهمه و چه همراهی قدرتمند تر ازون میخوام .
کنار دخترم و خودش نیاز نیست آدما رو همراه خودم کنم حتی دخترمو من باید راه خودمو برم تا لذت رو واقعا برای همه به ارمغان بیارم شادی و آرامش رو .منم که این توانایی رو دارم قدم اول رو برای خودم بردارم باشد که تغییر رو حتی در نیل آیندمم پایه گزاری کنم
و زندگی رو زندگی کنم که لایقشم.
ما به این دنیا اومدیم برای لذت و شادی و آسان گیری
واقعا همسو بودن با جریان الهی رو در وجود این خانوم میشد لمس کرد
من به عنوان یک مادر نگران چیزی در وجودش جز تسلیم و رها بودن ندیدم .چیزی که در مادر بزرگامون دیده میشد و نمیدونم چرا ما فکر کردیم میتونیم کاری خلاف جریان طبیعی دنیا که ساده زیستی هست رو انتخاب کنیم و فکر کنیم میتونیم موفق باشیم
چی شد که دور شدیم از اصلمون
و چقدر خوبه که برگشتن به مسیر الهی .واقعا شیرینه
و خدای من ازت میخوام کمکم کنی برای نزدیک شدنم به اصل وجودم و برگشتن بهش
خداجونم عجیب هدایتم کردی
در مسیر عمل همراهم باش
آخه عمل به این شیوه واقعا جذابه چرا باید نخوام که اینجوری باشم .فقط باید رها باشم
مدتی بود برای تغذیه و اندام خودمم همش سوال داشتم و از باورهای اشتباه که شیر ویتامین یا فلان میخواد نمیرفتم سراغ قانون سلامتی
الان تک تک اون موانع برام برداشته شدند و من میخوام به این شیوه زندگی کنم
من لایق زندگی سالم و شاد کنار خانوادم هستم
دخترم لایق زندگی سرشار از شادی و لذت و سلامتی کنار ما هست
و چقدر خداجونم بهم میگفتی هر لحظه و من حالمم بد بود از عمل نکردن به ندای درونم
ولی امروز بلند فریادش زدی برام که گوشام بشنوم و چشام ببینن و من با ایمان و تعهد قول میدم که قدم میزارم به وادی عمل .خداجونم ممنونم ازت .
مریم جان ممنونم بابت این فایل فوق العاده که جا داره برای من بشه سرلوحه زندگیم و آغاز دگرگونی باورهام و لذت بردن تمام
چقدر که خیالمو راحت کردید از اضافه نکردن وسایل به خونه ام که همش میگفتم وای چرا همه میخرن من نخریدم برا بچم فردا نگه چرا نخرید برام
و یه چیزی تو قلبم میگفت اون الان فلان چیز رو نمیخواد اون میخواد تو شاد باشی و باهاش حرف بزنی و ببریش تو پارک بازی کنه فبلن وسیله باشه یا نباشه اون نوزاده متوجه نمیشه
باز میگفتم خب چرا همه دارن …..
وای ازین شلوغی ذهن
خدایا شکرت که من رو هر لحظه هدایت میکنی
به سمت آنان که به آنها نعمت دادی
شکرت شکرت شکرت
عاشقتم .