سریال زندگی در بهشت | قسمت 155

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار فائزه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خدای آرامش و زیبایی

سلام به استاد عزیزم سلام به مریم جانم سلام به خانواده بزرگ و عزیزم

خدای مهربونم شکرت که چشمامو مهمون این همه زیبایی کردی و قلبمو روشن به آگاهی های تازه و شیرین و خداروشکر که الان میتونم بنویسم چیزی که قلبمو روشن کرد

خودت هدایتم کن تا بهترینو بنویسم که تو بهترین هدایتگری جان جانان من ❤️

چقدر این فایل عالی و‌فوق العاده بود چقدر کلام شما تجربیاته شما نابه درجه یکه استاد چیکار میکنید که انقدر کلامتون به عمق جان نفوذ میکنه انقدر آموزنده واقعا خداروشکر میکنم از صمیم قلبم که منو سرکلاس درس یکی از بهترین بندگان توحیدیش گذاشته تا به خودم و خدام برسم خداروهزاران مرتبه شکر که شما رو در مسیر زندگیم قرار داد تا مسیر من روشن بشه خدایی بشه پر امید و ایمان بشه پر از زیبایی بشه

انقدر حرف دارم و دوست دارم بنویسم

وقتی در پایان سال داشتم به سالی که گذشت فکر میکردم کلییی شکرگزار خدا بودم که چطور دستمو گرفت و گذاشت تو دست یکی از بندگان نیکش تا به خودش وصل بشم

از دل یه تضاد چطور به زندگیم نور و روشنی داد

استاد من تقریبا از تیر ماه همین سال ۹۹ با شما آشنا شدم ولی الان خودم فقط میدونم که چقدر عمیق تغییر کردم چقدر نگاهم به زندگی به خدا به خودم و به همه چی عوض شده چقدر عمیق و آگاهتر شدم

وقتی به پارسال عید۱۳۹۹و امسال عید ۱۴۰۰ فکر میکنم میگم خدای من چقدر من عمیقتر شدم

منی که به خیال خودم در مسیر خودشناسی و خداشناسی بودم ولی همه چی سطح بود و وقتی تو اردیبهشت ماه مستاصل شده بودم که خدااا چرا من نمیتونم با این همه کتاب و دوره خودمو پیدا کنم و چرا خشک شدم در راهم و قدم نمیتونم بردارم و اون تضاد و اون استپ و ایستی که برای من شده بود تاریکی مطلق باعث شد من پرت بشم وسط جایی که الان هستم از تاریکی به نور و آگاهی رسیدم فقط خودم میتونم بفهمم که چی بود و چی شد یهو

و چطور یهویی از جایی که اصن فکرشو‌ نمیکردم و جز هدایت و لطف خدا اسم دیگه ای نمیتونم روش بزارم به سمت استاد درخشان زندگیم و سایت عزیز عباسمنش هدایت شدم

استاد من هنوز اول راهم اول هرس کردن این جنگل وحشی وجودم اول باغبانی وجودم ولی تو همین اول راه انقدر از شما یاد گرفتم انقدر به خدام نزدیکتر شدم که بارها بارها نشستم و‌نوشتم خداجونم مرررسی که اومدی به زندگیم آغوشتو برام باز کردی و منو آگاه کردی تا آگاهانه زندگی کنم تا به معمولی زندگی کردن اکتفا نکنم

استاد وقتی به این یک سال گذشته فکر میکنم شاید به ظاهر چیزی نباشه دستاوردی نباشه ولی خودم میدونم که بزرگترین دستاورد من از سال ۹۹ شروع شد

بزرگترین دستاورد من مفهوم و درک عمیق دوستیم با خدا و هدایتش بود

من مدتهاست در جستجوی خودم و خدام و معنای زندگیم هستم ولی شناخت عمیق من از خدام و‌معنای درست هدایت خدامو من سال ۹۹ از شما از کلام شما به لطف خدا یاد گرفتم

هیچ وقت فراموش نمیکنم اون ۲ فایلی که این دستاورد بزرگ یعنی درک خدا و هدایت خدارو به من هدیه داد

۲ فایل شما (داستانی درباره هدایت ۱ و ۲) که چه کرد با من.یعنی برای من انقدر عمیق و تاثیرگذار بود منو تکون داد به من مفهوم عمیق تر و بزرگتری از خدام هدیه داد

استاد بی دلیل نیست که متن انتخابی اون فایل کامنت من بود،اون کامنت من با تمام وجودم و حسم بود هدایت خدام بود و میتونم بگم تاثیرگذارترین فایل شما بین این همه فایل فوق العاده ای که من سال ۹۹ از شما گوش دادم برای من اون ۲فایل داستان هدایت شما بود

هربار که کامنت خودم که متن اون قسمته میخونم اصن ی حسی بهم دست میده

یعنی استاد قشنگ شما این حسو از پیاما میگیرید و طبق هدایت خدا انتخاب میکنید

واقعا همه چی زندگی شما هدایت خداست معجزات خداست و من میخوام مثل استادم و فراتر از اون باشم چه محدودیتی هست؟هیچ

تو بخواه تو‌طبق قوانینیش برو تو به خدات وصل بشو‌ دنیاشو به پات میریزه …

استاد عزیزم من معنای هدایتو از شما یاد گرفتم

من معنای تکامل و رشد پله ای از زبان شما درک کردم

من معنی شکرگزاری برای تضادهایی که میان تا خواسته ها رو‌برای ما به وضوح برسونن از شما یاد گرفتم

من شکرگزاری واقعی از شما یاد گرفتم که

تعداد شکرگزاریات مهم نیست بلکه احساس و عمق شکرگزاری توعه که مهمه

من درک حال خوب و ار تباطش با اتفاقات خوب از شما یاد گرفتم

من اهمیت کنترل ذهن از شما یاد گرفتم

من اساسی ترین موضوعاتو از شما یاد گرفتم و در کل من اصلو از شما یاد گرفتم

نگاه من درک من آگاهی من با شما رشد کرد عمیق شد چون گفتم من لایق عالیترینم میخوام منو سرکلاس بهترین بشونی من میخوام واقعا تغییر کنم رشد کنم

بعد از هیاهوها و عالمی که همه یه بلندگوی تغییر و مثبت اندیشی دست گرفتن و‌فریاد میزنن دستمو گرفت گفت بیا اونجا حای تو نیست منو به ساحل آروم و‌زیبای عباسمنش برای خودشناسی و خداشناسی دعوت کرد

منو از هیاهو‌ و رقابت ها و عقب افتادگی ها که ظاهرش مثبت و ساختن ثروت و‌ …بود کشوند بیرون و گفت بیا اینجا.

بیا و در خلوت بیا در آرامش خودتو پیدا کن راهتو پیدا کن من خداتو پیدا کن من برات کافیم همه چی منم تو منو‌ درک کن باورم کن به من اعتماد کن خودم همه چی بهت میدم

اینم نمونش استاد عباسمنش که نشوندمت سرکلاسش ببین فقط از اعتماد به من از کجا به کجا رسیده داره راهشو میگه داره از من میگه از توحید که اگر تو هم میخوای برسی کافیه روی ایمان و‌ توحیدت روی اعتمادت به من کار کنی باقیش حله.به دیگران کار نداشته باش هرکی قله خودشو داره میره بالا.تو زمین خودت بازی کن یکم از سروصداها هیاهوها فاصله بگیر بیا تو آرامش باهم بسازیم و بسازیم رویاهاتو …

رویاهایی که رویا نیستن…

دوست دارم بنویسم و بنویسم براتون حرفام خیلی زیاده این گوشه ی کوچیکی از حرفامم نبود نمیدونستم از کجا شروع کنم از خدا خواستم هرچی تو همین لحظه به ذهنم اومد نوشتم

فقط میگم استاد عزیزم با تمام وجودم قلبم ازتون ممنونم که با وسعت خودتون با رشد خودتون و آموزش مسیر رشدتون و‌ بیان تجربیاتتون به من و‌امثال من کمک کردید و‌میکنید تا رویاهامونو دفن نکنیم تا باور کنیم که میشه بزرگ زندگی کرد لذت برد عاشقی کرد با لذت و‌عزت ثروت ساخت و‌ثروتمند بود با بنیان اصلی توحید

و البته از شما یاد گرفتم قدرت اصلی، منشا و‌مرجع اصلی خود خود خداست قدردان و شکرکزار او باید بود برای هرچیز و‌هرکس که در زندگی ماهست هرکسی کمکی کرد به تو دستی از دستان خداست و‌خدا هزار دستانه از بینهایت طریق میتونه نعمتاشو بنده هاشو و‌…به سمت تو هدایت کنه

در نهایت اعتبار همه چی برمیگرده به اون جان جانان…

مریم جانم تو با دوربینت و به نمایش گذاشتن زندگی خودتون و استاد چقدرر به همه این خانواده برای رشد و آگاهی کمک کردید مررررسی بانوی دوست داشتنی و‌درجه یک که بامهر ماروشریک تجربه های خودت و استاد کردی تا ظرف وجودمون و خواسته هامون رشد کنه و بزرگ بشه چقدررر خوووب که شما هستید مرسی که هستید

و اما این فایل بسیااار زیبا و آموزنده

استاد چقدر عاالی گفتید تا وقتی به خواسته ای که داری نرسی نمیتونی بفهمی که این خواسته واقعیت بوده یا نه یعنی همون حرف همیشتون که در دل تجربه کردن و‌عمل کردنه که ما به وضوح میرسیم اما اگر همش بشینیم و‌فکر کنیم که آیا این واقعا خواسته واقعی منه؟این رسالت منه ؟ با این تفکرات به هیچ‌جا نمیرسیم در دل عمل و‌رسیدن به خواستست که تو‌توانایی تشخیص پیدا میکنی و طبق قانون تکامل رشد میکنی و بهتر و بهتر میتونی راهو از بیراهه تشخیص بدی

از دل تضاد خواسته خونه چندخوابه و‌بزرگ در وجود شما شکل گرفت

باورهای درست و‌هم جهت با خواستتون شما رو‌هدایت کرد به سمت تحقق این خواسته

وقتی به خواستتون رسیدید متوجه یسری تضادها با نگرشتون شدید و به این نتیجه رسیدید که این خواسته واقعی شما نیست

اینجا یه نکته مهم داشت

خیلیا به این مرحله که میرسن میگن ای بابا ما این همه منتظر و‌در رویای این خواسته بودیم‌حالا که بش رسیدم پس جرا اینجوری شد چرا اصن اون ذوق و‌لذت برام‌نداره و بقولی میخوره تو‌ذوقشون و‌اصن ممکنه بیخیال خیلی چیزا بشن و‌احساس شکست کنند

اینجا تفاوت دیدگاهه اینکه شما همیشه میگید بابا از مسیر لذت ببرید از بزرگ شدن شخصیتتون ظرفتون که در مسیر رسیدن به خواسته ها و‌هدفهاتون حاصل میشه لذت ببرید اگر به سختی و‌جون‌ کندن به خواسته و‌هدفت برسی ممکنه برسی ولی ببینی اون چیزی نیست که میخواستی و‌اونحاست که ناامید و سرخورده میشی که این هدف اصن ارزش این همه زور زدن و سختی و‌ …نداشت و احساس شکست کنی هرچند به خواستت رسیدی

چقدر قشنگ‌میشه همه دیدگاههای شمارو درباره زندگی قوانیین خدا به هم‌وصل کرد و به نقطه اشتراک رسید

استاد خیلییی این فایل این تجربیاتتون عالی و آموزنده بود

من امروز داشتم فکر میکردم که چقدر دلم میخواد فلان کارو انحام بدم وگفتم خوب تهش اینه انجام میدی میبینی نبابا انقدرا هم که فکر میکردی برات جذاب نیست یا نه برعکس ببینی که واقعا این خواسته واقعی توست برو امتحانش کن این همه سال معطلش گذاشتی به خودت این فرصتو بده و این فایل شما انقدر زیبا با من حرف زد که باز هم لطف و هدایت خدای هدایتگر و مهربونمه الهییی شکر واقعا…

این زیبایی این تمیزی و این محله و خونه ها و طبیعت زیبای این شهر و محله بسیااار قابل تحسینه و هربار میبینم باز هم برام جذاب و زیباست الهییی شکر برای این همه زیبایی و‌تمیزی

پشت این همه نظم و زیبایی و‌تمیزی رعایت قوانین و احترام به قوانینه

پشت خوشبختی واقعی و سعادت دنیا و آخرت هم آگاهی و شناخت و رعایت یسری قوانین ساده خداست

رعایت قوانین بهشتی از خوشبختی بهت هدیه میده پس ارزششو داره که روش وقت و انرژی بزاری چون جان وجودتو انقدر منظم و زیبا میکنه و زندگی درون و بیرونتو میکنه بهشتی زیبا

استاد جانم بابت توضیحات ساده کامل و آموزندتون درباره مدیتیشن هم سپاس فراوان

من هنوز کلی حرف دارم درباره این فایل زیبا و تحربیات آموزنده شما ولی همین چند نکتش که برام کلیدی تر بود نوشتم تا بهتر درک کنم و یاد بگیرم

خداروشکررر که تونستم بنویسم و‌درک و آگاهی خودمو از این فایل عالی به اشتراک بزارم

استاد عزیزم مریم جانم و خانواده عزیز عباسمنش دوستون دارم و از خدا برای هممون تجربه بهترینهااارو آرزومندم ❤️❣️❤️

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    390MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

178 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «abdolah norozi» در این صفحه: 1
  1. -
    abdolah norozi گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    واقعیتش تا حالا این همه آدم در طول روز و اینکه مشغله ای نداشته باشن و همه با هم هماهنگ مدیتیشن کار کنن ندیده بودم

    همه هم افراد جوان و خوش فرم و خوش استیل ، مرد و زن در کنار هم ، بدون نگرانی از دیگران ، شاید اینها چیزی به نام خجالت کشیدن نمیدونن ، شاید جسارت رو از جایی یاد گرفتن !! جرات دارن و خیلی تمیز و بدون استرس از کار و زندگیشون زدن و دارن ریلکس میکنن ، آخه مگه شما قسط ندارید ، مگه شما اجاره خونه ندارید ، مگه بچه کوچیک ندارید، مگه نگران قیمت نوسان بازار و دلار نیستید ؟؟

    چرا اینقدر بیخیالید، شما هم قطعا از جنس من هستید ، من از خودم میپرسم نه بابا اینا امریکایی هستن ، قطعا جنسشون با من فرق میکنه ، همینطور سوال پشت سوال ، ذهنم کلی درگیر شده …

    و جالب اینه که در یک مکان دیگه با تعداد افراد بیشتر همه مشغول مدیتیشن هستند … آها فهمیدم اینا خودشون رو بهتر از من شناختن بجای نامگذاری روز ولادت و وفات ، روز پیروزی و مناسبت های مذهبی ممکنه این روز ها رو در هفته نامگذاری میکنن ، مثلا میگن این هفته پنج شنبه روز مدیتیشن ، جمعه روز رقص و پیاده روی اطراف ساحل ، دوشنبه دو هفته دیگه مراسم تقدیر از بازیکنان تیم فوتبال … آره ، میشه این جوری هم فکر کرد ، اگر قانون مشکل داشت با این جور زندگی قطعا برخورد میکرد ، فکر میکنم این ها ذهنشون رو با صابون شستن ، ذهن صاف صاف ، تمیز تمیز ، استاد میشه من از اینجا اون صابون شستشوی ذهن امریکایی رو از آمازون سفارش بدم ؟ اگر زود به دستم برسه قطعا ذهنم رو میشستم ، خودم و اطرافیانم رو ، آخه آدم های دیگه رو چه کار کنم ، من که نمیتونم ذهن همه رو شستشو بدم که آقا بیاین روش زندگیمون رو تغییر بدیم …

    ولی خیلی ها میخوان توی همون ذهن جرم گرفته خودشون زندگی کنن ، نه بابا خوبی نیومده ، تازه نارحت هم شد ، گفتم بیا این سایتو ببین ، تغییر کن ، گفت مگه من چمه که برم ذهنم رو تغییر بدم ، بله استاد باید اون انگیزه ایجاد شه ، اون خواسته درونی باید شکل بگیره ، من نمیتونمم کسی رو وادار به مدیتیشن توی هوای آزاد کنم ، باید خودش بخواد … تازه اگر موزیک هم باشه ،هیچی دیگه، حالا سند بیار آزادش کن …

    شنیدم توی امریکا زندگی متاهلی خیلی دووم نمیاره ، یعنی اینقدر آزادی زیاده که هر کسی میتونه زود از طرف مقابلش جدا شه ، ولی سخت در اشتباه بودم ، سخت … میدونید چرا ، آخه من با همسرم و خانوادم هیچ وقت نرقصیدم … در صحنه ای که همه با هم می رقصیدن جز عشق ، جز صمیمیت ، جز محبت چیزی ندیدم . چقدر خوب روی روابط کار کردن …

    داستان زندگی من برمیگرده به زمانی که من و خواهر کوچیکم و پدر و مادرم همه توی یک چادر عشایری زندگی میکردیم ، خوب چادر ما جمعا نه متر بود ، ولی انصافا حیاط خونمون خیلی بزرگ بود … یعنی تا جایی که چشم کار میکرد فضا داشتیم

    یک بار شب کل چادرمون رو باد برد ، اینقدر طوفان و بارندگی زیاد بود که حتی چادر مدرسه رو باد برد ، پدرم معلم عشایر سیار بود ، ۹ تا دانش آموز داشت و همه در یک چادر درس می خوندن و دو شیفت هم بودیم …

    هر روز باید بند چادر ها رو محکم میکردیم مبادا شب باد بیاد و همه چیز رو سرمون خراب شه ، آرزو داشتم همون خونه دو خواب که یکی از خواب هاشو سالن کرده باشن و یه خواب دیگشو همه کنار هم میخوابیدیم ، هر چی بود اون خونه ای که سقفش چوبی بود و تازه برق هم داشت خیلی بهتر از چادر ما بود ، نه سال طول کشید که پدرم تونست موافقت بگیره که در یک روستا ساکن شیم …

    نیمدونید چقدر خوشحال بودیم ، شب و روز خدا رو شکر میکردیم ،در یک روستایی که حالا دیگه برق و آب داشت و دیگه نیاز نبود اون همه راه رو با پای پیاده برم و از آب انبار آب بردارم و بیارم ، خیلی وقت ها این کار رو پدرم انجام میداد ، من هم کمکش بودم … خونه ای که پدرم اجاره کرده بود دو تا اتاق خواب داشت یکی آشپزخانه و دیگری محل خواب … با یک خانواده دیگه که صاحب خونه بود توی یک خونه زندگی میکردیم ، حمام و دستشویی مشترک بود …

    آره استاد ، یک چنین زندگی رومن هم تجربه کردم ، دیدگاه انسان به زنگی خیلی جالبه ، ما توی چادر در آرزوی یه سقف بودیم

    شب ها مرغ هامون رو روباه میبرد ، شاید اگر اون روز از ما سوال میکردن که بزرگترین آرزوتون چیه ،، من اصلا نمیدونستم آرزو چیه ، مسیر زندگی خیلی ها همینطوره ، بعد از سال ها الان خودم صاحب خیلی چیزها شدم ، الان ۳۶ سالمه ، آرزوهای جدیدی دارم ، توی این فکرم میشه یه روز برم اون دشتی که چادر داشتیم و زندگی عشایری رو تجربه کردم ، دوباره ببینم؟؟

    ذهنم رو با مباحث زیبای شما تربیت میکنم و هر روز به خواسته های تمام ناشدنی ام فکر میکنم ، توی این فکرم که خواسته ای که به من آرامش بده چقدر میتونه خوب باشه

    آزادی چیزی هست که هر موجود زنده ای به دنبال اونه ، پرادایس یعنی آزادی ، یعنی اون چیزی که من دنبالش هستم ، آگهی های زیادی رو دنبال میکنم ، شاید بتونم یک چنین جایی رو اینجا هم گیر بیارم و لذت آزادی رو تجربه کنم

    به امید رهایی از اغتشاشات ذهنی غلط ، به امید تربیت ذهن و روح ، به کمک شما استاد خلاقم و مریم بانوی شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: