https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
همونطور که از استاد عزیز یاد گرفتم عامل اصلی و اولیه باورهای ذهنی انسانهاست که از کودکی توسط پدر و مادر و تربیت کننده ها، جامعه، مدرسه و معلم و تلویزیون ساخته و تقویت میشن و هزاران سیناپس مغزی و باورهای ارزشمند و ظاهرا ارزشمند ساخته میشن، بعنوان مثال کسی که باور داره که روزی رسان اصلی خداست و توکل میکنه به معنای واقعی و حس خوبی داره و کاری رو انجام میده که واقعا عاشقشه همون طور که قانون نسبیت ثابت کرد ساعتها وقت گذاشتن روی اون کار به قدر چشم زدنی برای فرد طول میکشه و متوجه زمان و مکان نیست اونقدر که غرق در کارشه مطمئنا برایش موفقیت و ثروت رو به همراه میاره ولی کسی که باور اشتباه داره و عامل موفقیت رو پارتی داشتن یا سرمایه اولیه زیاد میدونه و باورش میکنه مطمنا کار زیادی انجام نمیده اگرم کاری انجام بده با شکست مواجه میشه چون قدرت اصلی رو فراموش کرده، عامل بعدی وجدان کاری داشتن و کار رو به نحو احسن انجام دادنه که میتونه باعث موفقیت افراد بشه شاید در ظاهر سود کمتری کنه ولی خداوند به کسب و کارش برکت میده عامل بعدی خوشرویی و شوخ طبعی و انرژی مثبته که همه ادمها رو جذب خودش میکنه و برعکس اینها انسانها رو دفع میکنه، و مورد اخر که مهمه اینه که کسب و کار رو راکد نگه نداریم حتی اگه شرایط فروش بعدا به نفع ما بشه که خداوند از احتکار کننده یاد میکنه و کم فروش که قرآن کریم در سوره مطففین نسبت به کم فروشی در داد و ستدهای اقتصادی هشدار می دهد و می فرماید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» وای بر کم فروشان!
«تطفیف» به معنای کم کردن پیمانه و وزن است؛ یعنی کالای فروخته شده را ناقص تحویل خریدار می دهند. «ویل» واژه ای است که هر کس در مهلکه واقع شود آن را به کار می برد و در اصل به معنای عذاب و هلاک است. راغب اصفهانی از اصمعی نقل می کند؛ «ویل» به معنای قبح است و گاهی در تحسّر و تأسف به کار می رود. و در سخن خدای تعالی در حق کسی به کار رفته که استحقاق عذاب و جهنم را دارد و همچنین در ۶ سوره از قران که به انسانها یاداور میشود که مبادا کم فروشی کنند در خصوص احتکار هم در قران صریحا و همچنین پیامبر اکرم (ص) از این کار منع نموده و آن را گناهی بسیار عظیم معرفی فرموده و از عواقب آن، به شدت برحذر داشتهاند. در روایتی آن حضرت میفرماید: الجالب الی سوقنا کالمجاهد فی سبیل الله و المحتکر فی سوقنا کالملحد فی کتاب الله.الجالب مرزوق المحتکر ملعون آنانکه به بازار ما چیزی وارد میکنند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند و آنکه در بازار احتکار مینماید، مانند کسی است که در کتاب خدا کافر به شمار میآید. وارد کننده روزی میخورد و محتکر لعنت میبرد. در روایت دیگر آمده در انسان محتکر را در ردیف کفار محسوب نموده و ملعون میداند. و درکلامی دیگر میفرماید: من احتکر الطعام اربعین یوما ثم تصدق به لم تکن صدقته کفاره الاحتکار.کسی که مواد غذایی مورد استفاده مردم را به مدت چهل روز احتکار نماید و سپس آن را صدقه دهد، کفاره گناه احتکارش نخواهد شد.
(بخشهایی از متن که مربوط به ایات و روایات میباشد کپی شده تا دقیقا عین مطلب منتقل شود)
پس عوامل موثر شامل : باورهای درست، احساس خوب، عشق به کار، رفتار و برخورد مناسب با همکاران، مشتری و… ، وجدان کاری داشتن و عدم کم فروشی و احتکار میباشد
سلام. خیلی ممنونم برای تمامی آگاهی هایی که تا به حال به من داده اید.
در جواب این سوال به نظر من باور به توحید، شکرگزاری، تعهد به کار، عشق به کار، داشتن باور صحیح درمورد ثروت، داشتن حال خوب و امید، پشتکار، داشتن اطلاعات خوب، مناسب، و به روز در مورد کسب و کار، تولید محصولات باکیفیت و عالی که نتایج عالی در پی داره، باعث موفقیت و کسب نتایج عالی میشه.
سلام استاد گرامی و دوستان عزیزم میخوام خودمونی صحبت کنم اول اینکه باید همه جافقط رو خدا حساب کنیم که همون اصل است
کاری به فرع ( انواع ابزارهای تبلیغاتی و انسانی ووو نداشته باشیم که شرک حساب میشه )
من امروز نمیدونم از کجا این جملات رو مینویسم فقط از خدا خواستم هدایتم کنه و بهترین نظرم بنویسم با توجه باینکه تا حالا تونستم فقط با فایلهای رایگان استاد و تهیه کتابهای ایشان باین ادراک بریم و حالا میفهم معنی این رو که میگه من خدارو در وجود انسانهایی دیدم که بدون هیچ توقعی مهربانند مثل استاد چون برای کسانی که فعلا نمیتونن فایلهای هزینه دار استاد رو تهیه کنند لطف کردن و فایلهای رایگان گذاشتن و یعنی بخشنده است این انسان مثل خدای درونش
اگر عاشق واقعی بشی خدا میشه معشوقه ات
برای رسیدن به خدا و عشق واقعی خدا باید بهای آن را بپردازید باید امتحان پس بدی باید خودتو و ایمانتو و توکلت رو عشقت رو و صبرت رو و عطشت رو و امید داشتنت رو نشون بدید از ته قلبت باید لیاقت با خدا بودن رو پیدا کنی و کافیه فقط یک تصمیم بگیری و تعهد بدی که میخوام تورو بشناسم آنوقته که بهت الهام میکنه که قرآن رو ننداز تو دریا ، برای من هر دینی که داری مهم نیست مهم خودت هستی برام
بیا لایق خدایی شو برو قرآن رو بخون لااقل ببین من چی میگم تو قران
اونوقت پاسخ تمام سوالات رو پیدا میکنی ( آیا برای من این صحنه پیش آمده ?( نه ) اما برای استاد پیش اومد تشنه دانستن حقیقت بود و عطش خودش رو نشون داد و خدا هم بهش لبیک گفت که بیا بامن شو و منم راهنمایی و هدایتت میکنم میدونی چقدر منتظر اومدنت بودم منکه همون خدایم و دارم خداییمو میکنم تو بیا بندگیتو بکن اونوقت میفهمی که کاش زودتر میومدم بیا لیاقتت رو نشونم بده
و یکی یکی نشانه ها را برایش ظاهر کرد تا اورا بیازماید : با دربدری در غربت با تنگدستی در زندگی با یک اتاق محقر و با یک تاکسی و مسافر کشی درهوای داغ بندرعباس خدا خواست تحملت را آزمایش کند
صبرت را با گرفتن میوه دلت پسر سه ساله ات آزمایید و اینو هم پاس کردی و با قدر دانی بخاطر فرزند دیگرت گله هم نکردی (آیا من اینگونه هستم ? نه ) حالا ایمان راسخ و امیدواریت بمن رو باید نشونم بدی و چهل روز رفتی در باغی نزدیک قبرستان تنهای تنها و در چادر زندگی کردی وووو تونستی ایمان قلبی و واقعی خودت رو ثابت کنی و فهمیدی که با ایمان و امید به الله یکتا میتوان بر تمامی ترسهای کاذب غلبه کنی
توکلت را ثابت کردی و بدون بوقو کرنا فقط با چسباندن چند اعلامیه دست خالی فقط باو توکل کردی و ایمان داشتی که او تمام درها و باز و راهها رو برات هموار میکنه و چه زیبا این اتفاق برات رقم خورد و دستانی رو بیاریت فرستاد و تونستی جلسات و سمینارهای رو شروع و برگزار کنی …..
و چون با ثابت کردی لیاقت اینو داری که دست خدا باشی و بدون تظاهر به دین داشتن و خالصانه میخوای قوانینش رو به مردم بفهمانی و این رسالت رو به گردنت نهاد بدون اینکه دراین راه خیانت و خودنمایی کنی ۸ سال تحقیق کردی در قرآن به هر دری زدی تا بفهمی اسرار پشت پرده جهان را و از خواب و خوراک زدی با جیب خالی و به تنهایی و فهمید که عروسک خیمه شب بازی گذشتگانش است و باورهایی که این همه سال ریشه دوانده در ذهنش غلط و اشتباه بوده و باید عوضشان کند و و اینجا بود که خدا گفت حالا که بهای هرچیز رو دادی منم بهشتم رو بتو میدم
دوستان عزیزم اینا شوخی نیست بخدااااااا خدا داره با استاد عشق بازی میکنه اینو خود استاد بهتر میدونه که چطوری وقتی فایلی میزارن به کلمه خدا که میرسه برق چشمانش و بغض گلویش که نشونه عشقش بخداست و مکثی که میکنه که نمیتونه بیانش کنه میتونی بفهمی که عاشق خداست
و خدا هم طبق وعده اش افتخار کشف این قوانین رو باو داد …و همراهش شد و فهمید جهان را خدایی خلق کرد که داره با یک سری قوانین بسیار ساده اداره میکنه و او باید این قوانین رو درک و در تمام مراحل زندگیش عملی کنه باو فهماند که تنها حقیقت جهان شادی و خوشبختی و آرامشه و باید تحت هر شرایطی شاد باشه که اینهم از طریق احساساتش میتونه کنترلش کنه و باید همیشه حالش خوب باشه چون خدا شادی رو دوست داره و فهمید که شیطان دشمن شادی و خوشبختیه و بخاطر کینه ای که از خدا داره در ذهن ما لانه گزیده و با نجواهای هر ثانیه ای مارو از مسیر شادی منحرف میکنه که عامل
بدبختیها فقر کینه ها نداری ها دروغ وووو است که بطرز ماهرانه تمام بدیهارو در نظر انسانها زیبا جلوه میده و انسانها براحتی در مدار او قرار میگیرن و تمام اینارو همون معشوق (خدا ) به عاشق ( استاد ) فهماند ….درمورد یکی شدن خدا با استاد اینکه خود استاد میگن که من برای ضبط فایلهایم برنامه ریزی قبلی ندارم و تمامش بهم الهام میشه و خود بخود کلمات و واژه ها بر زبان جاری میشه و این زبان خداست در قالب استادمون که با ما صحبت میکنه به به عجب عشق بازی میکنه خدا با استاد ..یادتونه استاد میگفتن من اعتقاد به تبلیغات ندارم ولازم نمیدونم مانند کسانی دیگه هزینه کنم و تبلیغات کنم چون با اعتماد بخدایم و ایمانی که بهش دارم کارهامو دست اون سپردم و خدا خودش هرجا که لازم باشه توسط دستانی که داره برام تبلیغات رو میکنه و خودش انسانهایی رو که باید با من هم مدار بشن رو برام میفرسته ،،،، من تشکر میکنم از استاد که زحمت را کشیدن و من اومدم سر سفره آماده نشستم و انتظار دارم یک شبه بشم مانند استاد
استاد نتیجه هشت سال زحمت خودش رو براحتی و بدون چشم داشتی برای ما بیان میکنه کهههههههههههه :
خدا یک انرژیه که همه جا وجود داره و به هر شکلی که ما بخواهیم درمیاد نه بوجود اومده و نه از بین میره و با یک سری قوانین داره جهان رو اداره میکنه و جهان هم چون فرکانسیه و ما هم هر ثانیه داریم با افکارمون که سالها تکرار شده و شده افکار غالبمون که همون باورهای ما هستن فرکانس ارسال میکنم به جهان و جهان هم جوابش رو در راستای فرکانسی که میفرستیم میگرده و مشابه آنرا بخودمون برمی گردونه یجواریی بده ، بستان
و مهمتر اینکه استاد حتی بدون اینکه ما زحمت بکشیم حتی راه حلش رو هم بما گفتن و یاد دادن که باید مراقب افکارمون و ورودیهای ذهنمون باشیم که هر چیو نبینیم هر حرفیو نزنیم و هر چیو نشنویم
و مواظب احساسمون باشیم در هر لحظه و اگر غذای جسم برامون مهمه باید به غذای روحمون هم اهمیت بدیم که باز استاد مهربونم در اختیار ما قرار دادن با تکرار میلیونها بار جملات تاکیدی مثبت تا جایگزین باورهای پوسیده ذهنمون بشه و تحت هر شرایطی باید حالمون خوب باشه که از طریق احساسات مون متوجه میشیم
احساس خوب مداوم = اتفاقات بی نظیر
خدارو سپاس و تشکر از شما که وقت میزارید و مطالعه میکنید
خواهش میکنم فقط به معنی این شعر دقت کنید تا ما هم وارد بهشت استاد عباس منش بشیم
دوست عزیز الهی پر حین خواندن کامنت شما تمام آنچه این مدت از همراهی با خدای حقیقی م واستادم عزیزم وایمانشان به خدا برایم مرور شد .
فرکانس این نوع دیدگاه زیبا را گرفتم و برای لحظاتی اشک در چشمانم بخاطر ایمان به خدا در استاد وراهی که آغاز کردند و ادامه دار شده وبه امید الله میشود حلقه اشک افتاد .
سپاسگزارم برای پخش آگاهی .
از اینکه داریم همگی به پخش عشق واگاهی و ادامه روند خوشبختی کمک میکنیم سپاسگزار خدا وند باید بود .
سلام دوست عزیز و پر انرژیم خوشا بحالت که با خواندن یک متن دگرگون شدی و اشک چشمت جاری شد این نشون میده که نیرو و انرژی درونت بیدار شده وگرنه میتونستی مانند یک تکه روزنامه بخونیش و سرد و بی تفاوت از کنارش رد بشی قدر خودت رو بدون و روی این نیرو و انرژی بیشتر کار کن تا نتایج آنرا بزودی در زندگیت ببینی
خدارو شکر که دوستانی دارم خدایی
از الله یکتا برایت سلامتی و شادی و ثروت و سعادت دنیا و آخرت را آرزومندم
در جواب این سوال یه مثال به ذهنم رسید که شاید هم قانون تکامل رو توضیح بده و هم مسیر موفقیت رو٫٫٫
فرض کنین یه تکه یخ داریم که هدف اینه که ذوب بشه٫ دمای اطراف در واقع ورودی های ذهن ماست و هرچه قدر دما بالاتر باشه (ورودی هامون رو بیشتر کنترل کنیم) یخ زودتر ذوب میشه و هر چه قدر که یخ ذوب بشه آبی که دورش جمع میشه باعث میشه که سریع تر ذوب بشه٫ ( در واقع آب هایی که ایجاد میشه نتایج هستن که همراه با تغییر باورها ایجاد میشن و انگیزه ایجاد میکنن و سرعت پیشرفت رو بیشتر میکنن) ولی باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که دما یک درجه یک درجه بیشتر میشه و ما هر چه قدر دمای اطراف رو بیشتر کنیم ممکنه یخ سریع تر ذوب بشه ولی دمای یخ یک درجه یک درجه بالا میره ( اشاره به قانون تکامل که هر چه قدر هم سرعت پیشرفت ما زیاد باشه باید درجه ها رو یکی یکی طی کنیم)
من احساس میکنم نتایج استاد ناشی از تکاملی است که طی شده و توحید و توکل و باورهای صحیحی که هر روز بهتر می شوند و بازدیدکنندگان سایت و اعضای سایت در واقع دستانی از خدوند هستند ٫٫٫
ببینید وقتی ما فقط روی خدا حساب میکنیم و کار ها رو به اون میسپریم یه سری کار ها به ما الهام میشه که انجامشون بدیم، این طور نیست که مثلا بگیم خدایا من دیگه روی تو فقط حساب کردیم و بعد هیچ حرکتی نکنیم و منتظر باشیم که یه کیسه پول از اون بالا بیفته پایین. در واقع این موضوع کمی مربوط میشه به توحید عملی یعنی وقتی که ما روی خدا ساب میکنیم و از اون کمک میخوایم یه سری کار ها به فکرمون میرسه و بهمون الهام میشه که قبل از اون حتی بهش فکر هم نمی کردیم و حتی نمی دونستیم که چنین راهی هم وجود داره، و این طور نیست که ما خب من در فلان کار فقط از خدا کمک میخوام و روی اون حساب میکنم و دیگه هیچ کاری نمیکنم و در کار دیگری بگیم که خب من توی این کار خدا رو کنار میزارم و از بقیه کمک میگیرم و ازشون درخواست حمایت میکنم. پس یادمون باشه که همه جا و در حل همه ی مسائل از خدا کمک بخوایم و روش حساب کنیم و نتیجه ی این توکل و ایمان ما باید عمل کردن به الهامات باشه؛ هامون طور که نتیجه ی ایمان، عمل هستش.
هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد باشید، سالم باشید، خوشبخت باشید، ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت انشاالله
من جواب مسابقه را با بدست آوردن نتایج خودم جواب میدم.به قول استاد اینجوری راحت تر میشه باور کرد.
این سوال خیلی خیلی جالب بود چون من هم درگیرش بودم و حتی هنوز هم درگیرش هستم.امروز صبح به همسرم میگم همه کسانی که می شناسم مهاجرت کردند از ناتوانی خرید خود در کشورهای خارجی گفته اند که امکان خرید خانه نیست و خانه هایی که میتوانی داشته باشی ۵۰ متری و حتی بدون وسایل لوکس است.فقط امکانات پیشرفت را بیشتر میبینند که ادامه میدهند.اما استاد از خانه هایی مجلل محله هایی بی نظیر و همچنین ویلاهایی هکتاری که دارند صحبت میکنند.از ماشینها و موتورهای که رویای همان آمریکاهی هاست.(اخه چگونه ما با شما هم فرکانس شویم عباس منش؟).از کاری که ندارند و درآمدی که رو به بینهایت خواهد شد.آیا ممکن است ماهم بتوانیم و همسرم جواب داد اگر باور و ایمان به خدا داشته باشی بله.استاد شبانه روز روی باورهای خود کار میکنندو ایمانی به خدا دارند که هرروز قدرتمندتر میشود اگر ما هم چنین باشیم بله.
اول که کار جدید خود را شروع کردیم با ۱۸۰ هزار تومان بود و می خندیدیم و ایمان داشتیم موفق میشویم حتی مکان فروش هم نداشتیم فقط شروع کردیم بعد کارت چاپ کردیم و چند مغازه دادیم و اتفاقا چند نفر به خانه آمدند و از ما خرید کردند.فقط محل فروش خوب میخواستیم همسرم به بازار رفت به دنبال اجاره مغازه و به لطف خدا دستی از دستان خدا محلی را برای ما پیدا کرد با کرایه ۳۰۰ هزار تومان که انگار رایگان بود.محلی که مربوط به صنایع دستی کرمان بود وخیلی هم عالی و باکلاس بود.و ما مطمئن از موفقیت رفتیم جلو به تنهایی نه با خدا.فروش ما زمستان دوسال پیش صفر بود نون را از خانه مادرم میگرفتم و خرجی خانه را به سختی.اوایل میگفتم تبلیغ نداریم برند نداریم به دنبال ایجاد برند و ثبت آثار بودم اما درست نمیشد. کارت ویزیت را خودم باهمسرم بردیم درخانه ها پخش کردیم اما هیچ اتفاقی نیفتاد هیچ. درمانده شده بودم از نداشتن متنفرم.به همسرم می گفتم قانون را بیخیال شو.مسافر سوار کن و لااقل پول به خانه بیاور.اما او میگفت من به عددهای بالا فکر میکنم نمیخوام این پایین بمانم.کار ما بحث و ناراحتی بود. شروع کردم به فایلهای استاد گوش دادن.سعی کردم آرام باشم.روزی خسته شدم درمانده شدم گفتم خدای من تو ما را آفریدی برای شادی نه برای درجا زدن من کار خودم را انجام میدهم وتلاشم را میکنم.رساندن روزی و خوشبختی کارتوست که من دراین غاصرم.خدایا خودت گفتی مارا صدا کنید تا اجابت کنم شمارا.
و اتفاق بزرگ این بود با رسیدن نوروز ما فروش عالی داشتیم یک عدد قابل قبول، که این عدد در تمام سال گذشته هرماه اتفاق افتاد.ما فروش به توریست های خارجی و دریافت یورو داشتیم. ما فروش عمده به کسی داشتیم که کالا رابرای فروش در کشور استرالیا میبرد.همیشه دلم میخواست صادرات داشته باشیم اما باورم نمی شد به همین راحتی میشود.من که کاری نکردم !ما که کاری نکردیم! نه تبلیغ نه تغییر دکوراسیون نه تغییر کار نه تغییر مکان درواقع ما هیچ کاری نکردیم هیچی.
این فقط کار خدا بود واقعا هر لحظه فکر میکنم چگونه شرایط را اینقدر راحت به وجود آورد.این همان است که استاد گفتند ایمان بدون عمل حرف مفت است.اگر ما آن سال ایمان داشتیم این ناراحتی ها را تجربه نمی کردیم.
همسرم هر زمستان سرما خورده و رنگ پریده و لاغر میشد ودر فصل بهار سردرد برای حساسیت به بوی گلها.دخترانم مرتب سرما خورده و مریض میشدند. و خودم سرما نمیخوردم مگر در حد والای آن.
الان دوسال است ما آمپول آنفلوانزا نمی زنیم سرما نمی خوریم مریض نمی شیم حساسیت به این و آن نداریم. و این مگر ممکن است مگر اینکه خدا را باور کنی که بجای التماس و اشک فقط سپاسگزاری کنی و لذت ببری از هر لحظه از زندگی ات.
هر صبح من سپاسگزاری می نویسم و درخواست میکنم از خدا چیزهای کوچک و بزرگ. گاهی برمیگردم خواسته هایم را میخوانم و متعجب میشوم از آنچه که براحتی به راحتی بدست آورده ام.
و امسال ما داریم به تولید بالاتر فکر میکنیم در حالی که بعضی اعتقاد دارند الان مردم فقط مایحتاج زندگی خود را خرید میکنند.ما داریم صنایع دستی تولید میکنیم و مشتریهای خوبی هم داریم.
امسال به اصفهان سفر کردم و دیدم بازار صنایع دستی چه پررونق و عالی است.امسال صدها ماشین صفر لوکس را دیدم که به خیابانها افزوده شدند. ثروت و فراوانی را میبینم درحالی که دیگران درگیر سیاست و گرانی و ناتوانی مردم از خرید هستند. دیگر دوستان و آشنایان قدیمی را نمی بینم باهم هم کلام نمی شویم درحالی که من هنوز دوستشان دارم.خدا این شرایط را بوجود آورد نه من.به قول استاد هرچه ثروتمندتر شوی به خواسته هایت بیشتر برسی خدا را بیشتر در وجود خودت خواهی یافت.سالها دل طلب جام جهان نما از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.در قران آمده من از روح خود در انسان دمیدم.من خدا را دارم وهمان قدر که باورش دارم دریافت میکنم.
درکل من به این نتیجه رسیدم باید به الهامات کوچک و بزرگ گوش بدهی و اقدام کنی یعنی توکلت به خدا بیشتر است و هرچه توکلت به خدا بیشتر باشد شادی و سلامتی و ثروت بیشتر داری.و انچه که ما به اسم ابزار میدانیم چیزی نیست جز ورودی های ما که از تجربه دیگران یا تلویزیون ویا جامعه گرفته شده. مثلا همیشه مامانم میگفت هیچ گاه یک شاهزاده با اسب سفیدش به سراغت نمیآید. خودت را آنگونه که شایسته یک زن است تغییر بده و دست از کودکی و شادی کردن بردار. اما من می گفتم خدایا خودت گفتی اگر من بخواهم هرچیزی ممکن است.و امروز کسی همسر من است که از شاهزاده رویاهایم مرا بیشتر درک میکند و زندگی به ما لبخند میزند.پس قانونها و مثل ها همه را کنار بگزاریم و خود و خدای خویش را باور کنیم.
استاد تو یکی از فایلهاشون گفتن تمام تمرکز خودتان را به آموزه های من بگزارید تا نتیجه بگیرید.و به نظر من به جای تمرکز بر روی این تضاد بیایید تمرکز بگزارید بر روی فایلهای عالی استاد.تا قانون را کاملا درک کنید.که باز خود استادمیگویند مانند غذا که هر روز بدن به آن احتیاج دارد کار کردن بر روی روح نیز هر روز تغذیه میخواهد.
دوست جان چه زیبا مسیر توحید زندگیت آن هم گوشه ای از آن را بیان کردین لذت بردم .خدای عزیزم هر کجا مینگرم رد پای عشق توست دیوانه تو هر دو جهان را چه کند آنکه تو را ندارد هیچ ندارد .
نمیخوام به خودم برگردم میخوام به تو برگردم به خودت خودم و حواله دادم میخوام وابسته ت بشم ببینم این وابستگی چی برام حاصل میکنه که داره این همه مجنون به عاشقانت اضافه تر میشه .
استاد عزیزم با کمال ادب واحترامات برای شما که خودتون همیشه میگین اعتبارش مال خداست میخوام بگم ایمان وعشقی که مارو کشوند وشماروکشوند داره شمارو هر کسی رو که اینجوری دل بهش ببنده بالا میبره .
به حرف خودتون که تو فایل های مصاحبه زدین گفتین من دنبال اون بالاتریه بودم یکی که بالاتر از همه ست منم میخوام دنبال همون بالایه برم .
دوست عزیزم, کامنتتون خ به دل من نشست و انرژی زیادی ازش گرفتم. در واقع آگاهی من بیشتر شد , انگار قانون رو کلا برام دوره کردی.واقعا پر از حسهای خوب شدم.سپاسگزارم… در پناه خدا همیشه شاد, سلامت و ثروتمند باشید.
پاسخ این سوال نیاز داره به درک کامل قوانین و درک درست از تکامل
درسته که برای رسیدن به هدفی ما باید یک سری کارهای فیزیکی رو انجام بدیم اما نحوه انجام اون کارها ، زمان درست انجام اون کارها کیفیت اون کارها و ده ها چیزه دیگه به طور مستقیم به باورهای ما بستگی داره ٫
پس درسته که ما علم مثلا مارکتینگ رو داریم ولی حتی نهوه عمل کردن به اون علم نیاز دازه که باور های درستی داشته باشیم ، مثال میزنم اگه فرض بگیریم که ما نیاز داریم برای کسب و کار خودمون ایمیل تبلیغاتی بفرستیم اگه باور نداشته باشیم که عده زیادی هستن که پیام مارو میبینن و یا علاقه نشون میدن مثل باور فراوانی ، اون موقه ممکنه اصلا این کار رو انجام ندیم و یا دست و پا شکته باشه کارمون( چون باور درست نباشه انگیزه هم از بین میره انگیزه نباشه کار های که برای رسیدن به هدف میکنیم هم ناقص و بیهوده میشه )
این مثال رو برای تمام باورها میشه به کار برد
عوامل مهم نتیجه خوب استاد عزیز اینکه از نظر بده اینکه
۱ ایشون به کاری که میکنن واقعا علاقه و عشق دارن
۲ خودشون عمل میکنن بهش ، که خیلی مهمه
۳ خلاقیت بسیاز زیاد در کار ایشون هست
۴ انسان هارو مستقیم به سر چشمه میبرن نه اینکه ادرس جوبار و چاله اب به بقیه بدن برا همون این همه کاربر تو سایت هست چون رسیدن به چشمه جایی دیگه نمیرن ، تاز دیگران رو دعوت میکننن که بیاین چشمه اینجاست !
۵ خودشون هستن نقاب ندارن
۶ حرف ها و محصولات ایشون با فطرت انسان ها هماهنگه در تضاد نیست
همه اگه اینجور عمل کنن نتیجه میگیرن صد درصد ٫٫٫البته اگه بتونن !
به نظر من یکی از مهمترین باور های استاد که باعث شده بدون اون تکنیک ها یا راه حل های مقطعی کسب و کارشون رشد کنه اینه که باور های زیرین رو ندارن(وجود باور دومی به باور اولی وابستس)٫٫٫
۱) باور به محدودیت ثروت: چون استاد برخلاف بقیه این باور رو ندارن که پول و ثروت تو دنیا محدوده٫٫٫ وقتی انسان این باور رو تو ذهنش داشته باشه ناخودآگاه فکر میکنه که چون پول و مشتری و مثلا ملک خوب کم هست(محدود هست) باور بعدی آرام آرام ساخته میشه٫٫٫
۲) باور به رقیب: حال که انسان فهمید ثروت محدود هست پس باید سعی کنه سهمش رو از اون ثروت و نعمت بیشتر کنه٫٫٫ مثلا فکر میکنه که ۵ تا کسب و کار مشابه هستیم که داریم روی یه حوزه مشابه فعالیت میکنیم(یه باور بد که کسب و کار دیگران را بررسی میکنیم) پس هرکی مشتری بیشتری کسب کنه یا مثلا به موقع فلان ملک رو بخره و ٫٫٫ برنده میشه٫٫٫ برای بهتر شدن در یک مسابقه خود ساخته که افراد خودشون واسه خودشون ترتیب میدن دنبال راه حل یا به قول استاد تکنیک یا تقلب میرن تا مثلا سهم بیشتری از بازار داشته باشن٫
اساس این است که باور کنیم پول و ثروت به اندازه بی نهایت تو دنیا وجود داره واسه هممون٫٫٫ اون موقع دیگه از استرس و درگیر شدن با رقبای توهمی و ٫٫٫ راحت وآسوده میشیم٫٫٫
دلیل اینکه اون رشته ها مثل بازاریابی، سرمایه گذاری و٫٫٫ ایجاد شدن هم اینه که چون اکثر افراد دنیا (بالای ۹۵ درصد) باور به محدویت دارن، برای بهتر شدن در یک دنیای محدود شروع به استفاده از تکنیک ها کردن٫٫٫٫ چون همه در یک فرکانس مشابه بودند با اون تکنیک ها نتایج مشابه میگرفتند و افزایش جزیی در درآمد ها داشتند این باور ها ساخته شد که برای کسب و کار ها این تکنیک ها لازم و ضروریه و کسی پول و ثروت بیشتری خواهد داشت که در این نوع مهارت ها بهتر باشه ٫٫٫ همه(منظور اکثر افراد) راجع به این مهارت ها باور پیدا کردند و نتیجه هم گرفتند(اما جرئی)و همه ما الان میدونیم که هرچه را باور کنیم برایمان اتفاق می افتد٫
اینجاست که پیشرفت و ترقی استاد در کسب و کارش رو راحتتر میتونیم درک کنیم٫ یادمه استاد میگفتن که بجای تکنیک و تقلب فرمول و قاعده اصلی رو یاد بگیریم٫
–>نکته مهم: اصلی که نباید فراموش کنیم اینه که اون کسب و کار یا فعالیتمون همون علاقه و رسالتمون تو زندگی باشه و با عشق اون کارو انجام بدیم نه اینکه برای کسب درآمد یه کاریو شروع کنیم بعد با تکنیک هایی مثل بازاریابی و ٫٫٫ سعی کنیم درآمدمون رو افزایش بدیم٫ وقتی کارمون با عشق و زندگیمون فرق نداشته باشه، اون وقت کیفیت کارمون میره بالا و دنبال فرار از کار نیستیم، چون اوقات فراغت و کارو زندگی ما همش با هم هستش و نمی توان از هم جدایش کرد٫در مورد کسب و کار استاد اینگونه هست و استاد با لذت تمام این کارو انجام میدن٫ پس اگه کارمون اون چیزی نیست که ما با جون دل میخوایم انتظار پیشرفت در اون حوزه با مهارت ها و مسکن ها و تکنیک ها کار بیهوده ای است٫
وقتی یک ایده یا راه حل یا ابزار به ما الهام میشه(از طرق مختلف) باید ببینیم که آیا این ابزار به خاطر داشتن باور های محدود به ذهنمان خطور کرده یا نه٫٫٫ اگر باور اساس آن راهکار محدود کننده بود نباید از آن استفاده کنیم چون روح فارغ از محدودیت و استرس و اضطراب است و آن ایده به خاطر فرکانسی که در آن قرار داریم به ما الهام شده است٫٫٫٫اما نه اگر آن ایده احساس خوب به همراه داشت و اساسش هم باور های اشتباه نبود ٫٫٫ حتما از جانب خداست و اجرایش موجب ترقیمان میشود٫
سلام به استاد عزیزم ودوستان عباس منشی وهم فرکانسی ٫سوال خیلی خوبی دوستمون پرسیدن من خودم خیلی به این موضوع فکر کردم چون خیلی از مثال هایی که استاد توفایل گفتن من به عینه دیدم ٫نزدیک خونه ی ماتوشمال دوتاسوپرمارکت هست که دقیقا کنارهم هستن اندازه ی مغازه هم تادوسال پیش به یک اندازه بود وصاحبان مغازه دوستان چندین ساله وهمسایه ی چندین ساله ی هم هستن ٫باورکنید من هروقت رفتم طرف این سوپرها یکیشون غلغله س یکیشون هرازگاهی یه مشتری داره٫ هروقت میرفتم طرف اینا یاد استادوحرفاشون میفتادم٫ من چیزی که میخواستم بخرم توهردومغازه بود ولی نمیدونم چرا من دوست داشتم خریدامو از همون مغازه که همیشه شلوغتره خرید کنم درحالی که میدونستم بیشترطول میکشه توصف پرداخت باید وایسم ولی ترجیح میدادم همون جاخرید کنم٫ پاهام ، باهام همراهی نمیکردن برم یه قدم جلوتر ٫یه روز تصمیم گرفتم برم اون مغازه که خلوت تره دلم سوخت گفتم این بنده خدا هم به قولی یه دشتی داشته باشه اول صبح بود رفتم تو چیزی که میخواستم برداشتم رفتم حساب کنم صاحب مغازه باچنان اخمی بهم نگاه کرد گفت همیشه خریداتواز مغازه بغلی میکنی چیشده اومدی این طرف حتما تموم کرده وگرنه مشتری نمیفرسته این طرف خیلی بداخلاق بود از زمین زمان شاکی بود ٫از مردم ازهم محلیاش گلایه میکرد که مگه اون مغازه چی داره که من ندارم کلی ام از همین همسایه ش که سوپرداشت همیشه شلوغ بود بد گفت که این ادم حتما یه ریگی به کفشش هست حتما ارزان میده مردمو بازبون نگه میداره حتما گفته من جنسام خوب نیست که مردم مغازه ی من نیان ٫ درحالی که اون همسایه ش اینقدر سرش شلوغ بود که اگرم میخواست این کارا رو بکنه وقتشو نداشت تازه جنساشم گرونترمیدادالبته که همچین ادمی هم نبود بسیارخوش اخلاق شوخ مهربون بود ٫
خلاصه کلافه م کرد تصمیم گرفتم دیگه دلم براش نسوزه نرم مغازش جالب اینجابود که چندروز بود خیلی توفکر بودم وحتی دوس داشتم عکس یافیلم بگیرم براتون همین سوال ازتون بپرسم وباهم بحث کنیم واز همه ی بچه ها مخصوصابچه های ترم بالاتر گروهمون کمک بخوام نظرشونوبپرسم (نخندین بهم ولی به نظر من ماگروه عباس منشی مثل گروه هری پاتر وهم کلاسی هاش میمونیم که تویه دنیای دیگه سیر میکنن وبابقیه مردم فرق دارن یه نیروی خاص که بقیه مردم عادی ندارن???? )که چی میشه که دوتامغازه کنارهم یکیش این همه مشتری داره اون یکی از دیدن این که کسی میره تومغازش سورپرایزمیشه٫وخداخیلی زود جوابموداد?یه روز رفتم مغازه همون سوپره که همیشه شلوغه دیدم یکی از مشتریا باصاحب مغازه دعواش شده مثل این که مشتری میخواست بدون رعایت صف جنساشو حساب کنه زود بره صاحب مغازه اجازه نداده بود٫ مشتری صداشو برد بالا به صاحب مغازه گفت:فکر کردی چون مشتریت زیاده هرطوردلت بخوادمیتونی رفتارکنی من مشتری ام دوباراین طوری بامن رفتارکنی دیگه مغازت نمیام، ماتهرانیا نیایم سوپرتوخریدکنیم تودوروزه دره اینجارو بستی، به لطف ماتهرانیا مغازتو سه برابرکردی (صاحب مغازه تازه مغازشو بزرگترکرده بود) جواب صاحب مغازه خیلی برام جالب بود ٫گفت: من به لطف خدامغازموسه برابرکردم نه تهرانیا ،روزیه منو خدامیده نه تهرانیا ،خدابه مغازه ی من برکت داده خدابرای من مشتری فرستاده شماتهرانیاهم نیاین هیچ فرقی به حال من نمیکنه شماازفردابرو جای دیگه خریدکن ٫٫٫( بیشتر مشتریاهم مسافربودن تومغازه٫٫٫)فهمیدم این اقاایمان توحیدی داره منبع روزی خودشو فقط خوده خدامیدونه وفرقی براش نداشت برای اینکه مشتریشوازدست نده ازش عذرخواهی کنه یا یه جوری جبران که که پیش اون همه مشتری اعتبارش ازدست نره براش مهم نبود اون تهرانیای تومغازش ازش نارحت بشن یابهشون بربخوره ٫من یکی از دلایلی که فهمیدم همین بود که وقتی بنده منبع روزیشو خوده خدابدونه ومشتری هاشو وسیله ای برای رسوندن روزیش بدونه به فکر اینکه کلی هزینه کنه چاپلوسی کنه چرب زبونی کنه تبلیغ کنه که بتونه مشتریشونگه داره ٫میدونه که هزاران راه برای رسوندن روزیش به بندش داره واینقدرثروت نعمت زیاده که نگران نیست که فرصتی رو ازدست بده (البته نمیدونم چراحس کردم صاحب مغازه که این جوابارو به اون مشتری داد از بچه های خودمونه چون حرفاش خیلی شبیه حرفای استادبود?????? که البته چیزای دیگه هم گفت که من ننوشتم چون دیدم خیلی کامنتم طولانی میشه)٫این تجربه ی من بود ٫ممنونم از همه دوستانی که وقت میزارن وکامنت منومیخونن ٫وهمچنین ممنون از استادعزیزم که منوباخدای خودم اشتی داد ومنوبه خدای خودم نزدیک ترکرد ٫خدایاعاشقتم ?
دوست عزیز الهی چه کامنت پر محتوا و پر از آگاهی واقعا سپاسگزارم از اینکه سخاوتمندانه این تجربه را برایمان گفتی .
چه زیبا کسانی که به خدا ایمان دارند و منبع خوشبختی وثروت وسعادت را صراط المستقیمش میدانند .
واقعااا حالم عالیه واقعااا این احساسمو نسبت به خدای واقعی که آشتی شدم باهاش با هیچچیزی عوض نمیکنم .
دوستت دارم خدا یه روزی بهت گفتم خدایا دوست دارم برم جایی همش راجع به تو بکن این آدمهای کنارم از تو نمیگن من میخوام همه جا حرف تو باشه ومن امروز در میان خانواده الهی عباس منش با مدیر ومدبرش خدای قادر همراه شدم جایی که از در ودیوار این خونه خدا وعشق خدا داره میباره عین بارون ??????????????
عاشقتم تنها عشق عاشق این جمله ای که میگم بهت هستم ???
سلام به استادعزیزوهمه ی دوستانم.توخودپای به راه درنه وهیچ مپرس*اوخودراه بگویدت که چون بایدکرد.دوست عزیزشمابایدباتوکل وایمان به خداشروع کنی.دانش وابزاراولیه حرفه شمالازم وضروریست ولی شاخ وبرگهای اضافی مانندمارکتینگ وتحلیل بازاروچیزهای دیگه راکناربگذار.قدم اول رابردار،قدمهای بعدی به شماگفته میشود.روی ایمان وباورهای توحیدی کارکن.همه قدرت وثروت راازآن خدابدان.ازخدادرخواست کن همه راههارابه تونشان بدهد.دستان زمینی اش رابه سوی توبفرستد.هرجاکارت پیش رفت.آن راازطرف خدابدان وازبندگان خداهم سپاسگزارباش.حل شدن مسائلت رابه افرادیاخودت نسبت نده.بگوخدابرایم انجام داد.اینطوری دیگه به ابزاروآدمهاوابسته نمیشوی وهمه چیزت راازاون تنی میدانی که این دستهابهش وصل هستند.پروردگارمامنبع ثروت،شادی،سلامتی،رزق وهمه ی نعمتهاست.پس فقط ازخودش بخواه.درتمام جوانب زندگیت الله راصاحب قدرت ودانش وعظمت وبخشش بدان.تنهاراه رسیدن به خداوندثروتمندشدن است.پس تنهاکسی که میتواندمارابه ثروت برسانداوست.اوازفضل وکرمش میبخشد،نگرانی وترس راازدلت بیرون کن.دودلی و تردیدکارشیطان است.پس بااین تفکرکه من قدم اول رابردارم،الباقی بهم گفته میشود،افرادووسایل کارراخداجورمیکند،ایده هاالهام میشود،درزمان ومکان مناسب قرارمیگیرم،همه انسان هابرای یاری من آمده اند،بهترین مشتریهابرایم فرستاده میشود،خدابیش ازلیاقتم برمن تفضل میفرماید،همیشه تحت حمایت وهدایت اوهستم،مدیریت کاروزندگیم رابه اومیسپارم،شروع کن.تنهاعامل پیش برنده که توحیدعملی است راهیچ گاه ازیادمبر.به امیدموفقیت وسربلندی همه ی دوستان عزیز.یاربی توراسپاس میگزارم ازبرای وجودارزشمندسیدحسین عباسمنش وحضوردربین دوستان حقیقت جویم.???
همونطور که از استاد عزیز یاد گرفتم عامل اصلی و اولیه باورهای ذهنی انسانهاست که از کودکی توسط پدر و مادر و تربیت کننده ها، جامعه، مدرسه و معلم و تلویزیون ساخته و تقویت میشن و هزاران سیناپس مغزی و باورهای ارزشمند و ظاهرا ارزشمند ساخته میشن، بعنوان مثال کسی که باور داره که روزی رسان اصلی خداست و توکل میکنه به معنای واقعی و حس خوبی داره و کاری رو انجام میده که واقعا عاشقشه همون طور که قانون نسبیت ثابت کرد ساعتها وقت گذاشتن روی اون کار به قدر چشم زدنی برای فرد طول میکشه و متوجه زمان و مکان نیست اونقدر که غرق در کارشه مطمئنا برایش موفقیت و ثروت رو به همراه میاره ولی کسی که باور اشتباه داره و عامل موفقیت رو پارتی داشتن یا سرمایه اولیه زیاد میدونه و باورش میکنه مطمنا کار زیادی انجام نمیده اگرم کاری انجام بده با شکست مواجه میشه چون قدرت اصلی رو فراموش کرده، عامل بعدی وجدان کاری داشتن و کار رو به نحو احسن انجام دادنه که میتونه باعث موفقیت افراد بشه شاید در ظاهر سود کمتری کنه ولی خداوند به کسب و کارش برکت میده عامل بعدی خوشرویی و شوخ طبعی و انرژی مثبته که همه ادمها رو جذب خودش میکنه و برعکس اینها انسانها رو دفع میکنه، و مورد اخر که مهمه اینه که کسب و کار رو راکد نگه نداریم حتی اگه شرایط فروش بعدا به نفع ما بشه که خداوند از احتکار کننده یاد میکنه و کم فروش که قرآن کریم در سوره مطففین نسبت به کم فروشی در داد و ستدهای اقتصادی هشدار می دهد و می فرماید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ» وای بر کم فروشان!
«تطفیف» به معنای کم کردن پیمانه و وزن است؛ یعنی کالای فروخته شده را ناقص تحویل خریدار می دهند. «ویل» واژه ای است که هر کس در مهلکه واقع شود آن را به کار می برد و در اصل به معنای عذاب و هلاک است. راغب اصفهانی از اصمعی نقل می کند؛ «ویل» به معنای قبح است و گاهی در تحسّر و تأسف به کار می رود. و در سخن خدای تعالی در حق کسی به کار رفته که استحقاق عذاب و جهنم را دارد و همچنین در ۶ سوره از قران که به انسانها یاداور میشود که مبادا کم فروشی کنند در خصوص احتکار هم در قران صریحا و همچنین پیامبر اکرم (ص) از این کار منع نموده و آن را گناهی بسیار عظیم معرفی فرموده و از عواقب آن، به شدت برحذر داشتهاند. در روایتی آن حضرت میفرماید: الجالب الی سوقنا کالمجاهد فی سبیل الله و المحتکر فی سوقنا کالملحد فی کتاب الله.الجالب مرزوق المحتکر ملعون آنانکه به بازار ما چیزی وارد میکنند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند و آنکه در بازار احتکار مینماید، مانند کسی است که در کتاب خدا کافر به شمار میآید. وارد کننده روزی میخورد و محتکر لعنت میبرد. در روایت دیگر آمده در انسان محتکر را در ردیف کفار محسوب نموده و ملعون میداند. و درکلامی دیگر میفرماید: من احتکر الطعام اربعین یوما ثم تصدق به لم تکن صدقته کفاره الاحتکار.کسی که مواد غذایی مورد استفاده مردم را به مدت چهل روز احتکار نماید و سپس آن را صدقه دهد، کفاره گناه احتکارش نخواهد شد.
(بخشهایی از متن که مربوط به ایات و روایات میباشد کپی شده تا دقیقا عین مطلب منتقل شود)
پس عوامل موثر شامل : باورهای درست، احساس خوب، عشق به کار، رفتار و برخورد مناسب با همکاران، مشتری و… ، وجدان کاری داشتن و عدم کم فروشی و احتکار میباشد
سلام. خیلی ممنونم برای تمامی آگاهی هایی که تا به حال به من داده اید.
در جواب این سوال به نظر من باور به توحید، شکرگزاری، تعهد به کار، عشق به کار، داشتن باور صحیح درمورد ثروت، داشتن حال خوب و امید، پشتکار، داشتن اطلاعات خوب، مناسب، و به روز در مورد کسب و کار، تولید محصولات باکیفیت و عالی که نتایج عالی در پی داره، باعث موفقیت و کسب نتایج عالی میشه.
بنام یکتا فرمانروای جهان هستی الله
سلام استاد گرامی و دوستان عزیزم میخوام خودمونی صحبت کنم اول اینکه باید همه جافقط رو خدا حساب کنیم که همون اصل است
کاری به فرع ( انواع ابزارهای تبلیغاتی و انسانی ووو نداشته باشیم که شرک حساب میشه )
من امروز نمیدونم از کجا این جملات رو مینویسم فقط از خدا خواستم هدایتم کنه و بهترین نظرم بنویسم با توجه باینکه تا حالا تونستم فقط با فایلهای رایگان استاد و تهیه کتابهای ایشان باین ادراک بریم و حالا میفهم معنی این رو که میگه من خدارو در وجود انسانهایی دیدم که بدون هیچ توقعی مهربانند مثل استاد چون برای کسانی که فعلا نمیتونن فایلهای هزینه دار استاد رو تهیه کنند لطف کردن و فایلهای رایگان گذاشتن و یعنی بخشنده است این انسان مثل خدای درونش
اگر عاشق واقعی بشی خدا میشه معشوقه ات
برای رسیدن به خدا و عشق واقعی خدا باید بهای آن را بپردازید باید امتحان پس بدی باید خودتو و ایمانتو و توکلت رو عشقت رو و صبرت رو و عطشت رو و امید داشتنت رو نشون بدید از ته قلبت باید لیاقت با خدا بودن رو پیدا کنی و کافیه فقط یک تصمیم بگیری و تعهد بدی که میخوام تورو بشناسم آنوقته که بهت الهام میکنه که قرآن رو ننداز تو دریا ، برای من هر دینی که داری مهم نیست مهم خودت هستی برام
بیا لایق خدایی شو برو قرآن رو بخون لااقل ببین من چی میگم تو قران
اونوقت پاسخ تمام سوالات رو پیدا میکنی ( آیا برای من این صحنه پیش آمده ?( نه ) اما برای استاد پیش اومد تشنه دانستن حقیقت بود و عطش خودش رو نشون داد و خدا هم بهش لبیک گفت که بیا بامن شو و منم راهنمایی و هدایتت میکنم میدونی چقدر منتظر اومدنت بودم منکه همون خدایم و دارم خداییمو میکنم تو بیا بندگیتو بکن اونوقت میفهمی که کاش زودتر میومدم بیا لیاقتت رو نشونم بده
و یکی یکی نشانه ها را برایش ظاهر کرد تا اورا بیازماید : با دربدری در غربت با تنگدستی در زندگی با یک اتاق محقر و با یک تاکسی و مسافر کشی درهوای داغ بندرعباس خدا خواست تحملت را آزمایش کند
صبرت را با گرفتن میوه دلت پسر سه ساله ات آزمایید و اینو هم پاس کردی و با قدر دانی بخاطر فرزند دیگرت گله هم نکردی (آیا من اینگونه هستم ? نه ) حالا ایمان راسخ و امیدواریت بمن رو باید نشونم بدی و چهل روز رفتی در باغی نزدیک قبرستان تنهای تنها و در چادر زندگی کردی وووو تونستی ایمان قلبی و واقعی خودت رو ثابت کنی و فهمیدی که با ایمان و امید به الله یکتا میتوان بر تمامی ترسهای کاذب غلبه کنی
توکلت را ثابت کردی و بدون بوقو کرنا فقط با چسباندن چند اعلامیه دست خالی فقط باو توکل کردی و ایمان داشتی که او تمام درها و باز و راهها رو برات هموار میکنه و چه زیبا این اتفاق برات رقم خورد و دستانی رو بیاریت فرستاد و تونستی جلسات و سمینارهای رو شروع و برگزار کنی …..
و چون با ثابت کردی لیاقت اینو داری که دست خدا باشی و بدون تظاهر به دین داشتن و خالصانه میخوای قوانینش رو به مردم بفهمانی و این رسالت رو به گردنت نهاد بدون اینکه دراین راه خیانت و خودنمایی کنی ۸ سال تحقیق کردی در قرآن به هر دری زدی تا بفهمی اسرار پشت پرده جهان را و از خواب و خوراک زدی با جیب خالی و به تنهایی و فهمید که عروسک خیمه شب بازی گذشتگانش است و باورهایی که این همه سال ریشه دوانده در ذهنش غلط و اشتباه بوده و باید عوضشان کند و و اینجا بود که خدا گفت حالا که بهای هرچیز رو دادی منم بهشتم رو بتو میدم
دوستان عزیزم اینا شوخی نیست بخدااااااا خدا داره با استاد عشق بازی میکنه اینو خود استاد بهتر میدونه که چطوری وقتی فایلی میزارن به کلمه خدا که میرسه برق چشمانش و بغض گلویش که نشونه عشقش بخداست و مکثی که میکنه که نمیتونه بیانش کنه میتونی بفهمی که عاشق خداست
و خدا هم طبق وعده اش افتخار کشف این قوانین رو باو داد …و همراهش شد و فهمید جهان را خدایی خلق کرد که داره با یک سری قوانین بسیار ساده اداره میکنه و او باید این قوانین رو درک و در تمام مراحل زندگیش عملی کنه باو فهماند که تنها حقیقت جهان شادی و خوشبختی و آرامشه و باید تحت هر شرایطی شاد باشه که اینهم از طریق احساساتش میتونه کنترلش کنه و باید همیشه حالش خوب باشه چون خدا شادی رو دوست داره و فهمید که شیطان دشمن شادی و خوشبختیه و بخاطر کینه ای که از خدا داره در ذهن ما لانه گزیده و با نجواهای هر ثانیه ای مارو از مسیر شادی منحرف میکنه که عامل
بدبختیها فقر کینه ها نداری ها دروغ وووو است که بطرز ماهرانه تمام بدیهارو در نظر انسانها زیبا جلوه میده و انسانها براحتی در مدار او قرار میگیرن و تمام اینارو همون معشوق (خدا ) به عاشق ( استاد ) فهماند ….درمورد یکی شدن خدا با استاد اینکه خود استاد میگن که من برای ضبط فایلهایم برنامه ریزی قبلی ندارم و تمامش بهم الهام میشه و خود بخود کلمات و واژه ها بر زبان جاری میشه و این زبان خداست در قالب استادمون که با ما صحبت میکنه به به عجب عشق بازی میکنه خدا با استاد ..یادتونه استاد میگفتن من اعتقاد به تبلیغات ندارم ولازم نمیدونم مانند کسانی دیگه هزینه کنم و تبلیغات کنم چون با اعتماد بخدایم و ایمانی که بهش دارم کارهامو دست اون سپردم و خدا خودش هرجا که لازم باشه توسط دستانی که داره برام تبلیغات رو میکنه و خودش انسانهایی رو که باید با من هم مدار بشن رو برام میفرسته ،،،، من تشکر میکنم از استاد که زحمت را کشیدن و من اومدم سر سفره آماده نشستم و انتظار دارم یک شبه بشم مانند استاد
استاد نتیجه هشت سال زحمت خودش رو براحتی و بدون چشم داشتی برای ما بیان میکنه کهههههههههههه :
خدا یک انرژیه که همه جا وجود داره و به هر شکلی که ما بخواهیم درمیاد نه بوجود اومده و نه از بین میره و با یک سری قوانین داره جهان رو اداره میکنه و جهان هم چون فرکانسیه و ما هم هر ثانیه داریم با افکارمون که سالها تکرار شده و شده افکار غالبمون که همون باورهای ما هستن فرکانس ارسال میکنم به جهان و جهان هم جوابش رو در راستای فرکانسی که میفرستیم میگرده و مشابه آنرا بخودمون برمی گردونه یجواریی بده ، بستان
و مهمتر اینکه استاد حتی بدون اینکه ما زحمت بکشیم حتی راه حلش رو هم بما گفتن و یاد دادن که باید مراقب افکارمون و ورودیهای ذهنمون باشیم که هر چیو نبینیم هر حرفیو نزنیم و هر چیو نشنویم
و مواظب احساسمون باشیم در هر لحظه و اگر غذای جسم برامون مهمه باید به غذای روحمون هم اهمیت بدیم که باز استاد مهربونم در اختیار ما قرار دادن با تکرار میلیونها بار جملات تاکیدی مثبت تا جایگزین باورهای پوسیده ذهنمون بشه و تحت هر شرایطی باید حالمون خوب باشه که از طریق احساسات مون متوجه میشیم
احساس خوب مداوم = اتفاقات بی نظیر
خدارو سپاس و تشکر از شما که وقت میزارید و مطالعه میکنید
خواهش میکنم فقط به معنی این شعر دقت کنید تا ما هم وارد بهشت استاد عباس منش بشیم
باید که جمله جان شوی
تا لایق جانان شوی
به نام خدای وهاب
دوست عزیز الهی پر حین خواندن کامنت شما تمام آنچه این مدت از همراهی با خدای حقیقی م واستادم عزیزم وایمانشان به خدا برایم مرور شد .
فرکانس این نوع دیدگاه زیبا را گرفتم و برای لحظاتی اشک در چشمانم بخاطر ایمان به خدا در استاد وراهی که آغاز کردند و ادامه دار شده وبه امید الله میشود حلقه اشک افتاد .
سپاسگزارم برای پخش آگاهی .
از اینکه داریم همگی به پخش عشق واگاهی و ادامه روند خوشبختی کمک میکنیم سپاسگزار خدا وند باید بود .
محفل انس است وقت طرب
من میگم جمع همه ی دوستان خدا جمع است ????
در پناه خدای مهربان
بنام الله یکتا
سلام دوست عزیز و پر انرژیم خوشا بحالت که با خواندن یک متن دگرگون شدی و اشک چشمت جاری شد این نشون میده که نیرو و انرژی درونت بیدار شده وگرنه میتونستی مانند یک تکه روزنامه بخونیش و سرد و بی تفاوت از کنارش رد بشی قدر خودت رو بدون و روی این نیرو و انرژی بیشتر کار کن تا نتایج آنرا بزودی در زندگیت ببینی
خدارو شکر که دوستانی دارم خدایی
از الله یکتا برایت سلامتی و شادی و ثروت و سعادت دنیا و آخرت را آرزومندم
سلام دوست عزیزم
سپاس فراوان ازدیدگاهتون…بی نهایت پرازدرس و نکات الهی بود..باارزوی بهترینها برای شما
سلام خدمت استادعزیز و دوستان گرامی
در جواب این سوال یه مثال به ذهنم رسید که شاید هم قانون تکامل رو توضیح بده و هم مسیر موفقیت رو٫٫٫
فرض کنین یه تکه یخ داریم که هدف اینه که ذوب بشه٫ دمای اطراف در واقع ورودی های ذهن ماست و هرچه قدر دما بالاتر باشه (ورودی هامون رو بیشتر کنترل کنیم) یخ زودتر ذوب میشه و هر چه قدر که یخ ذوب بشه آبی که دورش جمع میشه باعث میشه که سریع تر ذوب بشه٫ ( در واقع آب هایی که ایجاد میشه نتایج هستن که همراه با تغییر باورها ایجاد میشن و انگیزه ایجاد میکنن و سرعت پیشرفت رو بیشتر میکنن) ولی باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که دما یک درجه یک درجه بیشتر میشه و ما هر چه قدر دمای اطراف رو بیشتر کنیم ممکنه یخ سریع تر ذوب بشه ولی دمای یخ یک درجه یک درجه بالا میره ( اشاره به قانون تکامل که هر چه قدر هم سرعت پیشرفت ما زیاد باشه باید درجه ها رو یکی یکی طی کنیم)
من احساس میکنم نتایج استاد ناشی از تکاملی است که طی شده و توحید و توکل و باورهای صحیحی که هر روز بهتر می شوند و بازدیدکنندگان سایت و اعضای سایت در واقع دستانی از خدوند هستند ٫٫٫
سلام دوست عزیز
چقدرزیبا تکامل رو توجیح کردین…سپاس فراوان
سلام میکنم خدمت همه ی شما دوستان عزیزم
ببینید وقتی ما فقط روی خدا حساب میکنیم و کار ها رو به اون میسپریم یه سری کار ها به ما الهام میشه که انجامشون بدیم، این طور نیست که مثلا بگیم خدایا من دیگه روی تو فقط حساب کردیم و بعد هیچ حرکتی نکنیم و منتظر باشیم که یه کیسه پول از اون بالا بیفته پایین. در واقع این موضوع کمی مربوط میشه به توحید عملی یعنی وقتی که ما روی خدا ساب میکنیم و از اون کمک میخوایم یه سری کار ها به فکرمون میرسه و بهمون الهام میشه که قبل از اون حتی بهش فکر هم نمی کردیم و حتی نمی دونستیم که چنین راهی هم وجود داره، و این طور نیست که ما خب من در فلان کار فقط از خدا کمک میخوام و روی اون حساب میکنم و دیگه هیچ کاری نمیکنم و در کار دیگری بگیم که خب من توی این کار خدا رو کنار میزارم و از بقیه کمک میگیرم و ازشون درخواست حمایت میکنم. پس یادمون باشه که همه جا و در حل همه ی مسائل از خدا کمک بخوایم و روش حساب کنیم و نتیجه ی این توکل و ایمان ما باید عمل کردن به الهامات باشه؛ هامون طور که نتیجه ی ایمان، عمل هستش.
هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد باشید، سالم باشید، خوشبخت باشید، ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت انشاالله
سلام
من جواب مسابقه را با بدست آوردن نتایج خودم جواب میدم.به قول استاد اینجوری راحت تر میشه باور کرد.
این سوال خیلی خیلی جالب بود چون من هم درگیرش بودم و حتی هنوز هم درگیرش هستم.امروز صبح به همسرم میگم همه کسانی که می شناسم مهاجرت کردند از ناتوانی خرید خود در کشورهای خارجی گفته اند که امکان خرید خانه نیست و خانه هایی که میتوانی داشته باشی ۵۰ متری و حتی بدون وسایل لوکس است.فقط امکانات پیشرفت را بیشتر میبینند که ادامه میدهند.اما استاد از خانه هایی مجلل محله هایی بی نظیر و همچنین ویلاهایی هکتاری که دارند صحبت میکنند.از ماشینها و موتورهای که رویای همان آمریکاهی هاست.(اخه چگونه ما با شما هم فرکانس شویم عباس منش؟).از کاری که ندارند و درآمدی که رو به بینهایت خواهد شد.آیا ممکن است ماهم بتوانیم و همسرم جواب داد اگر باور و ایمان به خدا داشته باشی بله.استاد شبانه روز روی باورهای خود کار میکنندو ایمانی به خدا دارند که هرروز قدرتمندتر میشود اگر ما هم چنین باشیم بله.
اول که کار جدید خود را شروع کردیم با ۱۸۰ هزار تومان بود و می خندیدیم و ایمان داشتیم موفق میشویم حتی مکان فروش هم نداشتیم فقط شروع کردیم بعد کارت چاپ کردیم و چند مغازه دادیم و اتفاقا چند نفر به خانه آمدند و از ما خرید کردند.فقط محل فروش خوب میخواستیم همسرم به بازار رفت به دنبال اجاره مغازه و به لطف خدا دستی از دستان خدا محلی را برای ما پیدا کرد با کرایه ۳۰۰ هزار تومان که انگار رایگان بود.محلی که مربوط به صنایع دستی کرمان بود وخیلی هم عالی و باکلاس بود.و ما مطمئن از موفقیت رفتیم جلو به تنهایی نه با خدا.فروش ما زمستان دوسال پیش صفر بود نون را از خانه مادرم میگرفتم و خرجی خانه را به سختی.اوایل میگفتم تبلیغ نداریم برند نداریم به دنبال ایجاد برند و ثبت آثار بودم اما درست نمیشد. کارت ویزیت را خودم باهمسرم بردیم درخانه ها پخش کردیم اما هیچ اتفاقی نیفتاد هیچ. درمانده شده بودم از نداشتن متنفرم.به همسرم می گفتم قانون را بیخیال شو.مسافر سوار کن و لااقل پول به خانه بیاور.اما او میگفت من به عددهای بالا فکر میکنم نمیخوام این پایین بمانم.کار ما بحث و ناراحتی بود. شروع کردم به فایلهای استاد گوش دادن.سعی کردم آرام باشم.روزی خسته شدم درمانده شدم گفتم خدای من تو ما را آفریدی برای شادی نه برای درجا زدن من کار خودم را انجام میدهم وتلاشم را میکنم.رساندن روزی و خوشبختی کارتوست که من دراین غاصرم.خدایا خودت گفتی مارا صدا کنید تا اجابت کنم شمارا.
و اتفاق بزرگ این بود با رسیدن نوروز ما فروش عالی داشتیم یک عدد قابل قبول، که این عدد در تمام سال گذشته هرماه اتفاق افتاد.ما فروش به توریست های خارجی و دریافت یورو داشتیم. ما فروش عمده به کسی داشتیم که کالا رابرای فروش در کشور استرالیا میبرد.همیشه دلم میخواست صادرات داشته باشیم اما باورم نمی شد به همین راحتی میشود.من که کاری نکردم !ما که کاری نکردیم! نه تبلیغ نه تغییر دکوراسیون نه تغییر کار نه تغییر مکان درواقع ما هیچ کاری نکردیم هیچی.
این فقط کار خدا بود واقعا هر لحظه فکر میکنم چگونه شرایط را اینقدر راحت به وجود آورد.این همان است که استاد گفتند ایمان بدون عمل حرف مفت است.اگر ما آن سال ایمان داشتیم این ناراحتی ها را تجربه نمی کردیم.
همسرم هر زمستان سرما خورده و رنگ پریده و لاغر میشد ودر فصل بهار سردرد برای حساسیت به بوی گلها.دخترانم مرتب سرما خورده و مریض میشدند. و خودم سرما نمیخوردم مگر در حد والای آن.
الان دوسال است ما آمپول آنفلوانزا نمی زنیم سرما نمی خوریم مریض نمی شیم حساسیت به این و آن نداریم. و این مگر ممکن است مگر اینکه خدا را باور کنی که بجای التماس و اشک فقط سپاسگزاری کنی و لذت ببری از هر لحظه از زندگی ات.
هر صبح من سپاسگزاری می نویسم و درخواست میکنم از خدا چیزهای کوچک و بزرگ. گاهی برمیگردم خواسته هایم را میخوانم و متعجب میشوم از آنچه که براحتی به راحتی بدست آورده ام.
و امسال ما داریم به تولید بالاتر فکر میکنیم در حالی که بعضی اعتقاد دارند الان مردم فقط مایحتاج زندگی خود را خرید میکنند.ما داریم صنایع دستی تولید میکنیم و مشتریهای خوبی هم داریم.
امسال به اصفهان سفر کردم و دیدم بازار صنایع دستی چه پررونق و عالی است.امسال صدها ماشین صفر لوکس را دیدم که به خیابانها افزوده شدند. ثروت و فراوانی را میبینم درحالی که دیگران درگیر سیاست و گرانی و ناتوانی مردم از خرید هستند. دیگر دوستان و آشنایان قدیمی را نمی بینم باهم هم کلام نمی شویم درحالی که من هنوز دوستشان دارم.خدا این شرایط را بوجود آورد نه من.به قول استاد هرچه ثروتمندتر شوی به خواسته هایت بیشتر برسی خدا را بیشتر در وجود خودت خواهی یافت.سالها دل طلب جام جهان نما از ما میکرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.در قران آمده من از روح خود در انسان دمیدم.من خدا را دارم وهمان قدر که باورش دارم دریافت میکنم.
درکل من به این نتیجه رسیدم باید به الهامات کوچک و بزرگ گوش بدهی و اقدام کنی یعنی توکلت به خدا بیشتر است و هرچه توکلت به خدا بیشتر باشد شادی و سلامتی و ثروت بیشتر داری.و انچه که ما به اسم ابزار میدانیم چیزی نیست جز ورودی های ما که از تجربه دیگران یا تلویزیون ویا جامعه گرفته شده. مثلا همیشه مامانم میگفت هیچ گاه یک شاهزاده با اسب سفیدش به سراغت نمیآید. خودت را آنگونه که شایسته یک زن است تغییر بده و دست از کودکی و شادی کردن بردار. اما من می گفتم خدایا خودت گفتی اگر من بخواهم هرچیزی ممکن است.و امروز کسی همسر من است که از شاهزاده رویاهایم مرا بیشتر درک میکند و زندگی به ما لبخند میزند.پس قانونها و مثل ها همه را کنار بگزاریم و خود و خدای خویش را باور کنیم.
استاد تو یکی از فایلهاشون گفتن تمام تمرکز خودتان را به آموزه های من بگزارید تا نتیجه بگیرید.و به نظر من به جای تمرکز بر روی این تضاد بیایید تمرکز بگزارید بر روی فایلهای عالی استاد.تا قانون را کاملا درک کنید.که باز خود استادمیگویند مانند غذا که هر روز بدن به آن احتیاج دارد کار کردن بر روی روح نیز هر روز تغذیه میخواهد.
بنام خالق هستی بخش
دوست جان چه زیبا مسیر توحید زندگیت آن هم گوشه ای از آن را بیان کردین لذت بردم .خدای عزیزم هر کجا مینگرم رد پای عشق توست دیوانه تو هر دو جهان را چه کند آنکه تو را ندارد هیچ ندارد .
نمیخوام به خودم برگردم میخوام به تو برگردم به خودت خودم و حواله دادم میخوام وابسته ت بشم ببینم این وابستگی چی برام حاصل میکنه که داره این همه مجنون به عاشقانت اضافه تر میشه .
استاد عزیزم با کمال ادب واحترامات برای شما که خودتون همیشه میگین اعتبارش مال خداست میخوام بگم ایمان وعشقی که مارو کشوند وشماروکشوند داره شمارو هر کسی رو که اینجوری دل بهش ببنده بالا میبره .
به حرف خودتون که تو فایل های مصاحبه زدین گفتین من دنبال اون بالاتریه بودم یکی که بالاتر از همه ست منم میخوام دنبال همون بالایه برم .
عمق حرفها تون آتیش به جونم میزنه
من نمیگم سید حسین اینا همش کار اونه
پروانه شدی شمع چو دیدی ای دل
بر فکر پروبال سوختنت هرگز نبودی ای دل
گشتی همچون طواف به کعبه سویت ای جان
این همان رسم پروانگی وعاشق شدن هست تو بدان
در پناه خدای عزیز
دوست عزیزم, کامنتتون خ به دل من نشست و انرژی زیادی ازش گرفتم. در واقع آگاهی من بیشتر شد , انگار قانون رو کلا برام دوره کردی.واقعا پر از حسهای خوب شدم.سپاسگزارم… در پناه خدا همیشه شاد, سلامت و ثروتمند باشید.
سلام دوست عزیزم
سپاس ازخداوندی که اینهمه اگاهی رو توسط شما بندگان باایمان و متوکلش به من میده..بی نهایت زیبا بود دیدگاهتون
پرازعشق به خداوند….سپاس فراوان
با سلام به همه دوستان عزیز
پاسخ این سوال نیاز داره به درک کامل قوانین و درک درست از تکامل
درسته که برای رسیدن به هدفی ما باید یک سری کارهای فیزیکی رو انجام بدیم اما نحوه انجام اون کارها ، زمان درست انجام اون کارها کیفیت اون کارها و ده ها چیزه دیگه به طور مستقیم به باورهای ما بستگی داره ٫
پس درسته که ما علم مثلا مارکتینگ رو داریم ولی حتی نهوه عمل کردن به اون علم نیاز دازه که باور های درستی داشته باشیم ، مثال میزنم اگه فرض بگیریم که ما نیاز داریم برای کسب و کار خودمون ایمیل تبلیغاتی بفرستیم اگه باور نداشته باشیم که عده زیادی هستن که پیام مارو میبینن و یا علاقه نشون میدن مثل باور فراوانی ، اون موقه ممکنه اصلا این کار رو انجام ندیم و یا دست و پا شکته باشه کارمون( چون باور درست نباشه انگیزه هم از بین میره انگیزه نباشه کار های که برای رسیدن به هدف میکنیم هم ناقص و بیهوده میشه )
این مثال رو برای تمام باورها میشه به کار برد
عوامل مهم نتیجه خوب استاد عزیز اینکه از نظر بده اینکه
۱ ایشون به کاری که میکنن واقعا علاقه و عشق دارن
۲ خودشون عمل میکنن بهش ، که خیلی مهمه
۳ خلاقیت بسیاز زیاد در کار ایشون هست
۴ انسان هارو مستقیم به سر چشمه میبرن نه اینکه ادرس جوبار و چاله اب به بقیه بدن برا همون این همه کاربر تو سایت هست چون رسیدن به چشمه جایی دیگه نمیرن ، تاز دیگران رو دعوت میکننن که بیاین چشمه اینجاست !
۵ خودشون هستن نقاب ندارن
۶ حرف ها و محصولات ایشون با فطرت انسان ها هماهنگه در تضاد نیست
همه اگه اینجور عمل کنن نتیجه میگیرن صد درصد ٫٫٫البته اگه بتونن !
با سلام خدمت همه دوستان٫
به نظر من یکی از مهمترین باور های استاد که باعث شده بدون اون تکنیک ها یا راه حل های مقطعی کسب و کارشون رشد کنه اینه که باور های زیرین رو ندارن(وجود باور دومی به باور اولی وابستس)٫٫٫
۱) باور به محدودیت ثروت: چون استاد برخلاف بقیه این باور رو ندارن که پول و ثروت تو دنیا محدوده٫٫٫ وقتی انسان این باور رو تو ذهنش داشته باشه ناخودآگاه فکر میکنه که چون پول و مشتری و مثلا ملک خوب کم هست(محدود هست) باور بعدی آرام آرام ساخته میشه٫٫٫
۲) باور به رقیب: حال که انسان فهمید ثروت محدود هست پس باید سعی کنه سهمش رو از اون ثروت و نعمت بیشتر کنه٫٫٫ مثلا فکر میکنه که ۵ تا کسب و کار مشابه هستیم که داریم روی یه حوزه مشابه فعالیت میکنیم(یه باور بد که کسب و کار دیگران را بررسی میکنیم) پس هرکی مشتری بیشتری کسب کنه یا مثلا به موقع فلان ملک رو بخره و ٫٫٫ برنده میشه٫٫٫ برای بهتر شدن در یک مسابقه خود ساخته که افراد خودشون واسه خودشون ترتیب میدن دنبال راه حل یا به قول استاد تکنیک یا تقلب میرن تا مثلا سهم بیشتری از بازار داشته باشن٫
اساس این است که باور کنیم پول و ثروت به اندازه بی نهایت تو دنیا وجود داره واسه هممون٫٫٫ اون موقع دیگه از استرس و درگیر شدن با رقبای توهمی و ٫٫٫ راحت وآسوده میشیم٫٫٫
دلیل اینکه اون رشته ها مثل بازاریابی، سرمایه گذاری و٫٫٫ ایجاد شدن هم اینه که چون اکثر افراد دنیا (بالای ۹۵ درصد) باور به محدویت دارن، برای بهتر شدن در یک دنیای محدود شروع به استفاده از تکنیک ها کردن٫٫٫٫ چون همه در یک فرکانس مشابه بودند با اون تکنیک ها نتایج مشابه میگرفتند و افزایش جزیی در درآمد ها داشتند این باور ها ساخته شد که برای کسب و کار ها این تکنیک ها لازم و ضروریه و کسی پول و ثروت بیشتری خواهد داشت که در این نوع مهارت ها بهتر باشه ٫٫٫ همه(منظور اکثر افراد) راجع به این مهارت ها باور پیدا کردند و نتیجه هم گرفتند(اما جرئی)و همه ما الان میدونیم که هرچه را باور کنیم برایمان اتفاق می افتد٫
اینجاست که پیشرفت و ترقی استاد در کسب و کارش رو راحتتر میتونیم درک کنیم٫ یادمه استاد میگفتن که بجای تکنیک و تقلب فرمول و قاعده اصلی رو یاد بگیریم٫
–>نکته مهم: اصلی که نباید فراموش کنیم اینه که اون کسب و کار یا فعالیتمون همون علاقه و رسالتمون تو زندگی باشه و با عشق اون کارو انجام بدیم نه اینکه برای کسب درآمد یه کاریو شروع کنیم بعد با تکنیک هایی مثل بازاریابی و ٫٫٫ سعی کنیم درآمدمون رو افزایش بدیم٫ وقتی کارمون با عشق و زندگیمون فرق نداشته باشه، اون وقت کیفیت کارمون میره بالا و دنبال فرار از کار نیستیم، چون اوقات فراغت و کارو زندگی ما همش با هم هستش و نمی توان از هم جدایش کرد٫در مورد کسب و کار استاد اینگونه هست و استاد با لذت تمام این کارو انجام میدن٫ پس اگه کارمون اون چیزی نیست که ما با جون دل میخوایم انتظار پیشرفت در اون حوزه با مهارت ها و مسکن ها و تکنیک ها کار بیهوده ای است٫
وقتی یک ایده یا راه حل یا ابزار به ما الهام میشه(از طرق مختلف) باید ببینیم که آیا این ابزار به خاطر داشتن باور های محدود به ذهنمان خطور کرده یا نه٫٫٫ اگر باور اساس آن راهکار محدود کننده بود نباید از آن استفاده کنیم چون روح فارغ از محدودیت و استرس و اضطراب است و آن ایده به خاطر فرکانسی که در آن قرار داریم به ما الهام شده است٫٫٫٫اما نه اگر آن ایده احساس خوب به همراه داشت و اساسش هم باور های اشتباه نبود ٫٫٫ حتما از جانب خداست و اجرایش موجب ترقیمان میشود٫
ممنونم که وقت گذاشتین و مطالعه کردین٫
سلام به استاد عزیزم ودوستان عباس منشی وهم فرکانسی ٫سوال خیلی خوبی دوستمون پرسیدن من خودم خیلی به این موضوع فکر کردم چون خیلی از مثال هایی که استاد توفایل گفتن من به عینه دیدم ٫نزدیک خونه ی ماتوشمال دوتاسوپرمارکت هست که دقیقا کنارهم هستن اندازه ی مغازه هم تادوسال پیش به یک اندازه بود وصاحبان مغازه دوستان چندین ساله وهمسایه ی چندین ساله ی هم هستن ٫باورکنید من هروقت رفتم طرف این سوپرها یکیشون غلغله س یکیشون هرازگاهی یه مشتری داره٫ هروقت میرفتم طرف اینا یاد استادوحرفاشون میفتادم٫ من چیزی که میخواستم بخرم توهردومغازه بود ولی نمیدونم چرا من دوست داشتم خریدامو از همون مغازه که همیشه شلوغتره خرید کنم درحالی که میدونستم بیشترطول میکشه توصف پرداخت باید وایسم ولی ترجیح میدادم همون جاخرید کنم٫ پاهام ، باهام همراهی نمیکردن برم یه قدم جلوتر ٫یه روز تصمیم گرفتم برم اون مغازه که خلوت تره دلم سوخت گفتم این بنده خدا هم به قولی یه دشتی داشته باشه اول صبح بود رفتم تو چیزی که میخواستم برداشتم رفتم حساب کنم صاحب مغازه باچنان اخمی بهم نگاه کرد گفت همیشه خریداتواز مغازه بغلی میکنی چیشده اومدی این طرف حتما تموم کرده وگرنه مشتری نمیفرسته این طرف خیلی بداخلاق بود از زمین زمان شاکی بود ٫از مردم ازهم محلیاش گلایه میکرد که مگه اون مغازه چی داره که من ندارم کلی ام از همین همسایه ش که سوپرداشت همیشه شلوغ بود بد گفت که این ادم حتما یه ریگی به کفشش هست حتما ارزان میده مردمو بازبون نگه میداره حتما گفته من جنسام خوب نیست که مردم مغازه ی من نیان ٫ درحالی که اون همسایه ش اینقدر سرش شلوغ بود که اگرم میخواست این کارا رو بکنه وقتشو نداشت تازه جنساشم گرونترمیدادالبته که همچین ادمی هم نبود بسیارخوش اخلاق شوخ مهربون بود ٫
خلاصه کلافه م کرد تصمیم گرفتم دیگه دلم براش نسوزه نرم مغازش جالب اینجابود که چندروز بود خیلی توفکر بودم وحتی دوس داشتم عکس یافیلم بگیرم براتون همین سوال ازتون بپرسم وباهم بحث کنیم واز همه ی بچه ها مخصوصابچه های ترم بالاتر گروهمون کمک بخوام نظرشونوبپرسم (نخندین بهم ولی به نظر من ماگروه عباس منشی مثل گروه هری پاتر وهم کلاسی هاش میمونیم که تویه دنیای دیگه سیر میکنن وبابقیه مردم فرق دارن یه نیروی خاص که بقیه مردم عادی ندارن???? )که چی میشه که دوتامغازه کنارهم یکیش این همه مشتری داره اون یکی از دیدن این که کسی میره تومغازش سورپرایزمیشه٫وخداخیلی زود جوابموداد?یه روز رفتم مغازه همون سوپره که همیشه شلوغه دیدم یکی از مشتریا باصاحب مغازه دعواش شده مثل این که مشتری میخواست بدون رعایت صف جنساشو حساب کنه زود بره صاحب مغازه اجازه نداده بود٫ مشتری صداشو برد بالا به صاحب مغازه گفت:فکر کردی چون مشتریت زیاده هرطوردلت بخوادمیتونی رفتارکنی من مشتری ام دوباراین طوری بامن رفتارکنی دیگه مغازت نمیام، ماتهرانیا نیایم سوپرتوخریدکنیم تودوروزه دره اینجارو بستی، به لطف ماتهرانیا مغازتو سه برابرکردی (صاحب مغازه تازه مغازشو بزرگترکرده بود) جواب صاحب مغازه خیلی برام جالب بود ٫گفت: من به لطف خدامغازموسه برابرکردم نه تهرانیا ،روزیه منو خدامیده نه تهرانیا ،خدابه مغازه ی من برکت داده خدابرای من مشتری فرستاده شماتهرانیاهم نیاین هیچ فرقی به حال من نمیکنه شماازفردابرو جای دیگه خریدکن ٫٫٫( بیشتر مشتریاهم مسافربودن تومغازه٫٫٫)فهمیدم این اقاایمان توحیدی داره منبع روزی خودشو فقط خوده خدامیدونه وفرقی براش نداشت برای اینکه مشتریشوازدست نده ازش عذرخواهی کنه یا یه جوری جبران که که پیش اون همه مشتری اعتبارش ازدست نره براش مهم نبود اون تهرانیای تومغازش ازش نارحت بشن یابهشون بربخوره ٫من یکی از دلایلی که فهمیدم همین بود که وقتی بنده منبع روزیشو خوده خدابدونه ومشتری هاشو وسیله ای برای رسوندن روزیش بدونه به فکر اینکه کلی هزینه کنه چاپلوسی کنه چرب زبونی کنه تبلیغ کنه که بتونه مشتریشونگه داره ٫میدونه که هزاران راه برای رسوندن روزیش به بندش داره واینقدرثروت نعمت زیاده که نگران نیست که فرصتی رو ازدست بده (البته نمیدونم چراحس کردم صاحب مغازه که این جوابارو به اون مشتری داد از بچه های خودمونه چون حرفاش خیلی شبیه حرفای استادبود?????? که البته چیزای دیگه هم گفت که من ننوشتم چون دیدم خیلی کامنتم طولانی میشه)٫این تجربه ی من بود ٫ممنونم از همه دوستانی که وقت میزارن وکامنت منومیخونن ٫وهمچنین ممنون از استادعزیزم که منوباخدای خودم اشتی داد ومنوبه خدای خودم نزدیک ترکرد ٫خدایاعاشقتم ?
به نام خدای رزاق
دوست عزیز الهی چه کامنت پر محتوا و پر از آگاهی واقعا سپاسگزارم از اینکه سخاوتمندانه این تجربه را برایمان گفتی .
چه زیبا کسانی که به خدا ایمان دارند و منبع خوشبختی وثروت وسعادت را صراط المستقیمش میدانند .
واقعااا حالم عالیه واقعااا این احساسمو نسبت به خدای واقعی که آشتی شدم باهاش با هیچچیزی عوض نمیکنم .
دوستت دارم خدا یه روزی بهت گفتم خدایا دوست دارم برم جایی همش راجع به تو بکن این آدمهای کنارم از تو نمیگن من میخوام همه جا حرف تو باشه ومن امروز در میان خانواده الهی عباس منش با مدیر ومدبرش خدای قادر همراه شدم جایی که از در ودیوار این خونه خدا وعشق خدا داره میباره عین بارون ??????????????
عاشقتم تنها عشق عاشق این جمله ای که میگم بهت هستم ???
سلام به استادعزیزوهمه ی دوستانم.توخودپای به راه درنه وهیچ مپرس*اوخودراه بگویدت که چون بایدکرد.دوست عزیزشمابایدباتوکل وایمان به خداشروع کنی.دانش وابزاراولیه حرفه شمالازم وضروریست ولی شاخ وبرگهای اضافی مانندمارکتینگ وتحلیل بازاروچیزهای دیگه راکناربگذار.قدم اول رابردار،قدمهای بعدی به شماگفته میشود.روی ایمان وباورهای توحیدی کارکن.همه قدرت وثروت راازآن خدابدان.ازخدادرخواست کن همه راههارابه تونشان بدهد.دستان زمینی اش رابه سوی توبفرستد.هرجاکارت پیش رفت.آن راازطرف خدابدان وازبندگان خداهم سپاسگزارباش.حل شدن مسائلت رابه افرادیاخودت نسبت نده.بگوخدابرایم انجام داد.اینطوری دیگه به ابزاروآدمهاوابسته نمیشوی وهمه چیزت راازاون تنی میدانی که این دستهابهش وصل هستند.پروردگارمامنبع ثروت،شادی،سلامتی،رزق وهمه ی نعمتهاست.پس فقط ازخودش بخواه.درتمام جوانب زندگیت الله راصاحب قدرت ودانش وعظمت وبخشش بدان.تنهاراه رسیدن به خداوندثروتمندشدن است.پس تنهاکسی که میتواندمارابه ثروت برسانداوست.اوازفضل وکرمش میبخشد،نگرانی وترس راازدلت بیرون کن.دودلی و تردیدکارشیطان است.پس بااین تفکرکه من قدم اول رابردارم،الباقی بهم گفته میشود،افرادووسایل کارراخداجورمیکند،ایده هاالهام میشود،درزمان ومکان مناسب قرارمیگیرم،همه انسان هابرای یاری من آمده اند،بهترین مشتریهابرایم فرستاده میشود،خدابیش ازلیاقتم برمن تفضل میفرماید،همیشه تحت حمایت وهدایت اوهستم،مدیریت کاروزندگیم رابه اومیسپارم،شروع کن.تنهاعامل پیش برنده که توحیدعملی است راهیچ گاه ازیادمبر.به امیدموفقیت وسربلندی همه ی دوستان عزیز.یاربی توراسپاس میگزارم ازبرای وجودارزشمندسیدحسین عباسمنش وحضوردربین دوستان حقیقت جویم.???