در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:
“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.
دوره روانشناسی ثروت 3، استاد خبره ایست برای ایجاد “توانایی تشخیص اصل از فرع”، در ذهن مدیر یک کسب و کار. جلسات اولیه این دوره – در قدم اول – به دانشجو “مدیریت ذهن” را می آموزد. زیرا تا زمانی که فرد از عهده مدیریت ذهن خود برنیاید، محال است از عهده مدیریت کسب و کار خود برآید. روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.
ریشه موفقیت پایدار برای یک کسب و کار، در باورهای توحیدی صاحب آن کسب و کار است. باورهایی که تمرکز فرد را به جای حساب کردن روی عقل انسانی، به پیروی از هدایت های الهی معطوف می کند.
ذهن ما اکثرا درباره پیروی از هدایت های درونی، مقاومت های بسیاری دارد زیرا ما آموزش دیده ایم تا روی عقل مان حساب کنیم، روی علمی حساب کنیم که حاصل درک به اصلاح از ما بهتران درباره شیوه به موفقیت رسیدن است. ضمن اینکه اساس این درک، بر تاثیر عوامل بیرونی (شرک)، بنا شده است و نیروی هدایتگر درونی ما را غیر فعال می کند. در نتیجه وقتی برایمان واضح می شود که می خواهیم کسب و کار شخصی خود را راه اندازی کنیم یا رشد دهیم، ذهن لیستی از موانع، مسائل احتمالی، ” به اندازه کافی خوب نبودن ها ” و شک و تردید ها را پیش روی ما قرار می دهد و تمام انگیزه و اشتیاق درونی ما را می بلعد زیرا فرد مهم ترین عامل، یعنی نیروی هدایت را از معادله خارج کرده و فقط روی عقل انسانی حساب باز کرده است.
به همین دلیل، روانشناسی ثروت 3، بازسازی کسب و کار را از پاکسازی ذهن صاحب کسب و کار از شرک شروع می کند. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:
نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.
مهمترین بخش از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، مامور ساختن این باور مرجع است که شما به عنوان مدیر یا صاحب یک کسب و کار، باید در ذهن خود بسازید. سپس سایر عوامل، روی این فونداسیون قرار داده می شود.
- به اندازه ای که مدیر کسب و کار، جمله به جمله آگاهی های جلسات این دوره را مثل وحی منزل جدی می گیرد و در رفتارها و عملکرد خود لحاظ می کند، به همان اندازه نیز:
- نگرانی هایش درباره مسائل کسب و کار مثل بازیابی، مشتری مداری، تولید، مجوز و … حذف می شود؛
- به همان اندازه به آرامش ذهنی می رسد و به اندازه این آرامش ذهنی، الهامات خداوند را درباره “چگونگی”، دریافت می کند؛
- به همان اندازه جواب سوالاتی را دریافت می کند که الان جوابی برایشان ندارد؛
- به همان اندازه ایمان فعالی دارد که بدون نیاز به “دانستن همه چیز” یا “بی عیب و نقص بودن”، با امکاناتی که در همین لحظه دارد کار را شروع می کند.
- به همان اندازه، به تعویق انداختن، برایش معنایی ندارد چون به خاطر این جنس از ایمان، تمام قدم ها در طی مسیر یکی پس از دیگری به او گفته می شود و نیازهایش در لحظه پاسخ داده می شود.
تمام کارآفرین هایی که در کسب و کار خود به موفقیت پایدار رسیده اند، چنین الگویی از عملکرد را دارند که عملکرد توحیدی نام دارد. عملکردی که عوامل بیرونی را بی تاثیر می داند و راه الهامات قلب را می رود.
وقتی ذهن خود را از اطلاعات محدود کننده خالی می کنی و پای آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 می نشینی، آن آگاهی ها بخش خلاق و خداگونه وجود شما را فعال می کند و با چنین سوالاتی ایمان شما را به چالش می کشد که:
- چرا از اینکه جواب تمام سوالات را درباره کسب و کار خود نمی دانی، ترسیده ای و کار را شروع نمی کنی؟
- چرا روی حرفها و وعده های متخصصان حساب می کنی اما روی وعده نیرویی که جهان را هدایت می کند، حساب نمی کنی؟
- چرا با وجود این نیروی هدایتگر درونی، هدایت کسب و کار خود را به او نمی سپاری؟
- چرا به جای انتظار و سکون برای وقت مناسب، همین حالا این نیروی هدایتگر را فعال نمی کنی؟
- چرا به این نیرو توکل نمی کنی و با همین امکانات، قدم اول را بر نمی داری؟
روانشناسی ثروت 3، با هدف ایجاد کسب و کاری با موفقیت های پایدار، به ما یاد می دهد تا درباره عوامل موفقیت کسب و کار، به دنبال تفاوت قائل شدن بین اصل و فرع باشیم. در دنیایی که در هر لحظه، هر فردی ایده ای درباره عوامل موفقیت منتشر می کند، باید از خود بپرسیم: ” اصل اساسی موفقیت یک کسب و کار چیست؟
روانشناسی ثروت 3، فقط و فقط بر درک و اجرای این اصل، متمرکز است. به همین دلیل در بازار مکاره امروز، هر روز یک تکنیک و شگرد جدید برای فروش ابداع می شود و خیلی زود هم محو می شود. اما آموزه های روانشناسی ثروت 3، از زمان تولید تا الان، فقط بر همان اصل اساسی یعنی قانون بدون تغییر خداوند استوار است و تا کنون کسب و کارهای افراد زیادی را متحول کرده که این آگاهی ها را عملی کرده اند.
مهم ترین بخش از آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3، فعال کردن نیروی هدایتگر درونی است. تمرینات و آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، باورهایی را در ذهن دانشجو می سازد که این نیرو را فعال می کند. سپس در ادامه جلسات، دانشجو یاد می گیرد که چگونه به وسیله “سوالات مناسب”، به این نیرو قدرت خلق کنندگی بدهی. سوالات هدایتگری که به شما می گوید:
“سمت شما”، در این قدم چیست؛ سمت خداوند چیست؛ چه کارهایی را باید انجام دهی؛ چه کارهایی را نباید انجام دهی؛ چه قدم هایی را شما باید برداری تا خداوند قدم های بعدی را برایت بردارد؛ چه جنس از توجه را باید فعال نگه داری و از توجه به چه چیزهایی باید اعراض کنی تا این نیرو همچنان فعال بماند. آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3 مشاور دانایی است که به شما یاد می دهد تا ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی بر اساس باورهای توحیدی، تربیت کنی.
به اندازه ای که به آموزه ها و تمرینات این دوره عمل می کنی، نیروی هدایتگری را در وجود خود فعال نگه میداری که:
- در هر لحظه، قدم بعدی را به شما می گوید؛
- درباره مسائل شما، سر راست ترین جواب را پیش روی شما میگذارد؛
- ایده های سازنده را به سمت مغز شما هدایت می کند؛
- آدمها مورد نیاز را به سمت شما هدایت می کند؛
- راهکارها را به سمت شما هدایت می کند؛
- شما را با فرصت های شگفت انگیز روبرو می کند و همزمانی های شگفت انگیز را برایت ایجاد می کند.
مدیریت کسب و کار، با وجود باور به این نیروی هدایتگر و فعال نگه داشتن او، بی نهایت آسان است. چون انرژی خداوند در تمام جزئیات کسب و کار شما جاری می شود و کارها را انجام می دهد. به گونه ای که همه متعجب می شوند از اینکه چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب هستی؟! اما خودت می دانی که دلیل این همزمان، شراکت با خداوند است. “توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛
لازم است تمام جلسات دوره روانشناسی ثروت 3 را بارها گوش داده شود، تمرینات با تمرکز بالا انجام شود، آگاهی ها به اندازه کافی تکرار شود تا مغز “توحید و چگونگی اجرای آن در عمل”، درک شود.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج79MB17 دقیقه
- فایل صوتی live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج16MB17 دقیقه
به نام خداوند سبحان
سلام،
استاد عباس منش عزیز، روز معلم را خدمت شما استاد بزرگوارم و همچنین خانم شایسته عزیز و تمامی معلمین این خانواده صمیمی تبریک عرض میکنم و شادی و سلامتی و ثروت روز افزون را برایتان آرزومندم.
به نام خدای مهربان
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیز و تمامی دوستان خوبم
جواب این سوال رو از چند جهت میشه بررسی کرد:
الف) اول از همه باید بگم که سوال دوست خوبمون یه مقدار بی انصافانه پرسیده شده. یعنی چی؟ یعنی اینکه درصورت سوال فقط موفقیت های همین لحظه ی استاد دیده شده و کلی تکامل که پشت این Utopia (مدینه فاضه) خوابیده شده دیده نشده. استاد شما خودتون آخر فایل لایو، وقتی بچه ها اسم شهرهاشنو مینوشتند کلی شهر نام بردید که در اونها سمینار برگزار کرده بودید و این نشون دهنده ی این هست که شما تکاملتون رو قدم به قدم و پله به پله طی کردید و طی این سمینارها کلی آدم با شما آشنا شدند و باز خود اینها خیلی ها رو با شما آشنا کردند و اینطور نبوده که شما یه شبه سایت زده باشید که رنک او یه دفعه به زیر هزار برسه یا رسیدن فالوئرهای اینستاگرام از ۵ هزار تا به ۱۶هزارتا در عرض یک هفته، کلی تکامل پشتش هست و نباید فقط به این یک هفته نگاه کرد. شما کلی ضربه به میخ زدید که به دیوار فرو بره ولی یک فرد هنگامی که آخرین ضربه رو زدید و میخ به دیوار فرو رفته از راه رسیده و دیده و میپرسه چطور با یک ضربه میخ رو به دیوار فرو کردی!!!! پس نتیجه این پاراگراف این میشه که یکی از دلایل نتایج بزرگ شما این هست که شما تکامل خودتون رو طی کردید.
————–
ب) استاد عزیر، اما من فکر میکنم “یکی از مهمترین عواملی” که باعث نتایج بزرگ شما شده این هست که به صورت صد در صد این جمله رو باور کردید که “من مسئولیت تمام اتفاقات، شرایط، افراد، احوالی که داخل زندگیام به وجود آمده را پذیرفتم، چون فقط من تمام آنها را بهواسطهی افکار، فرکانسها و باورهایم جذب کرده و به وجود آوردهام و هیچکس دیگهای باعث به وجود آمدن آنها نبوده و نیست”، علت تفاوت در نتایج شما با دیگران این بوده که شما باور کردید که جهان با فرکانس شما کار داره نه با کار فیزیکی شما.
استاد من الان حدود ۵ سال با شما هستم و به این نتیجه رسیدم که بنیادی ترین و مهمترین عاملی که باعث شده بعضی از بچه های سایت نتیجه نگیرند این هست که هنوز صد درصد باور نکردند که میتواند با افکار خودشان خالق زندگی خودشان باشند. اصلا طرح چنین سوالی توسط یکی از دوستان به صورت واضح نشان میدهد که هنوز باور نکرده میتونه با افکار، فرکانسها و باورهاش خالق زندگیش باشه و هنوز تو شک و ترید هست و به قول شما ترید بدترین سم در راه رسیدن به موفقیت هست. از طرف دیگه احتمالا هنوز به اون طرف قضیه هم شک داره که میشه با تبلیغات و کار کردن روی سئو کسب و کارش رو بهبود بده یعنی در حقیقت هنوز تصمیم نگرفته که این انرژی (خداوند) رو به چه شکلی در بیاره. اگر تصمیمش رو بگیره اون وقت اون انرژی هم به وعده ش عمل میکنه و تو هر راهی که بخواد بره بهش کمک میکنه (کُلًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿الإسراء: ٢٠﴾)
یاد قصه ی “آلیس در سرزمین عجایب” افتادم. اونجایی آلیس در سرزمین عجایب به یک دو راهی می رسد و نمی داند از کدام راه برود. گربه از او می پرسد: کجا می خواهی بروی؟ آلیس می گوید: نمی دانم! گربه در پاسخ آلیس می گوید: وقتی نمی دانی، مهم نیست از کدام راه می خواهی بروی! از هر راهی می خواهی بروی، برو!
آیه ای از قرآن هم این نکته رو به وضوح بیان کرده است و از این خصوصیت به عنوان خصوصیت افراد منافق نام برده:
مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّـهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ﴿نساء ١۴٣﴾
آنها افراد بیهدفی هستند که نه سوی اینها، و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. (۱۴۳)
————–
پ) استاد عزیز، اما “مهمترین عاملی” که باعث نتایج شما شده این هست که شما خدا رو به صورت یک سیستم درنظر گرفتید که فقط و فقط به فرکانس های شما کار داره و نه هیچ چیز دیگه. شما خداوند رو به صورت انرژی ای دیدید که به شکل خواسته های شما درمیاد. و شکل دادن به این انرژی برای شما تبدیل به یه بازی شده. و این نهایت توحید یک آدم میتونه باشه. برای همین هست که شما بارها و بارها اذعان داشتید که جز خدواند روی هیچ کس دیگه ای حساب باز نکنیم. اگه کسی روی خداوند و شکل دادن به این انرژی حساب باز میکنه ولی باز میره سراغ سئو و تبلیغات این نشون میده که هنوز تو وجودش شرک داره و هنوز باور نکرده که میتونه با باورهای خودش به این انرژی شکل بده. اگه ما باور کنیم همه چیز یک چیز است و یک چیز همه چیز آنوقت خودمان رو جدا از خداوند در نظر نمیگیریم و آنوقت میپذیریم که همواره تحت هدایت خداوند هستیم و دیگه نگران این نیستیم و مطئنیم که این نیرو و انرژی که همواره با ماست ما را هدایت خواهد کرد و میتونیم به اون شکل بدهیم.
اگر ما به هدایت شدن توسط خداوند باور و ایمان داشته باشیم چنان نفس مطمئنه ای برای ما می سازد که بی هیچ تریدی در سخترین لحظات مانند راحت ترین لحظات تصمیم درست خواهیم گرفت. درست مانند آنجایی که لشکریان فرعون به بنی اسرائیل ( که به ساحل نیل رسیده اند) نزدیک می شوند و اضطراب بنی اسرائیل را فرا میگیرد و میگویند: “حتما به چنگ آنها خواهیم افتاد. ” ولی نفس مطمئنه ی موسی چیز دیگری می گوید “إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ” (بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد). همین باور و ایمان خالص اوست که باعث میشود بدو وحی شود که عصایش را به دریا بیفکند و او و بنی اسرائیل نجات یابند.
اگر ریشه ی “مع” را در قرآن بررسی کنیم به نکات جالبی بر میخوریم.
وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ ﴿الحدید: ۴﴾
هرجا که باشید او با شماست
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ ﴿طه: ۴۶﴾
فرمود: «نترسید! من با شما هستم؛ (همه چیز را) میشنوم و میبینم!
قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿الشعراء: ۶٢﴾
(موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» (۶۲)
آری این چه باور زیبایی است که : هرجا که باشیم او با ماست و شنوا و بینای احوال ماست و ما را هدایت خواهد کرد”
اما این باور که “هرجا که باشیم او با ماست و شنوا و بینای احوال ماست و ما را هدایت خواهد کرد” نیاز به مراقبت کردن و تکامل داره، حالا چطور از اون مراقب کنیم و تکاملش رو طی کنیم؟
جواب اینه که باید نشانه های کوچک را تایید کنیم تا نشانه های بعدی به ما گفته بشه. باید قدم اول رو برداریم که قدم دوم به ما گفته بشه و باید قدم دوم رو برداریم که قدم سوم گفته بشه و … به قول خانم شایسته هدایت شدن هم تکامل میخواهد، تکاملش هم با تایید نشانه های کوچک هست.
به قول قرآن ما باید این نشونه های کوچک رو تایید کنیم تا بیشتر هدایت شویم و کور دل محشور نشیم.
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَىٰ وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا ﴿١٢۵﴾ قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا ۖ وَکَذَٰلِکَ الْیَوْمَ تُنسَىٰ ﴿طه: ١٢۶﴾
می گوید: پروردگارا! برای چه مرا نابینا محشور کردی، در حالی که [در دنیا] بینا بودم؟ (۱۲۵) [خدا] می گوید: همین گونه که آیات ما برای تو آمد و آنها را فراموش کردی این چنین امروز فراموش می شوی. (۱۲۶)
وَمَن کَانَ فِی هَـٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلًا ﴿الإسراء: ٧٢﴾
و کسی که در این دنیا کوردل باشد، در آخرت هم کوردل و گمراه تر است. (۷۲)
————–
ت) استاد شما همیشه خودتون گفتید که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است یا بارها گفتید که کلمه “آمنوا” در قرآن در اکثر موارد همراه “عمل صالح” اومده یعنی میخوام بگم علت تفاوت نتایج شما با دیگران در این هست که اولا شما باور کردید که خودتان با بهواسطهی افکار، فرکانسها و باورها یتان خالق زندگیتان هستی و بعد اونقدر این باور رو تکرار کردید که دیگه بهش ایمان پیدا کرید و در نهایت این ایمان منجر به عمل کردن شده و بعدش این نتایج بزرگ پدید اومده. در حقیقت این ایمان شما به این قوانین و عمل به اونها باعث تفاوت در نتایج شما شده. فقط کسی میتونه این حرف رو بزنه که ” آنچه که من کشیده ام هیچ نیروی نمیتوتند بازپس گیرد” که ایمان ۱۰۰ درصد به این داشته باشه که خداوند فرمون خلق زندگیشو داده دست خودش و خداوند هیچ قضاوتی درموردش نمیکنه که داره این انرژی رو به چه شکلی درمیاره.
————–
ث) مورد بعدی که به ذهنم میرسه هست که خیلی فرق میکنه بین کسی که هدفش از ایجاد یک کسب وکار اشاعه توحید و یکتاپرستی در جهان باشه با کسی که تمام هدفش فقط رسیدن به مادیات و شهرت هست. اصلا مگه هدفی بزرگتر از اشاعه ی توحید و یکتاپرستی هم داریم!!! رونالدو و مسی اگر بی نهایت بار دیگه هم برنده توپ طلا بشوند باز این هدفشون در مقابل اشاعه ی توحید و یکتاپرستی بی نهایت بار کوچیکه. خیلی فرق میکنه کسی که هدف بزرگی داره و فقط با خودش رقابت میکنه با کسی که هدف کوچکی داره و با دیگران رقابت میکند. استاد خلاصه کلام میخوام بگم یکی از دلایل اینکه نتایج شما برخلاف تحلیل ها منطقی و آماری هست این هست که شما هدف بزرگی رو انتخاب کردید و عاشق این هدف هستید. انتخاب “هدف بزرگ” و “عاشق” اون بودن مکمل هم هستند. (منظورم این نیست که شهرت و مادیات هدف بدی هست. نه! منظورم این هست که اینها نمیتونه هدف نهایی و بزرگی باشه ولی میتونه جزئی از یک هدف بزرگ باشه)
————–
ج) مورد بعد این هست که خیلی از آدما فکر میکنند لذت بردن فقط متلعق به زمانی هست که به خواسته هایشان رسیده باشند در حالی که همه ی ما بارها این جمله را از استاد شنیده ایم که ” رسیدن به خواسته ها شما را به احساس خوب نمی رساند بلکه رسیدن به احساس خوب است که شما را به خواسته ها میرساند” ولی عمل به این قانون ایمان و شجاعت میخواهد. نتیجه ی عمل نکردن به این قانون این هست که باعث میشود برای رسیدن به خواسته ها به خودمان سخت بگیرم و کماگرایی کنیم و با منطقی فکر کردن لحظاتی که باید از زندگی لذت میبردیم رو به کام خودمان و اطرافیانمان تلخ کنیم.
اجازه بدید یه داستان از خودم بگم. ما یه باغ زردآلو داریم و بهار سال گذشته به علت سرمای شدید هوا شکوفه ها دچار سرمازدگی شد و ۱۰۰ درصد محصول باغ از بین رفت. برای حل این مسئله من تصمیم گرفتم پای هر درخت ۴تا گیاه یکساله دیگه بکارم (چون پای هر درخت ۴تا قطره چکان وجود داشت) تا بخشی از خسارت وارده رو جبران کنیم. چون هوا هنوز سرد بود من تصمیم گرفتم اول گیاه رو نشاء کنم بعد از اینکه هوا بهتر شد نشاء ها رو کنار قطره چکان های کنار درخت بکارم برای همین رفتم و ۴ برابر تعداد درخت ها (یعنی حدود ۲۰۰۰ تا) لیوان یکبار مصرف و بهترین کود های زیستی و ارگانیک رو خریدم. حتی خاک رو الک کردم و داخل لیوان ها ریختم و بذر را روی آن گذاشتم و با یه الک ریزتر خاک نرمتری روی بذرها ریختم که بتوانند به راحتی از خاک سبز شوند. خلاصه بعد از ۴ روز (روزی ۱۶ ساعت) من هنوز نصف بذرها رو داخل لیوان ها کاشته بودم که اون روزها بارون میومد. شاید ۴-۵ روز دیگه زمان نیاز داشت که بقیه بذور رو بکارم. واقعا خسته و کوفته شده بودم و حین کار کردن هی یه ندایی از درون بهم میگفت از سر راه خدا برو کنار تا خدا کارخودشو انجام بده و مدام این شعر تو ذهنم تکرار میشد که ” گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش”. به خودم گفتم راست میگه ها!!! و وسایل کار رو انداختم کنار و سایه درخت نشستم هیمن طور که نشسته بودم داشتم به اطراف هم نگاه میکردم، وسط باغ مون یک جاده داره و داشتم کنار جاده لیوان ها رو پر میکردم و خسته و کوفته چشمم افتاد به گیاهی به نام درمنه که تو جاده ی به اون سفتی خود به خود سبز شده و رشد کرده بود! و این یک نشونه بود و به فکر فرو رفتم و وقتی که خوب با خودم که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که گیاهان داخل طبیعت رو که کسی براشون این همه تدارک نمیبینه که!!! خودشون به راحتی و به اذن خدا رشد میکنند و بدترین شرایط رو هم تحمل مکینند ولی باز رشد خوبی دارند حتی گاهی اوقات از دل سنگ یا آسفالت هم میزنند بیرون ولی من داشتم علکی علکی خاک رو الک میکردم که گیاه در شرایط بهتری رشد کنه. بعد از رفت وآمد این افکار (یا بهتره بگم هدایت شدن از طرف خداوند) تصمیم گرفتم مابقی بذرها رو در کنار همان جاده و در جایی که گیاه درمنه رشد کرده بود بکارم. برای همین ۴ شیار طولانی به عمق ۲-۳سانت در دو طرف طول همون جاده ی سفت ایجاد کردم و بذرها رو بدون رعایت فاصله به سرعت داخلش ریختم و با پا روی اونها خاک ریختم (یعنی به تنبلانه ترین وضع ممکن). یعنی در عرض ۱ ساعت نصف بذرها که باقی مانده بود را کاشتم در حالی که برای لیوان ها ۴ روز وقت گذاشته بودم. بعد از اینکه بذرها رو به تنبلانه ترین وضع ممکن تو جاده ی به اون سفتی کاشتم شاید باورتون نشه ولی بعدش برای یک هفته بارون شدیدی اومد. نتیجه این شد که در اثر اون شدت بارندگی هیچ کدوم از اون گیاهانی که داخل لیوان کاشته بودم چون زهکش مناسبی نداشت و خاکش توسط باران کوبیده و سفت شده بود سبز نشد و در عوض به طور معجزه واری تمام اون گیاهانی که در عرض یک ساعت در زمین سفت حاشیه جاده کاشته بودم سبز شده بود و بعد همین ها رو منتقل کردم به کنار قطره چکان ها و خداروشکرکلی خیر برکت نصیبمون شد. خلاصه میخوام بگم که اگر اون خواسته ای که در اثر تضاد (سرمازدگی) ایجاد شد رو من همون اول باورهای مناسبی براش میساختم واز زندگی لذت میبردم و به جای اون همه سختی (۴تا ۱۶ ساعت بیگاری) فایل های استاد رو گوش میکردم و از زندگی لذت میبردم و به خودم سخت نمیگرفتم و از خداوند درخواست هدایت میکردم و بار رو به دوش خدا میسپردم این همه سختی نمیکشیدم و راحت تر هم به خواسته هام میرسیدم.
استاد خلاصه میخوام بگم که این باور در شما وجود داره که ” خداوند برای من مقرر کرده است که به راحترین شکل ممکن به خواسته هایم برسم” و همچنین این بارو که ” اگر من از زندگی لذت ببرم به خواسته هایم میرسم”. بعد از اینکه خواسته های ما در اثر تضاد یا در اثر مشاهده ی خواسته های دیگران ایجاد شد کار ما این است که باورهای مناسب رو بسازیم و بعد از زندگی لذت ببریم تا به مرحله دریافت برسیم. اما خیلی ها بعد از اینکه خواسته های جدیدشون تشکیل شد چون توانایی کنترل ذهن رو ندارند اصلا به مرحله ی تولید باور مناسب نمی رسند که بخواهد از بعدش از زندگی لذت ببرند و اگر باور مناسب هم برای خواسته هایشان ایجاد کند بعدش به جای اینکه از زندگی لذت برند و در احساس خوبی باشند، باز هم به علت منطقی فکر کردن و عدم کنترل ذهن به این فکر می افتند که برای سریعتر رسیدن به خواسته هاشون حالا یه کار و تلاش فیزیکی شدید مثل کار کردن روی سئو و تبلیغات هم انجام دهند. و اینطور خودشون رو دورتر از خواسته هاشون میکنند. پس به صورت خلاصه در این پاراگراف میخواستم بگم که دلیل تفاوت نتایج شما با دیگران این هست که اولا شما خیلی خوب رو خودتان کار کردید و توانایی کنترل ذهن بالایی دارید و نکته بعدی این هست که شما قبل از رسیدن به خواسته ها از زندگی لذت میبرید و تسلیم خداوند و هدایت او میشوید.
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم/ هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدیر/ رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر.
=======================================================
پس اگه بخوام یه جمع بندی داشتم باشم و بخوام به صورت خلاصه علل اصلی موفقیت های چشمگیر استاد رو بگم به این صورت هست که:
۱- استاد تکامل موفقیت های خودشون رو طی کردند
۲- استاد به صورت ۱۰۰در۱۰۰ باور کردند که مسئول تمام شراط زندگی شان به واسطه افکار، فرکانس ها و باور هایشان هستند.
۳- استاد بعد از باور کردن قوانین اونقدر این باورها رو تکرار کردند که به اونها ایمان آوردند و این ایمان منجر به عمل شده وچنین نتایجی رو براشون به باور آورده. در حقیقت استاد یک عمل کننده به قوانین هستند.
۴- استاد به هدایت شدن از سمت خداوند باور دارند و با تایید نشانه های هدایت این هدایت شدن را تقویت میکنند و تکامل هدایتی خودشون رو هم طی میکنند.
۵-استاد هدف بزرگی دارند که عاشق اون هدف هستند
۶- استاد قبل از اینکه به خواسته هاشون برسند از زندگی لذت میبرند و در احساس خوبی هستند.
۷- استاد توانایی کنترل ذهن و ورودی هایشان را دارند و با این کار انرژی رو سریعتر به خواسته هایشان تبدیل میکنند.
=======================================
از تمامی دوستانی که وقت گذاشتد و نظرم رو خوندند سپاسگزام و بهترین ها رو که همانا بودن در صراط مستقیم هست براشون آرزومندم.
پایدار باشید.
یاحق
سلام آقای حسین وند عزیز
این حس خیلی خوبیه که کسی که تو رو ندیده و نمیشناسه چنین احساسی نسبت بهت داره٫
خداوند را سپاسگزام که به واسطه ی یکی از دستانش (استاد عباس منش عزیز) چنین میحطی رو برامون درست کرد٫
آقای حسین وند عزیز، از حسن توجه شما به نظراتم بسیار سپاسگزام٫
این رو هم بگم که بارها و بارها شده که وقتی نظرات بقیه دوستان رو خواندم از نظری که نوشتم خجالت کشیدم و به خودم که “این چی بود که نوشتی!”٫ حتی گاهی اوقات دوستانی که مدت عضویت پایینی دارند نظراتی مینویسند که خیلی بهتر و پربارتر از نظرات من و شاید دوستان دیگری که عضویت بالایی دارند هست٫ و این نشون دهنده این هست که بیشتر از من وقت میذارند و با استاد همراه هستند و حرفاش رو باور میکنند و عمل میکنند٫
اینا رو گفتم که بهتون بگم این مهم نیست که اول راهی یا وسط راه یا اخر راه٫ مهم اینه حرفای استاد رو وحی منزل بدونی و باورش کنی و بهش عمل کنی٫
اینا گفتنش ساده است ولی وقتی میخوای تو بوته ی آزمایش بذاری که ببینی میتونی بهش عمل کنی یا نه، یه ایمان خیلی قوی میخواد که بهش عمل کنی و به همین راحتی نمیشه بهش عمل کرد چون ذهن خیلی نجوا میکنه و تو باید خیلی قوی باشی که بتونی کنترلش کنی٫
چون حس خیلی خوبی بهم دادی یه شاه کلید و میانبر برای پیشرفت بهت میدم که خودم از انجام ندادنش خیلی ضربه خوردم و اون اینه که:
“قبل از اینکه از آموزش های استاد نتیجه بگیری این آموزش ها رو به هیچ کس نگو، حتی نزدیک ترین و عزیزترین کسانت، چون ایمانت رو ضعیف میکنند، چون تو رو به تردید می انذارند، میشند مثه یه لنگر که به کشتی تو اجازه حرکت نمیدند٫ تنهای تنها برو جلو و حتی یک لحظه هم به حرفای استاد شک نکن”
موفق باشی
سلام آقای قاسمی
ممنونم از ابراز لطف و توجه شما
در حقیقت اینهایی که نوشتم درس هایی هست که از استاد عباس منش آموخته ام و آن را پس دادم.