live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه شبانیان گفته:
    مدت عضویت: 3588 روز

    به نام خداوند گردون سپهر / خداوند ماه و ناهید و مهر

    درود بر استاد عباسمنش عزیز

    آقای عباسمنش! من امروز بسیار زیاد شما رو تحسین کردم. خوشا به سعادتتون که دست پرتوان پروردگار هستید که این همه آگاهی ناب و ساده و اصیل از طریق شما در جهان منتشر و بازآفرینی و یادآوری میشه. دست مریزاد به همت و تعهدی که به سعادت خودتون داشتید و دارید و درین مسیر با تمام وجود حضور دارید و تلاش کردید و الان در زندگیتون ثمره ی اون مجاهدت اکبر رو حس و زندگی می کنید. نوش جانتون باشه هر آنچه نعمت و ثروت که در زندگی دارید و در آینده هزاران برابر خواهید داشت.

    من با شما خدا و توحید رو شناختم و باور کردم. من مثل شما در قم بزرگ شدم. حافظ قرآن بودم و عبادات یومیه و واجب و مستحب من ترک نمیشدن. مذهبی سرسخت نبودم اما تمامی مناسک عبادی جاریه رو انجام میدادم. اما در آغاز جوانی به جایی رسیدم که خدا برای من معنیش رو از دست داد و کم کم اون رو از زندگیم حذف کردم. در ظاهر مخالفت و عنادی باهاش نداشتم و برضدش حرفی نمیزدم اما بدون این که بدونم در درونم باهاش می جنگیدم. سالها گذشت و من موفقیتهای کاری و مالی داشتم اما ته وجودم چیزی بود که همیشه ی همیشه منو اذیت میکرد و نمیذاشت از موفقیتها لذت ببرم یا موفقیت های دلخواهم رو بدست بیارم. این که میگم همیشه ، اغراق نمیکنم. لحظه ای رو یاد ندارم که از ته دل خندیده باشم یا آرامش داشته باشم. همیشه انگار که یه خار ریز ناپیدا زیر پوستم رفته باشه و مدام آزارم بده و نتونم پیداش کنم یه چیزی خواب خوش رو بر من حرام کرده بود. مدام یه صدایی تو وجودم میگفت: تو یه ریسمانی میخوای که اصل باشه و تو بهش چنگ بزنی و همه ی عمر با خیال راحت بچرخی و بگردی و از زندگیت در هر شرایطی لذت ببری. اما هرقدر بیشتر میگشتم دنبال این ریسمان کمتر پیداش میکردم. سرگردون بودم. رفته رفته سرگردونیم بیشتر شد و کار و موفقیتهام برام بی رنگ شدن و همه رو از دست دادم. گاهی خودم و دیگران، من رو به تنبلی و افسردگی و شکم سیری متهم میکردن. که تو دنبال کار نمیری؛ تو ناشکری؛ تو می شینی تا طبق طبق برات نقل و شیرینی بیارن؛ تو اینجوری به هیچ جا نمیرسی و و و … اما یه چیزی ته دلم میگفت اصل یه چیز دیگه س. با تقلا کردن هیچی درست نمیشه. اما من نمیفهمیدم این صدا چی میگه. ازین صدا عصبانی هم بودم. چون هربار میومدم یه حرکتی بکنم طوری سرو کله ش پیدا میشد که زمین گیرم میکرد. انگار که دستا و پاهام بسته شده باشن و نتونم تکون بخورم در جا وایساده بودم و فریز شده بودم. با سایت شما و گفته های شما که آشنا شدم خیلی خوشم اومد. چون حرفای شما از جنس اون صدا بود. اما باز هم نمیفهمیدمشون. یعنی نمیتونستم قبولشون کنم. یعنی چی که همه چی راحت بدست میاد. یعنی چی که خدا همه کارا رو درست میکنه. یعنی چی. کدوم خدا. پس چرا من نمی بینمش؟؟؟ چرا پیداش نیست؟؟؟؟ اونقدر این سوالا رو ادامه دادم تا زندگیم هر روز تنگتر و دشوارتر شد. نه این که چون خدا رو نمیدیدم. بلکه چون میخواستم خدا رو ببینم و راه دیگه ای ناخودآگاهم بلد نبود. اون من رو به روزگار تنگی برد که مثل پیر چنگی مولانا و پیرمرد مفلس پروین اعتصامی، گندمهام ریختن و چنگم رو زمین زدم و خرد کردم. من بدون اغراق 98 درصد فایل های رایگان سایت رو دیدم و شنیدم چند دوره رو هم خریدم. اما هیچکدوم به اندازه ی فایل های مصاحبه با شما برام تکان دهنده نبودن. وقتی شما از شرایط زندگیتون به لحاظ معیشتی و مذهبی گفتید با وجودیکه اوضاع زندگی من در دو حالت به هیچ وجه به اندازه ی شما سنگین نبودن اما یگانگی عجیبی با شما حس میکردم خصوصا در مساله ی فهم خداوند. ماجرای به آب انداختن قرآن جیبی و … . من وقتی دیدم شما با اون فضای مذهبی که من هم همونا رو دیده و حس کرده بودم به چنین ایمانی رسیدید دلم قرص شد. به تدریج اون ندای درونی بلندتر و قویتر شد. این روزا دیگه اونقدر باهاش دمخور و مانوسم که غرق شدن در معاشرت با اون برام از هرچیزی آرامش بخش تره. انگار هیچی لازم ندارم وقتی اون هست. انگار وقتی هست همه چیز قشنگتره. انگار پشتم محکمه و هر کاری ازم برمیاد.

    امروز که از خواب بیدار شدم تنش زیادی داشتم از کابوسهای دیشب. با وجودیکه با یاد خداوند خوابیده بودم و سرخوش اما متعجب بودم که چطور با اون فرکانس خوابیدم و این طور بلند شدم. دیشب قبل از خواب به این غزل حافظ هدایت شدم:

    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

    صبح با اون همه دلشوره مدام این بیت این غزل میومد تو ذهنم که :

    ای دل ار سیل فنابنیاد هستی برکند / چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

    صبحانه میخوردم و این بیت رو تکرار میکردم. دلشوره ی عجیبی داشتم. یهو به ذهنم رسید که تو باید اون رسم قدیمیت رو راه بندازی. چون یادمه اون دوره ای که من موفقیتهای زیاد داشتم، با و جودی که نمیدونستم اسمش چیه ولی قهار بودم تو کنترل ذهنم. امروز هم این جمله اومد تو ذهنم که : برگرد به همون شیوه ای که خیلی توش ماهری. کنترل ذهن و توجه به هرآنچیزی که حالتو خوب میکنه. همینطور که داشتم چای می خوردم یهو یه حسی بهم گفت: میدونی چیه؟ اصلا من خیلی تنبل و پررو و خودخواهم. من همه چی میخوام، اونم آسون میخوام. من اصلا زجر و زحمت رو دوست ندارم. اصلا بهش اعتقاد ندارم. من میخوام همه چی خودش بیاد در خونه. دوباره صدایی گفت : پس بجنب و ذهنت رو کنترل کن. صبحانه م که تموم شده سریع اومدم تو سایت. هنوز دلشوره عجیب بود. اولین چیزی که به چشمم خورد همین فایل بود. کلیک کردم و گفتم تا این فایل رو نشنوم سراغ هیچ کاری نمیرم. فایل رو که شنیدم دیدم اون دلشوره داره کم و کمتر میشه. هر کلام شما قطرات آبی بودن به این آتیش ریخته میشدن. و دل من قرص تر میشد که اون صداها درست میگفتن. هزاران بار تحسین تون کردم و براتون بهترین ها رو از خدا خواستم. چند جمله ی اول رو نوشتم که صاحبخونه م زنگ زد و حرفهایی زد که به معجزه شبیه بودن. اون طوری سر پول تمدید خونه حرف میزد که انگار داره با دخترش یا خواهرش حرف میزنه. چنان هوای منو داشت که داشتم از تعجب شاخ درمی اوردم. همه ش میگفت من میدونم شما در شرایط سختی هستی. نمیخوام بهت استرس وارد بشه. و طوری حساب و کتاب کرد که من بتونم پول خونه رو به دفعات بدم که بهم فشار نیاد. اونهم تو این وضعیت اقتصادی که همه درگیرن. هزاران بار خداوند رو شکر کردم که وقتی دل بهش می سپاری سریع و به بهترین شکل به دادت میرسه. از شما سپاسگزارم که اینقدر سخاوتمندانه این فایل های رایگان رو روی سایت میگذارید و خوشحالم که با شما و از طریق شما با خدا آشتی کردم. خیر این انتشار و انتقال در جای جای زندگیتون مشهوده. امیدوارم من هم بتونم چنین دستی از جانب پروردگار باشم که این پیغام توحید رو در جهان منتشر کنم. به نظرم هیچ سعادتی بالاتر از این نیست.

    گوارای وجودتون تمام نعمات خداوند

    و بزودی از معجزات و فراوانی ها و نعماتی که به زندگیم سرازیر میشن براتون می نویسم.

    البته که این فراوانی هست و من باید چشمهام رو بشویم و جور دیگر ببینم

    به قول هاتف اصفهانی:

    چشم دل باز کن که جان بینی

    آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی

    گر به اقلیم عشق روی آری

    همه آفاق گل‌سِتان بینی

    بر همه اهل آن زمین به مراد

    گردش دور آسمان بینی

    آن‌چه بینی، دلت همان خواهد

    وآن‌چه خواهد دلت، همان بینی…

    دل هر ذره را که بشکافی

    آفتابیش در میان بینی

    هر چه داری اگر به عشق دهی

    کافرم گر جُویِ زیان بینی

    جان گدازی اگر به آتش عشق

    عشق را کیمیای جان بینی

    از مضیق جهات درگذری

    وسعت ملک لامکان بینی

    آن‌چه نشنیده گوش، آن شنوی

    وآن‌چه نادیده چشم، آن بینی

    تا به جایی رساندت که یکی

    از جهان و جهانیان بینی

    با یکی عشق ورز از دل و جان

    تا به عین‌الیقین عیان بینی

    که: یکی هست و هیچ نیست جز او

    وحده لا اله الا هو

    یار بی‌پرده از در و دیوار

    در تجلی‌ست یا اولی‌الابصار

    شمع جویی و آفتاب بلند

    روز بس روشن و تو در شب تار

    گر ز ظلمات خود رهی، بینی

    همه عالم مشارق انوار…

    چشم بگشا به گل‌سِتان و ببین

    جلوۀ آب صاف در گل و خار

    زآب بی ‌رنگ، صد هزاران رنگ

    لاله و گل نگر در این گلزار

    پا به راه طلب نِه ْو از عشق

    بهر این راه توشه‌ای بردار

    شود آسان ز عشق کاری چند

    که بُوَد پیش عقل بس دشوار

    یار گو بالغُدوِّ و الآصال

    یار جو بِالعَشِیِّ و الإبکار

    صد رهت لن ترانی ار گویند

    باز می‌دار دیده بر دیدار

    تا به جایی رسی که می‌نرسد

    پای اوهام و دیدۀ افکار

    بار یابی به محفلی کآن‌جا

    جبرئیل امین ندارد بار

    این ره، آن زاد راه و آن منزل

    مرد راهی اگر، بیا و بیار…

    که: یکی هست و هیچ نیست جز او

    وحده لا اله الا هو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    معصومه اسفندیارپور گفته:
    مدت عضویت: 1881 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم ومریم نازنین

    56 روز از سفرم

    از وقتی که تلویزیون ودیدن اخبار وفیلم رو اززندگیم حذف کردم چقدر به آرامش رسیدم وچقد خوبه که دنبال اخبار روز وشرایط حساس کنونی نباشه

    اگر بپذیری که من با باورهام وکانون توجه ام زندگی ام رو خلق میکنم

    وبپذیری که من توانایی تغییر باورهام را به کمک کنترل کانون توجه ام وتغییر ورودی های ذهنم رو دارم

    به ما کمک میکنه تا به جای پیوستن به جریانات نادلخواه نگرانی وترس درباره آنها اگاهانه تلاش کنی وذهن رو کنترل کنی

    چه طوری ذهنت رو کنترل کنی:هر مطلبی رو نخونی ,توی جمع هایی که منفی هست نباشی ,قضاوت نکنی ,مسخره نکنی

    این یعنی مهارت کنترل ذهن

    این یعنی دوری از مسیر گمراهی وقرار گرفتن در مسیر هدایت

    در جامعه ای که اکثر مردم به دنبال شرایط حساس کنونی هستند ودنبال اخبار داغ روز هستند شروع کنیم به پیدا کردن نکات مثبت ودیدن نعمت های وتحسین کردن آنها واینجوری میتونیم از اکثریت مردم فاصله گرفته وبه نعمت ها وفراووانی بیشتر هدایت شویم وبه مسیری هدایت میشوی که انسان ها هم فرکانس با خودت هستند

    خدایا کمکم کن تا هر لحظه بتوانم ذهنم رو کنترل کنم

    عاشقتم استاد عزیزم ومریم نازنین

    شاد وسلامت و پیروز باشید در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    به نام الله

    سلام به استاد و مریم شایسته که این فالهارو ارامون دسته بندی کردید

    تمرکز ‌.واقعا کل اصل ذهن ما تمرکزه که داره همه چی رو میسازه

    روی هر چیزی تمرکز کنیم از اصلش بیشتر وارد زندگیمون میشه پس حالا که این اصله من بیام روی نعمتها ثروتها شادی ها سلامتی و توانایی هام تمرکز کنم به جای اینکه مثل 98 درصد مردم دنیا تمرکز کنم رو اخبار اتفاقات بد و نازیبایی ها تمرکز میکنن و هیچ زندگی اروم سلامتی و ثروتی ندارن و همش دارن شکایت میکنن که چرا وضع مالیشون بهتر نمیشه

    خدا راباید هزاران بار شکر کنیم که این قدرتو به ما داده که تمرکزمون دست خودمون باشه نه اینکه هر جا خواست بره

    این ما هستیم که باید ذهنمون رو دست خودمون بگیریم و هر کسی میتونه این کاررو انجام بده و در لحظه تمرکز ذهن رو تغییر بده و به جاهای بهتر و زیباتر و نعمتهای بیشتر هدایت میشه

    من تا اونجایی که یادم میاد دنبال اتفاقات و شرایط و اخبار نبودم .میشنیدم که بقیه میگن این اتفاق افتاده یا این مشکل پیش اومده و در موردش حرف میزدن اما من اصلن در مورد اون مسئله و اتفاق هیچ اطلاعاتی نداشتم یا حتی من توی روستا زندگی میکنم که خبرها خیلی زود میپیچه اما من بازم توی همون روستا نمیفهمیدم که این اتفاق افتاده وقتی چند روز بعدش کسی ازم میپرسید که چی شده بوده من میگفتم اصلا نمیدونم و خبر ندارم .

    و حالا هم که فهمیدم این اصله و قانونه جهانه بیشتر تمرکزم روی زیبایی ها و خواسته تا و نعمتهاست

    خداراشکر میکنم که به این مسیر زندگی لذتبخش هدایت شدم

    خداراشکر که دارم قوانین جهان هستی رو میشناسم و شدم محرم شنیدن این حرفها و قوانین خداوند

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1890 روز

    سلام بر همه عزیزان

    سری فایل های مخصوص خودم در رابطه با کنترل کانون توجه

    استاد از دیشب که بیشتر دارم نجواهامو خاموش میکنم و بیشتر صدای خدا رو درونم زیاد میکنم و گوش بزنگ هدایتهاش که بگه بهم چیکار کنم چیکار نکنم چی گوش بدم رو چه موضوعی کار کنم کی بیدار شم کی بخوابم و…

    یادمه این فایل دوره اغاز پاک کردن اینستاگرام و شروع کنترل ورودی ها بود اگه اشتباه نکنم مربوط به سال 98 هست و خب خیلی خیلی خوشحال شدم که حداقل 4ساله که دارم ورودی هامو کنترل میکنم و واقعا چقدر تغییرات و ادم از همین جاها متوجه میشه و بیشتر سپاسگزارتر این فایل نیمی ش دقیقا شبیه به فایل خودمان را هم قضاوت نکنیم چه برسه به دیگران بود و فقط کافیه هرکس میاد اولین بار این فایل و گوش میده بره سراغ اون فایل تغییر از همه جای فایل میزنه تو چشمت پختگی کلام استاد، تغییرات مکانی، تغییرات ظاهری استاد، ارامشی که کامل از پشت دوربین القا میشه همه چیز و همه چیز یعنی استاد از سال 98 هم ک بدترین و بدبین ترین نگاهها بخواد سمتش باشه داره به این صحبتها عمل میکنه تا سال 1402 ک اون فایل ساخته شده شایدم برای همین امساله نمیدونم دقیق تازه این یه موضوع کم و پیش پا افتادست من یه فایلی دیدم مریم جان گذاشته بودن روی سایت سخنرانی استاد در سال 88 بود دقیقااا همون صحبتهایی که الانم به ما میزنن یعنی استاد دارن 10/15 سال این اگاهی های ناب و زندگی میکنن البته که خودشون اینجا اعلام کردن از 85 یعنی 18 سال ….

    و هربار و هر لحظه هر ثانیه هی بهتر و بهتر و خودشون و شناختن و عمل کردن و همونا رو دارن به ما با عشق یاد میدن من بشخصه دستتون و میبوسم برای هر لحظه ای که از ته قلبم سپاسگزاری کردم بابت نعمتهام تغییراتم نتایجم

    واقعا هربار که ناخواسته ای بوجود اومده استاد اومدن تو لایو گفتن اقاجااان تمرکزتون و بردارید با هر منطقی ( نمیشه که ما د اریم تو این کشور زندگی میکنیم، چجوری وقتی همه جا پره، عزیزانمون درگیرش هستن و….. )هزاران منطق های قوی قانون قانونه استاد خودشون کلی ناخواسته رو کنترل ذهن کردن یعنی وقتی شر ایط زندگی شون و تعریف میکنن شاید کمتر کسی یا غیر عباسمنشی باشه که باورش باشه ازونجا به اینجا رسیدن تازه ایشون جزییات و تعریف نکردن اما ثمره کنترل ذهن و کانون توجه شون و دیدن اینکه هربار یه لایو جدید میزارن و بچه ها میان میگن راجه به شرایط پیش اومده بگین نشون دهنده اینه ماها لغزش داریم تو لایو قبلی هم راجع به همون بیماری همه گیر لایو 11 چون قبل این داشتم میدیدم گفتم قبلی اونجا هم باز دارن میگن بچه ادم ذهنت و کنترل کن دختر خوب پسر خوب بنظرم گل این فایل ها لایو 35 استاده من اون لایو و گذاشتم بالای دریچه قلبم از بس حق توش گفته شد هربار بخوام همچین شرایططی و یادم بره و فراموش کنم میرم سراغ اون فایل و با خودم اینو تکرار میکنم که با هر موضوعی بجنگی اون و داری بیشتر میکنی ….

    استاد عزیزم بینهایت دوستتون دارم ممنونم بابت همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
    مدت عضویت: 481 روز

    گام هشتم پروژه خانه تکانی ذهن : ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

    کل این مبحث داره میگه که قاطی جو جاری جامعه نشیم با هر اخباری با هر اتفاقی ذهنمون رو درگیر نکنیم و و قضاوت نکنیم تصمیمات دیگران رو .

    اکثریت جامعه ذهنیت واکنش دهنده دارن و جو جامعه به هر سمتی بره اونا هم همون کار رو انجام میدن.

    زمانی که هواپیما اکراینی تو ایران بخاطر تصمیم اشتباه یک نفر سقوط کرد استاد این لایو رو رفتن و آگاهی دادن بهمون

    که هیچ کس رو قضاوت نکنیم هر کدوم از ما در موقعیت طرف مقابل بودیم ممکن بود بدتر از اون ادم اشتباه میکردیم

    چون جو اکثریت جامعه ایران و …ذهنیت واکنش دهنده دارن و منفی نگر هستن و تمرکز روی اتفاقات نادلخواه دارن

    وضعیت کشورمون به این صورت هست و مدام اتفاقات نادلخواه می افته .

    تنها راه، اعراض کردن از مسائل نادلخواه و توجه به نکات مثبت و زیبایی های اطرافمونه که باعث هماهنگ شدن با خداوند میشه

    استاد عباس منش عزیز واقعا ممنون و سپاسگزارم که این آگاهی های ناب رو بهمون میدید.

    خدا حفظتون کنه

    مریم جان ممنون که باعث شدی تعهد بدیم و هر روز در کسب اگاهی استمرار داشته باشیم

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    بنیامین خیری گفته:
    مدت عضویت: 1550 روز

    ای نام تو بهترین سرآغاز

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرامتر از آهو بی باک تر م از شیر

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته

    و مدیر سایت

    بنیامین خیری هستم

    که در صحبتهای استاد فرمودن که وقتی جایگاه فرکانسیت عوض میشه بی تردید جایگاه فیزیکیت عوض میشه

    و تجربه خودم

    من در شهرستان فسا استان فارس به دنیا اومدم

    و از سال 98 تک و تنها به مشهد مهاجرت کردم

    مهاجرت که امر ظاهری است همون تغییر جایگاه فیزیکی

    و هرلحظه خداروشکر میکنم

    که به شهری سرشار از برکت نعمت و وفور نعمت هدایت شدم

    در شهرستان از یک تک درخدت لذت میبردم

    الان هدایت شدم به شهری که همه کوچه پس کوچه هاش پر از درخت و پارکهای متفاوت و متنوعی هست

    به لطف الله با یک مهاجرت که هدایت یگانه خدایم بود از خانواده از اقوام از دوستانم از رفیق بازیهام

    از بی هدفی هام جداشدم

    و اینجا به لطف حق و برکتش در موسیقی خودم مدرس شدم و چقدر درآمد خوب مالی داشتم و دارم که در حال بهتر شدن هست و حتی در جشنواره تئاتر فجر کشوری در بخش تئاتر خیابانی موسیقی ما مقام آورد

    به لطف هدایت الله نازنینم کافه صبحانه را استارت زدم با اتفاقهای زیبایی که هر لحظه دستان الله یگانه رزاق جهان هستی را دیدم

    به لطف الله رابطه ای عاطفی را دارم که به لطف حق خارق العاده هست

    نه فامیلی نه دوستی نه خانواده ای در این شهر دارم اما توکل کردم و ایمان دارم که خدا برایم کافیست

    بخدا وقتی فرکانست عوض بشه مکان و جایگاه فیزیکت تغییر میکنه حتی من رو از پدر و مادر و خواهرم جدا کرد که باهم در یک خانه بودیم سر یک سفره می نشستیم

    اصلا به موقعیت الانت فکر نکن که چه شرایطی داری به راهت ایمان داشته باش غیب ایمان داشته باش و چجوری و چطوریش رو بسپار به دستان یگانه خالق جهان هستی تنها منبع خیرو برکت تنها هادی و حامی و حافظمان خدای نازنین الله مهربانتر از مادر

    به خدایی که علم و داناییش زمان و زمین و کل جهان هستی رو احاطه کرده ایمان داشته باش

    تو بندگیتو کن خدا برات کم نمیزاره

    تو متوکل باش بهش

    تو فقط روی درخواستت از خودش باشه واست کم نمیزاره

    انشاالله که شاد رقصان و خندان باشید

    استاد عزیزم ممنونم ممنونم که اینقدر مشتاقانه و خالصانه تجربیات و دانشتون رو با ما به اشتراک میزارید

    همه چی خوبه

    همه چی هست

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    16 مهرماه 1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2926 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی

    امروز روز هشتم از پروژه خانه تکانی به صورت گام به گام من هست

    نمیدونم از کجا باید شروع کنم

    اولین بار که برای نوشتن کامنت هیچی به ذهنم نمیاد، یعنی میادا ولی نمیاد

    راستش میدونید بعد از گوش دادن به این فایل و بعدش دیدم ذهنم مقاومت داره برای بار دوم بشنوه گفتم میام کامنتها رو میخونم و بعدش هدایت شدم انگار یه چیزا از خودم توی زندگیم

    شاید باید بیشتر از این به بعد گوش بدم

    ولی این دلیل نمیشه کامنت نذارم

    همه اینا فایلها برای اینکه ما به شناخت بیشتر و درونی تر برسیم و به درونمو بریم جایی که هیچ کس نمیتونه بهش دسترسی داشته باشه جز خودمون، نمی تونم نشونش بدم ولی میتونم مثالی ازش بزنم مثل یک جاده یا تونل و اگر به صورت سه بعدی بهش نگاه کنیم متوجه طولانی بودن این جاده یا تونل میشیم

    درون ما هم همینطوریه یه تونل یه جاده که من هستم و من و طولانی و زیاد و فقط خودم میتونم برم و کسی نمیتونه جای من بره

    هرکسی اینو توی وجودش به این شکل حس میکنه

    خدایاشکرت که اینجا هستم و منو تنها نذاشتی

    میدونی چیش قشنگه اینکه امروز برگشتم به گذشته و اون مسیر اشتباه که از اولش اشتباه شروع کرده بودم بیاد اوردم بیاد اوردم من وقتی شروعش کردم شک داشتم بخاطر ترسام مدامم درگیر این بودم ولی با همون شک ها ادامه دادم و سقوط کردم هیچ وقت یادم نمیره اون روز که اون مسیر با اون آدم اشتباهی تموم شد من یه لحظه یه تصویر از جلوی چشمام رد درختی بودم که از درون خالی شده بود و فرونشست بر زمین، آه

    فرو نشستم و..

    من از بقیه قشنگی های زندگی دور موندم

    توی اون مسیر اشتباه های بزرگی انجام دادم

    که اگر یه روزی قبل تر میگفتن تو یه روزی این اشتباها رو در آینده میکنی از ترس و احساس گناه نمیدونم چی میشدم

    ولی الان اینجام ذهنم منو میبره سراغ اشتباهم میگه خودت بدبخت کردی میگم تو جای من بودی چیکار میکردی

    جالبه اینکه استاد گفتن خودتون جای اونش شخص یا اشخاصی که اشتباه کردن بذارین و بعد تصمیم بگیرید میخواید قضاوت کنید یا نه

    من چند وقتی هست سعی میکنم خود الانم جای اون موقع بذارم و به خودم میگم خودتو بذار جای اون موقعت چیکار میکردی یه نگاه به شرایطت بنداز، گذشتت و زخمی که بود رفتار کسایی که فکرش نمیکردم، باید بگم رفتار درد آورشون. خب هرکس دیگه جای تو بنظرت بهتر از این رفتار میکرد؟

    خداروشکر با این فایل دوباره این پرسش و پرسش و پاسخ ها رو بیاد اوردم میخوام که بیشتر روش تمرکز کنم تا بتونم خودمو ببخشم برای اون اشتباه و از قضاوت شدن توسط دیگران نترسم حتی خودمو هم قضاوت نکنم

    کامنت امروزم با بقیه کامنتهام فرق میکنه

    ممنونم از خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم

    پرامید باشید

    با ایمان

    مریم درویشی

    1403/7/17

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1342 روز

    به نام خدای مهربان

    هشتمین روز خانه تکانی ذهن

    روز به روز احساس بهتری دارم و از این که هدایت شدم به دوره خانه تکانی ذهن خداروشکر میکنم،چون واقعا نیاز داشتم چیزی من رو وادار بکنه تا این افکار منفی و آزار دهنده رو از تو ذهنم بیرون بندازم و جاش رو با افکار مثبت پر کنم و بخاطر این خیلی تلاش میکردم و خب زیاد موفق نبودم ولی خداروشکر الان دارم احساس میکنم تو مسیر پیشرفت هستم‌ و دقیقا درک میکنم به اندازه کنترل ذهنم اتفاقات مثبت تو زندگیم میفته و این ذوق منو برای ادامه راه بیشتر میکنه.

    من یک تجربه در مورد هدایت به یکجای بهتر رو تو زندگیم داشتم،پسر بزرگ من دروازه‌بان هست و ما برای اینکه رشد قدی پسرم بیشتر باشه شب‌ها زودتر میخوابیدم یعنی ساعت 10 شب ما میخوابیدیم ولی طبقه‌ بالای ما سرو صدا زیاد بود وگاهی تا 2 نصف شب طول می‌کشید و ما دلمون یک‌جای آروم میخواست و خداروشکر به جایی هدایت شدیم که تقریبا ساختمان خلوت هستش و طبقه بالای ما زن و شوهری هستند که 6 صبح میرن سرکار و شب برمیگردن و خداوکیلی ذره‌ای از این خانواده ما اذیت ندیدیم و واقعا شکرگزار خدا هستیم.

    و در آخر اینکه واقعا احساس خیلی بهتری نسبت‌ به‌ گذشته دارم و از این بابت سپاسگزار خدا هستم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    نشسته بودم توی طبیعت داشتم با خودم در مورد انسان و قدرت هاش و تفاوتش با بقیه موجودات فکر میکردم

    از بچگی برام این حس یکی بودن با طبیعت برام جالب بود و احساس نمیکردم در کل با بقیه موجودات از لحاظ ریشه ای فرقی بکنیم ولی میدونستم که یه فرق اساسی داریم که این همه نتایج ما با بقیه موجودات فرق میکنه

    الان که داشتم با خودم فکر میکردم دیدم انسان میتونه ماهی بشه و توی اعماق اقیانوس ها شنا کنه

    میتونه پرنده بشه و سریع تر و بلند تر از بقیه پرنده ها پرواز کنه

    میتونه حتی از سیارش خارج بشه و بره یه سیاره دیگه

    میتونه صد ها برابر سریع تر از یه یوزپلنگ باشه میتونه لانه ای داشته باشه که هیچ موجودی در ارزوش هاش هم نمیگنجه میتونه هزاران برابر بلند تر از زرافه بشه

    میتونه هر آنچه که میخواد رو خلق کنه و این تنها تفاوت مهم انسان با بقیه جانوران هست که اونو متمایز میکنه

    دقیقا چشمه از قدرت خالق تو وجود ما هست که میتونیم مثل اون عمل کنیم

    خلق کنیم هر آنچه که میخواییم رو بدون محدودیت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    محمد جواد آقااحمدی گفته:
    مدت عضویت: 323 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سوره بقره

    زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلْحَیَوٰهُ ٱلدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوْاْ فَوْقَهُمْ یَوْمَ ٱلْقِیَٰمَهِۗ وَٱللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیْرِ حِسَابࣲ(٢١٢)

    زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را مسخره مى‌کنند؛ در حالى که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند؛ و خداوند، هر کس را بخواهد بدون حساب روزى مى‌دهد

    ——————————————

    خدایا به امید تو

    سلام به استاد عباس منش نازنین و استاد شایسته مهربان و یه سلام هم به تمام اعضای خانواده صمیمی من در این فضای توحیدی

    استاد مدتیه که با همسرم به مشکل برخوردم و داریم دور از هم زندگی می‌کنیم،امروز این فایل فایل نشونه من بود

    وقتی به این فایل نگاه کردم شما جمله‌ای گفتید که کاملاً متوجه شدم اشتباهاتم چی بوده.

    من در تمام این مدت متمرکز بودم روی اتفاقاتی که شاید در آینده می‌خواد بیفته و ذهن بیمار من هر روز هزار تا داستان می‌بافت برام.

    متوجه شدم تمرکز من روی دعوا روی جدا شدن و طلاق و خیلی چیزهای دیگه هستش.

    و این همیشه باعث شده که من موارد ناخواسته بیشتر را جذب خودم بکنم. شما کاملا درست میگید وقتی روی ناخواسته‌ها و چیزهایی که دوست نداریم اتفاق بیفته تمرکز می‌کنیم،ناخودآگاه از همون جنس رو بیشتر و بیشتر به سمت خودمون جذب می‌کنیم.

    من هر روز توی ذهنم مرور می‌کردم که دعوا میشه چه اتفاقاتی میفته بزن بزن میشه طلاق صورت می‌گیره دخترم چه اتفاقی براش می‌افته و هزار مورد دیگه.

    و این همون مشکل من بود که باهاش همیشه دست به گریبان بودم.

    اما واقعا سخته تو این موقعیت آدم بخواد تمرکزشو به دست بگیره و به چیزهایی فکر بکنه که دوست داره اتفاق بیفته،انگار ذهن ما ساخته شده برای اینکه آماده بشه برای بدترین اتفاق‌ها.

    اما از امروز تصمیم گرفتم گذشته رو رها بکنم،در حال زندگی بکنم،و فقط و فقط تمرکز کنم روی اتفاقات عالی که دوست دارم توی زندگیم تجربه بکنم.

    این همون چکیده مطالبی هست که شما هر روز توی دوره‌هاتون دارید میگید

    داری رو چی تمرکز می‌کنی،چه احساسی رو داری تجربه می‌کنی،شبیه همون رو وارد زندگیت می‌کنی.

    و همین هر روز توی زندگی من داشت تکرار می‌شد.

    اما حالا به امید خدا متفاوت فکر می‌کنم متفاوت عمل می‌کنم و متفاوت نتیجه خواهم گرفت.

    مرسی بابت آگاهی‌های عالی که دادید

    برای همه دوست خانواده عزیزم و شما و سرکار خانم شایسته عزیز آرزوی شادی سلامت سعادت و ثروت در هر دو جهان را دارم.

    سپاسگزارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: