سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بینهایت عشق
56 .پنجاه و ششمین روز از روز شمار تحول زندگی مناز این جعبه شگفتی خدا
من امروز البته 6 بهمن فقط داشتم به دو قسمت فایلای جدید که موضوعش ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهمیت محدود کننده
و به شرایط و جاهایی که برای تمرین و انجام تمرین بود فکر میکردم و فایل های دیگه رو هم گوش دادم بعد اون دوتا
الان که خواستم بیام بنویسم سایت رو نیاورد و نوشت در حال بروز رسانی هست منم رفتم سراغ تمرینم و شروع کردم قسمت دوم رو تا ساعت 12شب نوشتم و اولش خواستم برم تو همون قسمت تمرینمو بنویسم گفتم نه اول باید قدم بردارم بعد برم از نتایجش اونجا تو فایل قسمت دو ذهنیت قدرتمند کننده … بنویسم
و یه تصمیم بزرگ گرفتم و نوشتم قدم هارو یکی یکی
من از ظهر شروع کردم آشپزخونه رو مرتب کردن و خونه روز تمیز کردن ،بعد ساعت 4 بعد از ظهر بود یهویی گفتم من میرم بازار و حلقه جاکلیدی میگیرم و چوبای نقاشیمم برداشتم که ببرم تو بازار بعد خریدم وصل کنم و ببرم به مغازه ای که خدا به دلم انداخته بود برم اونجا و یه هفته پیش دو بسته 12 تایی نمونه بردم
امروزم گفتم چند تا بسته ببرم که دیر شده بود و مغازه هارو بسته بودن وقتی من رفتم
بردم یه مغازه دیگه نشون دادم گفتن قیمت چند گفتم دونه ای 10 هزار تمن و گفت نه
صبح هم به یه جای دیگه تو محله خودمون برد مادرم و باز هم نخواستن
من گفتم باشه از این دست نشد خدا از یه دست دیگه بهم میده
و بعد رفتم و پیاده از پامزده خرداد تا میدان محمدیه پیاده رفتم و داشتم به فایلای استاد عباسمنش گوش میدادم
خیلی حس خوبی دارم وقتی هم باخدا حرف میزنم هم حرفای استاد عباسمنش رو گوش میدم
من امروز داشتم میگفتم چقدر فراوانی هست تو بازار همه جا خوراکی همه جا لباس
و این خیلی برام سوال بزرگی بود که
خدایا تو این همه نعمت برای خوردن آفریدی که رنگا رنگ و هر کدوم یه جور خاصیت دارن و گفتی بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید
میگفتم خدایا کار کرد مغز رو از استاد عباسمنش که شنیدم که مغز شکر و کربوهیدرات میخواد برای انرژیش و هی باعث گرسنگی یا خواستن انرژی که میخواد مارو وادار میکنه تا بریم یه چیزی بخوریم
و طبق اون صحبتایی که شنیدم سوالم این بود
که خدا این همه نعمت و فراوانی دادی ولی یک وعده در روز که میشه خورد و حتی سلامت شد
پس این همه نعمتتو کی میشه خورد
خودم خندم میگیره از سوالم قشنگ معلومه ذهنم، مغزم داره منو وادار میکنه به خوردن شکر و کربوهیدرات و من دلیل و منطق میخوام بیارم برای خوردن غذا
ولی نه تلاشمو میکنم چون من خیلی وقته خواسته ام فقط و فقط سلامتی شده
قبلا فقط دلم میخواست وزن بگیرم و یکم چند کیلو بیشتر بشه وزنم ، ولی الان فقط خواسته ام سلامتیه
من امروزم خیلی عالی بود و فوق العاده
صبح یه چیزی بود توجه کردم بهش وای یاد فایل هدایت استاد به آمریکا که میگفتن افتادم
یهویی یه صدا اومد که ایمیل اومده برام رفتم دیدم از سایت استاد عباسمنش اومده و نوشته
الهام رفیعی سرحانی برای پاسخی که در پرسش “چگونگی تمرکز بر سلامتی و ارسال فرکانس سلامتی، آنهم در زمانی که بیمار هستی” دنبال میکنی، دیدگاهی ارسال کرده است
رفتم دیدم دقیقا چیزی که یه لحظه توجه کردم خدا زود برام اینو فرستاد که من قبلا این قسمت از عقل کل رو خونده بودم
،هدایتم کرد تا بهم بگه بیا تو مسیر خیلی زود و من شروع کردم با هر نفسی که میکشیدم به تکرار باورای قدرتمند درمورد سلامتی
چقدر خدا زود هدایتت میکنه چقدر هر لحظه دارم درک میکنم این هدایت هاشو و فایلی که از استاد عباس منش شنیدم
و قسمتی از این فایل دقیقا راجع به همین هدایت من بود که امروز خدا بهم گفت
بپذیری که من با باورها و کانون توجهام زندگیام را خلق میکنم
من توانایی تغییر باورهایم را به کمک کنترل کانون توجهام و تغییر ورودیهای ذهنم، دارم.
خدای بی نهایت سپاسگزارم که هر لحظه مراقبمی شکرت