سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و همه دوستای هم فرکانسم
توی این جریاناتی که اخیرا رخ داده کلی سعی کردم که اصلا چیزی نشنوم، نخونم، نبینم، بحث نکنم، دهنمو ببندم، واکنش نشون ندم و نتیجه این کارم شده این که روزامو طوری سپری میکنم که میگم بابا این چیزایی که بقیه میگن چه اثری تو زندگیم داره؟!!!!!!!!!!
منی که خودم با تغییر باورام دارم زندگیمو میسازم و هی میگم که سیستم جهان چقدررررررررررر دقیقه.
خداااااااای من این روزا با کانون توجه م که آگاهانه کنترلشون میکنم و سعی میکنم افکارم رو جهت بدم و باگامو پیدا کنم چقدر خواسته هام راحت داره براورده میشه.
تو این مسیر ترمزایی هم دارم که با کمک مقاله ها و راهکارهای داخل سایت که مریم خانم گل تهیه شون کرده خیلی هاشو دارم متوجه میشم.
خلاصه تو این مدت من با بی توجهی نسبت به این مسائل اخیر، و شرکت نکردن توی بحثا و یک جاهم بی ارزش دونستن اینکه چی چیه و کی کیه و برام اصلا مهم نیست؛ یکی از صمیمی ترین دوستام رفتارش باهام کلاااااااااااا تغییر کرد.
چیزی که اصلا فکرشو نمیکردم و اون روز هم بهم گفت که دیگه من باهات دوستی مو قطع میکنم. وقتی این حرفو شنیدم کلیییییییی جا خوردم و خندیدم و گفتم خدای من دوستی منو این روی چی بناست!!! اگه میخواد بیس رابطه مون اینا باشه بهتر که زودتر تموم شه. بگم که خیلی وقته با این دوستم سر مسائلی مثل اراده و عزت نفس باهم مشکل داشتیم و بهش هم چیزی نمیگفتم و هر چی هم میگفتم تاثیری نداشت؛ هی آرزو داشتم که رابطه ش باهام کمتر بشه.
ولی امروز این دوستم حرفی که زده بود رو توی رفتارش بهم نشون داد و وقتی این برخورد رو دیدم کلی ناراحت شدم. چون دوستش هم دارم. و دختر خیییییییلی نازیه. طوری که برا امتحانم نمیتونستم درس بخونم. و همش فکرمو مشغول کرده بود. به یاد مطالب مقاله هایی که خانم شایسته نوشته بودند می افتادم و از روندی که استاد توی جلسه اول قدم اول گفته بودند استفاده کردم و همه رو انجام دادم و به زیاد بودن دوستای عالی تر، شاد تر، پرانرژی تر و توحیدی تر فکر کردم و این که قراره اونا وارد زندگیم بشن؛ ذهنم کلا آروم شد. و مثل بنز درسمو خوندم و آخر فصل هم که رسیدم گروه دیگه ای از دوستام اومدن پیشمو گفتن پاشو بریم برف بازی :))))))
الان هم که توضیحات این لایو رو دیدم ( هر چه اختلاف فرکانسی شما با جامعهات بیشتر شود، فاصله فیزیکی شما نیز بیشتر میشود تا آنجا که جهان شما را از آن جامعه جدا و به مکان فیزیکیای هدایت میکند که، متناسب با فرکانسهای شماست. این وعدهی بدون تغییر الهی است که میگوید: زمینِ من پهناور و نعمتهایم پایان ناپذیرند.) خییییییییییلی خوشحال تر شدم و مطمئنم که راهم درسته. و دوستای خفن تری قراره بیان توی زندگیم.
برا خودم مینویسم که بعدا یادآوری بشه:
چیزایی که این روزا دارم میبینم نتیجه کنترل ورودی هامه:
سپاسگزاری عمیق به خاطر حتی به ظاهر چیزای کوچولو
تلگرام تعطیل
تلویزیون چی هس؟
اینستا تو هواس
بحثای خانواده رو خودم یه جوری میبرم به یه سمتی که فقط خودم میدونم چکار کردمو چقدر ذوق میکنمو خوشحالم از اینکه میزارم درباره چیزای دیگه باهام صحبت کنن مامان و بابای خوشگلم و بقیه عسلی های من :)
بحثا و نظرات استاد هم توی کلاس اگه مطرح بشه اولین نفری که از کلاس میره بیرون و اصلا تو باغ نیست؛ منم.
نتایجی که این روزا گرفتم:
حس خیلی خوبم
در لحظه بودنم
آرامش داشتنم
افزایش درامدم
خبرای خیییییییییییلی خوووووووووب در مورد دوستام. از همه رنگش.
پیشنهادات کاری خفن از طرف استادامون که قبولشون نمیکنم چون کارا و ایده های خودم موندهههههههه
کم درس خوندن و نمره بالا گرفتن
همزمانی دیدار منو اساتید هر جایی از دانشگاه و برخوردای دلخواهم با منی که همیشه سر کلاسا و جلسه امتحانای 8 صبح دیر میرسم ؛)))))) کلا یکی از تمرینای ستاره قطبیم اینه که اگه سر جلسه دیر رسیدم رفتار استادم اینطوری باشه که همییییییشه خفن تر از اونی که میخوامم میشه :))))) در حالیکه اگه بچه های دیگه 2 دقیقه دیر برسن ترجیح میدن برن تو زمین.
خواستگار. خواستگارای تووووووووپ :)))))))) واااااااااااای واااااااااااای. اصلا دیگه دارم دیونه میشم. همزمانی دیده بودم دیگه نه در این حد خدا! اون یکی نرفته این یکی میاد. اون یکی نرفته این یکی میاد. اون یکی نرفته این یکی میاد. ان تا تا الان جواب کردم. این موردا یه جورررررررررری پیداشون میشه که کل مردم دنیا بخوان این کارو بکنن تصورشم غیر ممکنه. اینجور جاهاس که میگم جاست یو جاست یو :))))))))
اهوووم جا داره که از خانم شایسته عزیز به خاطر مقاله های نااااااااااب که با قلم رسا و ساده و دلنشینشون برا ما نوشتن و روی سایت گذاشتن بینهایت تشکر کنم. خییییییییییلی این روزا که اول راهم کمکم میکنن. ممنوووووووونمممممم :)
در پناهش شاد و خوشبخت :)(: