درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    583MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
    38MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمیه» در این صفحه: 1
  1. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1977 روز

    به نام خدای مهربون

    خدایا شکرت بابت این روز بارونی

    هرموقع بارون میاد انگار قلب ادم بیشتر شفاف میشه و بیشتر حس میکنه خدارو در وجودش

    خدایا شکرت.

    چقدر این فایل منو ب فکر فرو برد با اینکه قبلا این انیمیشن رو نگاه کرده بودم ولی از کنارش رد شده بودم به طرز عجیبی دیشب در زمان و مکان مناسب گذاشتم و همه ابجیا و بچه های خواهرم داشتیم نگاه میکردیم و ازونجایی که هممون تو این مسیر آکاهی هستیم خداروشکر به طرز عجیبی همه تحت تاثیر قرار گرفتیم و باعث تامل هممون شده بود چ راج بهش حرف زدیم و چقدر حال خوبیو منتقل کرد که چند ساعت از کنار همو بودنمون با حس عالی گذشت

    خدایا شکرت

    چقدر تو وجود من همه این کاراکترها بود

    چقدر که همیشه فکر کردیم فرصت زندگی کردن زیاده و حالا بندازمش به تعویق وای ازون صحنه ای که همش میگفت من تنها سفر میکنم و ماجراجویی میکنم

    دقیقا یاد خودم افتادم سالیان سال این کار رو میکردم و نمیخواستم مواجه بشم با یه زندگی به سبک دیگران میگفتم نه زندگی برای من یه شکل دیگه هست و حتی اونجایی که حاضر نبود برای ازدواج بره کلیسا کاری بود که من کردم و حاضر نشدم برای خواسته خودم بایستم و به زندگی مشترک پا بزارم سالیان سال این کار رو کردم و فکر میکردم با ماجراجویی میشه فرار کرد من همیشه با دوری کردن از خیلی چیزا سعی کردم فرار کنم در واقع از ترسام و مواجه نشم باهاشون کاری که تمام عمرم کردم و چقدر این دو سال اخیر خداوند منو متحول کرد و اورد گذاشت دقیقا تو دل خود خود ترسام و گفت یا میجنگی باهاشون یا هم که دیگه نابود میشی از درون چون هرروز با تپش قلب از خواب میپریدم و میگفتم اصن معلوم نیست چم هست

    خدای من خدای من چقدر خودمونو گول میزنیم برای روبه رو نشدن باهاشون درحالیکه واقعا بهم ثابت شده که همش توهمه محضه همش زاییده ذهنه که بزرگش میکنه اصن اونقدرا ترسناک نیست. وای که من چقدر ادما رو ترسناک کردم و از رفتن تو رابطه عاطفی ترسیدم چقدر از زندگی مشترک ترسیدم چقدر از زندگی در شهر کوچیک و کنار خانواده ترسیدم

    از یه جایی که مواجه شدم با همه اینا و رفتند سراغ باورام که ریششون چیه که اینقد سختش کرده واقعا خداروشکر میکنم که اسون شده برام همه چی خیلی خیلی خیلی حالم بهتر هست

    از شخصیت گربه هنوز خیلی چیزا در من بود

    اولیش همین ترسا و رو به رو نشدن و انکارشون و سرگرم کردنم با چیزی که واقعا خارج بود از خود اصلیم از خدای درونم که اصن بهم حس خوب نمیداد. دقیقا یا این شعر افتادم که در خود بطلب هر انچه خواهی که تویی

    دومین چیزی که منو خیلی عمیق ب فکر فرو برد همون بحث بود که اره من درست میگم و مغرور شدنه بود

    زندگی واقعا فرصتیه که بهمون داده شده و محدوده ولی ما مغرور شدیم که ازش زیادی داریم یا مرگ برای دیگرانه و خب برای پر کردن خلا های خودمون دنبال شناخت خودمون نمیریم

    میریم دنبال تایید دیگران

    دنبال اینکه یه خوشیای زود گذری رو تجربه کنیم

    یه عده بگن به به چه چه چقد خوبه چقد خیر هست و هزار چیز مثل این به ساده ترین شکل ممکن از ناحیه غرورمون و از ناحیه ای که دنبال اینیم که جلب توجه کنیم و ادعا دوباره بمیریم

    وای که چقدر تو زندگیمون مردیم

    چقدر برای تایید دیگران و رضایت بقیه زندگی کردیم

    چقد راهیو ک خودمون خواستیم رو از ترس نداشتن تاییدشون نرفتیم

    اون خوشیا هیچ خلایی رو پر نکردن ازمون و ب جایی میرسیم که اخر خطه و اون موقع خیلی دیره

    خدایا شکرت که اگاهم و برگشتم به خودت برگشتم به درونم

    اون خوشیا اون دوره مسابقات اون سفرها اون دوستا هیچکدوم چیزی نبود ک من دنبالش باشم

    من دنبال خودم بودم دنبال تو دنبال حال خوب

    خدایا شکرت منبع اصلی همه خیر خود تویی هر لحظه هدایتگر و روشنگر راهم باش به سمت نعمت و شادی و سلامتی

    وای نگم از نگاه و دید اون سگ به زندگی :

    دقیقا از زمانی که چسبیدیم به اگاهیا خیلی نزدیک شدیم ب نگاهش و چقدر دوست دارم اینجوری برخود اسان بگیرم کارها که واقعا از روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش

    اون دوتا گربه واقعا به خاطر تجربشون به خاطر باورهاشون یه عمر به خودشون سخت گرفتند سعی کردند همیشه دنبال جنگ باشن با همه همش تو استرس و اضطراب باشن ولی خب چقدر که اون سگه در صلح بود چقدر اسون میگرفت چقدر زاویه نگاهش قشنگ بود

    واقعا تو جامعه ب این افراد هزاران انگ دیوانگی زده میشه ولی چقدر مسیرش قشنگ بود

    با اینکه هدف یه چیز بود مسیر چقد میتونست متفاوت باشه

    حال دل متفاوت باشه

    چقدر که اصن مقصد براش مهم نبود اصن گفت نمیخوام بدونم ارزویی کنم من همین الانش کلی چیز دارم من کلی ارزوهامو دارم تو این مسیر بدست اوردم

    و وای من که چقدر تامل برانگیز بود این نکاه. چقد زندکی سخت گرفته بود بهش چقد اذیت شده بود ولی اصن ازین دید ندیده بود و دردش رو تبدیل کرده بود به نعمت کاملا انرژی رو به طرز عجیبی تبدیل کرده بود ب حال خوب و توجه به نکات مثبت رو کاملا میشد ازش یاد گرفت در هر موقعیتی نکات مثبت هست که ببینی

    اصن نه حسن قربانی شدن داشت نه حس تنهایی نه حس کمبود نه حس مقصر دونستن بقیه و نه حس حسادت که تو وجود اون اقا تپله بود با وجود اپن همه ثروت اصن خوشحال نبود و میگفت اینا چیزای الکی بود این همه ثروت من نمیخواستم

    حس نارضایتی از داشته هامون تو وجود موطلایی بود که خانوادشو نمیدید که چقدر دوستش دارند و حاضرند از هرچیزی بگذرند ب خاطرش

    خدایا شکرت بابت نعمت وجود عزیزانم

    خدایا شکرت ان شاالله هر لحظه اگاه باشیم که همه چیز همین جا و همین لحظه هست همین لحظه اکنون

    گذشته هرچی بوده تموم شده و درساشو باید گرفت و رشد کرد و نووند داخلش

    و اینده هم هنوز نیومده و میشه برای برنامه داشت ولی ن با نگرانی و ترس

    خدایا شکرت انسانی رستکارنند که نه ترسی بر انهاست و نه نگرانند

    شکرت بابت این اکاهی فوق العاده و تامل برانگیز

    ممنونم استاد و خانم شایسته عزیز و زیبا بین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: