استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
یا ستار العیوب
سلام به همه عزیزان
واقعا اطراف ما پر از درس زندگی هست و من به شخصه خیلی توجه نمیکردم . ببین حتا میشه از توت فرنگی هم درس گرفت
کامنت دوم رو مینویسم و یه مثال از خودم مینویسم که پندی باشه برام که خودم رو اصلاح کنم
داستان از جایی شروع میشه که من از زمان بچگی یعنی حدود 7-8 ساگی همیشه مادرم از دست پدرم شاکی بود و به من میگفت بابات به من ظلم کرده و پول نمیده و فلان و بیسار هست و من یه تنفر عمیق از پدرم داشتم و با همین تفکر تنفر از پدرم بزرگ شدم و هرکاری برام میکرد نمیدیدم و چه ریشه های تاریکی تو قلبم رشد میکرد و با من بزرگ میشد و یه چرک در وجودم بود و تا 30 سالگی ادامه داشت و یه اتفاقی افتاد که من خیلی ذهنم چرخید و نسبت به پدرم عوض شد شد یعنی اون اتفاق به ظاهر بد که منو خرد کرد اما دید و فکر منو باز کرد و وقتی کم کم پدرم رو بخشیدم متوجه شدم و به یاد اوردم چه کارهایی بزرگی در حق من کرده که کمتر پدری برای فرزندش میتونسته انجام بده و انجام داده و میده . اون تمام چیزهایی که داشته به پای من ریخته و الان که مینویسم فلش بک میاد جلو چشام اما من به واسطه سالها خوراک بد ذهنی کور و کر بودم
————————————
مثال دوم: رفیقم کلی فروشی لوازم جانبی موبایل داره که هم خودش وارد میکنه و هم با وارد کننده مستقیم همکاری داره و به شهرهای پخش میکنه . میگفت سعید مشتری(جزئی) میاد برای خرید سری شارژر(کلگی شارژر) و وقتی قیمت های کم من رو میبینه میگه جاهای دیگه به فلان قیمت بالاتر میدین و حتا نمونه میارن و فکر میکنن که من جنسم فیک هست و هرچه من براشون توضیح میدم میدم باور نمیکنند چون فکر میکنند گرون تره اورجینال هست و این بارها تکرار شده و منم رویه را عوض کردم و از وقتی قیمت بالاتر دادم بیشتر خیالشون راحت شده و بهتر میخرن و فکر میکنن چون بیشتر خریدن کیفیتش بهتره
———————————-
مثال سوم : اینکه تو جامعه مثلا بابت شده که فلان برند کیفیت داره و بقیه به گرد پاش نمیرسن و میبینی یه برندهایی هستن که اسمشون اونقدر شناخته شده نیست ولی کیفیت خیلی خوبی دارن ولی یکی بد میگه و یکی خوب میگه و میشه متوجه شد که با ارزش گذاری از چیزی یا زدن توسر چیزی میشه اون رو در ذهنی که هیچ تصوری نداره کم و بالا کرد
یا مثلا خیلی ها میگن و باور دارن که اسپند چشم حسود رو کور میکنه و تو خونه یا تو عروسی ها اسپند دود میکنند و یا فلان کار یا فلان دارو گیاهی یا شیمیایی بخوری فلان میشی و دقیقا همون اتفاق میوفته یا مهره مار یا دندان گرگ و … داشتن باعث جذب میشه و بقیه مطیعت بشن و یه زمانی عطری مد شده بود که خیلی هم گرون بود ( اسم عددی داشت و یادم نمیاد چیه) که این عطر رو بزنی بقیه جذبت میشن و خیلی ها میخریدن
خیلی از این طرفداری کردن و یا مخالفت کردن ها جهت های ذهنی که بر اساس اون عمل می کنیم .
خداروشکر
جمعه 1 فروردین 1404
Friday – 2025 21 March
به نام خداوند جان آفرین
سلام به همه عزیزان
مرسی استادجان که این فایل زیبا رو تهیه کردین و تحسینتون میکنم که از همین رفتارهای به ظاهر کوچک و مخفی اما درس های زیادی بیرون میکشید
این مسئله که در مورد ذهنیت گرفتن صحبت کردین ید طولانی داره و میشه انواع مثال ها رو زد که هرکس توی زندگیش داره
من دیروز میخواستم یه خمیر دندان بخرم و با خودم گفتم که این خارجی ها کیفیتش بهتره و قیمت ها رو که دیدم متوجه شدم واقعا خیلی فضایی هستن و اومدم یه نوع خمیر دندان ایرانی که خیلی هم ارزون هست رو بررسی کردم و متوجه شدم همه فرمول ها یکیه تازه این ارزون تره بیشتر ازش راضی بودن و من از خودم پرسیدم چرا فکر میکنم جنس خارجی یا اینکه قیمتش بالا یا پایین باشه نشون دنده اینه که اون خوبه یا بده.
یا در در دانشگاه و محیط کار که قبل اینکه استاد رو بشناسیم یا با کارفرما برخورد مستقیم کنم دیگران معمولا از جنبه منفی به شخصیت طرف نگاه میکردن و میگفتن این استاد یا فلانی همچین شخصیتی داره و منم همون ذهنیت رو دریافت میکردم
یا بارها از خوانوادم شنیدم و البته که خودم هم گفتم که از فلانی نخری این ادم گرون فروشه . شاید من یه تجربه داشتم یا خانوادم یه تجربه داشتن ولی همون میشد معیار و تاثیر خودش رو میذاشت
یا مثلا در بحث کشورهای خارجی مثلا امریکایی ها یا یهودی ها یا اروپایی ها اینقدر توی رسانه ها گفتن که ادم های سردی هستن . اونجا بی بند و باری هست . همو میکشن . یهودی ها فلان هستن و دقیقا این باعث شد که ما فکر کنیم دیگه اون طرف چه خبره .
چندسال پیش یه کلیپ کمدی دیدم که توی مطب دکتر سه نفر نشسته بودن بعد در یه تایم خاصی یه صدای زنگ به صدا در میومد و اونا بلند میشدن بعد همینطور که افراد کم کم میومدن و باهربار این زنگ همه بلند میشدن و کم کم مطب شلوغ شد و اون سه نفر اصل کاری دیگه تو مطب نبودن اما اون زنگ که پخش میشد بقیه بلند میشدن و اصلا نمیدونستن چرا چون فقط دیده بودن
حالا اون که یه کلیپ بود و تموم شد اما میشه دید که ادما زود تاثیر میگیرن .
من از همون بچگی مادرم بهم میگفت که تو موهات خیلی پرپشته و منم اینو پذیرفته بودم الان که سالهاست میبینم واقعا موهای من پرپشت مثل خوشه های گندمه
و یا در جنبه منفی حتا قبل اینکه من به دنیا بیام مادر بزرگم با همسایه اش مشکل داشت و قهر بود و چندبار از بدی های طرف میگفت و من نمیدونستم اما ذهنیت تنفر نسبت به همسایه داشتم و بعدا که بزرگ شدم و ارتباط بیشتر شد و بیشتر فکر کردم فهمیدم که چه ادم گلی هست و این نظر اون شخص بوده و منو درگیر خودش کرده در صورتی که هم من و هم اون شخص حالشو میپرسم و خبر منو از خانوادم میگیره
و اینو میشه فهمید که ما ادم ها چطور ذهنمون با اطلاعات چه دیداری و شنیداری و رفتاری برنامه ریزی و اماده میشه در صورتی که بازخورد فرد از باورهای خودشه که اون نتیجه رو دیده و به ما منتقل کرده و ما هم همون گفته برامون مثل سند شده و باور کردیم .
9 میلیارد ادم در دنیا .9 میلیارد نظر و فکر و باور و نتیجه دارن قرار نیست که من از دید اونا ببینم . من باید ذهنیتی که به من قدرت میده رو انتخاب کنم و برای خودم بسازمش.
خداروشکر