مشغول تماشای ویدئویی از مناظره های انتخابات ریاست جمهوری بودم که از طرف دوستی ارسال شده بود. بحث و جنجال بر سر کارهایی بود که دولت درباره اشتغال جوانان باید انجام دهد!
و این موضوع تبدیل به شعار انتخاباتی نخ نمایی در تمام دوران انتخابات شده که:
“من می خواهم ….. کار ایجاد کنم، …… حقوق ماهانه به افراد بدهم یا فلان تغییر شگرف را در اوضاع اقتصاد بوجود آورم…”
وقتی این حرف ها را می شنوم که هیچ سنخیتی با اساس قوانین جهان ندارد، نمی توانم این عده کثیر از افراد را درک کنم که تغییر اوضاع زندگی شان را در تغییر دولت یا حاکمیت یک حزب خاص دانسته و تمام تمرکز و انرژی شان را صرف کاری بیهوده و بی اثر می نمایند.
آیا در دنیایی که با فرکانس های ما کار می کند، در جهانی که طراحی شده تا فقط اساس فرکانس های ما را به شکل اتفاق و تجربه در زندگی مان پدیدار سازد، فردی غیر از ما، قادر است مسئول یا تعیین کننده نوع شغل و میزان درآمد ما باشد؟
پس از خودت بپرس، چه فردی به جز من، توانایی ایجاد فرصتی برای شروع یک کسب و کار برای من را دارد؟ و به جای انتظار برای حاکم شدن یک دولت جدید، به دنبال ایجاد یک نگاه، تفکر و باورقدرتمند کننده باش تا بر ذهن ات غالب شود و به تو توانایی دیدن و خلق فرصت هایی را بدهد که همیشه در اطراف ات بوده، فارغ از اینکه چه دولتی با چه سیاست هایی بر سر کار است.
انتظار داشتن از دولت، جامعه، پدر و مادر و … هیچ تغییری در اوضاعت ایجاد نمی کند. قادر به راه اندازی هیچ کسب و کاری برایت نیست و هیچ ثروتی خلق نمی کند.
چنین رفتاری، شرک محض است.
شرک یعنی نادیده گرفتن توانایی ای که به تو در انتخاب سرنوشت ات داده شده و واگذار کردن آن، به عاملی بیرون از خود و وابسته شدن به غیر خدا.
دیدن جهانی پر از فرصت های بی شمار برای ایجاد شغل، ایجاد روابط خوب و ایجاد هر آنچه که می خواهی، تنها نیاز به نگاهی یکتاپرستانه دارد تا بتوانی بپذیری خداوند قدرت خلق هر خواسته ای را به تو داده و هیچ عاملی جز فرکانس های تو، کمترین نقش و قدرت در خلق تجارب زندگی ات را ندارد.
اگر به دنبال فرصت ایجاد یک شغل هستی، هر مشکلی در اطرافت، قابلیت تبدیل شدن به فرصتی برای شروع یک کسب و کار را دارد.
فرصت ها همواره جایی زندگی می کنند، که مشکلات آنجا هستند. اگر می گویی در مشکلات غرق شده ام، بدین معنی است که درون فرصت های بزرگی در حال غوطه خوردن هستی.
شروع تمام پیشرفت های تاریخ بشر و شروع همه کسب و کارهای بیلیون دلاری، از برخورد با یک مشکل و تلاش برای حل آن و پول ساختن به واسطه حل آن مشکل شروع شده.
فقط یک تغییر نگاه کافی است
این فکر را که یک عامل بیرون از من، باید برایم کاری کند، کسب و کاری راه بیندازد، استخدامم کند و … را برای همیشه از ذهنت پاک کن. خداوند و توانایی را باور کن که در وجودت به ودیعه گذاشته شده.
اگر هنوز سرمایه ای نداری، قدم ها را از ساده ترین کاری که در شرایط کنونی ات قابل اجراست، بردار، کم کم فروش، بازاریابی و خدمات مشتری را بیاموز و به جای انتظار داشتن از عاملی بیرون از خود، با شناسایی مشکلات جامعه اطرافت و حل آن مشکلات، کسب و کاری بیافرین. این یعنی توحید ناب
یعنی فردی که به جای انتظار داشتن از دیگری، خدا را باور و با توکل بر او، آنچه را می خواهد در ذهنش می سازد و با وفادار ماندن به این تصویر ذهنی، قدم هایش را استوار، جسورانه و با ایمان بر می دارد.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD236MB20 دقیقه
- فایل صوتی دولت ها و ایجاد شغل!؟ واقعاً؟!18MB20 دقیقه
به نام خداوند جان و خرد
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان
و دوستانی که کامنت هاشون کلی درس داره برام
باورم نمیشه 90 روزه عضو سایت شدم انگار همین دیروز بود و 52 روزه که سفرنامه رو شروع کردم آنقدر این مسیر برام لذت بخش بود که متوجه نشدم روزام چطوری میگذره
هر روز یه آگاهی جدید دریافت کردم و هر روز بهتر از دیروز چیزی که سالیان سال دوست داشتم تو وجودم باشه انشا الله که استمرار داشته باشم تو این مسیر پ صدای هدایت خدای مهربونم رو بشنوم .
روز 52 دولت و ایجاد شغل واقعا
منم مثل بیشتر آدم ها فک میکردم عامل تمام بدبختی ماهادولت اگه ما الان این زندگی و شغل رو داریم خودمون هیچ تقصیری نداریم
اگر دولت عوض بشه زندگی ما تغییر میکنه راحت میشیم از دستشون و ….
هر وقت اعتراضی میشد میگفتیم اونا آنقدر قدرت دارن که معترضان رو سر به نیست کنن و هر کاری بخان میتونن بکنن،وقتی نت ها دچار مشکل شد من میگفتم باشه قبول همه چیز باور ولی من چه باوری داشتم که آنقدر محدودیت توش بوده و بعد که با فایل های سفرنامه پیش اومدم و هی درس های جدیدیاد گرفتم این باور خودشو نشون داد که تو قدرت رو دادی به دولت فک میکنی همه کاره این کشور دولت ،هر کاری بخان میتونن بکنن و خب همینم شد تا قبل آشنایی با شما اصلا نمیدونستم این کار شرک به شرک واقعی
هر چند تو این شرایط کنترل ذهن واقعا سخته ولی من میتونم من اگر باور کنم میتونم پس میتونم من خودم باید شغل ایجاد کنم مثل هزاران نفریکه تونستن و امید به دولت و نماینده و…. نبستن
من قدرت رومیدادم به بیرون از خودم و از خدا انتظار داشتم کمکم کنه معجزه کنه
از وقتی سعی کردم این دیدگاه رو تغییر بدم و به کل اخبار و تی وی رو قطع کردم سعی میکردم هر جا حرفی میزنن شرکت نکنم و خودمو مشغول کاری کنم قبلاً اگر میخواستم حرفی که ته دلم هست رو بگم خیلی نگران بودم که قضاوتم نکنن بهم نگن تو طرفدار دولتی تو یه بزرخی بودم که خودم میدونستم درونم یه چیزی میگفت امیدت به اینا نباشه ولی چون اطرافیان بهم انگ طرفدار و جیره خور دولت نزنم حرفی نمیزدم
همین الانشم همش بهم میگن مشکوکی هیچی نمیگی حرفی میزنن میگم بحث رو عوض کنید میگن همین امثال تو باعث میشه اعتراضات نتیجه نده ولی خدا میدونه قضاوت هاشون دیگه برام مهم نیس چون من خدایی رو پیدا کردم که همه ی قدرت دستشه و از همه مهمتر عاشقمه و پا به پا همراهم و از رگ گردن بهم نزدیک پس امیدم رو به این خدا میبندم که فکر کردن بهش چیزی جز آرامش برام نداره
همیشه میگفتم توکل به خدا ولی نمادین دیگه خودمو که نمیتونم گول بزنم ولی از وقتی خدای واقعی و درست رو شناختم واقعا ته دلم بهش قرصه
چند مدت پیش میخواستیم ماشینمون رو عوض کنیم دقیقا وقتی تصمیم قطعی گرفتیم فرداش قیمت ماشین خیلی رفت بالا من حتی ذره ایییی ناراحت نشدم گفتم خدا بخارشو میخاد بهم بده در صورتی که اگر قبلاً بود چقدر حرف ناسزا بار دولت میکردم که همش تقصیر اونه
و این جمله طلایی
بقیه فقط ابزاری هستن که ما با باور هامون بهشون شکل میدیم که در جهت ما باشن یا مخالف ما
هیچ آدمی نمیتونه مخالف یا موافق من باشه منم که با باورهای تعیین میکنم اون کدوم وری باشه
منم که فقط میتونم زندگی خودم رو تغییر بدم
داشتم دنبال مثال توی زندگیم میگشتم برای این جمله که بهتر بتونم درک کنم این موضوع رو یاد معلم کلاس دوم پسرم افتادم که بخاطر تعریف هایی که ازش شنیده بودم که مهربون و خوش برخورد این باور برام ساخته شده بود به قدری این معلم با ما خوش برخورد بود که تا حالا با هیچمعلمی این برخورد رو نداشتیم دزصورتی که توی همون کلاس چندین نفر از سبک تدریسون ناراضی بودن ولی من چون باور داشتم مهربونه به همون صورت توی زندگیمون تجربه اش کردیم
از امروز تصمیم گرفتم یه نکته ای که از هر فایلی به دلم بیشتر میشینه و بهتر میتونم درک کنم رو بنویسم از یه نکته شروع کنم و بهش عمل کنم وچون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و امروز توی سریال زندگی از بهشت وقتی دیدم مریم جون برای بازی هم انقدر تمرکزشون رو میزارن یا برای آتش روشن کردن هممیکفتن تمرکزی بهتر نتیجه میده گفتم اینکه مهمترین کار من توی زندگی هست پس باید تمرکزی تر کار کنم چون این فایل ها پر از نکته است و من اگه بخوام به همش عمل کنم تمرکزم پراکنده تر میشه پس بهتر یه نکته بفهمم ولی واقعا بفهمم و بهش عمل کنم به امید خدای بزرگ
نتیجه ی این فایل
نگاهم به دست کسی نباشه رو کسی جز خدا حساب نکنم نگاهم به خدایی باشه که بی نهایت نعمت بهم داده و از من بیشتر دوست داره ثروتمند بشم نگاهم به توانایی خودم برای خلق زندگیم باشه