آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بررسی پاسخهای شما به سوالات آزمون نشاندهنده این است که: شخصیت شما نهتنها برای مهاجرت، بلکه برای رشد و پیشرفت بسیار مناسب است.
شما مسائل را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانید، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید. این نگرشهای مثبت و خوشبینانه کمک میکند تا حضور در محیطهای جدید و غلبه بر چالشهای آن، پله ترقی شما شود.
به خاطر عدم وابستگی به شرایط، امکانات و روابط کنونی، در محیط جدید به خوبی از عهدهی مدیریت چالشهای عاطفی بر میآیید. از آنجا که تعصبی درباره فرهنگ و سنت خاصی ندارید، زندگی در محیط جدید و احاطه شدن با آدمهای متفاوت از فرهنگ و سنتهای قبلی، نهتنها آرامش شما را برهم نمیریزد بلکه برایتان جذاب و آموزنده است و نگرش شما نسبت به زندگی را وسیعتر میکند.
از آنجا که در مواجهه با شرایط استرسزا نیز میتوانید خوشبین بمانید و به دنبال راهکار بگردید، این انعطافپذیری موجب میشود تا چالشهای اجتنابناپذیر مهاجرت به یک کشور جدید را با موفقیت پشت سر بگذارید و رشد کنید.
از آنجا که خروج از دایرهی امن، به شما احساس سرزندگی می هد، تغییر محیط، میتواند کاتالیزوری برای رشد بیشتر شما باشد. ضمن اینکه انگیزههای شما برای مهاجرت، نهتنها فرار از فشارهای کنونی نیست بلکه میل به روبرو شدن با فرصتهای جدید برای رشد بیشتر است.
علاوه بر اینها، پسانداز، پیشرفتهای شغلی قبل، مهارتها و مهمتر از همه اعتمادی که به توانایی خود در پول ساختن دارید، به شما کمک میکند تا از عهدهی مسائل مالی در کشور جدید برآیید و شرایط دلخواه را در کشور جدید نیز بسازید حتی اگر مجبور به از نو شروع کردن بشوید.
از آنجا که با برنامهها و تعهدات بلندمدت راحت هستید، این توانایی موجب میشود تکامل خود را به خوبی طی کنید و پایههای موفقیت خود در کشور جدید را اساسی و محکم بچینید و بدون عجله از این فرایند رشد، لذت ببرید.
به شما تبریک میگوییم. مجموع تمام این ویژگیها نشان میدهد که شما کاندیدای ایدهآل برای مهاجرت هستید و این مسیر، فرصت خوبی است برای شکوفا شدن پتانسیلهای درونی شما.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بر اساس پاسخهایی که به سوالات آزمون دادهاید، شما فرد نسبتاً مناسبی برای مهاجرت هستید. شخصیت شما به گونهای است که شاید در برخورد اول، مواجهه با چالشها شما را ناامید کند. اما تمایل درونی شما این است که: به جای ناامیدی، تمام تلاش خود را صرف مدیریت آن چالش میکنید. زیرا میدانید این تجربه در نهایت شما را رشد میدهد و توانایی شما در حل مسائل را بیشتر میکند.
با اینکه متمایل به حفظ ثبات و ماندن در ناحیه امن هستید، اما وقتی پای رشد به میان میآید، اولویت شما تغییر میکند، از منطقه امن خود خارج میشوید و پا به دل ناشناختههایی میگذارید که لازمهی تحقق اهدافتان است.
با اینکه در مواجهه با شرایط استرسزا و غیرمطمئن، عصبی میشوید یا حتی کنترل ذهن خود را از دست میدهید اما در نهایت به خاطر روحیهی خوشبینی، راهی برای تسلط دوباره بر ذهن پیدا میکنید.
این ویژگیها نشاندهنده قدرت انعطافپذیری و توانایی شما در کنترل ذهن است و نشان میدهد که شما جسارت خوبی برای حرکت کردن دارید حتی با وجود ترسیدن و ناامید شدن.
با اینکه ترجیح شما تجربه شرایط با ثبات است اما به خاطر ویژگیهایی مثل “کنجکاوی” و “تمایل به رشد و یادگیری”، در نهایت تغییرات لازم را ایجاد میکنید و وارد این نوع چالشها میشوید.
درست است که تغییر یک سری عادتها و عقاید یا ترک یک سری تمایلات برایتان سخت است، اما وقتی در موقعیتی قرار میگیرید که رشد شما وابسته به رهایی از آنها میشود، با قدرت از ” تغییر” استقبال میکنید و تمایلات جدیدی را در شرایط جدید پیدا میکنید که جایگزین دلبستگیهای قبلی میشود.
جمع همه این ویژگیهای شخصیتی نشان میدهد که “مهاجرت”، در نهایت موجب پیشرفت بیشتر شما میشود. اما تجزیه و تحلیل پاسخهای شما، این کلید مهمتر را نیز در بر دارد که:
درست است شما ویژگیهای شخصیتی قویای برای رشد دارید، اما ترمزهای ذهنی مخفیای نیز دارید که در مقابل آن ویژگیهای مثبت قرار گرفته و مسیر پیشرفت را برای شما ناهموار کرده است. به احتمال زیاد، شما از این ترمزها آگاه نیستید. اما مهم است که بدانید این ترمزهای ذهنی، بر علیه شما کار می کنند و مرتباً یک سری الگوهای نادلخواه را برای شما تکرار میکنند. وگرنه با این همه نقاط قوت، مسیر پیشرفت شما باید بسیار هموارتر از اینها باشد. به عنوان مثال:
- با اینکه روی خود کار میکنید و به دنبال رشد هستید، هرچند وقت یکبار در جایی از مسیر متوقف میشوید؛
- هر چند وقت یکبار از مسیر خارج میشوید، کنترل خود را بر اوضاع از دست میدهید و ناامید میشوید. اما به خاطر نقاط قوت شخصیتی که دارید، دوباره به خود میآیید و به حرکت رو به جلو ادامه میدهید.
خبر خوب این است که:
کمی کار کردن روی بهبود این شخصیت، مسیر تغییر و رشد را برای شما بارها هموارتر می کند. به گونه ای که:
- خیلی از قدمها را به راحتی بر میدارید قبل از آنکه مجبور شوید؛
- خیلی از مسائل و چالشها اصولاً برایتان پیش نمیآید چون دربارهی آن، ترمزی در ذهن خود ندارید؛
- به صورت مستمر در مسیر رشد حرکت میکنید بدون اینکه توقف یا سکونی در کار باشد؛
- و مهمتر از همه، با تلاش فیزیکی کمتر و لذت بخشتر، نتایج قویتری به بار میآورید؛
چون هرچه این ترمزهای ذهنی را بشناسید و از ریشه حذف کنید، ظرف وجود شما رشد می کند و بارها از مسائل پیش رو بزرگتر می شوید. به همین نسبت، نگرانی شما درباره مسائل آینده کمتر میشود. سپس طبق قانون، این ذهن آرام، بطور مداوم شما را به سمت ایدههای کارسازتر و مسیر هموارتر هدایت میکند.
بر این اساس، اگر خواستهی شما مهاجرت به یک کشور جدید و تجربه شرایط دلخواهتر است، به عنوان قدم اول، تمرکز خود را بر شناسایی و حذف این ترمزهای ذهنی بگذارید تا مسیر مهاجرت از شرایط کنونی به شرایط دلخواه، برای شما هموار شود.
در این خصوص، پیشنهاد ما کار کردن با آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی است.
آگاهیها و تمرینات دوره کشف قوانین زندگی، منطق هایی قوی در دست شما قرار میدهد تا این ترمزهای ذهنی مخفی را بشناسید و حذف کنید. به اندازهای که این ترمزها حذف میشوند، میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان بیشتر میشود. این هماهنگی میان خواستهها و باورها، شما را به ایدهها، راهکارها، فرصتها و معجزاتی هدایت میکند که مسیر پیشرفت را هموار و لذتبخش میکند.
زیرا مهمترین اصلی که نهتنها خواستهها را محقق میکند، بلکه میزان همواری مسیر را نیز مشخص میکند، ” میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان” است.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
پاسخهای شما به سوالات آزمون نشاندهنده مقاومتهای درونی شما در برابر “تغییر” است. این مقاومتها معمولا خود را در این نوع رفتار و نگرش نشان میدهند:
- فرار از مواجهه با چالشها؛
- فرار از حل مسائل؛
- ترس دوری از عزیزان؛
- بیمیلی برای یادگیری زبان جدید یا ادغام با فرهنگ جدید؛
- ترس از شناخت قوانین کشور جدید؛
- ترس از سایر ناشناختهها؛
جمع این ویژگیها به این معناست که: این شخصیت، آمادهی این حجم از تغییر نیست. زیرا برای این شخصیت، مهاجرت به معنای دست و پنجه نرمکردنهای مداوم با تغییرات استرسزا است. طبق قانون، ماندن در این احساس بد، فرد را به شرایط نادلخواه بیشتری هدایت میکند و مرتباً از این چالش به سمت چالش بعدی پیش میبرد.
از آنجا که انگیزههای شما برای مهاجرت، پایدار و درونی نیست، ممکن است به محض برخورد با اولین مانع، تمام اشتیاق و انگیزهی شما تبدیل به ناامیدی و اضطراب شود. ضمن اینکه به خاطر عدم تعهد به برنامه ریزیهای بلند مدت، حضور در کشور جدید نه تنها به پیشرفت شما نمیانجامد، بلکه ممکن است ضررهای مالی و روحی قابل توجهی نیز برای شما داشته باشد. به طوری که در نهایت تمام سرمایه و پسانداز خود را بیهوده خرج میکنید و دوباره به نقطه حتی عقبتر از اکنون برمیگردید. سپس از آنجا که شروع دوباره برای شما به معنای از دست دادن و شکست خوردن است، ممکن است در چرخه معیوب خودسرزنشی و خودتخریبی گیر بیفتید.
اما فارغ از موضوع مهاجرت، مسئله اساسیتر این است که:
لازمهبهبود شرایط کنونی شما، مهاجرت نیست بلکه بهبود این شخصیت است. در غیر اینصورت، هر اقدام فیزیکی دیگر، نهتنها بهبودی در شرایط کنونی شما ایجاد نمیکند بلکه به خاطر این باورهای محدودکننده، به سمت شرایط محدودکنندهتر پیش میروید. خواه آن اقدام مهاجرت باشد یا …
ممکن است خواندن این جملات برای شما سنگین و نگران کننده باشد اما خبر خوب برای شما این است:
درست است شخصیت کنونی، ویژگیهای لازم برای مهاجرت یا بهبود شرایط کنونی را ندارد اما به این معنا نیست که شما نمیتوانید این شخصیت را تغییر دهید. اتفاقاً تضادهای شرایط کنونی، توانایی های بالقوهای در درون شما شکل داده که مثل یک نهال آمادهی شکوفایی و ثمر دادن است. یک تعهد جدی می تواند این پتانسیل را شکوفا کند و به راحتی تمام ناکامیهای گذشته را جبران کند. تمام مقاومتهایی که به آنها اشاره شد و مسیر تغییر را برای شما دشوار کرده، قابل بهبود و تغییر است اما قدم به قدم و در یک فرایند تکاملی و مستمر.
لازم به ذکر است که مهاجرت به یک کشور دیگر، نهتنها عامل اساسی تجربهی خوشبختی نیست بلکه خیلی از افراد در کشور خودشان در حال تجربهی خوشبختی و رشد هستند.
بنابراین، اگر “مهاجرت” یا به صورت کلی “تغییر شرایط کنونی” برای شما مهم است، اولین قدم، مهاجرت شما از شخصیت فعلی به شخصیتی بهبود یافتهای است که لاجرم شرایط شما را بهتر میکند.
بر طبق تجزیه و تحلیل پاسخهای شما، پیشنهاد ما برای ایجاد این حدّ از تغییرات ریشهای و پایدار، کارکردن با آگاهیها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی است. زیرا ریشه اصلی مقاومتهای درونی شما در برابر تغییر و بهبود، برمیگردد به احساس ناتوانی شما دربارهی حل مسائل پیش رو.
شما خواهان رشد و پیشرفت هستید اما از آنجا که چالشهای پیش رو را بارها بزرگتر از توانایی خود در حل مسائل میبینید، از مواجهه با هر نوع چالش و تغییری میترسید. این پاشنه آشیل شماست. “پاشنه آشیل”، همان نقطهای است که ایجاد کمترین بهبود در آن، بیشترین تغییرات مثبت را در تمام جنبههای زندگی ایجاد میکند. دوره شیوه حل مسائل زندگی، آگاهیها و تمرینات کاملی برای اصلاح این پاشنه آشیل دارد.
اجرای آگاهیها و تمرینات این دوره، باورهای بنیادین شما درباره توانایی حل مسئله را دستخوش تغییرات اساسی میکند. به گونهای که هم خودت و تواناییهای درونیات را باور میکنید و هم خدایی که همواره هدایتگر شما به سمت راه حلهاست. منطقهای قوی این دوره، این باور قوی را در ذهن شما میسازد که:
- خداوند من را با توانایی حل مسئله به دنیا آورده است؛
- هر مسئلهای که به آن روبرو می شوم، از قبل توانایی حل آن مسئله به من داده شده است؛
این تغییرات اساسی در باورهایت، ظرف وجود شما رشد میدهد و از مسائلات بزرگتر میکند:
- آن وقت نهتنها از چالشها فرار نمیکنید، بلکه آنها را فرصتی برای رشد و پیشرفت میدانید؛
- آن وقت نهتنها فکر نمیکنی مسائل راهکار ندارند بلکه با ایمان به وعده “انّ مع العسر یسری” (همانا با هر مسئله، راهکار هم میآید)، به جای تمرکز بر مشکل، به یافتن راهکار تمرکز میکنید؛
طبق قانون، این جنس از تمرکز، همواره هدایتگر شما به سرراستترین و سازندهترین راهکارهایی است که نهتنها مسائل پیش رو را حل میکند بلکه کلید رشد ظرف وجود شماست.
این حد از تغییرات بنیادین در شخصیت شما، لاجرم منجر به مهاجرت شما از شرایط نادلخواه کنونی به شرایط مورد دلخواه میشود. به این معنی که اگر مکان کنونی قابلیت ارائهی نعمتها و امکانات متناسب با شخصیت بهبوددادهشدهی شما را داشته باشد، شما در همین کشوری که هستید، به شرایط بهتر هدایت میشوید و نعمتهای بیشتری را تجربه میکنید.
اگر هم قابلیت و امکانات این کشور جوابگوی شخصیت بهبوددادهشدهی شما نباشد، جهان شما را به مکان جغرافیاییای هدایت میکند که قابلیتها، امکانات و نعمتهای همسنگ با شخصیت بهبود داده شده شما را داشته باشد. آن هم از مسیر هموار و لذتبخش.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بر اساس پاسخهایی که به سوالات آزمون دادهاید، این شخصیت برای مهاجرت کردن کاملاً نامناسب است.
اگر شما برای حل مسائل پیش رو، روی حمایت دیگران حساب میکنید این حدّ از عدم استقلال، نشاندهنده عدم توانایی حل مسئله است. در حالی که توانایی حل مسئله، یک کلید مهم برای سازگاری در کشور جدید است، که شما ندارید.
این حدّ از وابستگی به عزیزان، در صورت مهاجرت میتواند منجر به یک معضل اساسی شود که حتی روی سایر تواناییهای شما تأثیر منفی بگذارد و آنها را بیاستفاده کند.
مهاجرت نیاز به شخصیتی دارد که:
- از تغییرات استقبال می کند؛
- برای ورود به دل ناشناختهها مشتاق است؛
- هیچ وابستگیای به هیچ جنبهای از زندگی قبلیاش ندارد؛
- تعصبی نسبت به فرهنگ یا عقاید خاصی ندارد؛
- شخصیت مناسب برای مهاجرت، به شدت انعطافپذیر است و همواره راهی برای سازگار شدن با تغییرات پیدا میکند؛
- برای او یادگیری و رشد، اولویت بسیار بالاتری دارد نسبت به حفظ ثبات؛
- برای او شروع دوباره نه تنها به معنای از دست دادن همه چیز نیست بلکه به معنای سرزندگی بیشتر است؛
- انگیزههای درونی و قوی برای مهاجرت دارد که به او کمک میکند در مواقع عدم کنترل ذهن و ناامید شدن، آن انگیزههای درونی به کمک او بیاید و موتور حرکت کردن و ادامه دادن بشود؛
تجزیه و تحلیل پاسخهای شما به سوالات آزمون نشان می دهد که این شخصیت، به هیچ عنوان برای “مهاجرت” مناسب نیست. اگر با همین شخصیت به یک مکان جدید مهاجرت کنید، با چالش های سنگینی مواجه میشوید. مهاجرت به معنی تغییرات وسیع در تمام الگوهایی فکری، عادتی و رفتاری است که تا کنون در وجود شما شکل گرفته است و اگر آماده و پذیرای این حد از تغییرات همهجانبه نباشید، مهاجرت نهتنها شما را به احساس خوشبختی بیشتر نمیرساند بلکه برای شما تبدیل به منبع ناراحتی، نگرانی، استرس و غم و اندوه میشود.
چون به خاطر این ویژگیهای شخصیتی، تمرکز شما معطوف می شود بر:
- نکات منفی محیط جدید؛
- نداشتهها، یعنی آنچه قبلا داشتهاید و به خاطر مهاجرت از دست دادهاید؛
طبق قانون، این جنس از تمرکز، نهتنها مانع از دیدن فرصتهای محیط جدید برای رشد میشود، بلکه به طور مداوم فرد را به نارضایتی درونی و پشیمانی بیشتر میرساند و حتی تا مرز افسردگی نیز پیش میبرد.
باید به این نکته هم توجه شود که: مهاجرت به یک کشور دیگر، عامل اساسی تجربه خوشبختی نیست. خیلی از افراد در حال تجربه خوشبختی و رشد در همان کشوری هستند که به دنیا آمدهاند.
اما فارغ از موضوع مهاجرت، پاسخهای شما، زنگ هشداردهنده مهمی را به صدا درآورده است که بسیار اساسیتر از موضوع مهاجرت است. اگر بتوانید این پیام را جدّی بگیرید، این نقطه میتواند برای شما تبدیل به نقطهی تحول و سازندگی بشود.
زیرا اگر اینجا هستید و پای انجام این آزمون نشستهاید و این نتیجهگیری را میخوانید، به این معناست که از شرایط کنونی خود رضایت ندارید و تصور میکنید شاید با مهاجرت، شرایط بهتری تجربه کنید.
قدم اول برای تجربهی شرایط بهتر، آگاهی از این موضوع است که:
دلیل نارضایتی کنونی شما، زندگی در مکان فعلی و کشور فعلی نیست. بلکه دلیل نارضایتی شما، باورهای محدودکنندهای است که این شرایط نادلخواه را برای شما ایجاد کرده است.
زیرا طبق قانون، هر کدام از ما، همواره به مداری از جنس باورهایمان هدایت می شویم و با اتفاقات، شرایط، آدمها و تجربیاتی از همان جنس احاطه می شویم. یعنی اگر اساس باورهای ما کمبود باشد، این باورها ما را وارد مدار کمبود میکند و در آن مدار شرایطی را تجربه میکنیم که نتیجهاش، احساس کمبودهای بیشتر است و برعکس.
از آنجا شما همین باورها و همین شخصیت را همواره با خود حمل می کنید، در نتیجه با مهاجرت به مکانی دیگر، تغییری در تجربهی شما رخ نمیدهد و در محیط جدید، با همین مسائل به شکل دیگری درگیر می شود. زیرا درست است که شما از یک محیط به محیط دیگر رفتهاید، اما شما در همان مدار قبلی هستید که پر از شرایط و اتفاقات ناخواسته است.
اگر خواهان تغییر شرایط هستید، باید از این مدار به مدار بالاتری مهاجرت کنید و راه این مهاجرت، بهبود باورها و در نتیجه بهبود این شخصیت است.
تغییر مدار، از خودشناسی شروع می شود. خودشناسی درباره اینکه: خداوند قدرت خلق زندگیات را در دست خودت و باورهایت قرار داده است. به خاطر این حدّ از قدرت خلق کنندگی، شما هیچ نیازی به حمایتهای دیگران ندارید. فقط کافی است قوانین خداوند را بشناسید و برای هماهنگی بیشتر با این قوانین، مصمم بمانید.
حتی تصوّر اینکه من برای تجربه خوشبختی، محتاج حمایتهای دیگران نیستم، حجمهای از احساس خوشبختی و رضایتمندی در قلب آدم ایجاد میکند.
هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناسید، برای هماهنگی با این قوانین، مصممتر می شوید. آنوقت به جای وابستگی به عوامل بیرونی، به درک و اجرای این قوانین وابسته میشوید. جالب اینجاست که این جنس از وابستگی، نهتنها شما را محدود نمیکند بلکه به شما احساس استقلال، آزادی و توانایی میبخشد. چون حساب کردن روی قوانین به معنای حساب کردن روی خداوند به عنوان نیرویی است که ما را آفریده، از قدرت خلق خود به ما بخشیده و هدایت ما در مسیر خلق زندگی دلخواهمان را بر عهده گرفته است.
هرچه تواناییهای درونیات را بیشتر بشناسید، ترسهای شما درباره چالشهای پیش رو به شور و شوق مبدل میشود و زندگی برای شما معنای تازهای میگیرد. در نتیجه نهتنها از تغییر دوری نمیکنید بلکه به استقبال تغییرات میروید و از این مسیر سازندگی، لذت میبرید.
برای مهاجرت از مدار فعلی به مدار تجربهی شرایط دلخواه، پیشنهاد ما استفاده از آگاهی های دوره 12 قدم است. آگاهی های دوره 12 قدم، در طی یک فرایند تکاملی، این باور را عمیقا در وجود شما میسازد که:
شما خالق زندگی خود با باورها و فرکانسهایت هستید؛ کنترل زندگی شما در دست خودت و باورهایت است و عوامل بیرونی هیچ قدرتی در زندگی شما ندارند.
اگر در حال حاضر تجربهی شما غیر از این است، به خاطر باورهای محدودکنندهای است که باعث شده قدرت زندگیات را به عوامل بیرونی واگذار کنید. اما حالا که آگاه شدهای تمام این ناخواستهها خروجی باورهای محدودکننده خودت است، مطمئن هستی که با تغییر این باورها، همهی این شرایط عوض میشود و به نقطهای میرسید که احساس کنترل کاملی بر زندگی خود خواهی داشت به گونهای که زندگی شما هیچ ربطی به شرایط الان ندارد. در این نقطه اگر مهاجرت، احساس رضایت درونی و خوشبختی شما را بیشتر میکند، به خاطر این تغییرات سازندهی درونی، از بهترین و سرراستترین مسیر این تجربه اتفاق میافتد.
به امید دیدار سرزده شما استاد عزیز و مریم بانو در پاردایس زیبا خیلی زود با خانواده شما رو ملاقات خواهم کرد خیلی هیجان زده هستم برای اون روز که واکنش شما رو ببینم و کلی کار براتون توی پاردایس انجام بدم به امید خدا این خواسته من خیلی زود به واقعیت تبدیل شود و من با دیدن شما بتونم یک زندگی جدید رو در کشور رویاهام شروع کنم و از صفر همه چیز رو بسازم
از دادن دلگرمى به من در جهت مهاجرت سپاسگزارم ، سؤالات بسیار جالب و پر محتوى و راهگشاااا بود ، انشاء الله که خداى متعال در جهت رشد و تعالى بیشتر در مسیر روبه جلو براى من و خانواده م با باز کردن مسیر هاى درست و نشانه هایش بهترین هاى خودمون رو رقم زده و براى رستگارى در دنیا و جهان باقى دست پر و جاودانه شویم با تسلیم و آنچه خیر ما در آن ست با تلاش و پشتکار و عشق و علاقه وافر که براى نوشدن و تجربه پویایى داریم …
سلام ودرودى دیگر بر شما استاد بزرگوار که همیشه راهنما و الگوى خوبى با بیدار کردن و آگاهى بخشى با پیدا کردن کُد هاى مخرّب و کنده شدن سیمان هاى ذهن و رها شدن از تمام غل و زنجیرها روز به روز به شناخت و معرفت بیشترى رسیدن براى خدمت بخود و بشریت با توکّل بر خداى بى همتااااا و اَحد و صمد و ارحم الرّاحمین که همگى در یک کلمه الله خلاصه شده و ازلى و ابدى ️
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر میکنم با یک استاد بینظیر و متعهد کار میکنم. این استادی که هم صادق هست و هم متعهد به ارائه بهترین.
خیلی استاد نکات مثبت دارید که بخوام بنویسم باید ساعت ها در موردش صحبت کنم. فقط بگم چقدر از شما و از خدای عزیزم سپاگزارم که با شاما هم مسیر و هم مدار هستم.
استاد مدت هاست که من عاشق حرکت کردن و دیدن و تجربه کردن مکان های جدید هستم. بزرگترین پاشنه آشیل من مسائل مالی است.
به حمد رب العالمین دارم روی دوره روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و از روزی که شروع کردم خداروشکر هر روز داره شرایط جدید، موقعیت های جدید وارد زندگی ام می شود.
این هم لطف رب العالمین بوده و هست.
استاد من متعهد هستم که تغییر کنم و در این مسیر دارم از تمام دوره هایی که دارم برای تغییر باورهای مالی ام استفاده میکنم.
از ایجاد احساس لیاقت در مورد دریافت نعمت و ثروت، تا تجسم واریز روزانه مبالغ میلیارد تومانی به حسابم.
از تجسم مکانی که بهش رسیدم تا ذکر این قانون که تا وقتی من دارم از قوانین استفاده می کنم، من فقط می تونم رشد کنم.
همواره بیاد اوری اینکه تمام عوامل بیرونی فقط باعث رشد من می شود.
خیلی دقیق من را شناختید، چون شما قوانین را خیلی خوب می شناسید. یعنی این مواردی که در مورد من در پاسخ به آزمون ذکر شده دقیقا خودم هستم و خیلی دوست دارم بتوانم در آینده نزدیک دوره کشف قوانین را کار کنم.
من مطمئنم و ایمان دارم که با هر حرکتم به سمت خداوند، 1000 قدم به سمت من برمیدارد. من مطمئنم این مسیر زیباست و هموار. ان شاءالله به آنچه میخواهم میرسم.
استاد تو این مسیر خیلی باید از شما تشکر کنم. راستش نمی دونم چجوری سپاسگزار خداوند باشم که در این مسیر قرارم داد. من به نسبت 2 سال پیش شخصیتی کاملا متفاوت، آرام، آگاه پذیرنده موقعیت ها و شرایط جدید هستم. من قبلا فقط یه رویا داشتم و یه آدمی بودم با حرف های قشنگ. عمل هم میکردم خدایی ولی نمدونستم مسیر درست و صحیح چیه؟! اما حالا به لطف خداوند تقریبا میتونم بگم خیلی رشد کردم و تقریبا (چون به نظرم حدی نداره که بگم 100 درصد میدونم) میدونم که مسیر درست چیه و هرچی تکامل طی میکنم، شرایطم بهتر و بهتر میشود.
عاشقتونم استاد عزیزم و بی نهایت از شما سپاسگزارم بخاطر این سایت عالی. این نگاه عالی که شما به رشد، به حرکت کردن، به جهان هستی، به موقعیت ها دارید. قطعا که وجود مریم خانم عزیزم نیز در این سایت خیلی بیشتر به من کمک کرد که رشد کنم. این دنیای زیبای کاپلی شما را که میبینم عشق میکنم و خواسته های زیبا در وجود من؛ به وجود می آید.
عاشقتونم.
هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند، سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد بزرگوارم ، مریم جان عزیز
و خانواده هم فرکانسی ام ؛
همان روزی که این فایل مهیج ( از نظر من ) روی بنر سایت قرار گرفت با گوش جان شنیدم و به سرعت بعدش رفتم سراغ آزمون .
هرچند تا 99% میدانستم جواب چیه !!
به (جواب ) آزمون که رسیدم با این جمله شروع شد :
شما مسایل را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانید ، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید و……
در آخر :
به شما تبریک می گوییم .
مجموع تمام این ویژگی ها نشان می دهد که شما کاندیدای ایده آل برای مهاجرت هستید .
(( برای شما مهاجرتی لذت بخش آرزو می کنیم ))
همون روز میخواستم کامنت بذارم ولی با خودم گفتم تو الان در شرایط هیجانی هستی . صبر کن یه مدت دیگه دوباره این آزمون رو بده و ببین جواب چیه ؟ اگر همون بود پس کاملا در موردت درسته .
همین کارو کردم . صبر کردم و دوباره آزمون دادم و جواب
همونی شد که دفعه اول بود .
و من توی ابرهاااااا بودم …..
پس هنوزم کنجکاوی مقدس در درونم زنده و پابر جاست الهی شکر .
خیلی خوشحال شدم که حداقل این جنبه از شخصیت خودم را خوب می شناسم و خودآگاهی دارم بهش .
و این قسمت از وجودم برای من توی روشنایی است .
حالا می خوام بگم چرا خودم رو بسیاااار مناسب برای مهاجرت میدونم . و باور قوی نسبت به این موضوع دارم .
شروع داستان
برمیگرده به چند سال قبل :
زمانی که 18 سالم بود و کنکور هنر دادم و در رشته بازیگری تهران هنر و معماری _ کارشناسی قبول شدم .
ما ساکن قم بودیم و من پدر بیییی نهایت متعصبی داشتم . البته این رو هم بگم که هیییچ کس خبر نداشت که من رشته بازیگری را انتخاب کردم .
چون پدرم اصلا دیدگاه مناسبی به بازیگری نداشت آنهم دخترررررر…..
( بگذریم که من با وجود این که قانون رانمیدانستم و فقط با کتابهای آنتونی رابینز پیش میرفتم و تجسم و تخیل را یاد گرفته بودم و در تجسماتم فقط بازیگری و فقط تهران بود نه هییییچ رشته دیگری و نه هییییچ شهر دیگری )
من همان سال اول با وجود این که اصلا رشته دبیرستانم چیز دیگری بود در رشته بازیگری و تهران قبول شدم .
پدرم وقتی فهمید قیامتی به پا کرد و همش توی خونه ما دعوا و مشاجره بود .
برای اول : چرا بازیگری ؟
دوم : چرا تهران ؟
من با همه وحشتی که از پدرم داشتم یک شب توی آنهمه دعوا و مشاجره سرم را بالا گرفتم با وجود این که زانوهام می لرزید تمام قدرتم رو جمع کردم و توی چشمهای پدرم نگاه کردم و با همه وجودم گفتم :
بابا…. من باید برم
پدرم یک آن سکوت کرد . همه خونه ساکت شدن . همونطور با خشم چند ثانیه تو چشمای من نگاه کرد و گفت :
باشه……. هر غلطی میخوای بکن !!!
منو میگی ؟؟؟؟؟
شادی و هیجان توی تک تک سلولهای بدنم به جوش و خروش افتاد . قلبم داشت از تو سینه در میومد .
هرغلطی که میخوای بکن یعنییییییی :
بروووووو…..
خدا میداند که من آن شب از شوق و شادی نخوابیدم و تا طلوع خورشید زیر پتو میخندیدم و یواشکی هورا هورا می گفتم و اشکای شوقمو با لبه تیشرتم پاک می کردم ….
من با همه وجودم آماده مهاجرت بودم.
با همه وجودم آماده تجربیات و چالش های جدید بودم .
با همه وجودم آماده بزرگ شدن زمین بازیم بودم .
با همه وجودم آماده تفاوتها و مسایل جدید بودم .
با همه وجودم آماده زندگی کردن در یک کلانشهر دوست داشتنی ( از نظر خودم ) بودم .
آماده آشنا شدن با دوستای جدید و فضای جدید بودم .
آماده آشنا شدن با خیابونا و اتوبانها و پارکهای دراندرشت بودم .
آماده آشنا شدن نه با یه دبیرستان که با یه دانشگاه بزرگ با کللللی همکلاسی بودم .
آماده ترک کردن غذاهای گرم ، خوشمزه و همیشه آماده بودم .
آماده ترک کردن لباسهای همیشه شسته و تاکرده کمدم بودم .
آماده ترک کردن یه زندگی بسیاااار مرفه با یه خونه بزرگ دو طبقه بودم .
آماده ترک کردن اتاق قشنگ و راحت و دوستداشتنیم بودم .
آماده ترک کردن دو دوست فوق صمیمیم بودم که بعضی شبا اجازه میدادن پیش هم بخوابیم و کلی قول وقرار داشتیم .
آماده ترک کردن جشن تولدها ، مهمانی ها و مسافرتهای بییی نهایت خوشحال کننده و تمام و کمال خانوادگی بودم .
آماده خالی شدن جیبم از پولهای راحت و رایگان تو جیبی ام بودم .
آماده ترک کردن خانواده و قید و بندها بودم .
آماده ترک کردن برادرام و شیطونیاشون و خندیدنامون بودم .
آماده ترک کردن درخت بزرگ و زیبای انار توی حیاطمون بودم آخه خییییلی دوسش داشتم .
روحم داشت پرواز میکرد
اصلا رو زمین نبودم !!!!!!
( خدایا الان که فکر می کنم خودم خنده ام می گیره نمیدونم این همه جسارتو از کجا آورده بودم ؟؟!!)
خلاصه من مهاجرت کردم تهران تک و تنها . البته اینم بگم ما 98% اقوام دور و نزدیکمون تهرانن خاله عمه عمو و….
ولی حتی یک بارم فکر نکردم اونا هستن پس خیالم راحته .
( خدایاااا چقدر قلبم توحیدی بوده و من چه بلایی سرش آوردم )
من واقعا تک و تنها تماااام بار زندگیمو به دوش کشیدم . خانه به خانه محل به محل محل کار به محل کار –
آخه اون روزا پدرم برای این که زیر پامو خالی کنه و پشیمون شم . از سال دوم دیگه هییییچ پولی برام نفرستاد و من مجبور بودم هم دانشگاه برم هم مخارج زندگی و اجاره خونه و خوردو خوراکمو در بیارم .
منی که مثل شاهزاده خانمها زندگی میکردم حالا میبایست حساب یه صدتومنیمو میداشتم تا کم نیارم .
سخت بود اما داشتم بزرگتر میشدم
وسیع تر میشدم
با تجربه تر میشدم
خودمو بهتر میشناختم
خدای خودمو بیشتر درک میکردم
پول ساختن و یاد میگرفتم
روی پای خودم ایستادنو یاد میگرفتم
با همه ترسم بازم، پیش رفتن و یاد می گرفتم
قوی ترو قوی ترو قوی تر میشدم
تهران رو یاد گرفتم
ییلاقاشو یاد گرفتم
مناطق ضعیف و قویشو یاد گرفتم
فرهنگ شهرو یاد گرفتم
دوستای جدید پیدا کردم
آداب و رسوم مردمو یاد گرفتم و ….
خوب اینا یعنی بزرگ شدن
یعنی بیشتر شجاع شدن
بیشتر توکل کردن
زوایای شخصیت و بیشتر رشد دادن
خودشناسی بیشتر
ابتدا من چند سالی سمت سید خندان و پاسداران بودم
کلی ام حالشو بردم .
بعد گفتم من اینجاهارو دیگه بلدم
دیگه برام عادی شده همه چی .
برم یه منطقه دیگه !
دوباره دلم تغییر می خواست
کلا منطقه امو عوض کردم
اومدم نارمک .
اینجا دیگه بالای 10 سال موندگار شدم
عاشقش شده بودم
سرسبزیش
شلوغی میدون هفت حوض
میدونای خارجی ساخت و شماره دارش که هرکدوم زیبایی خودشو داشت
ولی چند وقتی بود دوباره حس میکردم این جا دیگه جای من نیست .
دیگه همه جاشو میشناسم . کللللی جاهاشو پیاده روی کردم و حتی کوچه پس کوچه هاشو میشناسم . هنوزم دوسش دارم .
خیلی ام باهاش خاطره های خوب دارم .
ولی دلم دوباره جای جدید میخواست.
اونجا برام کوچیک شده بود .
جایی برای کشف نداشت
گفتم برم غرب ، اما غرب تهرانم حساااابی میشناختم و اونجام کللللی خیابونا و کوچه هاشو با ماشین و پیاده رفته بودم و لذتشو برده بودم .
قشنگیاشو دیده بودم . چند سالم محل کارم اونجاها بود .
ولی باز دلم مهاجرت میخواست ،
بازم یه زمین بازی جدید
جای جدید
منطقه جدید
خیابونای جدید
ولی نمیدونستم کجا ؟
تا این که خداوند من و به شهر پردیس هدایت کرد .
و من با همه مخالفتهای مامانم ، خالم اینا ، دختر خاله هام که اونجا برای تو امنیت نداره .
تو یه زن تنهایی ، مگه آدم تهران و ول میکنه میره اونجا …. و کلللی حرفای دیگه .
ولی من اومدم .
آخه قلبم بهم گفته بود بیام .
خدا دستمو گرفت و اوردم اینجا .
آوردم توی پردیس _
پردیس زیبا
پردیس خوش آب و هوا
پردیس با برجهای زیبا
نور گیر و ویو ابدی
الان دو ماه میشه ساکن یکی از بهترین فازها و بهترین لوکیشن های ویو دار
این شهر زیبا هستم .
که به ولله خود خدا لوکیشنمو انتخاب کرد
آپارتمان زیبا و تمیز و شیک و آروممو انتخاب کرد
من که جایی رو بلد نبودم
کسی رو اونجا نمیشناختم
همش میگم خدایااااا….
منو کجا آوردی ؟؟؟
اینقدر زیباییی ؟؟
اینقدر طبیعت بکر ؟؟
پرنده هایی که هرگز تو تهران ندیدم و
اکثر صبح ها میهمان ما هستن کنار پنجره
سگهای آروم و مظلومی که در اکثر مواقع کنار جاده لم دادن و یا
منتظرن نوازششون کنی
روباه زیبایی که بعضی وقتا روی تپه نزدیک برجمون میبینمش
آسمون پهناااااور آبی که پر از ابرهای سفید و مبهوت کننده است
و باد خنک همیشگی که از هرجا که بتونه
مثل یه معشوق با شوق فراوان به داخل خونه نفوذ می کنه و تورو در آغوش میگیره و
یه دنیااااا بهت خنکی و لذت میده ….
خدایا شکرگزارم
خدایا شکرگزارم
خدایا شکرگزارم
و خیابونهایی که پیاده و سوار رفتمشون
و باهاشون آشنا شدم
و البته هنوز هستن جاهایی که کشفشون نکردم . و این خوبه !!!
الان خوشحالم ، حاااالم خوبه ….
کنجکاوی مقدسم دوباره داره منو به هیجان میاره ……
دوباره زنده شدم ….
از خداوند میخوام مهاجرت بعدی ام
کشور زیبا ، دوست داشتنی و پهناور امریکا باشه .
الهی آمین
به نظر من مهاجرت یکی از زیباترین وجه زندگی زمینی ماست .
یا رب سپاسگزار توام برای این که همیشه بهم زیباییهای متفاوتی عرضه می کنی و با هجرت و برخورد با ناشناخته ها
درون منو ، قلب منو بیشتر به خودت متصل نگه میداری .
استاد جان سپاسگزارم از شما برای این فایل
و این آزمون عالی .
و سپاسگزارم از دوستان هم مداری که کامنت طولانی منو خوندن .
دوستون دارم
شیرین
به نام خدای بخشاینده و مهربانم
سلام ب دوست عزیزم، شیرین جان
چقدر لذت بردم از کامنت تون، شجاعت تون، توحیدی عمل کردن تون رو تحسین میکنم، رفتن ب دل ناشناخته هاتون رو چقدر زیبا ساخته بودین، چقدر رنجش کم و لذتش فراوان بوده در ذهن تون. چه ذوق و شوق زیبایی در قلب تون موج میزده، از چه خوشی ها و تفریحات خانوادگی و شرایط استیبل گذشتین، چقدر جسارت داره آدم ابتدای مسیر، کاش این جسارت و شجاعت وذوق و شوق برای ناشناخته هارو رو در مهاجرت های بعدی هم نگه داریم.
اون قسمتی ک گفتین بابا من باید برم… خدای من چه زیباست بت شکنی، چه زیباست توحیدی عمل کردن، اینکه تو ب خانواده ات بگی من باید برم. ب یاد آوردم داستان های خودم رو، نقاط عطفی ک میدونستم باید اینکارو انجام بدم، خدا کمرنگ بود ولی بود، او مرا شجاعت داد در مقابل پدرم وایستم و بگم من میخوام برم سرکار، من میخوام ب تنهایی برم مسافرت، من میخوام با دوستانم برم مسافرت، من میخوام من میخوام ….من اینکارو انجام میدم، با چه ترس و لرزهایی شروع ب صحبت کردم ولی خدا دل نرم شد برای پدرم، بوده برای تصمیماتی ک اجرا کردم چندین روز پدرم با من صحبت نکرده ولی مانع حرکت نکردن من نشده، روابط دنیایی نتونسته منو اسیر کنه و آزادی ام رو ازم بگیره، من دوست دارم هرکاری ک بخوام رو انجام بدم، هر کار غیرمنطقی ک قلبم بهم میگه رو چشم بگم.
و چه زیبا شما وابستگی ب خانواده و اطرافیانی ک دوستت داشتن، امکاناتی ک داشتین رو قربانی کردین و خدا چه جایزه های زیبایی بهتون عطا کرده. تحسین تون میکنم، اینکه مستقل شدین چون من هم بسیار دلم میخواد این رو تجربه کنم.چون مطمئنم مهاجرت ب من اضافه میکنه، من ب خدا نزدیک تر میشم چون توی اون لحظات خیلی ب خدا وصلم، تنها پناهم اونه، و بعدش جایزه ها بوم بوم بوم میاد و میاد و من عاشق جایزه های خدام خیلییییی بخشنده است خوب بخشنده ای عه خدای رحمان
خداروشکر ک ب شهر زیبای پردیس مهاجرت کردین و ب هدایت الله چشم گفتین و حالا از نعمات و زیبایی هایی ک پشت در هدایت بود بهره میبرید، پیام شما برای من نشانه ای و تاییدی بر مهاجرتی ک قراره انجام بدم بود، خداوند خودش قلبم رو محکم میکنه و بهم سکینه و آرامش میبخشه و میگه قراره اتفاقات عالی برات بیوفته. انشالله پیام های آینده تون رو از کشور آمریکا برامون بفرستید. در پناه الله موفق و سربلند باشید دوست خوبم.
درود بر تو
ناعمه عزیزم
الله اکبر از این فرکانس
الله اکبر ….
یکی دو روز پیش داشتم کامنت های فایلی رو میخوندم رسیدم به کامنت شما و اسم نازنینت .
کامنتتو خوندم و چقدر لذت بردم و چقدر تحسینت کردم و هی بهت گفتم آفرین .
و امروز که سایت رو باز کردم و اون نقطه آبی رو دیدم و بعد اسم قشنگتو اولش خوندم .
لبم به یه خنده شیرین باز شد . با خودم گفتم عه ....
ناعمه !!!!!
من همین دو روز پیش داشتم تحسینش می کردم و انرژی مثبت براش می فرستادم و ایشون فرکانس منو گرفته و حالا ناعمه جانه که داره به من آفرین میگه ….
الله اکبر از این گردش فرکانسها که مثل بوم رنگ به خودت بر میگرده .
به ولله که استاد هرچی می گن وحی منزله !!!!!!!
عزیزم پیام زیباتو چند بار خوندم ،
بسیار سپاسگزارم از تحسینت .
خدارو شکر که کامنت من پیام نوری برای قلب توحیدیت بوده ،
برای مصمم شدن در راه مهاجرت و تاختن به دل ترسهات بوده ،
برای محکم تر شدن عهدت با پروردگار عالمیان برای رفتن از دایره امنت و گسترش بیشتر خودت و جهان بوده .
الهی شکر ، که کامنتم هر چه بوده کلام خداوند بوده و اعتبار نوشته هام تمام و کمال برای اوست .
آره دوست من :
همینه …
رفتن و حرکت کردن زمانی که مثل روز برات روشنه که قلبت که متصل به الله
میگه : بروووو…
برو بنده من …
من با توام ،
من از رگ گردن به تو نزدیکتر نیستم ، من خود خود توام ...
چقدر خوشحال شدم که هر زمان بر حسب تکاملت ،
شجاعت به خرج دادی و توحیدی عمل کردی و
حررررکت کردی ، اقدام کردی ….
دوست من برووووو…
به هر جایی که قلبت میگه . نترس که هر لحظه گرمای دست خدا رو تو دستات حس می کنی .
گرمای دست خدا رو روی قلبت حس می کنی .
گرمای دست خدارو وقتی سوز و سرمای نجواهی شیطانی میان به شکل همون کلبه چویبه تو زمستون حس می کنی .
افتخار میکنم که در مدار چنین دوستان شجاع ، ابراهیمی و متوکلی چون شما هستم .
ناعمه عزیزم
موفقیت ها
و رفتن ها
و بزرگتر شدن ها
و گسترش جهان
صدات میکنه .
صداشو میشنوی ؟؟؟؟
دوستدار شما
شیرین
شیرین جانم شیرین جانم
سپاس از لطفت، از عشق بی منت ات، این چه پیامی بود ک برام نوشتی، بخدا این دل سنگ رو هم آب میکنه، برای هر فردی ک در مشیت اش باشه ایمانی میسازه ک میگه باباااا من دیگه اصن نامحدودم؟؟
میدونی پیامت در چه زمان روحانی روحم رو نوازش کرد؟ میدونی توی چه فرکانس پاکی بودم ک نور علی نور شد، قربون این خدا چطور نرم ک هر روز منو عاشق تر میکنه. احساس میکنم هر روزم داره پربرکت تر میشه، وقتی شبا میخوابم بهش میگم خدایا دمت گررررم امروز خیلییی پربرکت و نعمت بود زندگیم، راضی ام ازت بخدا.
میدونی امروز برق تو مغازه ام رفت، بعد از 10 دقیقه رسیدنم، کمتر از دوهفته آینده قراره سر ببرم این گاو شیر ده رو و پیش برم ب سوی آینده نامعلوم، میخوام بی هوا خودمو بندازم تو بغل خودش. اره برق رفت و من اومدم خونه گفتم آخ جون الان میرم روی چیزای مهم تری وقتم رو میزارم حتما ک خیریتی هست برام.ساعت 7 توی تاریکی شهر اومدم بالاپشت بوم، نسیم خنک میوزه، سوره هود رو خوندم، کامنت های توحیدی سعیده جان رو و شباهتش ب روزهای الانم، فایل توحید عملی 10، بعدش یه کم راه رفتم با خدا جونم حرف زدم.
میدونی چیا گفتم؟
گفتم خدایا ینی قراره من چه گسترشی توی جهانت ایجاد کنم؟ ینی پلن ت چیه؟ چه نقطه عطفی میسازی برام، چه فکت و منطقی ک هربار در آینده نجوا اومد بگم یادته اون سری رو؟؟؟ یادته وقتی پریدی محکم بغلت کرد و بعدش نعمتش رو بر تو تمام کرد؟ هی باهاش حرف زدم و حرف زدم و گفتم من الکی نیومدم این دنیا من لیاقت چیزای خیلیییی بزرگ تر رو دارم، من جام باید خیلییی بالاتر باشه. من نمیدونم قراره چیکار کنم، هیچ کاریم بلد نیستم، فقط میدونم قراره اتفاقات عالی برام بیوفته، من عاشق جایزه گرفتن از تو ام. میدونی سکینه و آرامش خاصی ب قلبم وارد کرده، ترسی نیست، نگرانی ای نیست، هرچه نزدیک تر میشم ترسم بیشتر نمیشه اتفاقا ذوق زده تر میشم و میگم خدایا ینی قراره چه اتفاقاتی برام بیوفته؟
چند روز پیش خواهرم گفت خواب دیدم مُردی، منو میگی ذوووق با خنده می گفتم خب تعریف کن، اون از ناراحتی اش با بغص تعریف میکرد من قربون خدا میرفتم ک با این نشانه هاش بهم قوت میده و راست قامت ترم میکنه. میدونستم حتما یه نشانه است و هی ب خدا میگفتم میدونم هستی مرسی ک بهم قوت قلب میدی، گفت برو بزن تو اینترنت ببین معنی اش چیه؟ نوشته بود تحولی بزرگ قراره در زندگی تون رخ بده، ب معنی نو شدن و شروع زندگی جدید هست، ارتقا و پیشرفت در زندگی تون در روابط شغل شخصیت. اصن می بینییییی؟ من قربون این خدا نرم. برا آبجیا و مادرم بلند خوندم ک بعدا یادشون بندازم، یاد خودم بندازم. گفتم آره خلاصه منتظر تحولی در زندگی من باشید دوسِتان. آبجیامم گفتن واااااو. منم برا خدا چشمک زدم.
شیرین جان من این کامنتت رو هزااار بار بخونم کمه چقد ماهی تووو، قربون قلب مهربون ات . خدا چی گفته بهم تو کامنتت، ینی هربار در آینده نزدیک دلم خواست بلرزه میگم برو پیامی ک خدا برات فرستاد رو بخون.
آخ آخ ک دلم پر میزنه برا نشستن کنار اون شومینه تو کلبه گرررم، وااای این فایل استاد عالیه امشب میرم با این فایل دوچرخه سواری، هوا هم ک عااالی. دارم این زمستان کمی سرد رو فقط ب عشق آینده ام ب عشق اون کلبه تحمل میکنم. البته ک نزاشتم ب زسمتان عادت کنم و بگم اشکال نداره بزار تحمل کنم از این بدتر نشه. فقط یک سال تونستم تحملش کنم و خدا میدونه چه درسسس هایی ک نگرفتم. هی میخوام روزها سریع تر بگذره، ولی خدا میگه یواش بنده من، تو قراره اینجا درس های صبر و استقامت و تقوا رو یاد بگیری ک تو آینده ات خیلی ب درت میخوره.
آره شیرین جون، آره خدا جون صدای بزرگتر شدنم رو می شنوم، صدایی ک مرا میخواند و میگه تو لیاقتت خیلیی بیشتر از ایناس، تو قراره خیلییی کارهای مهم تری برا این جهان انجام بدی. برات مینویسم شیرین جانم، بهت خبرشو میدم دوستت دارم خببببب ؛))))
سلام به همه کسایی که دارن این کامنتو میخونن 🩷
من یادمه وقتی بچه تر بودم، خیلی خیلی دوست داشتم مهاجرت کنم به آمریکا یا کانادا و برام مثل یک رویا بود! چون فکر میکردم که ایران خیلی جای درب و داغونیه اما آمریکا مثلا خوبه، هیچ دلیلی هم نداشتم مثلا یکی از دلایل مهم این بود که آمریکا خیابوناش خوشگل تره، البته اینارو هیچوقت به هیچکس نگفته بودم و فقط تو ذهن خودم بود… تقریبا دو سال پیش بود که اینجوری فکر میکردم، اما من درحال حاضر که دو سال از اون موقع ها گذشته یه لطف کار کردن روی خودشناسی و دوره جادوییِ احساس لیاقت و خود ارزشمندی، میدونم که در حال حاضر هیچ عجله ای برای مهاجرت ندارم و هیچ شور و شوقی هم راجبش ندارم و علاقه ندارم خیلی، مخصوصا بخاطر این دلایلی که تو فایل هم گفتید، من خیلی وابستگی عاطفی دارم، و تغییر هم خیلی برام سخته و اصلا نمیتونم. امسال یکی از سخت ترین چیز هاش برای من این بود که مدرسهم تموم شد و مدرسه سال دیگه قراره ی جای جدید باشم، با ی عالمه آدم جدید، بدونه هیچکدوم از آدمای قبلی، (شاید از هر سی نفر ی نفرشون باشه) و… و این تغییر واقعا برام سخت بود (امسال نهم بودم و سال دیگه دهم میرم) و اصلا برام راحت نبود. بخاطر همین فهمیدم که واقعا با تغییر مقاومت دارم و یکی از پاشنه های آشیلمه، و تصمیم دارم خیلی روش کار کنم و توش بهتر و بهتر بشم. قبلا اصلا ایده ای راجب همچین پاشنه آشیل بزرگی که دارم نداشتم (عدم خودشناسی) ولی وقتی که این رو فهمیدم شما هم خیلی زود بعدش سری فایل های چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسب ترند رو شروع کردید که خیلی مرتبت بود (که تا الان دو تا فایل اولش رو گذاشتید) و واقعا به موقع بود و خب ایشالا که کلی روی این مسئله کار میکنم و حلش میکنم و کلی هم رشد میکنم!
موفق باشید.
سلام.. چقدر تست عالی و دقیقی بود.من در حال حاضر قصد مهاجرت ندارم اما میدونستم جواب این تست برام راهنمایی های توش هست.نتیجه ی تستم به من گفت گاهی در مسیر متوقف میشی.و من برای بهبود این توقفا مدام با خودم تکرار میکنم که اگه ادامه ندی و برنگردی،افکاری توی ذهنت ایجاد میشن که همشون بوی ناتوانی و محدودیت میدن احساسهایی درونت ایجاد میشن که مربوط به باورهای اشتباه گذشته بودن پس تنها راه اثبات باورهای درست انجام دادن این عمل هست که توش متوقف شدی تا تورو از عادت به ناتوانی،به قربانی بودن رها میکنه و احساس توانایی رو تجربه میکنه.به همین خاطر من لحظه ای از آگاهیای ناب استادم دور نیستم.. من مدام تکرار میکنم،تمربن میکنم..
دو سال پیش منو همسرم دوره ی 12 قدم رو شروع کردیم،ایشون خیلی سریع به خاطر مقاومتهای زیادی که داشت از فایلها فاصله گرفت و من تنها ادامه دادم.. و الان برای دومین بار قدم 12 هستم.میدونم به محض پایان قدم 12 من از قدم یک شروع میکنم دوباره. چون هر بار به وجد میام از شنیدن فایلهایی که بارها گوش کردم راجع بهشون نوشتم ولی میبینم اینبار چه درک عمیقتری دارم ازش.. استاد عزیزم مملو از آگاهی های با ارزش هستن و من به اندازه ای که رشد میکنم از صحبتاشون دریافت میکنم. و فکر میکنم دلیل اینکه من هربار بهتر درک میکنم و رشد میکنم اینه که از روز اول تا الان من به جز فایلهای استادم،هیچ چیز دیگه ای رو نشنیدم،من با تک تک سلولام تغییر رو به وجود آوردم تو زندگی شلوغ و پر از حاشیم.من فضا رو کاملا خالی کردم از هر چیز که اضافه بود و فقط ذهنم رو در اختیار صحبتهای استادم گذاشتم تا درک کنه و متوجه بشه و رشد کنه..
اگر من روزی تصمیم به مهاجرت بگیرم حتما اون روز زمانیکه که توی کشور فعلیم،احساس صلح،احساس قدرتمندی،احساس توانایی در مقابل شرایط محیط و آدمارو تجربه کرده باشم و یاد گرفته باشم که بزرگتر از محدودیت ها پیش برم. اگر بخوام مهاجرت کنم حتما زمانی این کارو میکنم که موقع مهاجرت ایمان رو توی قلبم حس کنم. ایمان یعنی تسلیمی که به تو احساس امنیت میده.. اون موقع میدونم که به هر کجا برم شرایط و تغییرات منو متزلزل نمیکنه.
قبل از اون تمام اینارو توی ابعاد دیگه ی زندگیم تمرین میکنم..
استاد نازنینم ممنونم به خاطر وجودتون.. شما سالهاست که صحبت میکنید و آگاهی میدین. از خدای بزرگم ممنونم که منو برای شنیدن،برای درک حرفاتون آماده و هدایت کرد تو روزایی که بی خبرترین و ضعیف ترین بودم فقط ازش خواستم کمکم کنه و اونم شمارو به من هدیه داد…وگرنه شما بودین ولی من از شما بی نسیب بودم.
امیدوارم همیشه سلامت و شاد و پر از نیرو بمونید برامون استاد عباس منش عزیز و با ارزش من
سلام به خدای خوب و مهربونم و دوستان گلم
سلام استاد خوشگلم دور سرت بگردم الهی
عاشقتم نفس
خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که شما رو در مسیرزندگیم قرار داد هر وقت عکس شما تو گوشی ام میاد ناخودآگاه می بوسم ات
من 38دارم و متاهل هستم و دو فرزند دارم و الان مدت 10روز که تنها مهاجرت کردم به استانبول
من این دومین کامنت هست که روی سایت میگزارم
من چند ساله که با استاد عباس منش کار میکنم
و کلی نتیجه گرفتم از دوره هاشون
ولی چرا توی سایت صحبت نمیکنم با بچهها نمیدونم شاید یک دلیل این که چون سواد ابتدایی دارم حالا هر چیز که هست دیگه میخوام فعالیت کنم و تو دل ترس هام وارد بشم به امید خدا
من میخواستم تجربیاتم رو درباره مهاجرت بگم شاید به درد یه دوستی بخوره
من توی قم بزرگ شدم و کوتاه بگم که 80درصد از کارهایی گذشته استاد میگه رو من هم در اون دوره توی قم گذراندم ولی تفاوت من در اینجا بود که درگیر اعتیاد شدم سال ها
ولی توی همان سال ها من عاشق مهاجرت کردن بودم و همه اطرافیان به من میگفتن که تو یک جا بند نمیشی چرا
همیشه از حرکت کردن استقبال میکردم و نمی ترسیدم
توی قم خیابان گلزار شهدا توی منطقه خودمون اولین غذای پرس 1800تومانی رو تو سال حدود 85
افتتاح کردم بدون سرمایه اولیه چون مهارتم تو آشپزی عالی بود به من صاحب مغازه پیشنهاد شراکت داد که مغازه و سرمایه از من مدیریت و آشپزی از شما نصف، نصف هرچی درآمد از روزی 10پرس غذا توی چند ماه رسیدم به روزی 600پرس غذا
2 قواره زمین بزرگ خریدم 2تا ماشین ایرانی خریدم خونه ام رو رهن کردم و زندگی رویایی ولی همراه با اعتیاد به الکل و مواد مخدر
بعد از ازدواج در سن 20سالگی مهاجرت کردم به تهران و در اونجا کترینگ افتتاح کردم
اونجا هم درآمدم عالی بود و مشکلات اعتیادم زیاد شده بود و من برای کار کردنم …. خلاصه با کلی بدهی به قم برگشتم و همهچیز رو از دست دادم و خیلی از ایران زده شده بودم چون بابت اعتیاد به زندان رفتم و پیش خودم میگفتم که چرا من باید برای
خوردن مشروب زندانی بشم به خودم گفتم من باید از ایران برم اونجا هیچ چیز جرم نیست چند روز رفتم دبی رو برسی کنم برای کار
چون زبان بلد نبودم نتونستم ارتباط برقرار کنم گفتم اینجا به دردم نمیخوره برگشتم
چون من ترک زبان هستم
گفتم میرم ترکیه ببینم چطور اونجا رفتم و خوشم آمد هر چی که داشتم و نداشتم رو حراج کردم و با خانمم و پسرم و رفتیم استانبول
روز های اول توی خانه غذا درست میکردم و توی آکسرای کنار خیابان میفروختیم بعد ظهر ها توی پارک چایی میفروختیم من از بچه گی پول خیلی خوب در می آوردم هیچ کاری برام ننگ نیست
چند وقت بعد به توسط یک دوستی من هدایت شدم به بزرگ ترین کشتی تفریحی استانبول
سودا تور رفتم و سر آشپز اونجا شدم در آمد دلاری برای 12روز کار در ماه 1000دلار همه چیز عالی همه خواننده هارو باهاشون زندگی کردم همه چیز سر جای خودش بود ولی من سر جای خودم نبودم
دوباره اعتیاد چون توی کشتی الکل نامحدود بود
و من بجای آب الکل مصرف میکردم دوباره ذهنم شروع به نارضایتی کردن و غرغر کردن
یک روز بدون اینکه به صاحب کشتی اعلام کنم بلیط گرفتم و برگشتم ایران و کار رو لنگ گذاشتم
با کولهباری از ناامیدی و ترس برگشتم قم
خانواده ام من رو مسخره میکردند که ما میدانستیم تو بر میگردی من فقط توی تنهایی م
گریه میکردم قبول کردم شکست رو تسلیم شدم
دست از جنگ برداشتم چون سابقه گذشته ام نشون میداد من جنگجو ی خوبی نبودم
به صورت معجزه آسایی به انجمن معتادان گمنام راه پیدا کردم و بعد راهنمای چندین معتاد در حال بهبودی شدم .
بعد بوم بوم بوم اتفاق ت خوب از راه رسید من آرام شده بودم به واسطه کار کردن روی خودم
به طور معجزه آسایی توی بالا شهر قم محله بنیاد پای کوه من خانه ویلایی خریدم همه چیز عالی پیش میرفت ولی به قول استاد ذهنم فقیر بود و سطلم سوراخ.
توی ایران بورس راه افتاد و من چون روی اون بخش از شخصیت م یعنی ثروت کار نکرده بودم و طمع و عجله فکر میکردم با بورس میتونم تمام ناکامی های گذشته ام رو جبران کنم و ثروتمند بشم
و به بقیه ثابت کنم که من هنوز میتونم خانه ام رو فروختم و مستجر همان خانه شدم و ماشین که تازه
تازه از کمپانی بیرون آوردم رو هم فروختم و یک ماشین ثبت نامی هم که فیش بود اونم فروختم و گذاشتم تو بورس
بقیه اش خودتون میدونید
دوباره صفر شدم اما دیگه دنبال مقصر نبودم
از خدا کمک خواستم مثل همیشه پاسخ مثبت
هدایت شدم به استاد عزیزم سید حسین عباس منش با فایل های رایگان شروع کردم چند وقت حلقه ازدواج ام رو فروختم و دوره ثروت 1 رو از سایت خریدم بی نظیر بود چقدر کمکم کرد اون دوره
دوباره با جیب خالی رفتم تهران توی آگهی دیوار یه مغازه 20متری توی کوچه های سعادت آباد پیدا کردم که پول پیش کمی میخواست کنار دادگستری ناحیه 2 چون اون مغازه تجاری نداشت اون قیمت گذاشته شده بود به خودم گفتم میرم با رییس دادگاه حرف میزنم که من بهشون غذای خوب بدم و اونها اجازه بدن من اونجا کار کنم همینجوری تا اتاق رییس با خودم حرف میزدم که خدایا خودت کمک کن مثل همیشه من رو هیچ وقت لنگ نمیزاری
رفتم تو اتاق رییس جریان مغازه رو گفتم و اصلأ نشنید که من چی دارم میگم سرش آورد بالا گفت چی میگی پسر
گفتم بابت آشپز خانه آمدم صحبت کنم گفت ما هنوز به مزایده نگذاشته آیم گفتم چه مزایده ای
گفت آشپز خانه دادسرا
گفت حالا که آمدی بیا بریم ببین چطوریه چند سال تعطیل بوده رفتیم طبقه منفی 1داداسرا
250متر آشپز خانه کلی وسایل
گفتم من پول پیش ندارم گفت دولت پول پیش نمیخواد فقط اجاره و غذای خوب هیچ مجوزی هم نمیخواد بگیری
رستوران راه افتاد به کمک الله مهربانم
همه چیز عالی بود ولی دوباره من گفتم باید با برادرانم شریک بشم چون اینجا کار یک نفر نیست شرک ورزیدم به جای اینکه کارمند استخدام کنم
برای هر ایده باید کلی اونها رو قانع میکردم که این کار و بکنیم
بعد از 2سال من مغازه رو واگذار کردم و درس هامو گرفتم و توی منطقه 3تهران یک مغازه 20متری برای خودم گرفتم و کبابی باز کردم به تنهایی
تو چند ماه سرمایه 130میلیونی من تبدیل به میلیارد شده بود دوباره ماشین خوب توی سعادت آباد خونه رهن کامل کردم و غیره …
من توی تهران شکست خورد بودم ولی حالا موفق بودم و یک بیزینس خوب رو ایجاد کرده بودم
هدف بعدی ترکیه دقیق از او جاهایی که شکست خوردم شروع کردم با باورهای جدیدی که ساخته بودم
مغازه رو با یک قیمت عالی واگذار کردم و تمام پول و ماشین و سرمایه هامو به خانمم و فرزندانم دادم
با یک کوله و 300یورو آمدم استانبول
من دفعه قبل که 2016به ترکیه آمدم 10000دلار با خودم آورده بودم ولی با بدهی برگشتم
مدت 7ساله که پاک هستم
الان سرمایه ام خودم و افکارم هست با عظت نفس بالا دوباره رفتم به کشتی سودا تور و در کمال ناباروری اونها از من استقبال کردن و مدت 10روز است که اینجا آشپزی میکنم الان لب ساحل زیبای ببک توی کشتی این کامنت رو تقدیم میکنم به استاد عزیزم و همسفرای گلم
سلام به استادم ومریم جون ،زوج خوشبخت که الگوی عالی برای من هستید ️️️️️️️️️️️️️،️️️️️️️️️️️
استاد نتیجه تست من خوب بود برای مهاجرت خوب هستم ستاد من دوبار مهاجرت کردم و تجربه ی این تغییر بسیار شیرین را داشتم ،و با هر بار مهاجرتم کلی پیشرفت کردیم ،اصلا انگار آفریده شدیم که فقط مهاجرت کنیم ،و پیشرفت کنیم ،نمیدونم چه معجزه ای توی این مهاجرت هست که اینقدر آدم رو پیشرفت میده ،22 سال پیش مهاجرت از بندرعباس را داشتم به خاطر شغل همسرم باید در بندرعباس زندگی میکردیم ،و البته که در بندرعباس خوش بودیم همه چی عالی بود ،زندگی عاشقانه ،با اینکه حتی یه موتور هم نداشتیم ،6 سال بندر عباس با عشق زندگی کردم با خاک گیرای بندر عباس ،و با اینکه قانون را نمیدانستیم ،همسرم از شغل دولتی استفا داد ،وبه شهر همسرم ،مشهد مهاجرت کردیم ،و باز هم پیشرفت پیشرفت کردیم ،همه میگفتند آخه کی شغل دولتی رو ول میکنه ،ولی ما کار خودمون رو کردیم ،و باز هم 14 سال در مشهد با عشق زندگی کردم اصلا هرجا که میریم همه چی خوبه ،حالمممممون خوبه ،در مشهد به دلیل برخورد به تضاد و کمک خواستن از خدا ،با استاد آشنا شدم با یک فایل فقط روی خدا حساب باز کن ،ااین فایل 8 دقیقه ،که اولش نمی دونستم صدای چه کسی هست ،گریه ها کردم ،و بعد فهمیدم استاد عباسمنش هست ، و همسرم به این قانون آمد و شروع کردیم به گوش دادن. دوره ها ، و این دفعه آگاهانه مهاجرت کردیم چون استاد گفته بود ،در روانشناسی ثروت 1 که به تهران مهاجرت کنید ، و من خودم متولد کرج هستم ،و تصمیم گرفتیم به کرج مهاجرت کنیم ،و خانه و زمین و رو فروختیم و همسرم با شغل ش رو ول کرد ،تمام وسایل های مغازه اش رو فروخت
و آمدیم به کرج ،همه تعجب میکردن ،اخه چرا مهاجرت از بندر عباس شغل دولتی روول کردیم ،مهاجرت از مشهد مغازه رو جمع کردیم ،اخه چرا یه جای ثابت نمی تونیم بمونیم
ولی مهاجرت از مشهد به کرج آگاهانه بود ،فقط برای رشد بود ،و همین هم شد
کاری رو که 20 سال آرزویش را داشتم شروع کردم و پیشرفت خیلی خوبی کردم
دخترم کارهایی که دوست داشت انجام داد
به طور عجیب و باور نکردنی خونه 3خواب و عالی در جای خوب اجاره کردیم
همه از زندگی ما که اینقدر همه چی خوبه تعجب میکنند
خیلی خیلی پیشرفت کردیم
آدم های نامناسب آرام آرام حذف شدن
طوری که من فقط و فقط مادرم و پدرم رو زیاد میبینم
همه همه همه همه تقریبا حذف شدن
والان هم دوره 12 قدم، قدم 7 هستیم که همسرم دوره ها رو میخره و من و دخترم و پسرم زیر یک سقف گوش میدهیم
شبه ها فایل های جدید استاد ،زندگی در بهشت .سفر به دور آمریکا را میبینیم
و از صبح تا شب هم فایل های دوره ها را گوش میدهیم ،با تلویزیون که داریم ،خودمون انتخاب میکنیم که چه چیزی را ببینیم ، که فقط زندگی در بهشت ،سفر به دور آمریکا ،و فایل های استاد روی صفحه نمایش تلویزیون ما میاد ،خداروشکر ،خدا رو هزاران مرتبه شکر ،خدا همیشه چه توی قانون بودیم و چه قبلاً که نبودیم همیشه زندگی مارو چرخش رو روان میکرد ،همیشه چرخ زندگی ما روان میچرخید ،و الان هم که چرخ زندگی مان روان میچرخه و ما سوت زنان با آرامش داریم زندگی را زندگی میکنیم ،خدایا شکرت️️️
و میدانم از آنجایی که برای مهاجرت آفریده شدیم ،مطمین هستم ،به زودی به آمریکا مهاجرت میکنیم ،و مطمئن هستم با استاد همسایه های عالی میشویم این شده تجسم هر روزه ی من
خدا رو شکر برای هم چی ️
خدا رو شکر برای وجود استاد و مریم جون
در پناه الله یکتا شاد باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و قشنگم و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی و مقدس
نتیجه آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بررسی پاسخهای شما به سوالات آزمون نشاندهنده این است که: شخصیت شما نهتنها برای مهاجرت، بلکه برای رشد و پیشرفت بسیار مناسب است.
شما مسائل را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانید، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید. این نگرشهای مثبت و خوشبینانه کمک میکند تا حضور در محیطهای جدید و غلبه بر چالشهای آن، پله ترقی شما شود.
به خاطر عدم وابستگی به شرایط، امکانات و روابط کنونی، در محیط جدید به خوبی از عهدهی مدیریت چالشهای عاطفی بر میآیید. از آنجا که تعصبی درباره فرهنگ و سنت خاصی ندارید، زندگی در محیط جدید و احاطه شدن با آدمهای متفاوت از فرهنگ و سنتهای قبلی، نهتنها آرامش شما را برهم نمیریزد بلکه برایتان جذاب و آموزنده است و نگرش شما نسبت به زندگی را وسیعتر میکند.
از آنجا که در مواجهه با شرایط استرسزا نیز میتوانید خوشبین بمانید و به دنبال راهکار بگردید، این انعطافپذیری موجب میشود تا چالشهای اجتنابناپذیر مهاجرت به یک کشور جدید را با موفقیت پشت سر بگذارید و رشد کنید.
از آنجا که خروج از دایرهی امن، به شما احساس سرزندگی می هد، تغییر محیط، میتواند کاتالیزوری برای رشد بیشتر شما باشد. ضمن اینکه انگیزههای شما برای مهاجرت، نهتنها فرار از فشارهای کنونی نیست بلکه میل به روبرو شدن با فرصتهای جدید برای رشد بیشتر است.
علاوه بر اینها، پسانداز، پیشرفتهای شغلی قبل، مهارتها و مهمتر از همه اعتمادی که به توانایی خود در پول ساختن دارید، به شما کمک میکند تا از عهدهی مسائل مالی در کشور جدید برآیید و شرایط دلخواه را در کشور جدید نیز بسازید حتی اگر مجبور به از نو شروع کردن بشوید.
از آنجا که با برنامهها و تعهدات بلندمدت راحت هستید، این توانایی موجب میشود تکامل خود را به خوبی طی کنید و پایههای موفقیت خود در کشور جدید را اساسی و محکم بچینید و بدون عجله از این فرایند رشد، لذت ببرید.
به شما تبریک میگوییم. مجموع تمام این ویژگیها نشان میدهد که شما کاندیدای ایدهآل برای مهاجرت هستید و این مسیر، فرصت خوبی است برای شکوفا شدن پتانسیلهای درونی شما.
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
این آزمون را من انجام دادم و از نتایج آن واقعا شگفت زده شدم چرا که همان طور که باید برای مهاجرت در خودم یک شخصیت خوب و باورهایی مطابق با هدف خودم بسازم
همین باورها که گاهی ترمزهایی برای من می شود که مانع از حرکت من می شود آنها را برای خودم در مورد کسب و کار خودم بسازم
اکنون گاهی اوقات در مورد شروع کسب و کار جدید ترمزهایی در ذهن من ایجاد می شود
دقیقا مثل اینکه بخواهم مهاجرت کنم
مثل اینک خداوند من را هدایت کرده بود که به طریق این آزمون باز پی به همان ترمزهایی مخفی ذهنی خودم بشوم تا باز بتوانم با کارکردن روی خودم و داده هایی قوی و اطلاعات عالی از باورهای خوب با ایمان و قدم های محکم تری در راه رشد و پیشرفت خودم گام بردارم
ممنون خدای خوب خودم هم که من را به این راه عالی هدایت کرد
سپاس از استاد عزیز که امروز دستی از دستهای خداوند شد تا من بهتر و راحت تر بتوانم به شناخت بهتری از خودم برسم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها