آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت

این آزمون برای کمک به شما طراحی شده تا ارزیابی نسبتاً شفافی در این باره داشته باشید که: شخصیت کنونی شما چقدر برای مهاجرت کردن مناسب است. 

در پایان آزمون، از طریق تجزیه و تحلیل پاسخ‌های شما، یک نتیجه کلی به شما ارائه می‌شود تا بدانید:

  • چه تغییراتی در باورها و شخصیت کنونی شما، “بیشترین تأثیر سازنده” را بر شرایط زندگی شما می‌گذارد؛
  • اولین قدم برای ایجاد این تغییرات، از چه نقطه‌ای باید برداشته شود؛

بنابراین، به منظور هدایت شدن به ارزیابی صحیح، لازم است آزمون طبق دستورالعمل زیر انجام گردد:

دستورالعمل: 

در این آزمون شما به 15 سوال پاسخ می‌دهید.

قبل از پاسخ به سوالات آزمون، مهم است که هر دو قسمت از فایل زیر را دیده باشید و به توضیحات استاد عباس منش در آن فایل تامل کرده باشید:

چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسب ترند؟

سوالاتی که در ادامه آمده است، شامل موضوعاتی است که هر کدام از ما در زندگی روزمره، بارها و به شکل‌های مختلف با آن‌ها برخورد داشته‌ایم. 

برای شروع آزمون، یک مکان خلوت و آرام برای خود فراهم کنید. با فراغ بال به سوالات آزمون فکر کنید و در آن‌ها تعمق کنید.

از آنجا که ” نتیجه نهایی”، از طریق تجزیه و تحلیل پاسخ‌های شما به سوالات آزمون مشخص می‌شود، برای دریافت راهنمایی موثر در بهبود شرایط فعلی، لازم است با خودتان صادق باشید و جوابی را انتخاب کنید که به صورت کلی نزدیک‌ترین حالت به شخصیت فعلی شماست. 

زیرا خبر خوب این است که در پایان این آزمون، علاوه بر اینکه درباره مهاجرت به شناخت می‌رسید، می‌دانید قدم بعدی برای رشد و بهبود شرایط را از کجا و چگونه باید بردارید.

بنابراین، برای انتخاب پاسخ درست برای شما، به رفتارها و واکنش‌های معمول خود دقت کنید و نه اطلاعاتی که درباره “درست یا غلط بودن یک رفتار” دارید؛ خواه درست و غلط از نظر دیگران، خواه از نظر قوانینی که از آموزش‌های استاد عباس‌منش آموخته‌اید. 

زیرا هدف این آزمون، گرفتن بالاترین نمره نیست. هیچ جواب درست یا غلطی وجود ندارد بلکه موضوع شناسایی جواب هماهنگ‌تر با شخصیت فعلی شماست. هدف، رسیدن به خودشناسی بیشتر در این زمینه است که با توجه به شخصیت کنونی‌ام:

  • آیا “مهاجرت”، رشد و احساس خوشبختی بیشتر را برایم به ارمغان می‌آورد یا برعکس، مرا نا امید می‌کند؟
  • آیا انگیزه‌های من برای مهاجرت درونی است یا سطحی و ناپایدار؟

این خودشناسی به شما کمک می‌کند تا برای رشد و پیشرفت، تصمیمات مناسب‌تری بگیرید که مطابق با درون شماست و گامی تعیین‌کننده است برای تجربه‌ی رشد و احساس خوشبختی بیشتر.

 

173 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 2354 روز

    به امید دیدار سرزده شما استاد عزیز و مریم بانو در پاردایس زیبا خیلی زود با خانواده شما رو ملاقات خواهم کرد خیلی هیجان زده هستم برای اون روز که واکنش شما رو ببینم و کلی کار براتون توی پاردایس انجام بدم به امید خدا این خواسته من خیلی زود به واقعیت تبدیل شود و من با دیدن شما بتونم یک زندگی جدید رو در کشور رویاهام شروع کنم و از صفر همه چیز رو بسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    مرضيه ابدالى گفته:
    مدت عضویت: 2587 روز

    از دادن دلگرمى به من در جهت مهاجرت سپاسگزارم ، سؤالات بسیار جالب و پر محتوى و راهگشاااا بود ، انشاء الله که خداى متعال در جهت رشد و تعالى بیشتر در مسیر روبه جلو براى من و خانواده م با باز کردن مسیر هاى درست و نشانه هایش بهترین هاى خودمون رو رقم زده و براى رستگارى در دنیا و جهان باقى دست پر و جاودانه شویم با تسلیم و آنچه خیر ما در آن ست با تلاش و پشتکار و عشق و علاقه وافر که براى نوشدن و تجربه پویایى داریم …

    سلام ودرودى دیگر بر شما استاد بزرگوار که همیشه راهنما و الگوى خوبى با بیدار کردن و آگاهى بخشى با پیدا کردن کُد هاى مخرّب و کنده شدن سیمان هاى ذهن و رها شدن از تمام غل و زنجیرها روز به روز به شناخت و معرفت بیشترى رسیدن براى خدمت بخود و بشریت با توکّل بر خداى بى همتااااا و اَحد و صمد و ارحم الرّاحمین که همگى در یک کلمه الله خلاصه شده و ازلى و ابدى ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    سلام استاد عزیزم.

    خداروشکر میکنم با یک استاد بینظیر و متعهد کار میکنم. این استادی که هم صادق هست و هم متعهد به ارائه بهترین.

    خیلی استاد نکات مثبت دارید که بخوام بنویسم باید ساعت ها در موردش صحبت کنم. فقط بگم چقدر از شما و از خدای عزیزم سپاگزارم که با شاما هم مسیر و هم مدار هستم.

    استاد مدت هاست که من عاشق حرکت کردن و دیدن و تجربه کردن مکان های جدید هستم. بزرگترین پاشنه آشیل من مسائل مالی است.

    به حمد رب العالمین دارم روی دوره روانشناسی ثروت 1 کار میکنم و از روزی که شروع کردم خداروشکر هر روز داره شرایط جدید، موقعیت های جدید وارد زندگی ام می شود.

    این هم لطف رب العالمین بوده و هست.

    استاد من متعهد هستم که تغییر کنم و در این مسیر دارم از تمام دوره هایی که دارم برای تغییر باورهای مالی ام استفاده میکنم.

    از ایجاد احساس لیاقت در مورد دریافت نعمت و ثروت، تا تجسم واریز روزانه مبالغ میلیارد تومانی به حسابم.

    از تجسم مکانی که بهش رسیدم تا ذکر این قانون که تا وقتی من دارم از قوانین استفاده می کنم، من فقط می تونم رشد کنم.

    همواره بیاد اوری اینکه تمام عوامل بیرونی فقط باعث رشد من می شود.

    خیلی دقیق من را شناختید، چون شما قوانین را خیلی خوب می شناسید. یعنی این مواردی که در مورد من در پاسخ به آزمون ذکر شده دقیقا خودم هستم و خیلی دوست دارم بتوانم در آینده نزدیک دوره کشف قوانین را کار کنم.

    من مطمئنم و ایمان دارم که با هر حرکتم به سمت خداوند، 1000 قدم به سمت من برمیدارد. من مطمئنم این مسیر زیباست و هموار. ان شاءالله به آنچه میخواهم میرسم.

    استاد تو این مسیر خیلی باید از شما تشکر کنم. راستش نمی دونم چجوری سپاسگزار خداوند باشم که در این مسیر قرارم داد. من به نسبت 2 سال پیش شخصیتی کاملا متفاوت، آرام، آگاه پذیرنده موقعیت ها و شرایط جدید هستم. من قبلا فقط یه رویا داشتم و یه آدمی بودم با حرف های قشنگ. عمل هم میکردم خدایی ولی نمدونستم مسیر درست و صحیح چیه؟! اما حالا به لطف خداوند تقریبا میتونم بگم خیلی رشد کردم و تقریبا (چون به نظرم حدی نداره که بگم 100 درصد میدونم) میدونم که مسیر درست چیه و هرچی تکامل طی میکنم، شرایطم بهتر و بهتر می‌شود.

    عاشقتونم استاد عزیزم و بی نهایت از شما سپاسگزارم بخاطر این سایت عالی. این نگاه عالی که شما به رشد، به حرکت کردن، به جهان هستی، به موقعیت ها دارید. قطعا که وجود مریم خانم عزیزم نیز در این سایت خیلی بیشتر به من کمک کرد که رشد کنم. این دنیای زیبای کاپلی شما را که میبینم عشق میکنم و خواسته های زیبا در وجود من؛ به وجود می آید.

    عاشقتونم.

    هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند، سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    شیرین امامی احتشامی گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام‌ به استاد بزرگوارم ، مریم جان عزیز

    و خانواده هم فرکانسی ام ؛

    همان روزی که این فایل مهیج ( از نظر من ) روی بنر سایت قرار گرفت با گوش جان شنیدم و به سرعت بعدش رفتم سراغ آزمون .

    هرچند تا 99% میدانستم جواب چیه !!

    به (جواب ) آزمون که رسیدم با این جمله شروع شد :

    شما مسایل را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانید ، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید و……

    در آخر :

    به شما تبریک می گوییم .

    مجموع تمام این ویژگی ها نشان می دهد که شما کاندیدای ایده آل برای مهاجرت هستید .

    (( برای شما مهاجرتی لذت بخش آرزو می کنیم ))

    همون روز میخواستم کامنت بذارم ولی با خودم گفتم تو الان در شرایط هیجانی هستی . صبر کن یه مدت دیگه دوباره این آزمون رو بده و ببین جواب چیه ؟‌ اگر همون بود پس کاملا در موردت درسته .

    همین کارو کردم . صبر کردم و دوباره آزمون دادم و جواب

    همونی شد که دفعه اول بود .

    و من توی ابرهاااااا بودم …..

    پس هنوزم کنجکاوی مقدس در درونم زنده و پابر جاست الهی شکر .

    خیلی خوشحال شدم که حداقل این جنبه از شخصیت خودم را خوب می شناسم و خودآگاهی دارم بهش .

    و این قسمت از وجودم برای من توی روشنایی است .

    حالا می خوام بگم چرا خودم رو بسیاااار مناسب برای مهاجرت میدونم . و باور قوی نسبت به این موضوع دارم .

    شروع داستان

    برمیگرده به چند سال قبل :

    زمانی که 18 سالم بود و کنکور هنر دادم و در رشته بازیگری تهران هنر و معماری _ کارشناسی قبول شدم .

    ما ساکن قم بودیم و من پدر بیییی نهایت متعصبی داشتم . البته این رو هم بگم که هیییچ کس خبر نداشت که من رشته بازیگری را انتخاب کردم .

    چون پدرم اصلا دیدگاه مناسبی به بازیگری نداشت آنهم دخترررررر…..

    ( بگذریم که من با وجود این که قانون رانمیدانستم و فقط با کتابهای آنتونی رابینز پیش میرفتم و تجسم و تخیل را یاد گرفته بودم و در تجسماتم فقط بازیگری و فقط تهران بود نه هییییچ رشته دیگری و نه هییییچ شهر دیگری )

    من همان سال اول با وجود این که اصلا رشته دبیرستانم چیز دیگری بود در رشته بازیگری و تهران قبول شدم .

    پدرم وقتی فهمید قیامتی به پا کرد و همش توی خونه ما دعوا و مشاجره بود .

    برای اول : چرا بازیگری ؟

    دوم : چرا تهران ؟

    من با همه وحشتی که از پدرم داشتم یک شب توی آنهمه دعوا و مشاجره سرم را بالا گرفتم با وجود این که زانوهام می لرزید تمام قدرتم رو جمع کردم و توی چشمهای پدرم نگاه کردم و با همه وجودم گفتم :

    بابا…. من باید برم

    پدرم یک آن سکوت کرد . همه خونه ساکت شدن . همونطور با خشم چند ثانیه تو چشمای من نگاه کرد و گفت :

    باشه……. هر غلطی میخوای بکن !!!

    منو میگی ؟؟؟؟؟

    شادی و هیجان توی تک تک سلولهای بدنم به جوش و خروش افتاد . قلبم داشت از تو سینه در میومد .

    هرغلطی که میخوای بکن یعنییییییی :

    بروووووو…..

    خدا میداند که من آن شب از شوق و شادی نخوابیدم و تا طلوع خورشید زیر پتو میخندیدم و یواشکی هورا هورا می گفتم و اشکای شوقمو با لبه تیشرتم پاک می کردم ….

    من با همه وجودم آماده مهاجرت بودم.

    با همه وجودم آماده تجربیات و چالش های جدید بودم .

    با همه وجودم آماده بزرگ شدن زمین بازیم بودم .

    با همه وجودم آماده تفاوتها و مسایل جدید بودم .

    با همه وجودم آماده زندگی کردن در یک کلانشهر دوست داشتنی ( از نظر خودم ) بودم .

    آماده آشنا شدن با دوستای جدید و فضای جدید بودم .

    آماده آشنا شدن با خیابونا و اتوبانها و پارکهای دراندرشت بودم .

    آماده آشنا شدن نه با یه دبیرستان که با یه دانشگاه بزرگ با کللللی همکلاسی بودم .

    آماده ترک کردن غذاهای گرم ، خوشمزه و همیشه آماده بودم .

    آماده ترک کردن لباسهای همیشه شسته و تاکرده کمدم بودم .

    آماده ترک کردن یه زندگی بسیاااار مرفه با یه خونه بزرگ دو طبقه بودم .

    آماده ترک کردن اتاق قشنگ و راحت و دوستداشتنیم بودم .

    آماده ترک کردن دو دوست فوق صمیمیم بودم که بعضی شبا اجازه میدادن پیش هم بخوابیم و کلی قول وقرار داشتیم .

    آماده ترک کردن جشن تولدها ، مهمانی ها و مسافرتهای بییی نهایت خوشحال کننده و تمام و کمال خانوادگی بودم .

    آماده خالی شدن جیبم از پولهای راحت و رایگان تو جیبی ام بودم .

    آماده ترک کردن خانواده و قید و بندها بودم .

    آماده ترک کردن برادرام و شیطونیاشون و خندیدنامون بودم .

    آماده ترک کردن درخت بزرگ و زیبای انار توی حیاطمون بودم آخه خییییلی دوسش داشتم .

    روحم داشت پرواز میکرد

    اصلا رو زمین نبودم !!!!!!

    ( خدایا الان که فکر می کنم خودم خنده ام می گیره نمیدونم این همه جسارتو از کجا آورده بودم ؟؟!!)

    خلاصه من مهاجرت کردم تهران تک و تنها . البته اینم بگم ما 98% اقوام دور و نزدیکمون تهرانن خاله عمه عمو و….

    ولی حتی یک بارم فکر نکردم اونا هستن پس خیالم راحته .

    ( خدایاااا چقدر قلبم توحیدی بوده و من چه بلایی سرش آوردم )

    من واقعا تک و تنها تماااام بار زندگیمو به دوش کشیدم . خانه به خانه محل به محل محل کار به محل کار –

    آخه اون روزا پدرم برای این که زیر پامو خالی کنه و پشیمون شم . از سال دوم دیگه هییییچ پولی برام نفرستاد و من مجبور بودم هم دانشگاه برم هم مخارج زندگی و اجاره خونه و خوردو خوراکمو در بیارم .

    منی که مثل شاهزاده خانمها زندگی میکردم حالا میبایست حساب یه صدتومنیمو میداشتم تا کم نیارم .

    سخت بود اما داشتم بزرگتر میشدم

    وسیع تر میشدم

    با تجربه تر میشدم

    خودمو بهتر میشناختم

    خدای خودمو بیشتر درک میکردم

    پول ساختن و یاد میگرفتم

    روی پای خودم ایستادنو یاد میگرفتم

    با همه ترسم بازم، پیش رفتن و یاد می گرفتم

    قوی ترو قوی ترو قوی تر میشدم

    تهران رو یاد گرفتم

    ییلاقاشو یاد گرفتم

    مناطق ضعیف و قویشو یاد گرفتم

    فرهنگ شهرو یاد گرفتم

    دوستای جدید پیدا کردم

    آداب و رسوم مردمو یاد گرفتم و ….

    خوب اینا یعنی بزرگ شدن

    یعنی بیشتر شجاع شدن

    بیشتر توکل کردن

    زوایای شخصیت و بیشتر رشد دادن

    خودشناسی بیشتر

    ابتدا من چند سالی سمت سید خندان و پاسداران بودم

    کلی ام حالشو بردم .

    بعد گفتم من اینجاهارو دیگه بلدم

    دیگه برام عادی شده همه چی .

    برم یه منطقه دیگه !

    دوباره دلم تغییر می خواست

    کلا منطقه امو عوض کردم

    اومدم نارمک .

    اینجا دیگه بالای 10 سال موندگار شدم

    عاشقش شده بودم

    سرسبزیش

    شلوغی میدون هفت حوض

    میدونای خارجی ساخت و شماره دارش که هرکدوم زیبایی خودشو داشت

    ولی چند وقتی بود دوباره حس میکردم این جا دیگه جای من نیست .

    دیگه همه جاشو میشناسم . کللللی جاهاشو پیاده روی کردم و حتی کوچه پس کوچه هاشو میشناسم . هنوزم دوسش دارم .

    خیلی ام باهاش خاطره های خوب دارم .

    ولی دلم دوباره جای جدید میخواست.

    اونجا برام کوچیک شده بود .

    جایی برای کشف نداشت

    گفتم برم غرب ، اما غرب تهرانم حساااابی میشناختم و اونجام کللللی خیابونا و کوچه هاشو با ماشین و پیاده رفته بودم و لذتشو برده بودم .

    قشنگیاشو دیده بودم . چند سالم محل کارم اونجاها بود .

    ولی باز دلم مهاجرت میخواست ،

    بازم یه زمین بازی جدید

    جای جدید

    منطقه جدید

    خیابونای جدید

    ولی نمیدونستم کجا ؟

    تا این که خداوند من و به شهر پردیس هدایت کرد .

    و من با همه مخالفتهای مامانم ، خالم اینا ، دختر خاله هام که اونجا برای تو امنیت نداره .

    تو یه زن تنهایی ، مگه آدم تهران و ول میکنه میره اونجا …. و کلللی حرفای دیگه .

    ولی من اومدم .

    آخه قلبم بهم گفته بود بیام .

    خدا دستمو گرفت و اوردم اینجا .

    آوردم توی پردیس _

    پردیس زیبا

    پردیس خوش آب و هوا

    پردیس با برجهای زیبا

    نور گیر و ویو ابدی

    الان دو ماه میشه ساکن یکی از بهترین فازها و بهترین لوکیشن های ویو دار

    این شهر زیبا هستم .

    که به ولله خود خدا لوکیشنمو انتخاب کرد

    آپارتمان زیبا و تمیز و شیک و آروممو انتخاب کرد

    من که جایی رو بلد نبودم

    کسی رو اونجا نمیشناختم

    همش میگم خدایااااا….

    منو کجا آوردی ؟؟؟

    اینقدر زیباییی ؟؟

    اینقدر طبیعت بکر ؟؟

    پرنده هایی که هرگز تو تهران ندیدم و

    اکثر صبح ها میهمان ما هستن کنار پنجره

    سگهای آروم و مظلومی که در اکثر مواقع کنار جاده لم دادن و یا

    منتظرن نوازششون کنی

    روباه زیبایی که بعضی وقتا روی تپه نزدیک برجمون میبینمش

    آسمون پهناااااور آبی که پر از ابرهای سفید و مبهوت کننده است

    و باد خنک همیشگی که از هرجا که بتونه

    مثل یه معشوق با شوق فراوان به داخل خونه نفوذ می کنه و تورو در آغوش میگیره و

    یه دنیااااا بهت خنکی و لذت میده ….

    خدایا شکرگزارم

    خدایا شکرگزارم

    خدایا شکرگزارم

    و خیابونهایی که پیاده و سوار رفتمشون

    و باهاشون آشنا شدم

    و البته هنوز هستن جاهایی که کشفشون نکردم . و این خوبه !!!

    الان خوشحالم ، حاااالم خوبه ….

    کنجکاوی مقدسم دوباره داره منو به هیجان میاره ……

    دوباره زنده شدم ….

    از خداوند میخوام مهاجرت بعدی ام

    کشور زیبا ، دوست داشتنی و پهناور امریکا باشه .

    الهی آمین

    به نظر من مهاجرت یکی از زیباترین وجه زندگی زمینی ماست .

    یا رب سپاسگزار توام برای این که همیشه بهم زیباییهای متفاوتی عرضه می کنی و با هجرت و برخورد با ناشناخته ها

    درون منو ، قلب منو بیشتر به خودت متصل نگه میداری .

    استاد جان سپاسگزارم از شما برای این فایل

    و این آزمون عالی .

    و سپاسگزارم از دوستان هم مداری که کامنت طولانی منو خوندن .

    دوستون دارم

    شیرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1331 روز

      به نام خدای بخشاینده و مهربانم

      سلام ب دوست عزیزم، شیرین جان

      چقدر لذت بردم از کامنت تون، شجاعت تون، توحیدی عمل کردن تون رو تحسین میکنم، رفتن ب دل ناشناخته هاتون رو چقدر زیبا ساخته بودین، چقدر رنجش کم و لذتش فراوان بوده در ذهن تون. چه ذوق و شوق زیبایی در قلب تون موج میزده، از چه خوشی ها و تفریحات خانوادگی و شرایط استیبل گذشتین، چقدر جسارت داره آدم ابتدای مسیر، کاش این جسارت و شجاعت وذوق و شوق برای ناشناخته هارو رو در مهاجرت های بعدی هم نگه داریم.

      اون قسمتی ک گفتین بابا من باید برم… خدای من چه زیباست بت شکنی، چه زیباست توحیدی عمل کردن، اینکه تو ب خانواده ات بگی من باید برم. ب یاد آوردم داستان های خودم رو، نقاط عطفی ک میدونستم باید اینکارو انجام بدم، خدا کمرنگ بود ولی بود، او مرا شجاعت داد در مقابل پدرم وایستم و بگم من میخوام برم سرکار، من میخوام ب تنهایی برم مسافرت، من میخوام با دوستانم برم مسافرت، من میخوام من میخوام ….من اینکارو انجام میدم، با چه ترس و لرزهایی شروع ب صحبت کردم ولی خدا دل نرم شد برای پدرم، بوده برای تصمیماتی ک اجرا کردم چندین روز پدرم با من صحبت نکرده ولی مانع حرکت نکردن من نشده، روابط دنیایی نتونسته منو اسیر کنه و آزادی ام رو ازم بگیره، من دوست دارم هرکاری ک بخوام رو انجام بدم، هر کار غیرمنطقی ک قلبم بهم میگه رو چشم بگم.

      و چه زیبا شما وابستگی ب خانواده و اطرافیانی ک دوستت داشتن، امکاناتی ک داشتین رو قربانی کردین و خدا چه جایزه های زیبایی بهتون عطا کرده. تحسین تون میکنم، اینکه مستقل شدین چون من هم بسیار دلم میخواد این رو تجربه کنم.چون مطمئنم مهاجرت ب من اضافه میکنه، من ب خدا نزدیک تر میشم چون توی اون لحظات خیلی ب خدا وصلم، تنها پناهم اونه، و بعدش جایزه ها بوم بوم بوم میاد و میاد و من عاشق جایزه های خدام خیلییییی بخشنده است خوب بخشنده ای عه خدای رحمان

      خداروشکر ک ب شهر زیبای پردیس مهاجرت کردین و ب هدایت الله چشم گفتین و حالا از نعمات و زیبایی هایی ک پشت در هدایت بود بهره میبرید، پیام شما برای من نشانه ای و تاییدی بر مهاجرتی ک قراره انجام بدم بود، خداوند خودش قلبم رو محکم میکنه و بهم سکینه و آرامش میبخشه و میگه قراره اتفاقات عالی برات بیوفته. انشالله پیام های آینده تون رو از کشور آمریکا برامون بفرستید. در پناه الله موفق و سربلند باشید دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        شیرین امامی احتشامی گفته:
        مدت عضویت: 2248 روز

        درود بر تو

        ناعمه عزیزم

        الله اکبر از این فرکانس

        الله اکبر ….‌

        یکی دو روز پیش داشتم کامنت های فایلی رو میخوندم رسیدم به کامنت شما و اسم نازنینت .

        کامنتتو خوندم و چقدر لذت بردم و چقدر تحسینت کردم و هی بهت گفتم آفرین .

        و امروز که سایت رو باز کردم و اون نقطه آبی رو دیدم و بعد اسم قشنگتو اولش خوندم .

        لبم به یه خنده شیرین باز شد . با خودم گفتم عه ..‌‌..

        ناعمه !!!!!

        من همین دو روز پیش داشتم تحسینش می کردم و انرژی مثبت براش می فرستادم و ایشون فرکانس منو گرفته و حالا ناعمه جانه که داره به من آفرین میگه ….‌

        الله اکبر از این گردش فرکانسها که مثل بوم رنگ به خودت بر میگرده .

        به ولله که استاد هرچی می گن وحی منزله !!!!!!!

        عزیزم پیام زیباتو چند بار خوندم ،

        بسیار سپاسگزارم از تحسینت .

        خدارو شکر که کامنت من پیام نوری برای قلب توحیدیت بوده ،

        برای مصمم شدن در راه مهاجرت و تاختن به دل ترسهات بوده ،

        برای محکم تر شدن عهدت با پروردگار عالمیان برای رفتن از دایره امنت و گسترش بیشتر خودت و جهان بوده .

        الهی شکر ، که کامنتم هر چه بوده کلام خداوند بوده و اعتبار نوشته هام تمام و کمال برای اوست .

        آره دوست من :

        همینه …

        رفتن و حرکت کردن زمانی که مثل روز برات روشنه که قلبت که متصل به الله

        میگه : بروووو…‌

        برو بنده من …‌

        من با توام ،

        من از رگ گردن به تو نزدیکتر نیستم ، من خود خود توام .‌..

        چقدر خوشحال شدم که هر زمان بر حسب تکاملت ،

        شجاعت به خرج دادی و توحیدی عمل کردی و

        حررررکت کردی ، اقدام کردی ….

        دوست من برووووو…

        به هر جایی که قلبت میگه . نترس که هر لحظه گرمای دست خدا رو تو دستات حس می کنی .

        گرمای دست خدا رو روی قلبت حس می کنی .

        گرمای دست خدارو وقتی سوز و سرمای نجواهی شیطانی میان به شکل همون کلبه چویبه تو زمستون حس می کنی .

        افتخار میکنم که در مدار چنین دوستان شجاع ، ابراهیمی و متوکلی چون شما هستم .

        ناعمه عزیزم

        موفقیت ها

        و رفتن ها

        و بزرگتر شدن ها

        و گسترش جهان

        صدات میکنه .

        صداشو میشنوی ؟؟؟؟

        دوستدار شما

        شیرین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1331 روز

          شیرین جانم شیرین جانم

          سپاس از لطفت، از عشق بی منت ات، این چه پیامی بود ک برام نوشتی، بخدا این دل سنگ رو هم آب میکنه، برای هر فردی ک در مشیت اش باشه ایمانی میسازه ک میگه باباااا من دیگه اصن نامحدودم؟؟

          میدونی پیامت در چه زمان روحانی روحم رو نوازش کرد؟ میدونی توی چه فرکانس پاکی بودم ک نور علی نور شد، قربون این خدا چطور نرم ک هر روز منو عاشق تر میکنه. احساس میکنم هر روزم داره پربرکت تر میشه، وقتی شبا میخوابم بهش میگم خدایا دمت گررررم امروز خیلییی پربرکت و نعمت بود زندگیم، راضی ام ازت بخدا.

          میدونی امروز برق تو مغازه ام رفت، بعد از 10 دقیقه رسیدنم، کمتر از دوهفته آینده قراره سر ببرم این گاو شیر ده رو و پیش برم ب سوی آینده نامعلوم، میخوام بی هوا خودمو بندازم تو بغل خودش. اره برق رفت و من اومدم خونه گفتم آخ جون الان میرم روی چیزای مهم تری وقتم رو میزارم حتما ک خیریتی هست برام.ساعت 7 توی تاریکی شهر اومدم بالاپشت بوم، نسیم خنک میوزه، سوره هود رو خوندم، کامنت های توحیدی سعیده جان رو و شباهتش ب روزهای الانم، فایل توحید عملی 10، بعدش یه کم راه رفتم با خدا جونم حرف زدم.

          میدونی چیا گفتم؟

          گفتم خدایا ینی قراره من چه گسترشی توی جهانت ایجاد کنم؟ ینی پلن ت چیه؟ چه نقطه عطفی میسازی برام، چه فکت و منطقی ک هربار در آینده نجوا اومد بگم یادته اون سری رو؟؟؟ یادته وقتی پریدی محکم بغلت کرد و بعدش نعمتش رو بر تو تمام کرد؟ هی باهاش حرف زدم و حرف زدم و گفتم من الکی نیومدم این دنیا من لیاقت چیزای خیلیییی بزرگ تر رو دارم، من جام باید خیلییی بالاتر باشه. من نمیدونم قراره چیکار کنم، هیچ کاریم بلد نیستم، فقط میدونم قراره اتفاقات عالی برام بیوفته، من عاشق جایزه گرفتن از تو ام. میدونی سکینه و آرامش خاصی ب قلبم وارد کرده، ترسی نیست، نگرانی ای نیست، هرچه نزدیک تر میشم ترسم بیشتر نمیشه اتفاقا ذوق زده تر میشم و میگم خدایا ینی قراره چه اتفاقاتی برام بیوفته؟

          چند روز پیش خواهرم گفت خواب دیدم مُردی، منو میگی ذوووق با خنده می گفتم خب تعریف کن، اون از ناراحتی اش با بغص تعریف میکرد من قربون خدا میرفتم ک با این نشانه هاش بهم قوت میده و راست قامت ترم میکنه. میدونستم حتما یه نشانه است و هی ب خدا میگفتم میدونم هستی مرسی ک بهم قوت قلب میدی، گفت برو بزن تو اینترنت ببین معنی اش چیه؟ نوشته بود تحولی بزرگ قراره در زندگی تون رخ بده، ب معنی نو شدن و شروع زندگی جدید هست، ارتقا و پیشرفت در زندگی تون در روابط شغل شخصیت. اصن می بینییییی؟ من قربون این خدا نرم. برا آبجیا و مادرم بلند خوندم ک بعدا یادشون بندازم، یاد خودم بندازم. گفتم آره خلاصه منتظر تحولی در زندگی من باشید دوسِتان. آبجیامم گفتن واااااو. منم برا خدا چشمک زدم.

          شیرین جان من این کامنتت رو هزااار بار بخونم کمه چقد ماهی تووو، قربون قلب مهربون ات . خدا چی گفته بهم تو کامنتت، ینی هربار در آینده نزدیک دلم خواست بلرزه میگم برو پیامی ک خدا برات فرستاد رو بخون.

          آخ آخ ک دلم پر میزنه برا نشستن کنار اون شومینه تو کلبه گرررم، وااای این فایل استاد عالیه  امشب میرم با این فایل دوچرخه سواری، هوا هم ک عااالی. دارم این زمستان کمی سرد رو فقط ب عشق آینده ام ب عشق اون کلبه تحمل میکنم. البته ک نزاشتم ب زسمتان عادت کنم و بگم اشکال نداره بزار تحمل کنم از این بدتر نشه. فقط یک سال تونستم تحملش کنم و خدا میدونه چه درسسس هایی ک نگرفتم. هی میخوام روزها سریع تر بگذره، ولی خدا میگه یواش بنده من، تو قراره اینجا درس های صبر و استقامت و تقوا رو یاد بگیری ک تو آینده ات خیلی ب درت میخوره.

          آره شیرین جون، آره خدا جون صدای بزرگتر شدنم رو می شنوم، صدایی ک مرا میخواند و میگه تو لیاقتت خیلیی بیشتر از ایناس، تو قراره خیلییی کارهای مهم تری برا این جهان انجام بدی. برات مینویسم شیرین جانم، بهت خبرشو میدم دوستت دارم خببببب ؛))))

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    علی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    سلام به همه کسایی که دارن این کامنتو میخونن 🩷

    من یادمه وقتی بچه تر بودم، خیلی خیلی دوست داشتم مهاجرت کنم به آمریکا یا کانادا و برام مثل یک رویا بود! چون فکر میکردم که ایران خیلی جای درب و داغونیه اما آمریکا مثلا خوبه، هیچ دلیلی هم نداشتم مثلا یکی از دلایل مهم این بود که آمریکا خیابوناش خوشگل تره، البته اینارو هیچوقت به هیچکس نگفته بودم و فقط تو ذهن خودم بود… تقریبا دو سال پیش بود که اینجوری فکر می‌کردم، اما من درحال حاضر که دو سال از اون موقع ها گذشته یه لطف کار کردن روی خودشناسی و دوره جادوییِ احساس لیاقت و خود ارزشمندی، میدونم که در حال حاضر هیچ عجله ای برای مهاجرت ندارم و هیچ شور و شوقی هم راجبش ندارم و علاقه ندارم خیلی، مخصوصا بخاطر این دلایلی که تو فایل هم گفتید، من خیلی وابستگی عاطفی دارم، و تغییر هم خیلی برام سخته و اصلا نمیتونم. امسال یکی از سخت ترین چیز هاش برای من این بود که مدرسه‌م تموم شد و مدرسه سال دیگه قراره ی جای جدید باشم، با ی عالمه آدم جدید، بدونه هیچکدوم از آدمای قبلی، (شاید از هر سی نفر ی نفرشون باشه) و… و این تغییر واقعا برام سخت بود (امسال نهم بودم و سال دیگه دهم میرم) و اصلا برام راحت نبود. بخاطر همین فهمیدم که واقعا با تغییر مقاومت دارم و یکی از پاشنه های آشیلمه، و تصمیم دارم خیلی روش کار کنم و توش بهتر و بهتر بشم. قبلا اصلا ایده ای راجب همچین پاشنه آشیل بزرگی که دارم نداشتم (عدم خودشناسی) ولی وقتی که این رو فهمیدم شما هم خیلی زود بعدش سری فایل های چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسب ترند رو شروع کردید که خیلی مرتبت بود (که تا الان دو تا فایل اولش رو گذاشتید) و واقعا به موقع بود و خب ایشالا که کلی روی این مسئله کار میکنم و حلش میکنم و کلی هم رشد میکنم!

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    صنم گفته:
    مدت عضویت: 508 روز

    سلام.. چقدر تست عالی و دقیقی بود.من در حال حاضر قصد مهاجرت ندارم اما میدونستم جواب این تست برام راهنمایی های توش هست.نتیجه ی تستم به من گفت گاهی در مسیر متوقف میشی.و من برای بهبود این توقفا مدام با خودم تکرار میکنم که اگه ادامه ندی و برنگردی،افکاری توی ذهنت ایجاد میشن که همشون بوی ناتوانی و محدودیت میدن احساسهایی درونت ایجاد میشن که مربوط به باورهای اشتباه گذشته بودن پس تنها راه اثبات باورهای درست انجام دادن این عمل هست که توش متوقف شدی تا تورو از عادت به ناتوانی،به قربانی بودن رها می‌کنه و احساس توانایی رو تجربه می‌کنه.به همین خاطر من لحظه ای از آگاهیای ناب استادم دور نیستم.. من مدام تکرار میکنم،تمربن میکنم..

    دو سال پیش منو همسرم دوره ی 12 قدم رو شروع کردیم،ایشون خیلی سریع به خاطر مقاومت‌های زیادی که داشت از فایلها فاصله گرفت و من تنها ادامه دادم.. و الان برای دومین بار قدم 12 هستم.میدونم به محض پایان قدم 12 من از قدم یک شروع میکنم دوباره. چون هر بار به وجد میام از شنیدن فایل‌هایی که بارها گوش کردم راجع بهشون نوشتم ولی میبینم اینبار چه درک عمیقتری دارم ازش.. استاد عزیزم مملو از آگاهی های با ارزش هستن و من به اندازه ای که رشد میکنم از صحبتاشون دریافت میکنم. و فکر میکنم دلیل اینکه من هربار بهتر درک میکنم و رشد میکنم اینه که از روز اول تا الان من به جز فایلهای استادم،هیچ چیز دیگه ای رو نشنیدم،من با تک تک سلولام تغییر رو به وجود آوردم تو زندگی شلوغ و پر از حاشیم.من فضا رو کاملا خالی کردم از هر چیز که اضافه بود و فقط ذهنم رو در اختیار صحبتهای استادم گذاشتم تا درک کنه و متوجه بشه و رشد کنه..

    اگر من روزی تصمیم به مهاجرت بگیرم حتما اون روز زمانیکه که توی کشور فعلیم،احساس صلح،احساس قدرتمندی،احساس توانایی در مقابل شرایط محیط و آدمارو تجربه کرده باشم و یاد گرفته باشم که بزرگتر از محدودیت ها پیش برم. اگر بخوام مهاجرت کنم حتما زمانی این کارو میکنم که موقع مهاجرت ایمان رو توی قلبم حس کنم. ایمان یعنی تسلیمی که به تو احساس امنیت میده.. اون موقع می‌دونم که به هر کجا برم شرایط و تغییرات منو متزلزل نمیکنه.

    قبل از اون تمام اینارو توی ابعاد دیگه ی زندگیم تمرین میکنم..

    استاد نازنینم ممنونم به خاطر وجودتون.. شما سالهاست که صحبت میکنید و آگاهی می‌دین. از خدای بزرگم ممنونم که منو برای شنیدن،برای درک حرفاتون آماده و هدایت کرد تو روزایی که بی خبرترین و ضعیف ترین بودم فقط ازش خواستم کمکم کنه و اونم شمارو به من هدیه داد…وگرنه شما بودین ولی من از شما بی نسیب بودم.

    امیدوارم همیشه سلامت و شاد و پر از نیرو بمونید برامون استاد عباس منش عزیز و با ارزش من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    جواد خرم گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    سلام به خدای خوب و مهربونم و دوستان گلم

    سلام استاد خوشگلم دور سرت بگردم الهی

    عاشقتم نفس

    خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که شما رو در مسیرزندگیم قرار داد هر وقت عکس شما تو گوشی ام میاد ناخودآگاه می بوسم ات

    من 38دارم و متاهل هستم و دو فرزند دارم و الان مدت 10روز که تنها مهاجرت کردم به استانبول

    من این دومین کامنت هست که روی سایت میگزارم

    من چند ساله که با استاد عباس منش کار میکنم

    و کلی نتیجه گرفتم از دوره هاشون

    ولی چرا توی سایت صحبت نمی‌کنم با بچه‌ها نمی‌دونم شاید یک دلیل این که چون سواد ابتدایی دارم حالا هر چیز که هست دیگه می‌خوام فعالیت کنم و تو دل ترس هام وارد بشم به امید خدا

    من میخواستم تجربیاتم رو درباره مهاجرت بگم شاید به درد یه دوستی بخوره

    من توی قم بزرگ شدم و کوتاه بگم که 80درصد از کارهایی گذشته استاد میگه رو من هم در اون دوره توی قم گذراندم ولی تفاوت من در اینجا بود که درگیر اعتیاد شدم سال ها

    ولی توی همان سال ها من عاشق مهاجرت کردن بودم و همه اطرافیان به من میگفتن که تو یک جا بند نمیشی چرا

    همیشه از حرکت کردن استقبال میکردم و نمی ترسیدم

    توی قم خیابان گلزار شهدا توی منطقه خودمون اولین غذای پرس 1800تومانی رو تو سال حدود 85

    افتتاح کردم بدون سرمایه اولیه چون مهارتم تو آشپزی عالی بود به من صاحب مغازه پیشنهاد شراکت داد که مغازه و سرمایه از من مدیریت و آشپزی از شما نصف، نصف هرچی درآمد از روزی 10پرس غذا توی چند ماه رسیدم به روزی 600پرس غذا

    2 قواره زمین بزرگ خریدم 2تا ماشین ایرانی خریدم خونه ام رو رهن کردم و زندگی رویایی ولی همراه با اعتیاد به الکل و مواد مخدر

    بعد از ازدواج در سن 20سالگی مهاجرت کردم به تهران و در اونجا کترینگ افتتاح کردم

    اونجا هم درآمدم عالی بود و مشکلات اعتیادم زیاد شده بود و من برای کار کردنم …. خلاصه با کلی بدهی به قم برگشتم و همه‌چیز رو از دست دادم و خیلی از ایران زده شده بودم چون بابت اعتیاد به زندان رفتم و پیش خودم میگفتم که چرا من باید برای

    خوردن مشروب زندانی بشم به خودم گفتم من باید از ایران برم اونجا هیچ چیز جرم نیست چند روز رفتم دبی رو برسی کنم برای کار

    چون زبان بلد نبودم نتونستم ارتباط برقرار کنم گفتم اینجا به دردم نمیخوره برگشتم

    چون من ترک زبان هستم

    گفتم میرم ترکیه ببینم چطور اونجا رفتم و خوشم آمد هر چی که داشتم و نداشتم رو حراج کردم و با خانمم و پسرم و رفتیم استانبول

    روز های اول توی خانه غذا درست میکردم و توی آکسرای کنار خیابان میفروختیم بعد ظهر ها توی پارک چایی میفروختیم من از بچه گی پول خیلی خوب در می آوردم هیچ کاری برام ننگ نیست

    چند وقت بعد به توسط یک دوستی من هدایت شدم به بزرگ ترین کشتی تفریحی استانبول

    سودا تور رفتم و سر آشپز اونجا شدم در آمد دلاری برای 12روز کار در ماه 1000دلار همه چیز عالی همه خواننده هارو باهاشون زندگی کردم همه چیز سر جای خودش بود ولی من سر جای خودم نبودم

    دوباره اعتیاد چون توی کشتی الکل نامحدود بود

    و من بجای آب الکل مصرف میکردم دوباره ذهنم شروع به نارضایتی کردن و غرغر کردن

    یک روز بدون اینکه به صاحب کشتی اعلام کنم بلیط گرفتم و برگشتم ایران و کار رو لنگ گذاشتم

    با کوله‌باری از ناامیدی و ترس برگشتم قم

    خانواده ام من رو مسخره می‌کردند که ما می‌دانستیم تو بر میگردی من فقط توی تنهایی م

    گریه میکردم قبول کردم شکست رو تسلیم شدم

    دست از جنگ برداشتم چون سابقه گذشته ام نشون میداد من جنگجو ی خوبی نبودم

    به صورت معجزه آسایی به انجمن معتادان گمنام راه پیدا کردم و بعد راهنمای چندین معتاد در حال بهبودی شدم .

    بعد بوم بوم بوم اتفاق ت خوب از راه رسید من آرام شده بودم به واسطه کار کردن روی خودم

    به طور معجزه آسایی توی بالا شهر قم محله بنیاد پای کوه من خانه ویلایی خریدم همه چیز عالی پیش می‌رفت ولی به قول استاد ذهنم فقیر بود و سطلم سوراخ.

    توی ایران بورس راه افتاد و من چون روی اون بخش از شخصیت م یعنی ثروت کار نکرده بودم و طمع و عجله فکر میکردم با بورس میتونم تمام ناکامی های گذشته ام رو جبران کنم و ثروتمند بشم

    و به بقیه ثابت کنم که من هنوز میتونم خانه ام رو فروختم و مستجر همان خانه شدم و ماشین که تازه

    تازه از کمپانی بیرون آوردم رو هم فروختم و یک ماشین ثبت نامی هم که فیش بود اونم فروختم و گذاشتم تو بورس

    بقیه اش خودتون میدونید

    دوباره صفر شدم اما دیگه دنبال مقصر نبودم

    از خدا کمک خواستم مثل همیشه پاسخ مثبت

    هدایت شدم به استاد عزیزم سید حسین عباس منش با فایل های رایگان شروع کردم چند وقت حلقه ازدواج ام رو فروختم و دوره ثروت 1 رو از سایت خریدم بی نظیر بود چقدر کمکم کرد اون دوره

    دوباره با جیب خالی رفتم تهران توی آگهی دیوار یه مغازه 20متری توی کوچه های سعادت آباد پیدا کردم که پول پیش کمی میخواست کنار دادگستری ناحیه 2 چون اون مغازه تجاری نداشت اون قیمت گذاشته شده بود به خودم گفتم میرم با رییس دادگاه حرف میزنم که من بهشون غذای خوب بدم و اونها اجازه بدن من اونجا کار کنم همینجوری تا اتاق رییس با خودم حرف میزدم که خدایا خودت کمک کن مثل همیشه من رو هیچ وقت لنگ نمی‌زاری

    رفتم تو اتاق رییس جریان مغازه رو گفتم و اصلأ نشنید که من چی دارم میگم سرش آورد بالا گفت چی میگی پسر

    گفتم بابت آشپز خانه آمدم صحبت کنم گفت ما هنوز به مزایده نگذاشته آیم گفتم چه مزایده ای

    گفت آشپز خانه دادسرا

    گفت حالا که آمدی بیا بریم ببین چطوریه چند سال تعطیل بوده رفتیم طبقه منفی 1داداسرا

    250متر آشپز خانه کلی وسایل

    گفتم من پول پیش ندارم گفت دولت پول پیش نمی‌خواد فقط اجاره و غذای خوب هیچ مجوزی هم نمی‌خواد بگیری

    رستوران راه افتاد به کمک الله مهربانم

    همه چیز عالی بود ولی دوباره من گفتم باید با برادرانم شریک بشم چون اینجا کار یک نفر نیست شرک ورزیدم به جای اینکه کارمند استخدام کنم

    برای هر ایده باید کلی اونها رو قانع میکردم که این کار و بکنیم

    بعد از 2سال من مغازه رو واگذار کردم و درس هامو گرفتم و توی منطقه 3تهران یک مغازه 20متری برای خودم گرفتم و کبابی باز کردم به تنهایی

    تو چند ماه سرمایه 130میلیونی من تبدیل به میلیارد شده بود دوباره ماشین خوب توی سعادت آباد خونه رهن کامل کردم و غیره …

    من توی تهران شکست خورد بودم ولی حالا موفق بودم و یک بیزینس خوب رو ایجاد کرده بودم

    هدف بعدی ترکیه دقیق از او جاهایی که شکست خوردم شروع کردم با باورهای جدیدی که ساخته بودم

    مغازه رو با یک قیمت عالی واگذار کردم و تمام پول و ماشین و سرمایه هامو به خانمم و فرزندانم دادم

    با یک کوله و 300یورو آمدم استانبول

    من دفعه قبل که 2016به ترکیه آمدم 10000دلار با خودم آورده بودم ولی با بدهی برگشتم

    مدت 7ساله که پاک هستم

    الان سرمایه ام خودم و افکارم هست با عظت نفس بالا دوباره رفتم به کشتی سودا تور و در کمال ناباروری اونها از من استقبال کردن و مدت 10روز است که اینجا آشپزی میکنم الان لب ساحل زیبای ببک توی کشتی این کامنت رو تقدیم میکنم به استاد عزیزم و همسفرای گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    ندا سادات گفته:
    مدت عضویت: 1571 روز

    سلام به استادم و‌مریم جون ،زوج خوشبخت که الگوی عالی برای من هستید ️️️️️️️️️️️️️،️️️️️️️️️️️

    استاد نتیجه تست من خوب بود برای مهاجرت خوب هستم ستاد من دوبار مهاجرت کردم و تجربه ی این تغییر بسیار شیرین را داشتم ،و با هر بار مهاجرتم کلی پیشرفت کردیم ،اصلا انگار آفریده شدیم که فقط مهاجرت کنیم ،و پیشرفت کنیم ،نمیدونم چه معجزه ای توی این مهاجرت هست که اینقدر آدم رو پیشرفت میده ،22 سال پیش مهاجرت از بندرعباس را داشتم به خاطر شغل همسرم باید در بندرعباس زندگی میکردیم ،و البته که در بندرعباس خوش بودیم همه چی عالی بود ،زندگی عاشقانه ،با اینکه حتی یه موتور هم نداشتیم ،6 سال بندر عباس با عشق زندگی کردم با خاک گیرای بندر عباس ،و با اینکه قانون را نمی‌دانستیم ،همسرم از شغل دولتی استفا داد ،وبه شهر همسرم ،مشهد مهاجرت کردیم ،و باز هم پیشرفت پیشرفت کردیم ،همه میگفتند آخه کی شغل دولتی رو ول می‌کنه ،ولی ما کار خودمون رو کردیم ،و باز هم 14 سال در مشهد با عشق زندگی کردم اصلا هرجا که میریم همه چی خوبه ،حالمممممون خوبه ،در مشهد به دلیل برخورد به تضاد و کمک خواستن از خدا ،با استاد آشنا شدم با یک فایل فقط روی خدا حساب باز کن ،ااین فایل 8 دقیقه ،که اولش نمی دونستم صدای چه کسی هست ،گریه ها کردم ،و بعد فهمیدم استاد عباسمنش هست ، و همسرم به این قانون آمد و شروع کردیم به گوش دادن. دوره ها ، و این دفعه آگاهانه مهاجرت کردیم چون استاد گفته بود ،در روانشناسی ثروت 1 که به تهران مهاجرت کنید ، و من خودم متولد کرج هستم ،و تصمیم گرفتیم به کرج مهاجرت کنیم ،و خانه و زمین و رو فروختیم و همسرم با شغل ش رو ول کرد ،تمام وسایل های مغازه اش رو فروخت

    و آمدیم به کرج ،همه تعجب میکردن ،اخه چرا مهاجرت از بندر عباس شغل دولتی روول کردیم ،مهاجرت از مشهد مغازه رو جمع کردیم ،اخه چرا یه جای ثابت نمی تونیم بمونیم

    ولی مهاجرت از مشهد به کرج آگاهانه بود ،فقط برای رشد بود ،و همین هم شد

    کاری رو که 20 سال آرزویش را داشتم شروع کردم و پیشرفت خیلی خوبی کردم

    دخترم کارهایی که دوست داشت انجام داد

    به طور عجیب و باور نکردنی خونه 3خواب و عالی در جای خوب اجاره کردیم

    همه از زندگی ما که اینقدر همه چی خوبه تعجب می‌کنند

    خیلی خیلی پیشرفت کردیم

    آدم های نامناسب آرام آرام حذف شدن

    طوری که من فقط و فقط مادرم و پدرم رو زیاد میبینم

    همه همه همه همه تقریبا حذف شدن

    والان هم دوره 12 قدم، قدم 7 هستیم که همسرم دوره ها رو میخره و من و دخترم و پسرم زیر یک سقف گوش میدهیم

    شبه ها فایل های جدید استاد ،زندگی در بهشت .سفر به دور آمریکا را میبینیم

    و از صبح تا شب هم فایل های دوره ها را گوش میدهیم ،با تلویزیون که داریم ،خودمون انتخاب میکنیم که چه چیزی را ببینیم ، که فقط زندگی در بهشت ،سفر به دور آمریکا ،و فایل های استاد روی صفحه نمایش تلویزیون ما میاد ،خداروشکر ،خدا رو هزاران مرتبه شکر ،خدا همیشه چه توی قانون بودیم و چه قبلاً که نبودیم همیشه زندگی مارو چرخش رو روان میکرد ،همیشه چرخ زندگی ما روان می‌چرخید ،و الان هم که چرخ زندگی مان روان میچرخه و ما سوت زنان با آرامش داریم زندگی را زندگی میکنیم ،خدایا شکرت️️️

    و میدانم از آنجایی که برای مهاجرت آفریده شدیم ،مطمین هستم ،به زودی به آمریکا مهاجرت میکنیم ،و مطمئن هستم با استاد همسایه های عالی میشویم این شده تجسم هر روزه ی من

    خدا رو شکر برای هم چی ️

    خدا رو شکر برای وجود استاد و مریم جون

    در پناه الله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2275 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و قشنگم و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی و مقدس

    نتیجه آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت

    بررسی پاسخ‌های شما به سوالات آزمون نشان‌دهنده این است که: شخصیت شما نه‌تنها برای مهاجرت‌، بلکه برای رشد و پیشرفت بسیار مناسب است.

    شما مسائل را فرصتی برای یادگیری و رشد می‌دانید، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید. این نگرش‌های مثبت و خوش‌بینانه کمک می‌کند تا حضور در محیط‌های جدید و غلبه بر چالش‌های آن، پله ترقی شما شود.

    به خاطر عدم وابستگی به شرایط، امکانات و روابط کنونی، در محیط جدید به خوبی از عهده‌ی مدیریت چالش‌های عاطفی بر می‌آیید. از آنجا که تعصبی درباره فرهنگ و سنت خاصی ندارید، زندگی در محیط جدید و احاطه شدن با آدم‌های متفاوت از فرهنگ و سنت‌های قبلی، نه‌تنها آرامش شما را برهم نمی‌ریزد بلکه برایتان جذاب و آموزنده است و نگرش شما نسبت به زندگی را وسیع‌تر می‌کند.

    از آنجا که در مواجهه با شرایط استرس‌زا نیز می‌توانید خوش‌بین بمانید و به دنبال راهکار بگردید، این انعطاف‌پذیری موجب می‌شود تا چالش‌های اجتناب‌ناپذیر مهاجرت به یک کشور جدید را با موفقیت پشت سر بگذارید و رشد کنید.

    از آنجا که خروج از دایره‌ی امن، به شما احساس سرزندگی می ‌هد، تغییر محیط، می‌تواند کاتالیزوری برای رشد بیشتر شما باشد. ضمن اینکه انگیزه‌های شما برای مهاجرت، نه‌تنها فرار از فشارهای کنونی نیست بلکه میل به روبرو شدن با فرصت‌های جدید برای رشد بیشتر است.

    علاوه بر این‌ها، پس‌انداز، پیشرفت‌های شغلی قبل، مهارت‌ها و مهم‌تر از همه اعتمادی که به توانایی خود در پول ساختن دارید، به شما کمک می‌کند تا از عهده‌ی مسائل مالی در کشور جدید برآیید و شرایط دلخواه را در کشور جدید نیز بسازید حتی اگر مجبور به از نو شروع کردن بشوید.

    از آنجا که با برنامه‌ها و تعهدات بلندمدت راحت هستید، این توانایی موجب می‌شود تکامل خود را به خوبی طی کنید و پایه‌های موفقیت خود در کشور جدید را اساسی و محکم بچینید و بدون عجله از این فرایند رشد، لذت ببرید.

    به شما تبریک می‌گوییم. مجموع تمام این ویژگی‌ها نشان می‌دهد که شما کاندیدای ایده‌آل برای مهاجرت هستید و این مسیر، فرصت خوبی است برای شکوفا شدن پتانسیل‌های درونی شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    این آزمون را من انجام دادم و از نتایج آن واقعا شگفت زده شدم چرا که همان طور که باید برای مهاجرت در خودم یک شخصیت خوب و باورهایی مطابق با هدف خودم بسازم

    همین باورها که گاهی ترمزهایی برای من می شود که مانع از حرکت من می شود آنها را برای خودم در مورد کسب و کار خودم بسازم

    اکنون گاهی اوقات در مورد شروع کسب و کار جدید ترمزهایی در ذهن من ایجاد می شود

    دقیقا مثل اینکه بخواهم مهاجرت کنم

    مثل اینک خداوند من را هدایت کرده بود که به طریق این آزمون باز پی به همان ترمزهایی مخفی ذهنی خودم بشوم تا باز بتوانم با کارکردن روی خودم و داده هایی قوی و اطلاعات عالی از باورهای خوب با ایمان و قدم های محکم تری در راه رشد و پیشرفت خودم گام بردارم

    ممنون خدای خوب خودم هم که من را به این راه عالی هدایت کرد

    سپاس از استاد عزیز که امروز دستی از دستهای خداوند شد تا من بهتر و راحت تر بتوانم به شناخت بهتری از خودم برسم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: