آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بررسی پاسخهای شما به سوالات آزمون نشاندهنده این است که: شخصیت شما نهتنها برای مهاجرت، بلکه برای رشد و پیشرفت بسیار مناسب است.
شما مسائل را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانید، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید. این نگرشهای مثبت و خوشبینانه کمک میکند تا حضور در محیطهای جدید و غلبه بر چالشهای آن، پله ترقی شما شود.
به خاطر عدم وابستگی به شرایط، امکانات و روابط کنونی، در محیط جدید به خوبی از عهدهی مدیریت چالشهای عاطفی بر میآیید. از آنجا که تعصبی درباره فرهنگ و سنت خاصی ندارید، زندگی در محیط جدید و احاطه شدن با آدمهای متفاوت از فرهنگ و سنتهای قبلی، نهتنها آرامش شما را برهم نمیریزد بلکه برایتان جذاب و آموزنده است و نگرش شما نسبت به زندگی را وسیعتر میکند.
از آنجا که در مواجهه با شرایط استرسزا نیز میتوانید خوشبین بمانید و به دنبال راهکار بگردید، این انعطافپذیری موجب میشود تا چالشهای اجتنابناپذیر مهاجرت به یک کشور جدید را با موفقیت پشت سر بگذارید و رشد کنید.
از آنجا که خروج از دایرهی امن، به شما احساس سرزندگی می هد، تغییر محیط، میتواند کاتالیزوری برای رشد بیشتر شما باشد. ضمن اینکه انگیزههای شما برای مهاجرت، نهتنها فرار از فشارهای کنونی نیست بلکه میل به روبرو شدن با فرصتهای جدید برای رشد بیشتر است.
علاوه بر اینها، پسانداز، پیشرفتهای شغلی قبل، مهارتها و مهمتر از همه اعتمادی که به توانایی خود در پول ساختن دارید، به شما کمک میکند تا از عهدهی مسائل مالی در کشور جدید برآیید و شرایط دلخواه را در کشور جدید نیز بسازید حتی اگر مجبور به از نو شروع کردن بشوید.
از آنجا که با برنامهها و تعهدات بلندمدت راحت هستید، این توانایی موجب میشود تکامل خود را به خوبی طی کنید و پایههای موفقیت خود در کشور جدید را اساسی و محکم بچینید و بدون عجله از این فرایند رشد، لذت ببرید.
به شما تبریک میگوییم. مجموع تمام این ویژگیها نشان میدهد که شما کاندیدای ایدهآل برای مهاجرت هستید و این مسیر، فرصت خوبی است برای شکوفا شدن پتانسیلهای درونی شما.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بر اساس پاسخهایی که به سوالات آزمون دادهاید، شما فرد نسبتاً مناسبی برای مهاجرت هستید. شخصیت شما به گونهای است که شاید در برخورد اول، مواجهه با چالشها شما را ناامید کند. اما تمایل درونی شما این است که: به جای ناامیدی، تمام تلاش خود را صرف مدیریت آن چالش میکنید. زیرا میدانید این تجربه در نهایت شما را رشد میدهد و توانایی شما در حل مسائل را بیشتر میکند.
با اینکه متمایل به حفظ ثبات و ماندن در ناحیه امن هستید، اما وقتی پای رشد به میان میآید، اولویت شما تغییر میکند، از منطقه امن خود خارج میشوید و پا به دل ناشناختههایی میگذارید که لازمهی تحقق اهدافتان است.
با اینکه در مواجهه با شرایط استرسزا و غیرمطمئن، عصبی میشوید یا حتی کنترل ذهن خود را از دست میدهید اما در نهایت به خاطر روحیهی خوشبینی، راهی برای تسلط دوباره بر ذهن پیدا میکنید.
این ویژگیها نشاندهنده قدرت انعطافپذیری و توانایی شما در کنترل ذهن است و نشان میدهد که شما جسارت خوبی برای حرکت کردن دارید حتی با وجود ترسیدن و ناامید شدن.
با اینکه ترجیح شما تجربه شرایط با ثبات است اما به خاطر ویژگیهایی مثل “کنجکاوی” و “تمایل به رشد و یادگیری”، در نهایت تغییرات لازم را ایجاد میکنید و وارد این نوع چالشها میشوید.
درست است که تغییر یک سری عادتها و عقاید یا ترک یک سری تمایلات برایتان سخت است، اما وقتی در موقعیتی قرار میگیرید که رشد شما وابسته به رهایی از آنها میشود، با قدرت از ” تغییر” استقبال میکنید و تمایلات جدیدی را در شرایط جدید پیدا میکنید که جایگزین دلبستگیهای قبلی میشود.
جمع همه این ویژگیهای شخصیتی نشان میدهد که “مهاجرت”، در نهایت موجب پیشرفت بیشتر شما میشود. اما تجزیه و تحلیل پاسخهای شما، این کلید مهمتر را نیز در بر دارد که:
درست است شما ویژگیهای شخصیتی قویای برای رشد دارید، اما ترمزهای ذهنی مخفیای نیز دارید که در مقابل آن ویژگیهای مثبت قرار گرفته و مسیر پیشرفت را برای شما ناهموار کرده است. به احتمال زیاد، شما از این ترمزها آگاه نیستید. اما مهم است که بدانید این ترمزهای ذهنی، بر علیه شما کار می کنند و مرتباً یک سری الگوهای نادلخواه را برای شما تکرار میکنند. وگرنه با این همه نقاط قوت، مسیر پیشرفت شما باید بسیار هموارتر از اینها باشد. به عنوان مثال:
- با اینکه روی خود کار میکنید و به دنبال رشد هستید، هرچند وقت یکبار در جایی از مسیر متوقف میشوید؛
- هر چند وقت یکبار از مسیر خارج میشوید، کنترل خود را بر اوضاع از دست میدهید و ناامید میشوید. اما به خاطر نقاط قوت شخصیتی که دارید، دوباره به خود میآیید و به حرکت رو به جلو ادامه میدهید.
خبر خوب این است که:
کمی کار کردن روی بهبود این شخصیت، مسیر تغییر و رشد را برای شما بارها هموارتر می کند. به گونه ای که:
- خیلی از قدمها را به راحتی بر میدارید قبل از آنکه مجبور شوید؛
- خیلی از مسائل و چالشها اصولاً برایتان پیش نمیآید چون دربارهی آن، ترمزی در ذهن خود ندارید؛
- به صورت مستمر در مسیر رشد حرکت میکنید بدون اینکه توقف یا سکونی در کار باشد؛
- و مهمتر از همه، با تلاش فیزیکی کمتر و لذت بخشتر، نتایج قویتری به بار میآورید؛
چون هرچه این ترمزهای ذهنی را بشناسید و از ریشه حذف کنید، ظرف وجود شما رشد می کند و بارها از مسائل پیش رو بزرگتر می شوید. به همین نسبت، نگرانی شما درباره مسائل آینده کمتر میشود. سپس طبق قانون، این ذهن آرام، بطور مداوم شما را به سمت ایدههای کارسازتر و مسیر هموارتر هدایت میکند.
بر این اساس، اگر خواستهی شما مهاجرت به یک کشور جدید و تجربه شرایط دلخواهتر است، به عنوان قدم اول، تمرکز خود را بر شناسایی و حذف این ترمزهای ذهنی بگذارید تا مسیر مهاجرت از شرایط کنونی به شرایط دلخواه، برای شما هموار شود.
در این خصوص، پیشنهاد ما کار کردن با آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی است.
آگاهیها و تمرینات دوره کشف قوانین زندگی، منطق هایی قوی در دست شما قرار میدهد تا این ترمزهای ذهنی مخفی را بشناسید و حذف کنید. به اندازهای که این ترمزها حذف میشوند، میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان بیشتر میشود. این هماهنگی میان خواستهها و باورها، شما را به ایدهها، راهکارها، فرصتها و معجزاتی هدایت میکند که مسیر پیشرفت را هموار و لذتبخش میکند.
زیرا مهمترین اصلی که نهتنها خواستهها را محقق میکند، بلکه میزان همواری مسیر را نیز مشخص میکند، ” میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان” است.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
پاسخهای شما به سوالات آزمون نشاندهنده مقاومتهای درونی شما در برابر “تغییر” است. این مقاومتها معمولا خود را در این نوع رفتار و نگرش نشان میدهند:
- فرار از مواجهه با چالشها؛
- فرار از حل مسائل؛
- ترس دوری از عزیزان؛
- بیمیلی برای یادگیری زبان جدید یا ادغام با فرهنگ جدید؛
- ترس از شناخت قوانین کشور جدید؛
- ترس از سایر ناشناختهها؛
جمع این ویژگیها به این معناست که: این شخصیت، آمادهی این حجم از تغییر نیست. زیرا برای این شخصیت، مهاجرت به معنای دست و پنجه نرمکردنهای مداوم با تغییرات استرسزا است. طبق قانون، ماندن در این احساس بد، فرد را به شرایط نادلخواه بیشتری هدایت میکند و مرتباً از این چالش به سمت چالش بعدی پیش میبرد.
از آنجا که انگیزههای شما برای مهاجرت، پایدار و درونی نیست، ممکن است به محض برخورد با اولین مانع، تمام اشتیاق و انگیزهی شما تبدیل به ناامیدی و اضطراب شود. ضمن اینکه به خاطر عدم تعهد به برنامه ریزیهای بلند مدت، حضور در کشور جدید نه تنها به پیشرفت شما نمیانجامد، بلکه ممکن است ضررهای مالی و روحی قابل توجهی نیز برای شما داشته باشد. به طوری که در نهایت تمام سرمایه و پسانداز خود را بیهوده خرج میکنید و دوباره به نقطه حتی عقبتر از اکنون برمیگردید. سپس از آنجا که شروع دوباره برای شما به معنای از دست دادن و شکست خوردن است، ممکن است در چرخه معیوب خودسرزنشی و خودتخریبی گیر بیفتید.
اما فارغ از موضوع مهاجرت، مسئله اساسیتر این است که:
لازمهبهبود شرایط کنونی شما، مهاجرت نیست بلکه بهبود این شخصیت است. در غیر اینصورت، هر اقدام فیزیکی دیگر، نهتنها بهبودی در شرایط کنونی شما ایجاد نمیکند بلکه به خاطر این باورهای محدودکننده، به سمت شرایط محدودکنندهتر پیش میروید. خواه آن اقدام مهاجرت باشد یا …
ممکن است خواندن این جملات برای شما سنگین و نگران کننده باشد اما خبر خوب برای شما این است:
درست است شخصیت کنونی، ویژگیهای لازم برای مهاجرت یا بهبود شرایط کنونی را ندارد اما به این معنا نیست که شما نمیتوانید این شخصیت را تغییر دهید. اتفاقاً تضادهای شرایط کنونی، توانایی های بالقوهای در درون شما شکل داده که مثل یک نهال آمادهی شکوفایی و ثمر دادن است. یک تعهد جدی می تواند این پتانسیل را شکوفا کند و به راحتی تمام ناکامیهای گذشته را جبران کند. تمام مقاومتهایی که به آنها اشاره شد و مسیر تغییر را برای شما دشوار کرده، قابل بهبود و تغییر است اما قدم به قدم و در یک فرایند تکاملی و مستمر.
لازم به ذکر است که مهاجرت به یک کشور دیگر، نهتنها عامل اساسی تجربهی خوشبختی نیست بلکه خیلی از افراد در کشور خودشان در حال تجربهی خوشبختی و رشد هستند.
بنابراین، اگر “مهاجرت” یا به صورت کلی “تغییر شرایط کنونی” برای شما مهم است، اولین قدم، مهاجرت شما از شخصیت فعلی به شخصیتی بهبود یافتهای است که لاجرم شرایط شما را بهتر میکند.
بر طبق تجزیه و تحلیل پاسخهای شما، پیشنهاد ما برای ایجاد این حدّ از تغییرات ریشهای و پایدار، کارکردن با آگاهیها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی است. زیرا ریشه اصلی مقاومتهای درونی شما در برابر تغییر و بهبود، برمیگردد به احساس ناتوانی شما دربارهی حل مسائل پیش رو.
شما خواهان رشد و پیشرفت هستید اما از آنجا که چالشهای پیش رو را بارها بزرگتر از توانایی خود در حل مسائل میبینید، از مواجهه با هر نوع چالش و تغییری میترسید. این پاشنه آشیل شماست. “پاشنه آشیل”، همان نقطهای است که ایجاد کمترین بهبود در آن، بیشترین تغییرات مثبت را در تمام جنبههای زندگی ایجاد میکند. دوره شیوه حل مسائل زندگی، آگاهیها و تمرینات کاملی برای اصلاح این پاشنه آشیل دارد.
اجرای آگاهیها و تمرینات این دوره، باورهای بنیادین شما درباره توانایی حل مسئله را دستخوش تغییرات اساسی میکند. به گونهای که هم خودت و تواناییهای درونیات را باور میکنید و هم خدایی که همواره هدایتگر شما به سمت راه حلهاست. منطقهای قوی این دوره، این باور قوی را در ذهن شما میسازد که:
- خداوند من را با توانایی حل مسئله به دنیا آورده است؛
- هر مسئلهای که به آن روبرو می شوم، از قبل توانایی حل آن مسئله به من داده شده است؛
این تغییرات اساسی در باورهایت، ظرف وجود شما رشد میدهد و از مسائلات بزرگتر میکند:
- آن وقت نهتنها از چالشها فرار نمیکنید، بلکه آنها را فرصتی برای رشد و پیشرفت میدانید؛
- آن وقت نهتنها فکر نمیکنی مسائل راهکار ندارند بلکه با ایمان به وعده “انّ مع العسر یسری” (همانا با هر مسئله، راهکار هم میآید)، به جای تمرکز بر مشکل، به یافتن راهکار تمرکز میکنید؛
طبق قانون، این جنس از تمرکز، همواره هدایتگر شما به سرراستترین و سازندهترین راهکارهایی است که نهتنها مسائل پیش رو را حل میکند بلکه کلید رشد ظرف وجود شماست.
این حد از تغییرات بنیادین در شخصیت شما، لاجرم منجر به مهاجرت شما از شرایط نادلخواه کنونی به شرایط مورد دلخواه میشود. به این معنی که اگر مکان کنونی قابلیت ارائهی نعمتها و امکانات متناسب با شخصیت بهبوددادهشدهی شما را داشته باشد، شما در همین کشوری که هستید، به شرایط بهتر هدایت میشوید و نعمتهای بیشتری را تجربه میکنید.
اگر هم قابلیت و امکانات این کشور جوابگوی شخصیت بهبوددادهشدهی شما نباشد، جهان شما را به مکان جغرافیاییای هدایت میکند که قابلیتها، امکانات و نعمتهای همسنگ با شخصیت بهبود داده شده شما را داشته باشد. آن هم از مسیر هموار و لذتبخش.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بر اساس پاسخهایی که به سوالات آزمون دادهاید، این شخصیت برای مهاجرت کردن کاملاً نامناسب است.
اگر شما برای حل مسائل پیش رو، روی حمایت دیگران حساب میکنید این حدّ از عدم استقلال، نشاندهنده عدم توانایی حل مسئله است. در حالی که توانایی حل مسئله، یک کلید مهم برای سازگاری در کشور جدید است، که شما ندارید.
این حدّ از وابستگی به عزیزان، در صورت مهاجرت میتواند منجر به یک معضل اساسی شود که حتی روی سایر تواناییهای شما تأثیر منفی بگذارد و آنها را بیاستفاده کند.
مهاجرت نیاز به شخصیتی دارد که:
- از تغییرات استقبال می کند؛
- برای ورود به دل ناشناختهها مشتاق است؛
- هیچ وابستگیای به هیچ جنبهای از زندگی قبلیاش ندارد؛
- تعصبی نسبت به فرهنگ یا عقاید خاصی ندارد؛
- شخصیت مناسب برای مهاجرت، به شدت انعطافپذیر است و همواره راهی برای سازگار شدن با تغییرات پیدا میکند؛
- برای او یادگیری و رشد، اولویت بسیار بالاتری دارد نسبت به حفظ ثبات؛
- برای او شروع دوباره نه تنها به معنای از دست دادن همه چیز نیست بلکه به معنای سرزندگی بیشتر است؛
- انگیزههای درونی و قوی برای مهاجرت دارد که به او کمک میکند در مواقع عدم کنترل ذهن و ناامید شدن، آن انگیزههای درونی به کمک او بیاید و موتور حرکت کردن و ادامه دادن بشود؛
تجزیه و تحلیل پاسخهای شما به سوالات آزمون نشان می دهد که این شخصیت، به هیچ عنوان برای “مهاجرت” مناسب نیست. اگر با همین شخصیت به یک مکان جدید مهاجرت کنید، با چالش های سنگینی مواجه میشوید. مهاجرت به معنی تغییرات وسیع در تمام الگوهایی فکری، عادتی و رفتاری است که تا کنون در وجود شما شکل گرفته است و اگر آماده و پذیرای این حد از تغییرات همهجانبه نباشید، مهاجرت نهتنها شما را به احساس خوشبختی بیشتر نمیرساند بلکه برای شما تبدیل به منبع ناراحتی، نگرانی، استرس و غم و اندوه میشود.
چون به خاطر این ویژگیهای شخصیتی، تمرکز شما معطوف می شود بر:
- نکات منفی محیط جدید؛
- نداشتهها، یعنی آنچه قبلا داشتهاید و به خاطر مهاجرت از دست دادهاید؛
طبق قانون، این جنس از تمرکز، نهتنها مانع از دیدن فرصتهای محیط جدید برای رشد میشود، بلکه به طور مداوم فرد را به نارضایتی درونی و پشیمانی بیشتر میرساند و حتی تا مرز افسردگی نیز پیش میبرد.
باید به این نکته هم توجه شود که: مهاجرت به یک کشور دیگر، عامل اساسی تجربه خوشبختی نیست. خیلی از افراد در حال تجربه خوشبختی و رشد در همان کشوری هستند که به دنیا آمدهاند.
اما فارغ از موضوع مهاجرت، پاسخهای شما، زنگ هشداردهنده مهمی را به صدا درآورده است که بسیار اساسیتر از موضوع مهاجرت است. اگر بتوانید این پیام را جدّی بگیرید، این نقطه میتواند برای شما تبدیل به نقطهی تحول و سازندگی بشود.
زیرا اگر اینجا هستید و پای انجام این آزمون نشستهاید و این نتیجهگیری را میخوانید، به این معناست که از شرایط کنونی خود رضایت ندارید و تصور میکنید شاید با مهاجرت، شرایط بهتری تجربه کنید.
قدم اول برای تجربهی شرایط بهتر، آگاهی از این موضوع است که:
دلیل نارضایتی کنونی شما، زندگی در مکان فعلی و کشور فعلی نیست. بلکه دلیل نارضایتی شما، باورهای محدودکنندهای است که این شرایط نادلخواه را برای شما ایجاد کرده است.
زیرا طبق قانون، هر کدام از ما، همواره به مداری از جنس باورهایمان هدایت می شویم و با اتفاقات، شرایط، آدمها و تجربیاتی از همان جنس احاطه می شویم. یعنی اگر اساس باورهای ما کمبود باشد، این باورها ما را وارد مدار کمبود میکند و در آن مدار شرایطی را تجربه میکنیم که نتیجهاش، احساس کمبودهای بیشتر است و برعکس.
از آنجا شما همین باورها و همین شخصیت را همواره با خود حمل می کنید، در نتیجه با مهاجرت به مکانی دیگر، تغییری در تجربهی شما رخ نمیدهد و در محیط جدید، با همین مسائل به شکل دیگری درگیر می شود. زیرا درست است که شما از یک محیط به محیط دیگر رفتهاید، اما شما در همان مدار قبلی هستید که پر از شرایط و اتفاقات ناخواسته است.
اگر خواهان تغییر شرایط هستید، باید از این مدار به مدار بالاتری مهاجرت کنید و راه این مهاجرت، بهبود باورها و در نتیجه بهبود این شخصیت است.
تغییر مدار، از خودشناسی شروع می شود. خودشناسی درباره اینکه: خداوند قدرت خلق زندگیات را در دست خودت و باورهایت قرار داده است. به خاطر این حدّ از قدرت خلق کنندگی، شما هیچ نیازی به حمایتهای دیگران ندارید. فقط کافی است قوانین خداوند را بشناسید و برای هماهنگی بیشتر با این قوانین، مصمم بمانید.
حتی تصوّر اینکه من برای تجربه خوشبختی، محتاج حمایتهای دیگران نیستم، حجمهای از احساس خوشبختی و رضایتمندی در قلب آدم ایجاد میکند.
هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناسید، برای هماهنگی با این قوانین، مصممتر می شوید. آنوقت به جای وابستگی به عوامل بیرونی، به درک و اجرای این قوانین وابسته میشوید. جالب اینجاست که این جنس از وابستگی، نهتنها شما را محدود نمیکند بلکه به شما احساس استقلال، آزادی و توانایی میبخشد. چون حساب کردن روی قوانین به معنای حساب کردن روی خداوند به عنوان نیرویی است که ما را آفریده، از قدرت خلق خود به ما بخشیده و هدایت ما در مسیر خلق زندگی دلخواهمان را بر عهده گرفته است.
هرچه تواناییهای درونیات را بیشتر بشناسید، ترسهای شما درباره چالشهای پیش رو به شور و شوق مبدل میشود و زندگی برای شما معنای تازهای میگیرد. در نتیجه نهتنها از تغییر دوری نمیکنید بلکه به استقبال تغییرات میروید و از این مسیر سازندگی، لذت میبرید.
برای مهاجرت از مدار فعلی به مدار تجربهی شرایط دلخواه، پیشنهاد ما استفاده از آگاهی های دوره 12 قدم است. آگاهی های دوره 12 قدم، در طی یک فرایند تکاملی، این باور را عمیقا در وجود شما میسازد که:
شما خالق زندگی خود با باورها و فرکانسهایت هستید؛ کنترل زندگی شما در دست خودت و باورهایت است و عوامل بیرونی هیچ قدرتی در زندگی شما ندارند.
اگر در حال حاضر تجربهی شما غیر از این است، به خاطر باورهای محدودکنندهای است که باعث شده قدرت زندگیات را به عوامل بیرونی واگذار کنید. اما حالا که آگاه شدهای تمام این ناخواستهها خروجی باورهای محدودکننده خودت است، مطمئن هستی که با تغییر این باورها، همهی این شرایط عوض میشود و به نقطهای میرسید که احساس کنترل کاملی بر زندگی خود خواهی داشت به گونهای که زندگی شما هیچ ربطی به شرایط الان ندارد. در این نقطه اگر مهاجرت، احساس رضایت درونی و خوشبختی شما را بیشتر میکند، به خاطر این تغییرات سازندهی درونی، از بهترین و سرراستترین مسیر این تجربه اتفاق میافتد.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد بزرگوارم ، مریم جان عزیز
و خانواده هم فرکانسی ام ؛
همان روزی که این فایل مهیج ( از نظر من ) روی بنر سایت قرار گرفت با گوش جان شنیدم و به سرعت بعدش رفتم سراغ آزمون .
هرچند تا 99% میدانستم جواب چیه !!
به (جواب ) آزمون که رسیدم با این جمله شروع شد :
شما مسایل را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانید ، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید و……
در آخر :
به شما تبریک می گوییم .
مجموع تمام این ویژگی ها نشان می دهد که شما کاندیدای ایده آل برای مهاجرت هستید .
(( برای شما مهاجرتی لذت بخش آرزو می کنیم ))
همون روز میخواستم کامنت بذارم ولی با خودم گفتم تو الان در شرایط هیجانی هستی . صبر کن یه مدت دیگه دوباره این آزمون رو بده و ببین جواب چیه ؟ اگر همون بود پس کاملا در موردت درسته .
همین کارو کردم . صبر کردم و دوباره آزمون دادم و جواب
همونی شد که دفعه اول بود .
و من توی ابرهاااااا بودم …..
پس هنوزم کنجکاوی مقدس در درونم زنده و پابر جاست الهی شکر .
خیلی خوشحال شدم که حداقل این جنبه از شخصیت خودم را خوب می شناسم و خودآگاهی دارم بهش .
و این قسمت از وجودم برای من توی روشنایی است .
حالا می خوام بگم چرا خودم رو بسیاااار مناسب برای مهاجرت میدونم . و باور قوی نسبت به این موضوع دارم .
شروع داستان
برمیگرده به چند سال قبل :
زمانی که 18 سالم بود و کنکور هنر دادم و در رشته بازیگری تهران هنر و معماری _ کارشناسی قبول شدم .
ما ساکن قم بودیم و من پدر بیییی نهایت متعصبی داشتم . البته این رو هم بگم که هیییچ کس خبر نداشت که من رشته بازیگری را انتخاب کردم .
چون پدرم اصلا دیدگاه مناسبی به بازیگری نداشت آنهم دخترررررر…..
( بگذریم که من با وجود این که قانون رانمیدانستم و فقط با کتابهای آنتونی رابینز پیش میرفتم و تجسم و تخیل را یاد گرفته بودم و در تجسماتم فقط بازیگری و فقط تهران بود نه هییییچ رشته دیگری و نه هییییچ شهر دیگری )
من همان سال اول با وجود این که اصلا رشته دبیرستانم چیز دیگری بود در رشته بازیگری و تهران قبول شدم .
پدرم وقتی فهمید قیامتی به پا کرد و همش توی خونه ما دعوا و مشاجره بود .
برای اول : چرا بازیگری ؟
دوم : چرا تهران ؟
من با همه وحشتی که از پدرم داشتم یک شب توی آنهمه دعوا و مشاجره سرم را بالا گرفتم با وجود این که زانوهام می لرزید تمام قدرتم رو جمع کردم و توی چشمهای پدرم نگاه کردم و با همه وجودم گفتم :
بابا…. من باید برم
پدرم یک آن سکوت کرد . همه خونه ساکت شدن . همونطور با خشم چند ثانیه تو چشمای من نگاه کرد و گفت :
باشه……. هر غلطی میخوای بکن !!!
منو میگی ؟؟؟؟؟
شادی و هیجان توی تک تک سلولهای بدنم به جوش و خروش افتاد . قلبم داشت از تو سینه در میومد .
هرغلطی که میخوای بکن یعنییییییی :
بروووووو…..
خدا میداند که من آن شب از شوق و شادی نخوابیدم و تا طلوع خورشید زیر پتو میخندیدم و یواشکی هورا هورا می گفتم و اشکای شوقمو با لبه تیشرتم پاک می کردم ….
من با همه وجودم آماده مهاجرت بودم.
با همه وجودم آماده تجربیات و چالش های جدید بودم .
با همه وجودم آماده بزرگ شدن زمین بازیم بودم .
با همه وجودم آماده تفاوتها و مسایل جدید بودم .
با همه وجودم آماده زندگی کردن در یک کلانشهر دوست داشتنی ( از نظر خودم ) بودم .
آماده آشنا شدن با دوستای جدید و فضای جدید بودم .
آماده آشنا شدن با خیابونا و اتوبانها و پارکهای دراندرشت بودم .
آماده آشنا شدن نه با یه دبیرستان که با یه دانشگاه بزرگ با کللللی همکلاسی بودم .
آماده ترک کردن غذاهای گرم ، خوشمزه و همیشه آماده بودم .
آماده ترک کردن لباسهای همیشه شسته و تاکرده کمدم بودم .
آماده ترک کردن یه زندگی بسیاااار مرفه با یه خونه بزرگ دو طبقه بودم .
آماده ترک کردن اتاق قشنگ و راحت و دوستداشتنیم بودم .
آماده ترک کردن دو دوست فوق صمیمیم بودم که بعضی شبا اجازه میدادن پیش هم بخوابیم و کلی قول وقرار داشتیم .
آماده ترک کردن جشن تولدها ، مهمانی ها و مسافرتهای بییی نهایت خوشحال کننده و تمام و کمال خانوادگی بودم .
آماده خالی شدن جیبم از پولهای راحت و رایگان تو جیبی ام بودم .
آماده ترک کردن خانواده و قید و بندها بودم .
آماده ترک کردن برادرام و شیطونیاشون و خندیدنامون بودم .
آماده ترک کردن درخت بزرگ و زیبای انار توی حیاطمون بودم آخه خییییلی دوسش داشتم .
روحم داشت پرواز میکرد
اصلا رو زمین نبودم !!!!!!
( خدایا الان که فکر می کنم خودم خنده ام می گیره نمیدونم این همه جسارتو از کجا آورده بودم ؟؟!!)
خلاصه من مهاجرت کردم تهران تک و تنها . البته اینم بگم ما 98% اقوام دور و نزدیکمون تهرانن خاله عمه عمو و….
ولی حتی یک بارم فکر نکردم اونا هستن پس خیالم راحته .
( خدایاااا چقدر قلبم توحیدی بوده و من چه بلایی سرش آوردم )
من واقعا تک و تنها تماااام بار زندگیمو به دوش کشیدم . خانه به خانه محل به محل محل کار به محل کار –
آخه اون روزا پدرم برای این که زیر پامو خالی کنه و پشیمون شم . از سال دوم دیگه هییییچ پولی برام نفرستاد و من مجبور بودم هم دانشگاه برم هم مخارج زندگی و اجاره خونه و خوردو خوراکمو در بیارم .
منی که مثل شاهزاده خانمها زندگی میکردم حالا میبایست حساب یه صدتومنیمو میداشتم تا کم نیارم .
سخت بود اما داشتم بزرگتر میشدم
وسیع تر میشدم
با تجربه تر میشدم
خودمو بهتر میشناختم
خدای خودمو بیشتر درک میکردم
پول ساختن و یاد میگرفتم
روی پای خودم ایستادنو یاد میگرفتم
با همه ترسم بازم، پیش رفتن و یاد می گرفتم
قوی ترو قوی ترو قوی تر میشدم
تهران رو یاد گرفتم
ییلاقاشو یاد گرفتم
مناطق ضعیف و قویشو یاد گرفتم
فرهنگ شهرو یاد گرفتم
دوستای جدید پیدا کردم
آداب و رسوم مردمو یاد گرفتم و ….
خوب اینا یعنی بزرگ شدن
یعنی بیشتر شجاع شدن
بیشتر توکل کردن
زوایای شخصیت و بیشتر رشد دادن
خودشناسی بیشتر
ابتدا من چند سالی سمت سید خندان و پاسداران بودم
کلی ام حالشو بردم .
بعد گفتم من اینجاهارو دیگه بلدم
دیگه برام عادی شده همه چی .
برم یه منطقه دیگه !
دوباره دلم تغییر می خواست
کلا منطقه امو عوض کردم
اومدم نارمک .
اینجا دیگه بالای 10 سال موندگار شدم
عاشقش شده بودم
سرسبزیش
شلوغی میدون هفت حوض
میدونای خارجی ساخت و شماره دارش که هرکدوم زیبایی خودشو داشت
ولی چند وقتی بود دوباره حس میکردم این جا دیگه جای من نیست .
دیگه همه جاشو میشناسم . کللللی جاهاشو پیاده روی کردم و حتی کوچه پس کوچه هاشو میشناسم . هنوزم دوسش دارم .
خیلی ام باهاش خاطره های خوب دارم .
ولی دلم دوباره جای جدید میخواست.
اونجا برام کوچیک شده بود .
جایی برای کشف نداشت
گفتم برم غرب ، اما غرب تهرانم حساااابی میشناختم و اونجام کللللی خیابونا و کوچه هاشو با ماشین و پیاده رفته بودم و لذتشو برده بودم .
قشنگیاشو دیده بودم . چند سالم محل کارم اونجاها بود .
ولی باز دلم مهاجرت میخواست ،
بازم یه زمین بازی جدید
جای جدید
منطقه جدید
خیابونای جدید
ولی نمیدونستم کجا ؟
تا این که خداوند من و به شهر پردیس هدایت کرد .
و من با همه مخالفتهای مامانم ، خالم اینا ، دختر خاله هام که اونجا برای تو امنیت نداره .
تو یه زن تنهایی ، مگه آدم تهران و ول میکنه میره اونجا …. و کلللی حرفای دیگه .
ولی من اومدم .
آخه قلبم بهم گفته بود بیام .
خدا دستمو گرفت و اوردم اینجا .
آوردم توی پردیس _
پردیس زیبا
پردیس خوش آب و هوا
پردیس با برجهای زیبا
نور گیر و ویو ابدی
الان دو ماه میشه ساکن یکی از بهترین فازها و بهترین لوکیشن های ویو دار
این شهر زیبا هستم .
که به ولله خود خدا لوکیشنمو انتخاب کرد
آپارتمان زیبا و تمیز و شیک و آروممو انتخاب کرد
من که جایی رو بلد نبودم
کسی رو اونجا نمیشناختم
همش میگم خدایااااا….
منو کجا آوردی ؟؟؟
اینقدر زیباییی ؟؟
اینقدر طبیعت بکر ؟؟
پرنده هایی که هرگز تو تهران ندیدم و
اکثر صبح ها میهمان ما هستن کنار پنجره
سگهای آروم و مظلومی که در اکثر مواقع کنار جاده لم دادن و یا
منتظرن نوازششون کنی
روباه زیبایی که بعضی وقتا روی تپه نزدیک برجمون میبینمش
آسمون پهناااااور آبی که پر از ابرهای سفید و مبهوت کننده است
و باد خنک همیشگی که از هرجا که بتونه
مثل یه معشوق با شوق فراوان به داخل خونه نفوذ می کنه و تورو در آغوش میگیره و
یه دنیااااا بهت خنکی و لذت میده ….
خدایا شکرگزارم
خدایا شکرگزارم
خدایا شکرگزارم
و خیابونهایی که پیاده و سوار رفتمشون
و باهاشون آشنا شدم
و البته هنوز هستن جاهایی که کشفشون نکردم . و این خوبه !!!
الان خوشحالم ، حاااالم خوبه ….
کنجکاوی مقدسم دوباره داره منو به هیجان میاره ……
دوباره زنده شدم ….
از خداوند میخوام مهاجرت بعدی ام
کشور زیبا ، دوست داشتنی و پهناور امریکا باشه .
الهی آمین
به نظر من مهاجرت یکی از زیباترین وجه زندگی زمینی ماست .
یا رب سپاسگزار توام برای این که همیشه بهم زیباییهای متفاوتی عرضه می کنی و با هجرت و برخورد با ناشناخته ها
درون منو ، قلب منو بیشتر به خودت متصل نگه میداری .
استاد جان سپاسگزارم از شما برای این فایل
و این آزمون عالی .
و سپاسگزارم از دوستان هم مداری که کامنت طولانی منو خوندن .
دوستون دارم
شیرین
درود بر تو
ناعمه عزیزم
الله اکبر از این فرکانس
الله اکبر ….
یکی دو روز پیش داشتم کامنت های فایلی رو میخوندم رسیدم به کامنت شما و اسم نازنینت .
کامنتتو خوندم و چقدر لذت بردم و چقدر تحسینت کردم و هی بهت گفتم آفرین .
و امروز که سایت رو باز کردم و اون نقطه آبی رو دیدم و بعد اسم قشنگتو اولش خوندم .
لبم به یه خنده شیرین باز شد . با خودم گفتم عه ....
ناعمه !!!!!
من همین دو روز پیش داشتم تحسینش می کردم و انرژی مثبت براش می فرستادم و ایشون فرکانس منو گرفته و حالا ناعمه جانه که داره به من آفرین میگه ….
الله اکبر از این گردش فرکانسها که مثل بوم رنگ به خودت بر میگرده .
به ولله که استاد هرچی می گن وحی منزله !!!!!!!
عزیزم پیام زیباتو چند بار خوندم ،
بسیار سپاسگزارم از تحسینت .
خدارو شکر که کامنت من پیام نوری برای قلب توحیدیت بوده ،
برای مصمم شدن در راه مهاجرت و تاختن به دل ترسهات بوده ،
برای محکم تر شدن عهدت با پروردگار عالمیان برای رفتن از دایره امنت و گسترش بیشتر خودت و جهان بوده .
الهی شکر ، که کامنتم هر چه بوده کلام خداوند بوده و اعتبار نوشته هام تمام و کمال برای اوست .
آره دوست من :
همینه …
رفتن و حرکت کردن زمانی که مثل روز برات روشنه که قلبت که متصل به الله
میگه : بروووو…
برو بنده من …
من با توام ،
من از رگ گردن به تو نزدیکتر نیستم ، من خود خود توام ...
چقدر خوشحال شدم که هر زمان بر حسب تکاملت ،
شجاعت به خرج دادی و توحیدی عمل کردی و
حررررکت کردی ، اقدام کردی ….
دوست من برووووو…
به هر جایی که قلبت میگه . نترس که هر لحظه گرمای دست خدا رو تو دستات حس می کنی .
گرمای دست خدا رو روی قلبت حس می کنی .
گرمای دست خدارو وقتی سوز و سرمای نجواهی شیطانی میان به شکل همون کلبه چویبه تو زمستون حس می کنی .
افتخار میکنم که در مدار چنین دوستان شجاع ، ابراهیمی و متوکلی چون شما هستم .
ناعمه عزیزم
موفقیت ها
و رفتن ها
و بزرگتر شدن ها
و گسترش جهان
صدات میکنه .
صداشو میشنوی ؟؟؟؟
دوستدار شما
شیرین