آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بررسی پاسخهای شما به سوالات آزمون نشاندهنده این است که: شخصیت شما نهتنها برای مهاجرت، بلکه برای رشد و پیشرفت بسیار مناسب است.
شما مسائل را فرصتی برای یادگیری و رشد میدانید، برای یادگیری و تجربه موضوعات جدید مشتاق و کنجکاو هستید. این نگرشهای مثبت و خوشبینانه کمک میکند تا حضور در محیطهای جدید و غلبه بر چالشهای آن، پله ترقی شما شود.
به خاطر عدم وابستگی به شرایط، امکانات و روابط کنونی، در محیط جدید به خوبی از عهدهی مدیریت چالشهای عاطفی بر میآیید. از آنجا که تعصبی درباره فرهنگ و سنت خاصی ندارید، زندگی در محیط جدید و احاطه شدن با آدمهای متفاوت از فرهنگ و سنتهای قبلی، نهتنها آرامش شما را برهم نمیریزد بلکه برایتان جذاب و آموزنده است و نگرش شما نسبت به زندگی را وسیعتر میکند.
از آنجا که در مواجهه با شرایط استرسزا نیز میتوانید خوشبین بمانید و به دنبال راهکار بگردید، این انعطافپذیری موجب میشود تا چالشهای اجتنابناپذیر مهاجرت به یک کشور جدید را با موفقیت پشت سر بگذارید و رشد کنید.
از آنجا که خروج از دایرهی امن، به شما احساس سرزندگی می هد، تغییر محیط، میتواند کاتالیزوری برای رشد بیشتر شما باشد. ضمن اینکه انگیزههای شما برای مهاجرت، نهتنها فرار از فشارهای کنونی نیست بلکه میل به روبرو شدن با فرصتهای جدید برای رشد بیشتر است.
علاوه بر اینها، پسانداز، پیشرفتهای شغلی قبل، مهارتها و مهمتر از همه اعتمادی که به توانایی خود در پول ساختن دارید، به شما کمک میکند تا از عهدهی مسائل مالی در کشور جدید برآیید و شرایط دلخواه را در کشور جدید نیز بسازید حتی اگر مجبور به از نو شروع کردن بشوید.
از آنجا که با برنامهها و تعهدات بلندمدت راحت هستید، این توانایی موجب میشود تکامل خود را به خوبی طی کنید و پایههای موفقیت خود در کشور جدید را اساسی و محکم بچینید و بدون عجله از این فرایند رشد، لذت ببرید.
به شما تبریک میگوییم. مجموع تمام این ویژگیها نشان میدهد که شما کاندیدای ایدهآل برای مهاجرت هستید و این مسیر، فرصت خوبی است برای شکوفا شدن پتانسیلهای درونی شما.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بر اساس پاسخهایی که به سوالات آزمون دادهاید، شما فرد نسبتاً مناسبی برای مهاجرت هستید. شخصیت شما به گونهای است که شاید در برخورد اول، مواجهه با چالشها شما را ناامید کند. اما تمایل درونی شما این است که: به جای ناامیدی، تمام تلاش خود را صرف مدیریت آن چالش میکنید. زیرا میدانید این تجربه در نهایت شما را رشد میدهد و توانایی شما در حل مسائل را بیشتر میکند.
با اینکه متمایل به حفظ ثبات و ماندن در ناحیه امن هستید، اما وقتی پای رشد به میان میآید، اولویت شما تغییر میکند، از منطقه امن خود خارج میشوید و پا به دل ناشناختههایی میگذارید که لازمهی تحقق اهدافتان است.
با اینکه در مواجهه با شرایط استرسزا و غیرمطمئن، عصبی میشوید یا حتی کنترل ذهن خود را از دست میدهید اما در نهایت به خاطر روحیهی خوشبینی، راهی برای تسلط دوباره بر ذهن پیدا میکنید.
این ویژگیها نشاندهنده قدرت انعطافپذیری و توانایی شما در کنترل ذهن است و نشان میدهد که شما جسارت خوبی برای حرکت کردن دارید حتی با وجود ترسیدن و ناامید شدن.
با اینکه ترجیح شما تجربه شرایط با ثبات است اما به خاطر ویژگیهایی مثل “کنجکاوی” و “تمایل به رشد و یادگیری”، در نهایت تغییرات لازم را ایجاد میکنید و وارد این نوع چالشها میشوید.
درست است که تغییر یک سری عادتها و عقاید یا ترک یک سری تمایلات برایتان سخت است، اما وقتی در موقعیتی قرار میگیرید که رشد شما وابسته به رهایی از آنها میشود، با قدرت از ” تغییر” استقبال میکنید و تمایلات جدیدی را در شرایط جدید پیدا میکنید که جایگزین دلبستگیهای قبلی میشود.
جمع همه این ویژگیهای شخصیتی نشان میدهد که “مهاجرت”، در نهایت موجب پیشرفت بیشتر شما میشود. اما تجزیه و تحلیل پاسخهای شما، این کلید مهمتر را نیز در بر دارد که:
درست است شما ویژگیهای شخصیتی قویای برای رشد دارید، اما ترمزهای ذهنی مخفیای نیز دارید که در مقابل آن ویژگیهای مثبت قرار گرفته و مسیر پیشرفت را برای شما ناهموار کرده است. به احتمال زیاد، شما از این ترمزها آگاه نیستید. اما مهم است که بدانید این ترمزهای ذهنی، بر علیه شما کار می کنند و مرتباً یک سری الگوهای نادلخواه را برای شما تکرار میکنند. وگرنه با این همه نقاط قوت، مسیر پیشرفت شما باید بسیار هموارتر از اینها باشد. به عنوان مثال:
- با اینکه روی خود کار میکنید و به دنبال رشد هستید، هرچند وقت یکبار در جایی از مسیر متوقف میشوید؛
- هر چند وقت یکبار از مسیر خارج میشوید، کنترل خود را بر اوضاع از دست میدهید و ناامید میشوید. اما به خاطر نقاط قوت شخصیتی که دارید، دوباره به خود میآیید و به حرکت رو به جلو ادامه میدهید.
خبر خوب این است که:
کمی کار کردن روی بهبود این شخصیت، مسیر تغییر و رشد را برای شما بارها هموارتر می کند. به گونه ای که:
- خیلی از قدمها را به راحتی بر میدارید قبل از آنکه مجبور شوید؛
- خیلی از مسائل و چالشها اصولاً برایتان پیش نمیآید چون دربارهی آن، ترمزی در ذهن خود ندارید؛
- به صورت مستمر در مسیر رشد حرکت میکنید بدون اینکه توقف یا سکونی در کار باشد؛
- و مهمتر از همه، با تلاش فیزیکی کمتر و لذت بخشتر، نتایج قویتری به بار میآورید؛
چون هرچه این ترمزهای ذهنی را بشناسید و از ریشه حذف کنید، ظرف وجود شما رشد می کند و بارها از مسائل پیش رو بزرگتر می شوید. به همین نسبت، نگرانی شما درباره مسائل آینده کمتر میشود. سپس طبق قانون، این ذهن آرام، بطور مداوم شما را به سمت ایدههای کارسازتر و مسیر هموارتر هدایت میکند.
بر این اساس، اگر خواستهی شما مهاجرت به یک کشور جدید و تجربه شرایط دلخواهتر است، به عنوان قدم اول، تمرکز خود را بر شناسایی و حذف این ترمزهای ذهنی بگذارید تا مسیر مهاجرت از شرایط کنونی به شرایط دلخواه، برای شما هموار شود.
در این خصوص، پیشنهاد ما کار کردن با آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی است.
آگاهیها و تمرینات دوره کشف قوانین زندگی، منطق هایی قوی در دست شما قرار میدهد تا این ترمزهای ذهنی مخفی را بشناسید و حذف کنید. به اندازهای که این ترمزها حذف میشوند، میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان بیشتر میشود. این هماهنگی میان خواستهها و باورها، شما را به ایدهها، راهکارها، فرصتها و معجزاتی هدایت میکند که مسیر پیشرفت را هموار و لذتبخش میکند.
زیرا مهمترین اصلی که نهتنها خواستهها را محقق میکند، بلکه میزان همواری مسیر را نیز مشخص میکند، ” میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایتان” است.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
پاسخهای شما به سوالات آزمون نشاندهنده مقاومتهای درونی شما در برابر “تغییر” است. این مقاومتها معمولا خود را در این نوع رفتار و نگرش نشان میدهند:
- فرار از مواجهه با چالشها؛
- فرار از حل مسائل؛
- ترس دوری از عزیزان؛
- بیمیلی برای یادگیری زبان جدید یا ادغام با فرهنگ جدید؛
- ترس از شناخت قوانین کشور جدید؛
- ترس از سایر ناشناختهها؛
جمع این ویژگیها به این معناست که: این شخصیت، آمادهی این حجم از تغییر نیست. زیرا برای این شخصیت، مهاجرت به معنای دست و پنجه نرمکردنهای مداوم با تغییرات استرسزا است. طبق قانون، ماندن در این احساس بد، فرد را به شرایط نادلخواه بیشتری هدایت میکند و مرتباً از این چالش به سمت چالش بعدی پیش میبرد.
از آنجا که انگیزههای شما برای مهاجرت، پایدار و درونی نیست، ممکن است به محض برخورد با اولین مانع، تمام اشتیاق و انگیزهی شما تبدیل به ناامیدی و اضطراب شود. ضمن اینکه به خاطر عدم تعهد به برنامه ریزیهای بلند مدت، حضور در کشور جدید نه تنها به پیشرفت شما نمیانجامد، بلکه ممکن است ضررهای مالی و روحی قابل توجهی نیز برای شما داشته باشد. به طوری که در نهایت تمام سرمایه و پسانداز خود را بیهوده خرج میکنید و دوباره به نقطه حتی عقبتر از اکنون برمیگردید. سپس از آنجا که شروع دوباره برای شما به معنای از دست دادن و شکست خوردن است، ممکن است در چرخه معیوب خودسرزنشی و خودتخریبی گیر بیفتید.
اما فارغ از موضوع مهاجرت، مسئله اساسیتر این است که:
لازمهبهبود شرایط کنونی شما، مهاجرت نیست بلکه بهبود این شخصیت است. در غیر اینصورت، هر اقدام فیزیکی دیگر، نهتنها بهبودی در شرایط کنونی شما ایجاد نمیکند بلکه به خاطر این باورهای محدودکننده، به سمت شرایط محدودکنندهتر پیش میروید. خواه آن اقدام مهاجرت باشد یا …
ممکن است خواندن این جملات برای شما سنگین و نگران کننده باشد اما خبر خوب برای شما این است:
درست است شخصیت کنونی، ویژگیهای لازم برای مهاجرت یا بهبود شرایط کنونی را ندارد اما به این معنا نیست که شما نمیتوانید این شخصیت را تغییر دهید. اتفاقاً تضادهای شرایط کنونی، توانایی های بالقوهای در درون شما شکل داده که مثل یک نهال آمادهی شکوفایی و ثمر دادن است. یک تعهد جدی می تواند این پتانسیل را شکوفا کند و به راحتی تمام ناکامیهای گذشته را جبران کند. تمام مقاومتهایی که به آنها اشاره شد و مسیر تغییر را برای شما دشوار کرده، قابل بهبود و تغییر است اما قدم به قدم و در یک فرایند تکاملی و مستمر.
لازم به ذکر است که مهاجرت به یک کشور دیگر، نهتنها عامل اساسی تجربهی خوشبختی نیست بلکه خیلی از افراد در کشور خودشان در حال تجربهی خوشبختی و رشد هستند.
بنابراین، اگر “مهاجرت” یا به صورت کلی “تغییر شرایط کنونی” برای شما مهم است، اولین قدم، مهاجرت شما از شخصیت فعلی به شخصیتی بهبود یافتهای است که لاجرم شرایط شما را بهتر میکند.
بر طبق تجزیه و تحلیل پاسخهای شما، پیشنهاد ما برای ایجاد این حدّ از تغییرات ریشهای و پایدار، کارکردن با آگاهیها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی است. زیرا ریشه اصلی مقاومتهای درونی شما در برابر تغییر و بهبود، برمیگردد به احساس ناتوانی شما دربارهی حل مسائل پیش رو.
شما خواهان رشد و پیشرفت هستید اما از آنجا که چالشهای پیش رو را بارها بزرگتر از توانایی خود در حل مسائل میبینید، از مواجهه با هر نوع چالش و تغییری میترسید. این پاشنه آشیل شماست. “پاشنه آشیل”، همان نقطهای است که ایجاد کمترین بهبود در آن، بیشترین تغییرات مثبت را در تمام جنبههای زندگی ایجاد میکند. دوره شیوه حل مسائل زندگی، آگاهیها و تمرینات کاملی برای اصلاح این پاشنه آشیل دارد.
اجرای آگاهیها و تمرینات این دوره، باورهای بنیادین شما درباره توانایی حل مسئله را دستخوش تغییرات اساسی میکند. به گونهای که هم خودت و تواناییهای درونیات را باور میکنید و هم خدایی که همواره هدایتگر شما به سمت راه حلهاست. منطقهای قوی این دوره، این باور قوی را در ذهن شما میسازد که:
- خداوند من را با توانایی حل مسئله به دنیا آورده است؛
- هر مسئلهای که به آن روبرو می شوم، از قبل توانایی حل آن مسئله به من داده شده است؛
این تغییرات اساسی در باورهایت، ظرف وجود شما رشد میدهد و از مسائلات بزرگتر میکند:
- آن وقت نهتنها از چالشها فرار نمیکنید، بلکه آنها را فرصتی برای رشد و پیشرفت میدانید؛
- آن وقت نهتنها فکر نمیکنی مسائل راهکار ندارند بلکه با ایمان به وعده “انّ مع العسر یسری” (همانا با هر مسئله، راهکار هم میآید)، به جای تمرکز بر مشکل، به یافتن راهکار تمرکز میکنید؛
طبق قانون، این جنس از تمرکز، همواره هدایتگر شما به سرراستترین و سازندهترین راهکارهایی است که نهتنها مسائل پیش رو را حل میکند بلکه کلید رشد ظرف وجود شماست.
این حد از تغییرات بنیادین در شخصیت شما، لاجرم منجر به مهاجرت شما از شرایط نادلخواه کنونی به شرایط مورد دلخواه میشود. به این معنی که اگر مکان کنونی قابلیت ارائهی نعمتها و امکانات متناسب با شخصیت بهبوددادهشدهی شما را داشته باشد، شما در همین کشوری که هستید، به شرایط بهتر هدایت میشوید و نعمتهای بیشتری را تجربه میکنید.
اگر هم قابلیت و امکانات این کشور جوابگوی شخصیت بهبوددادهشدهی شما نباشد، جهان شما را به مکان جغرافیاییای هدایت میکند که قابلیتها، امکانات و نعمتهای همسنگ با شخصیت بهبود داده شده شما را داشته باشد. آن هم از مسیر هموار و لذتبخش.
آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت
بر اساس پاسخهایی که به سوالات آزمون دادهاید، این شخصیت برای مهاجرت کردن کاملاً نامناسب است.
اگر شما برای حل مسائل پیش رو، روی حمایت دیگران حساب میکنید این حدّ از عدم استقلال، نشاندهنده عدم توانایی حل مسئله است. در حالی که توانایی حل مسئله، یک کلید مهم برای سازگاری در کشور جدید است، که شما ندارید.
این حدّ از وابستگی به عزیزان، در صورت مهاجرت میتواند منجر به یک معضل اساسی شود که حتی روی سایر تواناییهای شما تأثیر منفی بگذارد و آنها را بیاستفاده کند.
مهاجرت نیاز به شخصیتی دارد که:
- از تغییرات استقبال می کند؛
- برای ورود به دل ناشناختهها مشتاق است؛
- هیچ وابستگیای به هیچ جنبهای از زندگی قبلیاش ندارد؛
- تعصبی نسبت به فرهنگ یا عقاید خاصی ندارد؛
- شخصیت مناسب برای مهاجرت، به شدت انعطافپذیر است و همواره راهی برای سازگار شدن با تغییرات پیدا میکند؛
- برای او یادگیری و رشد، اولویت بسیار بالاتری دارد نسبت به حفظ ثبات؛
- برای او شروع دوباره نه تنها به معنای از دست دادن همه چیز نیست بلکه به معنای سرزندگی بیشتر است؛
- انگیزههای درونی و قوی برای مهاجرت دارد که به او کمک میکند در مواقع عدم کنترل ذهن و ناامید شدن، آن انگیزههای درونی به کمک او بیاید و موتور حرکت کردن و ادامه دادن بشود؛
تجزیه و تحلیل پاسخهای شما به سوالات آزمون نشان می دهد که این شخصیت، به هیچ عنوان برای “مهاجرت” مناسب نیست. اگر با همین شخصیت به یک مکان جدید مهاجرت کنید، با چالش های سنگینی مواجه میشوید. مهاجرت به معنی تغییرات وسیع در تمام الگوهایی فکری، عادتی و رفتاری است که تا کنون در وجود شما شکل گرفته است و اگر آماده و پذیرای این حد از تغییرات همهجانبه نباشید، مهاجرت نهتنها شما را به احساس خوشبختی بیشتر نمیرساند بلکه برای شما تبدیل به منبع ناراحتی، نگرانی، استرس و غم و اندوه میشود.
چون به خاطر این ویژگیهای شخصیتی، تمرکز شما معطوف می شود بر:
- نکات منفی محیط جدید؛
- نداشتهها، یعنی آنچه قبلا داشتهاید و به خاطر مهاجرت از دست دادهاید؛
طبق قانون، این جنس از تمرکز، نهتنها مانع از دیدن فرصتهای محیط جدید برای رشد میشود، بلکه به طور مداوم فرد را به نارضایتی درونی و پشیمانی بیشتر میرساند و حتی تا مرز افسردگی نیز پیش میبرد.
باید به این نکته هم توجه شود که: مهاجرت به یک کشور دیگر، عامل اساسی تجربه خوشبختی نیست. خیلی از افراد در حال تجربه خوشبختی و رشد در همان کشوری هستند که به دنیا آمدهاند.
اما فارغ از موضوع مهاجرت، پاسخهای شما، زنگ هشداردهنده مهمی را به صدا درآورده است که بسیار اساسیتر از موضوع مهاجرت است. اگر بتوانید این پیام را جدّی بگیرید، این نقطه میتواند برای شما تبدیل به نقطهی تحول و سازندگی بشود.
زیرا اگر اینجا هستید و پای انجام این آزمون نشستهاید و این نتیجهگیری را میخوانید، به این معناست که از شرایط کنونی خود رضایت ندارید و تصور میکنید شاید با مهاجرت، شرایط بهتری تجربه کنید.
قدم اول برای تجربهی شرایط بهتر، آگاهی از این موضوع است که:
دلیل نارضایتی کنونی شما، زندگی در مکان فعلی و کشور فعلی نیست. بلکه دلیل نارضایتی شما، باورهای محدودکنندهای است که این شرایط نادلخواه را برای شما ایجاد کرده است.
زیرا طبق قانون، هر کدام از ما، همواره به مداری از جنس باورهایمان هدایت می شویم و با اتفاقات، شرایط، آدمها و تجربیاتی از همان جنس احاطه می شویم. یعنی اگر اساس باورهای ما کمبود باشد، این باورها ما را وارد مدار کمبود میکند و در آن مدار شرایطی را تجربه میکنیم که نتیجهاش، احساس کمبودهای بیشتر است و برعکس.
از آنجا شما همین باورها و همین شخصیت را همواره با خود حمل می کنید، در نتیجه با مهاجرت به مکانی دیگر، تغییری در تجربهی شما رخ نمیدهد و در محیط جدید، با همین مسائل به شکل دیگری درگیر می شود. زیرا درست است که شما از یک محیط به محیط دیگر رفتهاید، اما شما در همان مدار قبلی هستید که پر از شرایط و اتفاقات ناخواسته است.
اگر خواهان تغییر شرایط هستید، باید از این مدار به مدار بالاتری مهاجرت کنید و راه این مهاجرت، بهبود باورها و در نتیجه بهبود این شخصیت است.
تغییر مدار، از خودشناسی شروع می شود. خودشناسی درباره اینکه: خداوند قدرت خلق زندگیات را در دست خودت و باورهایت قرار داده است. به خاطر این حدّ از قدرت خلق کنندگی، شما هیچ نیازی به حمایتهای دیگران ندارید. فقط کافی است قوانین خداوند را بشناسید و برای هماهنگی بیشتر با این قوانین، مصمم بمانید.
حتی تصوّر اینکه من برای تجربه خوشبختی، محتاج حمایتهای دیگران نیستم، حجمهای از احساس خوشبختی و رضایتمندی در قلب آدم ایجاد میکند.
هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناسید، برای هماهنگی با این قوانین، مصممتر می شوید. آنوقت به جای وابستگی به عوامل بیرونی، به درک و اجرای این قوانین وابسته میشوید. جالب اینجاست که این جنس از وابستگی، نهتنها شما را محدود نمیکند بلکه به شما احساس استقلال، آزادی و توانایی میبخشد. چون حساب کردن روی قوانین به معنای حساب کردن روی خداوند به عنوان نیرویی است که ما را آفریده، از قدرت خلق خود به ما بخشیده و هدایت ما در مسیر خلق زندگی دلخواهمان را بر عهده گرفته است.
هرچه تواناییهای درونیات را بیشتر بشناسید، ترسهای شما درباره چالشهای پیش رو به شور و شوق مبدل میشود و زندگی برای شما معنای تازهای میگیرد. در نتیجه نهتنها از تغییر دوری نمیکنید بلکه به استقبال تغییرات میروید و از این مسیر سازندگی، لذت میبرید.
برای مهاجرت از مدار فعلی به مدار تجربهی شرایط دلخواه، پیشنهاد ما استفاده از آگاهی های دوره 12 قدم است. آگاهی های دوره 12 قدم، در طی یک فرایند تکاملی، این باور را عمیقا در وجود شما میسازد که:
شما خالق زندگی خود با باورها و فرکانسهایت هستید؛ کنترل زندگی شما در دست خودت و باورهایت است و عوامل بیرونی هیچ قدرتی در زندگی شما ندارند.
اگر در حال حاضر تجربهی شما غیر از این است، به خاطر باورهای محدودکنندهای است که باعث شده قدرت زندگیات را به عوامل بیرونی واگذار کنید. اما حالا که آگاه شدهای تمام این ناخواستهها خروجی باورهای محدودکننده خودت است، مطمئن هستی که با تغییر این باورها، همهی این شرایط عوض میشود و به نقطهای میرسید که احساس کنترل کاملی بر زندگی خود خواهی داشت به گونهای که زندگی شما هیچ ربطی به شرایط الان ندارد. در این نقطه اگر مهاجرت، احساس رضایت درونی و خوشبختی شما را بیشتر میکند، به خاطر این تغییرات سازندهی درونی، از بهترین و سرراستترین مسیر این تجربه اتفاق میافتد.
بنام خدا مهربان که هر چه دارم و میخوام از اوست چون تنها اوست که قدرتمند و بخشنده است.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان
من 3 سال پیش با یه فرد 70 ساله ایرانی که پاسپورت آمریکا داشت که از بچگی آمریکا بوده آشنا شدم بیشتر کشور ها رو سفر و زندگی کرده بود موزیسین بود و اکثر آهنگ های خواننده های ایرانی مثل معین،شماعی زاده،مهستی و… اونور رو آهنگسازی کرده بود ایشون بخاطر مادرشون که مریض بود به ایران اومده بودن چند ماه بعد که مادرش فوت کرد میخواست برگرده آمریکا و منم بهش به شوخی گفتم منو با خودت ببر به طرز عجیبی فورا قبول کرد و گفت با شناختی که نسبت بهت دارم کمکت میکنم که بری و تجربه کسب کنی
قبول کردم چون خیلی دوست داشتم که برم اما هیچ پولی حتی پول پاسپورتم رو هم نداشتم هر چقدر تو ایران زحمت کشیده بودم هیچ پولی نتونستم داشته باشم همه باغ و زمین و خونه رو هم تو سیل از دست داده بودم بعدم که بخاطر بیماری فلج شدم کلی رو خودم کار کردم تا تونسته بودن راه برم و درمانش کنم
بخاطر رنج هام از کشورم نا امید شده بودم و فک میکردم اگه از ایران برم جایی دیگه کار کنم زندگی بهتری ممکنه داشته باشم
این فرد هم که جریان زندگیمو میدونست گفت مشکلی نداره اوضاع مالی خیلی خوبی هم داشت گفت کمکت میکنم با هم میریم ترکیه یه مدت اونجا هستیم کاراتو انجام میدم بعد من پاسپورت آمریکا دارم اونجا 40 سال زندگی کردم میتونم تو رو از هر طریقی به کمک وکیلم با خودم میبرم اما وقتی اونجا رفتیم دیگه برات کار پیدا میکنم معلم زبان هم میگیری چون باید خودت کار کنی رو پای خودت وایسی تا زندگیتو بسازی
آدم مورد اعتمادی بود خودش و خانوادشو میشناختیم
بنابراین بهم پول داد پاسپورت گرفتم همه کارامو کردم یه خونه مجردی داشتم تمام وسایله شیک که بابتش زحمت کشیده بودم همه رو دادم به مادرم گفتم بعد از رفتنم اگه چیزی میخوای بردار اگه نه که ببخش به یه نفر
با اینکه مادرم راضی نبود من برم همش گریه زاری میکرد میترسید نگران بود مثل همه مادرا
دلداریش دادم گفتم برم شما رو هم بعد مدتی اوضام روبراه شد میارم پیش خودم تصمیم رو گرفته بودم خیلی نگرانی نداشتم چون گفتم میرم یا میمیرم یا زندگیمو میسازم بهتر از اینجا موندنه
یادمه که قرار بود با پرواز روز دوشنبه هفته دیگه ساعت 4 و نیم صبح بریم ترکیه
یه نفر مهمون اومد خونمون بحث رفتنم افتاد و ازم پرسید میخوای بری اونجا چکار کنی؟هدفت چیه؟
من هیچ جواب فوری نداشتم یکم فک کردم دیدم اصلا هدفی ندارم فقط میخوام برم چون از ایران بدم میومد چون هر چی زحمت میکشیدم بفنا میرفت چون کار خوب نداشتم چون با هر کی آشنا میشدم ازدواج کنم اون فرد مناسبم نبود همشون دروغگو بودن و حتی مهلت نمیدادن چند روز باهاشون صحبت کنم فورا دروغاشون رو میشد ولشون میکردم
اره من داشتم از کشورم از ادماش حتی از خانواده خودمم که همیشه جر و بحث داشتم باهاشون فرار میکردم
توی اون چند روز تا دوشنبه برسه من خیلی فک کردم همش تنهایی بیرون قدم میزدم
احساس کردم من دارم از خودم فرار میکنم نه از کشورم خیلی فک کردم که وقتی من اینجا احساس شادی ندارم حس میکنم اینجا بدبختم آدمای اینجا همه کلاه بردار و سواستفاده گرن چطوری میخوام برم اونجا خوشبخت شم وقتی که تو کشور خودم با مردمانش که هم وطن و هم زبان خودم هستن احساس خوبی ندارم چطوری برم اونور با غریبه ها خوب باشم وقتی درک درستی از محیط خودم ندارم چطور از کشور غریب داشته باشم
درسته که من هیچ پولی نداشتم و بر این باور بودم که دارم دست خالی میرم زندگیمو اونجا میسازم اما بجاش کوله باری از درد و رنج های گذشته و خاطرات آدمهای بی معرفتی که با نامردی باهام رفتار کرده بودن و تمام بدبختی هام رو گذاشته بودم تو ذهنم و میخواستم با خودم ببرم
چقدر کوله بارم تو درونم سنگین شده بود با این سنگینی کجا میرفتم؟
وقتی متوجه شدم دیدم با این طرز فکرم من هر کجای دنیا که برم بازم خوشبخت نیستم خوشبختی از درون میاد من باید اول خوشبختی رو از 1درون قلبم پیدا کنم باید خودمو درست کنم هر وقت از خودم راضی بودم افکاری که از خانواده خودم و مردم کشورم دارم زیبا کردم اگه هر کجای کشورم رفتم دیدم رو عوض کردم از زیبایی هاش لذت بردم میتونم مهاجرت کنم از کشورای دیگه هم لذت ببرم
بخاطر همین من نرفتم منصرف شدم هر چقدر اون فرد تماس گرفت نظرم عوض نشد و رفتنم رو کنسل کردم موندم تا خودمو درست کنم تا درونمو پاک کنم از گذشته
پاک کنم از ادمهای دروغگو و بی معرفت
بنابراین شروع کردم به قرآن خوندن و عشق خدا رو بهتر درک کردم بعد مطالعه کتاب ها و الگو برداری از افراد موفق تا اینکه با خودم آشتی کردم بعدش اتفاقات خوب شروع شدن
اول با استاد از طریق خواهرم آشنا شدم جز سایت و خانواده عباس منش شدم
بعدش منی که تا اون موقعه با هر فردی آشنا میشدم مناسب ازدواج نمیدیدمش و فک میکردم همه مردای ایرانی خوب نیستن چند ماه بعد با یه نفر آشنا شدم بدون اینکه تغییرش بدم دقیقا همون فردی که میخواستم و خیلی سریع هم با خانوادش جلو اومد از زمان آشنا شدنمون تا عروسیمون فقط 8 ماه طول کشید که بسیار هم باهاش احساس خوشبختی میکنم خدا رو صد هزار مرتبه شکر
بعدش هدفمو پیدا کردم منی که اصلا هدفی نداشتم واقعا نمیدونستم میخوام چکار کنم الان دقیقا میدونم هدفم چیه و هر روز تا شب برنامه دارم و سعی میکنم بهش برسم
در نهایت وقتی به هدفم رسیدم هدف بعدیم با توکل بخدا مهاجرت خواهد بود اون موقعه مهاجرت میکنم
گاهی آدم نباید فک کنه که فقط بره
باید ببینه که چرا میخواد بره؟ اگه واقعا فک میکنی که اینجا خوشحال نیستی و قصدت از مهاجرت اینه که بری جایی دیگه بلکه خوشحال و خوشبخت باشی قطعا اشتباه میکنی چون خوشحالی و خوشبختی از درون میاد
اگه مثل من فک میکنی مردمت خوب نیستن هر کجای دنیا بری بازم به دیدت مردم خوب نیستن
من دیدم به مهاجرت تجربه کسب کردن و دیدن نعمتها و زیبایی های خداونده دوس دارم برم با مردمان دنیا اشنا بشم با زندگی کردنشون اصلا با مذهب کسی هم کار ندارم و فک میکنم که همه ما انسان هستیم باید کنار هم باشیم و فقط، یک خدای یکتا داریم
دوس دارم برم زیبایی های همه کشورها رو ببینم ادمها شون، کوه ها، جنگل ها، پل ها، جاده ها، همه چی و همه جا جهان خدا رو ببینم
اون موقعه با کوله باری از عشق و محبت و صداقت و لبخند و شادی میرم و لذتشو میبرم
میدونم که میشه همونطور که همه اتفاقای خوب افتاد در نهایت زمانش که برسه اتفاق میفته
هر چه دارم و میخوام از پروردگار بخشنده و مهربونمهﷲ
در پناه الله