آزمون تشخیص شخصیت مناسب مهاجرت

این آزمون برای کمک به شما طراحی شده تا ارزیابی نسبتاً شفافی در این باره داشته باشید که: شخصیت کنونی شما چقدر برای مهاجرت کردن مناسب است. 

در پایان آزمون، از طریق تجزیه و تحلیل پاسخ‌های شما، یک نتیجه کلی به شما ارائه می‌شود تا بدانید:

  • چه تغییراتی در باورها و شخصیت کنونی شما، “بیشترین تأثیر سازنده” را بر شرایط زندگی شما می‌گذارد؛
  • اولین قدم برای ایجاد این تغییرات، از چه نقطه‌ای باید برداشته شود؛

بنابراین، به منظور هدایت شدن به ارزیابی صحیح، لازم است آزمون طبق دستورالعمل زیر انجام گردد:

دستورالعمل: 

در این آزمون شما به 15 سوال پاسخ می‌دهید.

قبل از پاسخ به سوالات آزمون، مهم است که هر دو قسمت از فایل زیر را دیده باشید و به توضیحات استاد عباس منش در آن فایل تامل کرده باشید:

چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسب ترند؟

سوالاتی که در ادامه آمده است، شامل موضوعاتی است که هر کدام از ما در زندگی روزمره، بارها و به شکل‌های مختلف با آن‌ها برخورد داشته‌ایم. 

برای شروع آزمون، یک مکان خلوت و آرام برای خود فراهم کنید. با فراغ بال به سوالات آزمون فکر کنید و در آن‌ها تعمق کنید.

از آنجا که ” نتیجه نهایی”، از طریق تجزیه و تحلیل پاسخ‌های شما به سوالات آزمون مشخص می‌شود، برای دریافت راهنمایی موثر در بهبود شرایط فعلی، لازم است با خودتان صادق باشید و جوابی را انتخاب کنید که به صورت کلی نزدیک‌ترین حالت به شخصیت فعلی شماست. 

زیرا خبر خوب این است که در پایان این آزمون، علاوه بر اینکه درباره مهاجرت به شناخت می‌رسید، می‌دانید قدم بعدی برای رشد و بهبود شرایط را از کجا و چگونه باید بردارید.

بنابراین، برای انتخاب پاسخ درست برای شما، به رفتارها و واکنش‌های معمول خود دقت کنید و نه اطلاعاتی که درباره “درست یا غلط بودن یک رفتار” دارید؛ خواه درست و غلط از نظر دیگران، خواه از نظر قوانینی که از آموزش‌های استاد عباس‌منش آموخته‌اید. 

زیرا هدف این آزمون، گرفتن بالاترین نمره نیست. هیچ جواب درست یا غلطی وجود ندارد بلکه موضوع شناسایی جواب هماهنگ‌تر با شخصیت فعلی شماست. هدف، رسیدن به خودشناسی بیشتر در این زمینه است که با توجه به شخصیت کنونی‌ام:

  • آیا “مهاجرت”، رشد و احساس خوشبختی بیشتر را برایم به ارمغان می‌آورد یا برعکس، مرا نا امید می‌کند؟
  • آیا انگیزه‌های من برای مهاجرت درونی است یا سطحی و ناپایدار؟

این خودشناسی به شما کمک می‌کند تا برای رشد و پیشرفت، تصمیمات مناسب‌تری بگیرید که مطابق با درون شماست و گامی تعیین‌کننده است برای تجربه‌ی رشد و احساس خوشبختی بیشتر.

 

173 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 1
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 735 روز

    به نام هدایتگر مهربان

    درود بر استاد عزیز و بانو مریم و هم قدمی های عزیزم

    بذارید از اینجا تعریف کنم براتون

    من تو ی شهر کوچیک و تقریبا بسته به لحاظ فرهنگی به دنیا اومدم و هشت تا بچه بودیم پنج خواهر و سه برادر.

    پدرم با اینکه بچه ی ده خیلی کوچک بوده ولی تا ششم ابتدایی درس خونده بود و کلا اولویت اولش برای این 8 تا بچه درس خوندن بود به شدت علاقه داشت ما درس بخونیم بنده خدا همیشه در حال کار کردن بود و حتی متوجه بزرگ شدن ما هم‌نشد یادمه ی بار بهم گفت کلاس چندمی گفتم پنجم گفت کی بزرگ شدی کی رفتی کلاس پنجم .ولی این بابای دوست داشتنی ما فقط عاشق این بود که ما درس بخونیم حاضر بود فرش زیر پاشم بفروشه و انصافا خیلی تلاش کرد تا جایی که وقتی من دانشگاه میرفتم و ی ترم بدلیل مشکلات مالی و بدهی نتونست شهریه منو جور کنه انگشتر طلایی رو که از کویت آورده بود و تنها یادگار دوران ازدواجش بود فروخت و شهریه منو داد من ناراحت بودم ولی خودش میگفت بابا اینو اونروز خریدم برای چنین روزی که خرج تحصیل بچه هام بشه.

    ما توی خونمون تلویزیون نداشتیم بابام معتقد بود این جعبه سیاست خارجی هاست که نذارن بچه های ایرانی درس بخونن من دیپلم گرفتم سال 73 ما هنوز تلویزیون نداشتیم در حالی که تو شهر ما تو همه خونه ها تلویزیون بود و بعضی ها تلویزیون رنگی داشتن و چقدرم کلاس میذاشتن.حالا تصور کن ما کلا ارتباطی با دنیای بیرون نداشتیم و مسافرت در خانواده ما ی اتفاقی بود که درسال فقط یکی دوبار تکرار میشد ی بار 13 بدر بود که بابامون مارو می‌برد تو طبیعت و یکی دوبارم تابستون مارو می‌برد دوتا امامزاده اطراف شهرمون که فضای اطراف اون امامزاده ها سرسبز و برای من که جایی نمی‌رفتم و عاشق طبیعت بودم خیلی جذاب بود اینکه از کوه برم بالا و از درخت های بزرگ برم بالا سیب و گردو و سنجد بچینم بهترین تفریح یکسالم بود چون فقط باید درس میخوندیم.

    همیشه میگفتم من بزرگ بشم و ازدواج کنم فقط تفریح میکنم و خوب اینم محقق نشد همسر من بشدت آدمیه که مسافرت گریزه اون حتی تا پارک نزدیک خونشون هم نمی‌رفت یادمه بیشترین بیرون رفتنامون وقتی بود که کل هزینه رو مامانش میداد یا داداشاش میخواستن برن تفریح ما رو هم با خودشون میبردن و چون علنا هیچ پولی خرج نمی‌کرد و خشک و بی احساس بود تو طبیعت ،منم لذتی نمیبردم من دوست داشتم از کوه برم بالا یا توی رودخونه ی آب سرد بالا پایین بپرم و همه رو خیس کنم ولی اون فقط غر میزد بشینید حرف نزنید ساکت باشید و….

    کم کم بیرون رفتنای من وقت مال وقتایی شد که با خانواده خودم بودم داداشام اهل کوه رفتن بودن به خصوص فصل بهار منم شده بودم ی پایه کوهگردی اونا و جدا که خیلی خوش می‌گذشت طبیعت سرسبز با بوی آویشن کوهی و چای کوهی و گلهای بابونه و بومادران. وای وای چه قدر عالی بود یادش بخیر چوب جمع میکردیم و آتیش راه می‌انداختیم و بعدش چای آتیشی با نون خونگی و پنیر محلی و سبزی نگم که اینها چه لذتی برای من داشت و کودک درون منو که از زندگی متاهلی خسته و داغون بود آروم می‌کرد و نوازشش میداد. تا اینکه ی تایمی مهاجرت کردم به کیش و همه اون لذت‌ها تقریبا تموم شد و فقط هر وقت که برمی‌گشتم استان خودمون باز داداشام بساط بیرون و طبیعت گردی برام‌میچیدن اونم اگه میرفتم. خیلی وقتا تا سه سالم از کیش بیرون نمی‌رفتم. من الان 13 ساله کیشم ولی قشم وهرمز وبندر لنگه و کنگ وبندر عباس بندر آفتاب و خیلی جاهای دیگه این استان رو نرفتم با اینکه میبینم خیلی ها میرن و چقدر تعریف میکنن.تو خود کیشم تقریبا از بعد کرونا خیلی خیلی کم بیرون رفتم یا دریا .فقط سه چهار سال اول مهاجرتم به کیش همسرم وقتی مهمون از شهرستان میومد برامون ی چند باری برنامه میچید اونارو ببریم کیش گردی و منم اخلاقی که داشتم و الان فهمیدم اشتباه بوده این بود که تقریبا کل خونه رو جمع میکردم با خودمون ببریم بعدشم که میرفتیم بیرون فقط در حال چیدن این وسایلی بودم که برده بودیم مثل اینکه تو خونه بودم به محض اینکه ی چیزی شلخته میشد من می‌ریختم به هم و کل روز که بیرون بودیم خودمو خسته میکردم بعدشم میومدیم خونه حالا باید همه رو میشستم خشک می‌کردم و میچیدم این شد که ترجیح دادم بیرون رفتن رو کلا بذارم کنار با اینکه قلبا عاشق بیرون رفتن و طبیعت گردی بودم. کل این بیست سال زندگی مشترک ی بار رفتیم شیراز ی بار کرمان و دوبار مشهد و اینقدر بهم بد می‌گذشت که اونم گذاشتم کنار همسرم وقتی سوار می‌شدیم پاشو میذاشت رو گاز بعد که می‌رسیدم مقصد ترمز می‌گرفت هر چی می‌گفتیم بابا اینجا قشنگه نگه دار ی هوایی عوض کنیم گوشش بدهکار نبود من عاشق شهرهای شمالی و غرب و شمال غرب کشورم ولی اصلا نرفتم و با این اوصاف که کشورمو خوب نمیشناسم و نگشتم فکر میکنم برای مهاجرت فعلا آدم مناسبی نیستم چون خیلی ایرانگردی رو دوست دارم.

    خدارو هزاران بار شکر که هدایت شدم به این دوتا فایل آموزنده استاد چه نکته های کلیدی رو گفتن که هر کلیدش ی در از درهای بسته درونم رو باز کرد و چقدر آگاهتر شدم من امسال که عید شد به خودم تعهد دادم حتما مسافرت شمال برم و خیلی تصویر سازی میکنم و با دوستم که تهرانه برنامه میچینم که میام با هم میریم و انشائ الله که محقق میشه خیلی دوست دارم شهرهای زیاد تو ایران سفر کنم چون مستند که میدیدم قبلا یا الان که تو گوشی کلیپ میفرستن از جاهای دیدنی خیلی منو سر ذوق میاره من عاشق طبیعتم و گردش تو طبیعت بزرگترین لذت برای منه.

    استاد عزیز تو چند تا آزمونی که شرکت کردم هر بار خرید دوره کشف قوانین زندگی بهم‌پیشنهاد شده. به لطف خدای متعال این دوره رو میخرم و رو خودم کار میکنم و آگاهی هامو با شناخت ترمزهای ذهنم بالا می‌برم تا انشائ الله بهترین مسیرها برام باز بشه.

    سپاس بابت این دوفایل عالی

    شاد و سربلند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: