نحوه به حقیقت رساندن خواسته‌ها | قسمت 1

با گوش دادن به این فایل داشتم به این فکر میکردم که یا هنوز خواسته ی زندگی در خارج از کشور در من ایجاد نشده یا من یه ترمزهایی دارم که اصلا به زندگی در خارج از کشور فکر نمیکنم

-یا میترسم که وای چجوری میخوام اونجا زندگی کنم توی یه کشور جدید با مردمان جدید و زبان جدید تازه توی ذهنم میگم من حتما باید ازدواج کنم که برم خارج زندگی کنم وگرنه عمرا تنهایی بتونم خارج زندگی کنم!!!اینم از محدودیت های ذهنی هستش که از نسل ها قبل برای خانم ها ایجاد کردن

ولی درکل هم امریکا هم ایران هم افغانستان همشون مکان های خداست و این دنیا سرای ماست و زمین خداوند پهناوره و این همه طبیعت زیبا هست که ما ببینیم و هیچ فرقی باهم ندارن و ما توی هرجا که باشیم میتونیم به زیبایی ها توجه کنیم و براساس بیت گرم گرمی رو کشید و سرد سرد به جاهای زیباتری هدایت بشیم

و این نکته هیچ وقت یادمون نره که ما اومدیم تو این دنیا تا خواستن رو تجربه کنیم اومدیم که از توانایی هامون استفاده کنیم و ظرف وجودیمون رو بزرگتر کنیم و خود من اینو به خودم یاداوری میکنم و هیچ وقت با برخورد به تضادها ناراحت نمیشم چون یا خواستم واضح تر میشه یا مرحله ای برای رسیدن به خواستمه که باید ازون مرحله گذر میکرده

اگر بخوام چند تا از خواسته هام رو بگم که چجوری شکل گرفت مثلا عاشق اینم که یه تیم باشیم و سفر کنیم هتل بریم(اخ اخ عاشق هتلم اصن یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید)هواپیما سوار بشیم با هم بگیم بخندیم(عاشق هواپیمام بدجور)شایدم بخاطره همینه که یکی از علت های که دوست دارم عضو تیم ملی شم و دارم براش تلاش میکنم همین باشه که با یه جمع خوب با لباس ها و چمدون های یک جور با اتوبوس میریم فرودگاه بعد هتل بعد بازی و مسابقه…..کلا عاشق اردو ام اصن عاشق اینم با یه جمعی باحال بگردیم ولی خب عضو تیم ملی بودن هم به غیر از اینا لذت خودش رو داره دیگه…..واقعا مسیر درست همینه نمیدونم چرا مردم دنبال علاقشون نمیرن……وقتی دنبال علاقت میری کلی چیزای قشنگ دیگه توی مسیر بدست میاری…….یکی میره هنرمند میشه انقدر عاشق کارشه که براش تفریحه بعد تو اون کار ممکنه به شهرت برسه و همین طور ثروتمند بشه یا هر مسیر دیگه ای …..مشکل اینجاست که مردم فراموش کردن که اصلا برای چی به این دنیا اومدن…..فراموش کردن که اصلشون از خداست و چه توانایی هایی دارن…نمیدونن دنیا دوقطبه فکر میکنن نه دیگه بدبختیه بیچارگیه گرونیه فساده فقره دروغ و کلکه و ……و خیلی جالبه که میگن خدا خواسته یا مثلا باید اصلا دنیا اینجوری باشه که ما بفهمیم ظهور امام زمان نزدیکه و اخر الزمانه ولی خیلی وقته که میگن اخرالزمانه چون نمیدونن دنیا دو قطبه و همیشه نجواها و وسوسه هست و هیچ وقت حتی زمان پیامبرا و امامان گل و بلبل نبوده و هیچ وقت هم نمیشه و قرار نیست ما زندگیمون رو تعطیل کنیم که ایا امام زمان می اید یا نه…..یکبار یکی از دوستان نوشته بود که امام زمان هم وقتی ظهور پیدا کنن ایشون هم میخوان دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن بکنن مثل ما…..پس ما هم با زیبا کردن زندگی خودمون جهان رو هم جای بهتری برای زندگی کردن بکنیم

امیدوارم ما به نجواها گوش ندیم و خودمون رو محدود نکنیم