شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 47
https://www.tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-62.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-19 18:24:222024-07-17 13:54:48شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود بر همه دوستان و سید حسین عزیز
در جواب به سوال مطرح شده ترمزهایی به ذهن من میرسه که با شما در میان میگذارم.
وقتی ما به اذای خواستن ثروت از خداوند متعهد میشویم که این ثروت را برای بندگانش خرج کنیم و مشکلات آنها را حل کنیم. به دلایلی بر خلاف قوانین جهان عمل میکنیم.
در ابتدای امر درخواست از خدا در قالب معامله! نشان از باور به عدم لیاقت خود ما برای داشتن ثروت و همچنین عدم باور به وهّاب بودن و بی نیاز بودن خداوند دارد. به این معنی که وقتی به ذهن ما میرسد که در قبال داشتن ثروت وظیفه ای داریم و چیزی باید به جهان پس بدهیم، باور ما بر این هست که 1- خداوند بر اساس یک رویداد ماورای طبیعت میخواهد به ما ثروت بدهد. نه اینکه من در فرکانس ثروت هستم و داشتن آن جزئی از روند طبیعی جهان است. 2- چون رویداد ماورای طبیعت هست پس خداوند مجانی نمیدهد بلکه در قبال آن چیزی میخواهد چنین فکری، بر خلاف این است که خداوند بیشتر از ما می خواهد که ما زندگی بهتری را داشته باشیم و نیازی به گرفتن چیزی از ما ندارد. چرا که نه تنها وهّاب است و بی نیاز و مالک اصلی، بلکه وقتی من زندگی بهتری داشته باشم. جهان بهتر و سریع تر گسترده خواهد شد که این خواست خداوند است.
اما وقتی عمیقتر نگاه کنیم یک ترمز مخرب تر پیدا می کنیم و آن میل به دستکاری دنیای بیرون است که کاملا بر خلاف قوانین جهان است. ترمز اصلی عدم باور به این موضوع است که “هرکسی در این جهان نسبت به خودش و در فرایند تکاملش در درست ترین نقطه ی ممکن قرار دارد و نیازی به دخالت و دستکاری ما نیست”. ما میخواهیم با مثلا ارائه خدمت، جای افراد را با زور بازوی خودمان تغییر دهیم. اما خود خداوند هم چنین کاری را نمی کند و قوانینش را زیر پا نمی گذارد.
با داشتن میل به دستکاری و تغییر جهان متوجه این موضوع نیستیم که با ارائه خدمتی موقتی موقعیت رشد و تکامل بندگان خدا را از آن ها دریغ می کنیم و آنها را در همان سطح متوقف میکنیم. قانون جهان این هست که بستری از سوی خدای عادل فراهم شده و به همه افراد اختیار تام داده شده که هر طور که میخواهند از این بستر استفاده کنند. همه افراد به یک اندازه فرصت رشد و تکامل را دارند و کسی حق دخالت در فرایند تکامل دیگری و گرفتن اختیار از او را ندارد. و به قول سید حسین عزیز مگر عدل خداوند چیزی غیر از این است؟ حالا ما میخواهیم با دستکاریمان عدل خدا را به هم بزنیم؟
تنها کاری که جز اختیارات ما هست دادن آگاهی به دیگران است. آن هم اگر و فقط اگر خودشان از ما بخواهند و ما را دنبال کنند که بدانند. ما حتی حق این را نداریم که بخواهیم اگاهی خودمان را به دیگری تحمیل کنیم. چرا که ما در نقطه ای که او ایستاده است، نیستیم، از دریچه ی دید او به جهان نگاه نمیکنیم. زندگی او را زندگی نکرده ایم و از درون او آگاه نیستیم و در یک کلام او فردی جدای از ما هست. چه بسا راهی که من رفته ام تا به خدا نزدیک شوم او را از خدا دور نگهدارد. پس حق تحمیل چیزی را بر او ندارم.
حتی ممکن است ریشه چنین میلی برای تغییر دنیای بیرون، یک میل به شدت مخرب دیگر باشد. میل به برتری نسبت به دیگران. ما در عمق وجودمان ممکن است داشتن ثروت و در قبال آن ارائه خدمت را به این دلیل بخواهیم که میخواهیم از دیگران برتر باشیم. قدرت دست خود ما باشد و کنترل جهان هم به ما سپرده شود.
میل به قدرت و کنترل، در واقع روی دیگری از همان احساس عدم لیاقت ما است. عدم آشتی با خود و عدم رابطه صحیح با خدای درون. هنوز نپذیرفته ایم که قادر اصلی خداست و فقط و فقط خود اوست. جهان تنها و تنها تحت کنترل او و منطبق بر قوانین تغییر نیافتنیش اداره میشود. هنوز به قدرتش اعتماد کامل نداریم و میگوییم ثروت را به خود ما بده که خودمان دست به کار شویم. ما بهتر از تو میدانیم و میتوانیم. آیا ریشه همه اینها همان شرک نیست؟ همان مورچه کوچک روی سنگ سیاه؟
سپاس بی کران از خدای عادل
درود فراوان به استاد حازق خودم و هم خانواده ایهای بینظیرم.من به شخصه این قسمت که با داشتن ثروت راه اندازی یه کسب و کار در شأن پدرم و کمک به خانواده م انقدر برام لذت بخشه که هیچ ترمزی رو توش نمیبینم و از این که این تصویرها توی ذهنم میاد بینهایت لذت میبرم و بی اندازه احساس خوبی دارم از اینکه پدر و مادرم دلخوش باشن و از زندگی من خیالشون راحت باشه.الاایهال اگر این باور کد مخربی داشته باشه خاضعانه از دوستانم میخوام که بنویسن تا من هم رفع گیر ذهنی بشم اگر وجود داره،چون من هم با وجود انجام تمرینات بعداز گذشت سه سال هنوز اتفاق مالی چشمگیری نداشتم هرچند که اوضاعم نسبت به قبل به لطف خدا و رهنمون های استاد بسیار بهتره.روزگار پر از ثروت و سلامتی و پیشرفت ذهنی رو براتون آرزو دارم.
خداروسپاسگزارم پیوسته،
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیز
قبل از اینکه چند تا از مطالب دوستان رو خوندم و اشک شوغ روی چشمام جاری شد گفتم منم مطالبی به اشتراک بزارم. درکی که از این قانون کردم تا الان اینه که به هر چی بخوایم برسیم .جدای از اینکه ترمزها رو پیدا کردیم ، از سلامتی ،ثروت ، خوشبختی و….
باید این رو در نظر بگیریم که همیشه یکی با ما هست و بایدتمام خواسته هامون رو به خودش بگیم و خودمون رو کنار بکشیم ونگران نباشیم و از ته قلب ایمان داشته باشیم که به بهترین شکل ممکن برای ما انجام میده خواسته هایی که داریم و شاد باشیم واز هم چیزهایی که نداریم فعلا خودمون رو بی نیاز بدونییم انگار که همه آرزوهامون برآورده شده و تنها نیاز ما به خداست و فقط در هر لحظه به یاد خدا باشیم و از خودش یاری بجویم .
خدا یار و نگهدارتون.
با سلام خدمت استاد و خانواده بزرگ عباس منش
واااااااااای استاد باورم نمیشه که از یک جملهی سادهای که توی جامعه ما فضیلت محسوب میشه چه باورهای منفی میشه بیرون کشید. من هم جزو کسانی بودم که این شرط رو زیاد مطرح میکردم و تصورم این بود که باورم درسته. بعدها فهمیدم اشتباهه. اما تصور نمیکردم اگر با دقت بهش فکر کنم و ریشهای بررسیش کنم به اینهمه باور منفی برسم. کدهای مخرب این نوع تفکر یکی دو تا نیست.
کد مخرب اول، ضعف ایمان ما به خداوند:
خودمو یادم میاد که تو بچگی وقتی از خدا چیزی میخواستم فکر میکردم برای اینکه خدا زودتر دعای منو اجابت کنه باید معامله باهاش بکنم. مثلا اگر تو این چیزو بهم بدی منم دیگه قول میدم فلان کار خوبو بکنم. یا مثلا یک سال از عمر من کم کن ولی حال داداشم خوب بشه. یا خیلی چیزای دیگه. تصور میکردم بهای چیزی که از خدا میخوام اینه که چنین معاملهای باهاش بکنم. این یک تصور و باوریه که خدا رو محدود میبینه. خدا رو مانند انسان معاملهگر تصور میکنه. این باور باعث میشه ما هر چی که در زندگی بدست میارم چیزی رو هم از دست بدیم. اگر یک قدم به جلو بیاییم، چند قدم هم به عقب کشیده بشیم. چون باورمون اینه که تا چیزی رو از دست ندیم چیزی رو به دست نمیاریم. یا اگر بخواهیم چیزی رو به دست بیاریم باید یکی دو چیز دیگه رو در زندگی قربانی کنیم. این باور خدارو بخشنده و رزاق نمیدونه. خدا رو دارا و غنی نمیدونه.
کد مخرب دوم باور کمبود و توجه به کمبودها و نداشتهها:
تصور میکنیم اگر نعمتهازیاد بود خداوند راحت میبخشید و در عوضش چیزی از ما مطالبه نمیکرد. برای جبران چیزی که به ما میده، ما هم باید در عوضش چیز تقدیم کنیم. از پولدارا باید گرفته بهشه و به فقیرا داده بشه تا وضع همه بهبود پیدا کنه.
الان انسان فقیری هستم و نمیتونم ببخشم. اگر الان ببخشم پولم کم میشه. اگر الان ببخشم پولم تموم میشه. بعد از ثروتمند شدن میبخشم.
کد مخرب سوم، احساس عدم لیاقت و ارزشمندی:
شخصی که این معامله رو با خدا میکنه تصور میکنه دیگران در الویت هستند. خودش لیاقت داشتن ثروت زیاد رو نداره. فکر میکنه خداوند به واسطه دیگران شاید به او ثروتی عطا کنه. این شخص چون لیاقت ثروت رو در خودش نمیبینه شرط رو با خدا مطرح میکنه که ثروت رو به من بده تا برای دیگران خرج کنم. خودم که لیاقتش رو ندارم.
کد مخرب چهارم احساس گناه:
اغلب افراد ثروتمند شدن رو گناه میدونن و به تبع اون ثروتمندان رو آدمهای بدی تصور میکنند. اونها فکر میکنند درخواست ثروت و ثروتمند شدن گناههه و برای پاک کردن نیتشون در کنارش معاملهای با خدا میکنن و میگن اگر پولدار بشم مدرسه میسازم، مسجد و بیمارستان میسازم. باور ندارن که خداوند خودش میخواد ما ثروتمند بشیم تا به رشد جهان کمک کنیم.
کد مخرب پنجم احساس دلسوزی نسبت به دیگران و تغییر دیگران:
اما نجات دیگران به دست ما نیست. هر کسی خودش مسئول خوشبختی خودشه. کارهای عامالمنفعه خیلی خوبه ولی نباید تصور کنیم که اگر ما ثروتمند بشیم حتما باید چنین کارهایی رو انجام بدیم تا بتونیم به افراد فقیر، بیمار و سایر افراد مشکلدار کمک کنیم. استاد این موضوع رو در فایل به کبوترها غذا ندهید گفتن. حتی در فایل دیگری هم در مورد اینکه انفاق در قرآن چگونه تعریف شده صحبت کردن که اگر هر کسی از خودش، خانواده خودش و نزدیکان خودش شروع کنه دیگه هیچ فقیری و مشکلداری نمیمونه که نیاز به انجام کارهای خیر بزرگی باشه.
کد مخرب ششم، بخشش به شرط ثروتمند شدن:
برای بخشش نباید منتظر ثروتمند شدن بود. بخشش خودش یکی از راههای رسیدن ما به ثروته. انسان در هر حالتی باید سعی کنه درصدی از ثروتش رو ببخشه. حتی در فقیرترین حالت هم بخشی از داراییش رو برای بخشش کنار بزاره تا کم کم احساس دارا بودن رو در خودش ایجاد کنه. انجام کار خیر لزوما انجام یک کار بزرگ نیست. با کارهای خیر کوچیک هم میتونیم به دیگران کمک کنیم. بخششهای کوچک هم ارزشمنده.
کد مخرب هفتم احساس ترس و نگرانی دائمی:
این نوع معامله کردن با خدا همیشه یک احساس ترس و نگرانی نرسیدن و نداشتن رو در انسان به وجود میاره و فرکانس این نگرانی یکی از ترمزهای رسیدن شخص به خواستههاشه.
کد مخرب هشتم، باور عدم توانایی خود شخص در تولید و خلق ثروت:
نکته آخر:
بخشش ناگهانی مبلغ زیاد برای کمک به دیگران شاید بعدا باعث پشیمونی بشه. شاید بعدا باعث احساس کمبود بشه. شاید بعد از گذشت مدتی باعث احساس بد شخص بشه. چون پیش از این در دروان قبل از ثروت تمرین بخشش رو با مبالغ اندکی که داشته انجام نداده. احساسش رو در خودش ایجاد نکرده و بخشش ناگهانی صدها میلیون به نظر من نمیتونه خیلی با رضایت صد در صد قلبی باشه. وقتی چیزی رو بدون رضایت میبخشیم ناشی از احساس فقر و کمبوده. و این احساس و باور کمبود دوباره شخص رو به حالت فقر برمیگردونه.
سلام دیدگاه شما بسیار کامل و عالی بود?
سلام
ممنون از دقت نظرتون.
اتفاقی که پشت صحنه این گفتگو با خدا میوفته ولی به زبون نمیاد و در واقع خودشو در قالب فرکانسهای ارسالی مون نشون میده ( همون ترمزی که دنبالش میگردیم ) و چیزی که جهان ازین دیالوگ دریافت میکنه و اتفاقات همسنگشو وارد زندگیمون میکنه رو من مینویسم:در واقع در حالت عادی و قبل از دونستن سازوکار فرکانسهای ارسالی و درک سیستم باورها ما فقط ظاهر کلمات و منظور خودمون رو میفهمیدیم ولی حالا میتونیم اتفاقی که پس از این گفتگو در جهان فرکانسی میوفته و فرکانسی که داریم ارسال میکنیم و قراره طبق اون نتیجه بگیریم رو هم درک میکنیم.پشت صحنه این درخواست همچین گفتگویی بین ما و خدا اتفاق میوفته:
بارالها هردومون میدونیم که من همینجوریش لیاقت ندارم ثروتمند باشم و همچین جسارتی هم نمیکنم که از تو بی دلیل ثروت بخوام … من خودم اینو میدونم و الانم نیومدم همینجوری ازت ثروت بخوام برا کیف خودم.بلکه اومدم بگم اگر تو این بی لیاقتی من برای داشتن ثروت رو نادیده بگیری و به من با وجود اینکه صلاحیت و شرایطشو ندارم ثروت بدی در عوض من هم میام و به نفع تو بخشی از اون رو به نیازمندا میبخشم.خدایا اگه بخوام واضح تر بگم اینطوری بیان میکنم که اگر من خودم لیاقت و توانایی بدست اوردن این ثروت رو در حالت طبیعی داشتم اولا این شکلی به تو رو نمینداختم و با شرط و شروط نمیومدم باهات معامله کنم ثانیا مطمین باش که در اون شرایط تضمینی برای دادن بخشی ازون به نیازمندا نبود و این از خود گذشتگی رو من در قبال این کار تو انجام میدم که معامله برنده برنده اتفاق بیوفته.اینطوری هم من راضی ام هم تو راضی ای هم بندگان نیازمندت.ولی اگه به من ثروت ندی دو حالت داره اول اینکه هم من فقیر بمونم و هم نیازمندانی که قرار بود بهشون کمک کنم دیگه کمکی بهشون نمیشه و حالت دوم اینکه تو به من ثروت ندی و من بعدها خودم به ثروت برسم که بازم تضمینی برای کمک به نیازمندان نخواهد بود.ولی در حالتی که من الان پیشنهاد میدم من از خواسته خودم که خرج کردن همه پول برای خودمه میگذرم و تو هم عدم توانایی و شایستگی من برای ثروتمند شدن رو نادیده میگیری و زودتر به من ثروت میدی.
در واقع خدایا دو حالت داره.یا من باید پدرم دربیاد خودم پول بدست بیارم که دراون صورت عقلم کم نیست که پولی که با همچین زحمتی بدست اوردم رو به نیازمندا بدم یا اینکه تو همینجوری و بدون اینکه پوستم کنده شه پولو بیاری به من بدی که اونوقت من دستم بازه و دلم نمیسوزه که بخشی ازون رو به فقرا بدم و باهاش کار خیر انجام بدم.
خوب حالا باورهای منفی راحت تر دیده میشن و میشه اونها رو بیرون کشید.
باور عدم لیاقت :اولین و واضح ترین ترمز و کد مخربی که داره ارسال میشه اینه که من همینجوری که هستم لیاقت و توانایی و شایستگی داشتن ثروت رو ندارم و باید برای داشتنش شرط و شروط بذارم و با خدا مذاکره کنم و قانعش کنم و تازه بیام قسمتیش رو اونجور که فک میکنم خدا دوس داره صرف امور خیریه کنم تا شاید خدا درخواستمو بپذیره.
باور سخت بدست اومدن پول:دومین کدی که داره فرکانانسهایی برخلاف خواسته ظاهری مون ارسال میکنه و در نقش ترمز عمل میکنه اینه که پول به سختی به دست میاد.چون اگه راحت بدست میومد که من تاحالا به روشهای مختلف به دست اورده بودمش و به این شکل از تو نمیخواستمش و اصلا این گفتگو و درخواست شکل نمیگرفت.
باور کمبود:سومین کد مخفی مخرب باور کمبوده.چون در حالت طبیعی برنامه ای برای بخشش و کمک نداریم.چون میگیم باران ثروت الهی اونقدر نمیباره که من بدون حساب کتاب بتونم ببخشم و جاش دوباره پر شه. در واقع این تلفیقی از باور کمبود و سخت بدست اومدن ثروته.
و میگیم بخاطر کمبود ثروت من در حالتی میتونم ببخشم که خدا بیاد و این دعای منو بپذیره و خودش از یه راهی که بهتر میدونه این ثروت لعنتی رو به من بده تا بتونم یه بخشی شو با اکراه ببخشم.
البنه الان که فکر میکنم میبینم کدهای ریز مخرب دیگه ای هم هستند مثل بحث رشوه دادن به خدا و عدم درک فلسفه امور خیریه و … ولی چون من به شدت مبتلا به کمال طلبی هستم تا همینجا جوابمو ارسال میکنم تا بیشتر ازین به تاخیر نندازمش.
اینکه به نظرمون پول کثیفه رو هم باید اضافه میکردم.چون نشون میده در حالت عادی اگه شرط مصرف در امور خیریه رو اضافه نکنیم به صورت پیش فرض اون پول قراره صرف لذت و خوشی بشه که به نظرمون گناهه.حالا میایم میگیم خدایا اینطوری نیست و برعکس قراره صرف کارهای خیر و امور خیریه هم بشه.در واقع این امور خیریه در نقش پاک کننده هدف شوم ما که همون لذت بردن ازون پول به طرق مختلفه میشه
البته اینو به نظر خودم نرسیده بود و بعد از خوندن کامنت دوستان فهمیدم واقعا که چقدر مخفی و نااگاهانه این فرکانسها رو میفرستیم و چه لذتی داره رمز گشایی فرکانسهای ارسالی.منکه جایزه مو ازت گرفتم عباسمنش جان.
ممنون خیلی خوب بود
سلام
پررنگترین باور اشتباه : باور عدم لیاقت .. به من ببخش نه به این خاطر که من لایق داشتن نعمتهای تو هستم بلکه به خاطر بقیه (فلان بیمار، فلان موسسه خیریه ، فلان کودک محروم)….
اصلا نحوه اینگونه درخواست اشتباه هست … کسی که با شک درخواست می کنه با احساس عدم لیاقت درخواست میکنه به دست نمیاره
اینو باید جایگزین کرد با این باور:
خداوند آنچه در آسمانها و زمین هست را مسخر من فرموده است … همین جمله مرزهای لیاقت مرا نشان می دهد .. تمام آنچه که در آسمانها و زمین است تحت اراده ی من و برایم دست یافتنی ست … سپاس الله را فرمانروای دو جهان که تنها و تنها با پیش شرط ایمان هر آنچه بخواهم را بر من بخشیده است
باور اشتباه بعدی: من باید کار خیری انجام بدم تا خدا رو راضی کنم که به من نعمت ببخشه
باور صحیح جایگزین:
عدل خداوندی ایجاب نموده که تک تک ما انسانها قدرت آفرینش زندگی خودمون را داشته باشیم. نیازی نیست معامله کنم تا این قدرت به من داده شود من already این قدرت را دارم … نه تنها من ، همه اون کسانی که می خوام سرشون معامله کنم ، می خوام کمکشون کنم … همه ما قدرت خلق زندگی خودمون رو داریم …
مانع بعدی: من در حال حاضر در کمبود هستم باید صبر کنم اول به دست بیارم به فراوانی برسم تا بتونم ببخشم
اصلاح:
تا همین الان فراوانی را باور نکنم و نتونم با حال خوب با رضایت قلبی ببخشم نمی تونم به دست بیارم…. اگه فکر کنم الان نمی تونم ببخشم چون در کمبود هستم ،اگه بخوام صبر کنم که اول به دست بیارم تا ببخشم ، هرگز به دست نمیارم… همین الان چقدر فراوانی را باور دارم ؟ چقدر می تونم در حالی که عمیقا راضی هستم و لذت می برم ببخشم؟ من هم اکنون و همواره در فراوانی هستم کلید خزانه ی الهی در دستان من است با سرور و شادی می بخشم و چندین برابر به دست میارم
مانع بعدی: حس ترحم و دلسوزی … احساس بد به خاطر شرایط دیگران ، تمرکز بر ناخواسته ها
اصلاح:
باور کردن اینکه خداوند از پدر و مادر برای هرکسی مهربانتر و خیرخواه تر است … دوستان معنای الصمد بی نیاز نیست … معنایش پناهگاه ابدی(the eternal refuge) است … هر انسانی امکان دسترسی به این پناهگاه رو داره … اگرخودش بخواد اگر باورش کنه …
باور اشتباه بعدی: من می تونم در زندگی دیگران تغییری ایجاد کنم (پس گاهی چشم امیدم به آدمهای خاص دیگه باشه تا تغییری هم توسط اونا برای من اتفاق بیفته)
اصلاح: هر کس سکاندار کشتی خودش است .. طبق قانون الهی تا وقتی قومی خودش نخواهد تغییری برایش اتفاق نمی افتد… هر کس فقط و فقط می تونه زندگی خودش رو بسازه و بهبود ببخشه
در آخر یادم باشه که من هم مانند کودک نوپایی که با شور با عشق با خنده با ذوق در حالی که مطمئنه که به دست آورده است، درخواست شکلات می کند ، از فرمانروای این جهان درخواست کنم … با شادی با اطمینان با علم به اینکه او برای من از من مشتاقتر است.
سلام به همه دوستان عزیز بخصوص استاد گرامی جناب آقای عباس منش
به نظر بنده وعده کمک به دیگران، ساخت مسجد، بیمارستان و… بعد از ثروتمند شدن یه تله است که خیلی نامحسوس آدم رو به دام میندازه. چرا؟
1- اولاً هر کاری رو که بگی از بعدا شروع میکنم و انجامش میدم، اون بعداً هیچ وقت نمیاد. بلکه باید از همین لحظه شروع کرد و همین الان باید انجامش داد و به هر اندازه ای که توان داریم باید کار خیر انجام بدیم چون “ایمان به ثروتمند شدن، یعنی از همین الان ثروتمند بودن” نه اینکه منتظر باشی که بعداً ثروتمند بشی، کسی که الان احساس ثروتمند بودن نکنه در آینده هم ثروتمند نمیشه.
2- احساس نیاز به ثروت، احساس خوبی نیست و مارو توی همون مدار نگه می داره و باعث تکرار شرایط فعلی میشه و درنتیجه اون آینده زیبایی که در انتظارش هستیم هم هیچ وقت نمیاد. پس چاره اش اینه که همین الان احساس ثروتمند بودن کنیم.
اینا ترمز های مخفی بودن که به ذهن من رسید.
با تشکر
انیبو ربکم و اسلمو له من قبل یاتیکم بل عذاب و ثم لا ینصرون
چه آیه قابل درکی داستان زندگی ما در این آیه و بیشترین چیزی که تا بحال دیدیمش اما درکش نکردیم به معنی (بجویید فرمانروا و صاحب قدرتتان را و جزو تسلیم شدگان او باشید و خود را به او بسپارید قبل از این که با عذاب بگیریمتان و در آینده یاری نشوید ) به مفهوم قدرت و نیرو و تمام انرژی جهان تمام سوختی که برای هر چیزی وجود دارد را به خدا دادن و برفراشتن پرچم سفید برای قرار دادن خود در اختیار قدرت خدا چه ساده بیان شد اما چه سخت فهمیده میشود
اول از همه باید اینو بگم که کسی که با خدا معامله گری میکنه اینو میکنم اینو بده قانون رو نفهمیده قانون جهان اینه که باور درست ساختن موجب نتیجه گرفتن و پاسخ خدا میشه نه مذاکره کردن با خدا خدا رو احساس دار باور کردن و به درک درست نرسیدن که خدا سیستم است نه یک فرد که بتوان مخش رو با وعده و اینها زد و خدا قانون دارد اگر با این قانون ها هماهنگ نباشی هر چه قدر هم وعده و وعید بدهی نتیجه ای نخواهی گرفت
دوم این وعده و وعید دادن ها بنیاد نداشتن رو نمایان میکنه کسی که جنسش خوبه نیازی به اثبات خودش نداره کسی که خودش رو باور داره نیازی به ساختن ارزش افزوده نداره با ارزش افزوده نمیشه بی ارزشی خود رو جبران کرد
سوم خبر از یک باور مخرب (خداوند مخالف ثروت و نعمت است) بقول امروزی کلاه شرعی گذاشتن مثلا جنس چینی رو از تالند عبور میدن میگن جنس از تایلنده برای راضی کردن خود به کار اشتباهی نکردن این باور نشون میده فرد به مقدس و خدایی بودن ثروت اعتقاد نداره و میخواد با این کلاه شرعی یه جوری ثروت رو خوب جلوه بده
چهارم (این جواب برای مواردی چون کمک کردن به نیاز مندان و ضعفا) نشان از داشتن باور مخرب که باید صلح و برابری رو در جهان برقرار کنم در صورتی که همین الان هم همه چیز سر جای خودشه و یا داشتن باور مشابهی که نشون میده قانون این که هرکسی فقط میتونه خودش رو خوشبخت کنه و با ترحم به کسی نمیشه کسی رو خوشبخت نکرد رو درک نکرده و نشون دهنده احساسی بودن فرد و قانونی نبودنش است
پنجم باور به این که باید یکسری فرایند های خارجی و قابل لمس رو برای بهشت رفتن و سعادت انجام بدند در صورتی که بهشت و ثروت و نعمت و هدایت و مومن بودن درنی است و در گرو در حاشیه امنیت الهی بودن و مشرک نبودن است و نه هر اقدام فیزیکی که باور به اصل بودن اقدام فیزیکی کنه بقولی الاعمال به نیات
ششم باور این که اگر به من ثروت داده بشه باعث گمراهی من میشه و خدا برای من ثروت رو نمیده تا بدبخت نشم چون بقولی صلاح من نیست که داشته باشم به همین دلیل پس با توجه به این باور فرد دنبال چیزهایی میگرده که به خدا ثابت که میخواد کار خیر کنه تا خدا هم باورش بشه که اره اگر بهش ثروت رو بدم گمراه نمیشه
هفتم درک نکردن مفهوم خیر و عمل صالح و ثواب و ندانستن این موضوع که عمل صالح یعنی عملی در جهت اصلاح و خارج شدن از هرج و مرج و فساد که صد در صد منظور داشتن دیدگاه توحیدی نسبط به رب هست و دوم این که نفهمیدن موضوع کلی قرآن که توحید است و نفهمیدن این که نتیجه توحید فراخی ثروت و نعمت است
هشتم داشتن باور مخرب مخفی این که خدا خودش نمیتونه بده و قدرت نداره که به همه بینهایت ثروت و نعمت و خوبی بده و من باید این کار رو بکنم بقول خدا اگر میخواستم ولو به اجبار همه رو مومن میکردم
نهم درک نکردن قانون بها و داشتن این تصور که اول نتیجه بعد پرداخت بها در صورتی که باید بها پرداخت بشه و حرکت ها صورت بگیره تا نتیجه نمایان بشه و به نحوی آماده نبودن فرد برای پرداخت بها و رسیدن به اون هدف و خاسته
دهم عدم رهایی و وابسطه شدن به هدف و خواسته به این دلیل که فرد حاضر نیست با پرداختن بها و بخشندگی و رهایی خودش رو ثابت کنه و برای پیچوندن رهایی شروع میکنه به وابستگی و انداختن وظیفه به فردا ها و باور نکرده که خدا وعده داده با بخشندگی بینهایت بیشتر نعمت و ثروت حاصل میشه
یازدهم درک نکردن موضوع این که در قانون فرکانس انجام میدم میبخشم در آینده معنی نداره و این جمله فرکانس نداشتن رو داره و باید از جملاتی نظیر بینهایت ثروت و نعمت رو بخشیدم عطا کردم و مشغول بخشندگی هستم استفاده بشه
دوازدهم تنبل بودن و درگیر اگر ها شدن برای عمل نکردن
سیزدهم نبود یک ذهن منطقی و درگیر توهم شدن به جای واقعیت برای سرسبز و گل بل بل نشون دادن همه چیز برای فرار از واقعیت و عمق ماجرا برای پیدا کردن راه حل و حل مسئله و حرکت در اون جهت که صد در صد اون جهت توحید و تسلیم هستش
چهاردهم مشرک بودن و درگیر ترس ها شدن ترس هایی نظیر روبرویی با راه و روش اصلی و ایجاد بنیاد برای توحیدی شدن در اینجا ترس ما حرکت در مسیر باور خداوند
پانزدهم نداشتن باور های درست در مورد خداوند که دو نمونه از این باور ها 1-نحوه عطای خداوند 2- درک قدرت عطای خدا و عطای خداوند مخصوص چه فردی است
شانزدهم باور نکردن عمق ماجرا و این که چه مقدار خودمان نیازمندیم برای باور کردن قدرت خداوند و درخواست کمک کردن به دیگران در صورتی که خودمان بیشتز نیاز داریم و این که اگر به کسی ندهم و خودم استفاده کنم به من داده نمی شود در صورتی که گفته شده اول خودتان بعد دیگران برای همین است که خدا گفته به حدی باشه که به شما اصلا فشار نیاد در بخشیدن
هفدهم نداشتن نیت خالص برای خداوند و مشرک شدن به این که عطای ما موجب ثروتمندی ما میشه در صورتی که باور خدا باعث ثروت میشه و این باور خدا باعث عطا کردن مبشه
هجدهم درک نکردن این موضوع که ما باید خودمان شاد زندگی کنیم و از زندگی لذت ببریم و وظیفه نداریم دیگران را شاد کنیم هرکسی باید خودش به خودش کمک کند
نوزدهم عدم باور به فراوانی و خصاصت و کمبود چرا که فردی با این باور به کمبود ثروت و این که ثروت کمی وجود دارد و باید آن را جمع کرد به ایده هایی بر میخورد که کل پول و ثروتی که خدا برای او فرستاده بدهد و از این ثروت استفاده نکند
بیستم احساس داشتن دین به خدا و این که ثروت حق من نیست و باید با دادان این ثروت دینم رو به خدا بدم
یه چیزی رو تکمیل جواب بگم
این که خدا بهم ثروت بده میخوام باهاش خیره بسازما
نشون میده باور دارم این ثروت رو نباید در لذت بردن در خریدن ماشین لوکس در خریدن خونه و هرچیز تجملی برای خودمون خرج کنیم چون خدا مخالف این هایه
و از طرفی این ثروت رو دوست داریم و میخوایم داشته باشیمش
و میدونیم مسچد زدن و اینا خدا باهش موافقه
راه حلی که به ذهنمون رسیده این بوده که
بگیم خدا میدونم پوله بده کثیفه بدرد نمیخوره و من دوستش ندارم (حالا ما از درون عاشقشیم ها) این پول رو بده به من من باهاش اون کارایی که تو دوست داری مثلا مسجد زدن رو من همون کار رو با هاش میکنم
ههه میخواییم خدا رو گول بزنیم تا بهمون ثروت بده
بادرود وخداقوت به پیامبرزمان ودوستان هم مسیرم اول اینکه خداوند واستادعزیزمروسپاسگذارم که این شرایط ومح زدنمون رو فر اهم کرد دوم اینکه بله من هم مدتیه که ازخو دم وخداوند میپرسم که شرایط مالی بهترو میخوام واسه همون کارهای روتین اما شرایط وانتظارهای چشمگیر فراهم نمیشد البته به این معنی نیستش که من همه شرایط وقوانین رو رعایت کردم خب همه مون تا تکامل مون چالشها ودست اندازهای ذهنی رد داریم بهر حال فکرکنم این باگ که ذهنمون میاد سراغمون ومیگه تو درحدی نیستی که بخششهای بزرگ داشته باشی چون ممگنه ضعیف باشیم اونهم بخاطر عدم ایمان وباورکامل به روح وقلبمون، میچسبیم به دهمون وشواهد اطزافمون ،خب نتیجه همون میشه که سست میشیم وسرعتمون بخاطر گاز دادن کمتر وترمز بیشتر، کمتر میشه به نظر من داریم واسه خداوند رحمان رحیموبینیاز وصمدمون مای نیازمند شرط وعده میزاریم خنده دار مسخره وشرم اور هستش در صورتی که اون بینیاز غنی وصمد هستش اگر ازفضل وبخشش بیکرانش نباشه اون میبایست واسمون شرط بازپس میذاشت من فکرکنم اگر بتونیم وباید بتونیم درهمین شرایط که هستیم وازانجه که داریم ازهرجایگاه که هستیم از ثروتمون(حتما هممون میدانیم که منظور فقط پول نیستش از لوازمی که داریم از سلامتی مون به شیوه های خودش از خودرمون از زمانمون از گوشیمون از شارژرمون ازلباس نومون ازاطلاعات وتجربمون و…و…)بخشش وانفاق درست رو بیشتزبیاموزیم وانجامش بدیم نیمی از راه رو رفتیم واون باگ رو از بین بردیم وتمرینی بسیار بزرگ ودرعین حال امادگی پذیرش دریافت ثروت خداوندرو انجام دادیم وانوقت چون ظرفیت وبزرگی بخشش وانجام اون شرط وشروط ونذرورات اول صحبتمون رو دارا شدیم دیگه با یک تیر دونشان زریم هم ثروت خداوند رو بسوی خود سرازیر کردیم هم اتومات اماده جبران وبخشش واعمال قول هامون هستیم چراکه سبکتر هستیم وبزرگتر شدیم..بینهایت سپاسگذار خداوند،پیامبر زمانم ودوستان هم مسیر وهم فرکانسم هستم امیدوارم کمه کم به خودم کمک ویاداتری کرده باشم شاد پرانرژی سلامت موفق سعادتمند وثروتمند در دو عالم باشید بدرود
سلام
خدایا اینقدر پول بهم بده منم قول میدم فلان کار خوب رو انجام بدم. شاید بیشتر وقتا اینطور دعا می کردم ولی الان با این سئوال شما این تلنگر بهم زده شد که انگار می خوام به خدا رشوه بدهم تا او کاری برای من انجام دهد.با خودم گفتم آیا خداوند محتاج من است یا من محتاج اوییم؟!
ممنونم از شما راهنمای خوشبختی من