شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 42

5014 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2739 روز

    سلام به همه عزیزان و همراهان پر انرژی

    این اولین کامنتی هست که من تو سایت میزارم و همیشه بیشتر صحبتهای دوستان رو می خوندم و استفاده میکردم و باید بگم فوق العاده بود تک تک صحبتهاتون

    اگر الان این کامنت رو می نویسم چون حس درونیم خدایی که همواره حسش میکنم بهم گفت اینبار تو بنویس

    ترمز من : از بچگی دوست داشتم مراقب اطرافیانم باشم با وجود اینکه آخرین بچه ام ولی همیشه حواسم به پول توی کیف خواهربزرگترمم بود که حتماً تو کیفش پول داشته باشه و …

    دیروز قبل از اینکه استاد بخوان سوال رو مطرح کنن داشتم فکر میکردم که چرا انقدر دارم زرو میزنم به خاطره همه، چرا من باید مراقب باشم ، چرا همیشه خواسته هاشون اولویت منه – چرا با وجود اینکه همه باهم رو باورهای غلطمون کار میکنیم تو این شرایطم بازم مراقبشونم

    اگر من خدا رو تنها قدرت این جهان میدونم ، اگر من فراوانی رو باور دارم ،اگر من میدونم که هر انچه که برای ما اتفاق میفته نتیجه ی کدهای که به جهان ارسال میکنم هستش، اگه أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ پس چرا؟ واقعاً چرا ؟؟؟؟؟دست نکشم از این باور غلط

    خوب که فکر کردم متوجه شدم من این باور رو در خودم ایجاد میکنم ولی چون دوست دارم و شده عادت ، ذهم من مدام تکرار می کنه و توجیه می کنه

    باور من : با ثروتمند شدنم زنجیره ای در این جهان شکل میگیره و این جهان بزرگتر و بزرگتر میشه .من کسب و کار خودم راه می ندازم و میگم که من تونستم پس شما هم می توانید ،فقط همه عزیزانم رو به تنها قدرت این جهان میسپارم ، و ایمان دارم که مراقب ما هست بدون حتی لحظه ای پلک زدن

    ما عظمتی داریم که من تو زندگیم انقدر باورش نداشتم و این عظمت هر روز پر رنگ تر میشه برام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    فاطمه جافری گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    سلام خدمتت جناب استاد عباس منش و دوستان موفقم

    خدا رو شکر میکنم که یعد از یکسال آشنا شدن با محصولات استاد عباس منش بالاخره موفق شدم امروز عضو سایت بشم و بتونم نظرات شما عزیزان را بخونم(چندین بار تلاش کردم که عضو سایت بشم ولی متاسفانه امکان پذیر نمیشد )

    دیدگاه بنده در مورد سوال:

    کد مخرب 1: باید پول زیادی داشته باشیم تا بتونیم کمک کنیم

    کد مخرب 2: شرک به خدا (من اگه پول داشته باشم به توانایی کمک کردن به دیگران میرسم غافل از اینکه هر کسی در هر شرایطی قرار دارد عدل الهی است )

    کد مخرب 3: ثروتمند شدن خود را مشروط به کمک کردن به دیگران می داند (ممکنه در اعماق وجودش ترس از اینکه نتواند وعده اش با خداوند را عملی کند هم باشد)

    کد مخرب 4: ما در مقامی نیستیم که با خالق خود معامله کنیم (اصلا این چیزا لازم نیست ورودی رو داریم اشتباه به سیستم میدیم)

    کد مخرب 5: به خاطر قید و شرط هایی که برای خدا میزاریم دست خداوند را در دادن نعمت های بی پایانش را می بیندیم( یادمه خواهرم میگفت زمانی که هیچی نداشتیم به خدا گفتم خدایا یه خونه و یه ماشین معمولی بهمون بدی دیگه هیچی ازت نمی خوام و وقتی بعد از سالها به اونا رسیده بود از حرفش پشیمون شده بود میگفت چرا اینقدر کم خواستم غافل از اینکه با تغییر باورهاش باز هم میتونه به پیشرفت مالی برسه)

    کد مخرب 6: توجه به نکات منفی (دلسوزی برای دیگران باعث توجه به ناخواسته ها و جذب آن در زندگی خود میشود)

    کد مخرب 7: راحت نبودن با مقدار ثروت درخواستی از خداوند (این نوع درخواست نشون میده که ما با اینقدر پول راحت نیستم و هنوز در فرکانس دریافتی اون قرار نگرفتیم و میخواییم با این شرط و شروط خدا رو راضی کنیم که من لایق هستم ، ما پله پله و فرکانس به فرکانس از لحاظ مالی پیشرفت میکنیم و نه به یکباره و با میانبر زدن)

    خیلی خوشحالم که در اولین روز عضویتم تونستم کامنت بزارم و دیدگاهم رو بیان کنم

    خدا رو شکر میکنم که در جمع شما عزیزان عباس منشی هستم و مطمئنم که با تکرار باورهای درست در اینجا، مسیر زندگی ام با سرعت بیشتری به سمت موفقیت پیش خواهد رفت

    شاد و غنی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    pouri420 گفته:
    مدت عضویت: 3008 روز

    باسلام خدمت همه دوستان هم فرکانسیم،به ویژه استادعزیزم

    خب راجع ب سوال، بنظرم همه ی ما دوس داریم به همه خواسته هامون برسیم مثل ثروت، سلامتی،شادی،ارامش وروابط عالی! اما این کافی نیس واسه رسیدن به اونها،باید ذهنی نامحدود پرورش بدیم،ذهنی که هیچ چیز و هیچکس نتونه اون رو از مسیر رسیدن به اهدافش باز داره!

    من خودم بااستفاده ازقوانین توانستم پیشرفت خوبی تو حوزه خودم بکنم،من ارایشگرم،ازوقتی باسایت وقوانین آشنا شدم،سرعت رسیدنم به اهدافی که گذاشتم بیشترشد!

    چون تمام محدودیت های ذهنم رو از بین بردم،وبجاش افکارمثبت،انگیزه و باورهایی قدرتمند جایگزین کردم

    تمام حرفایی که بقیه باافکارمحدودشون بهم میزدن رو ریجکت کردم،وفقط بخودم میگفتم : پوریا؟!توباورها وافکارخودتوداری!توبه خواستت میرسی،توبایدبرسی،اصن این جهان واین خدا واسه این خلق شد که تا روبه رویاهات برسونه،فقط کافیه پات رواز روترمزبرداری!

    ترمزچی بود؟!

    ترمز همون گفتگوهای ذهنی و افراد بود وهس که مداااااام بهت میگن نمیشه!امکان نداره!

    ترمزچیه؟!

    ترمز شرکه! اینکه فکرکنیم ادما میتونن مارو خوشبخت کنن.

    ترمزچیه؟!

    ترمز ینی هدفی داری و براش نهایت توانت رو نمیذاری

    ترمز ینی ترس ونگرانی.

    من همه ی اینارو خط کشیدم روشون!

    هنوزم دارم هینکارومیکنم!

    من همکاری دارم محل کارم،که از لحاظ مالی و حجم مشتری توسطح خوبیه!

    حتما ایمانش قوی بوده که توانسته به این حداز درآمد برسه،حدود ماهی6تا7میلیون.

    اون میخاد که بازارش بهترازقبل باشه

    امااااا بازم پاش روترمزه

    ترمز واسش اینه که میگه پول دست مردم نیس،مردم قدرت خریددیگه ندارن،پول دست یه عده آدم خاصه و ثروتمنداروزبه روزثروتمندترمیشن و فقیرام فقیرتر!

    وختی این حرفارومیزنه میفهمم ازلحاظ فرکانسی کجاهستم!

    میفهمم کجاها باگ داشتم وبرطرف کردم

    من الان بفکربزرگترکردن سطلم هستم!

    مصلا همین دیشب من بیشترمشتری داشتم تا اون!

    واسه اینکه من سپاسگذاری میکنم وواسه هرروزم برنامه وهدف دارم،البتع بدون هیچگونه ناسپاسی

    من هرروزشکزاری میکنم بابت همه چی

    درکل این خودمونیم که محدودیت و پدال ترمز رو بزرگتروبزرگتر میکنیم!

    خداروشکرمیکنم که تونستم تواین مسیرحرکت کنم و هدایت خدارو بیشتر وبیشتر دریافت کنم

    روزخوبی داشته باشین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    Malihe گفته:
    مدت عضویت: 3816 روز

    سلام به همه دوستان عزیز و استاد عباس منش گرامی،

    حقیقتا من خودم هم قبل از این ، حتی تا مدتی بعد از استفاده از بسته روانشناسی ثروت ۱ و ۲ همین فکر را در ذهن داشتم و حتی از مواردی بود که در اهداف ده سال آینده ام هم نوشته بودم ولی وقتی سوال مسابقه را شنیدم ، احساس کردم مدتی است که دیگر به این موضوع فکر نمی کنم (هر چند مطمئناً به طور کامل از بین نرفته است ولی تجربه منفی چند مورد کمک به دیگران بر اساس باورهای قدیمی و کسب نتیجه معکوس خیلی این موضوع را برایم کمرنگ تر کرده است) . در حالیکه داشتم به پاسخ این سوال فکر می کردم شگفت زده شدم از تعداد افکار و باورهای مخربی که می تواند در این یک جمله کوتاه و به ظاهر خداپسندانه وجود داشته باشد .

    به نظر من در این جمله ، از باور کمبود گرفته تا باور انتقاد از ثروتمندان نهفته است ، از انسان پنداری خدا گرفته تا باور کثیف بودن پول و حتی باور دور شدن از خدا به واسطه پول و ثروت ، از احساس گناه تا احساس دین و مسئول بودن نسبت به دیگران و حتی اولین و اساسی ترین مسئله تصور اینکه ما توانایی تاثیرگذاری بر سرنوشت کسی به جز خودمان را داریم .

    ۱-در توضیح باید بگویم که اولین چیزی که این جمله به سادگی فریاد می زند ، انسان پنداری خداست ، اینکه ما او را انسانی فرض می کنیم که می توانیم با او مانند سایر انسانها وارد معامله شویم ، سرش را شیره بمالیم و در ازای رسیدن به خواسته هایمان او را هم با کارهای دلخواهش راضی نگه داریم، در واقع بی نیازی، دانایی و توانایی و سایر صفات ذاتی او را زیر سوال می بریم .

    ۲-باور مخرب دیگری که از این جمله بر می آید وجود بی عدالتی در جهان است و اینکه ما می کوشیم با این بی عدالتی به مقابله برخیزیم ، باوری که به ما می گوید چیزی در جهان درست نیست ، خراب است و ما بهتر از خود خدا به این موضوع آگاهیم و باید در راه اصلاح آن تلاش کنیم و به این وسیله به عدالت خداوند هم شک می کنیم .

    ۳-باور انتقاد از ثروتمندان را بعداً و پس از اندکی تفکر بیشتر ، از این جمله دریافتم ؛کسی که این جمله را به زبان می آورد یا در ذهن دارد ، با نگاه کردن به افراد ثروتمند با خودش فکر می کند این ثروتمندان افراد بی احساس و شاید ظالمی هستند که به اندازه کافی به دیگران کمک نمی کنند در حالیکه اگر من ثروتمند شوم ، به کارهای خیر و خداپسندانه اقدام می کنم ، پس خدایا به من پول بده تا من اولین یا شاید یکی از معدود ثروتمندان درستکار و خوب باشم .

    ۴-باور مخرب مهمی که آنهم در نگاه اول به چشمم نیامد احساس گناه از داشتن پول و یا باور کثیف بودن پول است ، باور بسیار قوی موجود در اکثر ما این است که پول را چیزی کثیف و غیرمعنوی می دانیم که ما را از خدا دور می کند و یا شاید حتی با به دست آوردن آن، قرار باشد نعمت یا موهبت دیگری را از دست بدهیم ، برای همین می خواهیم با انجام یک سری اعمال خداپسندانه از نظر خودمان، ثروتمان را معنوی تر و پاک تر و خیال وجدانمان را از این بابت راحت تر کنیم و از طرفی به خداوند هم باج بدهیم که با به دست آوردن پول از او دور نشویم و یا مورد غضب او واقع نشویم که او بخواهد در ازای به دست آوردن ثروت بلایی به سرمان بیاورد یا نعمتی را از ما بگیرد .

    ۵-مهم بودن نظر دیگران هم در این جمله نهفته است ، اگر قرار است با پولدار شدن، نزد دیگران آدم بدی به نظر برسیم پس باید با اقداماتی که از نظر جامعه انسان دوستانه هستند ، محبوبیت خود را حفظ کنیم .

    ۶-احساس گناه ، احساس عذاب وجدان و احساس دین نسبت به دیگران و در راستای آن مسئول بودن ما نسبت به جامعه یا اطرافیان هم ، به وضوح در جمله این سوال مشخص است در حالیکه این اولین قانون جهان است که “هر کس فقط مسئول خود و اعمال و باورهای خودش است و ما نمی توانیم کوچکترین تاثیری بر زندگی دیگران بگذاریم و حتی اگر میلیاردها میلیارد ثروت در این راه خرج کنیم نمی توانیم بر زندگی ، احساس خوب ، سلامتی یا رفاه کسانی تاثیر بگذاریم که خودشان نمی خواهند تغییر کنند” بیان این جمله در واقع نقض آشکار اولین قانون جهان است : اینکه هر کس خودش تنها مسئول اتفاقات زندگی خودش است ، نه دیگران نسبت به ما و نه ما نسبت به دیگران مسئولیت و یا توان اثرگذاری نداریم.

    ۷-باور کمبود پول هم در این جمله نهفته است ، این که ما تنها در صورتی می توانیم ببخشیم که داشته باشیم و الان چون نداریم پس آرزو می کنیم که به دست بیاوریم و بعد از آن ، ببخشیم در حالیکه طبق قانون، اول باید ببخشیم تا به واسطه ایجاد خلاء ثروت بیشتری جایگزین شود، کسی که الان حاضر به بخشش یا انجام کار خیری که فکر می کند درست است نیست، باور دارد که اگر با وضعیت فعلی ببخشد ، در آینده ممکن است خودش به مشکل یا نیازی بربخورد و در آن زمان به اندازه کافی نداشته باشد برای همین این کار را به آینده ای که بسیار ثروتمند شده باشد موکول می کند. این نوع تفکر دقیقا از باور کمبود پول سرچشمه می گیرد .

    مطمئنم با فکر کردن به این موضوع و ریشه یابی این جمله احتمالا هنوز هم باورهای معیوب دیگری در آن یافت می شود که هنوز به چشمم نیامده است ، که آنهم نیاز به تکامل و طی کردن مدارهای متوالی تفکر دارد ولی دوست داشتم برداشت های اولیه خودم را از این جمله با شما به اشتراک بگذارم ، در واقع فکر کردن به این گونه سوالاتی که در زندگی هم برایم پیش می آید و پیدا کردن ریشه های افکار و اعمالی که از خود بروز می دهم لذت حل یک معما را به من می دهد و سبب خودشناسی بیشتر می شود و البته بعضی از این ریشه ها به قدری ظریف و پنهان هستند که همیشه از یافتنشان شگفت زده می شوم ، از شما استاد عزیز بابت ایجاد این فرصت تفکر سپاسگزارم و ممنونم از شما دوست عزیزی که این مطلب را مطالعه نمودید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    شادی توانگر گفته:
    مدت عضویت: 2668 روز

    سلام به همه ی همراهان

    پاسخ من به این سوال دو بخش دارد:

    1_اول اینکه خداوند آنقدر قادر است که به هرکس بخواهد، بدهد ونیاز نیست که من به بندگان او کمک کنم. البته این معنی را نمیده که من به نیازمندان یاری نرسانم، چرا که خود من برای آنکه در جریان ثروت ونعمت الهی قرار بگیرم خود نیاز مند به بخشش به دیگران هستم.

    وگرنه خداوند قادر مطلق است. وبگوید باش ومیشود.

    او به من نیاز ندارد، من هستم که به او نیازمندم.

    پس این طرز فکر که به من بده، تابه دیگران بدهم به شکل معامله با خدا ست، ونباید اینچنین باور داشت، که در جریان توحید عملی که خداوند غنی است، قادر است وبه هر که در مدار باشد به قدر رزقی که در آن مدار برایش تعیین شده عطا میکند‌‌؛ این باوری اشتباه است.

    و کسی که در مداری است با باورهای اشتباه، یاری وکمک ما به او نتیجه زیادی ندارد. چون بعد از مدت کوتاهی باز هم به سر جای اول بر می گردد مگر آنکه نگاهش تغییر کند.

    پس کمک به دیگران، برای خود ما مفید است چون کمک به در جریان انداختن ثروت در جهان میکنیم.

    2_این یکی از ترم های خود من بود که به آن پی بردم، چرا که من ثروت را از آن میخواستم ولی بیشتر از اینکه برای استفاده شخصی خودم بخواهم برای خیر رساندن به دیگران بود وبعد فهمیدم که باور عدم لیاقت است که نمی آرد برای خودم چیزی بخواهم. من خودم را شایسته

    همین سبک زندگی که داشتم می دانستم وهر چه می خواستم در خواست ثروت بیشتر برای کمک ودست گیری دیگران بود.

    پس طبق قانون هر کس به اندازه ظرفش از این خزانه برداشت میکندو لازم نیست ما برای کسی کاری کنیم، که باران رحمت الهی برهمه میبارد.

    من بلور لیاقت داشتن برای بهره از نعمت الهی را باید در خودم قوی کنم. وآینده خدا به هر کس که از او بخواهد میدهد به شرط ایمان.

    پس اگر لازم باشدخداوندخودمرا دستی از دستان خود خواهدکردتا به بندگانش یار ی برسانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    مسعود خداداد گفته:
    مدت عضویت: 3169 روز

    سلام صبحتون به خیر و شادی

    خیلی خوشحالمون کردین با این صبح قشنگتون

    من دیدگاه خودمو میگم تا ببینیم چی میشه

    من فکر میکنم که خدا از ما توقع داره که به دیگران کمک کنیم و برای ما شرط گذاشته خصوصا” به مستمندان انفاق کنیم

    و بدینوسیله از گرفتاری و تنگنا در می آییم

    و جزو بندگان خوب شده و عذاب نمیشویم

    در مورد پول احساسی دارم که نمیزاره باش راحت باشم و از دست دیگران بگیرمش

    یه جورایی احساس دلسوزی دارم چون خودم اونو تجربه کردم و یه موقعی سخت بدنبالش میگشتم

    بعنوان مثال فرض میکنیم واحد پول “میکاییل” باشه

    و میدونین که شما چقدر میکاییل رو دوست دارین

    و اگه نداشته باشینش چقدر بدنبالش هستین

    حالا افراد دیگه هم “میکاییل” دارن که همونقدر دوستش دارن

    مثلا” من چیزی یا جنسی دارم و میخوام قراردادی ببندم که باید مقداری میکاییل از طرف مقابل بگیرم

    در اکثر اوقات هم فکر قالبم میگه که اون طرف به میکاییل محتاجه

    پس دلم نمیاد که ازش میکاییلش رو بگیرم

    ولی چون خودم هم میکاییل رو میخوام و شاید بیشتر از اون

    با حس اینکه به او محبت کنم و زیاد ناراحت نشه و رنجش ندم کمترین مقدار میکاییل رو ازش میگیرم

    و چون از این معامله خوشحال نشده ام و انسان رنج زیاد رو نمیتونه تحمل کنه

    با معامله های زیاد این اتفاق میافته و ناخودآگاه من از این کار که کسب “میکاییل” یا پول باشه اعراض میکنم و باعث میشه من به میکاییل کم قانع بشم و براش تلاش نکنم

    و این ترمز من در کسب و کاره ، حالا چه مورد معامله یه جوراب باشه چه یه ملک

    حسی که دام همش همینه

    تازه این یکی از ترمزامه

    و اصلا” ارتباط پول با زندگی و سرچشمه پول چیه ، اگه هی پول بگیری و پول درآری و پول جمع کنی

    به نظر میاد که داره از یه جایی کم میشه که داره پیش من میاد

    قانون فراوانی پول چیه

    چی به پول تبدیل میشه که تموم نمیشه

    و فرض کنیم که تموم شه با سرمایه چه کسی دوباره به جریان میافته و میاد تو دست مردم تا من با خیال رحت ازشون بگیرم و بدونم که هست و تموم نمیشه و تولید میشه و شاید خود من یکی از اونا باشم .

    حساب و جیبتون پر پول و خیلی چیزای خوب دیگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مهدی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3726 روز

    با سلام به همه مسافران راه عشق و خدمت استاد بزرگوار

    استاد عزیز با مطرح کردن این سوال نشون دادین که چه قدر ریز بین و دقیق هستین آفرین به همچین استادی

    اصلا اگه کسی بگه که خداوند خواستم رو اجابت کرد من به پدرم کمک میکنم یا فلان کار خیر رو انجام میدم خوب این (هدف تو هدف) نمیشه ؟!! از یه طرف هدفش رسیدن به خواستشه از یه طرف دوباره تو همون هدفش یه هدف دیگه داره که اون هدف دومی رو منوط کرده به هدف اولی در صورتی که این دو تا هر کدوم یک هدف جدایی هستن !!

    با توجه به اینکه انسان یک خواسته ای از خداوند داره و از طرفی در ذهنش اینو نجوا میکنه که اگه این خواسته اجابت بشه چنین و چنان میکنم ، اولا : باور نداره که خواستش به طور طبیعی اجابت بشه و باید یه کار فیزیکی انجام بده در مقابلش (تاکید میکنم درمقابلش نه برای رسیدن به آن) یه جورایی خداوند رو مثل یک انسان بعضی وقتا می بینیم .

    دوم: اینکه یک شرک مخفی تو وجودمون شکل میگیره که من هم نقشی داریم و قدرتی دارم برای کمک به دیگران

    سوم : اینکه قانون بخشش رو با این فکر زیر سوال می بره چون فکر میکنه که باید برا بخشش و کمک به دیگران باید ثروتمند بود در صورتی که انسان در هر شرایتی که هست باید بتونه بخشنده باشه و به دیگران خیر برسونه تا پول بیشتری وارد زندگیش بشه نه اینکه وایسه پول بیاد بعد ببخشه !

    چهارم : احساس عدم لیاقت و شایستگی رو نشون میده چون فکر میکنه که من که شایستگی ندارم این خواسته رو خداوند بهم بده پس باید کاری انجام بدم !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 3744 روز

    سلام

    به نظر من ما باید تمرکز کنیم روی دریافت ثروت وقتی ما سرشار از نعمت و ثروت باشیم قطعا موقعیت هایی پیش میاد که ما باید کمک کنیم و بخشی از ثروتمون رو ببخشیم و یه جورایی احساس مسولیت در قبال دیگران بهمون دست میده و اون وقت که کمک کردن برامون لذت بخش میشه .

    با تشکر از از استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مصطفی شعبانپور گفته:
    مدت عضویت: 3850 روز

    سلام

    اولا باید بگم که وقتی من همچین درخواستی میکنم ته ذهنم دارم یه معامله رو با خداوند انجام میدم و همونطور که همه میدونیم اصل واساس یه معامله بر مبنای نیاز دو طرف شکل میگیره و در طی معامله هر طرف به نیاز های خودش میرسه و کامل میشه در حالی که خداوند رب العالمین هیچ نیازی نداره و کامله و ما بندگانش هستیم که نیازمند و ناقصیم در نتیجه میشه گفت هر نوع درخواستی از خداوند با این نوع تفکر قطعا شرک الوده و خداوند رو به عنوان طرف دوم معامله ای قلمداد میکنه که برای رسوندن تعمت خاصی به بندش مجبوره از من استفاده کنه یا حتی به من باج بده البته تو در بدترین حالتش …فکر میکنم این شرک از همش قوی تر باشه البته قطعا میشه به باور های منفی دیگه ای هم اشاره کرد

    مثلا این که من میخوام بگم که بنده خاص خداوند هستم که توانایی دریافت این نعمت رو دارم و بقیه باید بیان از طریق من وصل بشن به خداوند در حالی که همه خودشون توانایی درخواست از خداوند رو دارن و هر درخواستی به منزله یک اجابت محسوب میشه اگر با باور های درست همراه باشه پس بازم این جا میشه گفت که دارم خودم رو بین بنده خدا با خدا قرار میدم و میگم که مسیر اجابت خواسته یه سری از بنده ها از من میگذره و توانایی های بنده های خداوند رو در هر سطحی زیر سوال میبرم همینطور عدالت خداوند رو که به درخواست من جواب میده اما به درخواست فلانی ممکنه جواب نده یا من لیاقت داشتن فلان چیز رو دارم اما فلانی که نمیتونه باید یکی مث من بهش برسونه این رو

    یا حتی ممکنه توانایی خداوند رو در برطرف کردن نیاز بندش یا به وجود اوردن یک خواسته جدید محدود به خودم ببینم و بگم فقط منم که میتونم این کارو انجام بدم پس خدا باید این شرایط رو در اختیار من بزاره و لا غیر

    – بنده خاص خدا بودن

    – زیر سوال بردن عدالت خداوند

    – عدم توانایی بقیه در رسیدن به خواسته هاشون

    – شرک و محدود کردن خداوند

    فکر میکنم مهم ترین ترمز ها موارد بالا باشن

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    خانوم آذین گفته:
    مدت عضویت: 3264 روز

    سلام به همه ی دوستان و استاد عزیزم.

    از وقتی دارم روانشناسی ثروت کار می کنم دیگه سعی می کنم سمت مسابقات و قرعه کشی نرم یا حداقل ذوقی از این بابت درون من نباشه که اگه خدا بخواد به من بده میده…من دنبال مسابقات و قرعه کشی نمیرم.

    الان اول خواستم تشکر کنم و بگم واااااااای دست روی چه نقطه ضعفی از من گذاشتین استاد!

    چقدرررر همیشه تکرار می کنم برای خانواده ام ….برای خانواده ام!

    طوری که مدتیه دارم تمرین (( دوست داشتن )) خودم میکنم.انقدر گفتم من این رو درست می کنم و اونو درست میکنم و من براتون فلان میکنم هم دارم به خودم ضربه میزنمهم به خانواده ام.

    با اینکه خودم سختی کشیده بودم دوست نداشتم داداشم هر جایی کار کنه یا سختی بکشه ..سخته واسم بنویسم …اما می خوام بگم شاید جرقه ای بشه واسه کسایی که شبیه من هستن. بچه ها من حتی وقتی داداشم شاغل هم بود صبح ها که میرفت به خاطر اینکه راهش سخت بود گریه می کردم…انقدر همیشه و همیشه و همیشه از بچگی خودم رو منجی خانواده ام می دونستم…

    می دونم خیلی از چیزهایی که الان دارم یکی از انگیزه های رسیدن بهشون خانواده ام بوده…و عشق می کردم از خوشحالیشون…اما الان میفهمم روزهایی که هدف و خواسته ام برای کمک به خانواده ام اذیتم میکرد و یا به جای انگیییزه به من (استرس) می داد هیچ چیزی تغییر نمیکرد.

    درسته استاد.

    خدا رو برای خودم خدا می دونم و برای خانواده ام نه.

    کلی با خودم چند وقت پیش کلنجار رفتم که برادرم رو رها کنم.هیچ دخالتی برای کارش نکردم…هیچ نظری رو تحمیل نکردم و خودم رو به این نتیجه رسوندم که سختی کشیدن برای من بد نبوده پس برای اونم بد نخواهد شد …گرچه اونم خیلی اذیت شده اما این وابستگی داشت ضربه میزد…داشتم اعتماد به نفس همه رو می گرفتم و گاهی عصبانی می شدم که چرا همیشهههه من باید باشم که یه کاری پیش بره.

    (( استاد فایل مصاحبه ها عالی بود و مخصوصا اون فایل که گفتین ما مسئول زندگی خانواده مون نیستیم و بحث چالش برانگیزیه))

    فک میکنم اگر خدایی کردن برای دیگران رو از خودم بگیرم و بپذیرم که من هم یک بنده ام…خدا زودتر از این حرفها به من نعمت و ثروت میدهد.

    کمک به خانواده و اشنایان و خوشحال کردن آنها باییید دلیلی برای ایجاد انگیزه باشه نه اینکه من این خواسته رو گرو بذارم پیش خدا که به منکمک کنه.

    من احساس لیاقتم رو باید الان نشون بدم نه بذارم وقتی بهچیزی رسیم بعععد بخوام شروع به کمک و شکرگذاری کنم!!!!

    همونطور که هممون تجربه کردیم رسیدن به خاسته ها کاملا تدریجی اتفاق میفته و ممکنه جایگاه الانمون خواسته ی دیروزی باشه که کلی براش نذر کردیم.

    اصلا انگار داریم نذر می کنیم و احساس بی لیاقتی مان را بیش از پیش نشان می دهیم.

    نه مثل سلیمان که چنان ملکی خواست که هییییچ کس قبل و بعد از اون نداشته باشه ..بلکه ته ذهن ما یه خدایی نشسته که اگه بهش بگیم بهم خونه بده خدا جون …با اخم نگاهمون میکنه و میگه: خجالت نمی کشی مادرت خونه نداره و خونه می خوایی؟؟؟ اصلا چرا انقدر خودخواهی که فقط برای خودت می خوای….

    ترس از قضاوت خدا رو هم داریم!

    دارم فکر میکنم نکنه چون شخصی که خواستم بهش کمک کنم آماده ی دریافت نبوده …من هم به خواسته ام نرسیدم وقتی همه کار برای رسیدن بهش کردم.

    ته ذهن من انگار خواسته ی من خیر نیست و کمک کردن خیر بوده…اما اشتباه می کردم…خیر همون خواسته ی منه که چه بخوام چه نخوام بعد از اینکه من بهش برسم خیلی ها به خواسته شون میرسم.

    از همین الان بیش از پیش خانواده ام و تمام کسایی که خواستم بهشون کمک کنم رو به خدا می سپارم

    و خوشحال کردن اونا رو انگیزه ای برای حرکت می دونم نه باز شدن راه خودم.

    (( گرچه به لطف خدای مهربان و اموزه های استاد عزیزم خانواده ای شاد و سالم دارم و خداوند منو سربلند کرده ))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: