در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه میکنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.
اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود، کاملا واضح و شفاف توضیح میدهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.
موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمیتوانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجهتان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.
استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی میکند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.
متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:
بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.
نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.
اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.
یه تجربه از خودم می گم: وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.
گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛
از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینههای زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.
از همون اول به اندازهای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.
مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.
دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگیشون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.
چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!
اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!
دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.
چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن
اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.
من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.
مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دورهها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دورههای بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.
نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟
ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.
من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،
وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜
من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دورهای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دورهای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهیها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.
بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.
به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.
محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.
توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده.
دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!
برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟
این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.
شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست
خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهجالبلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.
من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دورهها میام میگم، هر چقدر نتیجههای من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.
زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهتدهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه. به اندازهای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.
قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازهای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازهای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.
تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه
میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترسها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا
چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.
بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان
به شرطی که ایمان داشته باشی
ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!
از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟
نه، از عملکرد می فهمیم.
کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.
اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.
با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!197MB58 دقیقه
- دانلود با کیفیت HD607MB58 دقیقه
- فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!51MB58 دقیقه
به نام خدای مهربان
استاد عزیزم ، خانم شایسته و همه دوستای گلم سلام
چیزی و میخوام براتون بگم که امروز برام اتفاق افتاد و واقعا فکرمو درگیر خودش کرد که چرا انقدر دیر به این نتیجه رسیدم و بی ربط به این فایل استادم نیست و میتونم بگم درمورد خود خود چکیده این فایل استاده
راستش من از مدت عضویتم 62 سه روزی هست که گذشته و تو این مدت با دانلود فایل های رایگان ومحصولات ارزون سایت مشغول مطالعه و این کارها بودم
خیلی دوست داشتم که محصولات استاد داشته باشم ولی شرایط مالیم واقعا جواب نمیده در حال حاضر که بتونم تهیش کنم چون برای سال جدید و تو فروردین عروسی دارم و از یه طرفی دارم کار های خونه خودمو انجام میدم و زودتر آماده بشه و برای عروسیم آماده میکنم برنامه هارو برای همین از نظر مالی برنامه ریزیم رو این هاست تا مستقل بشم و با جدیدت بیشتری کار کنم
تو این مدتم نمیگم که خیل ایمانم قوی بود و میگفتم که استاد راست میگه و حتما جواب میده نه ، منم مثل همه دوستای دیگه یه ندای درنی بهم میگفت ببین داری این مبلغ پول میدی به خاطر چی ؟ اگه جواب نده این همه پولت میسوزه . این همه تلاش کردی و پول به دست آوردی یک دفعه به باد نده . اینها برای بازار گرمی خودشون این کار هارو میکنن و انقدر ارزش نداره محصولاتش نهایتش صد صدو پنجاه تمن و از این حرف هایی که نجواهای درونی با آدم حرف میزنه
ولی اینم باید بگم که حساب بانکی پر پیمونیم نداشتم که اگه خرج میکردم برام مهم نبود چون تو این مدت که بازار کار ها خراب هستش من کاری میکردم پولی تو حسابم میومد چون از قبل برنامه ریزی روی ساخت خونه داشتم میگفتم اول کاره خونه و انجام بدم بعد تمام شد مستقل شدم به این موضوع هم فکر میکنم ، فعلا با این پول کار خونه و انجام بدم برام مهمتره تا تهیه فایل ها
منکر اینم نمیشم که استاد چیزهایی که میگه درست نیستش و انجام شدنی نیست نه اتفاقا خودم تجربه کردم هر لحظه هر روز و واقعا ایمان دارم که با تغییر باور ها و تغییر فرکانس مناسب میشه شرایطی و رقم بزنم که خودم میخوام
همین تغییر باور ها بود که من تونستم یه وام ازدواجم که در آستانه تمام شدن محلت دریافتش بود و با این حجم زیاد متقاضی تونستم تو مدت بیست روز از شروع پرونده تا دریافتش ، دریافت کنم . باورتون نمیشه دقیقا نوشتم که این تاریخ پول تو حسابم هست و من دریافتش میکنم .دقیقا همون تاریخ من وام و دریافت کردم
اصلا نمیدونم چطور پروندم جلو افتاد ضامن کارش حل شد تو نوبت دریافت قرار گرفتم و دریافت کردم و میدونم همشم کار قانون سیستمی جهان هست که خودش به بهترین شکل کارهارو انجام میده
این تازه یکی از این اتفاقات هست و اگه بیام تو این مدت تمام اتفاقات خوبی که خودم رقم زدم و تو دفترم نوشتم و تو سایت بنویسم باید یه متن سنگین و زیاد باشه
باور کنین این قانون جواب میده اصلا شکی درش نیست
گذشت این مدت و این کارها و فکر و خیال ها ولی بازم با این ترمز با این نجوای درونی درگیر بودم که این فایل ها ارزششون انقدر نیست که قیمت گذاشتن روش تا رسیدم به شروع دوره 12 قدم و وقتی اولین فایلشو دیدم باخودم گفتم که این فایل دیگه قیمتش کمه و من حتما دریافتش میکنم و استفاده میکنم و جوابم میگیرم
منتظر بودم تا قیمتش برسه
بعد گذشت چند روز که اینترنتم قطع بود و دوباره شارژ کردم سریع داخل سایت رفتم و دیدم قیمت سایت رسید و رفتم با همون تخفیف خرید کنم چقدر ذوق داشتم که دارم یه محصول خوب میخرم البته همه محصولات عالی هستن
وقتی رفتم قسمت پرداخت آنلاین و رفتم رمز کارتو بزنم یهو چشمم به قیمت خورد و یه لحظه شکه شدم که قیمت به تومان هست و من به ریال دیدم اصلا انگار یه پارچ آب یخ ریختن روم
یه لحظه تمام اون نجواهای درونی که میگفت نخر و ولش کن و این چیزها اومد تو ذهنم و گفت دیدی نزدیگ بود خودتو گرفتار کنی نزدیک بود برای خودت داستان درست کنی ، چه کار احمقانه ای داشتی میکردی ها
از قسمت پرداخت اومدم بیرون و پشیمون شدم البته من یه مبلغ یک و نیم میلیونی تو حساب داشتم که برای چک دو روز دیگه بود و از یه طرف منطقم میگفت که اگه اینم میخریدی تو این دو سه روز محال بود این مبلغ و جایگزین کنی و این چک و پاس کنی پس بیخیال فعلا این محصولم ارزشش انقدر نیست که گذاشتن و اگه بیام تو 12 ماه این مبالغ و جمع کنم میتونم یه ماشین بخرم
بعد چند روز این فایل و دانلود کردم ولی نگاه نکردم ولی امروز صبحی نگاه کردم قشنگ که استاد چیمیگه و منظورش چیه
بعد تمام شدن فایل ذهنم گفت آفرین به استاد با این همه حرف های خوب بعد گذاشتم تو آرشیوم فایلو
وقتی امروزم یعنی جمعه داشت میگذشت تو ذهنم داشتم به حرف های استاد گوش کرده بودم مرور میکردم بعد تو ساختمونمون که دو واحد هست و با برادرم زندگی میکینم تو ساختمون و واحد من تقریبا آماده هست و بالاتره ، داداشم علاقه خاصی به داشتن کبوتر داره و چندین ساله کبوتر داره و این سری هم یه سی چهل تایی کبوتر داره که واقعانم بعضیهاشونم قشنگن تا چند شب پیش یه راسو بزرگ که از موش بزرگتره تو یه شب همشون و کشت و سه تا دونه زنده گذاشت و این موضوع اذیتمون میکرد که هر چند وقت میاد و یه قتل و عامی میکنه و میره برای همینم به ذهنم زد یه تله مرگ براش درست کنم که با ساخت یه قفس با فنس مرغی و متصل کردنش به برق ساختمون بتونم زمانی که میاد فنس و سوراخ کنه و داخل بره دچار برق گرفتگی بشه و از بین بیره و از دستش راحت بشیم چون قبلا هم جایی دیده بودم ابلته خیلی بزرگتر برای حیوانات بزرگتر مثل گرگ و گراز واین چیزها
خلاصه این تله مرگ و ساختم و آمادش کردم و به داداشم گفتم که همه چی آمادست فقط باید اون سه تا کبوترو که مونده بندازی داخل به عنوان طعمه و کلید برق و بزنی و منتظر باشیم تا عمل کنه و به دام بیفته
داداشم گفت که اگه این سه تارم بندازم و عمل نکنه و این سه تا دونه هم بکشه من دیوانه میشم برگشتم بهش گفتم ( تو قبلا از این سه تا بهترم داشتی که این حیوون کشتش و الان اینارو داری اگه میخوای دوباره اون قبلی هایی که خیلی بهتر از این سه تاست و داشته باشی این هارو فدا کن تا این مشکلت حل بشه تا اون بهتر هارو بتونی دوباره داشته باشی . تو تا اینهارو قربانی نکنی نمیتونی از این مرحله رد بشی و بهتر هارو داشته باشی ) اینو گفتم و کارو تحویلش دادم و اودم دوش بگیرم
زیر دوش داشتم به نجواهای ذهنم گوش میکردم که چی به برادرم گفتم یه یهو اصلا نمیدونم چیشد که هنگ کردم ،شکه شدم برگشتم اتاقم نشستم به این حرفی که بهش زدم و اصلا نفهمیدم چی گفتم
اومدم تو یه صحنه تو ذهنم تمام فایل هایی که از استاد دیدم و حرف هایی که زده بود اتفاقاتی که برای خودم افتاده بود مثل یه فیلم کوتاه از جلوم گذشت وااااای خدا من چه حرفی زدم که خودم یه سر سوزنی بهش توجه و عمل نکردم
چقدر من با این نجوای درونی که یه ترمزی بزرگ برام بود برای خرید محصولات و تهیشون درگیر بودم و چه چیز های که استاد میگفت و من گذری ازشون گذشتم
تمام حرف هایی که استاد تو این فایل زده بود به خاطر اومد و حرف های گذشتش
با خودم گفتم وقتی خدا از ابراهیم خواست بهترین چیزش که پسرش بود و قربانی کنه تا به بهترین چیز برسه و اون به خاطر ایمانش انجام داد و اتفاقات بعدش
و خیلی از چیزهای دیگه که استاد گفته بود
من چیکار کرده بودم تو این مدت ؟
حتی فایلی که دانلود میکردم میگفتم چقدر حجمش زیاده و ولش کن یا اینکه این محصول ارزش نداره انقدر پول بدم براش
حتی من در حال حاضر داراییم که مثلا دو میلیون بود و ازش نمیتونستم بگذرم تا به بهتر از این دو تمن برسم
من هنوز ایمانی نیاوردم به حرف های استاد فقط الکی تایید میکردم و عملی نکردم
من هنوز جهاد ابراهیمم و انجام ندادم
نمیدونم شاید این دست اتفاقات برای شما هم افتاده باشه ولی جای فکر داره که الان چیکار کردیم برای تغییر زندگیمون واقعا چه چیزی و فدای خواسته هامون کردیم
الان ناراحت نیستم که چرا اون شب نیومدم با تخفیف قدم اول بخرم چون صبحش چک داشتم نمیتونستم جایگذین کنم
الانم دقیقا 47 روز دیگه جشن عروسیم هستش و تو این مدتم شاید نرسم به سایت سر بزنم و یا تمرینی انجام بدم و اگه قدم اولم الان تهیه کنم به خاطر جشن و کاراش از تمرینانش عقب بمونم پس صبر میکنم این 47 روزم بگذره تا برم خونه جدید خودم و با وقت بیشتر و فکر آزادتر بتونم دونه دونه از قدم ها استفاده کنم
انقدر مصمم هستم به تهیه محصولات استاد و بخصوص دوازده قدم که فکر نکنم دیگه این نجوا های درونی و ترمز های درونی بتونه دیگه جلومو بگیره فقط باید صبر کنم این مدت بگذره و تو این مدت دوباره برگردم به اول و تک تک فایل هارو دونه دونه ببینم و بخونم مطالبو و بهترین گزینه برای من اینه که سفرنامه رو شروع کنم که واقعا عالیه جواب میده
میدونم خیلی طولانی شد متنم ولی واقعا جای شک نیست که واو به واو حرف های استاد درسته و برای تغییر زندگی خودمون میگه و انقدر انرژی میزاره
دوستان به این نجواهای درونیتون توجه کنین که ترمز اصلی این ها هستن و من بعد از 62 روز به این نتیجه رسیدم
ممنون از همتون که وقت گذاشتین و متن و مطالعه کردین
دوستون دارم و عاشقتونم
ممنون از استاد گلم که تحولی جدید در من ایجاد کرد
عاشقتم