سفر به دور آمریکا | قسمت 79

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار عاطفه عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

در مورد شمردن نعمت هایی که مسخّرمون شده، باید بگم توی یکی از فایل های مرا به سمت نشانه ام هدایت کن که اخیراً گوش کردم، فرمودین حتی در بدترین شرایط ببینین چه چیزهایی دارین که نبودشون اوضاع رو بدتر از این میکرد؟!

همین طرز فکر باعث توجه به نکات مثبت و زیبایی های زندگیم میشه. همین باعث سپاسگزاریم از خدای مهربونم میشه. همین باعث اعراض از ناخواسته هام میشه. خدای من شکرت که دارم الگوها رو یاد میگیرم.

نور قرمزی که به صخره ها داده بودند ته دلمو خالی میکرد، شوری در دلم انداخت و بعدش احساس غرور کردم و شاکرتر شدم از اینکه خدا انگشت گذاشت روی من تا در کنار بندگان خاص و هدایت شده اش هدایت بشم و تغییر کنم.

خدای من چه کردی با من که هر روز تشنه تر و هر روز نزدیک تر به خودت دارم میشم. هرلحظه فکر و ذکرم اینه که مراقب ورودی های ذهنم باشم و در حد خودم در درونم جهادی راه انداختم.

یک هفته مرخصی گرفتم تا بمونم توی خونه و تمرکز کنم توی فایل های سایت. سایت عباس منش دات کام شده خونه ی امن من. فقط اینجاست که احساس آرامش عجیبی میکنم.

نه توی مهمونی ها و همنشینی ها. بعد ۶ ماه تونستم قدم دوم از دوره 12 قدم رو بخرم. و مطمئنم ۳ قدم دیگه رو در چند روز آینده میخرم. اصلن دلم نمیاد سریع از آموزش های جلسات این دوره بگذرم و به جلسه بعدی برم. میگم نکنه نکاتی رو جا انداخته باشم و سرسری رد شده باشم. یه جورایی وسواس شدم و تشنه آگاهی های 12 قدم.

استاد جان، دلم میخواد صمیمی تر بهتون بگم: ای شکارچی زیبایی ها و نکات مثبت و ناب ترین ها. چه تصاویر زیبایی رو شکار کردین و توی دوربینتون ثبت کردین.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت 79
    153MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

313 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهام مسکرانیان» در این صفحه: 1
  1. -
    الهام مسکرانیان گفته:
    مدت عضویت: 2686 روز

    به نام خدای مهربان

    امروز هفتاد ونهمین روز از سفر توجه به نکات مثبت وزیبایی هاست

    خدا رو شکر میکنم که این فرصت رو امروز هم به من داد تا در این کادر کوچک شگفت انگیز بیام برای خودم بنویسم انگارکشف میکنم و یا اینکه بیرون میکشم با این نوشتن باورهای محدود ذهنم رو و فرکانسم رو تنظیم میکنم تا بتونم به اندازه ظرفم دریافت کنم ازتنها منبع خیر وبرکت ونعمت در جهان هستی

    دارم روی عزت نفس کار میکنم و میدونم برای تمرین باید هر مسئله ای رو حل کنم و اجازه ندم ظرفم کوچکتر از مسئله ام بمونه چون با کوچک بودن من مسئله رو من چیره میشه و این موضوع برای من خیلی آشناست ولی خوب همیشه در عمرم به این منوال بوده و گذشته ومن ساختم و تحمل کردم سالیان سال با هر مسئله ای وانگار با ناتوانیم و ترسم بهش خوراک دارم وریشه اش رو سالیان سال خودم تقویت کردم چنانچه که با این روال خودم شروع به تکثیر این مسئله در زندگیم کردم از یک طرف با ضعفهام ریشه اون مسئله قوی میشد واز طرف دیگه انگار با ترس وکوچک شدن من اون مسئله بچه های متفاوتی رو در زندگی من می زایید طوری که انواع واقسام مسائل در زندگی من بهم گره خورده بودن غافل از اینکه این گره کور فقط وفقط با ساختن و کار کردن روی خودم امکان داشت که باز بشه براحتی وآسانی بدست خود خود من خدا رو شکر که با هدایت شدنم در این مسیر تونستم درک کنم تمام ریشه این مشکلات رو وبا ساختن عزت نفسم در هر لحظه میتونم حرکت کنم و رشد بدم خودم رو بسمتی که جهان در حال حرکت هست و جزءجاماندگان و واماندگان در این جهانی که در هر لحظه داره خودش رو بسط وگسترش میده نباشم خدایا شکرت برای اینکه تونستم درک کنم که فقط این قوانین رو طوطی وار انجام ندم بلکه دارم سعی میکنم با کمک قوانین شخصیتم رو تغییر بدم من میدونم ترمزهایی دارم باورهای محدودی که ریشه عمیق دارد ولی هیچ کدوم از اونها رو سرکوب نمیکنم یعنی نمیخوام برای خودم ماسک بزنم و با وجود این باورها خودم رو عالی نشون بدم یعنی پنهان کنم این باورهای محدود رو بلکه میخوام بجای توجه به این باورها بیشتر تمرکزم رو بذارم روی باورهای قدرتمند توحیدیم تا با قدرت دادن به اونها خودبخود باورهای محدودم تضعیف بشن مثلا الان چند روزی هست که در بدنم ضعف داشتم همش میخواستم که از خودم پنهانش کنم بعد متوجه شدم انگار دارم ازش فرار میکنم وبا فرارمن قدرت حرکتش بیشتر میشد با خودم خیلی صحبت کردم وپذیرفتم مسئولیت این حالت غیر طبیعی در بدنم رو واینکه باید تمرکز بیشتر کنم روی باورهای توحیدیم تا با قدرت بتونم حل کنم این مسئله رو ویک قدم برای ساختن عزت نفسم بردارم بهر حال با یک باور محدود در ذهن بیمارم خودم این مسئله رو ساختم واین مسئولیتش رو میپذیرم ولی اینکه بخواد بیاد در جسم من لنگر بیندازه رو من قبول نمیکنم باید بره حالا رفتنش به این صورت هست که من تمرکزم فقط وفقط روی ساختن باورهای قدرتمند توحیدی هست و کلی کارهای خوب دیگه دارم که فرصتی برای دل به دل دادن این مسئله ندارم پس بدنم خودش باید با قدرتی که خداوند مهربان بهش عطا کرده این مسئله رو براحتی وآسانی حل کنه الان که دارم مینویسم متوجه شدم که من کلا فرصتی هم ندارم برای حتی فکر کردن به این مسئله چون خیلی کارهای بیشتر وخوب دیگه ای هست که من باید انجام بدم وحل این یکی وظیفه من نیست وظیفه بدنم هست چقدر این باور به من آرامش میده وخیالم رو راحت میکنه خدا رو هزاران بار شکر میکنم که به این مسیر زیبای توحیدی هدایت شدم تا بهشت باکیفیت خودم رو در این جهان هستی بسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: