سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۱

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار نازنین عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

اونجایی که استاد داشت آهنگ بارون سیاوش قمشه ای و میخوند و بعد آهنگ اصلی اومد، یه حس خاصی بود. تا حالا اینقدر دوست نداشتم بپرم تو فیلم و استاد رو بقل کنم و سفت بوسش کنم. همون لحظه گفتم انشاءالله ۱۰۰ سال همینجوری سالم باشی.

استاد، اونجا که داشتین از اون خانم مانکن خوش اندام و خوشگل عکس مبگرفتین، اول با خودم گفتم: نه داره از ساختمون ها عکس میگیره! اما بعد دیدم نه دارید از اون مانکن عکس می گیرید و تازه خانم شایسته هم داره نظر میده. بعد با خودم گفتم: wow دختر، اگر طرف مقابل من، این کار و میکرد چه واکنشی نشون می دادم؟!

گفتم دمت گرم خانم شایسته. به عنوان یه دختر چقدر اعتماد به نفس و احساس لیاقت دارید. با اینکه جلو دوربین زیاد رفتار و حرکاتتون رو نمیببنم اما حستون رو دریافت میکنم؛ هم از خونه داری و هم از برخوردهاتون با استاد خیلی چیز یاد گرفتم؛ از احترامی که به استاد میزارید تا روش شستن لباسهاتون و …

خانم شایسته خیلی دوست دارم بیشتر از روش استفاده شما از قانون بدونم. چون شما هم خانم هستین، فکر میکنم، یه چیزهایی از قانون رو با شما بهتر درک کنم از فیدبکی که از رفتارتون میگیرم. من اصلا فکر نمیکردم شما اینقدر کار خونه انجام بدین یا رفتارتون با مایک و … لطفا این جنبه از زندگیتون رو بیشتر برامون بگین.

البته مقاله های شما در بخش “راهکاربرای مسائل شما” من و دیوانه کرده. پیشنهاد می کنم بچه ها فقط این مقالات رو بخونید. حیفه قبل از مرگ این مقاله ها رو نخونیم. این سفر به دور آمریکا یک بروشور تصویری برای درک بهتر از استفاده از هر دوره ای که خریدیم. درک بهتر همه نظرات و مقالات و فایل ها و دورهای این سایت.

خدایا شکرت به خاطر هدایتت از طریق این سایت

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۱
    149MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آیدا ماهیما» در این صفحه: 3
  1. -
    آیدا ماهیما گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    وای خدای من،اصلا باورم نمیشه،استاد عزیزم من این فایل رو امروز بعنوان نشانه ی امروز من دریافت کردم،من قصد مهاجرت به ترکیه و در قدم های بعد امریکا رو دارم،از خدا خواستم اگر این مهاجرت برام خوب هست و همه جوره تو این سفر کمکم میکنه،تو این فایل،نشونه ای بهم بده،اخر فایل ک رسیدم،دیدم تو اون اهنگ همش از سفر و خداحافظی و رفتن خوندید شما با خواننده ی اهنگ،گفتید مسافر قبل رفتن خدا حافظ بگو،و چنتا جمله ی دیگه،خدایاشکرت،همیشه وقتی به قسمت نشانه ی امروز من میرسم،هدایتو دریافت میکنم،این بار هم بصورت واضح دریافت کردم،خدایاسپاسگزارم،پیش بسوی مهاجرت،انشاا…تا یک ماه آینده،به یاری خدا مهاجرت می کنیم،الهی شکرت بخاطر همه چیز،و الهی شکرت بخاطر اینکه استاد عباسمنش عشق رو داریم،من صبح تا شب دارم با حرفا و فایلای شما زندگی می کنم،خیلی دوستتون دارم استاد عزیزم و مریم جونم❤😍😚

    و اینم بگم که من دو ساله همراه شما تو این مسیر هستم،و این اولین دیدگاهم هست که داخل سایت می نویسم،به زودی میام پیشتون استاد انشاا……😍😍😍❤❤❤❤

    یه مورد دگ هم همین الان میخوام به دیدگاهم اضافه کنم،تو همین نشانه،و فایل،دیدگاه برتر رو خوندم ،خانم نازنین نوشتن کیف لپ تاپ لازم داشتن و از طریق دی جی کالا سفارش دادن و چقدر تعجب اوره،چون من هم چند وقته بخاطر همین مهاجرتی که قراره انجام بدم،یه سری وسایل و لوازم نیاز دارم که بخرم،اما به دلیل مشغله و یه جورایی تنبلی،هنوز فرصت نکردم بخرم،حتما این هم یک نشونه هست برای من،که منم از طریق دی جی کالا تهیه کنم،یا حداقل منم مثل نازنین عزیز،تنبلی رو کناربذارم و برم و وسایل سفر رو تهیه کنم😚😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آیدا ماهیما گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    سلام دوست مهربونم،اول از همه ازشما سپاسگزارم،بخاطر وقتی که برای من گذاشتید و انقدر دیدگاه زیبا و عالی رو نوشتید که واقعا نمیدونم چطوری حال الانم رو توصیف کنم،،من حدود ۲ ماه پیش استارت مهاجرت رو زدم،و از اونجایی که به قول استاد خواستم تموم پل هایی که منو ممکن بود یه روزی به ایران و زندگی در ایران برگردونه،،رو خراب کنم،شروع کردم به فروش کل خونه و زندگی و هر آنچه که داشتم،تا با اینکار دیگه برای همیشه از ایران قطع امید کنم و به مسیر پیش روم و مهاجرت اصلیم که مهاجرت امریکاهست فکر کنم،و دیگه هیچوقت به عقب برنگردم و فقط به مسیر رو به جلو فکر کنم،،راستشو بخواین تو این مسیر به چالشهای زیادی کشیده شدم ولی جا نزدم و خب از اونجاییکه باید تمام زندگیمو میفروختم،کمی خسته و ناامید شدم،،و اطرافیانمم بشدت سرزنش و نصیحتم کردن و میگفتن تو اینجا صاحب خونه در تهران،ماشین و کلی لوازم ارزشمند هستی ،بچه ات تو بهترین مدرسه خصوصی تهران داره تحصیل میکنه،یه موقعیت عالی رو داری که همه آرزوشو دارن،چرا چوب حراج به زندگیت زدی و داری همه چی رو میفروشی و پا به دیار غربت میذاری و جایی میری که تو اونجا هیچکسی رو نمیشناسی؟و کلی حرفای دیگه،اما من ته دلم فقط میخندیدم و میگفتم خدا قراره یه کارایی برام انجام بده،که هیچکدوم حتی نمیتونید درکش کنید،،فقط بذارید اینکار انجام بشه و موفقیتهای بعد من رو ببینید،اون وقته ک شما هم به تدبیر و حکمت خداوند ایمان میارید،راستشو بخواید تو این مسیر گاهی دچار یاس و ناامیدی شدم بخاطر نظرات دیگران،،ولی ته دلم میدونستم که خداوند هرگز رهام نمیکنه و همه جوره تو این سفر یاری و هدایت و حمایتم میکنه،،و توی این مدت حتی کوچکترین حرف خوب و امیدوار کننده ای از جانب اطرافیانم نشنیدم،هر چ که شنیدم همش یه جورایی تو دل خالی کردن بود ک داشت من رو سست میکرد،، اما من پا پس نکشیدم،،،و گفتم اینجاست ک باید خودت ،شهامتت،شجاعتت،و ایمان قلبیتو نشون بدی،ایمان حقیقی،نه ب قول استاد ،حرف مفت،باید قدم برداری،باید بهای رسیدن ب هدفت رو بپردازی،باید حتی اگر سخت،ولی بسمت هدفت با عشق و انگیزه و امید حرکت کنی،،نباید بذاری طرز فکر دیگران،تو رو ناامید کنه و از حرکت به سمت چیزی که آرزوشو داشتی بازداره،،،،از خداوند خواستم از یه طریقی باهام حرف بزنه،،بهم بگه ک اشتباه نکردم ک کل زندگیمو دادم برای اینکه یه تغییر اساسی تو زندگیم بدم و با این مهاجرتم زندگیمو دگرگون کنم،ازش خواستم اگر راهم درسته،اگر پشتمه،اگر هدایت و حمایتم میکنه،بهم نشونه بده،باهام حرف بزنه،ک البته تو این مسیر بارها از زبان همین استاد گرانقدرم،عباسمنش عزیز باهام حرف زده و قدم های بعدی رو نشونم داده،،،،بهش گفتم من ازت نشانه ی واضح میخوام،،الهام رو به قلبم برسون،،از ترکیه ای ک همه بدش رو گفتن و از ناامنی و مناسب نبودن برای زن جوانی چون من میگفتن،تو بگو،تو حرف بزن،،واقعا همینجوره که همه میگن؟واقعا من برای زندگی به مشکل برمیخورم؟بگو ک پشتمی،،من تازه اول راه و مسیرم،مبادا تمام کاراییکه ک کردم،و همه چیزمو فروختم،بیهوده بوده باشه و دست از پا درازتر برگردم،اما سعی کردم رو باورها و ذهنیتم کار کنم و خداوند و دستهاش رو همراه خودم ببینم،،و منتظر هدایتش باشم و نشانه هاش رو دریافت کنم،،،تااینکه امروز بطرز تعجب اوری،به ایمیلهام هدایت شدم،اینو بخاطر این میگم که من سالی دو بارهم به صندوق ورودی ایمیلم سرنمیزنم،ولی نمیدونم چ باعث شد که جذب بشم ب این قسمت(البته که میدونم،چون بااااید هدایت و نشانه هارو تو این لحظه میدیدم)،،،،،باورتون نمیشه وقتی دیدم خداوند چجوری داره از زبان بنده ی مهربانش که شما باشی،بامن حرف میزنه و جواب سوالات منو میده ،و میگه که برو من پشتتم،برو داری درست میری،برو ک نعمتهامو تو این مسیر دو دستی وارد زندگیت میکنم،برو که امنیت شامل حالت میشه،برو زندگیتو دگرگون میکنم،برو پاداش تمام سختیهای این مسیرو بهت میدم،،وقتی این حرفای خدارو از زبان شما شنیدم،،با صدای بلند،فقط گریه کردم،و گفتم ممنون که جوابمو دادی،،،اونم اینقدر واضح و شفاف،،انقدر امیدوارانه،ک منه ناامیدو دوباره زنده کردی و به مسیر امیدواری برگردوندی،،،،شاید باورش براتون سخت باشه،ولی میدونم ک شماهم از عمق وجودتون میتونید بفهمید که این دیدگاه امروز شما،که بقول خودتون یه حسی شمارو ب این سمت کشوند و بهتون گفت که بیاید و اینارو برای من بنویسید،چقدرررر در عمق وجودم نفوذ کرد و منو دوباره زنده کرد،،،،من در این لحظه ک این دیدگاه رو می نویسم دارم قدم های آخر این مسیرو طی میکنم،،و دیگه ب لطف و امید خدا تا چند وقت دیگه بلیط هامونو میگیریم و پرواز میکنیم بسمت همون چیزی ک خداوند در دلم انداخته و داره منو به سمتش میکشونه،،،هر چقدر از خداوند سپاسگزاری کنم و از شما هم قدر دانی کنم بخاطر امیدی ک در دلم زنده کردید،کمه،،،و حرف برای گفتن واقعا زیاده،اما هرچقدر بگم و بنویسم تمومی نداره،،من واقعا ازتون متشکرم،و از استاد بی نظیرم و مریم عزیزم هم قدردانم که با آموزشهای ایشون که دستی از دستهای خداوند برای من بود،حالا دارم سعی میکنم اونجوری زندگی کنم ک آرزوشو داشتم،،،براتون سلامتی،شادی و لبخند آرزومندم،،،گرچه شمارو نمیشناسم،اما میدونم ک امروز از جانب خداوند بامن صحبت کردید،پس براتون ارزش قاعلم و از راه دور میبوسمتون❤😍🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    آیدا ماهیما گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    سلام دوست مهربونم،زهرای عزیزم،،بازهم با کامنت تاثیرگذارت اشک منو درآوردی و من رو احساساتی کردی،،من از همون ابتدا که کامنت شماروخوندم،اول ازهمه خیییلی تحسینت کردم،که با این سن کم،انقدر آگاهی و خرد داری و چقدرخوبه که ازهمین سن لطف خداوند شامل حالت شده و تومسیر سبز و زیبای آگاهی قرار گرفتی،من به این فکر نکردم که یه دختر۱۵ ساله برام کامنت گذاشته،ازهمون لحظه فقط خدارو جلوی روم دیدم و بدون هیچ شکی گفتم این حرفها،حرفای خداوند هست که به دل یه دختر۱۵ ساله انداخته که بیاد و باهام هم صحبت بشه و این بسیاااار بسیاااار تاثیر بیشتری در من گذاشت،،درسته که خداوند ازهزاران طریق نشانه هاش رو به ما میرسونه،،اما اینکه از زبان یه دختر،که فقط ۱۵ سالشه و نصف سن من رو داره،برای من چنان تاثیر عمیقی بر دلم گذاشت که شاید یه فرد ۵۰ ساله اگر چنین حرفایی رو میزد،تاثیر چندانی نداشت،چون من اینو میذاشتم پای سن و تجربه اش،،ولی عزیزم اینارو به این خاطر بهت میگم که اول از همه قدر دان این لطف بزرگ خداوند که دراین سن کم شامل حالت شده باشی و بدونی تویی که از اینجاباخداوند وهدایت هاش و استادعباسمنش عزیزمون آشناشدی،مطمئننننن باش و شک نکن که آینده و حتی حال بسیار درخشانی خواهی داشت،،،من واقعا این حرفا رو به تو نمیگم عزیزم،،من دارم دراین لحظه با خدای مهربونم حرف میزنم ،خدایی که در اوج یاس و ناامیدی شدید،که دیگه داشتم کامل رهاش میکردم و برای هدفم سست شده بودم،،با قلب یه دختربچه ی ۱۵ ساله بمن نزدیک شد،یه دختربچه ی پاک و بی گناه،که وجودش انقدر از عشق لبریزه که اومد برای من دست خدا بشه،اومد از زبان خدا باهم حرف بزنه،،اومد بگه آیدا ناامید نباش،من هدایتهام رو هرلحظه،مثل همین الان حتی از زبان یه دختر۱۵ ساله بهت میرسونم،،،آیدا تو تااینجا پیش رفتی،،اینهمه زحمت و سختی کشیدی برای این مهاجرت واین هدف،یه کم دگ صبر کن،،،من میرسم،من هستم،من دستتو میگیرم،،،من تمام این حرفارو بادلم از کامنت شما دریافت کردم،بخدا قسم تو از طرف خدا اومدی که منه ناامیدو دوباره به درگاهش برگردونی،من ۱ تاخیر تو مهاجرتم به وجود اومد،که البته میدونم در این تاخیر هم حکمت ها نهفته هست،اما بخاطر همین کلا دگ ناامید شدم،،اما الان که خدا خودش دوباره اومد از زبان شما بامن حرف بزنه،،قلبم روشن شد،، من تو این لحظه به خودم تعهد میدم که جا نزنم،پا پس نکشم،صبر کنم،کار خودمو انجام بدم و مابقی داستان رو بسپرم به دستهای بی نهایتِ خداوند که بقیه رو اون برام انجام بده،این کامنت هم برای من،و هم شما و هم کسانی که ممکنه بعدها این کامنت رو ببینن میتونه حاوی خیلی مطالب باشه،و من انشاا..زمانیکه به هدفم رسیدم و مهاجرتم تموم شد،برمی گردم و این صحبتهارو دوباره میخونم و لبخند زیبایی میزنم و به خدا میگم ممنون که نذاشتی ناامید بشم،ممنون که دستمو گرفتی و منو رسوندی به اونجاییکه میخواستم،زهرا جونم من انشااا..قراره در شهر استانبول ساکن بشم مثل خود شما🥰و بعد انشاا..به لطف خدا استارت مهاجرت ب امریکا رو بعد ازمدتی میزنم،،،،امیدوارم یه روزی بتونم شمارو در استانبول ببینم،و اون لحظه مطمعنم که خدارو از نزدیک دیدم،چون خداوند در قالب یه دختر۱۵ ساله بامن حرف زده،و من بینهایت از قلب مهربانت سپاسگزارم که حتی عشق وجودت از این فاصله به قلبم میرسه و پاکی و صداقتت رو ازهمینجا حس میکنم،موفق و موید و پیروز باشی عزیز دلم

    وسپاس از خدای مهربونم و استاد عباسمنش عشششق

    همگیتونو دوست دارم❤🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: