دیدگاه زیبا و تأثیرگذار زهرا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
از تعداد کامنت هایی که هرروز بیشتر میشه، میتونم تشخیص بدم که چقدر درکمون از قانون بهتر شده؛
از زیباییهایی که هر کدام از ما، از یک فایل ۱۰دقیقهای بیرون میکشیم، میتونم تشخیص بدم که چقدر زیبابینتر شدهایم؛
از اشتیاقی که برای پیگیری تک تک لحظات این سفر داریم، میتونم تشخیص بدم که شخصیت و ذهنیت جدیدمون، فردی هست که «تعقیب کنندهی نکات مثبت و زیباییهاست»؛
و مصمم شدهایم تا کانون توجه مون رو فقط بر نعمت، فراوانی، ثروت و عشق تنظیم کنیم؛
مصمم شدهایم خدا رو بیشتر از همیشه باور کنیم، قدرت رو تنها در دستان خداوند قرار بدیم، باورهای توحیدی بسازیم و توحید رو در عمل اجرا کنیم؛
داریم آگاهی های قبل از تولد رو به یاد مییاریم که، ما خالق شرایط خودمون با فرکانسهامون هستیم و داریم به یاد مییاریم که ما با توانایی حل مسأله به دنیا اومدم و قادریم هر آنچه که بخواهیم رو با کانون توجهمون خلق کنیم؛
یاد گرفتیم عین بچه ها، از اتفاقات کوچک، شادیهای بزرگ بسازیم؛
تمرین میکنیم تا احساس ارزشمندی و احساس لیاقت خودمون رو به یاد بیاریم و باور کنیم که ما خود به خود، فارغ از تواناییها و مهارتهایمان، ارزشمند آفریده شدهایم؛
این سفرنامه یک عینک زیبابین به چشم هامون زده ویادمون داده تا موشکافانهتر، به دنبال هر نکته مثبت تو این فایل، توی زندگیمون و جهان اطرافمون باشیم. همه ما داریم یاد میگیرم که چطور سپاسگزارتر باشیم و چطور ظرف وجودمون رو برای دریافت نعمت های بیشتر آماده کنیم. همه ما داریم معجزات رو به چشم میبینم. نه فقط با زبان و کلمات، بلکه با تک تک ذرات وجودمان و فرکانسهایمان تحسین میکنیم و به این شکل خودمان را مشمول هدایت به سمت زیباییهای بیشتر میکنیم؛
همه ما داریم سعی میکنیم باور های قدرتمند کننده ای بسازیم و مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمونیم و به این شکل، مدت زمان بیشتری درهای برکت رو به زندگیمون باز بزاریم؛
استاد، تو این فایل ارزش ابزار رو یاد آوری کردید. احساس لیاقت و ارزشمندی برای داشتن بهترینها و تجربهی بهترینها، همون چیزی که من با چکش و میخ دارم فرو میکنم تو ذهنم. البته این قسمت از باورهام و این جنبه از ذهنم خیلی نیاز به کار و تمرین و تلاش داره تا احساس ارزشمندی برام بدیهی بشه و باور کنم که من لایق بهترین ها هستم. استاد تو فایلِ ارزش ابزار گفتید که بهایی که برای کیفیت میدی باعث میشه که تجربه لذت بخشتری از استفاده از اون چیز داشته باشی. ماشینی که بابتش بهای بیشتری میدی، مطمئناً وسط راه خراب نمیشه که چند برابر هزینه کنی. هر هزینه دیگه که برای تهیه یه کالای باکیفیت پرداخت میکنی، نه فقط لذت بیشتری رو وارد زندگیت میکنه بلکه به جهان این رو القا میکنی که: من لایقم؛ لایقم که هرچیز از راه درست و ازبهترین کیفیتش بیاد تو زندگیم.
و این نگاه چقدر منو از اون جایگاه قبلی جدا کرد و رشد داد. به من یاد داد اگر میخواهی جاهای بهتر باشی، باید بهاشو بپردازی، اگر میخای غذای با کیفیت بخوری باید بهاشو بپردازی، اگر میخای لباس با کیفیت داشته باشی جای با کلاس برای کسب و کارت داشته باشی، امکانات بهتر سرمایش گرمایش محل کار رو تجربه کنی، باید بهاشو بپردازی. اما وقتی میتونی این بها رو بپردازی که خودتو لایق بدونی! و این موضوع خیلی من رو رشد داد. باعث شد چند تا ترمز رو شناسایی کردم و نتیجه برطرف کردنشون، یه مغازه شیک تو یه پاساژ شیک شد.
فایل “ارزش ابزار”، کلی باور احساس لیاقت منو رشد داد و شاید این یه نشونه باشه که، برم باز یه مروری روی آگاهیهای این فایل داشته باشیم.
زیبایی ها و فراوانی این فایل هم که مثل همیشه بینهایت بود:
اون تخمه های خوشمزه؛ اون تحسین استاد از مریم جان؛ اون شلوارک های استاد که آب رو جذب نمیکرد؛ اون پدرو پسری که توی آب بودن و لذت میبردن؛ اون ذوق کردن استاد تخمه هارو هوا پرت میکرد فراوانی ثروت که هر چیزی رو اراده کنی میتونی داشته باشی، فقط کافیه باور مناسب داشته باشی و ترمزی نداشته باشی؛ این پیشرفت تکنولوژی که به آسونی از توی اتاق خونه خرید میکنی؛ پاور بانکی که آنقدر هیولاست که ۱۵بار گوشی رو شارژ میکنه؛ این همه خرید استاد که، نشونه فراوانی ثروته، اون عشق خانم شایسته موقع درست کردن تخمه ها و نگاه مهربان مایک که نشون میده تو این خانواده عشقی فراتر از یه همخونی هست؛
واقعا خدارو شکر میکنم برای این سریال که کمک میکنه ما زمان بیشتری در احساس خوب باشیم که نتیجه اش ارسال فرکانس های قویتر به جهان و نتیجه ش دریافت نعمت و فراوانی بیشتر هست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۱184MB12 دقیقه
سلام بر همه شماها ؛ سلام بر همه ی شما که دلتان بوی خدا میدهد
این چند روز خدای عزیزم ؛ همش باش حال میکردم
به من گفت مگر نمیدانی در این جهان یک نیرو هست
مگر ایمان نداری رحیم من ؛ که خدای تو وصاحب تو ، همش خیر وخوبی است
گفتم چرا !! ایمان دارم ؟؟ ، اما بعضی موقع ها این ذهن افسار باتو بودن را از من میگیرد وبعد از مدتی متوجه میشوم که آنچه در زندگیم اتفاق می افتد همش به نفع من بوده است منتها این ذهن محدود من چند قدم جلوتر را نمی دید
سفت چسبیدم به این جمله که ؛ خدای من همش خیر وخوبی است پس محال است چیز بدی وارد زندگیم شود مثل همان دزدیده شدن تاکسی استاد که گفت اگر من مینشتم وهمش غم وناراحتی این کار را داشتم الان اینجا نبودم
بگذار برای شما خوبان ماجرا را خلاصه بگویم :
چند هفته بود که بایک ناخواسته بزرگ در زندگی روبرو شده بودم وبعضی مواقع این ذهن چها دست پایم را میگرفت و تلپ مینداخت وسط ومعرکه ….
روی فایل ۵۰ بودم وگفتم خدای خوشگلم ؛ عزیزم تو یک چیزی بگو
در همین موقع یادم اومد که ” اتفاقا حالتان خودبخود بد میشود ولی خودبخود خوب نمیشود ” این مورد را صدها بار تجربه کرده ام
خداجونم مگر نمیگی من همیشه پیشت هستم وبا آن همه بزرگی آماده ام که نوکرت شوم ؛ بغضم ترکید اشک در چشمم حلقه زد
وارد خونه الهیم شدم سایت باز شد وبا لپ تاپ کار میکردم دست خورد روی ماجرای دزدیده شدن ماشین دنده آرژانتینی استاد ؛ دانلود شد ( بچه از همتون خواهش میکنم هر دو یا سه ماه دوباره برگردید واین فایلها را ببینید این کار را بکنید چون ” هر چه درکتان بیشتر میشود .هر چه خالصتر میشوید وهر چه بیشتر در این مسیر میمونید به خداوندی خدا قسم ؛ درکتان وظرف وجودتان بیشتر میشود من این یکی را هم با تمام وجود تجربه کرده ام ….)
این فایل را گوش کردم وبه این ایمان رسیدم که چرا همش در قرآن ، داستانهای پیامبران را تکرار میکند ومیگوید
برای اینکه اگر میخواهی این اگاهیها وارد ” زندگیت ” شود باید ” تکرار تکرارشان” کنی بعد دیدم تکرا ین همه داستان بیخودی نیست
فایل استاد را که گوش کردم انگار تا حالا این یکی را ندیده بودم
چه آگاهیهایی داشت برای من ؛ گریه ام گرفت ، دقیقا دریافتم که خدای عزیزم ؛ آن جان جانان ؛ اون بهترین رفیق زندگیم ؛ به من گفت :
رحیم تو شرح حال این روزهای زندگیت را خواستی ؟
تو از من خواستی ودرخواستی داشتی ؟ بیا ؟ این هم جوابت ؟؟!!!!
اینو که گوش کردم ؛ ایمانم هزار برابر شد که فریاد بزنم : هااااااااااااااااااااااااااااااای برادر وخواهری که داری این جملات دست وپا شکسته را میخوانی بهت میگم :
” هو السمیع العلیم ”
او همه ی حرفهای شما را میشنود و۱۰۰% پاسخ میدهد امکان ندارد امکان ندااااااااااااااااااارد پاسخ ندهد جوابت را میدهد برابر ” ایمانی ” که بهش داری ؟ برابر ” باوری ” که بهش داری ؟
قسم به آن عشقی که حسین ع بهش داشت وبا کودکش این عشق را به حد اعلا رساند که آمد وبه من این درس را داد که ای فرزندان آدم از ” هیچ چیز ” نترسید در جهان ” عشششششق ” وجود دارد میخواهم برایت بگویم که خدا چطور جوابم را داد خوب گوش کنیییییییید
” وقتی روی باورهایت کار میکنی ، ممکن است از کارت اخراج شوی ، ممکن است مثل من ؟؟؟ بی خبر ….؟؟؟!!! بی خبر وبدون درخواست ….
متوجه شوی که بون اینکه خودت خواسته باشی ودرخواست داده باشی یک دفعه بگویند حکم بازنشسته ایت آمده ؟؟؟؟؟
یعنی چه ؟
من که درخواست نداده ام ؟ من که نخواسته ام ؟؟؟؟ آخه چرا ؟ چرا چرا چرا ؟؟؟؟
این ناخواسته بیاید وتوناراحت شوی وغمگین
بعد بهت جواب بدهد که مگر تو مسیر تازه ای را باز نکرده ای ؟ مگر تو خودت نمیگفتی ؟ جسمم در این اداره است اما روحم بالای ابرها پیش خدا
با خودش دارم حال میکنم .
هر مشکلی دارم تا جایی که میتونم حلش میکنم بعد میکم خدا جون ؟ خدا خوشگلم ؟ حالا نوبت توست
بعد چنان کارت را درست میکند وبرای من کرد که مو لای درزش نمیرفت
قصه اش زیاد دراز است اما میخام یک جمله بگویم وآن تمام من است وآن فایل دزدیده شدن تاکسی استاد است
” وقتی روی باورهایت با عشق کار میکنی ممکن است هر دو پایت را از دست بدهی ( اینو گفتم که در حالت بدترینش باشد ) ممکن است این اتفاق برایت بیفتد در این حالت حححححححححححححححق نداری بشینی وگریه کنی . چون این زیباترین وخوشگل ترین راهی است که آن خدای عزیز دلم ؛ برایت گذاشته است وتوباید ۱۰۰ % به این مسیر ادامه دهی وپیوسته بگویی هر چه آید خوش آید
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
آآآآآآآآآآآآری :
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
آری اگر دارم روی باورهایم کار میکند وبه من گفت با نشانه ای که باید سرت را در این راه بدهی ؟ من بگویم چشم . به جای سر . من حاضرم از میان کمر خودم را به تو واین مسیر که برایم باز کردی بدهم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
من با تمام وجود وتمام عشق ازلی وابدی حاضر در این راه وادامه دادن بهش هستم
خداجون به خودت قسم ؛ خیلیییییییییییییییییییییییی دوستت دارم
قربانت : رحیم
سلام بر همه شماها ؛ سلام بر همه ی شما که دلتان بوی خدا میدهد
این چند روز خدای عزیزم ؛ همش باش حال میکردم
به من گفت مگر نمیدانی در این جهان یک نیرو هست
مگر ایمان نداری رحیم من ؛ که خدای تو وصاحب تو ، همش خیر وخوبی است
گفتم چرا !! ایمان دارم ؟؟ ، اما بعضی موقع ها این ذهن افسار باتو بودن را از من میگیرد وبعد از مدتی متوجه میشوم که آنچه در زندگیم اتفاق می افتد همش به نفع من بوده است منتها این ذهن محدود من چند قدم جلوتر را نمی دید
سفت چسبیدم به این جمله که ؛ خدای من همش خیر وخوبی است پس محال است چیز بدی وارد زندگیم شود مثل همان دزدیده شدن تاکسی استاد که گفت اگر
سلام بر شما سلام بر وجود خدایت . خوشحالم کردی که دلم را به گرمای وجود خودت گرم کردی از آن مهربان از آن یگانه حاکم جهان که ما باورش نداریم از همه کس انتظار داریم جزء او ……
از آن مهربان من ؛ که هر وقت بی ریا خودم را انداختم در آغوشش بهم گفت خوش آمدی وتمام کاربارش را رها کرد تا جواب منو بدهد وچنان زیبا کارم را درست کرد که همش نشستم گریه کردم به خودش سوگند دیدمش ملاقاتش کردم که چگونه در قیافه آدمها رسوخ کرد وکارم را با عشق انجام داد
ازش میخواهم که آن خدا بر تخت تمام عیار ” ارین کیا ” بنشیند ومثل ملکه ها بنشیند وتماشا کند که چکونه برایش کار میکند
ازش میخام که 100% برتخت وجودت بنشیند وتو وخدایت باهم بخندید و تمام زندگیت پر پر از شادی باشششششششششششششششششششششششد
ممنون که با کلامت تنور دلم را بلیزتر کردی ممنون سردار
خدانگههههههههههههدارت