دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محسن عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
یکی از جملات تاکیدی من: زندگی یک بازیست. فقط باید قانون این بازی رو یاد بگیریم تا از هر لحظهاش لذت ببریم و اما یکی از بازیهای توی این زندگی، یعنی بازی فوتبال، این درسها رو برام داره:
فوتبال به من یاد میده که باید هدف داشت، بازیِ بدون هدف، بیمعنیه و همینطور زندگی بدون هدف بی معنیه.
فوتبال به من یاد میده، بازیکن روبرو که مانع راحت گل زدنت هست رو باید مثل یک مانع و تضاد حل کرد و ازش رد شد. چه جوریِ رد کردنت بستگی به این داره که چقدر مهارت داری وتمرین کردی.
فوتبال به من یاد میده، دربازی باید ابزار درستی واسه رسیدن به هدف انتخاب کنی.
گردی توپ فوتبال، امکان روان تر رفتن به سوی هدف رو بهم یادآور میکنه و بهم میگه، توپ گردتر که حاصل داشتن باد به اندازهی کافی هست، نشان از باورهای قدرتمندکنندهتر داره. توپ گردتر برای بازی زندگی، حاصل کار روی باورهاته. هر چقدر بتونی باورهاتو صیقل بدی و زنگارشونو بگیری، توپ زندگیت گردتر میشه، اصطکاکش کمتر میشه و راحترتر سُر میخوره و میره. همونطور که یه سنگ گرد رو میتونی راحتتر حرکت بدی با نیروی کم تا یه سنگ مربع رو.
فوتبال به من یاد میده، گلی که خوردی رو میشه جبران کرد و هر گلی که زدی، باید شادی کرد و از موفقیتت لذت برد و دوباره آماده شد.
وقتی به بازی فوتبال تیمهای بزرگ از یک زاویه دیگه نگاه میکنم میبینم، تیم هایی که از امتیاز عقب موندن، چطوری میتونن با کنترل ذهنشون در دقایق آخر گل بزنن و گاهی بازیکنها و تیمهای خیلی خوب، چطور فقط به این دلیل که نتونستن ذهنشون رو سر یه اتفاق و تضاد کنترل کنن، باختند.
به قول استاد، کنترل ذهن مهارتی است که آدمهای خیلی کمی تونستند کسبش کنند. کنترل ذهن یک تمرین مداوم و همیشگی است و راه کسب این مهارت، از تلاش برای تمرکز بر نکات مثبت هر چیزی، شروع میشه.
من اگر جای مربی ها بودم میگفتم: این فایل ها رو گوش کنید وتمریناتشو انجام بدید و کنترل ذهن یاد بگیرید. چون برندهی بازی خصوصا بازی دو تیم که هر دو حرفهای هستند، تیمی هست که مهارت بیشتری در کنترل ذهن داره. وگرنه به قول استاد، از یه جایی مهارتهای فیزیکی فوتبالیستها با همدیگه برابر میشه و اختلاف نتایج، خودش رو توی کنترل ذهن نشون میده.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۵185MB12 دقیقه
سلام به همسفرهای خوبم
خانم شایسته مبارکتون باشه دوربینی که هدیه گرفتید،
استاد به خاطر عشق و مهربانیتون و به خاطر اینکه از این سفرنامه حمایت میکنین سپاسگزارم
من بیشتر علاقه به عکس برداری دارم و در فیلم برداری علاقه دارم که از گل ها و گیاهانی که باد تکونشون میده فیلم بگیرم و سلوموشن کنم خیلی زیبا میشه
یکی از موهبت های ثروتمند شدن اینه که به میتونی به عزیزانت هدیه های خوبی بدی، آیا با فقیر بودن میشه؟
چقدر فیلم برداری عالی شده
من عاشق فوتبال هستم، همیشه دوست داشتم که با پدرم بازی کنم و روابط عالی ای داشته باشم و از این سفرنامه دارم یاد میگیرم که طبیعی زندگی کنم، استاد و خانم شایسته و مایک به خاطر روابط فوق العادتون بهتون تبریک میگم و امیدوارم هر روز روابطتون بهتر بشه و عشق بیشتری رو تجربه کنید
فضای ستیت پارک خیلی زیباست، چمن های خوش رنگ، درختان زیبا
فیلم برداری در حال دویدن عالیه!
شور و هیجان خانم شایسته Love that
خدای من اونجا الان بهاره؟! چقدر زمان فصول تو جهان متنوع هست، من عاشق فصل بهارم. دوست دارم یک جایی زندگی کنم که همیشه هواش و طبیعتش بهاری باشه
استاد در پیدا کردن ابزار حرفه ای عالی هستی چقدر این دوربین خوبه
پرچم آمریکا، پرچم کانادا، اون یکی پرچم کجاست؟
عاشقتونم چقدر عالی خوش میگذرونین
من تا حدی لری میفهمم اما پوست گندی نمیدونم چیه :))
آخ آخ آخ مایک چه کردی
استاد شاید فوتبالت به نسبت و قیاس خودت خوب نباشه اما شما استاد عمل به قوانین هستی و زندگی رویایی ای رو برای خودت ساختی و این از همه چی مهم تره
ماشالا گزارش گر :))
ضربه سر آخر عاااااااااالی بود
و اما بریم سراغ درسی این قسمت از سفرنامه: این قسمت یک پیام جدی برای منه. و اون «مسابقه دادن» هست. کل زندگی من بر پایه مسابقه دادن چیده شده. بر پایه رقابت چیده شده. از زمانی که یادم میاد در حال مسابقه دادن بودم. مدرسه بودم در حال مسابقه داده برای گرفتن نمره ۲۰. در حال مسابقه داده برای اول شدن تو شهر. مسابقه دادن برای اول شدن در استان. برای اول شدن تو هزار تا موضوع دیگه. چون همش در حال مسابقه دادن بودم جهان از این مسابقه به مسابقات دیگه من رو میبره. من با خودم دارم چی کار میکنم؟ چرا من با همه کس و همه چیز دارم مسابقه میدم؟ استاد عزیز.. خانم شایسته عزیز.. دوستانی که کامنت من رو میخونید و همسفران خوبم من حتی با شما هم مسابقه دادم.. کل زندگی من بر پایه مسابقه دادن چیده شده.. این رفتار در من خیلی عمیقه.. تا یاد دارم همیشه در حال گیم بازی کردن و مسابقه دادن بودم. تا یادمه برای لذت بردن زندگی نکردم و همیشه دارم مسابقه میدم. اینکه چطور از فلانی برنده بشم. چطور میتونم نفر اول باشم؟ خدایا من دارم با خودم چی کار میکنم؟ من دارم به خودم ستم میکنم. کل زندگیم رو به مسابقه دادن گذروندم. «««کل زندگیم رو»»» این رفتار در من عمیقه. این همون عامل رنج و نجواهای ذهنی منه. منی که کل زندگیم رو به مسابقه دادن گذروندم برای حذف این ویژگی هم مسابقه میدم. اگه تکاملم رو طی نمیکنم چون میخوام مسابقه بدم. اگه تقلا میکنم چون دارم مسابقه میدم. اما من نمیخوام مسابقه بدم. من میخوام طبیعی زندگی کنم. من میخوام با آرامش زندگی کنم. من میخوام از زندگیم لذت ببرم. ۴ روز اومدم تو این دنیا که لذت ببرم چرا باید با مسابقه دادن بیهوده زهرمارش کنم؟ این خیلی تو وجود منه. کل زندگیم ارو اینطوری گذروندم.. تنها چیزی که میتونه من رو درمان کنه اجرای عملی قانون تکامل هست. تنظیم احساس و پیروی کردن از خداوند نیاز به تسلیم بودن داره نیاز به بها پرداخت کردن داره..
سپاسگزارم هلن عزیز، من یک عمری چنین شخصیتی رو داشتم و دارم به همین دلیل فکر نمیکنم روزی برسه که بگم تونستم درمانش کنم و میتونم ذره ذره بهترش کنم
سلام اعظم عزیز. خوشحالم که این کامنت بهتون آرامش داده. براتون آرزو آرامش و لذت بیشتر از زندگی دارم.
کتیبای عزیز اسمت خیلی زیباست، پس گندی میشه ماش :)) سپاسگزارم
سپاسگزارم امیدوارم هر روز به سمت زیبایی ها و آرامش و لذت بیشتر هدایت بشی دوست خوبم.
:)) سپاسگزارم محمد عزیز. پس گندی میشه عدس.