سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۵

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محسن عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

یکی از جملات تاکیدی من: زندگی یک بازیست. فقط باید قانون این بازی رو یاد بگیریم تا از هر لحظه‌اش لذت ببریم و اما یکی از بازی‌های توی این زندگی‌، یعنی بازی فوتبال‌، این درس‌ها رو برام داره:

فوتبال به من یاد می‌ده که باید هدف داشت‌، بازی‌ِ بدون هدف‌، بی‌معنیه و همینطور زندگی بدون هدف بی معنیه.

فوتبال به من یاد می‌ده‌، بازیکن روبرو که مانع راحت گل زدنت هست‌ رو باید مثل یک مانع و تضاد حل کرد و ازش رد شد. چه جوریِ رد کردنت بستگی به این داره که چقدر مهارت داری وتمرین کردی.

فوتبال به من یاد میده‌، دربازی باید ابزار درستی واسه رسیدن به هدف انتخاب کنی.

گردی توپ فوتبال‌، امکان روان تر رفتن به سوی هدف رو بهم یادآور می‌کنه و بهم میگه‌،  توپ گردتر که حاصل داشتن باد به اندازه‌ی کافی هست‌، نشان از باورهای قدرتمندکننده‌تر داره. توپ گردتر برای بازی زندگی‌، حاصل کار روی باورهاته. هر چقدر بتونی باورهاتو صیقل بدی و زنگارشونو بگیری‌، توپ زندگیت گردتر می‌شه‌، اصطکاکش کمتر میشه و راحتر‌تر سُر می‌خوره و میره. همونطور که یه سنگ گرد رو میتونی راحتتر حرکت بدی با نیروی کم تا یه سنگ مربع رو.

فوتبال به من یاد میده‌، گلی که خوردی رو میشه جبران کرد و هر گلی که زدی‌، باید شادی کرد و از موفقیتت لذت برد و دوباره آماده شد.

وقتی به بازی فوتبال تیم‌های بزرگ از یک زاویه دیگه نگاه می‌کنم می‌بینم‌، تیم هایی که از امتیاز عقب موندن‌، چطوری می‌تونن با کنترل ذهنشون در دقایق آخر گل بزنن و گاهی بازیکن‌ها و تیم‌های خیلی خوب‌، چطور فقط به این دلیل که نتونستن ذهنشون رو سر یه اتفاق و تضاد کنترل کنن‌، باختند.

به قول استاد‌، کنترل ذهن مهارتی است که آدمهای خیلی کمی تونستند کسبش کنند. کنترل ذهن یک تمرین مداوم و همیشگی است و راه کسب این مهارت‌، از تلاش برای تمرکز بر نکات مثبت هر چیزی‌، شروع می‌شه.

من اگر جای مربی ها بودم می‌گفتم: این فایل ها رو گوش کنید وتمریناتشو انجام بدید و کنترل ذهن یاد بگیرید. چون برنده‌ی بازی خصوصا بازی دو تیم که هر دو حرفه‌ای هستند‌، تیمی هست که مهارت بیشتری در کنترل ذهن داره. وگرنه به قول استاد‌، از یه جایی مهارت‌های فیزیکی فوتبالیست‌ها با همدیگه برابر می‌شه و اختلاف نتایج‌‌، خودش رو توی کنترل ذهن نشون می‌ده.

 

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۵
    185MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «احسون» در این صفحه: 8
  1. -
    احسون گفته:
    مدت عضویت: 3005 روز

    سلام به بروبچه های عباس منش🙌

    امیدوارم حال همه خوب باشه 🙏

    خب بریم سراغ نکات این قسمت :

    شاید نکته اولی که برام جالب بود ابراز عشق و همراهی و همدلی بود . اینکه ببینی عشقت به چیزی خیلی علاقه داره و داره تمام توانش رو با علاقه می ذاره روی موضوعی و تو سعی می کنی علاقت و همدلیت رو بهش نشون بدی .

    خرید دوربین برای خانم شایسته توسط استاد هم نوعی از این همدلی بود .

    این حرکات به طرف مقابل هم انگیزه و اشتیاق بیشتری میده و امیدوار تر و مشتاق ترش می کنه و هم رابطه ی فی مابین رو بهبود میده و قوی ترش می کنه.

    شاید درس خوبی باشه که اگر کسی رو دوست داریم ببینیم به چی علاقه داره و داره به چه کاری خیلی توجه نشون میده و چه کاری رو خیلی بهش مشغوله و براش اهمیت داره و می تونیم با خرید یک هدیه تو اون زمینه بهش نشون بدیم که چقدر برامون اهمیت داره .

    البته شاید لازم نباشه اون چیز حتما هم خیلی گرون قیمت باشه . شاید اصلا مثلا یک کتاب تو اون زمینه باشه . نفس اون هدیه دادن تو اون زمینه خیلی مهمه ./

    البته این کار استاد بنظرم می تونه یه درس دیگه هم داشته باشه . اینکه گاهی تو ممکنه کاری رو شروع کنی و یا علاقه داشته باشی ولی دیگران خیلی باهات موافق نباشن و غر بزنن و ازت ایراد بگیرن و یا بگن بی فایدست و اینها . ولی اگه ببینن تو با تمام این حرف ها داری کار خودت رو می کنی و از راهی که میری مطمئنی و داری پیشرفت هم می کنی و مصمم هستی روی خواستت و داری عملا نشون میدی که هم علاقمندی و هم تواناییش رو داری این همون آدم ها رو حتی مجاب می کنه که تسلیم بشن و قبولت کنن و حتی تو اون راه باهات همراه بشن و کمک و تشویقت کنن. البته ممکنه تا مدت ها نشه و طول بکشه ولی بالاخره با استقامت و مداومتی که بخرج میدی بقیه هم می فهمن که واقعا یه هوس و مقطعی نبوده و تو کارش و هدفش و راهش جدیه .

    این از ماجرای هدیه دادن دوربین./

    نکته ی بعدی برمی گرده به همبازی بودن و پایه بودن پدر و مادرها .

    خود من هیچوقت پدر و مادرم از بچگی باهام همبازی نبودن . کلا بنظرم خب هرچی عقب تر بریم اینطوری بوده و البته خب عوامل زیادی اثر گذار بوده تو این قضیه . ولی خونواده های جدید و پدر و مادرهای امروزی خیلی خیلی بیشتر سعی می کنن با بچه هاشون بازی کنن و وارد گود بشن . چه مثل اون پدری که با بچه هاش دوچرخه سواری می کرد و چه خود استاد که با مایک فوتبال یا بازی کامپیوتری می کنه . اینها هم هم بخاطر افزایش سواد و درک روانشناسی هست و هم شاید بخاطر تضادها و خواسته هایی بوده که پدر و مادرهای خودمون مثلا با ما بازی نمی کردن خیلی و حالا اون تضاد باعث شده ما خودمون رو جای بچه هامون بذاریم و بخواهیم که باهاشون بازی کنیم و مثلا مثل ما تو دلشون نمونه . اینم یه درس خوبه باز که اگر بچه داریم با بچه هامون پایه بازی باشیم و اولین و بهترین رفیق بچه هامون باشیم .

    بنظرم خیلی اثر داره تو رابطه والدین با بچه ها . خیلی تو روحیشون تاثیر داره وقتی پدرت پایه باشه و همبازی و واقعا بشه باهاش حال کرد و لذت برد . وگرنه فاصله فرزند از والدین بیشتر میشه و اون بچه کم کم بدنبال راه دیگه ای می گرده که ممکنه رفقای خوبی گیرش نیان. چی و کی بهتر از یه پدر و مادر پایه ؟!

    جالبه تو انگلیسی وقتی می خوان بگن پایه ای مثلا فلان کار رو کنیم یکی از اصطلاحاتشون اینه که

    are u game ?

    و اون یکی مثلا میگه هرچی باشه پایه ام

    i’m game anything at all

    و جالبه که از واژه game استفاده میشه .

    پس خیلی مهمه بنظرم اینکه بتونیم اگر بچه داریم با بچه هامون برای بازی وقت بذاریم و بقولی پدر و مادر پایه ای باشیم !/

    نکته دیگه اینکه چقدر کیف میده پدر و مادرت ازت تعریف کنن از بچگی و بهت انرژی مثبت بدن .مثلا اونجایی که استاد می گفت این پسر جوان و رعنا … و مایک سینش رو داد جلو و چه حس خودباوری و ارزشمندی ای پیدا کرد .

    دم استاد گرم که بنظرم هرتضادی که خودش در بچگی داشته و شاید نه والدینش باهاش خیلی پایه بودن و نه شاید بهش انرژی مثبت می دادن و ازش تعریف کردن ولی با فرزندش داره برعکسش رو انجام میده .

    (البته نمیشه خیلی به پدر و مارهامون ایراد بگیریم چون اونها تضادهای دیگه ای داشتن و شرایط شاید متفاوت و سخت تری داشتن که در حدی که تونستن سعی کردن به هرحال دردهایی که خودشون کشیدن رو ما نکشیم و شاید مثلا این ابراز عشق و انرژی دادن و بازی کردن و اینها اصلا فراتر از زمانشون و درکشون بوده . کما اینکه شاید بازهم آینده چیزهای دیگه ای مهم بشه و تضادی بشه برای فرزندانمون که ما درک نکردیم و اونها در قبال فرزندانشون بخوان که انجام بدن)/

    نکته دیگه در مورد استاد اینکه اونجایی که میگه بقول بچه های “دهاتمون …”

    اینکه استاد بارها براحتی از دهاتشون و اصل و نسبشون میگن که از دهات های کهکیلویه و بویر احمد هست و لر هستن و اینها واقعا قابل تحسینه . بارها و بارها می بینیم که خیلیا که شاید تازه فقط احساس می کنن که به جایی رسیدن و یا پولدار میشن یا مثلا پایتخت نشین میشن و چیزهایی شبیه به این بقیه رو شهرستانی یا دهاتی خطاب می کنن و از اصالت و زادگاهشون و زبان و لهجشون و همشهریا و هم روستاییاشون فرار می کنن و سعی دارن بگن اون آدم نیستن و اونجایی نیستن و اینها .

    ولی اینکه استاد براحتی و با افتخار یاد اون روستا و خاطرات و بچه هاش رو میکنه نشون میده این آدم چقدر آزاد هست و چه قلب مهربون و بزرگی داره و با معرفته و چقدر راحت میگه فلان جاییه و اصلا بچه دهاته فلانه و افتخار هم می کنه . دمت مستدام باد استاد خاکی ./

    نکته بعد اینکه استاد با اینکه بدم بازی نمی کنه و یه چشمه هایی از تکنیک هم نشون میده و یه پا دوپا میزنه و اینها ولی بازم می بینیم که میگه ولی هیچوقت فوتبالم خوب نبوده. اول با خودم گفتم شاید استاد داره تواضع و شکست نفسی می کنه و شایدم داره به هرحال سعی می کنه با خودش روراست باشه و واقعیت ها رو راجع به خودش قبول کنه. ولی حس کردم واقعا استاد این قوانین هم که باشی ممکنه جایی اون ذهن و آرشیوهای ذهنی اذیتت کنه و یه آن صداش بلند شه و بگه که تو توی این زمینه خوب نیستی ! … یادته که از بچگی همیشه می زدن تو سرت و سر نخواستنت دعوا بود و آخر یارکشیت می کردن ؟!

    اینم برام نکته خوبی بود . خود استاد هم میگه که منم هنوزم و هر روز دارم رو خودم کار می کنم و منم هنوز ایراداتی دارم و گاهی از دستم در میره و شیطان ذهن هیچوقت بیکار نمیشینه.

    شاید بعضی دوستان ایراد بگیرن که چرا اینو گفتی ولی بنظرم این خیلی خوبه که ببینیم و از استاد بت نسازیم و بدونیم که حتی پیامبران هم اشتباهاتی می کردن و پرفکت و کامل نبودن . ولی استاد الگوییه که فقط یه همچین جاهایی شاید اینقدر ریز از دستش در میره و تونسته تو اکثر جنبه ها باورها و خاطرات منفی رو الک کنه و باورهای عالی و مثبتی بسازه .

    اصلا خوبی این فیلم گرفتنها همینه که می بینیم حتی ایشون هم گاهی از دستش در میره و اینکه اگر گاهی نتونستیم خودمون رو کنترل کنیم و اسیر خاطرات یا باورهای منفی شدیم خودمون رو سریع نبازیم و حالمون بد نشه و غرق نشیم و بدونیم که قرار نیست هیچ خطایی تو این قضیه نداشته باشیم . حتی یه جایی خود خانم شایسته هم که از استاد تعریف می خواد کنه میگه این پیر … و بعد عوض می کنه و میگه عقابه دره های … این یعنی خانم شایسته هم حتی ممکنه صد در صدی همه کلمات و حرفاش و اعمالش مثبت نباشه و از ناخودآگاهش صرفا بهترین ها سر نزنه . پس نباید خیلی کمالگرا باشیم . ولی نکته مثبت اینجاست که چقدر سریع متوجه میشه که شاید کلمات بهتری هم می تونست توصیف کنه و چقدر سریع تونست مچ ناخودآگاهش رو بخوابونه و بفهمه این قضیه رو و تونست سریع متوجه بشه و میگه تیزپای آبشار نیاگارا . ما هم همینیم . نباید انتظار بی نقص بودن داشته باشیم از خودمون . بلکه باید سریع بتونیم متوجه بشیم فقط و بایستیم جلو ناخودآگاه منفی و سریع تغییرش بدیم به شکلی مثبت.

    البته الان هم که دوباره فیلم رو دیدم اونجایی که استاد میگه کور و فلج ها رو قبل من می گرفتن و خانم شایسته گفتن نقشت در تیم چی بوده استاد گفتن ساق می زدم و خانم شایسته می خنده و این یعنی استاد خودش خیلی خوب یاد گرفته حتی به همون خاطرات بد یا باورهای مخرب هم بخنده و تبدیلشون کنه به بهونه ای برای اسباب شوخی و خنده و شادی بیشتر و این هم یک تکنیک خیلی خوبه . یعنی در ظاهر اون یک ضعف و ناباوری بوده ولی تبدیلش می کنیم به خاطره ای برای خندیدن و اینجوری بجای اینکه مثلا دیگران فکر کنن مثلا ضعیف بوده تو فوتبال همه ذهن میره به سمت اینکه چقدر این آدم باحال و بامزه بوده و هست. /

    نکته دیگه گل از راه دور استاد بود . بنظرم امید بخش بود . گاهی شاید سالها دور باشیم از آمادگی و یا تکاملمون رو خوب طی نکرده باشیم ولی شاید هنوز راه هایی باشه . شاید راه هایی باشه که بشه اون کار رو انجام داد هنوز. شاید برای گل زدن لازم نباشه حتما بهترین فیزیک بدنی رو ، بیشترین سرعت رو ، بالاترین حد تکنیک و غیره رو داشت . شاید یه شوت از راه دور و همون توانایی هایی که هنوز داری بتونه ثمر بخش باشه و تو رو به نتایج مورد نظرت برسونه . همونطور که مایک جوان و پر انرژی و با آمادگی بدنی بالا که بسیار چابک تر و دونده تر از استاد می تونه باشه و در ظاهر استاد شاید بگه من آخه چطور می تونم با این سن و سال با مایک رو برو بشم و برنده باشم ؛ ولی می بینیم که استاد به همون نسبتی که سن و سالش بیشتره تجربیات بیشتری داره و میدون دیده تره و از همون پتانسیلی که داره یعنی وارد کردن قدرت بیشتر به توپ می تونه از راه دور گل بزنه. این یعنی موانع و مشکلات پیش راهمون شاید مثل مایک خیلی قوی تر و بالاتر و جوون تر و آماده تر و سرسخت تر بنظر بیان و هیچ شانسی در ظاهر نداشته باشیم ، ولی اگر حرکت کنیم و میدون رو خالی نکنیم شاید با همون داشته هامون و حتی همون تجربیاتمون و شوت های از راه دورمون بتونیم گل بزنیم به نتیجه دلخواهمون برسیم ./

    اما نکته دیگه اینکه خانم شایسته گفتن با اینکه بازی چهار به یکه ولی مایک می تونه چهارگل دیگه بزنه و برنده بشه و تو فوتبال هیچی قابل پیش بینی و تموم شده نیست.

    می خوام بگم زندگی هم خیلی شبیه فوتباله .

    فوتبالیاش یادشونه که تو لیگ قهرمانان اروپا بارسلونا توی پاریس 4-0 از پاریسن ژرمن شکست خورده بود ولی تو نیوکمپ 6گل به این تیم زد و صعود کرد . یا لیگ قرمانان همین سال قبل که لیورپول تو نیوکمپ 3-0 از بارسلونا شکست خورده بود ولی توی زمین خودش 4-0 بارسلونا رو برد و محمد صلاح ستاره مسلمان لیورپول که حتی خودش نتونست بازی کنه ولی روی لباسش نوشته بود never give up

    یعنی هرگز و هیچوقت تسلیم نشو و واقعا هم جواب داد.

    یا تاتنهامی که توی لندن 1-0 از آژاکس شکست خورده بود ولی توی خونه ی آژاکس و در آمستردام هم نیمه اول بازی دوتاگل دیگه خورده بودن ولی با 3 گل لوکاس مورا که آخریش هم دقیقه ی 95 و چند ثانیه قبل از سوت پایان بازی بود اون تیم رو حذف کردن و یادمه پوچتینو مربی تاتنهام گفته بود که i believe in universal energy

    یعنی من به انرژی کیهانی اعتقاد دارم.

    پس هرگز نباید ناامید شد و تا آخرین لحظه باید ادامه داد و تسلیم نشد./

    کلا در ظاهر قسمت ساده ای بود ولی در باطن خیلی نکات داشت که سعی کردم تا جایی که می تونم در بیارمشون.

    یه توصیه هم به مایک : یکم مربع رو بیشتر فشار بده 😘✌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 126 رای:
  2. -
    احسون گفته:
    مدت عضویت: 3005 روز

    سلام قاصدک عزیز و ممنونم ازت بابت لطفی که به من داشتی . سپاسگزارم بابت وقتی که گذاشتی و کامنت پر مهرت . آرزوی سعادت برای شما دوست گرامی دارم . :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: