سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا ازت سپاسگزارم که در مداری هستم که به لطف خودت می توانم شاهده این همه زیبایی ازادی،نشاط،ثروت،سلامتی روابط عاشقانه،طبیعت بکر و تمیز باشم.

واقعا هربار این زیبایی ها را میبینم قلبم با تپش در می اید وقتی رودخانه زیبا رو می بینم ،صدایش را میشنوم،رودخانه ای که با تونلی از درختان سبز فسفری پوشانده شده به قول مریم جان اصلا دیوانه میشم ….الهی شکر

وقتی رابطه عاشقانه این دو زوج رو میبینم تمام سلول های بدنم به تحسین وا میدارند و قلبم جوانه میزند ..

نمیدانم حسم را چه گونه بیان کنم

حسی که در فهم کلمات نیست

حسی که فقط اشک ِ و اشک

حسی که به جهان فریاد میزنی من هم میخوام

من هم ازادی میخوام

من هم تجربه طبیعت ، روابط با انسان هایی که فقط میخواهند لذت ببرند و شاد باشند ،عشق، و هرانچه که مرا به منبع نزدیک کند میخواهم (البته ابتدا باید به منبع نزدیک باشم تا تجربه چنین زیبایی هایی را داشته باشم ) اصلا مثل یک فرموله مثلِ یک زنجیره اس وقتی من با منبع یکی باشم هر انچه که میبینم اثری از خداوند دیده ام دوباره شگفت زده میشوم دوباره سپاسگزار میشوم و همین طور این سیکل مثبت ادامه پیدا میکنه خدایا شکرت خدایا سپاسگزارتم …

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

به دریا بنگرم دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشان روی زیبای ته وینم

مریم جان و استاد سپاسگزارتونم که ما را با خودتون همراه کردید در این سفری که پراز نعمت به قول مریم همش سوده وسوده و سود