هدایت و مهمتر از آن، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذتبخشی است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته میشود.
ما هیچ برنامهی از پیش تعیین شدهای برای این سفر نداریم.
همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم، حتی نمیتوانم کوچکترین ایدهای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیباییهایش بیش از آن است که بتواند در قوّهی تخیلم بگنجد، زیرا خداوند استاد برنامهریزی هاست.
ما فقط خودمان را به این جریان جاریِ خوشبختی سپردهایم و تمام سعیمان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.
تمام سعی ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی، ما را به مسیرِ زیباییهای بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت، تشخیص نشانهها، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.
چراکه زبانِ گفتگوی این جریان، «از طریق نشانههاست».
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳150MB10 دقیقه
با نام ویاد خدای مهربان و همیشه هدایتگرم.
سلام به همه ی هدایت شده گان به راه درست زندگی.
چقدر هدایت واضح و روشن در زندگیتون جریان داره و ما قشنگ تو فایلا داریم میبینیم.
هدایت به اون منطقه زیبا برای اینترنت چقدر چقدر زیبا بود بخدا هرجا که میبینم میگم من میخام اینجا باشم و زندگی کنم ولی باز تو فایل بعدی نظرم عوض میشه میگم اینجا باز از جای قبلی هم قشنگتره خداییش از این همه زیبایی و فراوانی نعمت و سرسبزی واقعا نمیدونم چی بگم
بانو با اون دستای سحرآمیز و جادویی که داری با انتخاب کلمات و چیدمانش کنار هم معجزه هایی در زندگیمون بوجود میاری که در تمام این دوران زندگیم نداشتم و حسش نکردم سپاسگزارتم عزیزم.
استاد استاد شادیها شما با اون انرژی که دارین محال یک لحظه از زندگیتون بدون شادی و خنده بگذره.
واووووو هربار که سفر با دوچرخه شروع میشه هیجان من بیشتر میشه.
شما دفتر کاری دارین به وسعت جهان وبا منظره هایی بینظیر این نهایت لذت آزادی مکانی و زمانی و استقلال مالی هستش بخدا عاشقتونم.
هدایت چقدر زیباست.
منم دیروز که خونه بودم هدایت شدم ازصب دخترم میگفت بریم خونه مامان بزرگ و اصرار میکرد و اخرش به همسرم گفتم ببر که گفت کار دارم از بس دخترم اصرار کرد من با سواری اومدم تو مسیر چقدر با دیدن مناظر لذت بردیم جنگل و کوه و شالیزار و مغازه ها چقدر زندگی به قشنگی در جریان بود.
تا رسیدم با استقبال گرم مادرم و خواهرم برادرزاده ام و داداشم و….. روبرو شدم یکی برام ناهار گذاشته بود یکی برام انجیر چیده بود یکی هندونه اترک گذاشته بود خیلی خوش گذشت بهم.بعد از مدتی نشستیم یه چای خوشمزه تابستونی نوش جان کردیم.هدایت باز ادامه داشت .
و پروازای حج شروع شده بود اتفاقا پسر خالم و خانمش هم راهی حج بودن و رفتیم اونجا روستا .وااااوووو چقدر شتر و گاو داشتن چقدر زیاد بودن.باز نعمت خداوند جلومون بود سفره پهن شده بود دوغ شترتازه و خنک خوردیم بینظیر بود بعد از مدتها.چقدر احساس خوبی داشتم وقتی میدیم یکی به خواسته اش در جوانی رسیده و به دیدار خانه خدا میره به دیدار رسول خدا میره.
و صدها نفر دیگه در ارزوی رفتن به اونجا بودن .
چقدر دعاهای قشنگی میکردن
و کلی چیزای قشنگ دگ.اینم از خلاصه ای از هدایت زیبای خدای هدایتگرم.
دوست دارم از همین نعمات به ظاهر ساده و کوچک بنویسم چون همین چیزای کوچیک و شکرگزاری بابتشون جریانی از هدایت و نعمت و شادی و ثروت به زندگیم جاری میکنه.
دنیا به کام منه?