سفر به دور آمریکا | قسمت ۳

بنام خدای فراوانی ها

سلام به استاد عزیزم مریم جان ‌همه اعضای خانواده صمیمی ام

من هر چقد سفرها رو دیدم بازم حس سفرهاتون تو آروی یه چیز دیگه هست

شاید واسه من با توجه به خواسته ها و ویژکی هام یه چیز دیگه باشه

وای خدای من فکر کن با عشقت توی آروی مسافرت کنی بعد با هم یه بیزینس بزرگ رو هم بچرخونین رابطتون هم اوکی باشه ….. تو دل سفر و تو دل طبیعت

دیگه واقعا از دنیا آدم چی می خواد !؟!؟

عاشق این سبک سفر ها هستم

هر دفعه همسایه های متفاوت هم داری

هم سفر داری میری هم انگار هر دفعه داری خونه و حیاطتو عوض میکنی

یعنی آخر تجربه حس های متفاوته

عاشق تجربه کردن هستم عاشق دیدن تنوع جهان

یکی از فواید دیدن این زیبایی ها اینه که به خواسته هامون بیتشر توجه می کنیم و همین توجه مداوم باعث میشه هر دفعه وضوحش بیتشر و بیتشر شه و نهایتا خلقش کنیم

این همه فرلوانی و ثروت توی یک صحنه فقط اون همه ماشین های مدل بالا اون همه آروی

واقعا اگه کسی همیشه اینا رو ببینه و تو دل همینا زندگی کنه مگه میشه به این ها نرسه ؟؟؟

چقد همه خوب داشتن از سفرهاشون با همه وجود لذت میبردن ، محل اسکان رو تزیین میکردن ، دوچرخه سواری می کردن ، آتیش روشن می کردن ، پیاده روی می کردن ، گیتار میزدن شعر میزدن آهنگ میزاشتم غذا درست می کردن

خلاصه آدم هایی که اهل ذوق و شوق هستن حتما این مدل سفر ها رو خلق می کنن و تو مدارش هستن و اینجا با هم برخورد میکنن

استاد آزادی مالی زمانی مکانیزم تحسین می کنم که عشق و تفریح و لذت و کسی و کارت باهم هست

چقد خوبه

خدایا خودت روز به روز به این سبک زندگی آزاد هدایتم کن

و ثابت قدم نگهم دار

سلام به همگی

واقعا واسه اولین بار با دیدن یکی از فایل ها گریم گرفت ، یه حس خاصی داشتم اون لحظه که استاد می رقصید …. و همزمان با خوندن آهنگ خیسه چشمای من و بیابون ، چشمای منم خیس شد …. اصلا از زمان و مکان جدا شدم

رفتم تو بچگی هام ،،،. اینکه فهمیدم من به یه آرزوی بزرگ زندگیم به چه شکلی رسیدم

از بچگی همیشه همه چی رو خودم یاد گرفتم و کسی نبود چیزی به من یاد بده حتی از بیشتر معلم هامون هم نمی تونستم درست یاد بگیرم انگار اون حس رفع تکلیف بودن کارشون و عشق نداشتن رو احساس میکردم و نمی تونستم یاد بگیریم

همش همه چیز رو خودم می رفتم دنبالش با هزار مشقت و ازمون و خطا یاد میگرفتم

صبح تا شب داشتم از بچگیم به پدر مادرم یاد میدادم

همش میگفتم چرا اینجا برعکسه هیچ کس به من هیچی باد نمیده

منظورم زندگی درست ….. همش دنبال یه چیزی بودم که ازش یاد بگیرم

تو‌این فایل تازه فهمیدم چقدر نمونه خوبی هست استاد عزیزم و مریم جان از اصول درست زندگی چیزی که من همیشه می خواستم

زندگی با عشق و لذت

کار با عشق و لذت

راستش از بچگی هیچ وقت باور های پدر مادرم و اطرافیان رو نپذیرفته بودم

با اینکه دختر بودم و تو خانواده سنتی ولی بعد ۱۸ سالگی از خانواده جدا شدم و تو ۲۰ سالگی خودم واسه خودم خونه اجاره کردم

اونم ۱۲ سال پیش تو شهرستان

این حسی که مریم عزیز گفت از دیدن تنوع تو‌ زندگی آدم ها ، تو‌وجود من بیداد میکنه اصلا نمی دونم چرا علاقه دارم به زندگی آدم ها نگاه کنم ….

واسه اولین بار یه حس عمیقی رو به استاد تجربه کردم یه عشق شدیدی رو از ته قلبم واسش فرستادم اینکه جبران تموم اون بی الگو بودن های زندگیم بود….

فکر میکنم یکی از هدف های استاد از شغلش هم همین بود که یه الگو‌بشه برای افرادی مثل من که دنبال یه الگو هستن که ببینن میشه ، پس این ذهنمون که ما رو اذیت می کرد که میگفت همچین چیزی وجود داره یا میشه پس درست بود …. درست بود که از بچگی دوست داشتم کار و زندگیم همش لذت باشه و اینکه تحت هیچ شرایطی نپذیرفتم قبول کنم چیزی رو که دوست ندارم زندگی که دیگران میگن رو

استادم ازت ممنونم 🌹🌹