سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 240

به نام خداوند مهربان

سلام به استاد عزیزم و مریم جون نازنین و تمام دوستان عزیز سایت

من بازهم بعد از مدت ها دوری از سایت اومدم .

البته که بگم ، این دوری از سایت یه جورایی داشت من رو از مسیر خارج می کرد و حتی تا حدودی می تونم بگم که از مسیر خارج شده بودم ، که بااااز هم خداوند من رو هدایت کرد و تونستم دوباره وارد این مسیر لذت بخش و زیبا و فوق العاده بشم.

الهییی شکرررررررت

استاااااد ، من این فایل رو هنوز ندیدم و شرایط دیدنش هنوز برام اوکی نشده ، فقط تنها چیزی که فهمیدم اینه که دوباره یک سفر جدید رو شروع کردید و جالبه ، هربار که شما یک سفر جدید رو شروع می کنید ، ما هم دقیقا در ابتدای یک مسیر جدید هستیم و چقدرررر این مسیر ها زیبا و رشد دهنده هست.

در واقع همون تغییره که رشدت میده ، باعث پیشرفتت میشه.

اصلا جهان ثابت که نیست ، همیشه بااااید یک پله بری بالاتر و تغییر کنی وگرنه با چک و لگد جهان مواجه میشی .

استاد عزیزم ، ما باز هم در مسیری جدید هستیم و جالب ماجرا اینجاست که هربار در بهترین شرایط و موقعیت یک تغییر اساسی تو زندگیمون رخ میده که باز ما رو بزرگتر می کنه ، ایمانمون رو قوی تر و محکم تر میکنه، باعث مرور فکت هامون میشه.

دقیقا مثل ماجرای این بار ، می خوام بهتون بگم که چقدر عجیب ما دوباره به صورت موقتی و خیلی یهویی از ترکیه برگشتیم ایران

اصلا ما فکرش رو نمی کردیم.

ماجرا از این قراره که ما در ترکیه مدتی از اون تایمی که اجازه اقامت داشتیم گذشته بود و باید برای تمدید مجوز اقامت اقدام می کردیم و این اقدام به تاخیر افتاد.

خلاصه اتفاقی افتاد که دولت ترکیه حدود ده دقیقه به ما زمان داد که واجب ترین وسایل ها رو برداریم و بریم یک شهر دیگه برای بررسی که حدود یک ساعت با خونمون فاصله داشت .

توی اون تایم مامانم رفت و یک دست لباس برای بچه ها و چیزهایی مثل شارژر و… رو برداشت که بریم و بعد دوباره برگردیم.

در خونه رو هم قفل کردیم.

خلاصه ما با ماشین ژاندارمای ترکیه رفتیم و اونجا به ما گفتن که باید از ترکیه خارج بشید ، حالا به هرجا که می تونید با پاسپورت ایرانی ها بدون نیاز به ویزا برید ، می تونید برید و فقط باید خروج بزنید و حتی فرصت برگشت به خونه برای جمع کردن وسایل رو هم ندارید.

خلاصه ما به دلیل اینکه تمام پول هایی که پس انداز کرده بودیم و اینها تو خونه بود ، قرار شد برامون بلیط ایران رو بگیرن.

در صورتی که ما در ایران نه خونه ای نه پولی و هیچی نداشتیم . ما وقتی می خواستیم بریم همرو فروخته بودیم و رفته بودیم و دقیقا اومدن به ایران با رفتن به یک کشور دیگه هیچ فرقی برامون نداشت فقط تنها مورد زبان بود که اگر به کشور دیگه ای می رفتیم فرق می کرد وگرنه واقعا نمی دونستیم اگر برگردیم ایران باید کجا بریم و اصلا هم این سیستم رو نداشتیم که بخوایم بریم پیش فامیل ها و اینها ، چون اونها اصلا فرکانس شون فرق می کنه.

دیگه بالاخره ما برگشتیم ایران و باز هم در انتظار اتفاقات عالی و فکت های جدید هستیم که خیلی هاش رو هم دریافت کردیم.

می تونم الان هم کلی از اتفاقات خوبی که تو این مدت برامون افتاده رو بگم ولی می خوام که بعداً بیام و مفصل در مورد اون توضیح بدم.

فقط تنها نکته ای که ما همیشه و همه جا در طی این مسیر سعی کردیم بهش عمل کنیم ، حس خوب و ایمان به خدا بود و هست.

اصلا نمی دونید چقدرررر این احساس خوب عالیه ، چقدر وقتی که تنها قدرت رو توی زندگیت خدا می بینی ، حس و حالت خوب میشه.

الهی صد هزار مرتبه شکر

منتظر خبرهای خوبم باشید

عااااشقتوووووونم