دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مجتبی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به پارک تعطیلات everglades خوش آمدید
همین ابتدای فایل یکی از باشکوهترین و زیباترین مخلوقات خداوند خودنمایی میکرد یک طاووس بسیار زیبا و خوشرنگ و جالب اینکه چقدر در این تصاویری که از سریال سفر به دور آمریکا دیدهام حیوانات با انسانها در صلح هستند انگار فرکانس دوستی و مهربانی مردم را با خودشان دریافت میکنند و بدون هیچگونه ترس و نگرانی از اذیت شدن توسط آدمها به زندگی در کنار آنها میپردازند.
این انسان عجب موجود خارقالعادهای است یک حیوان را که در طبیعت به شکل خیلی ماهرانهای شکار میکند و در فیلمهای حیاتوحش شکار کردن آنها را در آب وقتی حیوانات دیگر مشغول آبخوردن هستند به نمایش میگذارند، آنوقت انسان این حیوان به این ذات و طبیعت را رام خودش کرده و بقول قرآن به تسخیر خود درآورده؛
چقدر این مربی تمساحها فرد جسور و نترسی بود من که از دیدن کارهای او هم به وحشت افتادم دیگر چه برسه به اینکه بخواهم از نزدیک به آنها دست بزنم. البته با توضیحاتی که استاد در ادامه دادند مشخص شد اینها از خانواده کروکودیلها نیستند ولی بازهم این دلیل نمیشه که بشه راحت به آنها نزدیک بشم و نوازششان کنم.
واقعا این خیر و برکت و فراوانی این کشور ثروتمند و سرشار از نعمت را تحسین میکنم و این حد از احترام به طبیعت گذاشتن را؛ اینکه قوانین عالی و ثابتی دارند برای حفظ منابع طبیعی و نشنال پارکها به شکلی که تا ابد مطمئن هستند این محلهای محافظت شده بدون دخالت انسان باقی میمانند. البته توضیحات استاد برروی این صحنهها، زیبایی آنها را دوچندان کرده بود. سپاسگزارم از شما که چقدر بادقت از تمامی جزئیات مطلع شده و آنها را دراختیار ما نیز میگذارید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 238372MB19 دقیقه
سلام خدمت استاد بینظیر و فوق العاده م و مریم جون عزیز و دوستان عزیزم
استاد از شما سپاسگزارم که این مسیر زیبا رو پیدا کردین و با عشق و سخاوت دارین به اشتراک میذارین. واقعا این مسیر زیباست،حتی با اینکه گاهی سخت میشه عمل بهش ،ولی در نتیجه احساسش آرامشش بینظیر هست.
استاد این مدت با دیدن سفر به دور آمریکا منم هدایت شدم رفتم به یک جای زیبا ،با اینکه من در مهاجرتمو و الان اصلا شراطیش نبود ،ولی توجه و تحسین این زیبایی ها کار خودشو کرد.
چه الگوی خوبی گرفتم از شما، قرار بود به قله ی یک کوه زیبا بریم، و منم مثل بقیه شروع کردم تند رفتن که برسم به نوک قله و اونجا گویا مقصد اصلی بود و یک جاذبه ی سنتی بود. یهو همونجا یاد سفر دور آمریکا و آموزشای شما افتادم و به خودم گفتم، هدف رسیدن به مقصد نیست،اونجام برسی چیز جادویی منتظرت نیست از مسیر لذت ببر.
شروع کردم ب لذت بردن از مسیر و دیدن زیبایی ها ،ویوی شهر بینظیر بود،آقتابی که تازه داشت میزد رو کوه و طلایی کرده بود، دیدن چمن ها، سنگ های مختلف کوه، بچه های ناز و قشنگ کنار مادراشون و خیلی چیزای دیکه، خلاصه اصن بازی عوض شد و لذت بردنم چند برابر شد و بر خلاف بقیه سختی مسیر رو نفهمیدم و دوست داشتم بیشتر طول بکشه.
و چقدر در برگشت من سپاسگزار بودم و احساس سعادت و خوشبختی داشتم، در مسیر برگشت با یکسری افراد غریبه بودم تو ماشین و من از وقتی مهاجرت کردمو و اومدم اینجا چون مصادف شده بود با برخوردن به تضادهای قوی و کار کردن جدی روی قانون، از غریبه بودن اینجا استفاده کردمو و خودم رو ایزوله کردمو در جمع ها نرفتم و فضای مجازی هم با دوره احساس لیاقت که کلا بوسیدم گذاشتم کنار، دیروز بعد از مدت ها در جمع بودم و ورودی گرفتم، خیلی سعی کردم با یک گوشی ایرپاذی که بود ی فایل از استاد بذارمو و ورودی خوب بدم، ولی ی گوشم باز بود و دوستان هم با صدای بلند صحبت میکردم.
یهو فایل رو قطع کردمو گفتم چرا دارم اینا رو میشنوم یک خیریتی هست، شروع کزدم تحلیل کردن با خودم.
استاد بخدا ما گاهی فکر میکنیم که عمل کردن به قانون سخته ،ولی بخدا دیروز فهمیدم نه این آسونه، بخدا اینکه بخای به قانون عمل نکنی و مث اکثریت زندگی کنی سخته.
من این وقتا ترمزم شرک بود و شروع کردم کار کردن روی توحید خیلی در مسیر شرایط و موقعیت هایی قرار میگرفتم که باید ایمانمو نشون میدادمو و توحیدی عمل میکردم،درسته سخت بود گاهی وقتی نشونی از هیچ چیزی به صورت ظاهری نمیبینی، ولی باید ایمانتو نشون بدی،آرام باشی و به خدا اعتماد کنی ولی نتیجه ش بینظیر بود
ولی بخدا امروز بعد از یک سال کار کردن و دیدن اینا و مقایسه نتایج و احساسم فهمیدم، نه هیچ چیز سختتر از شرک نیست.
سختتر از نگران بودن،منتظر اتفاقات بد بودن،زاری کردن پیش خلق خدا،خواری،احساس دست وپا بسته بودن ، شرایط ثابت بودن که هیچ امیدی به تغییرشدنیست، سختتر نیست
به قرار معلوم انتخاباتی در پیش دارن، از حرفاشون مخم سوت کشید، چقدر نگران و مستاصل از اینکه چه کسانی انتخاب میشن و هر کدوم از داستانها و امیدهایی که داشتن به این نمایندگان و سختی ها
دیدم نه هیچ چیز ستخت تر از شرک نیست،سخت تر از نگران بودن زندگی ای که هیچ چیزش دست خودت نیاشه نیست، سخت از مظلوم و قربانی بودن نیست، سخت تر از افسوس خوردن و نگاه پایین به بالا داشتن نیست.
دیدم آقا اینا برای چیزایی نگرانن، مردم و شهروند اون کشور، که منی که مهاجرت کردمو و منتظر مهاجرت دومم و فقط امیدم به خدا و فرکانس و خیالم راحته چون حسم خوبه و میدونم دارم فرکانس های خوبی میفرستم و مطمینم ک شزایط خوبی برام پیش میاد ،طوری که مبینیم نتایجمو، من با وجود این وضع خیلی کم نگران میشم،
مسایلی رو میخاستن فیکس کنن ،که من خیلی وقته به خدا سپرذم
استاد واقعا اونجا تو دلم خدا رو سپاس گفتم و از شما هم سپاسگذار بودم برای این آموزشها
و واقعا محکی زذه شد برای من، که نه این مسیر لذت بخشه، زیباست ، کنترل ذهن، احساس خوب، شکرگذاری،تمرکز بر نکات مثبت، تغییر ذید آسونه،
شرک سخته،نگران بودن سختح، ذلت کشیدن سخته، نگران بالا پایین رفتن قیمت دلار و عوض شدن نخست وزیر و قانون کشور و دولت بودن و هماهنگ شدن با اونا سخته.
از خدا میخام توفیق بده تا آخر عمرم در این مسیر زیبا با ایمانی استوار مثل استاد عزیزم ادامه بدم
استاد عااااشقتونممم و بهترین ها رو براتون میخام از رب العالمین