سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 235

به نام آفریننده ی عشق

سلامی پرازعشق و سلامتی به استادگرامی ومریم بانوی قهرمان،بهترین الگوی بانوی ایران زمین

سپاسگزارخداوندم که به من باردیگرفرصت داد تا بابروز ترین آگاهیِ دنیا خودم رو بهبود بدم و زندگیم رو سرشارازعشقو لذت بیشتری کنم

موضوع امروز تقسیم علائق بین زوجین

که یکی از اصولی ترین موضوعاتی هست درزندگی هرآدمی توجهان،که اگه این اصول و قواعد رو خوب اجرا کنیم زندگی توی همین دنیا برامون مثل بهشت خواهدبود

استادثانیه به ثانیه ی این فایل منو یاد رفتارای دربو داغون خودم انداخت که فکرمیکردم دونفری که باهمدیگه زندگی میکنن،درسته دوتا آدم متفاوتی هستن،اما یکیشون بلاخره میتونه با لیدری کردن و حرف زور زدن طرف مقابلش رو شبیه به خودش کنه

وهمیشه هم انصافا من آدمی بودم که تلاش میکردم باحرف زورزدن و اینکه سلایق و علایقم رو تحمیل همسرم کنم برنده ی هرماجرایی بشم

اگه همسرم لباس میخرید یامیخواست لباسی بپوشه حتما نظر من باید اجرامیشد و اگه اجرانمیشد یک احساس سرخوردگی داشتم که چرا اون به حرف من اهمیت نمیده…

اگه جایی بادوستورفیقش میخواست تفریح کنه حتما نظر من باید اجرامیشد که چه موقع تصمیم بگیرم بره و چه موقع نره،و اگه میرفت یک جنجالوبحثی درست میکردم که چرا مردیکه زنوبچه داره میخواد دنبال خوشگذرونی خودش بره

هرچند که دورهمیاشون هم فضای مثبتی میبود اما من همیشه مقاومت داشتم که مرد بعداز ازدواجش وظیفشه که فقط با زنوبچه ی خودش خوش بگذرونه درغیراین صورت جُرمه…!

تواین فضاووخیالاتم خوب دیگه نتیجش رو میدونید که حرفِ زور،حرف زور میاره و مجبوربودم خودم هم ازخیلی خواسته هاوعلایقم گذرکنم بخاطراینکه خودم هم داشتم حرف زور میزدم

تایکی دوسال اخیر فکرنمیکردم که هرکسی میتونه آزادانه بره سراغ علائق خودش و هرکدوم اززوجین میتونن برنامه ریزی هایی داشته باشن و برن سراغ برنامه های خودشون بدون هیچ محدودیتی…

همیشه تلاشم این بود که طرف مقابلم رو تغییربدم ویکسری مقاومتها ایجادمیکردم که چرا اونجوری که من میخوام تونیستی

حتی اون اوایل آشنایی من بااین آموزشها تو درودیواربودم و فکرمیکردم منوهمسرم دوتاآدم کاملامتفاوتیم و اینجوری به زندگی ادامه دادن کار مشکلیه

چون اون آزادی به هرجاوومکان تفریح کردن براش مهم بود ومن محدود به اینکه فقط باخانواده تفریح کنه

من برام خوراک سالم مهمه وایشون تجربه کردن هزنوع خوراکی که دوست داره و موردعلاقشه

من تربیت فرزندمهمه که نکنه جلوی کسی رفتاربدی ازخودش نشون بده،ولی ایشون نظرش اینه که بذار بچگیشو بکنه

من عاشق تمیزی و ونظافت ومرتب بودن هستم ولی ایشون هرموقع حالوحوصلشوداشته باشه به تمیزی ومرتب بودن توکارش اهمیت میده وووو

کلی تفاوتهای دیگه که من تقریبا نقش یک مادرهم میخواستم برای همسرم داشته باشم و تذکرایی میدادم و الان هم گاهی اون تذکرات رو میدم ونه تنها نتیجه بخش نیست،بلکه خودم تو احساس بد قرارمیگیرم

اما وقتی آگاهانه تلاش میکنم بپذیرم که اون حق داره بره دنبال سلایق و علایق خودش،ومیتونه آزادانه بدون هیچ محدودیتی برنامه های خودش رو اجراکنه،اتفاقا خیلی هم توحسوحال خوبی قرارمیگیرم واجازه میدم که خودش رو تجربه کنه

چون اون موقعا که زیاداز حد غرولند میکردم احساس میکردم ازلحاظ اعتماد بنفس هم ایشون ضعیف شده و برای انتخاب هرنوع لباسی حتما باید نظرمن رو میپرسید واگه بهش میگفتم خودت انتخاب کن،انگار که فقط نظر من براش مهم بود

یک روز نشستم خودمو بردم زیر کلی سوال و ازخودم همون محدودتهایی که برای همسرم ایجادکرده بودم پرسدم که اگه ایشون نظری برتو تحمیل کنه که واقعا علایق تونیست چه احساسی بهت دست میده،اگه بهت سخت بگیره و نذاره حتی خونه ی پدرمادرت بری چه احساسی بهت دست میده،اگه نذاره اون غذایی که تودوست داری بپزی چه احساسی داری

وووو کلی ازینجور سوالات و دیدم من واقعا چقدر دارم هم به خودم ظلم میکنم هم اینکه کاری باایشون میکنم که فقط بخاطر اینکه ثابت کنه من براش مهمم ودوستم داره خیلی از نظرات منو تحمل میکنه

میگفتم نرو تفریح نمیرفت،میگفتم فلان لباس یاکفش رو نخر نمیخرید،میگفتم فلان جا نرو نمیرفت،فلان پول رو به فلانی نده نمیداد وو کلی ازین مثالها که انگار من مادربودمو اون بچه ی من…

استادعاشق این آموزشهای ساده وصادقانتونم که توهمین یازده دقیقه ی اول فایل یازده بار صحبتهاتون رو گوش دادم و چقدر به خودم نهیب زدم که خیلی از موقعا که روابطمون مختل شده فقط به همین خاطربوده که چرا باهمدیگه به اصطلاح تفاهم نداریم،وفکرمیکردم یک همسر بیخیال بایک همسری که همیشه سخت میگیره نمیتونن زیر یک سقف باهمدیگه ادامه بدن

اتفاقا الان میفهمم که خیلی از نکات همسرم اونقدر مثبته که مممن باید ازایشون یادبگیرم،ازینکه سخت نمیگیره و کلا بیخیال هرموضوعیه و اجازه میده به وقتش اون مسئله راه حلش بهش گفته بشه

ممن بودم که همیشه رو مغزپوک خودم حساب بازمیکردم و با غروریا هرچیزدیگه ای که اسمشو بذاریم میخواستم نظرم رو به کل خانواده تحمیل کنم

این من بودم که قضاوت میکردم و اجاژه نمیدادم اون خودش رو تجربه کنه،ووابسته به این بودم که دلیل خوش گذرونی ما حتما باید خودمون باشیم درکنارهمدیگه…و درغیراینصورت نباید بادوستورفیق زیادی وقت بگذرونیم

مریم جان نکته ی بسیار خوبیو اشاره کردید اینکه وقتی ما تفاوتهای طرف مقابلمون رپ میپذیریم و اجازه میدیم خودش باشه،درواقع داریم اجازه میدیم که یک فضایی بازبشه تمرکز به نکات مثبت همدیگه ساده تربشه و زندگی لذتبخش تریو تجربه کنیم

واقعا همینطوره و کاملا باشماموافقم،که هرآدمی قرارنیست توی روابطش زندانبان درست کنه،یایک لیدری باشه که حتماباید به حرف طرف مقابلش گوش کنه،باید اجازه بدیم که طرف مقابلمون با تجربیاتش خودش رو رشدوبهبود بده نه اینکه خواسته باشیم تو یک فضای محدود باباورای محدود بمونیم و انتظارداشته باشیم ازلحاظ شخصیتی هم رشد کنیم.و فکرمون این باشه که مثل دوتاادم بالغ آخرش باتحمیل نظرهای همدیگه به تفاهم خواهیم رسید!!

درضمن مریم جان ازتون سپاسگزارم که بزرگترین مالهای امریکا با معروفترین برندهای جهان رو باما به اشتراک میذارید و همچنین از استادعزیزهم سپاسگزارم که به مریم جان این اجازه رو داده تا تواین سایت علایق خودشون رو باما به اشتراک بذارن و نه تنها از معروفترین شاپینگ های امریکا بااطلاع میشیم بلکه میفهمیم واقعا ما خانمها تو چه موردی بیشتر علاقه داریم واونوتجربه کنیم

خیلی از تموم لباسهای این فروشگاه نهایت لذت رو بردم،مخصوصا اون قسمتی که گفتید لباسهای گشاد همراه با مایو میفروشن که خانمها بعداز شنا وافتاب گیری کنار ساحل کاملا بدنشون رو میپوشونن و این خیلی قابل احترامه برای شما و برای هر خانم دیگه ای که به پوشش خودش اهمیت میده و چقدر تحسین برانگیزه این کشور که یهمچین فضایی رو ایجادمیکنن برای خانمها تا هرجور که دوست دارن خودشون رو تجربه کنن،و اتفاقا اونها اونقدر از آزادی لبریز شدن که به پوشش خودشون بعداز اومدن ازکنارساحل اهمیت حائزی قائلند

بازهم ازشما عزیزان سپاسگزارم که با به اشتراک گذاشتن معروف ترین مالهای امریکا به ما کلی اطلاعات میدید

مریم جان عاشقتونم که اینقدر خوب برای خودتون ارزش قائلید ومعروف ترین فروشگاه هارو بامعروف ترین برندهارو تو اولویت خریدهاتون قرارمیدید

هرکجاهستیددرپناه آفریدگار عشق میسپارمتون